صفحه نخست > دیدگاه > دردری ، نهادی فرهنگی يا پاتوق سربازان ولی فقيه ؟!

دردری ، نهادی فرهنگی يا پاتوق سربازان ولی فقيه ؟!

عبدالله هوتک
همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

گويا رژيم ولايت فقيه فکر ميکند ، اهالی افغانستان هم سواد ندارند و هم شعور ندارند.

گويا رژيم ولايت فقيه فکر ميکند ، اهالی افغانستان هم سواد ندارند و هم شعور ندارند ! خامنه ای دغلباز که کشور ايران را به شکنجه گاه انسان و کشتارگاه آزادی ، مبدل کرده است، اخيرا يک ايجنت کهنه کار و عريان را به پايتخت افغانستان فرستاده و از افغانان ميخواهد ، اين جانور رنگ شده را به عنوان « گوره خر» ! بپذيرند! يعنی ، اين آقا ، شاعر است ؛ نويسنده است ؛ فرهنگی است ، اسلامی (!) است ؛ وخيلی ( کمال کرده ) که به خرابه افغانستان ، فروتنانه ، نزول اجلال فرموده است !! خدمت جناب آيت الله خامنه ای عرض شود که اکثريت مردم افغان هرچند سواد ندارند ، اما از شعوری متعالی و همتی بلند ، برخور دارند! کاظم کاظمی ، درين سال های سيه روزی ، دهه اشغال شوروی و دهه های اشغال امريکا ، کدام گل را بر سر وطنداران خويش زده است که اکنون « طلبکارانه» بر مسند فرهنگ و ادب ، عروج ميفرمايد و دعوی « اصلاحات زبانی !» ميکند ؟ کاظم کاظمی و برادر او حجت الاسلام کاظمی ، سال های زيادی است که جيره خوار انقلاب اسلامی ايران (!) اند ، اينان دو دهه ، حداقل، تنخواه خور ( حقوق بگير ) حوزه هنری تبليغات اسلامی ايران بوده اند ، برای خمينی و خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و ... شعر و مدح و منقبت و مرثيه ساخته اند ، برای سپاه پاسداران و دفتر رهبری ( خامنه ای) در باره روشنفکران و فرهنگيان گريخته به ايران ، سرگرم خبر چينی ، گردآوری اطلاعات و توطئه بوده اند ، در دوره حکومت ببرک کارمل ، که جوانان افغان بخاطر امتناع و گريز از خدمت عسکری اجباری به ايران ميرفتند ، با رجز خوانی ها و توجيه و تهديد و تطميع همين به اصطلاح فرهنگيان خود فروخته ، مانند کاظم کاظمی ، ابو طالب مظفری، فضل ا لله قدسی ، سعادتملوک تابش ، سيد حيدر علوی نژاد ، محمد آصف رحمانی ، سيد نادر احمدی و ... نه تنها بر اوصاف و سجايای افغانی شان پشت پا زدند بلکه بسوی جبهه جنگ عراق و ايران ( جنگ شخصی خمينی با صدام حسين که ۸ سال دوام يافت) روانه شدند که عده ای بخاطر افغان بودن ، پس از کشته شدن ، تا امروز بدون گور و نشانه و محل قتل و تاريخ هلاکت ماندند ! کاربه اصطلاح فرهنگی اين جماعت خود باخته ، يعنی کاظم کاظمی و شرکاء را ناقدان دربار ی و اسلامی ايران ، « شعر مقاومت اسلامی» ! يا شعر جهاد و شهادت (!) لقب دادند و با مبالغه ها و گزافه های که مختص به ايران و ايرانی است ، آن را فصل جديدی در تاريخ ادبيات فارسی ، قلمداد کردند!! شعر ها ی کاظم کاظمی که اغلب زير تاثير سروده های علی معلم ( شاعر انقلاب اسلامی ايران ) ساخته شده با تلميحات مذهب شيعه ، و اساطير دينی و مذهبی توام است مثلا :

ای به اميد کسان خفته ، زخود يا دآريد !/
تشنه کامان غنيمت ز احد ، ياد آريد!/
/++
دل مه بنديد که صد فتنه در اين ، پنهان است !/
اين همان قصه اسلام ابو سفيان است !/
++
کيست درين انجمن محرم عشق غيور/
ما همه بی غيرتيم ، آينه در کربلاست !/

اگر شاعر را بدون در نظر داشت شخصيت و سر گذشت شاعر در نظر بگيريم ، شايد به نتايجی برسيم که گمراه کننده باشد ! بطور مثال اگر برخی از سروده های جناب واصف باختری را يک خارجی ، يک پژوهشگر کم تجربه ، غير بومی و دگم انديش ، يک کسی که باختری را نشناسد ، بخواند و بخواند ، باختری را شاعر بزرگی خواهد يافت و شايد اورا نيز مثل شاعر ملی ايران ( شاملو ) « شاعر آزادی » نام نهد و همه را گمراه کند! اما به همه ژرف انديشان و خرد ورزان معلوم است که استاد واصف باختری هرگز شاعر آزادی و شهامت و مقاومت نبوده است ، بلکه آدمی است ترسو و استاد سازشکاری و انقياد طلبی !

