
برادر خواندگی فاشیزم شورای نظار با شوونیزم فاروق وردک
نويسنده: نادر پوينده
هم آغوشی فاشیزم شورای نظار و شوونیزم فاروق وردک، در نوع خود، به دوران جهاد و مقاومت باز می گردد. این پیوند در ظاهر نامرئی و غیر ملموس بوده است اما در ماهیت همواره تداوم داشته است. قتل عام مردم افشار- زنان، کودکان، و پیرمردان – بوسیله ی ائتلاف مسعود-سیاف، قتل مزاری زمانی که حزب وحدت بین دو نیروی شورای نظار از یک سو و طالبان از سوی دیگر محصور ماند، باز شدن راه سالنگ بوسیله مسعود بر روی طالبان و فرصت یافتن طالبان برای فتح شمال کشور و قتل عام مردم ازبک و هزاره شمال توسط طالبان و غیره مثالهایی از دست آوردهای ائتلاف بین این دو ماهیت شیطانی است.
نتیجه ی این سیاست انحصارطلبی و فاشیستی شورای نظار افغانستان را به سوی طالبانی شدن و گسترش تفکر و رویکرد شوونیزم قومی نوع فاروق وردک هدایت نمود. کنفرانس بن قدرت را ظاهراً بین اقوام کشور تقسیم نمود. شورای نظار به نمایندگی از قوم تاجیک تمام کرسی های عمده و کلیدی دولت را غصب نمود. استاد ربانی که خواب شیرین ریاست جمهوری را میدید از مرکز قدرت به بیرون پرتاب شد. این موفقیت شورای نظار را سرمست ساخت و از کنترول خارج نمود. آزار مردم عادی، غصب خانه ها و املاک شخصی افراد و دولت توسط نیروهای شورای نظار به یک پدیده ی عادی بدل گشت. نیروهای نظامی وابسته به یونس قانونی خانه های مردم فقیر را در شیرپور برسرشان خراب نمودند و برای خود کاخ ساختند. جالب است که دو نمره از این زمین ها به فرزند احمد شاه مسعود، قهرمان ملی داده شد و آقای قانونی در دفاعیه بی شرمانه ی خود در تلویزیون اعلام نمود که چون مردم فقیر پول نداشتند که این منطقه را آباد نمایند ما گرفتیم که آبادش کنیم.
اعمال فاشیستی و ضد انسانی شورای نظار ظهور و انکشاف یک حرکت شوونیستی قومی نوع فاروق وردک را تسهیل و تقویت نمود. شوونیست های قومی که با سقوط طالبان خود را در معرض خطر می دیدند ناشی گری و سرگشتگی شورای نظار را برای خود تبدیل به یک فرصت تاریخی نمودند. موقعیت خود را در درون حکومت و پایگاه خود را در منابع خارجی قدرت تحکیم نمودند و یک حرکت تدریجی اما ظاهراً دموکراتیک را آغاز نمودند که در مسیر خود به سوی موفقیت می تواند باز هم از ناشی گری شورای نظار به نفع خود استفاده نماید.
جریان رو به رشد شوونیزم قومی بعد از طالبان به دو گروپ عمده تقسیم شده است؛ یکی وابسته به آقای فاروق وردک و حزب اسلامی است که موتلف آقای قانونی است و دیگری وابسته به اشرف غنی احمد زی است که موتلف داکتر عبدالله وزیر اسبق امور خارجه است.
