صفحه نخست > دیدگاه > تجلی احساس وطندوستی پشتونها درموسیقی

تجلی احساس وطندوستی پشتونها درموسیقی

شبیر « کاکر»
همرسانی
  • mail
  • linkedin
  • printer
  • reddit

چندی ائتلاف نامقدس بابک سلیمانی دربخش سخنگاه سایت کابل پرس? با تفاهم هم یا بی تفاهم هم یک لست ازسوالها وپرسشها را ازمن مطرح کردند که باهم شبیه بوده و جواب دادن بهریک آنها وقت زیادی را افتضا می نمود. اما این به معنای آن نیست که من ازجواب دادن به سوالهای آنها طفره میروم بلکه دریک وقت مناسب من به سروقت آن ها خواهم رسید وامادرین مقالهء کوتاه راجع به یکی از خصوصیتهای بشری پشتونها یعنی میزان وطن دوستی پشتونها دربرابر خاک ومیهن به شهادت موسیقی میخواهم نکات را به عرض رسانده ویک پارچه موسیقی حماسی که انعکاس دهندهء خصوصیات روحی وروانی پشتونهاست پیشکش حضورخواننده گان وشنونده گان کنم.

ازنظربعضی خصوصیت های ایتنولوژیکی میخواهم بگویم که پشتونها با سایر اقوام عزیز هموطن من فرق دارند. شاید مبالغه نباشد اگربگویم غیرت وشهامت واحساس نوع پروری وحب وطن در وجود پشتونها ازآغازین روزهای پیدایش آنها در رحم مادرحلول میکند وبامکیدن شیر مادر این احساسات درعروق وشراین بدن یک پشتون چه مرد وچه زن مانند خون به حرکت میاید. تجلی این احساسات وعواطف را میتوان درموسیقی پشتو ملاحظه کرد. موسیقی پشتو باتمام موسیقی های دنیا فرق میکند. زیرا احساس وعواطف پشتونها با موسیقی شان چنان عجین شده است که جلوه های احساسات وعواطف که قبلا یاد شد میتواند درموسیقی به شکلی ازاشکال انعکاس یابد.

درکنارصدها ترانه وموسیقی حماسی که من تاکنون شنیده ام مشت نمونه خروار ازسایت یوتوب موسیقی ترانهء میهنی مرحوم استاد اولمیررا بزگزیدم تا جوابی باشد به یک تعداد منکران حقایق تاریخ.

ترانه های وطنی مرحوم استاد اولمیر خصوصا این ترانه مشهور او که ای وطن من ای گنجینهء خزانه های لعل من! ای سازندهء غیرت وهویت پشتونی من وای زادگاه نیاکان من بدان که درهرکوه ودرهء تو نشانه های شمشیرمن باقی مانده است! این ترانه ازمشهورترین ترانه هایست که احساس عمیق وطندوستی پشتونها را درقبال وطن شان منعکس میسازد.

(شاعرنظربه احساس پشتونوالی که در وجودش موج میزند به وطن ندا میزند که ای وطن! اگرتو عزت نداشته باشی من خواب وراحت را چکنم؟ اگرسرت پائین باشد من عزت وشوکت را چه کنم اگرترا بی عزت ببینم وغمازان را چهارطرف مانند گرگان پس بدان ای وطن که بار دیگر خاک را از خون خویش مست مبسازم من آن پشتونی هستم که افسانه ام یادت مانده است).

حماس واحساس که ازسرائیدن این شعر واین موسیقی برای یک پشتون دست میدهد برای یک غیرپشتون بی خبرازفرهنگ پشتونوالی کاملابی مفهوم است

آنهایکه معتقد اند که این غرب است که به افغانستان دموکراسی وپیشرفت را میاورند وباید مفاهیم آنهارا دزدیده وبدون درنظرگرفتن شرایط عینی وذهنی یک جامعه باید آنرا کاپی کرد سخت دراشتباه اند. برای پشتونها قبل از دموکراسی ، حفظ مقدسات دینی ، عزت وشرافت واستقلال وآزادی مهم است بناء هروقتیکه این مفاهیم زیرسوال رفت دیگر نه دموکرایی معنی دارد ونه هم پیشرفت وترقی. اشارهء من به اقایان سلیمان وبابک است که هردو طرفداران نظامهای دموکرات اند که درآن بی دین وبادین ازحقوق یکسان برخوردارباشند. کاپی نمودن مفاهیم غربی درجامعهء قبیلوی افغانستان کاریست بغایت خطا ودرخور سرزنش. اگرچنین پندارهای واهی را در ذهن خویش هرروز پرورش دهیم پس آنروز دور نخواهد بود که سرنوشت دموکراسی وارادتی مانند کمونیزم به موزیم تاریخ سپرده شود.

فارغ ليسه مجاهد در پشاور واسلاميك ينورستي در اسلام آباد

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • عمله انتحار، زن ستیزی، قتلعام مردم غیرپشتون، غصب جایداد مردم غیرپشتون و کوکنار تجلی وطنپرستی پشتونهااست آغای کاکر.

  • این کاکر به چه اندازه احمق است! این انسان چقدر سصحی نگر است! هنوز این غول بیابانگرد نفهمیده است هر چه که به سرحد افراط باشد مناسب نیست حتی عشق به وطن! آیا همین افراط غیر منطقی پشتونوالی نیست که جلو نفوذ هر گونه عقلانیت را گرفته است؟ این غول غژدی نشین هم عجب تعبیر هایی دارد! این انسان چقدر از دنیا و تاریخ بیخبر است!

  • آقای کاکل !چی زیبا و بدون غلطی نوشته اید : (حماس واحساس که ازسرائیدن این شعر واین موسیقی برای یک پشتون دست میدهد (،)برای یک غیرپشتون بی خبرازفرهنگ پشتونوالی کاملابی مفهوم است . ) با تائید فرموده های شما که ، تنها احساس پشتونوالیست که استاد را در اوغانستان ، نغمه جان را در پاکستان و دیبا جان حکیمی را در آلمان به وجد آورده و یکی میخواند دیگری عشوه میکند و در پایان دیبا جان رقص سکسی میکند . حبذا بدین احساس پشتونوالی !

    باورم نمی شد که دیبا جان دختر بیست ساله قندهار ما ، در پروگرام (تاپ ستار) آلمان تا دور آخر رقابت ها راه میابد و نام سرزمین ملاصیب خان مامدعمرخان بابا را با رقص های ناب سکسی و آهنگ های شاداب انگلیسی با نیکر کوبای و بستر شیرچایی ، رنگ ورونق ویژه میبخشد . شما باید به این فرزندان اصیل سرزمین خود که نمایانگر اصالت فرهنگ پشتونوالیست بنازید ! ما حقیران درین عرصه کم شما !

    عزیزان اگر میخواهید با افتخارات و احساس تجلی پشتونوالی کاکل صیب خود را سهیم سازید ، لطفأ این صفحه را باز نمائید و دختر قندهار ما را ببینید که به کجا ها رسیده است !

    http://www.youtube.com/watch?v...

  • کاکرخان راه خوده گم کدی بیچیم نمیدانی که چه بنویسی کدام وطندوستی پشتون وطن دوست دیدی مه خوندیدیم از
    بی ریش افشارگرفته تاکرزی خونخوارهمه پشتونهاوطنفروش بوده وهستند

  • ای زما پشتونه غول اوغان پشتونه
    ولی ته دمره یی احمق جان پشتونه
    ستاپه سرعقل و منطق نشته دی
    ته یوازی په دنیا نادان پشتونه
    انتحارکوی خپل ځان ولی
    ای زما طالب حیوان پشتونه

  • کاکر صاحب پیش کلی ..... یاسین خاندن هیچ سودی نداره چون شنیدن و دیدن حقیقت بر اینها بسیار تلخ است

  • این تنویر و کاکر آدم های جدی نیستند. این ها با پیشکش کردن مسایل خنده آوری ازین قبیل قصد دارند کابلپرس را که می تواند پایگاه خوبی برای ابراز نظر و بحث های مدنی باشد، به دشنامکده یی مبدل کنند که تنها یا اشخاص بیعزت دران حضور بیابند یا اشخاص با عزت بی عزت شوند.

    به طور نمونه همین مضمون "تحلی وطندوستی....." به گونه یی طرح شده است که اگر پذیرفته شود، خود غر غیر وطندوست معرفی کنند و اگر نپذیرند باید دلیل بیاورند که بیشتر به گزینهء دوم روی می آورند. نتیجه چه می شود؟ نفرت قومی، نقاق قومی و دو دستگی قومی.

    مثلاً اگر یک تاجک کابلستانی بیاید و بگوید که این ما بودیم که سه بار انگلیس را شکست دادیم و نگذاشتیم از هندوکش بگذرد. این ما بودیم که قیام های ما در کابل و پروان و جنگ های ما با انگلیس سبب شکست آن ها شد. آیا شما در تاریخ جنگ هایی که به نام افغان و انگلیس نام داده اید، کدام قیام علیه انگلیس را در جنوب و شرق نام گرفته می توانید؟...

    آهنگ اولمیر بنا به تحقیقی که صبور الله سیاسنگ کرده است، در اصل "داپشتونستان دی" بوده است که بعداً آنرا بینوا به "دا افغانستان دی" تبدیل کرد.

    دوم این که آهنگ های فرمایش دولتی به این یا آن زبان نمی تواند حتماً بیانگر احساس گویندگان آن زبان در مورد این یا آهنگ باشد. در زمان حاکمیت حزب خلق صد ها آهنگ "مردمی" و "میهنی" به زبان های مختلف ثبت شد. آهنگ های کارگری و سوسیالیستی و غیره. آیا مردم با مضامین آن آهنگ ها همنوا بودند؟

    آۀقای کاکر می توانستند مضمون دلخواه شان را در فولکلور پشتو جستجو کنند. من باور دارم که در فلکلور می توان چنین احساس را یافت. در فولکلور کلیه اقوام کشور می توان این احساس را یافت.

    هدف آقای کاکر از طرح مساله بدین شکل این نیست که کار تحقیقی یی را به سر رسانده باشند بلکه می خواهد فقط تنور مخالفت و دو دستگی قومی را گرم نگهدارد.

    خواهش من از دوستان این است که دیگر به پیام های تنویر و کاکر که پاسخ ندهند و وقت خود را بیجا مصرف نکنند.

    درین پیامخانه می توان به بحث های روشنفکرانهء بسیاری پرداخت. هر مضمونی که در کابلپرس گذاشته می شود نیاز به تبصره دارد. اما اشخاصی مانند کاکر و تنویر با کشاندن بحث به مسایل شدیداً قومی و اختلاف برانگیز مسیر بحث مضمون را منحرف می سازند.

    امید است دوستان خود را با گند مضامینی که در پیام های تخریبکارانهء شماری از پیام نویسان وجود دارد، وارهانند و ازان دوری چویند.

    مسالهء مهم درین روز ها انتخابات است. انتخاباتی که تیم حاکم را نتایجش به فغان آورده و می خواهند آنرا بی اعتبار نموده و دموکراسی را بدنام و بی اعتبار کنند. بیایید بحث را روی همین ممایل داغ نگهداریم.

  • به لینک زیرین برای یافتن حقایقی در مورد جنگ های استقلاخواهی مردم ما توجه کنید:

    http://www.kabulnath.de/Salae_...

  • آقای کاکر

    با توجه به سنت فراموشی در نزد شما، برای یاد آوری، رئوس تقریبی مطالبی که بین ما مطرح شده است را اینجا می آورم، تا خوانندهء که برای اولین بار مضمونی از شما را می خواند، با توجه به اشاره شما در ابتدای نوشتهء تان به بحثی که در میان بوده است، دچار سوء تفاهم نگردد.
    موسیقی پشتو، همانند هر موسیقی دیگری، از آنجایی بر آمده از تار و پود فرهنگ مردمی است، تبعاً برای آفرینندگان آن موسیقی لذتی دارد که برای کسانی که خارج از آن فرهنگ هستند قابل دریافت نیست. ارتباط بر قرار کردن معنوی به شعر و موسیقی فرهنگهای مختلف برای مردمان خارج از آن فرهنگ سخت است. برای ما فارسی زبانها، شنیدن آهنگی زیبا به لهجهء منطقهء خودمان، از آنجایی که با تجربهء تاریخی مان نزدیکی دارد، و زیر و بم آوایی و موسیقیایی آواز نیز برایمان قابل درک است، لذت زیبایی شناسانه بیشتری از شنیدن آن می بریم تا شنیدن دیگر موسیقی ها و آوازها. بنا بر این، احساس لذت از موسیقی، در هر فرهنگی، احساسی یکه است. اما این تجربهء لذت بخش نباید به این معنا باشد که در دنیا زیبایی موسیقی یا شعر و یا هنر ذاتاً فقط در نزد فلان قوم است و بس! مولدترین فرهنگها نیز چنین ادعایی نمی کنند. در حالیکه شعر در زبان پشتو و موسیقی در میان پشتونها، با وجود لذت بخشی محدود درون فرهنگی آن رشد چندانی نداشته و مولد آثار که خارج از حوزهء فرهنگی خود مورد توجه قرار بگیرد نبوده است. البته موسیقی مستقل و موسیقی دان به معنای واقعی اش در کشور ما وجود ندارد. (این باور من است، ممکن اشتباه کنم، اگر اساتیدی در هنر موسیقی است، دوستان می توانند معرفی کنند. موسیقیدان البته غیر از خواننده است).

    اول- تبادل نظر آن هم در فضای مجازی بین انسانهایی که شناخت شخصی از هم ندارند به معنای ائتلاف نیست. تعدادی از دوستان سخنان شما را تایید می کنند، آیا این به معنای "ائتلاف نا مقدس" شما است؟ بنا بر این بهتر است کمی سنجیده سخن بگویید و سعی نکنید با بهتان و تهمت برای نوشتهء خود اعتبار بخرید، که تهمت و بهتان سویهء نوشته را پایین می آورد و آن را بی ارزش می سازد.

    دوم: شما دراین پست مطالبی را به طور کلی به من نیز نسبت دادید که بخشی از آن که پر رنگ شده است نادرست است:" منطق دیگر این آقایان مثل سلیمان وبابک روشن ضمیر وغیره که نسبتا با سواد معلوم میشوند این است که نام افغان وافغانستان مشکل آفرین است زیرا افغان وافغانستان شامل مناطق آزاد پشتونستان است باید همهء پشتونها ازپیکر مادر وطن یعنی افغانستان کنونی جدا بهرشکل میخواهند با پشتونستان فعلی یکجا شده یا خودرا به پاکستان تسلیم کنند ویاهم یک حکومت مشترک فدرال را بوجود بیاورند وبه دیگر مناطق شمال ومرکز افغانستان کاری نداشته باشند."

    اگر من چنین سخنی به این مضمون گفته ام شما باید سخن را نقل به مضمون نمایید، و حتی اگر تفسیری از بخشی از گفتهء من یا هر کس دیگری دارید باید آدرس آن سخن را دقیق ارجاع بدهید تا از هر نوع سوء تفاهم جلوگیری شود. مخصوصاً با این بی احتیاطی که شما از دیگران مطلب نقل می کنید و اتهاماتی را متوجه آنها می سازید که روح آنها هم از آن خبر ندارد و همه ساختهء ذهنیت شما است، نقل به مضمون از سخنان آنها و دادن آدرس ضروری است.

    در جواب این اتهامات آقای بابک از شما پرسیدند " من در کجا و در کدام صفحه چنین نوشته ای کرده ام؟و یا چنین ادعای باچنین منطقی ارائه داشته ام؟ خوب حالا که این اتهام را به من بسته اید ،لطفا سندی ولو خیلی کوچک هم باشد ارائه فرمائید."

    سوم: شما در پیامی در جواب آقای بابک بی اینکه به پرسش وی در مورد ارائهء مدرک پاسخی بگویید چنین نوشتید:"
    بابک!
    من طرزدید خودت را دررابطه به دروغ پنداشتن قصه طوفان نوح درهمین سایت خوانده ام وزور استدلالت راهم درمقابل مخالفان ات منجمله( صدر) مطالعه کرده ام. توکه به عقیده خودت نه به اسلام اعتقاد داری ونه به حقانیت کلام خدا یعنی قرآن چگونه حاضرشدی که سلیمان شورای نظاری اخوانی را مورد تائید خودت قراردهی . معلوم است که وجوهات مشترک شما با سلیمان فقط وفقط دشمنی شما با نام افغان وافغانیت است. شما نیز بخاطر مسلمان بودن پشتونها همان قدر از پشتونها نفرت دارید که سلیمان بحیث یک شورای نظاری غیر پشتون به اصطلاح مسلمان اززبان پشتو وفرهنگ پشتو دارد. هردوی تان درین نقطه مشترک باهم وصل میشوید اسلام ستیزی تو وپشتون ستیزی سلیمان بحیث همزه وصل میان شما است اگر شما کدام فکر مستقل مطابق ایدیالوژی خود میداشتید هرگز باسلیمان نمی توانستید همنوا باشید. بناء شما نیزمانند سلیمان یک پشتون ستیز اما درقالب کلمات والفاظ فیلسوف مأبانه خودرا پنهان کرده اید.

    چهارم: شما در همان صفحه در جواب پیام توهین آمیزی از آقای ولی که مخاطبین شما را گوساله خوانده بودند:

    "کاکړ صاحب ...خواستم بگویم که مخاطب ساختن گوساله ها به ضایع ساختن وقت نمی ارزد."

    در امتداد و تایید توهین های وی چنین نگاشتید: "هدف این نیست که من گوساله هارا آدم بسازم این سایت مربوط به همه است گوساله میتواند گوساله گی خودرا بکند ما وشما هم کار خودمان را می کنیم قضاوت به دست خواننده است خواه ایرانی باشد یا افغان ویا کسی که به این زبان می فهمد.
    ما وشما صرف مسؤولیت نوشتن داریم نه مسؤولیت آدم ساختن. ... ما وتمام خواننده گان عزیز استفاده می کنیم هیچ گاه احساساتی نشوید ومارا ازفیوض علم چلو شناسی تان بیشتر بهره مید گردانید خیلی خوش می شوم شاد باشید."

    آقای بابک در این مورد پاسخ شما را دادند و البته شما باز در جواب ایشان این پیام را دادید و ضمن مطرح کردن مطالبی در مورد آقای بابک روشنضمیر، مرا نیز از فیوضات خود بی نصیب نگذاشتید، البته به سیاق گذشته و زدن تهمت: "من با سلیمان که خودش را علنا مدافع شورای نظار معرفی کرده دربخش سخنگاه باهم تبادل پیام کرده ایم او نیز مثل خودت اکت وادای فلسقه دانی دارد وهزچیز را با ارائهء سند میخواهد ارزیابی کند هرچند من اسناد زیادی برایش درمورد ویس ناصری ارائه کرده ام اما تا جای که معلوم است و دیدم مرغ او نیز یک لنگ دارد." در حالیکه شما در جواب سوال من هیچ سندی را ارائه نکردید، و گفتید که "خیلی دنبال سند نباشید "، و با اصرار من در ارائه سند سندی که شما ارئه دادید مطلبی از خود وی بود که ربطی بهاتهامات شما در مورد وی نداشت.

    چهارم: با توجه با نوشتهء و اتهام زنی به آقای بابک و من، در پیامی از شما خواستم بی ادبی نکنید و به کسی تهمت نزنید، و با توجه به دفاع شما از آقای تره کی، خاستکاه سخن وی را نیز در همان پیام نقد کردم. و شما در عید پیامی فرستادید که جوابی نیز اینجانب در قالب طرح چند پرسش دادم.

    شما در جواب گفتید که سوالهای مرا پاسخ خواهید داد، و پاسخ شما که در قالب حمله شخصی به آقای بابک و من بود بربطی به پرسش هایی که در پیام من مطرح شده بود نداشت. در عین اینکه شما باز در این پیامتان نقل قولی از من نمده بودید که ساخته و پرداختهء خودتان بود:"پس آن مسلمان بی خبرویا مغرض که دست در دست شما گذاشته و با شما هم عقیده است که دین وباور دینی را یک امر خصوصی می پندارد او نیز اسلام را درک نکرده است ودرعین زمان ادعای این را دارد که :( من وبابک ازنظرخاستگاه اعتقادی تفاوتهای زیادی داریم که مسایل اعتقادی یک امرفردی است وتعلق به شما ندارد اما عجالتا شما جوابهای مرا بدهید.... )"
    لذا بهشما گفتم که پاسخ شما خارج از موضوع است. و خواهان مدرک در مورد نقل قول مذکور شدم. جواب شما به درخواست ارائه مدرک در مورد نقل قول مذکور که گویا من به طور تلویحی در جایی گفته باشم"من وبابک ازنظرخاستگاه اعتقادی تفاوتهای زیادی داریم که مسایل اعتقادی یک امرفردی است وتعلق به شما ندارد اما عجالتا شما جوابهای مرا بدهید" این بود گویا من از شما مدرک خواسته ام کی من با بابک همدست شده ام!

    "

    آقای سلیمان شورای نظاری!

    آرزومی برم که خودرا به کوچهء حسن چپ نزنید من یک جوابیه مقصل دیگررا هم برای تان می فرستم. اما عجالتا بخاطر اینکه شما خواهان سند ازجانب من هستید که درکدام موارد با بابک همسو شده اید لطفا این یام تان را بخوانید:"

    در همان پیام ادامه داده اید:" آقای سلیمان!

    من باتمام شدت وصراحت که درنوشته هایم درمقابل مخالفانم دارم اما هیچوقت به دشنام های بی رویه وخلاف اخلاق انسانی رو نمی آورم ازین ناحیه مطمئن باشید زیرا لله الحمد آنقدر منطق واستدلال دارم که ضرورت به دشنام نباشد. "

    البته شما ضرورتی به دشنام ندارید، چون گویی گوساله خواندن مخاطبین الحمدالله در فرهنگ یک مومن و مسلمان عین دینداری است!

    در نوشتهء جدیدتان نیز با الهام گرفتن از همان وهمیات، به موسیقی پشتو پرداخته و آن را به طرز عجیبی به مباحث آقای بابک و من با شما مربوط نموده اید، در حالیکه از آغاز بحث با شما این بود که به کسی تهمت نا روا نزنید، و هر مطلبی که ارائه می کنید بهتر است که با سند باشد، مخصوصاً وقتی که اتهامی متوجه کسی می شود. اما شما از همان ابتدا گویی گوشتان به این سخنان شنوا نبوده، و راه خودتان را رفته اید.

  • آقای عصردولت شاهی!

    اولا خواهش بنده ازشما این است که باید حد خویش را بشناسید و درمقام یک سردبیرسایت خودرا جا نزده وبه این وآن توصیه نفرمائید که چه بکنند وچه نکنند. زیرا اخلاقا درست نیست که یک نفر خود را قیم همه گان بسازد ودرمنبر موعظه نشسته به این وآن امر ونهی کند که چه بکنند وچه نکنند کی پیام بگذارد وکی نگذارد. این کاربستگی به تصمیم خود افراد دارد.

    هروقتی این بندهء را درسایت شخصی تان یعنی سایت سرنوشت یافتید آنگاه می توانید که مضمون ام را تا می توانید قیچی قیچی نموده ودرآخر جزنام کاکر دیگر تمام مضامین را پاک کنید تا عقده های درونی تان حل گردد. اینجا کابل پرس? است من وآقای تنویر ویا هرکس دیگر درسایت کابل پرس همان قدر حق داریم که شما ورفقای تان دارید.

    من ازکس دیگر نماینده گی نمیکنم اما خودم دربخش سخنگاه کمتر پیام میدهم وخودرا باهرکس وناکس مواجه نمیسازم حتی الامکان . سایت کابل پرس سایت آزاد است هرکس که پیام میدهد میزان تربیهء وقدرت تحمل خویش را درمقابل مخالف خویش به نمایش میگذارد. من هرگز طرفدار دشنامهای رکیک به فامیل وقوم کسی نیستم استدلال ارائه میکنم درصورتی که کسی اعتراضی داشته باشد به جوابش می پردازم. هرگزکسی را تشویق ویاتحریک به دشنام نمیکنم ام اعتراف میکنم که ا ازبرکت رفقای بافرهنگ شما گاه گاهی مرتکب بعضی لغزشهای کوچک شده ام . اما کوشش این بوده است که در وقت مناسب به اصلاح آن پرداخته وازتکرار آن اجتناب ورزم.
    عرض من حضورتان که جناب شما ادعاهای ضد ونقیض را دریام تان مطرح کرده اید. اول اینکه پذیرفته اید که درفرهنگ و ادبیات مردمی پشتونها یعنی فولکلور مردم اشعار وادبیات حماسی وجود دارد که فرد را به وجد وشور می آورد این خودش یک اعتراف ازجانب شماست اما چنین ذکر کرده اید که درادبیات فولکور اقوام دیگر نیز چنین اشعارحماسی با عین احساس یافت میشود که متاسفانه درین زمینه هیچ مثالی ارائه نکرده اید.
    ازطرف دیگر شما منکر جنگ های افغان وانگلیس شده اید که گویا قوم پشتون مناطق سفلی اصلا هیچ جنگی را درمقابل انگلیس ها انجام نداده اند. حتی جنابعالی بحیث یک نویسنده که ادعای یک سر وگردن بالابودن را نسبت به دیگران دارید میخواهید که جنگ میوند را نیز یک حادثهء دروغ معرفی کنید همان طوریکه دوستان دیگرتان این کاررا میکنند.

    درینجا صرف به علت جلوگیری از اطالهء کلام صرف از فخر افغان خان عبد الغفار خان جمله ای را یاد میکنم آن مرحومی میگوید:
    (زمانیکه من کودک بودم هرروز شاهد کشت وکشتار وحملات بیرحمانه انگلیسیها برمناطق قبایلی د می بودم اما تاجای که من نتیجه گرفتم انگلیسها ازین جنگها هیچ ضرری نمی دیدند
    اگرانگلیس ها بالای وزیر وافریدی حمله میکرد مومند ومسعود میگفت که بمن چی این جنگ آنهاست اما روز دیگر که نوبت مومند ومسعود میرسید وزیر افریدی بی تفاوت می بودند پس این جنگها علی رغم قربانی های زیاد برای انگلیسها آسیب زیادی نمیرساند.*
    پس چگونه شما حاضرشده اید که منکرقربانیهای عظیم ملت پشتون دربرابر استیلاگران انگلیس باشید؟ اگر دلیل شما این است که پشتونها چرا مانع رسیدن عساکرانگلیس وآنهم تادندان مسلح تا کابل نشدند پس این آیا اجازه میدهید که عین سوال را ازشما بکنیم که شما چرا مانع رسیدن قوای روس ازشمال به کابل نشدید؟ نه تنها که نشدید بلکه قهرمان ایده آلی تان یک قرار داد آتش بس یکساله را نیز با قوای متجاوز به امضارساند. مگر دیگران حق ندارند که ازشما این سوال را بکننند؟ واگر میکنند چرا آنرا برچسپ دشنام وتوهین میدهید؟ کدام خان ویا ملک یک قبیلهء پشتون با انگلیس ها معاهدهء آتش بس را انجام داده است؟
    ازین گذشته حتی درهمین زمان اشغال افغانستان می توانید یکی ازقوماندانهای مشهورهمطراز آقای مسعود نظیر مولوی حقانی ویا یا عبدالحق وغیره نام ببرید که با لشگر متجاوز بنام تاکتیک قرار داد آتش بس را امضا کرده باشد؟
    اما این مطلب که جنابعالی فرموده اید که مراد ازنشراین مطلب توسط کاکر کارتحقیقاتی نیست بلکه آتش زدن به اختلافات قومی است نخست باید ازخویشتن ورفقای عزیز خویش این سوال را بکنید که نوشته های که در وسف قهرمانان چون حبیب الله خان کلکانی وآقای مسعود نوشته میشود چقدر می تواند وحدت ملی را تضمین کند این ضرب المثل سوزن وجوال دوز را میرساند. طوریکه مشاهد میفرمائید نظربه شناخت که من ازشما وطرز دید شما دارم به اشخاص ایده آلی شما توهین نکرده ام با آنکه میدانم که نه شما نمایندهء کدام قوم استید ونه من. بلکه هرکس نظریات شخصی خویش را بیان میکند وهمچنان نه کدام دشنام غیراخلاقی داده ام خدا کند که کدام کلمه ای را بهانه قرارنداده وجواب خویش را خدمت خواننده گان عزیز تقدیم دارید واگراین کاررا هم نمی کنید کدام اجباری بالای شما ندارم.
    موفق باشید

  • مــوی بــشــــکافی به عـيـب ديـگران + چـو به عـيـب خـود رســی کـوری از آن
    جــوخـداران ارتجاع :
    مزاری ، سـهراب به به ســـپهر چه ســپهر ؟! ، روشن ، نادر و Bina شما ممکن
    است گلی را زير پا لگدمال کنيد ، اما محال است بتوانيد عطر آنرا در فضا محو ســــازيد!
    اينکه شما وظيفه گرفتيد ، مسوليت داريد ، رسالت بر دوش داريد شفاف گاه هذيان گونه ، گاه به صورت مذمت و گاه در همپايگی بيگانه کهن ونوشـــــــخوار وار عليه مليت پشتون ، زبان پشتو ، کلتور و فرهنگ پشتون ، لباس ، رقص ، اتن ، نيزه بازی پشتون ها که اکثرأ با ساير مليت های ديگر کشور مخلوط و هم تبار هم اتنيک شدند ، و جدای گوشت و ناخون ناممکن است از بدگوی وسرزنش ، تحقير و توهين پرداز ابا طيل ، سردادن جفنگ وچرند سايت خوش نام [ کابل پرس? ] را به مرکز اختلالگران وحدت ملی
    مبدل و شــما با تصور اينکه با نام [ زير چادری ] عليه مقدسات ملی هرچه وظيفه سپردند عليه يگانه مليت که مانع الحاق ، تجزيه ميگردنند و آن پشتون اصيل و وارث حقيقی اين مرزبوم ميباشند نوشت و گفت !!!
    نخير اقايان منحيث هم وطن تاجک از ولايت باستان پروان به شــما عرض دارم اميد بدون تعصب ، اختصام ، احتجاج با ابهت نام بزرگ افــــــــغـــــان بپذيريد و گوش فراه دهند . اين سلاح کهنه و اين پيمانه شکسته ، و آن ســــبو ديگر باقی نه مانده است .
    ( آدمی فربه شود از راه گوش + جانور فربه شود از حلق ونوش )
    بيا برادر گوش کنيد !
    [ آفت ادراک آن حال است و قال + خون به خون شـــــســــتن محال است ومحال ]
    بيايد برحرف بزرگان عمل کنيم :
    « پا تهی گشــــتن به ســــت از کفش تنگ » انکه اين کفش را در پای پدرام ، کامجو ، کاويانی ، بيژند پور ، رهين ، بهأ ، افضلی ، قوی کوشان ، روان فرهادی نموده بسيار تنگ است که انقريب خواهم لنگيدند !!!
    با سر دادن اراجيف شما جوخداران بيسواد ، کم دانش ، اهل کوچه وبازار ، مذمت گويان انترنيت انتظار داريد از خانه کدام پـــشــــــتـون اســــتخوان بيرون انداخته ميشود و شما
    و يا « تو » با تبديل برقه ، خان ، مزاری ، روشن ، بينا ، نابينا سهراب سپهر ، عطاخيل وووو به استخوان حمله تا زمانی انرا جويده تا پارچه پارچه گردد و انگاست لب نان چرب از انطرف مرز ها برای ارباب های بزرگ شما سرازير گرديده و لبکی به شما ميرسد .
    و اما !
    تاريخ ، حافظه ، ارشيف ها ، ارگانهای مسول هر حرکت را ياداشت با تک تک تجزيه طلبان ، اختلال گران ، مزدوران بيگانه ،و با پارس گران برای بيگانه محاسبه خواهم نمود .
    ببينيد خود را اگاهانه به تجاهل نه زنيد ، تجسس بيجا نه کنيد ، خود را وطن دوست ، زبان شناس ، تاريخ دان ، وارث ، بومی مجسم نه کنيد . در اين وطن عرب ، عجم ، ترک ، تاتار ، قرغز وقزاق ، هندو و گجراتی بنام « گجرهای کنر ، يونانی نژاد که عبارات از نورستانی ، پنجشيری ، شتلی ، از ديگر سرزمين ها مسکن گزين اين خاک شدند همه يا خراسانی و يا افغانی ياد ميشوند . ولی دشمنی حلقه خاص ، مشکوک ، وظيفدار تنها وتنها با پشتون ها قابل بررسی ، غور ، بوده يا اين اذی های کثيف شناخته و در رسانه های کشوری معرفی و علت تمام دشمنی ها شفاف گردد .
    اقای گربوز خان يک مراتبه به اين جوخداران بگويد که با چنان وچنين ارتجال ، اراذل و تناقص با يک قوم ، قبيله ، تبار و مليت که وارث حقيقی اين خاک ميباشند چرا به مخالفت برخواسته که حال بر موسقی انها نيز انگشت گذاشته و موسقی مضحک فارسی تهرانی زيباست !!
    [ رنج غربت بــه که اندر خانه جنگ است ]
    دوستان منبعد !!
    [ صورت زيبا نمی آيد به کار + حرفی از معنی اگر داری بيار ]
    در غير تا صبح صادق روزه و قوله بکش + حرف شما ...... خر .

  • اقاى روشن شما كه جند بار كلمه دلاك را با حقارت ياد كرديد و هم نوشتيد كه در سابق موسيقى را تنها انها مينواختند.
    خودت ميدانى كه نوا ختن موسيقى كار هر نامرد نيست.اين افراد راكه شما از انها نام برديد,خيلى افراد با دانش زحمتكش ,شريف و نجيب اند, انها خوشى خود را در خوشى ديكران ميبينند.خيلى اوستادان بزرك از همين طرق به موزيك و هنر دسترسى بيداكردند.اينجا درين كشور عقب ماند كدام مكتبى نبود كه كسى جيزى را فراميكرفت.صد افرين به انانيكه علم را فرا كرفتند.ومن علمنى حرفا فهوه مولايي.خودت اولاد هيرويين و از قبيله فرهنك ستيز جاهل و اجدادت جاهل و خر كزشته است حق دارى به انانيكه بدر هنر درين كشور عقب مانده هستند توهين كنى و از ان عزيزان به حقارت ياد كنى.من حقير كه كه در راه موسيقى هم بى نبردم ولى ديدم دربيش جشمم ان فرهاد درياى غزيزالقدر ان موسيقى را از دوكان سلمانى اموخت كه امروز تاج سر ماست و ما به او افتخار ميكنيم.از بزركى فرهاد عزيز جيزى كم نشد كه جندى قبيل خودش كفت كه من مو سيقى را از دوكان سلمانى اموختم.نى,بلكه ان فرهاد عزيز را به نظر ما عزيزتر و زيباتر ساخت.طلا در خاك است كو ان جشمى كه انرا ببيند.قدر زر را زركر ميداند و قدر على را قمبر.تو نه اين هستى ونه ان ان كودن محض بى فرهنك و فرهنك ستيز مانند اجداد مزخرفت بايد به هنر و هنرمند تحقير كنى .

  • بینا تو چقدر بیشرم بودی بچیش ادم یک ذره کم لاف میزنه

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس