اهمیت مشارکت وتلفیق درتوسعه اجتماعی
نويسنده: هادی ميران
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مشارکت وتلفیق از سلسله مباحث جامعه شناختی اند که عمدتا بعد ازجنگ دوم جهانی ، درمحافل اکادمیک غرب، مورد توجه ودقت قرارگرفت. جریان دوام دار مهاجرت ازکشورهای غیر اروپایی در اروپا و شکل گیری جوامع چند ملیتی و چند فرهنگی، سبب گردید که این بحث به یکی از مباحث داغ جامعه شناختی تبدیل گردد. ازاین چشم انداز جوامع چند ملیتی وچند فرهنگی متشکل از خورده فرهنگ ی متفاوت هستند که اگر زمینه ي برای تلفیق و مشارکت آنها در یک ساختارقانونمند فراهم نگردد، توسعه متوازین اجتماعی را ناممکن می سازد. باتوجه به این اهمیت، تلفیق ومشارکت به عنوان یکی ازپیشفرض های مهم درتوسعه اجتماعی درجوامع چند ملیتیی، توجه بسیاری ازجامعه شناسان ومحققین علوم اجمتاعی را بخود معطوف گردانیده و بدلیلی نقشی که این دو پدیده در تسریع توسعه اجتماعی دارند، ازچشم اندازهای متفاوت، رهکارهای گوناگون و با گزینه های متمایز مورد پژوهش و دقت قرار گرفته اند. نتایج حاصل از این پژوهش، به رغم تفاوت های کاربردی، دریک مورد تاکید یکسان دارند که همان اهمیت استراتژیک این دو پدیده در توسعه متوازین اجتماعی ورفاء ملی درجوامع چند ملیتی میباشد. مشارکت و تلفیق، ازچشم اندازهای متفاوت تعریف گردیده اند که تلخیص این تعاریف چنین اند:
مشارکت، به سهم گیری فعال دریک جریان متغیر و درحال رشد اطلاق میگردد که برمبنای توافق و همکاریهای مشترک بنا نهاده شده است. مشارکت شرایطی را ایجاد میکند که درآن برای تمام شهروندان امکان استفاده ازمزیت های جامعه فراهم میگردد. شهروندان قطع نظر از تعلقات اتنیکی و علایق اعتقادی شان، امکان می یابند تا باتوجه به صلاحیت وتوانمندی ذهنی شان، درتمام پدیده ها و متغیر ها اثر گذار باشند. ازیک چشم انداز دیگر، مشارکت به شرایطی اطلاق میگردد که درآن سه رویکرد ازاهمیت متوازین برخوردار اند. این رویکردها عبارت اند از تجربه مثبت ازفعالیت وسهم گیری دریک همکاری متقابل با محیط، واکنش و شرکت فعال بصورت ذهنی وعملی درتمام شرایط زیست و دسترسی متساوی با سایرین درتمام امکانات رفاهی جامعه وهمکاری متقابل باآنان (1) (2).
تلفیق، به یک جریان ساختارمند اطلاق میگردد که توسط آن برای تمام شهروندان امکان بهره وری از ارزشهای متفاوت درجامعه فراهم میگردد. تلفیق شرایطی را فراهم می آورد که درآن ارزشهای متقاوت تمام اعضای یک جامعه در چوکات یک ساختار قانونمند و تعریف شده درتقابل مثبت با همدیگر قرار میگیرند که همین تقابل مثبت درواقع زیرساخت اخلاق شهروندی را شکل می بخشد. تلفیق فضای را ایجادمی کند که درآن تمام شهروندان صرف نظر از باورهای اعتقادی و وابسته گیهای اتنیکی شان، دریک همکاری تعریف شده، برای توسعه جامعه وتامین آسایش بهتر تلاش می ورزند(3) . باتوجه به تعریفی که از مشارکت وتلفیق ارائه گردید اهمیت این دو متغیر را در توسعه متوازین اجمتاعی وشکل گیری اخلاق شهروندی تصریح میکند. جوامع چند ملیتی وچند فرهنگی مانند افغانستان که درآن ارزش های قومی وقبیلوی معیار مناسبات وقرارداد های اجمتاعی شناخته میشود، هیچ گاهی در مسیر توسعه متناسب قرار نخواهند گرفت مگر اینکه تلفیق ومشارکت، دریک ساختار تعریف شده جایگزین هنجارهای قبیلوی گردد.
مشارکت وتلفیق درافغانستان
افغانستان جامعه چند ملیتی وچند فرهنگی است که ملیت های مختلف با گرایشهای متفاوت مذهبی و سنت های قومی ساکنان این سرزمین را شکل بخشیده اند. تاریخ افغانستان مملو ازنبرد، لشکر کشیها و قتل عامهای داخلی است که مردمان این سرزمین هیچ گاهی نتوانسته اند همسو با تحولات جهانی درعرصه های متفاوت زنده گی، حرکت نمایند. نظام های قبیلوی، حاکمیت های انحصاری ، خصومت های درون خانواده گی در درون نظام، سیاست های قوم محور حاکمیت وخیلی از پدیده های دیگر را می توان ازیکسو دلیل جدا افتاده گی مردم افغانستان ازتحولات جهانی و نوآوریهای جهان دانش وصنعت برشمرد واز سوی دگر عامل تجزیه اقوام و گسترش عصبیت های قومی دانست (4).
مشارکت وتلفیق که درجوامع متکثر عامل تسریع توسعه اجتماعی شمرده میشوند، درافغانستان کاملا بیگانه اند که هیچ گاهی دریک ساختار قانونمد مورد تجربه قرار نگرفته اند. به همین دلیل است که جریان پرورش اجتماعی دربستر داده های قومی و عشیره ي صورت میگیرد وجدا افتاده گیهای مردم این سرزمین را درمعرض دید قرار میدهد. درافغانستان معیارهای قضاوت درمناسبات اجتماعی عمدتا متاثر از داده های اند که دربستر تعلقات اتنیکی، سنت های قبیلوی و گرایشهای اعتقادی تقدیس گردیده اند. مناسبات اجتماعی و شبکه های روابط اجتماعی عمدتا با گرایش وتعلقات اتنیکی و قبیلوی ایجاد میگردد که درواقع خصلت های قبیلوی وعصبیت های قومی را به نمایش میگذارند. به ندرت اتفاق می افتد که مناسبات اجتماعی وشبکه های روابط اجتماعی بیرون از مرزهای قبیلوی ایجاد گردد. البته گاهی منافع مشترک ویا دیدگاه های مشترک دریک زمینه ي مشخص، سبب میگردد که مناسبات اجتماعی ازمرزهای قبیلوی و اتنیکی عبور نمایند اما هنوز داده های اتنیکی هنجارهای تعین کننده در در بسیاری از مناسبات اجتماعی شمرده میشود. بازخوانی روابط اقوام درافغانستان، به بسیاری از سوالات و ناهنجاریهای امروز پاسخ ارئه میکند. این روابط که عمدتا متاثر از سیاست های حاکمیت وتلقینات دینی شکل گرفته اند، زیر ساخت بسیاری از ناهنجارها و مصیت را دراین سرزمین فراهم کرده اند(5).
مناسبات اجتماعی از چشم اندازهای متفاوت جامعه شناختی زاده فرهنگ وساختارجامعه پنداشته میشود. از این منظر فرهنگ وساختارجامعه دو پدیده ای اند که همیشه در رابطه متقابل با یکدیگر قرار دارند. معنی این رابطه این است که که ساختار یک جامعه محصول فرهنگ حاکم در آن جامعه است ودرعین حال فرهنگ وقرادادهای اجتماعی متاثر ازساختار جامعه شکل میگیرند (6). لذا دریک جامعه چند قومی وچند فرهنگی مانند افغانستان که فقدان تعریف روشن از مناسبات شهروندی، تبعیض درنگرش حاکمیت نسبت به اعضای جامعه، ساختار نا متعادل نهادهای اثر گذار و مهم تر ازهمه فقدان تفکر ملی درسیاست گذاری های کلان ملی، سبب میگردد که تعلق خاطر رعیت در درون حصار وخصلت های قوی محصور بماند. باتوجه به این واقعیت، مشارکت و تلفیق دو عناصر مهمی اند که ازیک سو زیرساخت فرهنگ شهروندی را فراهم می نمایند و ازسوی دگر اخلاق شهروندی و تعاملات همزیستی مسالمت آمیز را جایگزین خصلت های قومی سازند. گسترش فرهنگ و اخلاق شهروندی دریک حرکت ساختارمند، توسعه ء اجتماعی را سرعت می بخشد وفراتر ازآن به تمام شهروندان امکان میدهند که که قطع نظر از تعلقات اتنیکی و گرایشهای اعتقادی، در توسعه اجتماعی سهیم گردند.
هنجارهای حاکم برروابط ومناسبات اجتماعی درافغانستان که عوامل تنش های گوناگون را درخود نهفته دارد، زمانی متحول میگردد که تلفیق و مشارکت بصورت یک جریان تعریف شده وارد مناسبات وقراردادهای اجتماعی گردد. توسعه اجتماعی درافغانستان قبل ازهمه چیز با تلفیق ومشارکت گره خورده است. میزان تطبیق این دو پدیده در مناسبات وقرارداد های اجتماعی سرعت توسعه را درعرصه های متفاوت زنده گی تعریف و تعین مینمایند.
منابع1. Molin, M. (2004): Delaktighetens språk, Studentlitteratur, Lund.
2. Tidman, M. (2004): Socialt eller isolerad integrerad? I integrering och inkludering. Student litteratur, Lund
3. Thelander, E. (2003). Delagtighet och dialog på väg mot hållbara arbetsplatser, Arbetsinstitution Stockholm.
4. فرهنگ، میرمحمد صدیق (1385 خورشیدی) افغانستان درپنج قرن اخیر. موسسه انتاشارات عرفان تهران.
5. مقاله ازهمین قلم (2006) پرورش اجتماعی درافغانستان نشر شده در سایت خاوران
6. Gölstman, Algot (1995): Frihet, Jämlikhet, Demokrati. Uppsala University