
هویت من چه است ؟
اگر ربط کلمه افغان تنها به قوم پشتون است پس دیگر اقوام چه هویت دارند ؟/ هر افغان که احساس وطنپرستی دارد و برای افغانستان صلح و گردهمایی اقوام در یک جماعت بزرگ را خواهان هستند. این را در زبان و قلب اقرار میدارد که افغان کلمه است که برای تمام اقوام افغانستان استفاده شده است.
حزب افغان سوسیال دیموکرات که مشهور به افغان ملت میباشد در سال 1966 میلادی در 8 مارچ بطور رسمی آغاز به فعالیت نموده است و امروز تقریبا 99 سیت را در پارلمان افغانستان از آن خود نموده است که یک ستون و پایه قوی دولت را تشکیل میدهد. این حزب که از روز آغاز توسط اشخاص از اقوام مختلف افغانستان تاسیس گردید. زیرا آنها به ترکیب قومی افغان ها از اقوام مختلف عقیده داشتن از همین سبب موسسان این حزب هم از اقوم مختلف بوده. اما امروز بعضی از احزاب که برای از بین بردن ستون محکم و ترکیب قومی این حزب پروپاگندا های را بنام فاشیستی و نژادی مطرح میکنند، اصلاً این یک اصل بی بنیاد و غیر قابل قبول برای طرفداران و اعضای این حزب میباشد.
چون حزب که از زمانه های سابق الا فعلاً اکثریت طرفداران را در ساحات مختلف افغانستان تشکیل میدهد برای احزاب جدید التشکیل مجاهدین صاحبان دالری، تفتنگ سالاران پوندی و وطنفروشان تومانی و کلداری بسیار یک مشکل جدی بوده بناً کوشش ایجاد کلمه های که بتوانند حزب افغان ملت را بد نام و اعتبار آن را از طرفداران و حمایت کننده گان کم بسازد، هر نوع کوشش بخرچ داده اند. اما این نوع حرکت در مقابل اپوزسیون در چارچوب و تهذیب آزادی حرکت سیاسی غیر قابل باور میباشد و هیچ نتیجه ندارد.
هر افغان که احساس وطنپرستی دارد و برای افغانستان صلح و گردهمایی اقوام در یک جماعت بزرگ را خواهان هستند. این را در زبان و قلب اقرار میدارد که افغان کلمه است که برای تمام اقوام افغانستان استفاده شده است. اعضای و حمایت کننده گان این حزب در این مورد همیشه تائید کرده اند که افغان کلمه و هویت تمام اقوام افغانستان میباشد.
آنعده از مردمان که افغان را نسبت به یک قوم و مردم تخصیص میدهند آنها اصلاً دشمن وطن و ملت افغان هستند و طریقه روش آنها صرف برای افغان مانند یک دشمن دایمی میباشد. تنها برای پول و منافع شخصی خود این کار را میکنند. از تاریخ و افتخارات گذشته افغانستان هیچ وقت انکار نمیکنیم، گذشته تاریخ قهرمانی کشور ما برای همه افغانها مایه فخر و سربلندی است و میباشد ولی امروز را هم باید انکار نکنیم و چیز که حقیقت است قبول کنیم.
یک تعداد احزاب که بالای فرضیه جدایی اقوام افغانستان کوشش دارند از تاریخ و گذشته آنها دیده میشود که چی برای این وطن کرده بودند و جی خواهند کرد، طرفداران اقلیت که دارند آنها را تحریک نموده و صرف برای اهداف شخصی خود و معروف ساختن نام خود در سیاست و اجتماعی افغانستان استفاده نموده. اما در قانون سیاست و احزاب برای منافع ملی و ملت یک عمل براه انداخته میشود نه برای منافع شخصی و شهرت شخصی در یک جامعه.
امروز مردمان که دشمن وطن، دشمن صلح و آرامی کشور عزیز ما هستند میگویند که افغان هویت است صرف برای پشتونها است و حزب افغان ملت برای قوم پشتون است در حالیکه اگر احصائیه این حزب و مؤسسان این حزب نظر انداخته شود اصلاً مفکوره ترکیب اقوام مختلف افغانستان بوده نه پشتونسالاری و پشتونسازی کشور، امروز اعضای این حزب از ولایات و زون های مختلف افغانستان میباشند که هیچ کدام ربط به قوم پشتون ندارند، چون این مردم حقیقت را درک کرده اند که این حزب نظر به نام و مرامش فضای دیموکراسی و سوسیالی کشور را تامین میکند نه برای بازی های سیاسی خود ملت را هدف قرار میدهد. ملت باید از احزاب که در افغانستان هستند حق دارند تا از آنها سوال کنند و حقوق انفرادی خود را طلب کنند، این حزب برای حقوق انفرادی اکثریت و اقلیت یکسان نظر دارد و جوابدهی همه مشکلات جامعه فعلی میباشد و فردا را هم در کنترول خود آورده میتواند.
