صفحه نخست > ببينيد و بشنويد > مستندی کوتاه از زرين تاج درباره کشتار هزاره ها و تبعيض علیه آنان در (...)

مستندی کوتاه از زرين تاج درباره کشتار هزاره ها و تبعيض علیه آنان در افغانستان و پاکستان

دوشنبه 4 می 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سیاهی صورت وصدای لاود اسپیکرها (بلندگو)به هم آمیخته خواندن می کردند؛ در غروب خاک آلود جاده ی غریب و پر بیر وبار برچی می رفتم ,ازسمت مخالف سرک پیاده می پیمودم, بوی نم آب جویچه های تشناب که پیش دکانها پاشانده بودند و خفقان خاکباد سرم را منگ کرده بود, کسانی که در سالهای اول کرزی به کابل رفته اند به یاد می آورند سرک دشت برچی و بیر وباری که از برگشت دوباره مهاجرین به وجود آمده بود, علاوه براین مهاجرین کسانی از اطراف و اکناف کابل و افغانستان به امید شهرنشینی روی سوی کابل نموده بودند؛ بازارها رونق داشتند,شهراز جنبیدن و جوشیدن به انفجار می رسید, بسها, مینی بسها وتکسی ها, زیر و رو پر از سرکهای خام و پخته کابل می گذشتند هر چند ساکنین این مملکت هر کدام حداقل یک چکر خارج رفته بودند اما باز هم از آمدن این قدر آدم زیاد به کابل هراسان شده بودند نه هراسان از بودنشان , بلکه گیج شده بودند از تنوع رفتار و گفتاری که در شهر خاک زده بعد از طالبان به وجود آمده بود, بسیار به ندرت پیش می آید که یک کتله عظیم قومی به یک مدتی از یک کشور خارج شوند که زیر تاثیر فرهنگ طرف مقابل قرار گرفته و دریک زمان به سرزمین مادری خویش بازگردند. حاصل این برگشت دنیایی خواهد بود که دیدن آن به شما و شاید بعداز شماها میسر نشود , هر چند در دوران مهاجرت بسیارسختیها را از دنیا کشیدم اما مسرورم که توانسته ام تعداد زیاد مرغکان را که برای اولین بار در فضای امید آزادی وطن بال می گشوده اند را ببینم . چشمانی روشن و شادی آور را می دیدم که به هزار رویا آشیانه تنگ مهاجرت را ترک کرده بال در آسمان آبی وطن کشیدند , من هم بال کشیدم و مستی که از کله ام پرید خود را به قیرزاری از جهل و نادانی و اختلاف و اختناق واز هم مهمتر گشنگی و بی امنی دیدم,خلص هر چه در جهان در زباله است در خانه من بود. ما مرغکانی که اگر یک باره پریده بودیم کدام بخت کم داشتیم وگرنه چون در این گِلزار سریدم رنگ آسایش و آزادی نمی دیدیم , همگان به همین صورت با بالهایی که سالها از گشوده شدنشان می گذشت پریدیم, بسیار چون من در این میانه باختند و اولین پرواز غیر از شادی اولش دیگربرایشان ناامید خزیدن به گوشه ناچاری را سود شد. آنهایی که توانی داشتند به لانه های ویرانشان برگشتند و خوبی کشور خوبان را به یارانش بخشیدند و عده ایی شدند همانند همان صاحبان اصلی این فضای دوستی و سعادت بشر وعده ایی به تکاپوی این