الف: جریان وابسته به فاروق وردک:
فاروق وردک که به راحتی می توان مدال شوونیست ترین افغان را برایش اعطا نمود، چون اختاپوس سعی دارد تمام منابع قدرت کشور را به چنگ آورد. آقای وردک عضو حزب اسلامی آقای حکمتیار است. وی توانسته است در طی دو سال اخیر بسیاری از پستهای حساس دولتی را به هم حزبی های خودش تفویض نماید. ولایات شمال کشور عمدتاً در اختیار حزب اسلامی افغانستان قرار گرفته است. والی جوزجان که اخیراً مردم را قتل عام نمود از دست نشاندگان آقای فاروق وردک است. بعد از طرد مخدوم رهین از وزارت اطلاعات و فرهنگ و نجیب روشن از رادیو تلویزیون ملی که هردو در نتیجه ی ائتلاف آقای وردک با آقای یونس قانونی صورت گرفت دو نهاد عمده ی فرهنگی کشور نیز به دست تیم فاروق وردک افتاد. آقای خرم وزیر جدید وزارت اطلاعات و فرهنگ در اولین اقدام خود ده تن از روسای فارسی زبان را اخراج و به جایش ده نفر پشتون آورد. البته آمدن پشتونها در وزارت کار بدی نیست اما شیوه ی آمدنشان با تاسی از نظام شوونیستی غیر قابل قبول است. آقای فاروق وردک در طی دو سال اخیر از سیاست شدیداً تهاجمی و حذفی استفاده نموده است. دهها نفر توسط وی و یا وابستگان وی وظایف خود را از دست داده اند، اما نکته ی جالب این است که در میان اینها حتی یک نفر از وابستگان یونس قانونی نیست. ائتلاف اخیر وردک- قانونی که برای حذف سپنتا وزیر خارجه ی کشور طراحی شده نیز تداوم همان پالیسی سابق شورای نظار برای حذف هرکس غیر از خود است. ائتلاف وردک-قانونی ائتلاف آدم عاقل با آدم خام است. هرچند آدم خام تصور می کند در این ائتلاف سهم برابری از غنایم را بدست خواهد آورد ولی به شدت اشتباه می کند. چون این آدم عاقل است که در نهایت برنده ی میدان خواهد بود. بر کناری آقای سید مخدوم رهین از وزارت اطلاعات و فرهنگ هیچ دست آوردی برای آقای قانونی نداشته است و صرفاً خوش خدمتی بود به شوونیزم فاروق وردک. ولی او هنوز قادر به درک این مسئله نیست. او هنوز در مالیخولیای خود غرق است. یونس قانونی نمی داند که رویای ریاست جمهوری اش روزی بوسیله ی موتلفش- آقای فاروق وردک- به یک کابوس وحشتناک بدل خواهد شد. درک این مسئله از سطح فهم آقای قانونی بالاست و او از تحلیل منطقی مسئله عاجز است. محمد یونس قانونی نادانسته به ابزار و عروسک دست آقای فاروق وردک بدل شده است. و زمانی که تاریخ انقضایش به پایان برسد، خواهد دید که رفیق سیاسی اش با او چه خواهد کرد.
اما بحث بر سر قانونی یا رهین نیست، مسئله بر سر نتایج مرگبار سیاست هایی است که مجری اش آقای قانونی و منفعت برنده اش شوونیزم فاروق وردک است. فاروق وردک که از ملل متحد وارد دولت شد، حضورش را در این موسسه نیز همچنان گسترش می دهد. پالیسی توسعه نفوذ آقای وردک به شکل افقی و عمودی در درون دولت، موسسات ملل متحد و انجوها، و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور به سرعت در حال پیشرفت است. این در حالی است که آقای قانونی فقط به اختلاس مالی می اندیشد تا جیبهایش را پرتر نماید. پول انتهای عمق استراتژیک تفکر آقای قانونی را تشکیل می دهد.
ب: جریان وابسته به اشرف غنی احمد زی:
آقای اشرف غنی احمد زی چند روز قبل از حمله ی امریکا به طالبان در مصاحبه ای با رادیو بی بی سی که تلاش آشکارش را برای حفظ طالبان نشان می داد گفت:" اکثریت مردم افغانستان طرفدار طالبان هستند." مفهوم واضح این جمله این است که طالبان حکومت مشروع افعانستان است. هدف مشخص این جمله این بود که امریکا به جای سرنگونی حکومت مشروع متکی به اکثریت باید با آن وارد معامله شود. بدین ترتیب تیوری طالبان میانه رو ظهور نمود که تاکنون ادامه دارد. اشرف غنی که در لویه جرگه قانون اساسی از حامیان سرسخت اصطلاحات ملی و سرود ملی نوع خودش بود در مصاحبه ای با رادیو بی بی سی تلویحاً روشن ساخت که قانون اساسی باید بر اساس تمایلات قوم اکثریت شکل گیرد. حال آقای اشرف غنی احمد زی به چهره ی برجسته ی تلویزیون طلوع و موتلف داکتر عبدالله بدل گشته است.داکتر عبدالله خواب وزارت خارجه را در خوش خدمتی به اشرف غنی احمد زی می بیند. عده ای از روشنفکران افغانستان چون دکتور زیوری و هارون امیرزاده هم ناخود آگاه و شاید هم ناخواسته به قلمچیان فاروق وردک و اشرف غنی احمد زی بدل شده اند. این انتهای فاجعه ی یک ملت است. زمانی که تیوریسن هایش در خدمت سیاست پیشرنده ی شوونیستی قرار می گیرند که می رود تا همه هستی یک ملت را ببلعد، دیگر نباید امیدی به رهایی داشت.
واقعیت امر این است که من نسبت به اختلافات ساختگی اشرف غنی احمد زی و فاروق وردک و یا دیگر هم قماشانشان تردید دارم و معتقدم که اینها همه پرده های مختلف یک سناریو است که با وسیله ساختن آقایان قانونی و عبدالله یکی پس از دیگری به اجرا در می آید. من معتقدم که شوونیزم قومی در افغانستان از یک منبع واحد هدایت و رهبری می شود، دارای استراتژی مشخص و کاملاً برنامه ریزی شده است و عامدانه شورای نظار را به خاطر اهداف شخصی خود تا لحظه مورد ضرورت حفظ می نماید.
در عین حال نسبت به ائتلاف و اعتماد متقابل اعضای جبهه ی ملی نیز تردید دارم و معتقد نیستم که این جبهه بتواند حتی ظاهراً راه خود رابه سوی آینده ادامه دهد. این اعتقاد ناشی از این واقعیت است که در حال حاضر بخشی از این جبهه با آقای اشرف غنی احمد زی و بخشی با تیم فاروق وردک روابط مستقیم دارد. فاش شدن راز ملاقات خصوصی یونس قانونی با رییس شورای امنیت ملی روسیه آقای ایوانف و حتی محتویات سخنانشان نشان دهنده ی شکاف عظیم میان اعضای جبهه ی ملی است که گفته می شود در آستانه ی فروپاشی است.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدبرادر باش که ده یادت بتم که شهید مزاری شما و مردم مظلوم افشار چه کار ها را انجام دادند:رقص مرده میخ کوبیدن ها فلم گیری از حالت طفل شدن و امسال اینها.مثل که این همه از بادت رفته بود.وی میبخشی از یادت.
چیز نوشته کرده که خوشش میآید.خلیلی،کاظمی،محقق را در دوره مقاومت از ایران داخل افغانستان کی آورد از یادت رفته مرغ واری ده ایران پت شده بودند باز میگه که را سالنگ را به طالبان باز کرد بتو شرم است که قدر مسعود را ندانی.و یک گپ دیگر همین نوشته خودت به ترقی و پیشرفت افغانستان جه نفع دارد مه نفهمیدم به غیر از جنگ انداختن.
ای بیعقلک نوکری ایران را شروع کردی پشتون را تو بد میگی تاجک را تو بد میگی ازبک را تو بد میگی از کجا هستی خودت جانم؟
hey megan ke mazareee waqt ke shaheed shod (lol shaheed) khak qabool ash namekad baaz kodam cheez dega ra hamrah ash da khak mandan hamee gap chetor ast weeee rastee megan posht morda ha gap zadan sahee nest
اوبی خبر طالب تاروز سقوظش ار تونل سالنگ تیر شده نتوانست . شمال را از راه بادغیس وبامیان گرفت فکر می کنم اسپنتا تورا وعدۀ ماموریت وزارت خارجه را داده است .او جوان برو کدام دروازۀ دیگر رابکوب .بسیار ناوقت شده است .تا از بست هشت شعبۀ آرشیف که شروغ ماموریتت در این وزارت خواهد بود ار تقا کنی نه اسپنتا خواهد بود ونه مرادیان .من تشخیص کرده ام که خودت خوب استعداد تملق وخوش خد متی را داری این نیرویت را در جلب رضاهیت کسانی صرف من که آینده داشته باشند .
گفتار نويسنده کاملا عاري از حقيقت است. هيچ يک از حوادث که در اين نوشته ذکر شده است با حوادث واقعي سروکار ندارد. کسانيکه واقعا از مسايل پشت پرده با خبرند از خواندن اين مقاله به ريش نويسنده ميخندند. جاي بسيار تا سف است که بعضي ها براي آرامش احساسات خويش تا اين انداه چردنديات مينويسند که خود را نزد خواننده مسخره ميسازند. در آينده اگر جنابعالي چيزي بنويسد کسي نيست که آنرا بخواند.موثريت نوشتن در آنست که نويسنده بتواند با منطق گفتار خويش خواننده را متقاعد بسازد. اين آقا ازين مساله خيلي دور است.
با احترام
I absolutely agree with Mr.Poyanda. He is right. Mr.Qanoni always has tried to sell the others. he is not an afghan. I want Afghanistan to be for Afghans not for Wardak or Qanoni. they are Fascists.
ائتلاف قانونی و فاروق وردک مبارک باد!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
آقاي پوينده!در نوشته تان چند تضادآشكار وجود دارد: اشخاص چون فاروق و يونس وحاجي محمد وامثالهم به كدام قوم و قبيله منسوب نيستند آنها جنايتكاران و اجنتان استخبارات همسايه گان و قدرت هاي بزرگ هستند ومنسوب كردن اين خاءنين به اقوام شريف وطن ماظلم كلان است به وطن. استعمال اصطلاحات از قبيل فاشيزم و شوونيزم ادامه همان جنايتزم تقليدي است.
ازنوشته تان معلوم ميشود كه خود مبتلا به مرض مهلك قوم بازي هستيد.
سلام دوستان و دشمنان وطن عزيز مان افغانستان !
نادرجان پوده !
اميد وارم صحت داشته باشيد !
دوست پوده ، خودت بهتر ميدانى كه در طى سه دهه اخير اكثريت مردم كشور عزيز ما ناشى از جنګ ، ويرانى ،محاجرت ، خونريزى و دها و صدها م مظالم ان و اين رژيم و ګروهاى تفنګ سالار عزادار ګرديده ،همه دار وندار خود را از دسته داده است . و با امراض مختلف روانى دچار است . به ندرت ديده خواهد شد كه در جامعه جنګزده ما وشما يك فرد سالم وجود داشته باشد ، همه شان دچار فاجعه شدند ، كه بدبختانه اين فاجعه و بحران ادامه دارد و مردم بيګناه ما قربانى بازيها و سياست هاى سياه و ناپاك ، ګروها ، اشخاص و افراد شدند و ميشوند كه هنوز هم خود را وارثين اصلى افغانستان ميدانند .اين وارثين تازه به قدرت رسيده در پست هاى مهم و كليدى دولت ، پارلمان و ارګانهاى نظامى و امنيتي تكيه زده و نمېګذارد كه افراد و فرزندان واقعى افغانستان مانند فاروق وردګ قدرت سياسى را در دست ګيرد . اينګونه ديوانه ها تنها در كسب قدرت سياسى ، پول ، قصر، زن و سفرهاى خارجى ميباشند. تا ديروز به جرم نداشتن ريش ، پوشيدن دريشى ، نكتايى و حجاب اسلامى، چنان جنايات بزرګ و نابخشودنى را متقبل شدند ، كه تاريخ و جهان انرا نه ميبخشد .
پوده جان !
بيشتراز ۶۰ هزار مردم كابل را كى ها به شهادت رسانيدند ، مسعود ، ربانى ، مزارى ، كريم خليلي ، فهيم و يا جناب داكتر فاروق وردګ ویا اشرف غنى احمدزى ا. جنایاتیکه در غرب کابل صورت گرفته ، انسان از یاد نمودن ان خجالت میکشد .
شهر كابل را كى ها ويران كرد؟ فاروق وردګ يا ان جنايتكارانيكه هنوز هم تشنه قدرت سياسى است و مانند ګاو هاى پير كنجاره را در خواب ميپيند ..........
اما شما نادر پوده ، كه مبتلا به امراض سارى قومى و ګروهى هستيد مطمين باشيد ، كه زنده ګى سياسى همچو انساهاى كثيف كوتا شده و باور دارم كه يك روز نه يك روز به ميز محاكمه كشانيده ميشوند .
شما بايد در فكر نجات جان و داراى انان باشيد نه در فكر اينده انان ، اينده انان مانند ساير جنايت كاران جهان تاريك است و حتمى است كه با تغيرات در جامعه افغانستان انان در حال نابود شدن است .