اصلاً نام این حزب افغان سوسیال دیموکرات است، در وقت که احزاب تاسیس میشدند همه از خود نشریات و مجله های مخصوص میداشتند که این حزب در شورای عالیش چندین نام پیشنهاد شد که یکی آن افغان دیگر آن ملت که بالاخره شورای عالی بالای افغان ملت هم نظر شدند و این نام را برای نشرات حزبی خود استفاده کرده اند، و دیگر که اگر متوجه شوید دیده میشود که کلمه سوسیال (اجتماع و یا اجتماعی) که بیشتر بالای اجتماعی بودن حزب نظر به سیاسی بودن آن تاکید میکند که مطلب ساختار یک جامعه وسیع اجتماعی از اقوام مختلف افغانستان را تامین میکنند.
موضوع دیگر که زیاد اشخاص هستند که این حزب را همیشه مثال میزنند به نازی و فاشیست های جرمنی، این مطلب در مورد این حزب یک محال بزرگ میباشد که هیچ کدام اصل ندارد. خوب ساده ترین مثال برای آنها که مشکل و غلط فهمی آنها دور شود این است که اساسنامه هر دو احزاب را مطالعه و سپس مقایسه نمایند دیده میشود که زمین و آسمان فرق دارد. در مورد دیگر که کلمه دیموکراسی در آنها وجود ندارد وقت کلمه دیموکراسی قرار میگرد موضوع به کلی تغیر یافته و رخ دیگر را بخود گرفته.
نظریات و اتهامات شدید همیشه در مورد این حزب قرار گرفته، اما امروز تجارب نشان میدهد که دیموکراسی بدون احزاب سیاسی در یک کشور تطبیق نشده و یا تطبیق دیموکراسی حقیقی بدون احزاب در یک کشور مشکل میباشد، آن احزاب که از کلمه دیموکراسی برای از بین بردن دیموکراسی استفاده میکنند اصلاً به شکل واضعتر دشمن ملت بیچاره افغانستان میباشد. این نوع دشمنان خطرناکتر از دشمن واضعتر ما میباشد و باعث تخریب زیادتر جامعه افغانستان میشود. برای تامین یک جامعه مدرن و پیشرفته در چوکات قوانین اسلامی در یک فضای صلح آمیز راه بهتر و چانس های طلایی داریم، زیرا هنوز هم وقت است و میتوانیم که افغانستان را نجات بدهیم و این وقت صورت میگرد که شما حمایت کننده، طرفدار و عضو این حزب باشید تا سیاست، اجتماع، فرهنگ و هویت افغانی را در جهان از انسان های وحشت زده دور کنیم و آنها را به جهان امروز طوری معرفی بداریم که به شنیدن کلمه افغان وحشت نخورده بلکه یاد از تاریخ و فرهنگ ما کنند.
ما همه خواهان صلح و فضای بشر دوستانه برای ملت و مردم افغانستان میباشد و هستیم.
ما همه یک ملت هستم
ما همه یک افغان هستم
ما همه خواهان صلح و دوستان هستم

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدآغای خوستوال سلام.من در مقابل هیچ ملیت افغانستان کدام تعصب ندارم ولی حرف های است که خدمت تان عرض کنم .شما از ولایت خوست استید من در همان ولایت کار میکردم و شناخت خوبی از آن ولایت دارم ولی در رابطه به مطلب ایکه نوشتید من باید ابراز نظر کنم.کشوری بنام افغانستان 200 و چند سال قبل توسط آحمد شاه ابدالی تشکیل شد ولی افغان فقط برای قوم پشتون است ولی پشتونها یا بزور و یا برضایت نام کشور را افغانستان گذاشتند .من درین مورد کدام حرفی ندارم .حالا من در خارج از کشور به همین نام کشور مثمی استم .فقط قابل یاد آوری است که برادران پشتون ما یک پشتون واحد نیستند مثلاً در خوست قومهای بسیار است مثل گربز و تنی و وزیر و لکن و اسماعیل خیل و زدران و جاجی .ودر قندهار که ببینید بارکزائی و احمدزائی و سدوزائی وکرزی وغیره .اگر در جلال آباد بیائی میبینی که مومند و افریدی و توخی و صافی زندگی دارد که هر قوم باز بخیل ها تقسیم شده و هر خیل و هر قوم بین خود در حال جنگ و بی اتفاقی و رقابت های نا سالم است و هر کدام قوم از خود محکمه و رسم و رواج جداگانه دارد و از همه اینکه در هر قوم یگانتا کوچی هم است و کوچی هارا شما در بین خود جا نمیدهید و آنها دعوای چراگاه و غیره را در مناطق دیگر میکنند که برای خود مردمان همان منطقه هم کفایت نمیکند.و مشکلات هم از همین جا آغاذ میشود .و بهتر است اول قوم پشتون از پشتون بودن خود توبه کند و بعد از آن بنام افغان متحد شود و رسوم قبیلوی خودرا دور بیاندازد و بافغانیت خود وفادار باشد واضح است که کدام مشکل نه با تاجک دارد و نه هزاره و نه هم ازبک زیرا آنها همه از هر دولت ایکه بوده اطاعت کرده اند و بافغانیت خود هم وفادار استند.و همیشه مدافع و تحت امر دولت بوده است. نباید فراموش کنی که چارطراش های افغانستان همه مال شما است و شما تمام این جنگلات را بپاکستان قاچاق میکنید و مالیه هم نمیدهید .ولی سرک و مکتب شما و پوهنتون شما و تمام خوراک و پوشاک تان از پول افغانی و دولت است .دولتی ایکه 30% پشتون دارد و 70% مالیه دهندگان افغانستان پشتون نیستند و 70 % بودجه افغانستان صرف شما و امنیت و جنگ های سمت شرق و جنوب میشود ودر حالیکه مسئولیت شما برای دفاع از وطن 1% هم نیست.بسیار مرا ببخشید که چنین موضوع را برایت نوشتم و شاید شما از طریق افغان ملت تان یک فکری درین باره نماهید.دیگر اینکه شما قبول میکنید که آقای بشر دوست منحیث یک افغان رئیس جمهور شود .البته حساسیت قبایل را شما درک میکنید؟و آمدیم راجع بافغان ملت .افغان ملت یک حزب ناسیونالیستی است و اینکه اکت سوسیال دموکرات را مینماید من آگاه هستم و من سایت افغان ملت را خوانده ام و با تمام اعضای آن آشناهی دارم.من آغای احمدزی و محمد امین واکمن را از طفولیت میشناسم . .احترام هم بایشان دارم.چون از من بزرگتر هم استند.ورهبر و موسس افغان ملت غلام محمد فرهاد که راه جلال آباد را هم افتخار کمائی کردند ودر کودکی در دهبوری کابل من در حویلی ایشان با دیگر نواسه های ایشان ساعتیری میکردیم و من احترام زیاد دارم بایشان و در زمان کارمل در کابل وفات کردند ولی آن افغان ملت سابق که بود الان نیست .حزب افغان ملت بسیار اشتباهات دارد و از همین سبب چندین بار تجزیه شد و حالا افغان ملت چندین حزب است که تعدادش هم نامعلوم.و امیدوارم که شما اگر بتوانید اصلاحاتی را در افغان ملت بیاورید باز اگر راجع بافغان ملت چیزی بنویسید که واقیعت باشد و من آگاه میشوم .خدا یارتان
دوستان سلام!
این خیلی درست که کلمه افغان وپشتون باهم مترادف هستند. اصلا 80% مردم کشوری که امروز افغانستان نام دارد افغان نیستند تاجکها به تنهایی از پشتون ها بیشتر هستند واگر هزاره هارا که هم بنوبه خود بزرکترین کروه نژادی افغانستان هستند بخاطر فرهنگ وتاریخ مشترک شان به تاجک ها بیفزاییم دیگر حاجت به ازبکها ودیگر گروه های قومی نمیرسد.
برادران پشتون هم که یکی دیگر از اقام این سرزمین میباشند در زمان حکومت شاه شجاع نام این کشور را افغانستان گذاشتند .هنوز شاه شجاع خودرا پادشاه خراسان مینامید ولی ویسرای انگلیس در هند برتانوی آنزمان زریعه چندین نامه برای شاه شجاع به او فهماند که باید اسم کشور خراسان را به افغانستان تغیر بدهند تا بتوانند سرزمین های خراسان را تجزیه بکنند تا زبان وفرهنگ فارسی را که بنابر غنامندی و داشتن تاریخ بزرگ خاصیت ضد استعماری داشت بمانند سرزمین پاکستان تعویض بکنند .
برای این که این پروژه بتواند خوب تطبیق شود 4 چیز لازمی بود .
1- نام افغانستان باید به افغانستان تغیر بکند بخاطر اینکه افغانها در جوار هند برتانوی بودند ویکی از اقوام خراسان بودند .
2- افغانستان باید بی سواد نگهداشته شود تا مردم در آینده کوتاهی تاریخ خودرا فراموش بکنند .
3- باید توسط جعل کردن آمار های غلط به تمام مردم افغانستان تلقین شود که پشتون ها بیشترین گروه قومی هستند وبه اصطلاح اکثریت هستند .
4- زبان پشتو را به هر قیمیتی باشد باید زبان رسمی ساخته وتااینکه بتدریج جایگزین زبان فارسی بسازند.
ازین 4 مورد سه مورد اول آن تطبیق شده است ودر کشور بکلی جا افتاده است .ولی مورد 4 آن با وجودی که مردم بیسواد هستند وشدیدا باهم اختلاف دارند بنابر غنامندی وریشه عمیقی که زبان فارسی دارد به مقاومت روبروشده است. وهنوز که هنوز است تطبیق نشده ومایه پریشانی خاطر افغان ملت است .
ّبرادر عزیز که بسیار ناراحت هستی من برای شما دشنام ندادم فقط تاریخ را بیان کردم.مراجعه بکن به کتاب میر غلام محمد غبار وبعداین نوشته مرا که در پائین است بخوان وبه ان مقایسه بکن.
این خیلی درست که کلمه افغان وپشتون باهم یکی هستند. اصلا 80% مردم کشوری که امروز افغانستان نام دارد افغان نیستند تاجکها به تنهایی از پشتون ها بیشتر هستند واگرقزلباش ها ایماق ها وفارسی زبانان قندهار وتاجکان گردیز ولغمان وجلال آباد و هزاره هارا که هم بنوبه خود بزرکترین کروه نژادی افغانستان هستند بخاطر فرهنگ وتاریخ مشترک شان به تاجک ها بیفزاییم اکثریت مطلق میشوند واین درحالیست که من هنوز گروهای قومی غیر فارسی زبان مانند ازبکها ترکمن ها وبلوچ ها وغیره وغیره را نام نبره ام . برادران پشتون هم که یکی دیگر از اقام این سرزمین میباشند در زمان حکومت شاه شجاع نام این کشور را افغانستان گذاشتند .هنوز شاه شجاع خودرا پادشاه خراسان مینامید ولی ویسرای انگلیس در هند برتانوی آنزمان زریعه چندین نامه برای شاه شجاع به او فهماند که باید اسم کشور خراسان را به افغانستان تغیر بدهند تا بتوانند سرزمین های خراسان را تجزیه بکنند تا زبان وفرهنگ فارسی را که بنابر غنامندی و داشتن تاریخ بزرگ خاصیت ضد استعماری داشت بمانند سرزمین پاکستان تعویض بکنند . برای این که این پروژه بتواند خوب تطبیق شود 4 چیز لازمی بود . 1- نام خراسان باید به افغانستان تغیر بکند بخاطر اینکه افغانها در جوار هند برتانوی بودند ویکی از اقوام خراسان بودند . 2- افغانستان باید بی سواد نگهداشته شود تا مردم در آینده کوتاهی تاریخ خودرا فراموش بکنند . 3- باید توسط جعل کردن آمار های غلط به تمام مردم افغانستان تلقین شود که پشتون ها بیشترین گروه قومی هستند وبه اصطلاح اکثریت هستند . 4- زبان پشتو را به هر قیمیتی باشد باید زبان رسمی ساخته وتااینکه بتدریج جایگزین زبان فارسی بسازند. ازین 4 مورد سه مورد اول آن تطبیق شده است ودر کشور بکلی جا افتاده است .ولی مورد 4 آن با وجودی که مردم بیسواد هستند وشدیدا باهم اختلاف دارند بنابر غنامندی وریشه عمیقی که زبان فارسی دارد به مقاومت روبروشده است. وهنوز که هنوز است تطبیق نشده ومایه پریشانی خاطر افغان ملت است .
تو پنجای بویناک پاکستانی زیر چندین نام اول باید نام مرحوم غبار را هیچگاه به زبان نیاری زیرا او ایجاد چتلستان را به حیث بزرگترین جنایت قرن بیست اعلان کرده بود.
دوم اینکه تو پنجابی پان خور و بویناک زیر نام تاجو باید بدانی که اکثریت قریب به اتفاق افغانها به افتخار خود را افغان میدانند. فقط آنانی که خود را فروخته اند و از مرض تنفر قومی رنج میبرند این مسایل را دامن میزنند که خود نوکری و غلامی به دشمن اصلی مرزبوم ما یعنی پنجابی های کثیف و بویناک پاکستانی است.
مقاله ذیل را در چند بخش تقدیم میداریم . تو پنجابی بویناک نه بلکه وطندارانم را توصیه میکنم که بخوانند.
پاینده باد افغانستان
Long live Afghanistan
مدتی است که بعضی حلقات معين از طریق وسایل نشراتی شان در خارج کشور، نام "افغان" و "افغانستان" را مورد سوال قرارداده و گاه و بی گاه به مباحثات بدون محتوی می پردازند. هدف آنها درست معلوم نیست، ولی ظاهراً از يکطرف، خود و حلقات مربوط به خود را سرگرم نگهداشته و از جانب دیگر با ایجاد اختلافات وخلق مرز های ذهنی در ميان افغانها، بازار فروش را برای نشرات فاقد موازین ملی خود را گرم میسازند.
گرچه در زمينه ای نظريات وحدت شکنانه ، ضد افغانی و ضد وطنی آنها ، دست اندرکاران عرصه ای جامعه شناسی و تاريخ ، باربار نوشته و ادله قانع کننده ارائه کرده اند . ولی طوریکه دیده میشود ، آنها هنوز هم بدون
اند ک ترين توجه به شاخص ها و حقايق تاريخی ، تصورات ذهنی شانرا کمافی السابق به خورد مردم میدهند و به بیان مشخص تر و عام فهم ، آنها رسالت خود ميدانند که همه روزه اين " کاه بی دانه را باد بدهند". تا ذهن مردم مارا که از حوادث دلخراش جنگهای تنظیمی و گروهی سخت متأثر شده اند ، به انحصار خود درآورند.
باید اذعان داشت که بخاطر متأثرشدن از برخورد های قومی و لسانی وکمبود معلومات از نقش گردانندگان بیرونی این برخورد ها دردهه ای اخير قرن بیستم ، برخی افراد بی غرض هم احتمالا" به صدای اين دهل های ميان خالی گوش خواهند داد و اکاذیب را بجای حقیقت عوضی خواهند گرفت . لذا بی جا نخواهد بود ، اگر بخاطررفع ابهام و افشاء اکاذیب بازهم درهمین مورد نوشته شود. زیرا " وقتی حقیقت بگوش نرسد ، تنها دروغ شنیده میشود". در چنین حالت دروغگویان بلند و بلند تر صدا میکشند ولی اکثریت خاموش مانند همیشه بی صدا میماند.
با این پیشگفتار مختصر، نگارنده سعی خواهد کرد تا سوالات و ابهامات ایجاد شده را در مورد پيدايش نام های افغان و افغانستان به بررسی گرفته و واقعیت های تاریخی را آنطوریکه بوده اند ، بازتاب دهد.
۱- پیدايش ووجه تسمیه ای "افغان":
امروز تمام مؤرخین وارد به تاریخ وطن ما معتقد اند که نام " افغان" از کلمه ای آوستايی "اپگان" گرفته شده که به " اوغان" و بعدا" در پرتو عربی سازی کلمات به " افغان" تغیر کرده است. به بیان روشن تر مؤخذ کلمه ای افغان در زبان پشتو نبوده و این کلمه از زبان آوستا اقتباس شده است. لذا محدود ساختن آن به قبايل پشتون نیزمؤجه نمی باشد. از نظر نگارنده عوضی گرفتن کلمات "پشتون" و" افغان"، از نظرادبی صرفا" یک " غلط معروف" است که باید تصحیح شده و مطابق اصول زبان شناسی در همآهنگی با مبدأ آن مورد استعمال قرار گیرد. باید تذکر داد که هم در میان پشتونها و هم درمیان سایر اقوام افغانستان، تنگ نظرهای وجود دارند که قصدا "و عمدا" نامهای «افغان» و «پشتون» را مرادف و مساوی با هم استعمال مینمایند. تا با ایجاد این سوء تفاهم متوسل به قوم ستیزی شده و از زیر لوای وحدت ملی بگریزند.
نام "افغان" در قرن دهم ازجانب مؤلفان چون نویسنده ای حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، ابوریحان ، فردوسی ، بیهقی ، منهاج السراج و دیگران در مورد قسمتی ازپشتوزبانان افغانستان بکار گرفته شده بود. اما بعد از قرن چهاردهم بیشتراین نام وسیع تر و ادبی شده رفت و تا قرن هجدهم آنقدروسعت یافت که احمد شاه ابدالی در کتیبه ای عمارت حاجی خانه ای خود واقع در حجاز نوشت که : (درانی و غیر درانی هر افغانی که باشد...) /۱/ ازین کتیبه به وضاحت معلوم میشود که اتباع سرزمین ما در زمان زعامت احمد شاه بابا به قدرکافی به نام " افغان" شهرت یافته بودند. مقصد احمد شاه بابا از" هر افغانی که باشد"منسوبین تمام اقوام ساکن کشور ما بود. زیرا او در رأس یک امپراطوری مرکب از تمام اقوام و مناطق آنروز وطن ما قرار داشت و طبعا" هیچگاه نمی خواست خود و قدرت دولت خودرا محدود بسازد.
به این ترتیب درمیابیم که یکجا و همگام با تکامل و تغیرات در فرهنگ مردم این سرزمین ، کلمه ای " افغان" نیززمینه ای استعمال وسیع تر پیدا کرده است. چون خود این کلمه در گذشته ای فرهنگی ما یعنی در قبل ازظهوراسلام ریشه دارد ، لذا بطورطبعی با فرهنگ آریانا نه تنها در تقابل قرار ندارد . بلکه ازآن ناشی شده و شکل تغیر یافته ای آن در زبانهای پشتو و دری که خود ازجمله ای زبانهای هندو آریایی اند ، بطور همسان به ملاحظه میرسد.
۲- ازهم پاشیدن آریانا ، خراسان و پیدایش افغانستان :
سرزمین تاریخی ما از هزار سال قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی به نام " آریانا" یاد میشد. سپس کلمه ای "خراسان" به عوض آن ترویج یافت. قرنها بعد( قرن سیزدهم) نام " افغانستان" در گوشه های شرقی سرزمین ما ظاهر شد و گام به گام تا قرن هجدهم به حوالی کابل و کندهار رسید . تا آنکه در قرن نزدهم صفت نام رسمی کشور مارا بخود گرفت ./۲/
اینکه چرا نام آریانا به خراسان تعویض شد ؟ و بازچرا نام خراسان پاینده و باقی نماند ؟ موجبه ای عدم بقای آن چه بود ؟ سرزمین و مدنیت های آریانا و خراسان چرا از هم پاشیدند ؟ شرایط اضمحلال آنها چگونه بروز
کرد ؟ و بالاخره مساعی برای احیای مجدد هویت ملی ما چگونه به قوام رسید ؟ سوالهای شاخصی اند که باید اندکی روی آن مکث کرد تا ضرورت پیدایش و بقای " افغانستان" روشن شود :
الف – اضمحلال آریانا:
اعراب مسلمان در دوره ای خلفای راشدین (۶۶۱- ۶۳۲) قلمروهای زیادی را درقاره های آسیا و افریقا فتح نموده و تا حواشی افغانستان امروزی رسیدند. سپس با به قدرت رسیدن اموی ها (۶۶۱-۷۴۶) کار استیلا بر افغانستان با خشونت کامل دنبال شد.در تحت قومانده ای اموی ها اعراب بخاطر تصرف افغانستان در سه محاذ می جنگیدند :
افغانستان شمالی که مرکز نظامی و اداری آن در زمان دولت اموی شهر«مرو» بود. افغانستان غربی که مرکزآن شهر زرنج در سیستان قرار داشت.افعانستان جنوب شرقی (بلوچستان و حوزه ای سند سفلی) که مرکز معین نداشت و در اواخر تمیم بن زید ( حاکم عربی) ، شهر« منصوره» را در غرب سند بساخت و مرکزقرار داد. فرماندهی عمومی افغانستان شهر «کوفه» در عراق بود./۳/
" در مسیر هرات ، لشکر اعراب توانست که بعد از مقاومت ها و زد و خوردها، راه شانرا در سال۷۰۷ م بسوب بلخ باز نموده و از آنطریق به ماوراالنهر پیش بروند. ولی ازمسیر سیستان به جانب کابل ، با مقاومت های سرسخت و دوامدار کابل شاهان مواجه شدند"./۴/ " مؤرخین اسلامی این شاهان را که بنام «رتبیل ها» میشناسند، به شدت هرچه تمام تر مقاومت کردند. که بالنتیجه بهترین سپاه مجهزعرب بنام « جیش الطواویس» در سر راه کابل پاشان و پراگنده شد"./۵/
این مقاومت ها دوصد سال ادامه داشت تا آنکه در زمان یعقوب لیث صفاری که مؤسس اولین دولت بومی اسلامی در سیستان بود ، کابل بطور نهایی مفتوح و زمینه ای ترویج دین اسلام مساعد گردید.
ب- سرنوشت خراسان:
پس از سقوط شاهان برهمنی کابل ، سرزمین آریانا(حال خراسان) بدست امویان و سپس عباسیان عرب افتاد. ولی مقاومت های مردمی به مقابل آنها در هر گوشه و کنار افغانستان بطور لاینقطع ادامه داشت که پر آوازه ترین آنها، قیام اهالی خراسان زمین به رهبری ابومسلم بود. تا بالاخره اولین دولت مستقل ملی در ولایات شمالی و غربی افغانستان بسال ۸۳۶ م از طرف طاهر خراسانی اعلان شد. با پایان یافتن سلطه ای امویان و عباسیان ، راه برای تشکیل یک دولت مستقل باز گردید. صفاریهای افغان مناطق مرکزی و سامانیان بلخ ، ماوراالنهر و قسمتهای بزرگی از فارس را برآن افزودند. غزنویان افغان (۹۶۲-۱۱۸۶) دین و سیاست را با هم تلفیق نموده ، بر بخشهای بزرگی هند و مناطق بیشتر فارس مسخر شدند. سپس غوریها(۱۱۴۹-۱۲۲۱) مراکز هندوستان را تسخیر کردند./۶/ دردوره های این سلاله ها علم و ادب در حال شگوفایی بود، که ناگهان " باد خنکی از جانب خوارزم" به وزیدن گرفت. سلطان محمد خوارزم شاه در اوایل قرن سیزده بر خراسان دست دراز کرد و متصرفات غوریان را اشغال نمود. اما بزودی بالاثر حمله ای مغلها به رهبری تموچین (چنگیزخان) سقوط یافت. غارتگریها و ویرانگری های چنگیز التیام نیافته بود که یکی از احفاد او بنام تیمورلنگ (۱۳۷۰) خونریزی های اورا تکرار کرد. اما اولاده های این جهان کشایان که در مناطق اشغالی متوطن شده بودند ( تیموریان هرات و بابری های هند)، پس ازروی آوردن به دین اسلام خدمات بزرگی به فرهنگ اسلامی و مدنیت این مناطق انجام دادند.
طی سالهای اخیر قرن چهاردهم حاکمیت غلزائی ها، لودی ها و سوری های افغان ، یکی پی دیگر در هندوستان آغاز شد. سلطان جلال الدین غلزائی معروف به فیروزشاه در سال ۱۳۹۰ به تخت دهلی نشست. سپس لودی ها قدرت را بدست آوردند و سلطان بهلول بسال ۱۴۵۱ تاج سلطانی بر سرگذاشت. متعاقبا "بابقدرت رسیدن فرید خان مشهور به شیرشاه ، سوری ها بر هندوستان مسخر شدند. هر سه سلاله جمعا" ۷۵ سال بر هند حکومت کردند تا آنکه حاکمیت آنها از جانب سلسله ای بابری مغل پایان داده شد. بابری ها بر هند و بخشهای بزرگی از شرق خراسان مسلط گردیدند. همینطور حصص شمالی خراسان در اختیار شیبانی ها قرار گرفته و غرب آن بدست صفوی ها افتاد./۷/
به این ترتیب خراسان در آغاز قرن شانزده (۱۵۰۵) از هم تجزیه شد و سرزمین ما تا قرن هجدهم هویت مستقل نداشت . تسلط اجانب تا سال ۱۷۰۹ در کندهار و تا سال ۱۷۱۶ در هرات و تا سال ۱۷۴۷ در ولایات شرقی و شمالی ادامه یافت. یعنی تقریبا" دونیم قرن طول کشید تا قیامهای مردمی پیروز شدند. در دوره ای اشغال دانشمندان ، ادبآ و شعرای زیادی بخاطر عدم مصئونیت به بیرون از خراسان رفتند و یا از جانب اشغالگران به مراکز قدرت های آنها برده شدند. به عبارت دیگرخراسان ازفرهنگ شگوفان و داشته های علمی آن اجبارا" تهی گردید. همچنان تخمه های اختلافی که به هرطرف از جانب اشغالگران پاشیده شده بود ، امرتأمین وحدت و یکپارچگی مردم مارا مشکل میساخت. ولی مردم این سرزمین ، سرانجام با سعی فراوان بر این مشکل فایق آمده و بخاطر نیل به آزادی و دسترسی به هویت مستقل و ملی شان پیوسته در حال پیکار علیه دشمنان اشغالگر قرار داشتند.
۳- قیامها و مقاومت علیه اشغالگران:
در شرق کشور(مناطق میان کابل تا پیشاور) قیامهای نیرومند آزادی خواهی ، ابتدأ به قیادت روشانی ها و سپس به رهبری خوشحال خان ختک و در نهایت از جانب تعدادی از سران قبایل بر ضد استیلای دولت بابری هند در جریان بود که تا قرن هفدهم طول کشید. ذیلا" معرفی فشرده ازین قیامها که مبتنی برآثارمعتبر تاریخی ، بالخصوص اثر معروف شادروان غبار ( افغانستان در مسیر تاریخ) /۸/ تهیه شده، معرفی میگردد:
برادر عزیز اصیل کابلی دشنام نده واز منطق کار بگیر وبعوض نوشتن چرندیات به تاریخ مراجعه بکن .
من حتی میدانم خودت به چه دلیل اسمت را (اصیل کابلی ) گذاشتی . دلیلش اینست که بخوبی میدانی کابل شهر ویا مرکز فارسی زبانان است وشما که از شهر های جنوب آمده ودر شهر ما متوطن شده ای ادعای کابلی بودن میکنی وبدین طریق میخواهی ثابت بکنی که یک پشتوزبان هستی ودر عین حال از کابل هم هستی در حالیکه این ممکن نیست .ازینکه امروز چیزی بنام انتر نت وجود دارد واز طریق ان میشود همه حقایق را بیان کرد بسیار عالی است ولی برای خودت وکور اندیشان هماندت خیلی متاسفم .زیرا هر قدر مردم با سواد شوند همان اندازه حقایق برملا میشود وطشت رسوایی کسانی که درین 150 سال تاریخ جعل کرده اند از بام می افتد.
با احترام بتو وخوانندگان دیگر
اصیل کابلی جان شما اگر خیلی هوشیار میبودی خود را بعوض اینکه (کابلی اصیل) بنامی (اصیل کابلای ) نمی نامیدی ببین چطور چادری انتحاری ات را پایان کردم
خوستوال صاحب پهلو بگران از خواب غفلت بیدار شو که صبح شده اوغانستان اوغانستان دوره ظاهر شاهی نیست مردم سیاسی شده.
اگر اوغان پشتون است دیگران چه اند !!
عرض کنم دیگران خراسانی- اریایی - بلخی - غوری- گندهارا یی- زابلی - سیستانی - هیرمندی - هراتی..
ویا دیگران ترک مغل سامی اریایی ها اند نه هندی وپتان....
دیگران هزاره ها - تاجک ها - فارس ها - بیات ها- قزالباش ها - افشاری ها - قوال ها - پشه یی ها - نورستانی ها - ازبک- ترکمن - بلوچ - هندو- سک - یهود - کرد - ایماق - قزاق - قزغز - کجور - عرب- سادات - خواجه ها - حضرت ها- گدی ها .......... اند چرا عاشق این هستید تا همه را اوغان بگوید ..
یکنفر را در گروه نازیستی افغان ملت برایم نشان بدهید که از سایرملیت ها باشند اگر یکی دوتا سادات عرب که زبان شان حالا پشتو شده و دربین تان قرار دارند انان هم از پشتون پشتون تر شده اند دنبال اهداف هیتلری شما هستند .....
داری ما را میترسانی که یک پایه قوی دولت را تشکیل میدهد........فقد اینقدر برایت باید نوشت سیاهی لشکر نیاید بکار - دوصد مرد جنگی بهتر از صد هزار یا فرعون گشته یی ولیکن رود نیل نیست..
سیت را نفهمیدم که چه است گفته بودی 99 سیت این پشتو ست یا پنجابی تا حالا در زبان های پختو فارسی ندیده بودم ....
خنده اور است!!! در محاسبه جناب روشنفکر پتانی 99 سیت(چوکی یاکرسی) پارلمان به اختیار پتنه یی هاست ... از همین جاست که دیگران بخاطر این محاسبات علمی تان از شما مینالند...
موسسان این گروه به ترکیب قومی عقیده داشتند واز همین رو رهبران ان از همه اقوام ...بود هههههههههه!!!!
جان برادر رهبران این گروه نازیستی کسانی بودند که باغ های شمالی را حریق زنان را به اسارت وطلا و داریی وزمین انان را با نواختن دهل وسرنا غصب کرده بودند - رهبران این حزب ملی تان چون قهرمانان ملی تان هزاران دسته گل را در شمال اوغانستان به اب داده بودند درغرب و مناطق مرکزی هم دسترخوان شان پهن شده بود ..
مامورین پیر وجوان را در ادارات کابل به کورس های اکابر پشتو سازی سوق کرده بودند جاده ها و محلات تاریخی را .... رهبران گذشته و عالیقدر این حزب به لسان دوزخ تغیر داده بودند ...
چرا بالای زخم های مردم نمک پاش میدهید.
نام های نامیمون شان عبارت اند از محمد گل خان مومند - حبیبی - غلام محمدفرهاد - خادم پدر ثریا خانم فراری کانادا - مجید خان زابلی - محمود طرزی - حبیب اله رفیع - روستار تر ه کی - سعادت صافی - باری جهانی - شکریه بارکزی - نبیل غمین مسکینیار دارنی - خطاب........است.
وطن فروشان کلداری را هم اضافه کن......
برادر چرا حزب بازی میکند شما جرگه دارید که حزب اصلی تان است و یا چرا دیگران تان در گروه های پرچم خلق خزب اسلامی سیاف و گیلانی خیل و مجددی خیل ظاهرا خودر ا تنظیم کرده اند پشتون چپی و راستی اخوانی ماویستی... حزب اصلی اش همان افغانملت است چرا گروه های دیگر را بد نام میسازید ...