کاظم کاظمی ، شاعر مورد علاقه استاد باختری ، نيز سرايشگر يست زيبا کلام ، در صورتی که کردار و سرگذشت انفعالی و لقمه اندوزی او از سفره « ولايت فقيه» ناديده گرفته شود !

موسسان و رهبران در دری ، چه کسانی هستند؟ رژيم ايران چه چيزی را فرهنگ مينامد ؟ بهتر است از زبان يکی از سردمداران شبکه « در دری » يعنی جناب کاظم کاظمی ، بشنويم :

( ....سال ۱۳۷۰ ،از هر حيث برای ما ، سال خوبی بود .تا سال ۱۳۷۰ مجموعه گروهی از شعر شاعران مهاجر به چاپ نرسيده بود ؛ درين سال دو کتاب ازين گونه منتشر شد .« اشک قلم » مجموعه ای از شعر و مقاله بود که از سوی انجمن اسلامی شعرای مهاجر افغانستان منتشر شد و آثار ۳۸ تن ازشاعران و نويسدگان مهاجررا در خود داشت . « شعر مقاومت افغانستان» که کار انجمن شاعران انقلاب اسلامی افغانستان ، بود با پنجاه شعر از نوزده شاعر مهاجر . ناشر اين کتاب ، انتشارات حوزه هنری بود ...

مجمع اول ، نقطه عطفی روشن :

قضيه ازسومين کنگره سراسری شعر حوزه های علميه شروع شد، که شاعران طلبه مهاجر ، درخشش خوبی در آن داشتند . اين حضور خوب ، محرکی شد برای يکی از مسوولان گراانمايه تبليغات اسلامی تا زمينه آشنايی شاعران مهاجررا با دفتر نمايندگی مقام معظم رهبری در امور افغانستان ، فراهم کند . نويسنده اين سطور به عنوان نماينده انجمن شاعران به حضور حجته الاسلام والمسلمين ابراهيمی ، نماينده محترم مقام معظم رهبری در امور افغانستان ، رسيد و در آنجا بود که که تصميم اين دفتر بررای برگذاری نخستين مجمع شعر انقلاب اسلامی افغانستان ، اعلام شد ! اين نخستين برنامه شعری ما بود که در آن مسوولان احزاب جهادی افغانستان ، بطور وسيعی ، شرکت داشتند . محل برنامه، تهران بود ، زمان آن دهه فجر سال ۱۳۷۰ و بر گذار کننده آن دفتر نمايندگی مقام معظم رهبری در امور افغانستان !
شنبه ۱۲/ ۱۱/ ۱۳۷۰ شاعران مجمع با حجته اسلام والمسلمين هاشمی رفسنجانی ، رياست جمهوری ايران، ديدار کردند. در اين جلسه پس از سخنان کوتاه حجت السلام والمسلمين ابراهيمی و دوتن از مسوولان جهادی افغانستان ، سيد فضل الله قدسی و محمد کاظم کاظمی ، شعر های خواندند . پس ازان سخنان رييس جمهور بود و قدر دانی از جامعه مهاجر افغانستان!

دومين جلسه شعر خوانی مجمع بااجرای نظام الدين شکوهی در روز دوشنبه ۱۴ / ۱۱/ ۱۳۷۰ تشکيل شد که در آن محمد زر گرپور ، سيد فضل احمد پيمان ، شميم جوادی ، غلام حيدر قاسمی هروی، و عبدالغفور آرزو ، شعر خوانی داشتند وبعد سخنرانی کوتاه حجت الاسلام ابراهيمی بود، با اهداء هدايايی که برای شاعران در نظر گرفته شده بود!
....بالاخره شاعران مهاجر ، پس از زيا رت شهر قم ، جلسه شعر خوانی در دفتر حزب وحدت اسلامی ، و ديدار با يادگار حضرت امام ،حجت الاسلام وا لمسلمين سيد احمد خمينی نخستين گردهمايی بزرگ شان را پايان دادند . ۱)

اين يادداشت که بقلم يکی از بنياد گذاران موسسه در دری نگاشته شده ، جای چندان ابهامی باقی نمی گذارد که آنچه در دروغستان ايران « شعر مقاومت اسلامی افغانستان (!) يا مضحکتر « شعر انقلاب اسلامی افغانستان» خوانده ميشده ، دستپخت کدام نهاد رژيم ولايت فقيه است و از چه قماشی است و انگيزه ايجاد و تداوم آن چه بوده!
موسسه در دری (؟) بقول راديو ی بريتانيای کبير ، که اينک در کابل گشوده شده ،ثمره جانفشانی و عرقريزی (!) شاعران و قلمزنانی است که دردهه های اخير در کشور ايران ز يسته اند ، تحت نظر سازمان تبليغات اسلامی ايران و طبق منويات دفتر نمايندگی مقام معظم رهبری ! ( يعنی خامنه ی) ، سازمان يافته اند و سرود خوانده اند ! فعالی فرهنگی (!) آنان ، ممزوج و هماهنگ بوده است با فعاليت سياسی احزاب ۸ گانه دستاموز ايران ، بويژه تنظيم وحدت و حزب الله!

پس وقتی دم خروس پيداست به قسم حضرت عباس ، چگونه باور کنيم ؟ از کجا معلوم است که دم اين « دم بريده » ! در کابل و سر آن در وزارت استخبارات جمهوری اسلامی ايران نباشد !
به يک پرسش کوچک ( فقط برای تفنن !) بسنده ميکنيم .جناب کاظمی چرا برای ديدار شهر قم از تعبير « زيارت شهر قم (!) استفاده فرموده اند ! اگر بخاطر تقدس آن باشد ،آيا ايشان برای شهر خودشان ، هرات باستان ( که خاک اولياء نيز است) حاضر اند همين تعبير را بکار گيرند ؟
بهر حال مدح و ثنای رژيم ايران، بخصوص گريه و نوحه برای ارتحال امام مستضعفان جهان (!) توسط اين قلمزنان دريوزه گر تا همين حالا ادامه دارد ، به دونمونه از ين بازيهای دلقکانه اشاره ميکنم :

هاشمی لولنجی :

رفتی زجهان با دل خونبار خمينی/
با ناله همی گوييم و تکرار خمينی/
ما عاشق يک لحظه ديدار تو بوديم/
ما زنده به گفتار و به کردار تو بوديم!/
رفتی و شديم بی سر و سردار خمينی!/
قدس و حرمين است عزادار خمينی !/

محمد کاظم کاظمی

مباد آسما ن بی تو خالی بماند !/
و اين چشمه دور از زلالی بماند!/
چه می شد اگر کد خدا بر نمی گشت/
و ميشد کنار اهالی بماند !/
چه ننگی است دران ده را که فردا /
نمانده ده و خشکسالی بماند/
درختان ما سبز گردد ، بپوسد/
و زنبيل همسايه خالی بماند !/

شاعر انقلاب اسلامی افغانستان (!) جناب کاظمی آرزو ميکند ، کد خدا ( خمينی ) دوباره به دنيا بر گردد (!) خمينی ، همان است که بيش از يک مليون ايرانی را در جنگی بيهوده و شخصی ، قربانی کرد و در سال های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ فرمان قتل هزاران زندانی سياسی را صادر کرد و به زندانبانان و بازجويان اجازه داد بر دختران زندانی تجاوز جنسی کنند تا باکره از دنيا نروند !گويا شاعر بيباک ، سبيل (بروت ) خود را از دستر خوان ولايت فقيه درين سالهای سياه بسيار چرب کرده که بوی خون ، بوی شکنجه و گند وتعفن ، ، به مشامش نخورده است !

۱ــ پانويس : کارنامه شعر هجرت در ايران اسلامی . نوشته محمد کاظم کاظمی .مجله شعر . آبان ۱۳۷۳ .تهران

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • جای هزار افسوس است که شعر مهاجرت افغان ها به شعر گدايی و کسب نان وآب از سفره رژيم آخوندی تبديل گشته است؛ هويت افغانی محو شده و شخصيت شاعر مسخ شده و همه زير گيوتين اسلام سياسی ، به گوسفندان بيروح امام خمينی مبدل شده اند! چرا شاعر افغان بايد برای زيستن ، برای يک لقمه نان ، اينهمه زبون و ذليل شود ، ازدروازه خامنه ای به در رفسنجانی و از آستانه رفسنجانی به پله کان « يادگار امام خمينی !» زانو بزند ! شعری که حزب و حدت اسلا می خليلی ، پرچمدارآن باشد ، به درد عمه شاعر ميخورد . با احترام .

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس