بحران مشروعیت نظام سیاسی در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
از آنجاییکه در قانون اساسی جدید افغانستان نوع اداره کشور(جمهوری اسلامی!) قید گردیده است بنا براین حکومت اسلامی باید اراده وتایید مردم را در بسیاری از امور همراه داشته باشد ومردم از حکومت راضی باشند وحمایت نمایند. در نتیجه، اراده مردم منبع قدرت و مشروعیت درهمه نظام های دموکراسی(مردم سالار) و اسلامی است.
حضور مردم در انتخابات ورای مردم به کاندید مورد نظر به زمامدار مشروعیت میدهد طبعا همه این پروسه را قانون باید پیشبین نموده باشد ،پذیرش و تائید مشروعیت با مردم است و این امر احتمالاً زمانی تحقق مییابد که زمامداران به اصول برابری احترام گذاشته و به وعده های که مردم داده اند درست عمل نموده وقانون را رعایت ودر تطبیق آن عمل نماید نا رضایتی دومدار اکثریت مردم از نبودن امینت سراسری در افغانستان ویا زیر پا گذاشتن مواد قانون اساسی میتواند عوامل اصلی بحران مشروعیت نظام سیاسی به رهبری حامد کرزی باشد.
مروری بر صلاحیت های حکومت در قانون اساسی 2003
مطابق به ماده شصتم قانون اساسی، رئیس جمهور در راس دولت جمهوری اسلامی افغانستان قرار داشته، صلاحیت های خود را درعرصه های اجرائیه ، تقنینه(قانونگذاری)وقضا ئیه (دادگاه عالی) مطابق این قانون اساسی اعمال می کند .1
رئیس جمهور همزمان رئیس حکومت است وصلاحیت های ذیل را دارا میباشد. حکومت متشکل است از وزرا که تحت ریاست ریس جمهور اجرای وظیفه می نمایند. حکومت دارای وظایف ذیل است:1تعمیل احکام این قانون اساسی وسایر قوانین وفیصله های قطعی محاکم.
2حفظ استقلال دفاع از تمامیت ارضی وصیانت منافع وحیثیت افغانستان در جامعه بین المللی.
3 تامین نظم وامن عامه واز بین بردن هرنوع فساد اداری.
4ترتیب بودجه، تنظیم وضع مالی دولت وحفاظت دارایی عامه.
5طرح وتطبیق پروگرام های انکشافی اجتماعی،فرهنگی، اقتصادی وتکنالوژیکی.
6 ارایه گذارش به شورای ملی در ختم سال مالی در باره امور انجام شده وپروگرام های عمده سال جدید مالی.
7 انجام سایر وظایفی که به موجب این قانون اساسی وقوانین دیگر از وظایف حکومت دانسته میشود. 2
چالش های بحران زا در نظام سیاسی .
متاسفانه رئیس حکومت متهم به جعل قانون اساسی در چند مورد ونقض سریح ماده 61 قانون اساسی در مورد انتخابات میباشد
تا مین امنیت سراسری مطابق به قانون اساسی وظیفه حکومت است ولی حکومت در طول هشت سال با سرازیر شدن ملیارد ها دالر در تامین امنیت ونظم عامه کوتاه امده ونتوانسته است امنیت سراسری را تا مین نماید وفساد اداری را نابود کند بلکه فساد اداری به شبکه خطر ناک رهبری شده حکومت مبدل شده است و حکومت کرزی از جلوگیری ان ناتوان بوده وضرورت به یک مدیر فعال با تقوی وصادق داردعلاوتا برادران رئیس حکومت از جانب مطبوعات بین المللی ومنابع انسانی افغانستان متهم به قاجاق مواد مخدر ومافیای اقتصاد دولتی متهم اند که بر ایتورتیه رئیس حکومت ضربه محکم وارد نموده است وائیتلاف کرزی با ناقضین حقوق بشر وافراد متهم به قتل های عام مردم به زخم ناسور سیاسی برای اداره کرزی مبدل خواهد شد.
اخیر رئیس حکومت باازادی چهار نفرقاچاق بر مواد مخدر که از جانب دادگاه به زندان دراز مدت تا 18 سال محکوم شده بودند وروزنامه امریکایی بوستون گلوب(3) این موضوع نشر ویکی از متمهمان ازاد شده را از اقارب حاجی دین محمد والی پیشین کابل ورئیس کمپاین انتخاباتی کرزی وحاجی ظاهر معرفی نمودند که عملا کرزی در قانون شکنی وحمایت مستقیم از قاچاقبران مواد مخدر قرار گرفته است تا بتواند توسط انها بار دیگر در انتخابات پیروز گردد.
انکشاف متوازن عبارت که در قانون اساسی ذکر گردیده وهیچ گاهی از جانب دولت به ان عمل صورت نگرفته دلیل دیگری ناراضی بودن مردم که یکی از عوامل بحران مشروعیت نظام سیاسی شمرده میشود ، در اظهارات اکثریت مردم افغانستان شنیده میشود، اقای کرزی را مخالفان سیاسی وی متهم نموده اند که پول های زیاد را در ولایت نا امن قند هار زاد گاه خود وهلمند به مصرف رسانید است. ولایات که مرکز اصلی طالبان وتروریست های بین المللی است وهر روز تقویت میشوند.و حکومت دانشگاه بدخشان را بعد از سال 2001که یگانه دانشگاه فعال در زمان حاکمیت طالبان بود بروی صدها دانش اموز بسته است وآموز گاران صد ها مکتب در نقاط دور افتاده ولایت های تخار، بدخشان، بامیان،بغلان و... تشکیل ومعاش ندارند که به ادامه تدریس بپردازند.
کابینه حکومت کرزی:
وزراء وظایف خود را به حیث امرین واحد های اداری در داخل حدودی که قانون اساسی فعلی وسایر قوانین معین می نمایدباید انجام بدهند.که متاسفانه اکثر انها در اجرای درست مسولیت های شان کوتاه امده اند بخصوص مسولین امنیتی که نتوانسته اند امنیت عامه را تامین نمایند باید در برابر مردم وقانون جوابگو باشند.
مطابق قانون اساسی کشور وزراء از وظایف مشخصه خود نزد رئیس جمهورو مجلس نمایندگان مسولیت دارند. وزراء نمی توانند در زمان تصدی وظیفه از مقام خود به ملحوظات لسانی، سمتی ،قومی، مذهبی وحزبی استفاده نمایند.
قومی شدن کابینه کرزی واستخدام افرادضعیف یکی از عوامل بحران مشروعیت نظام حساب میشود که متاسفانه بر خلاف قانون اساسی اداره فعلی رادر پایان ترین گراف یک اداره بیمار ،ناتوان،بی ظرفیت وفاسد در سطح ملی وبین المللی جای گرفته است ورئیس حکومت نتوانسته است کابینه و تیم فعال داشته باشد.
اتهام شرکت بعضی از اعضای کابینه وتیم خاص رئیس حکومت ومتحدین نزدیک وخانواده وی در دست داشتن تجارت مواد مخدر عامل مهمی بحران مشروعیت نظام سیاسی فعلی حساب میگردد ورئیس حکومت از سال 2001 الی2009 بار ها این اتهام رد کرده است ولی نتوانست به مردم افغانستان ودنیا ثابت نماید که از قاچاقبران مواد مخدر حمایت نمی کند .
اگر عدالت منبع اصلی مشروعیت باشد در نظام کنونی به بی ارزش ترین و بی مفهموم ترین واژه تبدیل شده چون این عنصر را هیچ شهروند افغان در هیچ جای نظام رئیس جمهور کرزی دیده نمیتواند و حاکمیت قانون هنوز در قید زور مندان باقی مانده است، در واقع قانون همانست که یک زور مند محلی آنرا در شهری، قریه یی و یا هم در جاده یی طرح و تطبیق کند و کرزی با ایئتلاف با ناقضان حقوق بشر ومتهمان جرایم جنگی بر این روند مهر تایید گذاشته واین پروسه ادامه دارد.
سیاست خارجی:
اگر سیاست خارجی یک کشور منعکس کننده سیاست داخلی ان باشد حکومت افغانستان از داشتن یک پالسی ملی که ترسیم کننده سیاست خارجی باشد محروم بوده ورئیس حکومت اقای کرزی یک روز پاکستان دشمن خطاب نموده وتهدید مینمود که طتالبان را در خاک ان کشور تعقیب میکند و روز بعد،ان کشور را دوست وبرادر خطاب نموده است. با چنین رئیس حکومتی نمیشود سیاست خارجی را که متضمن امنیت ملی کشور باشد تدوین وتطبیق نمود وابسته بودن نظام عامل دیگری است که حکومت را از داشتن سیاست خارجی مستقل دور نگهمیدارد.
رای عدم اعتماد به داکتر سپنتا وزیر امورخارجه فعلی وپشتیبانی رئیس حکومت از وی جهت ابقا در وزارت امور خارجه،صدمه بزرگی را در روابط حکومت وپارلمان بوجود اورد تا جائیکه پارلمان به تمام نمایندگی های سیاسی خارجی مقیم در کابل نامه فرستاده وعدم مشروعیت ادامه کار وعقد قرار دادهای میان وزارت خارجه افغانستان وکشور های دیگر خبر داد است. نداشتن وزیر خارجه مشروع میتواند عامل برای بحران مشروعیت نظام باشد.
بحران امنیت در افغانستان بر همه پدیده های دیگر تاثیر منفی داشته ومیتواند غیر مستقیم در انکشاف روابط خارجی افغانستان تاثیر داشته باشد. وعملکرد رئیس حکومت که در راس اهرم سیاست خارجی کشور قرار دارد تاثیر مستقیم بر سیاست خارجی کشور دارد.
رئیس حکومت و مواد مخدر:
احمد ولی کرزی برادر رئیس حکومت متهم به قاچاق مواد مخدر است و روزنامه نیویارک تایمز مورخ چهارم اکتوبر 2008 خود این اتهام را به سطح بین المللی مطرح کرد، ومحمود کرزی متهم به سوء استفاده از اقتصاد دولتی وقدرت رئیس جمهور کرزی است وی چندین فابریکه دولتی(سمنت غوری) را تحت کنترول خود در اورده است تعدادی از نمایندگان شورای ملی به ریاست سید مصطفی کاظمی شهید موظف به بر ملا ساختن خیانت های مالی وی شده بودند که مورد حمله انتحاری در بغلان قرار گرفتنه وحیات خود را از دست دادند بعضی مطبوعات داخلی این حادثه را به وی نسبت داده است.
سوء استفاده از قدرت دولتی عاملی است که مشروعیت سیاسی نظام را به چالش گرفته است.
