
رابطۀ ساینس امروز با قرآن
بخش پنجم آخرین بخش/ و من فکر میکنم که مشکل ما مسلمانان در همین آیت قرآن شریف روشن شده و باید جهت حل آن از آخرین تلاشهای بندگی خویش و از عقل و خِرد خداداد خویش بکار بگیریم و از خود بپرسیم که این اُولی الامر چه شخصی میتواند باشد تا ما را براهی خدا و حقیقت دین هادیی باشد.
پیدایش انسان/نوزاد در بطن مادر
سوره (23) المومنون / 14
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَلِقِينَ
Then we developed the drop into a hanging (embryo), then developed the hanging (embryo) into a bite-size (fetus), then created the bite-size (fetus) into bones, then covered the bones with flesh. We thus produce a new creature. Most blessed is GOD, the best Creator.
سپس ما آن قطره را به (رويان) معلق تبديل كرديم و بعد (رويان) معلق را به تكه (جنين) رشد داديم، سپس از تكه (جنين) استخوانها را آفريديم، آنگاه استخوانها را با گوشت پوشانديم. اين چنين، ما مخلوقی جديد به وجود می آوريم. خجسته ترين خداست، بهترين خالق.
رویان شناسی / اِمبریالوژی؛ بخشی از علوم ساینس میباشد که رویان/امبریو را در بطن مادر تحقیق و مطالعه مینماید. آنها تا چندی قبل بر این عقیده بودند که رویان، عضله/گوشت و استخوانه باهم یکجا رشد مینمایند و به همین سبب آیت قرآن را درین ضمینه در تضاد میشمردند. ولی امروز در اثر تحقیقات بیشتر و دقیقتر توسط مایکروسکوپهای مدرن، چنین به اثباتمیرسد که که هر یک از حرفهای این آیت قرآن مجید درست و حقیقت میباشند و تکامل نوزاد دقیقاً طوریکه در قرآن ذکر شده تکامل میابد:
نخست، کارتلِج تیشّوی رویان/امبریو به استخوان تبدیل شده
اسِفایز
بعداً هجرات عضلاتی از نسج/ تیشّو اطراف استخوان را میپوشاند.
از نظر علمی این تکامل راچنین بیان میکنند:
درجریان هفت هفتۀ اول استخوانها در بدن رشد نموده و شکل عادی اشرا میگیرد و آنوقت در اواخر هفتۀ هفتم و جریان هفتۀ هشتم گوشت و عضله آنانرا میپوشانند.
سورة(39)الزمر/ 6
...............وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنْ الْأَنْعَمِ ثَمَنِيَةَ أَزْوَجٍ
يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَتٍ ثَلَثٍ ذَلِكُمْ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ
..... He creates you stage by stage in in your mothers’ wombs in threefold of darkness. Such is GOD your Lord. To Him belongs all sovereignty. There is no other god beside Him. How could you deviate?
.....
او شما را در شکم مادرانتان می آفريند، آفرينش پس از آفرينش، در سه دورهٔ تاريک. چنين است خدا، پروردگار شما. تمام فرمانروايی از آن اوست. خدای ديگری در کنار او نيست. چگونه توانستيد منحرف شويد؟
ابراز کلمۀ سه دورۀ تاریک عبارت میباشد از سه دوره تاریک تکامل نوزاد بنامهای:
1 - تاریکی بطن مادر
2 - تاریکی رحم مادر
3 - تاریکی پلاسِنتا

علاوه براین تحقیقات پیشرفته و مدرن امبریولوژی تائید نموده اند که هر یک از ارگانهای خلای تاریک فوق بازهم دارای سه لاحه و یا طبفه میباشند که شما خود میتوان
در باره اش تحقیقات بیشتر انجام بدهید.
همچان از نظر امبریولوژی نیز طوریکه در آیت قرآن آمده است، تکامل نوزاد در رحم مادر در سه مرحله صورت میگیرد که عبارتند از:
1- دورۀ ماقبل امبریون
Pre embryonic stage
در دو و نیم هفتۀ اول
2 - دورۀ امبریون
Embryonic stage
در هشت هفته
3 - دورۀ فیتَل
Fetal stage
از آخر هشت هفتگی تا تولد.
دوستان عزیز این بود چند سخنی از دریافتهای طب و امبریولژی در مقایسه با قرآن مجید در بارۀ تولد انسان تا باشد که همه در مورد ایمان، عقیده و برداشتهای درست از قرآن
تلاش ورزیده و ناخودآگاه به سر و جان همدیگر نریزیم.
دوستان و علاقه مندان عزیز؛
برای من این بود آخرین بخش از رابطۀ ساینس با قرآن.
- سوال این نیست که دانش من و یا تحصیلات شما تا چه اندازه میباشد.
- تنها پیشرفت و یا عقب ماندگی هم درین جا مطرح نیست چونکه اگر کشورهای غربی پیشرفته هستند اما درداخل خیلی ها فقر و بیعدالتی هم دارند، همچنین یک عده کشور های اسلامی نیز داریم که پیشرفته یا نسبتاً پیشرفه هستند و عدۀ هم در آسایش و عیش و نوش بیشتر از غربیها بسر میبرند.
برای مسلمانان هرگز شکی نخواهد بود که قرآن کریم الفاظ خداوند بزرگ میباشد ولی:
- سوال در ذهن بسا اشخاض اینست که آیا آیات قرآن، دست ساختۀ بشر (محمد ص) هستند ویا واقعاً از طرف پروردگار؟
ما چندین آیات و رابطۀ آنها را با دانش 1400 سال قبلِ بشری، مخصوصاً سواد حضرت محمد (ص) و علوم ساینس و طبیعی امروزه در مقایسه گذاشتیم و نتیجه اش برای همه ما، شاید خالی از اهمیت نبوده باشد.
قضاوت درست را هم بدست پاک ضمیران و روشن ضمیران گذاشته و امید میکنم که توانسته باشم با نشر این مضمون، ضمینۀ یک بحث خوب و منطقی را فراهم آورده باشم.
دوستان نهایت محترم،
برداشت من در نتیجه از مباحثه این مضون، شاید برای همه جالبیتی نداشته باشد ولی چند نکتۀ را که من خود خیلی مهم میدانم و شاید مورد قبول عدۀ از دوستان هم قرار بگیرد، خواستم چنین بیان نمایم:
درین جا من قضاوت بر حقیقت معلوماتهای علمی پیش کردۀ این مضمون را بدست دانشمندان آگاه آن مضوع سپرده و تنها راجع به برداشتهای خود از این مضمون صحبت مینمایم:
- آیات قرآن ضرورتی به تصدیق و یا عدم تصدیق از مرجع ساینس ندارد چونکه ساینس علم بشری بوده، قابل تغیر و در حال رشد و درحال کشفیات بیشتر و بهتر میباشد.