نامردمی ها در را ه جان سپردند مانند جعفر و پسرش که در راه شیراز به درک شدند از چپه شدن موتری که قاچاق می کردشان . من تنها پریده بودم و خوشبختانه خانواده ام به آشیان بودند آشیانی که مردودم بود اما درآنروزها گشنگی سیری اش آرزوی من شده بود, که قیمت صحت را بیمار می خرد,خانه واده مرا نامردی نکرده و دوباره به لانه کشیدند اما من آن پرنده امیدوار نبودم که فضای لانه را به امید خامی از وطن تحمل کنم, لانه قفس می نمود ههر چند از زمین نفرین بهتر بود اما هوای آزادی کجا و میله های اسارت کجا ؛پی مرغزاری آزاد می جستم, که روحم بی سروصدا روزهایم را بگذراند چی سعادتی از این بیشتر که بخواهم و بگویم وطن آنجاست که آزاری نباشد کسی را با کسی کاری نباشد .اینبار پرواز نکردم که دانسته بودم بال به کار نمی آید , به سوی سرزمین بی آزاری خزیدم هرچه را که به یکسال کار کرده بودم قریب دوو نیم میلیون تومن شده بود در نزد رفیقم ماندم تا حواله رسیدن من به رسانند ه کند و به همراه اسلام قاچاقبر راه قاچاق استانبول در پیش گرفتم اسلام ترک بود چاق و کچل و متوسط القامه بود. به خدا قسم که نامش اسلام بود, کدام فکر بد نکنید که بخواهم خدای ناکرده کدام توهین کرده باشم؛ اگر خواسته باشید نمبرش را به شما می نویسم تا مطمئن شوید که به شعائر شما گستاخی نشده است, در ضمن این که من دوباره به لانه بازگشتم دی پورت شدم و سربازان امام زمان پشت در خانه همه ما هست تا اگر کدام ناخوش گپی از ما برآمد که دامن دین را می گرفت ناخوشمان سازند, و خدای ناکرده اگر گپ نامعقول بگویم کسی مرا نمی شناسد که اگر یگان وقت به خاطر کفر گویی ما را به سوی تناوب دار بردند, برای ما در سایت حقوق بشر کامنت و دفاعیه بگذارند, وکیل بگیرند یا کدام روز مرا گریختانده به گهواره آگاهی بشر ببرند ؛ما رو سوی اروپا کردیم
    شما هم بروید. و باز آمدیم به لانه
    زن گرفتم هر چند در عوالم خود گاه ایمان داشتم که غیر خود کس دیگر را واداربه این زندگی متحمق نکنم ولی بچه ساختم بچه هایم ازسوی دنیا تحقیر شدند تحمیق شدند, و در یک کلام مهاجرت را چشیدند.
    بچه ام رحیم اخلاق خود مرا گرفته است یکسر به فکر زندگی است و مقایسه زندگی اش با دیگران است او تصمیم گرفته به مملکت رویایی برگردد ,تازه دوران جنگهای داخلی هژده ساله خاتمه یافته است و کنفدراسیون همکاران آسیایی شامل چین و روسیه و ژاپن کره و غیره تازی و غیر تازی ها تعهد نموده اند که آرامش را در این کشور تامین کنند در ضمن اینکه کشورهای همسایه افغانستان افتتاح دیوار سی و دومتر ارتفاع و ضخامت دویست متر را به اشتراک همدیگر اعلان نمودند , طبق توافقی که بین گروههای داخلی (شامل تمام گروهها)و دول همسایه پنچ سال قبل شد, به علت زیان و خسارتی که ممکن بود از جانب ملت افغانستان به این دول وارد شود موافقت شد که بدل دادن زمین و هزینه ساخت از طرف مردم افغانستان بصورت کالای غیر نقدی شامل حاصل معادن و کاشت مزارع , این دیوار به وسیله کشورهای همسایه ساخته شود , دیوار منافع بسیاری برای ما داشت که هر چند از گپ فاصله می گیریم اما برایتان می گویم مردم کشور ما به توسط این دیوار دانستند که می توانند چه کارهای بزرگی را به سرانجام برسانند کاری که بعد از ساختن مجسمه های بودا و خراب کردن آنها بی نظیر بود .گروههای معارض ما در یک پیمان نامه به تفاهم و وحدت کامل رسیدند و حرف به حرف آن را در حالی که با هم می جنگیدند اجرا نمودند که در تاریخ بشریت این تفاهم و دوستی بی رقیب است. مردم ما دانستند که چه منابع زیادی در این مملکت وجود دارد که هرگز خود ساکنین توانایی کشیدن و خوردن آن را نداشته اند.مهمترین منفعت دیوار ساختن این بود که گروههای داخلی توانستند روح تعاون و همکاری و رقابت سالم را در کارمفت برای بیگانه ها به مردم افغانستان پیچکاری کنند . خرید و فروش و صادرات و واردات تریاک و اسلحه ونان قانون مند و شفاف شد زیرا دو دروازه و سه آب رو در این دیوار ساخته اند که کنترل را به شیوه متمدنانه به همسایه های ما هدیه کرده است و منت ما تا ابد بر سر اینان خواهد بود .مشکلات و سوتفاهمهای مرزی به کلی حل شد.خاکباد غرب کشور به شدت کاهش یافت,در فییصد اهمیت کمتر اکثر مرز نشینان به دیوار کمتری برای ساختن خانه لزوم پیدا کرده اند , و صداها منافع فیزیکی ,کیمیاوی ودینی و مذهبی و روانی ....دیگر که از دست خسته من بر نمی آید توضیح نویسم و خود شما شاهدید. امروز رحیم پسر کلانترم پرواز می کند؛ من هیچ نگفتم, نمی خواهم که لذت تجربه امید را نداشته باشد اگرچه تراژیدی او را نخواهد گذاشت , کاری که من کردم محیا کردن ریسمان برای کشیدنش به همین قفس لانه مانند است, شاخه ایی که ما در آن لانه کرده اییم جایگاه لانه های بسیار دیگر است ,شاخه اما خشکیده است,جوان که بودم مدعی بودم, خواهان آزادی ,اندیشه, فرهنگ ,تلاش صادقانه, فداکاری, دوستی,پیشرفت , احترام و بسیار زیاد کلمات زیبای دیگر که اکنون فقط یک تلخند وکمی آب شور در گوشه چشمانم از آن مانده است؛ مردمان زیادی به بهانه های این کلمات ازدوران کابل نمدار و خاک آلود کرزی و ماقبل کرزی که من رفتم, رفتند اما انگار ما مردم به بالاتر از سادگی مان که می رویم, ارتفاع مغزهایمان را می خشکاند همه در این زمان طولانی آزمایش همین طور نمودند ؛رحیم فردا می رود تا غروب پر خاک و نمدارکابل را در کنار سرک زنجیر از تانک خورده دشت برچی پیاده روی کند , تا هیجان زندگی را در چشمان بدنهای خسته انسانهای پرامید بنگرد خدا یارت