منابع:
1.مواد 60 قانون اساسی 2003
2. ماده 57 قانون اساسی 2003
3. نشریه بوستون گلوب امریکایی شماره چهارم جولای2009
پيامها
8 آگوست 2009, 09:47, توسط آصف سرپلی
آقای بابک بار دیگه سلام ! ام عنوان یکیست و ام جای خالی شروع از چند گپای بی مانا و راست . انقلاب 7 ثور ره فکر بکونین که یک تصادم و یا اکسیدنت بود که موتری سفید وجود خلقی و پرچمی ها ره به یک چار چوکات پچق پچق و آین کونه کج و وج مبدل کد . باد از او انقلابیونتان شوما ها ره بخاطر ترمیم افکار و رنگ و روغن و کپی کشی به کمپنی های موتر سازی کمونستی و بیخدایی شوروی فرستادن . اونا ام به بسیار مهارت و شوق شوما موتر های داغمه ای ره چنان رنگی سرخ دختر کش دادن که خوش خوشی خودتان آمده باشه ای کمپنی بدبخت ایتو تغیرات کلی و اساسی بریتان آورد که حتا بجای تیل با خون برادرانتان ام ماشینیش چالان میشود ای ماشین نه تنها که با خون چالان میشود بلکه با شراب . با گوشت خوک و هر حرام های دیگه ام چالان میشود . اما ای موتر گیر و اشترنگ نداشت ریموت کنترول بود که از مسکو اداره میشود . امو بود که شوما با امی رقم اوصاف ده وطنکی ویرانکیتان تشریف آوردین و هر طرف غور و فش کده موتر دوانی کدین خوب تا و بالا خیزک و جستکتانه زدین برادر نگوفتین پدر نگوفتین مادر ره نشناختین و کاکا و ماما ره اهمیت ندادین و بچایشانه ام زیر تیرک موترک سرخکیتان کدین ایچ اشاره ای سرخ نبود که قطع نکده باشین . لاری ها و چکله های کونه کونه ای اصل وطنی شوما ها ره زیر سینیش برده باز پتق پتق کد و از سری کوه ها سریتان سنگ ها ره لول داد یا مجبور شودین خوده از ای سرزمین بکشین و یا با امی دز و دوز بسازین تا ای که از پای ماندین و هر طرف تیت و پرک شودین و خوده ده سرک های قیری لندن و امریکا و جرمنی کشیدین و باز ای موترکای غرازیتانه بار دیگه رنگ و روغن کده تیم دادن ره شروع کدین لاکن حالی کمپنی نو یتان میگه که هردو مارک اول ره که یکیش مارکی خدایی بود و دومیش مارکی کمونیستی ره بلکل پاک بکو و مارک مره که بنام مارک تصادف است بزن . و شوما ام اساندک ای هردو مارکه پاک نمودین . آیا با پاک کدن مارک اصلیت موترکتان بدل میشه یا خوده میخاین ریشخند بکونین .
8 آگوست 2009, 09:50, توسط آصف سرپلی
آقای بابک سلام ! به فکر مه ده ای رقم جرو بحس ها هر دویما بکدام نتیجی نمیرسیم که مه از کلام خدا بگویوم و شوما ده او باور نداشته باشین و یا نر واری تیریتانه بیارین و یا مه واری ترسیده خاموش بانین . بیاین بحسی عقلی میکونیم که ده مابین هردویما مشترک باشه . نه از کیتاب خدا گپ میزنیم و نه از احادیث . شوما با عقلی کلانیتان دلیل بگوین و مه با عقلی خورد خود از خدای خود دیفاع میکونوم . مه چند سوالات ره با جوابیم مترح میکونوم و شوما ام میتانین ده او روشنی پرتین. موضوعی ما فقط سری موجودیت و یا غیر موجودیت خداوند میچرخه متوجی باشین که از موضوع دور نرین. مه نه از امام گپ میزنوم و نه اصحاب پاک رسول الله ره لعنت میکونوم . ونه بچیزی که از مه پورسیده نمیشه بحس میکونوم و نه خوده سبک و خورد میسازوم و نه به مردوم نشان میتوم که عقلیم تا کجا و چه اندازه پوپنک زده گی است و نه شمشیریمه برخی کسی که خدا شناس است میکشوم . و وقتی شمشیر از غلافیش برامد تا وقت فیصله باز ده غلافیش نمی درایه . یا میبره یا میده میشه . یا رسوا میکونه یا رسوا میشه .
1- مه میگوم خدا وند وجود داره و کنترول تمام جهان ره میکونه و بدون وجود او ای نظم و نظام ماکم امکان نداره . که دلیلیم امی نظام ماکمی دونیاست . از الیف تا یا . شوما ده ای قسمت چه میگین ؟
2- تمام چیزیکه ده ای جهان است خلقت خداوند است و از روی قصد و حکمت خلق شوده و نو پیداست و سربخود و خود سر نیست . نظر شوما ره میخایوم بفاموم که عقل شوما ده ای گپ چه میگه ؟
3- ای انسان اشرف مخلوقات است و تمام کاینات از بر و بحر تا کهکشان ها و حیوانات و نباتات ده اختیاریش میباشه و از او استفاده میکونه و امه گی به اساس یک قانون و بگوفتی شوما تیوری خاص خلق شوده که اکثر اونا از عقل ما بشر بدور نمیباشه . شوما ده ای قسمت چه نظر دارین ؟
4- عقل ما با تمام انکشافات و کمالاتی امروزیش ده شناخت خداوند کم رسی میکونه و نمیتانه خوده به او جای که میخایه برسانه و مه علتیشه بزرگی بی حد خداوند و خوردی خود و عقل ناچیزی خود میدانوم . شوما چه فکر میکونین ؟
5- مه خو از ای نعمت های که خداوند بری ما خلق کده شکرانه گیشه ادا کده نمیتانوم . خصوصن ای میوه جاتیشه که به هزاران نوع میباشه و مزه و خاصیت هایش از یکی دیگیش فرق داره قدرت و مهربانی خداوند میدانوم . شوما چه نظر دارین و اگه میگین نی پس یک چند چیزی که بی مقصد و بی مانا و مثلی انار و سیب و کیله اما نه مزه داشته باشه و نه فایده ونه ام ویتامین به مه نشان بتین ؟ یا دو رقم میوه که مختلیف باشه و یک مزه و یک رقم ویتامین ها ره داشته باشه مهربانی کده نشاندهی بکونین ؟
6- مه خو میگوم که اگه تنها امی گل ها نمیبود و بوی خوشی میوه ها نمیبود حالی دونیا بد بوی میشود . یک شوخی گک (حالی خانم های گنده بقل داره کسی بدو پیسه نمیخرید) شوما چه میگین که اگه تنها ده جهان گل ها و خوشبویی نمیبود چه میشود ؟
7- مه خو فکر میکونوم که ساختمان صرف یک عضوی بدن چه چشم باشه یا گوش یا زبان باشه یا لب و یا قلب و غیره پیچیده تر و سخت تر از کمپیوتر است و انسان نمیتانه سامانی ره بسازه که از گوشت و رگ و خون ساخته شوه . شوما چه میگین ؟ و راجی به کمپیوتری گوشتی تان که بگوفته ای نجیب کامل ده نیم ملی متر مغز جای داره چه فکر میکونین . و مه فکر میکونوم که انتی وایرس ای مغز فقط ایمان خات بود و الا وایرس (شیطان) ده او خانه خات کد . شوما چه میگین ؟
8- آیا انسان میتانه مثلی یک چشم یا گوش که خداوند ساخته بسازه تا حقیقت ها ره ببینه و یا بشنوه ؟
9- آیا آقای بابک میتانه بگویه که چند سال دیگه زندگی خات کد ؟ و یا میتانه عمری ای سرپلی ره مالوم بکونه و یا جای که ده اونجه میموره تعین بکونه ؟
10- هر چیزی که از طرف خداوند حلال مارفی شود ما او ره حلال میدانیم و حرامیشه حرام . شوما حلال و حرام ره از کوجا دانیستین ؟
11- ده قسمتی حلال و حرام و محرمات خداوند یک حدود ره تعین کده که گویا مادر دختر خاهر خاله و عمه و غیره برای نکاح کردن حرام است . شوما بفرماین و بگوین که شوما ام اینها ره حرام میدانین و یا نو پرابلم میباشه و اگه حرام میدانین از روی کدام فلسفه و عقل و منطق اونا ره بخود حرام ساختین و که ای ممانعت ره بریتان خلق کده ؟
12- اگه آقای بابک ما از نعمتی فقط گوش محروم میشودن چه میشود ؟ یک شوخی گکی دوستانه (مثلی که از عقل و ایمان محروم ماندن) امید خفه نشوین مطلبی داروم که پسان ها خات گوفتوم و صداقت و راستی تانه که میبینوم حتمن تصدیق میکونین .
13- آقای بابک جان ! ما هر کاری خیری ره که میکونیم بخاطر رضای خداوند میکونیم و از او طلبی آمرزیش و بخشیش ره داریم . شوما اگه بخاین کاری خیری ره انجام بتین بکدام مقصد خات کدین ؟
14- احساس . ضمیر و وجدان طالقات خاص بخداوند میباشه و قتی کسی خدا نداشته باشه چه رقم امکان داره که او کاری ره از روی احساس و یا ضمیر و وجدان بکونه و یا خوده صاحیب ای صفات بدانه؟
15- ما مردوم با خدا تمام خیر و شر خوب و خراب ره از جانب خداوند دانسته و ده وقت مصیبت صبر میکونیم و مشکلات خود ره بخدا میسپاریم . مه نمی دانوم شوما بیخدا ها ده وقتی مصیبت خوده به چه چیز تسلی میتین و خوده بکی میسپارین و چه رقم دل هایتان آرام میگیره ؟
16- نکاح چیست و پیشی شوما چه اهمیت داره و فرق بین عروسی کردن و گرل فرن داشتن چه میباشه ؟
17- شوما اگه یک معلم باشین ده وقتی امتحان ده کودام شاگرد خود لمبر 10 و آفرین میتین ؟ ده او شاگردیکه درس هایشه میخانه و به شوما احترام میکونه و شوما ره یک معلیم خوب و فامیده میدانه یا به او شاگردیکه نه بدرسیش کوشیش میکونه و نه به شوما احترام داره بلکه شوما ره به صفتی معلیم ندانیسته و سریتان ریشخند میزنه ؟
18- اگه آقای بابک نتانه و یا نخایه به سوالات آساندک مه جواب بگویه اجمل بیخدا و آرش بیخدا و راویش بیخدا و بیخدا های دیگه میتانن جواب بگوین . و مه واری یک بیسواده قناعت بتن . اما لمبر وار .
از آقای بابک خایش میکونوم لمبر وار کوتا و عقلن جواب بگوین تا بحسی خوده بطرفی مقصد جای نزدیک بسازیم .
از خدا وند کریم و رحیم و آن قادر توانا امید وار استوم که بابک ما ره هدایت بکونه که از هدایت او هزاران هزار نفر دیگه ام هدایت بیابه که اجری آخرتی بابک ام شوه . دونیا ره خو ده عیش و نوش تیر کد مه حالی میخایوم که آخرتیش ام بالا تر از دیگرا باشه . اگه متوجی شون و الا ای گپا و ای دلایل ها ده میدان محشر و ده مابین شعله های آتشی سوزان ده رویش کشیده میشه و مه ام یکی از شاهدانیش خات بودوم . امید از آرزویم آزرده نشون .