با تاسف که فاروق وردګ با هيچ ګروپ ، ګروه و به ويژه با ګروهايئكه دست هاى شان با خون مردم بيګناه الوده است يكجا نميشود و نه ائيتلاف ميكند ، موصوف مردانه وار داخل نبرد سياسي ګرديده و كاميابى با او است ، زيرا نه جنايتكار است ، نه تفنګدار و نه غارت ګرو نه مزدور اجنبى ها . وردګ يك شخصيت عالم ، مبتكر ، وطن دوست و مردم دوست است .مردم از وى حمايت ميكند و وى مردم خود را دوست دارد، و نميخواهد ديګر مردم ما از دست شما پوده ها با جندين كشور معامله و فروخته شود .
وردګ مانند قانونى ، عبدالله ، ربانى ، مزارى مردار و ديګران وطنفروش نيست و نه مانند ديګران د ركاسه دال خورا ، روسها و ايرانيها شريك شده است ، او مانند سایر اعضای این جامعه حق دارد که به خاطر وطن و مردم خود سالم بیندیشد .
بلی شما حق دارید که موصوف را شوونيزم قومی خطاب نماِید زیرا شما در اخرین دقایق زندگی سیاسی قرار دارید اما برعکس مانند شما مردم افغانستان چنین قضاوت نادرست نمیکند و وردگ را به حیث سیاستمدار سالم میشناسد ،که اینده سیاسی کشورمربوط وی است .از هر باشنده مرد و زن افغانستان که پرسان شود ،وردگ را بخوبی و نام نیک میشناسد اما درمورد رفقا و دوستان بی نصب شما، که نه گذشته با عزت داشت و نه اینده درخشان دارد،هر افغان با احساس ما انان را بنام جنایتکار،مستبد و مزدور میشناسد .
دان تنها
دوستان عزیز
چون اینجا صحبت از مسایل قومی است ، خواستم پاسیخ یکی از وطنداران ما را که در یک سایت دیگر تحت نام مستعار خاک به جواب یک هموطن دیگر ما که زیر نام مستعار پخپلو ثبت است ، در اینجا خدمت شما تقدیم کنم. پاسخ جالبی است، بخوانید.
دوستان معزز:
در حالیکه افغانستان در حال فروپاشی است بیائید ساکت نباشیم. اگر عملا برای حفظ افغانستان بحیث یک مملکت مستقل کاری نمی توانیم بیائید توطئه و حرفهای زهرآگین دشمنان تاریخی و ملی این کشور را افشاء سازیم.
بیائید از فلسفه بافی و سفسطه گوئی خودداری نموده و سخنان زهرآگین این خائن ملی بنام پخپلو را مورد ارزیابی موجز و مختصر قرار دهیم.
آقای پخپلو در قسمتی از نوشته هایش می فرماید که شما در تاریخ افغانستان شیعه ای را سراغ ندارید که بحیث والی ولایتی از قبیل ولایت مهم هرات خدمت کرده باشد!
در قدم اول این خائن و قماش او تاریخ افغانستان را بلد نیستند زیرا آنها هیچوقت به آب و نمک این
خاک باستانی احترام نگذاشته و از پدر پدر آب و نمک این خاک را خورده ولی بر نمکدان ریده. از او دوستانه خواهش می شود که ضمیر "ما" را معرفی نماید. مقصد او از "ما" در جمله فوق چیست و کیست. در قدم دوم از او خواهش می گردد خود را معرفی نماید. او کیست که از موضع پشتون های شریف، نجیب، سربلند و با شرف صحبت می کند.
بیائید به تاریخ افغانستان مراجعه نمائیم. زمانیکه احمدشاه ابدالی پشتون امپراطوری عظیمی در خراسان باستانی تاسیس کرد وی یک شیعه هزاره را بحیث نایب الحکومه ولایت هرات در غرب افغانستان مقرر کرد. یکی از علل این کار این بوده می تواند که او بالای هیچ کسی از جمله پشتون های خائن باور نداشت که از ولایت باستانی هرات در برابر توطئه های فارسی وقت (نه ایران) دفاع بتواند. یگانه کسی که قادر به انجام این کار بود شیرین دل (؟) خان هزاره بود.
بیائید باز هم به تاریخ افغانستان مراجعه نمائیم. احمدشاه ابدالی موفق به فتح هندوستان هفت بار گردید. وی این پیروزی ها را از برکت و سعی و تلاش افسران شیعه قزلباش خویش انجام داد. تا وقتیکه شیعه ها کنترول قوای عسکری احمد شاه ابدالی را در دست داشتند افتخارات پی در پی نصیب گردید ولی این امپراطوری عظیم توسط جانشینان ناخلف پشتونش یکی پشت دیگر به دشمنان افغانستان فروخته شد.
این ها حقایق تاریخیست و هیچکس آن را رد نمی تواند.
زمانیکه نادرخان غدار در یک توطئه علیه حاکمیت و استقلال افغانستان طوق بردگی انگلیس را بر ضاد امان الله خان غازی بر گردن انداخت وی با کمک اعضای خانواده خائنش تغییرات اساسی در سیاست داخلی و خارجی افغانستان وارد ساخت:
اول:
سیاست دشمنی را چاق کرده و حکومت کن مورد اجراء قرار گرفت و سیاست افغانستان تابع سیاست خاندانی گردیده و شکل ملی خود را از دست داد.
دوم:
مساله شیعه و سنی و اختلافات قومی دامن زده شد
سوم:
به بهانه تقویه زبان پشتو خصومت با زبان دری و فارسی در افغانستان دامن زده شد. قبل از روی کار آمدن این خاندان خائن مردم افغانستان اختلاف زبانی نداشتند. این کار در حالتی صورت می گرفت که حتی تا امروز یکی از اعضای این خاندان و شرکای جرمی شان یک کلمه به پشتو صحبت نمی توانند و شاگردان مظلوم و اطفال پشتون از حق تحصیل بزبان مادری شان محروم ساخته شدند.
چهارم:
چوکی های حکومتی بالای دشمنان این خاک باستانی فروخته شده و آنان برای تامین منافع شخصی شان با سرنوشت این مملکت بازی کردند. این افراد خائن اکثرا ماسک پشتون بودن را برخ کشیدند. شما قدری تحقیق کنید. انورالحق احدی، پیر سید احمد گیلانی و خاندان مجددی کجا و پشتون کجا؟ چه خصوصیت این افراد مجهول الهویه به پشتون ها می ماند؟
پنجم:
بتاریخ 26 سرطان سال 1352 و هفتم ثور 1357 وقتیکه حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال افغانستان در معرض خطر قرار گرفت هیچیک از این افراد خائن باصطلاح افراد حکومتی جزئی ترین اقدامی برای دفاع از حاکمیت ملی افغانستان ولو شفاهی هم نکرد و افغانستان مفت و ارزان به دشمنان این خاک تسلیم گردید.
ششم:
داود خان غدار بحیث خطرناکترن دشمن تمامیت ارضی و استقلال و حاکمیت ملی افغانستان با فرد فرد اعضای خانواده خویش توسط یک افسر جوان خلقی بنام امام الدین در روز روشن در حضور تمام کاسه لیسان اطرافی او راهی جهنم ساخته شدند. حتی وزیر باصطلاح دفاع این خائن بنام غلام حیدر رسولی تا وقتیکه اطاق کارش مورد فایر راکت قرار گرفت از اوضاع بی خبر بود. یگانه افسریکه علم دفاع از داود را بلند کرد و راهی کابل شد محمد یونس خان هزاره قوماندان فرقه یازده جلال آباد بود.
افسران جوان و پشتون خلقی 24 ساعت هفت روز هفته برای ششماه متواتر به تجاوز جنسی بالای زنان و دختران دست ناخورده ارگ شاهی کابل در زندان دهمزنگ مشغول بودند. قرار روایات موثق آنها برای 24 ساعت حتی سه ساعت وقت خوابیدن را نداشتند. عملیات تقریبا 24 ساعته جریان داشت تا اینکه از اثر مداخله شاه ایران آنها از کابل به روم توسط یک طیاره ایرانی انتقال داده شدند.
آیا شما می توانید یک مثال ناچیز ارائه بدارید که یک هزاره یا یک شیعه یا یک ازبک و غیره و غیره متعلق به اقلیت های قومی افغانستان در این جنایات دست داشته باشند؟
در موجودیت چنین ثبوت های غیرقابل انکار شما بصورت مشخص چه می خواهید بگوئید؟ شما تبصره خویش را بالای نوشته هائی استوار می سازید که منابع آن معلوم نیست و توطئه های لندن و واشنگتن به شمار می روند و بس. امروز حتی یک فرد بی سواد از طریق انترنت منابع این تبلیغات زهرآگین را خبر است.
من کاملا با شما موافق هستم که آقای انوری یک خائن است. ولی خائن بودن او معلوم است:
اول:
وی گماشته یک پشتون خائن و مزدور اجنبی بنام حامدکرزی می باشد. حامد کرزی دشمن درجه اول ملت افغانستان بصورت عام و دشمن درجه یک قوم پشتون می باشد. امروز آقای کرزی حتی برای یک ساعت مسلسل در مناطق پشتون نشین افغانستان بسر برده نمی تواند.
دوم:
آقای انوری متعلق به باند و گروه تبهکار جهادی افغانستان می باشد.
اما تحت هیچ شرائطی نمی توان او را بخاطر شیعه بودن و هزاره بودنش خائن نامید.
شما و قماش شما آقای پخپلو بحیث طوطی قوای استعماری در افغانستان عمل می نمائید. گپ هائی را که شما مطرح می سازید ریشه آن از قبل از طریق لندن و واشنگتن افشاء گردیده است. عصر عصر انترنت است. مردم در زمان ظاهر خان و داود خان نیستند که هر نوشته را سانسور می کرد تا چشمان مردم بسته و گوشهای شان کر نگهداشته شود. از طرف دیگر شما برای توجیه توطئه های تان از ماسک پشتونیزم و سنی بودن تان استفاده می کنید. نه قوم پشتون مثل شما بی هویت است و نه مردم سنی مثل شما بی ناموس! همچنان افغانستان هم افغانستان دیروز نیست و مردم آن رعیت یا تبعه ذات ملوکانه نیست. امروز مردم افغانستان شهروندان این کشور می باشند.
وقتیکه شما چنین موضوعات را مورد بحث خویش قرار می دهید لازمست منبع آن را افشاء سازید. شما نمی توانید بر اساس معلومات خشتکی تان مردم افغانستان را اغوا سازید.
باحترام
حضرت صاحب خاک عالم
اقای نویسنده چرا می خواهی مردم را به جنگ و نفاق بکشی؟ مگر بس نیست کشتن و جنگ و تباهی؟ تاجک و پشتون و هزاره و ازبک و هر قوم دیگر این وطن از دست آدمهای مثل تو بدبخت شدند. برو بر پدر تو و مزاری و مسعود و گلبد الدین و ملاعمر و ربانی و وردک و قانونی اشرف غنی و عبدالله و خلیلی و سیاف و فانونی و محقق لعنت. تو سگ خر حرامزاده پدرلعنت چرا توطیه می کنی و اقوام بدبخت و هر دم شهید این ملک را جنگ می اندازی.
باور من اين كه مزاري، فرياد مظلوميت مردم افغانستان بود. مزاري تنها متعلق به قوم هزاره نيست، بلكه به تمام مردم زجر كشيده ي افغانستان تعلق دارد.
مزاري كسي بود كه به ظلم و تكتازي "نه" گفت و مردانه ايستاد تا به شهادت رسيد.
فراموش نكنيم كه:"در جنگ حلوا تقسيم نمي شود".
آنلاین : http://naama.blogfa.com
Salam salam Mr Jafar Hatahi
Ma pashton ha hamasha sha bodem wa hazara ha ra kon wa kos kardemm.
Dar qandahar ta ba hal 200 dokhter hazara kon mashawad
bye bye jafer hatahi
Zanda bad Ashraf ghani wa Faroq wark
marg bar shorai nezar wa masoud e khon khor
جنایت مسعود کسیف نا بخشودنی است......
او نطفه کاجی بی و سپاه ایران بود لعنت بر مسعود
برادران عزيز
اهم از تاجك پشتون هزاره ازبك و.....غيره
بايد بدانيد كه خاينين چون قانوني خليلي مزاري سياف گلب الدين رباني محقق فهيم دوستم و غيره به هيچ عنوان نماينده گي از يك قوم را كرده نميتوانند
پس شما چرا به ناحق به خاطر اين خاينين و جاني ها به اقوام مظلوم كشور خود دو و دشنام ميدهيد ايا اين را حل است بياييد دست به دست هم داده در ابادي وطن و محاكمه اين خاينين كوشا باشيم نه به دو و دشنام به يك قوم و مليت
فکرکردن به گدشته ماننددویدن دنبال باداست خدای پاک یک جهادواقعی رالطف کند
very funny