
هر کس بگوید زمین می چرخد، کافر است
یکی از عادت های زشتی که میان برخی از کسانی که فتوا می دهند رایج است این است که آن ها بسیار به آسانی به طرف مقابل خود لقب "کافر" می دهند.
علمای علم کلام قاعده ای دارند مبنی براین که هرگاه نصی از نصوص دین در تضاد صریح با عقل بشری قرار بگیرد، لازم است که دست به تاویل بزنیم تا از رودررو قرار گرفتن معرفت دینی با خرد انسانی جلوگیری شود. می توان همین قاعده را در مورد دستاوردهای علمی بشری نیز جاری کرد. یعنی درست نیست که نصوص دینی را طوری تفسیر کنیم که با دستاوردهای قطعی علوم تجربی در تناقض قرار بگیرد. این نکته را به یاد داشته باشید تا برسیم به تحلیل سخنان عبدالعزیز بن باز مفتی سابق عربستان سعودی.
<> <> <> <>
عبدالعزیز بن باز مفتی سابق عربستان سعودی یکی از علمای بارز و مهم جریان "سلفی گری" در دوران معاصر به حساب می آید. برخی فتواهایی که عبدالعزیزبن باز صادر کرده او را انسانی متصلب در رای و دشمن اندیشه های جدید نشان می دهد. این دیدگاه ها احیانا به حدی سخیف است که آدم تعجب می کند چه طور کسی که در جایگاه مفتی اعظم یک کشور قرار داشته و در عصری زندگی می کرده است که بزرگ ترین اکتشافات بشری در آن رخ داده است، این دیدگاه ها را مطرح می کند.
ایشان رساله ای دارد به عنوان «الادلة النقلیة و الحسية علي حركة الشمس و سكون الارض و إمكان الصعود إلي الكواكب». این رساله در سال 1395 هجری قمری از سوی چاپخانه دانشگاه مدینه منوره به چاپ رسیده است. ابن باز در این رساله کوشیده برخلاف همه اطلاعات علمی و فلکی روی این نکته تاکید کند که که زمین نمی چرخد و خورشید، حرکت می کند.
برش هایی از سخنان شیخ عبدالعزیز بن باز را در این جا می آوریم. وی در مورد گردش زمین چنین می گوید:" دیدگاه های علمای بزرگی همانند ابن تیمیه و ابن کثیر و ابن القیم بر این امر متفق شده که زمین حرکت نمی کند. با این حساب، این گفته که خورشید، ثابت است و زمین می چرخد گفته ای است شنیع و زشت. هر کسی که بگوید زمین می چرخد و خورشید ثابت است، کافر و گمراه است. باید توبه کند و گرنه مرتد از دین شمرده می شود".
وی می افزاید:" من از جمله کسانی هستم که به چشم خود سیر و حرکت خورشید را مشاهده کرده ام پیش از این که بینایی چشم خود را در سنین پیش از بیست سالگی از دست بدهم. برخلاف آن چه که دانشمندان گمراه فلکی می گویند خورشید کروی نیست بلکه عبارت است از گنبدی که پایه هایی دارد که فرشتگان آن را بر دوش خود حمل می کنند... اگر خورشید ثابت می بود پس چگونه فصل های چهارگانه سال به وجود می آمد و زمان در همه شهرهای دنیا یکی می بود حال آن که چنین نیست".
در جایی از کتاب مزبور چنین می گوید:" بسیاری از معلمان دانش های فلکی به این اعتقاد هستند که زمین درحال چرخیدن به دور خود است و خورشید ثابت است. این باور، گمراهی است و مستلزم کفر و انکار نصوص قرآنی و احادیث نبوی و بی اعتنایی به اقوال سلف است. هم نقل و هم فطرت سلیم و هم دریافت حسی انسان ها این را می گوید که زمین، حرکت نمی کند بلکه خورشید حرکت می کند. پس چگونه کسی که خلاف این بگوید گمراه نباشد.. هرگاه زمین در حال چرخیدن بود، انسان نمی توانست که از یک مکان به مکان دیگری انتقال کند. روی این جهات، باور کردن به این معلومات طبیعی و آموزش آن به شاگردان مدارس به عنوان حقیقت های قطعیٍ علمی در نهایت به این منجر خواهد شد که شاگردان، گرایش های الحادی پیدا کنند. مساله تا حدی در میان ما جاافتاده که بسیاری از مسلمانان این دیدگاه های فلکی را به مثابه مسلمات علمی پذیرفته اند".
در جای دیگری برای نفی حرکت زمین این گونه استدلال می کند:" اگر این فرض، واقعیت داشت که زمین می چرخد باید شهرها و درختان و رودخانه ها در جایی ثابت نمی ماندند و باید شهرهایی که در غرب جهان قرار دارد جای شهرهایی را می گرفت که در شرق جهان واقع است و برعکس. اگر این فرض حقیقت داشت باید جهت قبله در هر لحظه در حال تغییر خوردن می بود. علاوه برآن، چنانچه زمین حرکت می کرد باید ساکنان زمین، حرکت زمین را احساس می کردند همان گونه که حرکت کشتی ها و هواپیماهای غول پیکر را احساس می کنیم.. واقعیت آن است که تعدادی از مسلمانان به هر صدایی لبیک می گویند و افسار عقل خود را به دست کسانی داده اند که می خواهند عقیده آن ها را فاسد کنند و به تباهی بکشانند".
این را هم بگویم که ابن باز بیشترین تاکید را در مورد حرکت خورشید به کار برده است( مقصود وی از حرکت خورشید، همان حرکتی است که ما روزانه مشاهده می کنیم که خورشید از مشرق، طلوع می کند و در مغرب می نشیند). در جایی از رساله خود می گوید:" کسی که بگوید خورشید حرکت نمی کند و ثابت است، فی الواقع قرآن و خدا را به دروغگویی متهم کرده است... کسی که به این اعتقاد باشد که خورشید حرکت نمی کند سخن کفر را بر زبان آورده چرا که بر خلاف قرآن و سخنان حضرت رسول سخن زده است.. هر کسی که خدا و قرآن و پیامبر را دروغگو بشمارد مسلما کافر و گمراه می شود. چنین شخصی باید به بازگشتن به دین اسلام فراخوانده شود و اگر توبه نکرد کشته شود چرا که مرتد شده است. طبعا دارایی های این شخص به بیت المال تعلق می گیرد".
<> <> <> <>
موضوعات زیادی را می توان در حاشیه سخنان ابن باز طرح کرد.
همان طور که می بینیم عبدالعزیزبن باز، کسانی را که می گویند زمین می چرخد کافر می داند. نیز دیدیم که در خصوص کسانی که می گویند خورشید، ثابت است و حرکت نمی کند( باز هم می گویم مراد ابن باز حرکت ظاهری خورشید است به قرینه استدلالاتی که درین زمینه مطرح کرده است) سخنان تندتری زده و آن ها را به القابی همچون"کافر" و"مرتد" و"گمراه" لقب داده و دارایی آن ها را متعلق به بیت المال دانسته است.
یکی از عادت های زشتی که میان برخی از کسانی که فتوا می دهند رایج است این است که آن ها بسیار به آسانی به طرف مقابل خود لقب "کافر" می دهند. به نظر این ها، تنها آن تفسیری از نصوص دینی مقبول است که خودشان به آن رسیده باشند وجز آن قابل قبول نیست. به گمان این ها همه نصوص دینی واضح است و تاویلات گوناگون را برنمی تابد. روی این جهت است که این گروه از متدینان در رای خود متصلب هستند و دیدگاه های دیگران را به دور از واقعیت می شمارند. یکی از جریان هایی که معروف به "تصلب در رای و تعصب در اندیشه" هست جریان سلفی گری است که عبدالعزیز بن باز یکی از علمای نامبردار آن است. در سال های پسین، این جریان در کشور ما هم طرفدارانی برای خود دست وپا کرده است. به نظر من برای جوامع کثرت گرا وجود این گونه جریان ها سخت مضر است، به دلیل این که این قبیل جریان ها به کثرت گرایی باوری ندارند و دائما در حال نفرت پراکنی بر ضد گروه های مخالف خود هستند. این جریان ها همان طور که در میان اهل سنت وجود دارند، در میان شیعیان هم حضور چشمگیر دارند.
به نظر این افراد، هر برداشتی که مخالف دیدگاه شان باشد غلط و متضمن گمراهی و حتا مستلزم کفر است.
<> <> <> <>
شاید در وهله اول، وقتی که سخنانی همانند سخنان عبدالعزیز بن باز را می شنویم تعجب می کنیم و از این که مفتی اعظم کشوری مثل کشور عربستان سعودی این دیدگاه های سخیف را بازگو کرده اندکی جا می خوریم. ولی اگر اندکی بیشتر دقت کنیم متوجه خواهیم شد که خود ما هم کمابیش به برخی عقاید احمقانه و سخیف گرفتاریم- هر چند به صورت خفیف تر آن.
از باب نمونه، در کشور ما هستند کسانی که به پدیده "جن زدگی" سخت باور دارند و می پندارند که موجودی به نام "جن" وارد بدن انسان می شود و آن را به تسخیر خود در می آورد. جالب این که بیشترینه کسانی که گرفتار این باور احمقانه هستند، متدین محسوب می شوند. در این میان، شیادانی وجود دارند که با استفاده از این باور عامیانه، مردم را گول می زنند و این گونه القاء می کنند که آن ها توانایی خارج کردن جن از بدن بیمار را دارند و ازین راه به پول های هنگفتی دست می یابند. جالب تر این که کسانی از راه می رسند و برای این که خرافه "جن زدگی" را تئوریزه کنند به برخی آیات یا روایات، استناد می کنند. به نمونه های زیادی از این دست می توان اشاره کرد ولی به ذکرهمین نمونه بسنده می کنیم.
<> <> <> <>
عبدالعزیز بن باز و امثال او به این نکته مهم توجه نمی کنند که اگر ما آیات و احادیث را به گونه ای تفسیر کنیم که با دستاوردهای دانش بشر و اکتشافات روز در تضاد باشد، در واقع بنیان های دین را متزلزل کرده ایم و این باور را رواج داده ایم که ایمان با علم تضاد دارد- همان سخنی که مخالفان دین، کرارا بر زبان می آورند.
در این زمینه ما با دو جریان مواجه هستیم. یکی جریانی که هیچ توجهی به اکتشافات و دستاوردهای علمی در تفسیر نصوص دینی نمی کند و پروایی ندارد از این که آیات و احادیث نبوی در تضاد صریح با حقایق علمی قرار بگیرد. دوم جریانی که ناشیانه می کوشد نصوص دینی را بدون توجه به قرائن لفظی و معنوی آن بر طبق دستاوردهای علمی- یا حتا فرضیه های علمی- تفسیر کند. این گروه، جزئی ترین مسایل فلکی یا علمی را از آیات قرآنی استخراج می کنند گویی این که قرار است قرآن از مسایل ریز علمی بحث کند همانند کتاب های فلکی یا دیگر کتاب های علمی. این در حالی است که قرآن مجید کتابی است برای هدایت معنوی انسان ها و اگر گاهی در مورد مسایل علمی و طبیعی سخن گفته است، ضمنی بوده است نه این که مقصود اصلی قرآن، بیان و تشریح موضوعات علمی باشد. در آن صورت، قرآن مجید تا حد یک کتاب علوم تجربی تنزل خواهد یافت.
واژه های کلیدی
دين، عقايد و باورها
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخرید
موحد جان درود/سلام!
دیدگاه جالبی نوشته اید و ضمناً بنده با ماهیت موضوع موافق هستم.
واقعاً که دین اسلام را این گونه مُقتی ها و شیوخ و ملاهای نادان بیشتر از هر دشمنی متضررتر و بدنامتر میسازند.
"دشمن دانا بهتر بود از نادان دوست..."
برادر عزیز؛
اینکه به زبان عربی آشنائی خوبی دارید جای شک نبوده و صادقانه مینویسم که اعتراضی هم در استفاده از آن در بیانِ مطلب شما هرگز نخواهم داشت، تنها خواهشم اینست که به خاطر درک و فهم درست از نقد و نظر خویش، لطفاً از لغات و جملات رایج و ساده تر استفاده نمائید.
من با صداقت کامل اعتراف میکنم که با امداد از ترجمان انترنیتی قادر به درک بهتر گردیدم.
امید است سخنانم را از دریچۀ انتقاد نه، بلکه از نظر التماس و یک مشورۀ برادرانه دیده و ما را از معلومات های بیشتر، با زبان رساتر بیشتر ازین مستفید سازید.
تشکر؛
الف