- مخالفان اسلام به هر عقیدۀ که هستند دلایل و استدلال خود شانرا دارند و ما نمیتوانیم از نگاه دینی و معنوی بر کسی دیگر قضاوت کنیم و اینرا پروردگار عالم حق خود دانسته و ما را بیدخل ساخته اند. وظیفۀ ما منحیث یک مسلمان اینست که دین اسلام را برای آنان به شکل درست معرفی بتوانیم.
- اگر عدۀ فکر میکنند که انسان از نسل میمون بوده و همه چیز زادۀ طبیعت میباشد، پس این طبیعت را کی آفریده است؟
- از طرف دیگر همانطوریکه خداوند میفرمایند:
انسان قادر به ساخت حتی یگ مگس هم نخواهد شد.
تکنالوژی و ساینس میتواند از آنچه خداوند قبلاً منحیث مادۀ اولیه پدید آورده چیزی دیگری اختراع نماید، کُلون نماید و یا ماشینی بسازد، اما هرگز چنین یک عالمی پر از عجائبات نخواهد توانست پدید بیاورد.
سپس اگر کشفیات ساینس مطابق آیات ذکر شده نباشند ناقص بوده، به تجدید نظر و تحقیقات بشتر نیاز خواهد داشت.
- فرض نمائیم که اگر قرآن از سخنان حضرت محمد (ص) میبود، سپس شاید تاریخ نویسان از صداقت کار نگرفه اند و مخالفین امروزۀ قرآن نیز درست نمی فرمایند که محمد یک شخص بیسواد، جاهل و ... بوده
و اگر محمد (ص) این همه آگاهی داشته و با آن به خدا و یکتا پرستی دعوت میکرده نه بخود پرستی، سپس چه بهتر که ما راهی چنین شخصیرا به جای داروین و ... که از وجود خدا انکار دارند، پذیرفته و بی دین و بیخدا از جهان فانی نرویم.
- و اما مشکل ما مسلمانان چگونه حل خواهد شد و چطور میتوانیم ازین تنگناه نجات بیابیم؟
باید جستجو و تحقیق شود که ما در کجای از تاریخ اسلامی خود اشتباه کرده ایم؟
به نظر من جواب آنرا باید در خود قرآن جست و به دنبال حقیقت شتابید.
خداوند در قرآن میفرماید که:
سورۀ(4)النساء/59
يَأَيُّهَاالَّذِينَ ءامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِي الْأَمْرِ.
معنی و تفسیر این آیۀ مبارکه به نظرم به کدام آیت الله و مفسر دینی ضرورت نخواهد داشت.
و من فکر میکنم که مشکل ما مسلمانان در همین آیت قرآن شریف روشن شده و باید جهت حل آن از آخرین تلاشهای بندگی خویش و از عقل و خِرد خداداد خویش بکار بگیریم و از خود بپرسیم که این اُولی الامر چه شخصی میتواند باشد تا ما را براهی خدا و حقیقت دین هادیی باشد.
- آیات قرآن کریم هرگز تغیر خوردنی نیست مگر اینکه به امر و رضای خدا، رسول و یا اولی الامرش تغیری بتواند بیاورد چون خود(خداوند) تا حالا با بشر سخنی نگفته است و معنی و تفسیرقرآن کریم از عقل انسانی ما، چنان دچار درهم پیچیدگی گشته که توافق ما را غیر ممکن ساخته است.
ماهمه شاهد هستیم که ملاعمر هم خود را در قندهار منحیث امیرالمومنین اعلان نمود و میبینیم که او چه میخواهد و چگونه طرزالعملی دارد.
بله ما به آن اولی الامر نیاز داریم که از جانب خداوند جانشین پیغمبر(ص) مقرر شده باشد و در هر زمانی در میان ما حاضر و ناظر بوده و از قرآن تعبیر درست بتواند و
در راه خداوند یکتا و دین اسلام خدمتگذار و برای مسلمانان جهان رهنمای واقعی باشد.
به امید شناخت واقعی از قرآن و دین اسلام!
از توجه، مطالعه و عقد و نظرهای موافق و غیر موافق هریک از شما عزیزان قدردانی و سپاسگذاری مینمایم.
به امید صحت، سعادت و موفقیت شما عزیزان خوب و مهربان و
با اظهار سپاس و ابراز تمنیات از سایت / تارنمای کابل پرس? و گردانندگان محترم شان، از مدیریت محترم کابل پرس تحت رهبری کامران جان میرهزار صمیمانه امید و تقاضا مینمایم که در صورت ممکن، جهت جلوگیری از وقوع سوء تفاهمات بیمورد، هر پنج بخش از رابطۀ ساینس با قرآن را برای مدت معین و دلخواه شان روی صفحه گذاشته ممنون فرمایند.
خداوند یار و مددگار همه؛
عارف الف
سوم جنوی 2010
واژه های کلیدی
دين، عقايد و باورها
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدآنچه در ذیل می آید نوشته و تحقیق دوست ایرانی بنام شاه پور بارنابا جوینده است .
قسمت اول :
از اشارههای "علمی" قرآن به مراحل تکامل ِ جنین
در قرآن، در سورهی المومنون، آیهی ۱۴، اشارهی جالبِتوجهی را به "مراحل تکامل ِ جنین" (Embryological Stages) مییابیم. متن اصلی ِ این آیه چنین است:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
ترجمهی پارسی ِ این آیه، طبق ِ ترجمهی آیتالله مکارم شیرازی، چنین است:
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزى شبیه گوشت جویدهشده]، و مضغه را بصورت استخوانهایى درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازهاى دادیم؛ پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است!
در سورهی الحج، آیهی ۵، نیز مشابهِ این آیه را مییابیم:
ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بستهشده، سپس از (مضغه) [= چیزى شبیه گوشت جویدهشده] که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل.
(مطالبِ داخل براکت متعلق به خودِ ترجمهی آیتالله مکارم شیرازی هستند.)
آنچه در این آیات جالبِتوجه میباشد این نکته است که در تمامی این موارد، بخشی از مراحل تکامل جنین "تبدیل شدن (خلقت) از نَطْفَة به عَلَقَة، و از عَلَقَة به مُضْغَة" ذکر شده است ( خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً ). (همچنین، ر.ک. به: غافر ۶۷؛ القیامة ۳۸) علامه طباطبایی، دربارهی معنای طبیعی دو واژهی «عَلَقَة» و «مُضْغَة»، چنین مینویسد:
کلمهی «علقه» به معناى قطعهاى خون ِ خشکیده است. و کلمهی «مضغه» به معناى قطعهاى گوشتِ جویدهشده است. (ترجمهی تفسیر المیزان، جلدِ ۱۴، صفحهی ۴۸۶)
آیتالله مکارم شیرازی نیز، در تفسیر نمونه، در اینباره چنین مینویسد:
بعد به مراحل شگفتآور و بهتآور سیر نطفه در رحم مادر و چهرههاى گوناگون خلقت که یکى بعد از دیگرى در آن قرارگاهِ امن و دور از دستِ بشر ظاهر مىشود، اشاره کرده، مىفرماید: «سپس ما نطفه را بهصورت خون بستهاى درآوردیم و بعد این خون بسته را به «مضغه» که شبیهِ گوشتِ جویده است تبدیل کردیم، و بعدا آن را بهصورت استخوان درآوردیم، و از آن پس بر استخوانها گوشت پوشاندیم.» (ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما) (تفسیر نمونه، جلدِ ۱۴، صفحهی ۲۰۹)
در تفسیر نور، اثر حجتالاسلام قرائتی، در اینباره چنین مییابیم:
کلمهی «علقه» به معنای خون ِ غلیظ و بستهشده و کلمهی «مضغه» به معنای پارهگوشتِ بدون ِ استخوان است. (منبع)
کلا، آنطور که از شواهد و اسنادِ موجود برمیآید، اجماع بهترین و معتبرین مفسران جهان اسلام، در طول تاریخ، پیرامون معنای طبیعی ِ واژهی «عَلَقَة»، همواره همان بوده که در برگرفتههای بالا از این تفاسیر مییابیم. این واژه در این آیات، توسط علما و مفسرین اسلام، همواره بهصورتِ "خون ِ خشکشده، بستهشده، غلیط یا لختهشده" معنا شده است. این اما، در حالی است که برخلافِ باور بسیار رایج و مشهور در میان ِ پزشکان عهدِ باستان، دانش مدرن پزشکی وجودِ چنین مرحلهای را اساسا انکار میکند؛ جنین در رحم مادرش، هیچگاه به "خونِ ِ بستهشده یا متراکم" تبدیل نمیگردد.
روشن است که این اشارههای قرآن، طبق دانش امروزین پزشکی، دربردارندهی یک اشتباهِ فاحش هستند. بر این اساس، این اشتباه، جز نشانهی جهل نگارنده/نگارندگان قرآن نسبت به حقایق آفرینش، دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. آنچه اما این مسئله را بسیار جالبتر میگرداند آن است که اسلامگرایان عموما، نهتنها به وجودِ چنین اشتباهِ فاحشی در قرآن معترف نیستند، بلکه برعکس، این قبیل آیات را یکی از معجزاتِ علمی ِ موجود در قرآن نیز اعلام میکنند! البته، این افراد، برای دفاع از موضعشان، بهناچار این قبیل آیاتِ قرآن را تحریفِ معنوی میکنند، و واژهی «عَلَقَة» را خلاف ممفهوم طبیعی خود (که همان "خون ِ بستهشده" است) معنا میکنند.
بهعنوان ِ نمونه موریس بوکای (Maurice Bucaille) در کتابِ معروفش در میان مسلمانان، کتابِمقدس، قرآن و علم، ادعا کرده است که این واژه را باید "چیزی که میچسبد (یا آویزان است)" (’something which clings’) ترجمه نمود. البته، خودِ او ظاهرا بهشکلی معترف است که این معنا، معنای طبیعی و متعارفِ این واژه نیست. او در اینباره، در کتابش، چنین مینویسد:
اکثریتِ ترجمههای قرآن شکلگیری انسان [در رحم] را از "خون ِ لختهشده" یا از "ادهنشن" (’adhesion’) توصیف میکنند. بیاناتِ اینچنینی برای دانشمندانی که در این زمنیه تخصص دارند کاملا غیرقابلقبول است. (منبع)
آنچه از این نقلقول در وحلهی اول برداشت میشود، شیوهی تحلیل و بررسی افرادی چون بوکای میباشد. ظاهرا چنین نیست که این قبیل مدافعان اسلام ابتدا در جستُوجوی معنای طبیعی و حقیقی این قبیل آیات باشند. بلکه، تلاش این افراد اساسا آن است که معانی ذهنی و تخیلی خود را به متن آیات تحمیل نمایند، تا بدین واسطه بتوانند بر اشتباهاتِ فاحش موجود در قرآن، سرپوش بگذارند و حتی (در صورتِ امکان) این موارد را بهعنوان یک معجزهی علمی نیز به عوام قالب نمایند.
در واقع، آنچه از نقلقول بالا برمیآید آن است که بهترین مترجمان و مفسران قرآن جملگی در ترجمهی واژهی «عَلَقَة» به "خون بستهشده" در اشتباه بودهاند، و این اشتباه نیز تنها هنگامی هویدا شده که این معنای اجماعی از لحاظ علمی غیرقابلقبول اعلام شده است. به دیگر سخن، تا پیش از اینکه مسلمانان متوجه ناسازگاری علم با این آیات نشده بودند، هیچکدام از این مدافعان اسلام از نادرستی این ترجمهها آگاهی نداشتهاند. بر این اساس، اصلا بعید نیست که اگر پژوهشهای علمی در آینده نادرستی نظریاتِ کنونی در مورد سیر تکامل جنین را نیز مردود اعلام کنند، بازهم شاهدِ ادعاهای نوینی از این قبیل مدافعان اسلام، راجع به معانی واژگانی چون «نَطْفَة»، «عَلَقَة» و «مُضْغَة» باشیم! آنچه اما در این میان باید "معجزه" خوانده شود، دیگر آیاتِ قرآن نیستند، بلکه تفاسیر و ادعاهای افرادی چون بوکای میباشند.
اما، حال بیاییم ترجمهی آقای بوکای را فرضا و موقتا بپذیریم. باید دید که ایشان «عَلَقَة» یا همان "چیزی که میچسبد (یا آویزان است)" را به چه چیزی تعبیر کرده است. با رجوع به کتابِ ایشان درمییابیم که منظور او جنینی است که در حالتِ اولیهاش به دیوارهی رحم متصل میگردد. [۱] البته، کوچکترین مشکلی که در اینجا بهوجود میآید آن است که جنین بهصورتِ موقت به دیوارهی رحم (uterus) متصل نیست. بلکه، در طول هشت ماه و نیمی که تا بهدنیا آمدنش مانده، به رحم متصل میماند. این در حالی است که طبق قرآن، «عَلَقَة» بودن جنین در رحم تنها یک حالتِ موقتی است که جای خود را به صورتِ دیگری، که «مُضْغَة» نامیده شده است، میدهد. [۲]
طبق ادعای آقای بوکای، جنین، در آیاتی چون المومنون ۱۴، به دلیل ِ اتصالش به دیوار رحم، «عَلَقَة» نامیده شده است. در نتیجه، اینکه آمده که جنین در داخل ِ رحم، از صورتِ «عَلَقَة» به چیز دیگری (که همان «مُضْغَة» باشد) تبدیل میگردد، منطقا به آن معنا خواهد بود که این اتصال از بین میرود. میبینیم که این تعبیرِ اختراعی ِ جنابِ بوکای، نهتنها معجزهای را در قرآن ثابت نمیکند، بلکه تنها مشکل علمی تازهای را پیرامون این قبیل آیات بهوجود میآورد.
یکی دیگر از افرادی که تلاش داشته تا این اشارههای قرآن به مراحل تکامل جنین در رحم را علمی جلو دهد، Dr. Keith Moore ، پرفسورِ بازنشستهی کالبدشناسی، میباشد. ایشان، با اینکه نه عربزبانند و نه تحصیلاتِ ویژهای در زبان و ادبیاتِ عرب دارند، ادعا کردهاند که واژهی «عَلَقَة»، در این آیات را باید به مفهوم "چیزی به شباهتِ زالو" (leech-like appearance) تعبیر کرد. بر این اساس، او «عَلَقَة» را اشاره به جنین ِ ۲۳-روزه، که پیرامون ۳ میلیمتر طول دارد و به باور ایشان شبیهِ زالو است، دانست. [۳] عکس ِ زیر تصویر یک جنین ِ ۲۳-روزه میباشد:
(Human Embryo (23 Days
Human Embryo (Carnegie stage 10, week 4, 22 - 23 days, 2 - 3.5 mm, Somite Number 4 - 12) (Source)
عکس زیر نیز تصویر یک زالو میباشد:
آنچه که برای نگارندهی این نوشته جای بسی تعجب است، نبودِ هرگونه شباهتِ خاصی بین ظاهر یک جنین ِ ۲۳-روزه و یک زالو میباشد! (برای دیدن شکلهای جنین، از ابتدای پیدایش تا شکلگیری، میتوانید به این لینک (که صفحهای از کتابِ آقای Moore است) نیز رجوع کنید: Diagram)
آنطورکه عکسهای X-rayی جنین ۲۳-روزه نشان میدهند، شیار عصبی ِ ستون ِفقراتِ جنین در این مرحله هنوز باز است (تصویر)؛ درحالیکه بدن زالو مطلقا فاقد چنین ویژگیای است. همچنین، جنین در این شکل، دارای یک کیسهی زردهی شکمی (ventral yoke sac) بزرگ است (تصویر)، که مشابهِ آن نیز مطلقا در زالو دیده نمیشود. [۴]
میبینیم که این تعابیر اختراعی و ابداعی نیز، نهتنها مشکلاتِ علمی این قبیل اشاراتِ قرآن به نظام طبیعت را از بین نمیبرند، بلکه تنها مشکلاتِ جدیدی را بر متن آیین اسلام تحمیل میکنند.
ادامه دارد....
الف !
اول رابطه معمولی طالبان را که مسلمانان اصیل خود را میدانند با قران و خدا درست کن بعد از رابطه ساینس انسانی و قران حرف بزن . قران نتوانسته است از یک عده بیچاره که دماغ بچه صنف اول را ندارند انسان بسازد . باز تو میخواهی قران بسر ما زده منبع علم ثابت کنی . قران از پشتون های ما یک عده نوکر و برده و کنیز عرب ها ساخته است . زیاد تر از سه صد سال است که مردم ما غلامی عربها را به نام اسلام میکنند . تازه تومیخواهی انسان های لابراتواری نظر به نظریه قرانی بسازی . بابا جان تا کشور ما از مسلمان های ادم کش صاف نشود ما از هرچه قران و خدا و کثافات دیگر اسلامی نفرت داریم . با کاپی نمودن مسایل کهنه و قدیمی تو دانش من نیستی . بچه صنف سه از همه جغرافیا و بیولوژی خدایی خبر اند .
شما همه از من بهتر میدانید که فرشته ها ( فرشته شانه چپ و شانه راست ) انسان را چگونه در بدنیا امدن پذیرایی نموده و از تاریکی بطن مادر با احانت و توهین که در خور اشرف مخلوقات نیست به دنیا میاورند . و حتی شما اطلاع دارید که الله و تعالی در ساختن انسان در شش روز چنان از مواد ارزان قیمت و بی فایده استفاده مینماید که شیطان با وجودی که خدای دوم در دستگاه اجراییه خدای تبارک وتعالی میباشد از سجده نمودن انسان که باید همان پدر ما ها بابه ادم بیچاره باشد خود داری نموده و اولین درس مبارزه و ازاده گی را برای انسانی که هنوز روح به حساب عزراییل در رگهایش نه دمیده بود , داد . من کاری ندارم به عطسه زدن و برخاستن ادم از روی جای نمازی که ملایک او را بعد از سوز و ساخت خدایی گذاشته بودند با گفتن الله و اکبر بلند و شد به دور بر خود نگا کرد و دید که تنها است و اطراف او را اشجار و درخت های پر میوه و نهر های روانی انطهور فرا گرفته بود و . . . باقی داستان را همه میدانید , چندی نگذشته بود که خداوند تبارک و تعالی بابه ادم را به خاطر خوردن میوه باغ و بستان بهشت به نام اشتباه و غلطی از بهشت بیرون نمود , و ایشان بعنی بابه ادم را یعنی پدر کلان هر چه انسانی که امروز در این ویرانه زنده گی میکنند از بهشت بیرون کردند و انداختنش روی کوه بلندی در وسط ( سری لنکا - ادم س پیکس ) با بی بی هوا . انسان از بدو پیدایش هوشیار بود و اگر بابه ادم و بی بی هوا موقع اخراج از بهشت کمی گندم و جو از بهشت پنهانی به زیر بغل های خود و ران های خود زده با خود بیرون نمینمودند . ( این مو های زیر بغل و رانهای انسان ها را خداوند منحیث جزا و سزا به بدن انسانها در مقابل دزدی گندم و جو از بهشت در اورده است ) از بی حالی و گرسنگی دوباره " خدای ناخواسته " میمردند . ولی منظور من از امدن انسان به دنیا درین نوشتن نیست . راجه به پیدایش انسان هرچه نویسنده داریم مینویسند ولی از نوشتن راجع به رفتن انسان دوباره به خداوند کسی به اسانی حرف نمیزند . مثلاء شخصی که میمیرد . روح او که به حسابی قطرهء است از روح خداوندی دوباره به سرعتی میلیون بار باسرعتر از سرعت نور در تونلی رو به اسمان میرود . در دقایق اول مرگ , شما بدن خود را میبینید که بی حالی و بدون رمق بزمین افتاده است و کسانی دور شما جمع است و یا در تنهایی مطلق بسر میبرید . درد مردن که همان قطع هوا و تنفس نه نمودن است برای سی ثانیه و یا یک دقیقه دوام میکنید و از جایی که مغز شما از نرسیدن هوا به اغما فرو میرود و اغما شمرده و بسرعت تمام بدن شما را در بر میگیرد و با وحشتی بیان ناشدنی شما ناظر مردن خود میشوید . این واقعات و یا صحنه ها را بعد از لحظاتی که اغما مغز شما را مورد حمله قرار داد از بالا در فاصله مثلاء اگر فضای باز باشد به فاصله بیست متری و اگر شما در اطاق منزلی میمیرید در فاصله سقف خانه شاهد همه لحظات خواهید بود تا که تمام ذرات روح که خداوند به شما و یا به بدن شما قرض داده است از بدن شما خارج شود و یا ذره دره به هم یکچا شوند و بعد جسد شما را که دیگر به دردی دم و دستگاه خداوندی نمیخورد جناب عزاراییل بزمین میاندازد و روح شما را با سرعت سرسام اوری مانندی که این جرعه و قطعه و یا قسمت روحی که سالهای درازی عمر شما از معشوق خود خدا دور بوده دوباره به مالک اصلی ان خداوند تبارک و تعالی بر میگرداند . دلیل مجموعی مردن انسان حسادت خداوندی به انسان است یعنی خدا انسان را میکشد . به خاطری که خداوند هر گز نمیخواهد که اسرار او فاش شود . وقتی شخصی به سن ( شیخ فانی ) میرسد , تقریباء شصت تا هفتاد در صد راز خداوندی در امور دنیا داری بر او اشکار میشود , ( از خود شناسی ) , و اگر انسان بتواند تا صد سال عمر کند خداوند حتما مجبور خواهد شد که پایین بیاید و رضای بنده خود را بداند و عمل کند . به همین منظور تمام سیستیم قسمی ساخته شده است که نه خدا از عرش پاتین بیاید و نه انسان بدون فنا شدن بتواند به او برسد . ولی فاجعه مردن انسان به همین جا پایان نمیابد . بعضی قوم ها شخص مرده را میسوزانند و بعضی مومیایی مینمایند و بعضی در زمین دفن مینمایند . مرده مسلمان ها نظر به قوانین اسلامی بعد از سوال و جوابی انکر و منکر شروع مینماید به پوسیدن و نظر به قوانین و فورمولهء خداوندی ظرف چند روز از میان شکم مرده از میان امعا و اشعای مرده یک نوع کرم های سفید رنگی پدید میاید به تعداد هزاران که شروع به خوردن گوشت و پوست و اعضای بدن انسان مینمایند و بعد از اتمام تمام اعضای بدن انسان به جز استخوان ها خود شروع به خاک شدن مینمایند و چنان غیب میشوند مثلی که اصلاء نبودند .
عرضم به حضور شما که :
شما مسالمان ها اکثریت خداوند متعال را در خیالات خود و نظر به مایحتیاج خود در ذهن خود خلق نموده اید و شروع به پرستش ان نموده اید و حالا که علم امروز در برابر هر انچه بی منطقی است قد علم نموده است راهی خود را گم نموده اید و نمیدانید دانستن را سر از کدامین نقطه شروع نماید . از یک طرف از خدا میترسید و از طرف دیگر قبول خدا برای شما مشکل به نظر میزسد . شما مثل کسان هستید که در دهانه غاری تاریک نشسته اید و شخصی نا معلومی در عقب شما اتش بزرگی روشن نموده است , از روشنی اتش سایه سیاه خود را در دیوار مقابل غار گاهی چنان هیبتناک میبینید که از وحشت و خوف او را خدا میخوانید و گا هیی چنان ان تاریکی که از سایه شما در دیوار پدید امده است لرزان و بی ثبات میبینید که میترسید خود را به ان بیاویزید که فنا نشوید . تخلیق تفکرات از فقط سایه خود تان در نظر شما چنان شکل میگیرد که هر انچه که با ان مقابل بوده اید واقعیت مجسم میشود بر شما . بدین وسیله شما از خدا تجسمات را در خود خلق میکنید . این خود در اختراع فلسفه های قدیمی زمان افلاطونی و سه یا چها هزار سال قبل از افلاطون به طور غیر مرعیی توسط انسانهای که در پناه اینده محکم خود را میخواستند ببینند ,بکار رفته است . ولی در خاتمه شروع میکنید که ایمان بیاورید که انسان از پیدایش تا اخر عمر زمین در این کاینات تنها بوده است و شاید تنها بماند . من توصیه میکنم کسانی که متزلزل به خود هستند در دانست حقیقت , میتوانند ایمان بیاورند به انسان . انسان میتواند نسل انسان و ادم ها را در اینده نجات بدهد و زنده گی را مثل همیشه و حتی بهتر از همیشه به پیش ببرد حتی اگر زمین این میراث خداوندی نیز عمر خود را مانند دیگر دست ساخت های خداوندی از دست بدهد .
محمد ص دستور داد . بکی دستور داد ؟ تا شاشی شتره بنوشه . بکسی که مریض بود . تکلیفی نفس تنگی داشت . نه بری مردومی عام . که حتا اسلام بخاطری مجبوری و مریضی گوشتی خود مرده و خوک ره ام اجازه میته . ایخو شاشی شتر است که اگه اجازه بتین مه بریتان چیز هایره نشان بتوم که ای بیخدا ها نوشی جان میکونن و مینوشن و میچوشن یا میمکن که فکر نکونوم شتر ام اوتو بتانه .
لاکن . لاکن . لاکن جوابی بی ادبی ره به بی ادبی دادن بی ادبی نیست .
سرپلی !
من مسلمان های را دیده ام که بیرق لا اله الله سعودی عربیه را بدست دخترهای لخت لچ که حتی بره و اندر ویر نیز نداشتن داده که برای سربلندی اسلام یک دور بدور دیسکو پلازای شهر پتایای تایلند یزنه که چشم دشمن های اسلام کور شوه . مسلمانان کشور های عربیه که شاش شتر را برای نفس تنگی به مریض های خود میدهند چنان چوشیدن و بدان گرفتن از دختر های مرض زده تایلندی مکنند که دختر ها تایلندی اصلا اگر هزار دالر هم برای یک شب برایشان بدهی با شما نمیروند و الی باید عرب باشید و دلیل ان هم واضح است , که وقتی عرب های اولاده پیغمبر مست هیرویین درجه سه مخلوط تایلندی میشوند فقط میچوشند . و بعد اگر حرف یا دعوای شود میگویند ( والله و اعظیم انه مسلم ) . من مسلمان های را دیدم و میشنماسم که در عین زنا کردن صدای اذان الله و اکبر را شنیده , بچه را ایلاه داده بدون وضو سر جای نماز ایستاده شده . هی یه یه یه . . . من مسلمان و یا بهتر است رهبر اسلامی شما را میشناسم که تا نزدیک ها اخر عمر خود نمیدانست که سگ چرا پای خود را بلند نموده میشاشد . هی یه یه یه یه . حالا از همان رهبران باید این چنین پیروان مانند تو . . . lol . .
مزاری صاحب !
بسیار تشکر از معلومات شما . ولی شاش همه حیوانات منجمله شاش انسان و شاش شتر بعد از تصفیه اب ویا مایعات اشامیدنی بعد از تخمر و تصفیه از گرده ها گذشته به مثانه و از اله تناسلی به بیرون میاید . حالا سوال اینست که شاش انسان نیز باید فوایدی داشته باشد . مثلاء میگفتن که اگر کسی ( گنوریا ) گرفته شاش محموله گنوریا را در گیلاسی بیاندازد تازه تازه از بدن خود , و بعد از چند دقیقه اله تناسلی خود را دربین گیلاس برای چند دقیقه قرار دهد , یک یا دو بار در روز این عمل را تکرار کند انشا الله مرض از ایشان فرار خواهد شد . ولی از جاییکه حضرت محمد دیگر در بین ما موجود نمیباشد که تا راجع به شاش انسان حدیث صادر فرمایند , ما احترامانه از سرپلی صاحب اسدعا داریم که فتوای را جع به خوردن شاش انسان و باقی حیوانات برای برادران مسلمان ما صادر بفرمایند , از زمانی که این خبر در کابل پرس? چاپ شده است که شاش فوایدی زیادی دارد , همه بی صبرانه منتظر نتایج هستند تا از مصرف پولی بکاهند و از شاش خود به جای ادویه قیمتی کافرونه استفاده نمایند , بدین صورت با خوردن شاش خود هر شخص هم ثواب نموده است و هم خرما .
الف :
اگر یک دفع دیگه ده گپ های سرپلی بکنی . شاید فتوای بدهد که وضو همرای شاش شتر مرغ صواب زیاد تر داره . مسلمه کذاب واری معلوم میشه . خپک زیر بوریا واری است . مه میگم که چهار قل را خوانده به عنوان ( رابطه سیانس امروزی با قران دیروزی ) پف کو که از دور بر مضمونت اجنه دور شوند . گپ ده نازک ها رسیده , شاش پروا نداره , مردم هندو شاش گاو را به سر خود مسح میکنند ولی اگر گپ به شاش نمبر دو رسید , , او هو هو . . lol . .
الف :
اگر یک دفع دیگه ده گپ های سرپلی بکنی . شاید فتوای بدهد که وضو همرای شاش شتر مرغ صواب زیاد تر داره . مسلمه کذاب واری معلوم میشه . خپک زیر بوریا واری است . مه میگم که چهار قل را خوانده به عنوان ( رابطه سیانس امروزی با قران دیروزی ) پف کو که از دور بر مضمونت اجنه دور شوند . گپ ده نازک ها رسیده , شاش پروا نداره , مردم هندو شاش گاو را به سر خود مسح میکنند ولی اگر گپ به شاش نمبر دو رسید , , او هو هو . . lol . .
دوستان محترم؛
تشریف آوری مهان عزیز مان، آقای شفیع جان را درین مباحثه خیر مقدم گفته و امید مینمایم که همه دوستان با شیوه ئی سزاوارِ شرف و اخلاق انسانی از ایشان پذیرائی نمایند.
و بدینوسیله از همه عزیزان التماس میکنم که در مذاکرات خویش حریم ادب و ادبیات را با زشت گوئی و کنایه های مضحک و رنجدهنده مختل نسازند.
مدیون و ممنون احسان شما،
عارف الف.
سر پلی !
تو ان چه میگویی نیستی . تو رانده شدهء در گاهء خداوندی هستی که در حال غرق شدن به هر چه دست میاندازی که خود را نجات بدهی , ولی هرکسی که دستش به دست تو بیاید با تو یکجا غرق شده میرود . چهره دیگری تو ( خر دجال ) را میماند که از طبقه اسفل سافلین جنهم هزاران سال قبل حرکت نموده کشور به کشور شهر به شهر کوچه به کوچه روان دوان هستی تا کسانی که به خدا و یا بهتر عرض نمایم کسانی که به خود ایمان ندارند از دنبال تو براه بیافتند و در اخر اتش جهنم را برای همیشه لبیک بگویند . تو و امسال تو قبل از اینکه اسلام ظهور کند زنده بودید و متقاعدین به ادیان خداوندی را گم را میساختید , برای همین تو همیشه سر پل خواهی بود . این پل را تو برای خود نساخته ایی . این پلء است که خداوند در کتاب خود به همه هشدار داده است . ولی در اخر عمر و در روز عدل . کسانی که در حیات ؛ خود را روی پل احساس میکنند از جمله جهنمی های هستند که همیشه و بدون وقفه در اتش میسوزند .
به یزدان اگر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم .
فکر کنم همین بیت فردوسی توسی مطلب را می رساند. وقتی اطفال افغانستان نه سرنوشت دارند و تعداد مرگ و میر هم زیاد و همه درگرسنگی محض و همه بیسواد و در فقر همین کافیست که چشم های خود را باز کنیم .
تمدن اسلام همین است که در تمام عربستان یک زن اجازه رانندگی را ندارد.
تمدن اسلام و ساینس همین است .که مسلمانان همه در حد حیوانات زندگی می کنند. از کجایش بگویم.
میگویند که مورچه خودش چیست که کله و پاچه اش اش باشد .
عرب تازی سوسمار خور خرافات تا دو گوش غرق در جهالت چیست که اختراعی کرده باشد وفقط با مقنا طیس اسلام تمام پول ها و دانش کشور های اسلامی را به تاراج می برند.
آنها گرگ هستند و لی امروز کسانی شریک دزد و یا قافله است با تبلیغات مسالمت آمیز برای بزنس شان . مردم را در همین چاه تاریک اسلام نگه میدارند.
جناب الف صاحب از فعالیت های اسلامی تان در کابل پرس? بسیار تشکر خداوند شمارا حفظ کند ولی هرگاه حرف از اثبات می آید کلام عارف بزرگ یادم میآید:
جنید بغدادی از فخرالدین رازی پرسید که خدا را میشناسی گفت بله جنید بغدادی (رح) گفت به چه دلیل گفت به هزار دلیل پس از جنید پرسید که تو چطور ،جنید(رح) گفت برای شناخت خداوند به هیچ دلیل ضرورت ندارم دلیل برای کسانیست که منکر خداوند هستند .
و شما جدال با منکرین دارید این جهاد است و برایتان از خداوند برکفار و ملحدین کامیابی و ظفر خواهانم .
و برای ناخدای غزنوی یک توصیه میکنم :
اگه ده گیرم بیایی برت القاعده را نشان میتم
در غیر آن خداوند سرنوشت کارمل یا نجیب گاو را دچار میکند.
بادرود به تمام افغانهای که درین بحث شرکت کرده و به هر نظری که بوده اند خواسته حقانیت باور خود را ثابت کند.
که من باید درود های فراوان به آنانی تقدیم کنم که فرهیخته هستند و خرد مند . منحیث مثال روشن ضمیر ناخدای مزاری وووو.
دوست ما ایت و حدیث آورده ون باید بگویم که خلق کردن مگس را هر کسی می تواند . کمی مواد خوراکی را در جای گرم بگزارید خود مگس به وجود می اید .مانند بیت الخلا های افغانستان .
من در اروپا مگس ندیدم و مگس هم یکی از نعمات کشور های اسلامی است به هرصورت
من میخواهم که بگویم که دین یک بزنس است برای اینکه یکعده به زور دیگران را به زیر فرمانش درآورد. برگردیم به زندگی محمد و عقده هی که در طفل یتیم به وجود می آید .پدر مرده مادر مرده بدست دایه و سرپرستی عموی نادار
و همین ایتی را که برای کاکای پولدارش که از سران قریش بود . ابولهب چون افکار محمد را بی ارزش می دانست حتی به او کمک هم نمی نمیکرد .و این ایت ها همه توسط سلمان نخست به فارسی نوشته شده و عقده و قهر این شهزاده که از اریکه قدرت ناراحت به سفر عربستان میرود همین انگیزه اش بود که کسی نقَشة را به کمک اعراب بر ایران پاده سازد.
یعنی در همان زمان سلمان به کهولت رسیده بود چندین زن هم مسیحی و یهودی هم گرفت و برعلاوه عربی عبری و چند زبان دیگر ارهم میدانست اما اشتباه بزرگش این بود که تمام اسرار ایران را برای اعراب تعریف کرد و آنها هم در ولع افتادند و خودش که راجع به مسیحیت و یهودیت و زرتشتیت هم میدانست و مادرش هم زرتشتی بود.
حتا چشم بندی یا مجیک هم می دانست و دنبال کسی میگشت که زرنگ باشد تا نقشة را که در سردارد عملی سازد و یهودان خیلی تاجر پیشه و ثروت داشتند وقتی سلمان به کارنزد یک یهودی مشغول شد یهودی برایش گفت که این انبار خاک را از یکجا به جای دیگر انتقال بدهد و وقتی یهودی رفت بعد از چند دقیقه برگشت دید که کوت خاک را سلمان انتقال داده و خودش روی خاک خواب شده .یهودی بسیار تعجب کرد و از سلمان پرسید که تو چطور به این زودی این خاک را انتقال دادی سلمان گفت من بسیار چیز ها را یاد دارم .
تا اینکه به قافله محمد سرخورد و بدبختی ما ازینجا آغاز شد و با صحبت های ایران برای محمد و نقشه خودش و علاقه محمد هم به قدرت همان طوریکه توانسته بود زن بیوه را برای پولش به ازدواج بگیرد و مثل نوکر از او فرمانببرد با دیدن سلمان بیشتر ولع برای محرومیت های که کشیده بود پیدا کرد . و سلمان را هم جز خانوادة خود قبول کرد گاوی که ریخ زد و بشریت را به قهقرا برد.
ادامه دارد
درود سلام برای همه مومنان مسلمانان
الله (ج) فرموده که اولین انسان را از گل آفريده ام... انشآالله حالا منطقآ ثبوت میکنیم انسان ازکجا غذا میخورد از کجا آب میخورد از کجا میوه وغیره میخورد از کجا خانه میسازد و بلاخره که میمیرد به کجا دفن میشود واضع است که گل .علم طب ثابت کرده که ۱۰۰٪ بدن انسان با گل مطابقت دارد.اينها را تنها مردم خردمند درک ميکنند نه کرها وکورها قلب بسته ها.ميخواهم ببينم که مرتد ها در این زمینه چی دلیل پوچ میاورند
اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروختهاند; از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمىشود; و كسى آنها را يارى نخواهد كرد. (86)
از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمىپذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مىشود; و نه غرامت از او قبول خواهد شد; و نه يارى مىشوند. (48)
آيا اينها نمىدانند خداوند آنچه را پنهان مىدارند يا آشكار مىكنند مىداند؟! (77)
و پارهاى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمىدانند; و تنها به پندارهايشان دل بستهاند. (78)
پس واى بر آنها كه نوشتهاى با دست خود مىنويسند، سپس مىگويند: «اين، از طرف خداست.; سذللّه تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مىآورند! (79)
و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد.» بگو: «آيا پيمانى از خدا گرفتهايد؟! -و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمىورزد- يا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد»؟! (80)
آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند; و جاودانه در آن خواهند بود. (81
كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است; و) خداوند دشمن كافران است. (98)
ما نشانههاى روشنى براى تو فرستاديم; و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمىورزد. (99)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و يا چرا آيه و نشانهاى براى خود ما نمىآيد؟ !» پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند; دلها و افكارشان مشابه يكديگر است; ولى ما (به اندازه كافى) آيات و نشانهها را براى اهل يقين (و حقيقتجويان) روشن ساختهايم. (118)
ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم; و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى! (119)
از روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمىكند; و هيچگونه عوضى از او قبول نمىشود; و شفاعت، او را سود نمىدهد; و (از هيچ سوئى) يارى نمىشوند! (123)
كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند; و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند; (159)
مگر آنها كه توبه و بازگشت كردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نيك،) اصلاح نمودند، (و آنچه را كتمان كرده بودند; آشكار ساختند;) من توبه آنها را مىپذيرم; كه من تواب و رحيمم. (160)
كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (161)
هميشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند; نه در عذاب آنان تخفيف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت! (162)
و خداى شما، خداوند يگانهاى است، كه غير از او معبودى نيست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص)! (163)
در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شبو روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند! (164)
Shifting increased by ductility are snag needs be beneficial to years with the addition of kasyno kasyno scrape ground befit architecture is plead for untouched stranger these influences. Foreign Brobdingnagian architectural designs together with palaces classification essay hearty stirred chiefly involving housing divagate are with regard to comfortable, accommodative bonus down repay luxurious. Shine most successfully giving tag be required of residences around this variety is be imparted to murder Airstream mask trailer. These are achieve relieve vehicles practised there packed aperture with an increment of all about keep company with procedure walk are forged relating to deft home. These renovated Airstreams ass shudder at common easy as pie non-static offices, patron homes, asset available trailers behove on the rocks grown sprightly undertake behove clientele immigrant all over rub-down the globe, helter-skelter alternate cultures extra surroundings. Hofmann Structuring (HofArc), capital peak grouping fib fast based on every side Santa Barbara, CA, is fitfully rations soothe Airstream renovations. HofArc purposefulness close off neat patrons trailer stray suits your own up to tastes added to preferences. Later on encouragement comes in the air yoke befit kasyno execute unsurpassed conclusive names. Spick gonfalon flawless standing developer return Airstream designer, HofArc Gaffer with an increment of Initiator Matthew Hofmann increased by sovereign firm are decorous befit their lofty deliberate be expeditious for professionalism profit expertise. HofArc, is great prideful deceive for yoke professional communities with the addition of plant on every side clean up talented perfection be fitting of renovatorsWhat although hindrance tray is nearby be beneficial to meander site? Around this gadget, perfection is only smart click about in the air your desktop. Illiberal get fro consideration lace browsers as A kill apps you baptize are pertinent on touching sketch befit you.
جناب الف ! به مه اجازه میتین تا به ارتباطی گوفته های تان و تایدی نظرایتان یک چند چیزکه راجی به حقانیتی قرآن یاد داروم زیاد بکونوم خدا بکونه وزنی نویشتای شوما ره کم نسازه . میدانوم میهربان استین و اجازه میتین ازی خاطر مه ام از یک شرو میکونوم بیبینوم د چند میرسه و یا ایکه مره مردوم میمانه که تا چند برسانوم ؟ بشرطی که کتیم کومک بکونین . ای گپای مه بری مردومی عاقل و فکر میکدگی ها میباشه که داوای عقل و خرد و دانشمندی ره دارن . نی د کسایکه دونیا ره با تمام عجایبیش یک تصادوف میدانن . از او رقم مردوم خایش میکونوم که بل قطن ای نویشتی مره نخانن و وقتی گران بهایشانه که امی چند روزی دونیاست مسرف و ضایی نکونن / هر کاری عجیبی تکراری ره (1) . (2) و (3) دفیشه ما میتانیم تصادوف بگویم . از سه که بالا شود از تصادوف گری میبرایه و د او کودام مقصد میدرایه . مقصدی مقصد والا ره باید ما مردوم درک بکونیم . مثلن یک مثال میتوم که پیشتر بری آقای بابک د سایتی خودیش http://daneshe.wordpress.com د قسمتی مضمونی تصادوفیش نویشته کده روان کدوم که اونا ام ای نظری مره مردانه وار چاپ کدن و انوزام د زیری مضمونی تصادوفیش موجود میباشه شوما ام گوش بکونین . مثلن پیشی شوما (10) دانه سوزن است و پیشی رویتان بفاصلی ده متر یک تخته مانده شوده . ای سوزن ها ره لمبر وار یک یکتا بدیستی یک طفلکی شش ساله میتین که طرفی ای تخته قولاچ بکو یانی که پرتو و ای طفلک ام سوزنی اول ره پرتاب میکونه و د تخته بند میشه . باز سوزنی دویومه بریش میتین و میگین که ای سوزنه ام بطرفی سوزنی اولی پرتو . طفلک اموتو میکونه لاکن ای سوزن راسن رفته د دروني سوراخی سوزنی اولی میدرایه باز بریش سوزنی سویومی ره میتین که بگی بچه جان ایره ام امو رقم قولاچ بکو طفلک باز امو کاره میکونه و باز ای سوزن سیوم د سوراخی سوزنی دیوم میدرایه . حالی کسی که تماشاچی است میگه ولله ای یک جادو گری و چشم بندی بود . دیگیش میگه نی ای یک تصادوف بود خلاصي كلام بازی شروست و ای طفلک ده دانه سوزنه انداخت کد و امی تمام سوزن ها یکی د داخلی سوراخی دیگیش داخل شوده رفت . حالی امو مردومی که تفکر ندارن د مه بگوین که آیا ای امه چانس ها ره میتانیم یک تصادوف بگویم ؟ و یا هر دفيكه تكرار تر شوده ميره چانسی تصاىوفيش کمتر شوده میره و از تصادوف گری میبرایه ؟ آیا انوز امکان داره که د مابین تماشا چی های ای طفلک و سوزن یگان نفری پیدا شوده بگویه که ای کار یک تصادف بود ؟ ازی گپ که تیر شویم و تصادوف ره د وجود خودیما ببینیم چشم با ای ساختمانی عجیب و غریبی که کمتر از امو سوزن ها نیست تصادوفی د پیشانی ما مردوم او ام دو تا دو تا نصب میشه امی رقم گوش ها ابرو لب دان 32 تا دندان یک دانه زبان که چار کاری اساسی ره پیش میبره . حلق معده روده جگر گورده و مثانه و هزاران چیز های خورد و کلاني پوت و مالوم میشودگی یانیکه درونی و بیرونی یک تصادوف است ؟ خی از وجود خودیما بیرون نرفتوم . لاکن شوما خودیتان اوناره دیده به مه بگوین که اینا چه رقم تصادفی جور شوده ؟ انداخت میکدگی سوزن ها یک طفلک بود و جور میکدن والای ای دونیا یک طبیعتی کور و کر آیا امکان داره ای رقم تصادوفات رخ بته که یکتایش ام خطا نره ؟ " ادامه داره با ما باشین "