به سوالاتیم یکایک خودیم جواب گوفتیم انتظاری جواب شوما ره داروم که شوما چه نظر دارین دیده شوه چقه با هم فاصله داریم . زمین تا ماهتاب یا آفتاب و یا کهکشان های که هزاران سال نوری فاصله دارن فاصله داریم
25 آگوست 2009, 15:10, توسط rasa
دوست عزیز وگرانقددرم آقای سرپلی سلام در حفظ خالق یگانه باشید دوست عزیز موفقیت شما را در برابر بی خدا ها تبریک میگویم واز خداوند اجر عظمی برایتان آرزومندم همانطوریکه خداوندج حافظ ونگهبان حقانیت ووحدانیت والوهیت وکلام پاکش است . براستی که هیچ دلایل باطلی نمیتواند وجود حقش را باطل ثابت کند در مباحثات شما چقدر راستی ودرستی هویدا بود که همه ناظرین مباحثات شما همین اکنون از خوشحالی در لباس نمگنجند همه دیدیم بی خدا ها را که دنبال بهانه میگشتند تا اینکه کسی آمد وبه اصطلاح چیلک انداخت وشاید در پشت پرده با هم اتفاق کرده باشند.والله و اعلم خوب بهر صورت نکته بهانه پیدا شد وفرار را بر قرار ترجیع دادند واینست که موفقیت شما در دفاع از موجودیت خداوند ج هویدا شد باز هم از رب العزت آرزوی عزت بیشتر بشما تمنا دارم . موفق باشید . رسا
7 سپتامبر 2009, 12:24, توسط آصف سرپلی
مه بخاطری توهین بخودیم از طرف شوما نادانان یک حرف ام نمیگوم و از خود دیفاع نمیکونوم . براستی مه بد تر از او استوم که مردوم ده قسمتی مه میگن . حالی فامیده شود که شوما امو کافرکای زندیق استین که با خدا قصدی جنگ دارین و او ره باور ندارین . پس مهربانی کده سوالای که مه ده قسمتی 20 از جناب بابک یانی که بابی تان سرتاجی بیخدا ها کده گی استوم جواب بگوین تا مردوم ام بفامن که شوما از خود دلیل ام دارین و مه بیسواد ره قناعت بتین . اگه شوما بزرگوارا و باسوادای بیسواد محض و کور دلان بی حیا جوابی یک بیسواده داده نتانین خاک بر سریتان خات بود و ده آینده شوما ره ده کابل پریس نبینوم .
7 سپتامبر 2009, 13:32, توسط Yamdari
تو میدانی که ابولهب کاکای حضرت محمد بود و زنش هم شاعرة توانای عرب بود. یکی از روز ها محمد نزد ابولهب آمد و گفت : من میدانم که الله مرا برای پیغمبری بر می گزیند . وتو که کاکای من هستی و پول و ثروت هم داری میوانی درین راه بمن کمک کنی . ابولهب گفت این فکر راکه تو در سر داری بدور از عقل و خرد است تو پیش چشم من تولد شدی و هنوز خلمته پاک کرده نمیتوانی . برو گپ های کلان کلان نزن .
محمد گفت من همیشه با جبرئیل گپ می زنم . ابولهب خندید و گفت : اگر راست می گویی که تو نماینده الله هستی بیا من ترا یک امتحان می کنم اگر موفق شدی نخست از همه من ترا به این سمت قبول می کنم . محمد گفت بگو چه امتحان ؟
ابولهب گفت بیا در وسط خانه ایستاد شود و یک پایت را از زمین بلند کن ؟ محمد این کار راکرد و یک پایش را از زمین بلند کرد. و ابولهب گفت حالا به آن الله که تو که تعریف می کنی بگو که پای دیگرت را او از ازمین بلند کند؟
محمد که سریک لنگ ایستاده بود گفت یا الله پای دیگر من را بلتد کن که ابولهب ببیند و هر چه زور زد نتوانست پایش را بلند کند . تا اینکه مانده شد و به کون در زمین خورد.
ابولهب گفت برو بچه خودت را ریشخند نکن .
محمد ناراحت شد و به پیش سلمان آمد و از کاکایش شکایت کرد که به حرفش گوش نمی کند و او را منت هم می کند.
سلمان گفت : غم نخور حالا من چاره کاکایت را می کنم . و قم و کاغذ را گرفت و آیه تبت یدا ابی لهب و تب ، ما اغنی ماله و ما کسب .
(بریده باد دستان بی لهب که به فقر کمک نمی کند ) ده در کجا و درختان درکجا .
توجه کنید :( داکتر عبدالله می گوید که من از رای مردم نمی گزرند . رای مردم یا ریاست جمهوری خودش ؟)
اگر دلش برای مردم می سوزد چرا شهر کابل را ویران کردند؟ کسانی که به کرزی رای داده اند مردم افغانستان نیستند؟
حالا محمد هم نمی گوید که من پرسش ابیلهب را جواب داده نتوانستم . میگوید به فقرا کمک نمی کند.
او کودن آصف سرپلی باور کن تو به یک شش پلی نمی ارزی . برو مطالعه کن ؟ تارخی که در افغانستان است تاریخ نیست . کتاب انگلیس و تازی برای نابودی و جهالت تو و دیگرانت است .تا تو آدم نشوی افغانستان بدتر میشود.
کله شق تو میگوئیhttp://www.bbc.co.uk/persian/w... که در اسلام زور نیست حالا بخوان :
8 آگوست 2009, 20:20, توسط توفیق
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته!
28 آگوست 2009, 07:36, توسط آصف سرپلی
فقط خاستوم جواب سلام تاریخ بالا ره بریتان تقدیم بکونوم و به آقای رسا بگویوم که از حسنی نظریتان تشکرات . اما گوم شودن ای عالی جنابان تسلیم شودن نیست . انوز خدا نخاسته که قصه به پایان برسه ده حالیکه تابالی ام چند بلی گوی مثل خودشان اگه خفه نشون بی منطق دارن که چشم های کورشان قدرت های خدا ره و بینی های بندشان عطر گل های گلستان خدا جان ره و گوش های کر شان آواز های پرنده گان خدا جان ره و صدا های خوشی انسان ره شونیده و دیده و ایساس کده نتانن از گیر ای سرپلی شله رایی خلاصی ندارن . یا اسلایشان میکونوم و یا رسوای عام و خاصی که خدا بریشان واده داده است . از نداشتن وقت بسیار خفه استوم و ناچار . خیر و برکت های رمضان ره بری توفیق جان و آقای رسا جان و دوست و آشنای قدیمی مه آقای قبرستانی (مزاری رحمتی) بی نهایت عزیز مبارک میگوم و عذاب هایشه به بیخدایان گنگ و کر و کور و لال
28 آگوست 2009, 13:45, توسط آصف سرپلی
سلام و احترام خدمتی آقای رسا و توفیق جان ! از حسنی نظریکه به ای بنده ای خاکسار دارین تشکرات و از دوعا های پر مهریتان بازم تشکر . خداوند خودیش حافط دینیش میباشه . ما و شوما فقط دیدنی های خوده با عقلی که او به ما داده میتانیم به گومراهان بگویم قبولی و نا قبولی ره به توفیق و ایمان خودیشان میسپاریم و ده ای گپ ایچ شک نمیباشه که هر کسه خدا بخایه هدایت میکونه و اگه چرک و زنگ دلیش بسیار باشه و خداوند از او ناراض باشه هدایت نمیکونه بلکه گومراه تر میسازه تا امو عذاب های که به اونا واده کده باید نشان بته و چقه سخت خات بود که ده روزی قیامت از پشیمانی دیست هایشانه به دندان های خودیشان گزیده جدا بکونن که ای کاش بگوفتی هدایت یافته گان میکردیم و از خر غرور دانایی خود پایان میشودیم و میفامیدیم که عقل دیگه چیز است و ایمان دیگه چیز و یا از ای عقل نا سالیم کار میگریفتیم و یک کمترک چورت میکدیم که ما کی استیم و چی استیم و بری چه ده ای دونیا آمدیم و چیرا امه چیز ده اختیار ما است و یا کم از کم خوده ده وجود خود غرق میکدیم و قدرت های او ره نظاره میکدیم و ارتباط یک اندام ره با دیگه اندام ها میدیدیم . اما افسوس که بدون اجازی او هر کس نمیتانه ای کاره بکونه . آقای رسا از شخصی چیلک انداز گپ زدن و مه اونا ره ملامت نمیکونوم و ده قطاری اونا حساب نمیکونوم لاکن ایقه میگوم که اونا ام متوجی قدرت های بی حساب خدواوند نیستن و شیطان آنان را از راه دیگه به گومراهی میبره که هرگیز متوجی ای اشتباحی خود نشون و نمیشون . اگه زندگی بود و ما زنده بودیم بزودی راز های ره به امکاری دوستان خدمتیشان پیش خات کدوم که ترک ترکی سریشان خلاص شوه . اگه باز هم قبول نکدن اونا میدانن و دینگ دینگی آخرتیشان . و خداوند ره شاهد میگیروم که مه به اندازی قدرت و توان خود اونا ره فاماندیم . موفق و کامیاب باشین . از غیراضری زیاد خود معذرت میخایوم اما شوما ره ایچ وقت ترک نمیکونوم .
30 آگوست 2009, 08:54, توسط توفیق
تشکر. به امید رمضان خوش و پر فیض برای همه. در مورد مباحث تاریخی میان تشیع و تسنن نیز از زبان زنانه (کنایه و اشاره) خوشم نمیآید فقط منتظر دوستان هستم تا یک گفتمان مردانه و در عین حال دوستانه داشته باشیم.
و من الله توفیق
31 آگوست 2009, 04:26, توسط مزاری
حاجی صاحب درود به شما و تمام کابل پرسیان ارجمند ! با استفاده از ایام تعطیل فرزندان ، عزم وجزم خاک بوسی دیار مولای متقیان کردیم و زیارت روی دوستان . هی میدان و طی میدان ، خارمغیلان ، دشت های پینگان را به امیدوآرزوی شرفیابی دیار یاران وحضور دوستان پیمودیم تا صیقلی دهیم دل زنگ اندوده و صفایی بخشیم روح پرخاشگر را . ولی آنچی را از برادران هم کیش دیدم و شنیدم یآس بود و نا امیدی ، ترس بود و گدایی ، غارت بیت المال بود و دار و ندار بنده گان مسکین خدا . عدالت و حکمروایی امروز دولتمردان عزلت گزیدۀ ؟ ما دستخط ، ورق پاره و سند برائتیست که به حضرت معاویه و حضرت یزید داده اند . پرده داران عفت و حیا ، قصر های فرعونی بنا نهاده اند تا عزتی یابند در دارالفنا و خلوتی جویند با دوشیزه گان سیمین کمر تا باشد لذت بهشت موعود را درین چار روزه دنیا به تجربه بنشینند . از ترس خدا شراب نمی نوشند ولی غرق کیف بتۀ فقیرانه اند و مستانه رقص پیروزی دارند و در های و هوی مستی شکرگذاری حضرت باری تعالی میکنند . ( بیشک که عزت و ذلت از جانب اوست و اوست قادر متعال ! ) غرق در گلخن ذلت اند و هی فریاد میزنند که حق آمد و باطل ناپدید شد و به تحقیق که باطل نا پدید شدنیست . روزگاری بود که مجاهدین این فرمودۀ خدا را میخواندند و میرقصیدند ، باز نوبت به طالبان کرام رسید و با دهل اتن رفتن و آمدن حق را کاکل زدند وامروز باز این آیه خریدارانی دارد و در انترسیتی هوتل ها و انترنشنل سنتر ها جشن آمدن حق و رفتن باطل را گرفته اند ! الهی پناه میبرم بر تو از شر شیطان رانده شده !
( گه سوی مذهب و گاهی به پناه قانون ، در پی حفظ شئون + شرع و قانون شده بازیچۀ دست دوران ، وای ازین رهبران )
معذورم اینکه نتوانستم خدمت شما بزرگوار سطری بنگارم و شما هم این ازدین حقیر و از مذهب فقیر را به رحمت حق رجعت دادید و جایگاهم را قبرستان . بیشک که روزی رهسپار آندیار خواهیم بود ولی تا وقتیکه قلم زن ، قلم نزده باشد احدی توانایی این امر را نخواهد داشت . ما از اویم و بازگشت ما بسوی اوست !
( ده قسمت قبرستان و قبرستانی نظرم را ده امو بخش نوشته کدیم ، باز نگوین که مزاری ده هر جای بم میمانه و ناجوانی میکنه . مدا مه خبر کوم باز گله گذاری نکنین .اگه بخیر یک مرد میدان با زنگ و جامن ده میدان برآمد ، دمبورهم پیشم اس ، حتمآ بخیرشعر تانه رقم بنگیچه تاشقرغانی میخانوم . بلکل خاطر جم باشین . )
راستی حاجی صاحب چتو شد مسله پیش پیشکان ؟ اگه ده کدام میدان دیگه رفته باشین این ازدین حقیر ره خبر کنین ، منت می گذارین .
با دوست عزیز و نهایت ارجمند ما آقای توفیق سر فروعات نه پیچین که عاقبت خراب داره . یک مشوره کاملآ دوستانه است ، اگه نی حریفاره دسته و قوناق میتین . یک کمی صبر وقناعت هم بکنینن ، خدا با صابران و قناعت پیشه گان اس . از پروردگارم در ماه رمضان المبارک ، برای شما و فامیل نجب تان برکت و سعادت میخواهم تا بخیر آنرا به اتمام رسانیده و هلال عید را با سرخرویی به تماشا بنشینید . اندیوال تان مزاری
4 سپتامبر 2009, 21:47, توسط آصف سرپلی
دوست و آشنای قندولک مه آقای مزاری جان سلام علیکوم ! سفری خوش بریتان میخایوم و سلام مه ره بری تمام قومایتان وسیله شوین و ده حقیم دوعای خیری آخرتی بکونین . مه ترسیدوم که از مه قار شوده باشین از خاطریکه نام شوما ره قبرستانی گوفته بودوم خبر نداشتوم که شوما ده سری قبری حضرت علی کرم الله وجهو خوده رساندین . از گزاریشی مزارجان خبر استوم از امی خاطر دلکیم پور درد است . مه ره نباید ملامت بکونین چیرا که شوما از یک مملکتی کفری ده وطنکی مسلمانیتان آمدین باز ام از عمل های بی مانای افغان هایتان شکایت میکونین مه که از یک مملکتی اسلامی می آیوم فکر بکونین که صفان صفا پاگل میشوم . اشنا جان از مزاق هایم قار نشوین مه عمری دراز ده شوما از خدا جان خاستگی استوم (149) سالگی . یادیم رفت که ده کوجا شوما ره قبرستانی خانده بودوم کوشیش کدوم عنوانیش ده یادیم نامد . پیش پیشکان ادامه داره لاکن نمی دانوم یا ده امو 18 چمن گیریش کدیم یا مردک مشغول است مهم نیست آخر ده گیریم می آیه و مشک و شانیشه بسته کده بریتان تقدیم میکونوم ( مردکه بگوین که سرپلی یک مزاق کد ) که باز نگوین که گپای کته کته میزنه . ده قسمتی دوست عزیز و محترم هر دویما توفیق جان قسم میخوروم که قلمیم ده نویشتن کش نمیکونه لاکن مجبور استوم تا ثابت بسازوم که حضرت معاویه (رض) است نه لعنت شوده . توبه از گپی کلان اگه نتانوم جناب ایشان ره قناعت بتوم قناعتی هر شیعه ره فراهم خات کدوم شوما شاهید باشین که اونا ره ده کودام کوچه و پس کوچه ها گیر خات کدوم و حتا اقراریشانه خات گریفتوم . برین ده پالوی بابک شوما ام نفری باشین بشرطی که از حق نگزرین . اگه آقای توفیق یک کمترک از خوردی و خود گزری کار بگیرن و گوفتیشانه پس بگیرن و ده آینده به اصحاب کرام بد گویی نکونن ما نوکر و چاکریشان . ما خصوصن ده ای کابل پریس از اونا کده شخصی لایق و مسلمان نخات یافتیم . اما مه بدبخت امیتو شخصیتی مبارز ره بخاطری لعنت کدن به اصحاب کرام معاف نکده رسوای عام و خاصی دونیا ساختنی استوم که ای گپه باید بدانن لاکن ده داخلی چوکاتی ادب . با دلایلی قناعت بخش . ما مسلمان ها بسیار خامی ها داریم و شیعه ها ره اگه از حق نگزریم بسیار خام استن و دلایل شان کمتر از خوم تکی شوما نیست . البته شکستن و پاش پاش شودنی خوم تکه ای شیعه ها بدیستی توفیق جان است . اگه مه تا حالی ده خلافیشان از صبر کار گریفتیم ام از روی مصلیت بوده و ام از روی احترام اگه نی ایقه دلایلی که ده خلافی شیعه ها میدانوم بخلافی بیخدا ها هرگیز نمیدانیستوم و امید وار استوم خدا ده اینجه ام با مه باشه انشا الله ... خدا پوشت و پناهیتان باشه آقای قبریستانی جان نازنین مه ...
27 سپتامبر 2009, 18:09, توسط مزاری
دوست عزیز بابک !درود و احترامم را بپذیرید .
در ارتباط اشعاز جناب آقای انصاری و آقای رسا شکی نیست که همۀ سروده ها نشئت از یک چشمه دارد بیک سلیقه و یک طرز تفکر نگاشته شده است . این از دین حقیر متأسفانه شاعر نیست که جزئیات اشعار سروده شده را به بررسی ونقد بگیرم ولی اینقدر میدانم که در هیچ یک از سبک های مروجه شعرای امروزچنین بی پروایی را در سرودن شعر و قافیه پردازی با هرج و مرج ندیده و نخوانده بودم . در مجموع زبان فارسی دری از آهنگی برخوردار است که از یک جملۀ کوتاه ، با تغیردادن جای کلمات مروجه گفتاری و اضافه نمودن یک صفت بشکل شعری آنرا بیان نمود . مثلأ : ( مه میروم باغ ملا که گلاره یک سیل میل کنوم ) من باغ ملا میروم که تماشای گلها نمایم . این جمله بشکل شعری آن :
من میروم به باغ ملا + تا سیرکنم نشاط گلها
ولی چنین یک پیوسته گی در اشعار جناب انصاری بندرت سراغ میشود . مفهوم سروده های شان ویژۀ اندیشه و طرزدید خودشان از ایدال شان است که با دیگر فرقه ها و گروه های مذهبی زاده شده در طول هزار سال در ناهمگونی قرار دارد . ایشان میخواهند به هر ترتیبی حتی با بی شعور خطاب نمودن دیگران اندیشه و مرام خود را بالای دیگران بقبولانند . اینکه چقدر لغزشهایی در آیین مان در مرور زمانه ها به وقوع پیوسته ، چشم پوشیده و خیز دریایی میزنند.
گاهگاهی آقای سرپلی سروده های آقای انصاری را بنام خود پیام میدهند که شاید به اجازه خود آقای انصاری باشد و یا شاید این طبع وسبک شعری را اقای انصاری به آقای سرپلی هدیه نموده باشند . اینکه هردو دوست ما در یک جریان و خط فکری کاملأ پیوسته به هم حرکت دارند شکی نیست ، حتا خود آقای سرپلی اقرار دارند که من نوشته های آقای انصاری را کاپی وبه زبان خود نگاشته ام . چون شخص باورمندم نمیتوانم حکم نمایم که هر دو نویسنده یکی اند .
با شما کاملأ موافقم که آقای سرپلی شخص بیسواد نه ، بلکه از سواد کافی دانش ، املا و انشأ برخوردارند و حتی از طبع شعری مانند آقای انصاری نیز برخوردارند . اینکه چرا خود را به گفتۀ خود شان به غوله دینگی زده اند ، شاید که درشهرک ایمان شان جایی برای با سوادان ندیده اند و یا رفع مسوءلیت باشد وگریز ازآیندۀ ناگوار و یا گذشتۀ ناهنجار ؟ باور کنید انگیزۀ چنین عامیانه نویسی ایشانرا نمی دانم !
بسیار اتفاق افتیده که یکنفر تحت نام چند نفر در تارنما ظاهر میگردند و بنام های مختلف پیام میگذارند . در گذشتۀ نه چندان دور دوستانی داشتیم بنامهای آقای شریعتیار و آقای طالب کاکو که بعد ها به همکاری آقای میرهزار معلوم شد که هر دو یک چهره اند . آقای طالب کاکو هم در همین جبهه که فعلأ آقای انصاری ، آقای رسا و آقای سرپلی قرار دارند ، قرار داشت ولی با طرز نگارش و برخورد دیگری . شاید برای دوستانی که میخواهند بدون دلیل و برهان ، اخلاق وشیوه نویسنده گی به گفتگو بپردازند ، فرستادن پیام های بی مسوءلیت یک سرگرمی باشد ؟
در اخیر فقط همین قدر میخواهم یاد آور شوم که شناخت وجود خدا مربوط میشود به حالات روانی ودرونی هر شخص . نخست باید آموخت و آموخت که بی علم نمی شود خدا را شناخت ! خدا شیر شتر و کباب سوسمار نیست که با خوردنش خدا شناس شد . خود شناسی بهتر از خداشناسیست . فقط همین !
27 سپتامبر 2009, 19:49, توسط سرپلی
آقای مزاری سلام ! د قسمتی اشعاری انصاری و رسا مه چیزی گوفته نمیتانوم و به مه کودام غرضی ام نیست .
اول دفه که سروده هایم دونیا ره د تکان داد بدانین که خوبیش بود . او سادای خدا جان مه نمیدانوم خدا د شوما مردوم چه وقت عقل میته مه کوجا شعر گوفتوم د ضدی یک شاعری که نه سری شعریش مالوم بود و نه ام کونیش یک تنز سرایدوم باور بخدا بکونین که ای شعری مه ام مثلی قصی تبر واری د امو سات د کلی بی مغزیم آمد که امی شعری مه بابکه بیقرار میکونه و زهنی مزاری ره پوریشان لاکن بازم گوفتوم و قصدن گوفتوم و تا آخر زوریمه زده گوفتوم . مزاری جان مه از شوما سخت آزرده و گله مند استوم و باید منحیسی یک دوستی که با صد جنگ و جدل آشنا شودیم باید باشوم . نگوفتین که چطو . چطوریشه باید بفامین که حتا شوما ره به مقدساتیتان قسم دادوم که راجی به مه و انصاری مالومات کده بیاین . د شوما سه آدرس دادوم . مالوم میشه که واپس بدونی مالومات آمدین اگه نی حالی نر واری میگوفتین نی اقای بابک اوتو که ما فکر کده بودیم غلط است و مه کتی بیادرایش گپ زدوم حتا لحجی گپای بیادرایش ام مثلی خودیش لوده لوده بود . و یا رفتنیتانه به مزار جان د مه دروغ گوفته بودین . حالی میخاین که یک رازی دیگه ره د شوما بگویوم . اگر چی د بابک اشاره ها کردوم خو نفامید لاکن د شوما میگوم خدا بکونه که ریشخندی عام و خاص شوم . مه که نویشتی عامیانیمه عامیانه تر میکونوم و یا میسازوم چند علت داره . یک : سوادیم براستی کم است و خانگی خاندگی استوم و سه صنفه دروغ نگوفتیم لاکن مطالیه داروم . دو: او سادی خدا جان مه که خوده مکتب خان گریفته نویشته بکونوم نویشتی مره کوچوکی کور ام نمیخانه و حالی بیادریت کتی بابک و شوما نویسندای کلان کلان پنج و چار داره . سه : امی مردومی بیسواد ما ام حق دارن که یک نماینده د کابل پریس شان داشته باشن یا نی ؟ (بزودی بیادریت یک ویبلاکی بنام بیسوادان) خات جور کد که شوما هر دویتانه د افتتایش داوت میکنوم . چار : مه د اولا بفکری تنز گوفتن بالای مردوم سیاسی و براستی خاین های وطن خود پایه لوچ کده بودوم پسان دیدوم که مردوم سری اسلام . خدا . پیامبر . ازواج پیامبر . جنت دوزخ او داسی نور شیان توهین و ریشخند میزنن مه ام چیز چیزی نویشتیمه رخیشه سونی اونا کدوم و خاطریتان جم باشه که خوده ایچ وقت بی مسولیت نگریفتیم و نمیگیروم و د ای گپی مه شوما شاید استین و شوخی های ما از وقتی کاندید کدنی خودیم شرو شوده گی است و د یک نصیتی شوما از چوکی ریاست پایمه کشیدوم . بهر حال مزاری جان امید نداشتوم که انوز د نیمکله شک میبودین . بازم نظر به باضی کار های قصدی خودیم که میبینوم ملامت نمیکونوم . خوب شود که مره مردوم خیالی طالب کاکو نکدن . مه ام د قسمتی یمدری یک کمترک اکتی اموره کدوم . یمدری مره دو میزد و مه نویشتی امو دویشه اصلا میکدوم . برین آشنا جان خدا یار و مددگاریتان .
28 سپتامبر 2009, 15:49, توسط مزاری
حاجی صیب سلام ! یک دوسوال کوچک ، همان شعر مره مزه نمیته را که در بخش ( بگذارید این وطن دوباره وطن شود ) پیام داه بودید ، سرودۀ خود شماست یا از کس دیگری ؟
چرا سرودۀ لاهوتی را نه پسندید ؟ با وجودیکه سروده های لاهوتی مقام شامخی درسبک هندی دارد و از محتوای بلند شعری برخوردار است !
28 سپتامبر 2009, 19:25, توسط سرپلی
مزاری جان عزیز و دوستی شیرین گوفتار سلام ! دو سوال کدین و مه سه دانه جواب میتوم و یک سوال میکونوم . یک : اگه شعر بسیار خوشیتان آمده باشه خو از خودکیم است و اگه خوشیتان نامد یک خانه نفر دوستا یک جای هر کودامیما به مسخره گی میگوفتیم و مه از بر میکدوم و د آخر از پیشی ای شیر و شکر یک دانه گک شعری جانانه جور شود و ترتیبیشه خودیم دادیم که قصیش دراز است . لاکن د یک حرفیش نفری شوما دخل نداره . و مره مزه نمیته تمامیش از شخصی خودیم است و تا آخر دوام خات داشت . دو : مه خیر است که بیسواد باشوم شعری خوب ره مضمون جانانه ره کتی چشمیم نی کتی دلیم میخانوم و نویشته میکدگیشه درون و بیرونیشه درک میکونوم . مه چطو میتانوم شعری لاهوتی تانه بد بگویوم و بلکه د امو نویشتیم تاریفیشه کدوم که شعری هزار بوز ازی کده خوبیش بود . یا د ای گپ فکریتان نشود که شعری هزار بوز از امو لاهوتی بود که مه ای نامه اول دفه شونیده بودوم لاکن بدونی ایکه از تاریفی شاعریش خبر باشوم تصدیقیش کدوم . " ها " اگه بگوین که نی شعری بگزارید این وطن وطن شود ام بسویه ای شعری لاهوتیست . باز مه میگوم شاید مه شعر شناس نباشوم . مه که میگوم نویشتی ای بیسواده دو دو دفه بخانین خو بیجا نمیگوم . سیوم : دو سوال سه جواب یانی که یکیش بونس (تبر) چیرا مه د نویشتی پیشتریم سر سری کتیتان سلام دوعا کدوم ؟ از خاطریکه فکر میکدوم مالومات مزار پیشی شوما است و مه نباید پیشیتان چاپلوس مالوم شوم و شوما بتانین آزادانه رای و راز و قصی تانه بشنوانین که مردوم فکر نکونن که مه خوش آمد شوما ره بخاطری مقصدیم میکونوم . حالی سوالیم ایست که شوما براستی مزار رفته بودین یا نی ؟ اگه نرفتین چیرا دروغ گوفتین و اگه رفتین چیرا دینیتانه ادا نکدین ؟ خوش و خوشوقت و مست و خندان باشین . "ها " شوما که شوخی نکونین و بابک که شک نکونه ام مره مزه نمیته .
29 سپتامبر 2009, 15:18, توسط مزاری
حاجی صیب سلامونه ! اگر شعر از شماست کدام گفتنی ندارم ، اگر چند نفر رفقای مسافر دیگر شما هم در طرح این شعر حصه گرفته باشند ، راستی که چندان سلیقۀ در سرودن شعر نداشته اند . حاجی صیب شعر سرودن مسخره و به صفحۀ کابل پرس? پیام دادن کار مسخره هاست نه از شخصیتی مانند شما گر چی خود را بیسواد معرفی نموده اید . گاهگاهی عکس العملی های از شما سر میزند که آدم بیسواد هیچگاهی به آن نازکی ها پی نمیبرد وآقای بابک بی موجب بالای شما گمان نبرده اند .
گاهی چنان با طمتراق و گاهی چنان بی تکلف وعامیانه پیام میگذارید که طرف مقابل دچار سردرگمی میشود که با این عجوبه چگونه افهام و تفهیم نماید ، که این شیوۀ برخورد با هم صحبتان خود بار ها خود تمجید کرده اید . این برخورد سکه یی شما با دو روی شیر و روباه ، صرف میتواند عطش مسخره گی شما را فرو نشاند نه استدلال قانونمندی آفرینش را . اینکه شما با چنین برخورد مدافع اسلام و راه پیغمبر شده اید توهینی است به آقایون انصاری ، رسا ، وصدر ! گویا وکیل مدافع مسلمانان سنی مذهب فقط یک بیسواد شده میتواند و بس !
این از دین حقیر به سرزمین آبایی خود شهر مزارسخی شرفیاب شده بود و چنان در وظایف ایمانی و وجدانی خود غرق بودم که شما و دین شما هرگز هم بیادم نیامد . معذرت مرا بپذیرید .
به ارتباط اینکه آیا شما سرپلی هستید یا نه ، یک قصۀ بیادم آمد : چار نفر دوستان مست و الست که مانند شما گاهی مسخره گی مینمودند ، به سینما رفتند . در دو قطار پائین تر یک نفر با سر کل که از تابش لایت ماشین سینما کله اش برق میزد با زنی نشسته بود. یکی از رفقا که پولدارتر بود به رفیقش گفت : اگر سیلیی به فرق همین کل زدی ، صد اوغانی بخششی داری ! رفیقش گفت : مره ! بعد از گرفتن صد اوغانی ، پائین شد و یک سیلی به کله کل زد و گفت : بیبی قدوس ماره وعده میتی و خودت با نفرت میایی ! چقه منتظرت در بیرون ماندیم ! مرد بالا دید و گفت : چی میگی او مردکه ؟ مه قدوس نیستم ! با خواستن معذرت دوباره به چوکی خود برگشت . بعد از ساعتی رفیقش که پوله باخته بود بار دیگر صد اوغانی پیشنهاد کرد و به زدن کله دوباره سر کل رفیق خود را تشویق کرد . باز هم رفیقش گفت : مره پوله ! بعد اینکه پول را گرفت ، رفت پائین و یک سیلی دیگری به سر کل زد و گفت : بچیم قدوسه خو قدوس هستی ، ولی ده تاریکی خوده ده کوچه حسن چپ میزنی ! مرد کل غضب ناک شده گفت او بد اخلاق مه قدوس نیستم ، چند بار بریت بوگویوم ! باز هم با خواستن معذرت دوباره به جایش برگشت . بعد از تفریح زن به مرد کل گفت : بیا برویم به لوژ پائین ، در بالا مزاحم ها زیاد است . مرد کل قبول کرد و به لوژ پائین چوکی ها را تبدیل نمودند . بعد از تفریح که رفیقی که پول را باخته بود، بسیارعصبی شده به رفیق خود گفت : اگه ایم دفه زدی دوصد بردی ! گفت مره پوله و سیل کو ! پول را گرفته رفت به لوژ پائین و اینبار سیلی محکمی که دست خود را تف آلوده کرده بود به فرق کل حواله کرد و گفت : او قدوس تو اینجه شیشتی و مه ده بالا یک بچاره دیگه ره زده زده پوله کدوم ! بلاخره بچاره کل با نفری خود فلم را تا اخیر ندیده سینما را ترک گفتند .
در قضیه بحران مشروعیت شما هم آقای بابک آنقدر شما را انصاری خواهد گفتند که مجبور شوید بگویید شما کیستید ، یا اینکه فلم را به آخر نرسانیده سینما را ترک نمائید . من اطمینان دارم که حتمأ شما کدام دستآویزی به آقای بابک داده اید که اینقدر تأکید دارند وایشانرا مانند خود ساده و پیاده فکر نکنید .
29 سپتامبر 2009, 16:05, توسط بابک
دوست محترم آقای مزاری !
سلام مرا بپذیرید.از نامه تان تشکر.نظر تان نیز معقول است.اما من چند نکته دیگر را نیز میخواهم در اینجا علاوه نمایم.آقای (سرپلی) ؟؟!!به این نکته اعتراف دارند که از خطوط فکری آقای خلیل الله انصاری پیروی میکنند.این کاملآ عین واقعیت است.صد در صد راست است.من در اینباره کدام شک ندارم.بلی،بابک هم از خطوط فکری من پیروی میکند.اما بیائید یکبار این فیصدی پیروی را در چند نکته در قسمت آقایون( سرپلی) و انصاری مقایسه کنیم.چند نکته را در این شعر مشاهده میکنید.من برایتان طور مثال یکی آنرا ذکر میکنم.اگر شما علاقمند بودید ،میتوانید دیگرانش را ذکر نمائید.من برای آغاز این مثال کوچک را برایتان نوشتم.(پنج مورد دیگر)
مورد اول: بیائید دوستان هموطن خود را از نگاه اعتقاد دینی شان به اسلام به دو گروه تقسیم نمائیم.گروه اول معتقدان به اسلام و گروه دوم کسانی که به دین اسلام معتقد نمیباشند.حال دوباره برمیگردیم بر گروه اول.افراد متعلق به این دسته را بدون در نظر داشت مذاهب شان (تشیع و یا تسنن)،صرف در ارتباط با حضرت علی و آرامگاه حضرت علی و یا سخی جان در مزار شریف در یک ردیف مقایسوی قرار بدهیم تعدادکسانی که به آرامگاه حضرت علی قبر خطاب کنند،در این ردیف زیاد نیستند.مخصوصآ کسانی که ادعای زیاد از دینداری وایمان و....داشته و لاف از عقیده و دیانت میزنند.مراجعه مجدد به این قسمت از شعر نمائید :"
ای عارفان! ای عالمان! ای زاهدان!
ای فاضلان! ای مؤمنان! ای امتان وای بندگان!
چه فرقست میان زیارت خانه وبت خانه؟
من که فرق میان بت خانه وقبر خانه نمی بینم
مشرکان بت پرست نیزبخدا ایمان دارند
ایمان بخدا و نذر و درخواست به بتان
قسم به عزی ونذر به منات
بت پرستان مشرکانند نه کافران
قبر پرستان نیز مشرکانند نه مسلمان
بت پرستان مکه همچون قبر پرستان امروز از خدا منکر نبودند
ولی قسم بنام بتان میخوردند
همچون مشرکان قبر پرست !
در خواست وطلب از بتان میکردند
همچون مشرکان قبر پرست !
برای رفع مشکل پیش بتان میرفتند
همچون مشرکان قبرپرست !
خویشتن را گنهگار دانسته به بتان پناه میبردند
تا بتان شفاعت محتاجان کند، عذرخواهی بندگان کند
همچون مشرکان قبرپرست !
بتان بگمان شان بخدا قریب بودند
وخویشتن را از خدا دور میدا نستند
همچون مشرکان قبر پرست !
هر چند خداوند بما نزد یک است از شهرگ گردن
آنچه بگوئی او شنواست و میشنود
البته من در اینجا در مورد عقاید شان تبصره ندارم.اعتقاد شان به الله و یا مقبره مربوط خودشان است.اما من صرف شباهت عقیدتی این دو شخصیت را برایتان خاطر نشان ساختم.چونکه شما خود شاهد هستید که همین شخصیت ساختگی سرپلی کلمه" مزاری "را که شما بدان نام مینویسید و هدف تان باشنده بودن تان از شهرمزار شریف میباشد.به تمسخر ،مزار را قبر و مزاری را قبرستانی معنی کرده و در چندین نامه به این اسم به شماتاختند.با وجودآنکه معنی لغوی و یا اصطلاحی کلماتی چون :گور(گورستان)،قبر(قبرستان)،مقبره،زیارت،زیارتگاه،آرامگاه و غیره با هم در ادبیات ما (اگر فرق های عربی بودن و یا فارسی بودن کلمات را نادیده قرار بدهیم)به معنی محلی که جسد (اجساد)انسان مدفون باشد گفته میشود.اما استعمال این کلمات به ظاهر مترادف،از خود جا و محل خود را دارا اند.مثلآ اگر شما کلمات گور و آرامگاه و یا مقبره را مد نظر قرار بدهید،در مقایسه با کلمه گور،آرامگاه و یا مقبره نشان دهنده احترام و ادب بیشتر میباشد.کلمه گور را میتوان از دید اسلامی برمحل دفن عیسویان و یا موسویان نیز خطاب نمود.کلمه آرامگاه هم وجه تشریفاتی دارد.اما کسی که بر مقبره حضرت علی نام قبر را میگذارد در بین معتقدین اسلام و مخصوصآ کسی که خود را زمانی باشنده آن شهر یاد نموده باشد و در حوالی آن بزازی داشته باشد، زیاد به چشم نمیخورد.در بین مردم ما اسامی ذیل مورد استعمال دارد : روضه شاه ولایت مآب ،روضه سخی جان، آرامگاه حضرت علی،زیارتگاه سخی جان و....حال اگر اینکه انصاری صاحب وهابی باشند هم نمیدانیم.خوب اینکه وهابی باشند یا خیر نیز مربوط خودشان میباشد.در هر صورت من توجه شما را به این نکته میخواهم جلب کنم.در این شعر نکاتی زیادی است که شباهت های فکری این دو نفر را نشان میدهد.خوب حالا حتمآ سرپلی !!؟؟ ادعا خواهند کرد که بلی من اینرا نیز از آقای انصاری نقل کرده ام .خوب خیر است این بهانه شانرا هم میپذیریم.اما یک چیز جالبتر را میخواهم برایتان در اینجا تذکر بدهم که این تنها آقای سرپلی نیستند که از آقای انصاری پیروی مینمایند.در همین نامه من پیروی انصاری صاحبان را از آقای سرپلی هم نشان میدهم.تعجب نکنید.این تقلید دو جانبه میباشد.حال من از شما میخواهم تقاضا کنم که آیا شما نکته ای را دیده اید که آقای انصاری از آقای سرپلی گرفته باشند؟ من آنرا در نامه بعدی خواهم نوشت.حال خود آقای انصاری هم یکبار آنرا جستجو نمایند.و لطفآ توضیح بدهند که چگونه این نکته در نوشته شخص سرپلی و آقای انصاری به ظهور میرسد؟ من از این مثالها آنقدر خواهم داد تا اقای انصاری اعتراف به واقعیت نمایند.
ضمنآ ،آقای مزاری !متوجه باشید که ممکن است به همین زودی ها یک نامه هم از اسم خود آقای انصاری در این سایت داشته باشیم.به گمان من این نامه هم در همین زودی ها به نشر خواهد رسید.سرپلی صاحب؟؟!! آنها را از همه جریانات مطلع خواهند نمود.ببینیم که آقای انصاری در آن نامه چه خواهند نوشت که شباهت به نامه های سرپلی،رسا،عثمان و.....نداشته باشد.همچنان من از آقای خلیل الله انصاری خواهشمندم تا بخش سوم مقاله خود را که بنام ایمان بدون تردد در سایت آزمون ملی است تحریر فرمایند. تا نامه بعدی.
1 اكتبر 2009, 23:29, توسط سرپلی
خدمت آقای مزاری جان !
عزیزی دلکیم سلام ! فقط سرپلی بگوین میشه . ایقه کشمکشالیش مره مزه نمیته . غیر از بنگیچه دیگه کودام شاعری بیسواده ام دیدین ؟ نی . خی دیگه مه چطو و چه رقم شاعر شودوم . لاکن امی بیت های مثلی انار انار و سبزه بناز بخیالیم که از شعر های مولانا و یا حافظی شیرازیست . خی اگه شعریم خوبیش نبود چرا پیشتر تاریفیشه کد گوفتین که مکتباره بند کدنیش بسیار مزه کد . ببینین حالی مه بیچاره ره بابک مضون خود جور کده سری ما ریشخن میزنه . نو پرابلوم . مقصدیشه میفاموم خفه نمیشوم . بلکل حق بجانب است . اگه مه بیچاره یگان تنز رقم گپ بزنوم مردوم او ره تنز نمیگن . ریشخندی و خیله خندی میگن . اگه گپی سنجیده و از درونی ایساسیم گپ بزنوم مردوم قاریشان میایه و میگن ما ره ایتو پوخته نشان گریفه و جری و جوک کده میزنه که دو برگه نشه . یا دخیالی شوما مردوم ما بیسوادا باید کور واری باشیم که فقط از پوشت پوشتی شوما دامنکیتانه گریفه بریم و بس . حق نداریم چیزی ره بفامیم و حق نداریم مطالیه بکونیم و خوده از چار طرف دونیا باخبر بسازیم . و از شیشتن تا خیستن و خوردن و خویدنی ما باید ریشخند شوما چند نفرای بسیار کم که 5 فیصد ام نمیباشین باشیم . بخل و حسادتم تا جایکه نمیخاین تا از خودیشان ام چیزی یاد بگیریم و ای حق ره ام نداریم تا کلیمی اونا ره بزبان بیاریم . از برای خدا از خدا بترسین. ای سرپلی صد در صد از کلگیتان کده با شرم و با حیا و با پرده و با ادب است . ایکه نمیتانه د مقابل توهینی مقدساتیش آرام بشینه امو ایمانداریش است که نه به اندازیش بسیاری ها داره و نه ای گپی مره ایساس کده میتانن و ای گپیمه مه به در و دیوال ها میگوم . بشوما گوفتن و فاماندن و یا نگوفتن یک رقم است . بفرماین یک جملی مره به مه نشان بتین چه بابک است یا مزاری و یا یگانتای دیگه که از روزیکه د ای مکتبی کابل پریس درامدیم بدونی کودام دلیل کسی ره توهین کده باشوم . نمیتانین پیدا بکونین . لاکن مه میتانوم ده ها نویشتی خودتانه د رختان بکشوم که ایلا به ایلا سری اسلام و خدا و رسولیش غور و فیش زدین . ای گپای توهینی شوما مردوم ادبیات است . اشعار است و تنز است . لاکن از ما مسخره گری و دو دشنام . د حالیکه گپای ای بیخدا ها بنظری مه عینن گپای جوکر ها و شادی بازا واری مالوم میشه خدا بکونه که ادبیاتیش مافوقی ادبیاتی حافظ و مولانا باشه . طالیب های نیکتایی دار . هر کس ای نامه مانده بسیار جانانه مانده و مه ام میتانوم ای رقم ادبیات دان ها و یا ای رقم ادیب ها ره بگویوم ادیب های دوم دار . مزاری جان رخی گپای مه بطرفی شوما نیست و عام میباشه که آقای بابک د لیست اولیش شامل است . براستی خودیم یک آدمی حاظر جواب استوم که تمام اندیوال هایم ام از امی درک یا مره دوست دارن و یا از دیستیم پوریشان استن مثلی شوما . مه با شوما تا گپه کج نبوردین د مزاق نرفتوم . ادبی کوفتین قشلاقه کی کوفته شودین . راست پیش آمدین حقیقت گوفتوم . از چل و ول د جانیم حمله کدین د کونجکی ها گیریتان کدوم . مسابقه کدین کتیتان دویدوم . بس کدین بس کدوم . از اخلاق پیش آمدین جان و قربان شونیدین . ازی مالوم شود که هر بد اخلاقی و خوش اخلاقی های که تا بالی شود از طرفی خودی شوما و دیگرا بود . مه بیجا آقای بابک ره (ش) نگوفتیم . از امو گپی که شوما ره خفه ساختوم د یادیتان آورده شیشته تا بتانه کم از کم یک نفره خو بخودش بلی گوی بسازه و د مقابلی مه بشورانه و یک نفری دیگه ره ام پیشترا اشاره کده د صفه آورده بالا بالا داره تاکه با مه بجنگانه. که از طرفی اونا مه بریشان کاملن اتمینان میتوم که اونا ام از بابک کده زیرک و هوشمند است و خوده د ای جالی که بری ای بیخدا است نمی پرتن بلکه پرتنک زدنیشانه تماشا میکونه . مه ام تماشای عقولی فیلسوفان ره کده شیشتیم و توکلی خوده د خدا جان میکونوم . اگه خدا جان بخایه مره توسط یک دوشمنیش شکست بته مزاری چه که ایچ انسان نمیتانه دیستی مره بگیره . با او عزم و ارادی که داروم انشاالله یک بابک نی که صد بابک باشه زوریش نمیکشه .
مزاری جان عزیز ! ای عجوبه براستی مغزی عجیب و غریب داره . با ای که خوده یگان وقت هوشیار میگیره لوده ام میشه و د پالویش سادگی ام داره . خو بیغم باشین که بازیچی دیستی بابک نمیشه . و د قسمتی نازوک بینی بیادرکیت مویه شکاف کده درونیشه هر روز سیل کده شیشته . بابک که بابک ها شوه انوز مره دیگام مزه میته . لاکن دلکیم نمی خایه بابک شوین . شوما ره د اولا ساده گوفته بودوم سادگیتان اگه از امو ایمان کمی تان ام باشه پاچا نی که شهنشا استین . ای تبصری قبر و گور و آرام گاهی بابک بدو توت نمیرزه و مه وقتی تبصره کدنه ام سریش مصرف نمیکنوم . بریش بگوین که ازی دو توت تلقانم جور نمیشه که قابلی خوردن شوه . و گپ اگه د بی بی سی و جرمن این لاینم برسه مه کتیش استوم . شوما پیشتر گوفتین که باد ازی مه به لسانی عامیانه گپ نمیزنوم بانکه ای زوبانی عامیانه از سر پلی باشه . مه ام میمانوم که انصاری پالی کاری بابک باشه . مه فقط میتانوم گپا ره از درونی گپایش بگوفتی خودیشان نقد بکونوم و بس .
مزاری جان قصی قدوسیتان بسیار مزه کد و مه ام امی قصه ره به دیگه رقمیش امدفه کدنی بودوم که شوما از مه کده خوبیش تر گوفتین . انموتو مره ای بابکیتان قدوس جور کده . د قسمتی مسخره گری نباید قضاوتی یک طرفی سکه ره نشان بتین . مه بیچاره تا خرمستی های امو دوم دارا ره نبینوم کسی ره مسخره نمیکونوم . و شوخی ره با مسخره فرق بتین و د طرفی دیگی سکه پرتین تا وزنیش برابرشوه . اگه نی ایتو آدمی پانگ دار نخات باشوم . " ها " یک گپکی جانانه زدین که امه مردومی رسیده ها ره مانده به یک بیسواد چه غرض است که از حقوقی اسلام دیفا بکونه (پاینت) . ای فامیدای ما د چند بخش تقسیم میشن . یک : دانشمندای مسلمانیکه انوز ام ای انترنته یک جای و محلی خراب و فحاشی میدانن و د درونیش نمیدارین ازی گپا چه خبر دارن که یمدری و بابک چه میگه . دو : دانشمندای که (حالی از ترسه علما ام بریش گوفته نمیتانوم اگه نی فورن صله و کلی ملا عمر د پیشی چشمیشان میایه) یانیکه امو دانشمندای اسلامی که انوز قدرت و توانی انتر نت داشتنه ندارن و یا اگه داشته باشن یاد ندارن که چه رقم د درونیش دراین . سه : دانشمدای بی دانشی ام داریم که از آمدنیشان کده نامدنیشان بیتر است . چارومیش مثلی مه بیسوادای خوده باسواد میگریفتگی بسیار است . و لاکن دانشمند واقیی کم است . ایکه امو توهینی که گوفتین به حقی او نفرا میشه حقیشان است که باید توهین شوه . نگوفتین که چطو ؟ اونا نبودن که سرپلی و زیر پلی ها مجبور شودن دانی ای مردومی بی بند و بار ره بگیرن تا که اونا تشریف بیارن . اگه نی ای مردومی بی انصاف د ما نه خدا میمانن و نه ام رسولیش . یک مثال زنده د امی چند روز ره د شوما میتوم و سریتان باز دین است که رفته و بخانین و یا شاید خانده باشین د صفحی سیکولارزم افغانی نویشتی آقای صدر و شاد اولا و مه ره بخانین . وقتی آقای صدر داخل میدان شود مه با چه رقم گوفتار از میدان پایمه کشیدوم . آیا مه نگوفتوم که : آقای شاد اولا ! تمام گپای مره قات کده بزنین د دیوال گپی آقای صدر ره گوش بکونین . د حالیکه امو صدر صاحیب ام ایساسیمه ندیده سری بیسوادیم ریشخند زد . خیر باشه اگه شاد اولا ره قناعت داد درد نداره .
آقای مزاری جان صدقی گپکای نازنینیتان ! مه میفاموم که اونا تا چه اندازه انصاری گویی میکونن . تا وقتی که مه سوالایم یادیم بره یا گپا یک کمترک کونه شوه تا بریش یگان راهی چومچوقک پیدا بکونن . لاکن راهی بخودیشان نماندن و از ترسی نقد کدنی مه نویشتیشه ام نمیکونن و اونا ره مه خوب میدانوم و میشناسوم که کانی شک استن و ساده و زود باور نمی باشن لاکن از دیستاویزیشان مه خودیم خجالت کشیدوم که ای دیست آویزی دلانگیزیشانه بخانوم . ایقه نامه نگاری بابک و مزاری ره فلسفیشه نفامیدوم د حالیکه د اولا حوصلی شونیدنی یک نامی کوتای مزاری (اگر مرگ پایان زنده گی باشد و دیگر همه هیچ ، درین صورت من و شما در یک ردیفیم ، اگر خدایی باشد باز در آن صورت ...) ره نداشته پوخته جواب کدن و حالی یکرنگ نامه بازیست و از اصلی مطلب خبری نیست عقلی مه واری نادان خو د ای فلسفه کار نکد . ای ام کار خدا جان است که خدا او ره بکسی موتاج میسازه که سریش کبر کده بود (مثلی که مه بیچارگکم حالی منتظری جوابی مزاری باید باشوم که دیروز کلان کاری کده او ره قبرستانی گوفته بودوم ) خیرست آقای بابک پوریشان نباشین بگوفتی مزاری جان ما ره امیقه تکاندین که برگ د درختا نماند و چمنکی مه ره غودل غودل کدین مشکل نیست . نو پرابلوم . لاکن گل کاشته که نمیتانین خی غودل بری چه میکونین .
آقای بابک بسیار زیبا و مقبول و قشنگ تشری کدن که بری آقای مزاری جانی قاضی القضات فیصله کدن آساندک شوه ببینوم که جنابیشان چه مفرماین . سرپلی سر او میبرایه یا زیری او غرق میشه . بخیالیمه که به بابک اجازی پنج موردی دیگیشانم باید بتن تا مجریم بیگونا زندانی نشه . لاکن قاضی صاحیب فکریته بگی که عدالت میکونی و بلقطن بدون رشوت فیصله میکونی . اگه نی مه باز دعوای هتکی حرمت از ای قاضی و دعواچی خات کدوم و ای آدمی دعوا جلابه د صد قاضی خانه آشنا خات ساختوم . آقای بابک هر چی از دیستیتان میایه صرفه نکونین که وارتان است و باز ایتو موقی طلایی بریتان میسر نمیشه . ای بود گپای امینجه اما د اونجه ...بخانین که بدانین .
2 اكتبر 2009, 00:09, توسط سرپلی
اگرچی د نویشتای بالایتان بنام مه نبود خو مقصدتان مه استوم و تبصری مثال شراب بخاطر مه است و مه او ره گه سگ گوفته بودوم به ای خاطر جوابیشه ام باید که مه بتوم . اگه نی بسیار کوشیش کدوم که چوپ بانوم و حوصله بکونوم خو از سری ای گپی کلان کتی ای گه سک تیر شوده نتانیستوم و چپوله گویی تان چند روز مره پوریشان کد با ایکه میفاموم ای نویشتی توهین به خدا و رسول از طرفی شوما که خلاف شرایطی ما بود چیرا نویشته شوده . و مه ام بر خلافی مقصدی شوما نمیخایوم د مقابلی جاهلتر از خود جهالت نشان بتوم اما حقیقت ره باید گوفت و نر واری گوفت و ترسی بکار نباید باشه .
بسیاری از گوشتای حیواناته خداوند حرام گوفته و ما نمیخوریم آیا تمام ای گوشت ها به صحتی مردوم مضر است که نمیخورن و یا گوشت خر زار داره ؟ فکر میکونوم ایچ فرقی با گوشت های دیگه نخات داشت لاکن ممنو شودیم و نمیخوریم . شراب ام به امی رقم منه شوده و نمیخوریم . شراب به ایچ دینی آسمانی حلال نبود و نیست . بلی چرا یکدم امری حرام بودنیشه خدا نداد ؟ خداوند با غفوریتیش و مهربانیش به مردومی که د ای عادتی خراب عادت کده بودن یک دم منع نکد اول او ره بد گوفت باد ازو که ایمان د قلب های مردوم یک کمترک جای گریفت او ره بکلی منع کد .
ما ایچ چیزی ای دونیا ره با چیز های او دونیا و جنت برابر کده نمیتانیم بغیر از نام ها (از کست اندیوالتان است) اکثرن از چیز های که د ای دونیا منع شودیم د او دونیا برای ما داده میشه و با ای چیز ها فرق داره . مثلیکه خداوند خودیش د سوره واقعه آیه 19 میفرمایه "لایصدعون عنهاولاینزفون " از نوشیدن آن نه سردرد میشوند و نه عقل و شعور خود را از دست میدهند . آیا میشه که او شراب ره با شرابی که بابک نوشیده و عقل و شعوریشه از دیست داده و یاوه گویی میکونه برابر کد ؟ آیا ممکن است که گپای ای رقم مردوم های که از خدا نفرت دارن شونید ؟ آیا ای مردوم دومدار حق دارن به خدای ملیون ها نفر ریشخند بزنن ؟ بکدام حق و با کدان دانی کناراب مانند یشان بخودیشان جرت میتن که به پیامبر اسلام دان های کثیفیشانه واز بکونن ؟ از تو پورسان میکونوم آقای بابکی روشنضمیری تاریک خیال که بکودام حق و بکودام منطق و بکودام عقل و شعور ای جمله ره نویشته کده تانیستی ؟ (مثال از شراب آوردید که در گذشته آنرا الله تان حلال کرده بود که" میخوردید".اما بعدآ الله فهمید که نه این چیز خوبی نیست و باید منع شود.شما هم به همین ارتباط آنر" گه سگ "نامیدید.البته از همین" گه سگ" حوض کوثر و شراب های مختلف برای همه مومنان به شمول پیامبران تان وعده داده شده است.نوش جان شان باد) استغفرالله . نعوذبالله !
آیا به یک نفری که از یک قطره آب منی کثیف خلق شوده از یک شرمگا برامده د دیگه شرمگا درامده و باز از امو شرم گا برامده باشه اجازی ای رقم گپه میتانیم بریش بتیم ؟ حتا هندو ام ای رقم چتیات گویی نمیکونه و زندیقم نکده که جناب بابک روشنضمیر کد . میکونه و کده . آقای مزاری جان ! حالی شوما بگوین که مه ای گپه یک گپی ساده بدانوم مثلی که شوما از سریش تیر شودین و یا ای ره به یک هنگ خر و یا عف عفی سک برابر بکونوم . آیا کسی که خوده مسلمان بگیره میتانه د برابری ای کفر گویی و توهین و فاش سرایی آشکاری دوشمنان اسلام آرام بشینه ؟ آیا سرپلی حق نداره چند گپی ناچیزی خوده که ملیون بار از گپای ای رقم هیولا های زندیق کمتر و ناچیز تر است بگویه . آقای مزاری آیا رضایتی خدا میم است یا ازی کفر گویا ؟ آیا خدا ما ره بخاطری تصدیقی ناقی ای دومدار ها حق نداره بدوزخ پرته ؟ اگر نمیتانیم با دیست های خود به دانشان زده سی و دو دندانشانه د حلقیشان تخته بکونیم با زبان خود خو باید جلوی زبانی کثیفیشانه بگیریم و اگه ای ام از ما مسلمانای کمزور ساخته نیست آیا حق نداریم اونا ره بدلی خود بد ببینیم . اعمالیشانه بد بگویم ؟ اماااااااا اگه با ای ام فامیده و دانیسته طرفداری از اونا ره بکونیم . آیا از امکان دور است که با اونا حشر شویم ؟ آیا میتانیم ای رقم اشخاصه عاقل و دانیسته بدانیم و د گپایش گوش بکونیم ؟ ای چند لفظی مکتبی ره بسیار جوالی های شار کابل ام نویشته کده میتانه . خو بگوفتی مزاری جان عزیز خود شناسی میم تر است . کسی که خوده تابالی نشناخته باشه خدا ره چه خات شناخت . آقای مزاری ! مقصد فامیده شود و باید سرکیتان خلاص شوه و د امی جنجال نر و مادگی شوما ام باید صاف صاف دیده شوه . یک طرف خدایتان است نه ای بیسوادی خدا باور و طرفی دیگیتان یک شیطان کلان و ابلیسی لین . شنگیتانه مالوم بکونین و ایمانتانه مثلی مه و یا مثلی بابکی واضی و روشن . مه نمیگوم گپی مره قبول بکو و یا گپی او ره . مه میخایوم ضمیری شوما ره ام ببینوم و بفاموم که شوما قابلی دوستی استین یا دوشمنی ؟
آقای بابک ! مه نه به نویشتای بعدیم را جور میکونوم و نه ام بانه تراشی . فقط یک مقصد داروم که خوب به او گپ ام رسیدین و اگه زنده بودوم انشاالله به کومکی خدای رحمان پوریش خات کدوم . او ایکه ای زبان توهین گرتانه گونگ میسازوم و تمام دلایلی تانه مثلی ایزک ها خونثا . تا شاگردکایتان یتیم شوه و بری دلیل گوفتن بخاطری کفر گویی زبانی ام نداشته باشن . سخت ترین توهین مه به شوما امو نو پرابلوم بود که امو ره ام سری مردوم که هر کسیکه میدانین بدانین و هر کسیکه فکر میکونین بکونین اصلا کدوم تا د شانیتان برابر شوه . و توهین غیرمستقیم شوما د قسمتی خودیم د هر نویشتیتان به درجن ها دیده میشه و مه ایچ وقت شکایت نکدیم و نمیکونوم . اما توهین بخدا و رسول د پروتوکول ما نیست و نویشته داریم و اقرار کدیم . باز چیرا امدفه نسبت بدفای دیگه با توهین کلان تشریف آوردین ؟ راهی گریز به ای رقم درست نیست و مه ام نخات ماندوم که ایرقم شوه . به مه نصیحت میکونن که جوابی که نویشته میکونوم بخان و د او تبصره نکو و غلطی هایشه نکش و اگه توهین بخدا و رسول ام داشته باشه حوصله بکو . مه که غلطی های جناب شوما ره نگیروم و د باریش تبصره نکونوم و دلیل های بی منطقی شوما ره که بگوفتی یک نفر ساحرانه د میدان انداخته ذهن های مردوم ره مثلی بمب اتوم پاشان میکونین ره لینیشه از برق نکشوم . مه ای میدانی جروبحسه بخاطری دو و دشنام شونیدنی خدا و رسولیش خو آماده نکدیم . از امی خاطر از آیت آوردن و حدیث شنواندن صرفی نظر کده موباحسی عقلی ره د راه انداختوم . اگه بشوما توهین کدوم گوشیمه کش کده ببرین و اگه بخدا و رسول و اسلام توهین کدین زوبانیتانه باید بکشوم . هردویما ای حق ره داریم نظر بشرایطی نویشتی روزی اول . اگه قبوول نداشتین از اول قبول نمیکدین . به آقای مزاری جان هر دویما حقی مداخله ره د ای موضو نداده بودیم دلیل داشت . شوما سخترین و شدید ترین و بیخدا ترین بیخدایان استین و مه د مقابلیتان امو رقم مسلمانی سختگیر شودوم که اونا ام به بسیار ادب میدانه ایلاکدن و کاری عاقلانه کدن . با ای که اونا از گپای مه چیزی نمیفامه و تا اندازی گپای شوما اونا ره بخود جزب کده بازم شاید د حصی ای جملیتان شوما ره ملامت بکونه . دیده شوه چه میشه . ای انصاری و رسا پالی راهی حل نیست ولاکن مه شوما ره ازی کاریتان منع نمیکونوم بشرطی که از جادی شرافتی انسانی پایتانه بیرون نکشین و به مقدسات ملیون ها نفر بخاطری یک نفر توهین و فاش گویی ره اوسن پرتین و وزنی یک مثقالی تانه نیم اتم نسازین . خداوند ما از شرابی کثیفی ای دونیا نجات داده از شرابی انتهور و حوضی کوثریش با دستانی مبارکی حبیبیش بنوشانه و سیا رویان ره سیا رویتر بسازه .
2 اكتبر 2009, 17:34, توسط مزاری
دوست خوب جناب حاجی صیب سلام و درود تقدیم شما و تمام دوستان عزیز !
معذرت میخواهم که نسبت معاذیری ، روزی تأخیر شد و نتوانستم جواب شما را بنگارم . خدا نخواسته باشد که شما و یا دوست ارجمند ما آقای بابک به من حقیر و بینوا محتاج شده باشید . قبلأ هم به شما و هم به آقای بابک عرض نموده بودم که درین میدان گرد سر پوشیده دویدن بی نتیجه است . شما و آقای بابک اولین اشخاصی نیستید که درین باره به بحث پرداخته اید ، حتی علمای سنی و شعیه که پیروی از یک دین میکنند و تنها در فروعات کمی با هم اختلاف نظر دارند به یک وجهه مشترک فکری نرسیده اند چی رسد به شما و آقای بابک . به فکر این از دین حقیر مذهب فقیر مهم نیست که شما کی هستید چه سرپلی باشید و چی انصاری ووو مهم طرح جهات فکری وقبولاندن آن عقاید به هر ترتیبی که امکان پذیراست از جانب هردوی شما دوستان محترم قابل غور و بررسی است ، نه شخصیت پشت پردۀ تان .
قضاوت و محکمۀ پیامهای شما عزیزان ، به من حقیر ارتباط ندارد و من به خود این صلاحیت را نیز نخواهم داد تا پای خود را از بوریای ناچیز خود فرا ترنهم چه رسد به مریخ و مرات المسلسلات ! ودرین میدان بی انتها حکم برنده و یا بازنده شدن این یا آنطرف موضوع باشم .
اینکه آقای بابک راجع به شراب و کباب قلب شما را رنجانده و آزرده خاطر نموده اند مسولیت آنرا من ندارم ، زیرا من حقیر تا هنوز شراب انتهور را نه نوشیده ام تا بین شما قضاوت نمایم که کدامش واقعأ شراب و کدامش گه سگ است . من فکر میکردم که شما گه را ( گو ) خواهید نوشت . حال متیقن شدم که سواد تان تکمیل شده است . ( یک شوخی کوچک است نه مسخره گی ، منتها آزرده نشوید . حاجی صیب ! از یک بوتله و دوبوتله بودن سبیلی شما خوب خبر دارین ، پس چگونه گه سگ را به نوشیدنی خطاب کردید ؟ می نوشتید شاش خر که کمی به واقعیت نزدیک میبود ! شاید در زمان پیغمبر خدا اعراب جاهل شراب پلاستیکی جور میکدن که مردم از نوشیدنش سردرد و دل بد میشدند . )
این از دین حقیر مذهب فقیر بار ها و بار ها به شما و تمام دوستان ذیدخل در ارتباط خدا جویی ، خط اعتقاد و ایمان خود را ابراز داشته ام که میخواهم یکبار دیگر آنرا فقط برای شما تکرارنمایم . ایمان و امید به خدا و مرگ حتمی وجهان آینده دارم ، اعمال مسلمانان امروز و دیگر ادیان مطابقت به خواستها ، ارزش های انسانی و راهکاری که من بر گزیده ام ، ندارد . ازبین تمام ادیان سماوی و مذاهب اسلامی فقط خوبی ها را برچیده و اجرای احکام خداوند را که از توان بنده خارج است ونمیتوانم آنرا برآورده نمایم سرعجز و تعظیم را به درگاهش خم نموده عذر خواهی خواهم نمود . مثلأ نمیخواهم جهاد علیه برادر خود نمایم ، انتحار بخاطر اسقرار شریعت غرای محمدی نمایم ، کسی را بنام دین ذبح نمایم ، دختر نا بالغ را به عقد خود درآورم ، رشوه ستانم ، مردم آزاری نمایم ، دروغ بگویم ، دزدی نمایم ، بیهوده دستان ملا و مولوی ها را ببوسم وهمچنان همۀ انسانان را دوست دارم ، به خوردان شفقت و به بزرگان احترام دارم ، به فامیل و فرزندان خود محبت دارم ، اینها گوشۀ از میثاقیست که پیش وجدان و خدای خویش بسته ام . از آنچه نفرت دارم ، شما در پیامهایم خوانده و مرور نموده اید که نمیخواهم دوباره آنرا تکرار نمایم .
کوشش میکنم جستجوی پرودگار خویش را نمایم ،حاصل عمرم همین است که دانسته ام خدای من در من است باید من خود را بشناسم بعد خدای خویش را !!
3 اكتبر 2009, 11:24, توسط سرپلی
دوستی ایماندار و نازنین مه آقای مزاری جان سلام ! الحمد لله که یک کمترک شنگیتان مالوم شود و از خدا باوری و آخرت و ایقه ایمانی پوختیتان بخدا جان شکر گزاری امو خدا جان استوم . ایمان بخدا ام امی ره میگه که شوما گوفتین . ایکه کودام عمل ما ره خدا قبول میکونه خودیش میفامه . د قدمی اول مه ای خود شناسی تانه تقدیر میکونوم که حتمن خود شناسی به خدا شناسی میرسه . و امید داروم که روزی برسه که با دوشمنی خدا دوشمن باشین و با دوستیش دوست و اگه صلی رحمیتان شوماره غازی شودن نمی مانه د راهیش خوده شهید ساخته بتانین .
آشنا جان دقسمتی امو نوشیدنی که مه او ره به یک چیزی خوردنی کافرا مانند کدوم مقصدیم از حرام بودنیش بود نی شکل و قواریش . ایکه به (گ ه) نویشته میشه یا (گ و) بگوفتی شوما کلگیش یک گپ است و یک رقم چل کشیده میشه .
مزاری جان عزیز ! ای نویشتای ابلیسی خانه ویران از زبانی بابکیان . باور بخدا بکونین که یک امتیان خداوند از بنده هایش که خوده خدا باور میگیرن میباشه . که چقدر باور داره و که چقدر دروغ میگه . که د مقابل خدا از دوست تیر میشه و که از خاطری دوست با خدا میجنگه . که میتانه د مابینی روشنفکرای تاریک نظر خوده تاریک فکر نشان داده قدرتی خدایشه تصدیق بکونه و روشنی شم ره د مقابلی روشنی آفتاب خاموش بسازه . آیا میتانیم دلیل بگیریم که شمی که د شوی تاریک اوتاقی ما ره روشن میکونه پس از آفتاب کده روشن تر و گرم تر است ؟ لاکن امو دو بوتله ها و مریدانی بوتی فقیری اندیوال های مثلی خودیشانه قناعت داده میتانن و حتا اندیوال هایش و شیطان او ره صد ها بار تشویق میکونن و آفرین بریش میگن که او چطو تانیست که شم ره از آفتاب روشن تر نشان بته . اما نباید یادیما بره که اونا مست و نشه استن و عقل و هوش و شعوریشانه از دیست داده ان . حالی اگه یک آدمی هوشیار مثل شوما ام اونا ره تصدیق بکونه اندیوالیت یانی که ای بیسواد چه فکر خات کد و خدا چه فیصله ؟ ببینوم د قسمتی طوفان نوح عقلیتان چه میگه و ایمانتان تا کوجاست . صداقتیتان دیده میشه و ای نوکرکیتان د خدمتیتان خدمت گوزار خات بود . وسلام .