    • بعد از اینکه مستند را دیدم سری به اظهار نظر ها زدم و نوشته بالا را که شخصی بنام اگر اشتباه نکنم(podoong) پادونگ خواندم و لذت بردم قصه از همان اوج نا امیدی و یاس آغاز می شود و خاننده رادر همان جاده خاکی به عمق بد بختی که سالهاست ادامه دارد میبرد.واقعا کم اتفاق می افتد که چنین نوشته های زیبا را و آن هم در بخش اظهار نظر های هموطنان ما دیده شود، که سراپا تصویر است و داستان که بیننده و خواننده را مجزوب خود می کند و خوانند آرزو میکند ساعت ها ادامه یابد و . . . از هموطن عزیزم از همان صاحب نامیکه در بالا نوشته ام خواهش میکنم که باز هم بنویسد که چه زیبا نوشته است .

  • در این شکی نیست که بر هزاره ها ظلم بیسیار کردند و ریشه همه این جنایات ناجوان مردانه را باید در دین جستجو کرد . هزاره ها را بنام کافر و مشرک قتل عام کردند . فتوای آخوند های سنی در زمان عبدالرحمن خان و فتوای طالبان آدم کش در مزار بیان گراین واقعیات ننگین وزیدی بشری می باشد .

  • ba salam hetmat shoma dustan aziz ke dar ersayee beshbord ayende qom koshesh mekonid, mehaham tashakor konam ,raste mekhastam ,beborsam ke aya,metwanid az Karimhalili sawal konid ke eshan dar modadat ki dar kenar Karzay hast ,che kar karde baray mardom hesh, yakana kasi astam ki delam mekhad az eshan sawal konam ki aya eshan nabod ke mardom bamiyan ra dar koshtan dad,wa khodesh mesl sak az maydan farar kard,man az chenin rakhbar ehasas sharm mekonam,raste barader aziz Dakter ramazan bashar dust, hakhish mekonam baray yak bar ham ki shode dar jaghori safar kon,we anja az newjawan gropi bezaz,konferance dayer kon,anan ra dar ersayee siyasat dahil kon,we az tajrobyee ki daree az melat tan dariq nako,banda felan moqim norway astam, agar kodam komak haste bashid metwanam shomara komak konam,

  • بلی ظلم واستبداد ، کشتار های بی رحمانه، و چورچپاول عبدالرحمان جابر وطالبان خون آشام و مزدوربیگانه ها بالای ملیت فقیرهزاره بی سابفه بوده است، به عنوان مثال عبدالرحمن ظالم سه بار امر قتل وغارت هزاره های مناطق شیخ علی ودره ترکمن را صادرنمود که درنتجه عساکر بی رحم عبدالرحمن تماماً مردانی را که اسیر گرفته بودند به شهادت رساندند و زنان و اطفال را به بنام کنیز و غلام به اسارت خویش درآوردند و حتی تعدادی را هم در پل یک پیسگی کابل به مبلغ یک پیسه به فروش رساندند این ازمسلمات تاریخ است که پل یک پیسگی بدین نام مشهور است زیرا در آنجا هزاره های اسیرشده را به قیمت یک پیسه به فروش میرساندند، و نیز طالبان خون آشام و اجنبی درو ولایت بامیان مزار بغلان و سمنگان وردک وغزنی یک بار دبگر تاریخ عبدالرحمن را تکرارنمودند و بنام این و آن هزاران افراد بی گناه اهم از مردان زنان و اطفال معصوم را به شهادت رساندند. دراخیردعامیکنم که خداوندا روح همه آن شهدای بی گناه را شاد دار و ظالمان را به جزای اعمال شان برسان آمین.

    • سلام بر خواهر گرامی زرین تاج!من مدت پنج روز قبل از افغانستان بر گشته ام و سفری به بامیان داشتم ودر مسیر راه بامیان چشمم به بناهای خورد که در دوران طالبها به زور بالای اسیران ملکی که به جرم هزاره بودن به غلامی واسارت گرفته بودند ساخته شده است من عکس هم دارم ازین بناهاکه در اصل پایه های انتقال نهراب است میخواهم بدانم که چرا تا هنوز کسی درین مورد چیزی ننوشته است این بنا باید اشکار شود و تمام مردم دنیا و هزاره باید انرا بدانند و این خود یک سند تاریخی است.از ظلم طالبهاو مردم محل. گفته میشود دربنای این پایه ها صدها نفر اسیربیگنای هزاره کشته شده اند.

  • زنده باد دختر قوما :

    کار کرد های دختر قوما مرا بیاد سروده های داوود جان سرخوش ( سروده های انقلابی که در بامیان و یکاولنگ اجرا می شد . در دوران جنگ )
    انداخت

    یک اینده درخشان در پی این همه مظلومیت هست و این مانند خوشید روشن است . نمونه ان هم همین دختر قوما است . زنده باد ( ن،ب )

    زنده باد افغانستان

    • Wonderful :) and i really apreciated you as strong and active woman.hope to see you re next decomuntray about the ppl who has been suffred about thier ethnic city and religion Best of luck, Nasim

  • Dear sister Zarren!
    Thank you for your indefatigable activities regarding Hazara people to provide this documentary to the world. This kind of oppressions is continuing for more than 300 years and it is not new for Hazara people. I really got shocks when I see films, TV, movies or reading a book about Hazara people. I think Hazara means hopeless, wretches, hapless, rootless and stranger because I heard just these kinds of definitions about Hazara. In my opinion instate of these kind of activities it is better to create an alternative or have a suggestion to change the destines and fortunes of these wandering people. We never help by showing these kinds of movies until we direct start positive activities.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس