صفحه نخست > حقوق بشر > کوچی ها کجا بروند؟!

کوچی ها کجا بروند؟!

نويسنده: ميرويس جلالزی
چهار شنبه 25 جولای 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اشاره: کابل پرس? در ويرايش اين نوشته هيچ دخالتی نکرده است. خوانندگان عزيز می توانند درباره ی مشکلات نگارشی در اين نوشته نيز اظهار نظر کنند./ کابل پرس

آنهایکه در خیمه ها و بیابان های سوزان تولد میشوند و با لباس های جنده و پاره با پاه های برهنه در دشت ها به سر میبرند کوچی ها هستند .

با نخستین نگاه به این مردم ، چشم ها و چهره های آنان خود سخن میگوید ، از افسانه های تلخ و سرگردان زندگی ایشان که همواره با درد و رنج سپری میشود.

این قشر محروم جامعه امروزی "افغانستان ، با وجود اینکه به هیچ نوع از نعمات زندگی مدرن دسترسی ندارند ، و در قلب آفتاب سوزان و گرد باد های بیابان ها زندگی خویش را به سر میرسانند ، قلب های پاک و آگنده از محبت در سینه های ایشان در تپش است .

اقوام آزاد منش و سلحشور اند که هیچگاه غلامی کسی نمیشوند ، و ایمان ، وقار و افغانیت خود را به پول نمیفروشند.

کوچی ها نیز مانند سایر اقوام " افغانستان" از گزند سه دهه جنگ در امان نه مانده اند و دشمنان مردم "افغانستان"نا جوان مردانه از وجود آنها به حیث سپر انسانی و پناه گاه خویش استفاده نمودند که در نتیجه اماج بمباردمان های هلاکت بار قرار گرفتند .

به اصطلاح عوام بین دو سنگ آسیا بودند.

بعد از فروپاشی نظام طالبان و با وجود سرازیر شدن ملیون ها دالر به کشور هنوز هم به زندگی کوچی ها هیچ توجه صورت نگرفته ، که این امر دلیلی بر بی توجهی اراکین بلند پایه دولت به زنگی کوچی ها میباشد.

كو چی ها مانند پیش ، امروز نیز با مشکلات جدی روبرو اند ، آنها در مناطق دور افتاد از مراکز شهر ها زندگی و رفت آمد مینمایند محلاتیکه دستان دشمنان خارجی نیز به آنجا به خوبی رسیده میتواند .

آنان در اثر بی توجهی دولت حالا دارند از حمایت دولت مرکزی نیز دست بردار میشوند ، زیرا به بهانه ها و نام های مختلف چون القاعده و طالب در نقاط مختلف" افغانستان " اذیت و رنجانده میشوند ،و کسانی هم اخیراً کوچی ها را به اشغالگر و معترضین متهم نموده اند که این جز تعبیر نادرست و استفاده سیاسی از وجود کوچی ها چیزی بیش نیست .

حالا كه صلح نسبي در کشور حاکم است ، و مردم همه اقشار و طبقات" افغانستان" در فضا صلح نفس میشکند، کوچی ها هنوز هم خانه به دوش زندگی پر مشقت را سپری مینمایند حتی اینکه، حالا گروه نه چندان بزرگ بلکه کوچک از مردم که خود بیش از هزار فامیل نبودند با استفاده از جو سیاسی موجود دارند حق تنفس آزادانه و دیموکراتیک را نیز از نزد کوچی ها میگیرند.

کوچی ها در ولایات شمالی "افغانستان" به نام پشتون ، در افغانستان مرکزی به نام اشغال گر و معترض و در جنوب به نام القاعده از سوی گروه های مختلف جنگ سالاران مورد تعرض قرار میگرند .

صد ها نو جوان کوچی و زنان پیچه سفید کوچی در ولایات مرکزی" افغانستان" مورد برخورد فزیکی طرفداران حزب وحدت و دست نشان ده های حکومت" ایران" قرا گرفته که مثال آن را میتوان در ولایت "میدان وردگ" جستجو نمود .

رهبران جهادی" افغانستان" که در جلسه" بن" تعهد نموده اند که برای آبادی کشور و ایجاد ملت واحد بدون در نظرداشت تبعیض قومی و لسانی کار میکنیم ، باید بدانند که کوچی ها حق دارند مثل سایر اقوام ساکن کشور دارای زمین و مسکن دایمی ، نهاد های خدمات اجتماعی( بیمارستان ها ، مکاتب ، درمان گاه ها ، مالچر ها ) و زمین های از دست رفته ای شان را دوباره تصر نمایند که اکثر قسمت های آن در ولایات چون بامیان ، میدان وردگ ، غزنی ، فاریاب ، بادغیس و چندین ولایت دیگر وجود دارد که تاریخ زندگی کوچی ها شاهد آنست این مسله در لویه جرگه اضتراری نیز مورد بحث قرار گرفت اما بعداً به فراموشی سپرده شد.

کوچی ها نیز مانند اتباع دیگر" افغانستان" ، افغان هستند و تاریخ آنان به زمانه های قبل از "زردشت" میرسید ، نه اینکه در 50 و یا صد سال اخیر چند فامیل آنها از کدام کشور دیگر همسایه ، وارد" افغانستان" شده با شند .
.
کوچی ها چطور میتوانند سرنوشت خود را خود تعین نمایند .

به باور من این کار بسیار مشکل نیست ، اگر به تاریخ کوچی ها در" افغانستان" نظر انداخته شود، کوچی ها بارها در طول تاریخ از تمامیت ارضی ، استقلال و نوامیس ملی افغانها به شمول هزاره ها که امروز کوچی ها را اجنبی و دهشت افگن میخوانند با شهادت و دلیری دفاع نموده اند ..

اما کوچی ها امروز همه چیز( مالچر ها ، محلات مسکونی ، مواشی) خود را از دست داده اند حتی اینکه به بهانه های مختلف دسیسه های نابودی و راندن آنان از کشور خودشان یعنی " افغانستان" طرح ریزی میشود.

کوچی ها اتباع افغانستان هستند ، و به اساس قانون اساسی حق ، زندگی ، کار ، تحصل ، سفر ، تجارت ، و مالکیت را دارا اند اما اخیراً اخبار که بیش از شایعات نیست به نشر میرسد که گویا کوچی ها مردم هزاره را اماج حملات قرار داده و هزارن تن از هزاره گان به سبب ظلم کوچی ها خانه هایشان را ترک نموده اند .

به نقل از تعداد ساکنین ولسوالی"بهسود" که خود اسناد و مدارک قانونی زمین های تحت تصرف شان را ندارند، ساکنین شیعه ولسوالی های بهسود که متعلق به اقلیت نژاداً هزاره هستند از سوی کوچی ها از منازلشان رانده شده و مورد تجاوز بی رحمانه قرار گرفته اند در حالیکه کوچی ها مردم با رحم و ضد تعرض به جان و ناموس دیگران هستند زیرا در قدم نخست به همه افغانها و بعداً به اکثریت پشتون تعلق دارند .

بناً به نظر میرسد که ، یک اقلیت خیلی کوچک سیاست پیشه میخواهد از نامه هزاره و ملیت هزاره استفاده نادرست نموده از دولت امتیازات بدست آورد به اصطلاح عام در آب گل آلود ماهی شکار کنند.

متهم نمودن کوچی ها به اسمای مختلف چون طرفدران اسامه بن لادن جز سخنان بیهوده چیزی نیست . این درست است که طی سه دهه جنگ داخلی افغانستان همه اقوام و اقشار این کشور مسلح شده اند و کوچی ها نیز برای حفظ جان و مالشان به نگهداشت اسلحه ظرورت دارند اما این درست نیست که میگویند ، کوچی ها از سلاح های سنگین و سبک علیه باشنده گان "بهسود " ا ستفاده نموده اند لیکن بر عکس کوچی ها شکار اسلحه دیگران شده اند.

اگر کوچی ها دست به اسلحه میبردند و قرار گفته های مظاهره چیان " چنداول " سلاح سبک و سنگین کار میگرفتند، پس باید شفاخانه های" کابل" شاهد اجساد باشنده گان مناطق هزاره نشین میبود در حالیکه حتی تا حال از جراحت یکتن از باشنده گان بهسود گزارش نشده است .

هیئت که به منظور حل و فصل مشکلات کوچی ها و مردم هزاره که ازسوی رئیس جمهورتعیین شده درسفری به منطقه مورد منازعه رفته بود میگوید :هیچ اثر از سنگر گیری ، تیر اندازی و سوختاندن مکاتب و منازل باشنده گان محل به مشاهده نرسید.

قبلاَ تعداد از رسانه های وابسته با قوم هزاره ، از سوختاندن پنج مکتب در ولسوالی بهسود خبر داده بودند اما با گذشت زمان و رسیدن هیت اعزامی دولت به محل این رسانه ها از شرم و خجالت حرف های اولی خود را پس گرفته و به استناد گفته های اقای محمد امین انوری عضو نظارت مدیریت معارف این ولسوالی خبر دادند که پنج مکتب ( ابتدائیه خارقول، ابتدائیه دامرده کجاب، متوسطه محمدیه، ابتدائیه خاتم الانبیاء و لیسه میر هزار) در مناطق مورد منازعه بیش از 15 روز است که نیمه فعال یا به کلی تعطیل گشته و بیش از 1000 طفل ازحق تعلیم و تربیه بازمانده است نه اينكه مكاتب حريق و شاگردان مورد لت و کوب قرار گرفته اند .

عبیدالله سباوون رئیس این هیئت، میگوید: نگرانی ها موجود است، اما درگیریها به آن پیمانه وسعت ندارند.

اما باید برای بار دیگر یاد آوری نمود که اکثرا رسانه ها و کارمندان آن که خود در مراکز شهر ها نشسته اند و از محلات مختلف ولسوالی " بهسود" گزارش های دروغین تهیه مینمایند، موضوعات کوچک را بزرگ جلوه داده و میخواهند با استفاده از فرصت حکومت منتخب را تحت فشار قرار داده و وانمود نمایند که گویا ما ها نیز میتوانیم مشکل بر سر راه روند دیموکراسی" افغانستان" ایجاد نمایم که هرگز این توانایی را ندارند.

اقای سباون میگوید:گزارشهای زیادی ازجانب هزاره ها مبنی بر سوختاندن مکاتب وبرافراشتن بیرق های طالبان به مرکز مواصلت نموده است ، اما تا کنون هیچ شاهد و مدرکی دراین زمینه یافت نگردیده است.

کوچی ها مدعی هستند که هزاره ها به ساحات قدیمی کوچیها تجاوزکرده اند و : هزاره ها به دروغ کوچی ها را به طالبان نسبت میدهند تا بتوانند افکار جامعه بین المللی را درکنارخود داشته باشند اما این ساحات، ملکیت کوچی ها بوده و اسناد کافی برای ثبوت آن را دراختیاردارند.

باشنده گان محل که ظاهراً خود را ساکنین و مالکین این همه زمین ها قلم داد مینمایند : میگویند : مردم سنگر گیری مسلحین کوچی ها را بالای ارتفاعات قریه جات شان و گزمه های شبانه و فیر های اخطاری آنها را دلیل جنگی تمام عیارمی دانند ، در حالیکه واقیعت این گونه نیست نه کوچی ها قصد اشغال زمین ها را دارند و نه توانایی این را دارند تا هزارن تن از باشنده گان این محلات را به زور از این محلات بیرون نمایند زیرا کوچی ها طی سه دهه اخیر از همه اقشار و اقوام بیشتر متاثر شده اند و دیگر از جنگ به تنگ آمده اند.

آنان تا حد از جنگ های داخلی خسته شده اند که دارند توانایی زنده ماندن را نیز از دست میدهند.

اما از سوی دیگر گفته میشود عده ای از مردم و جوانان ولسوالی بهسود همین اکنون در صدد بدست آوردن اسلحه سنگین هستند و تلاش دارند تا این موضوع کوچک را جلو بزرگ داده و کوچی ها را از سر کوب نمایند ، که در مورد اعزام اسلحه از رهبران جهادی ایشان و همچنان کشورهای دوستشان وعده کمک را نیز به دست آورده اند .

مداخلات خارجی میتواند عامل اساسی این منازعه شمرده شود زیرا به خصوص کشور "ایران" ، در حال حاضر تلاش دارد به هر قیمت که شود دولت منتخب افغانستان را تضعیف نماید که مثال از این پلان خصمانه تحویل دهی انواع جنگ افزار ها به طالبان میباشد .

به نقل از یک منبع باوری ولایت میدان وردگ ، باشنده گان این ولسوالی از سوی حکومت" تهران" تشویق شده اند تا به حد توان دست به بر پاه نمودن یک تحرک ضد دولتی بزنند و در عین زمان کمک ها را نیز بدست خواهند آورد .

قابل تذکر است که باشنده گان این محلات بارها از سوی کسانی که آنان حالا برایشان به چشم رهبر مینگرند در بدل پول به خارجی ها فروخته شده اند و سطح سواد پاهین در میان ساکنان این محل را میتوان عامل اصلی نفوذ عقاید ضد افغانی در میان آنان عنوان نمود .

اطاعت نکردن اوامر ولسوال و فرمانده امنیه ولسوالی را دلیل دیگر از آب انداختن با آسیا دشمن در بهسود میتوان یاد نمود ، زیرا ولسوال این ولسوالی از سوی عده زیادی ازاهالی عقده ای منطقه به حمایت از کوچی ها متهم می باشد، موصوف سال قبل بعد از شکایت های مردم محل از سوی دولت مرکزی برای مدت چند مورد بازخواست قرار گرفت اما بعداً واضح شد که نامبرده هیچ گناه و خطای را مرتکب نشده و دوباره به وظیفه اش گماشته شد .

اخیراً اخبار مبنی بر خروج کوچی ها از مناطق بهسود به نشر رسید .این کار به درخواست رسمی ریس جمهور منتخب "افغانستان" "حامد کرزی" صورت گرفت.آنها از این محلات خارج شدند و به قوانین و اوامر ریس جمهور خود سخت احترام قایل هستند اما سخن در این جاست که آنان کجا بروند؟

از ریس جمهور منتخب کشور تقاضا میشود تا در مورد زندگی کوچی ها توجه ی جدی نماید.

و بلاخره ا کوچی ها نیز بالای" افغانستان" حق دارند و این حق از طرف قانون اساس کشور برایشان داده شده است آنان از این معقوله معروف میان ملیت هزاره هراس دارند که میگویند :" حق داده نمیشود حق گرفته میشود "


فرار مردم محلی هزارستان از تهاجم خونین کوچی ها

نويسنده: سخی ارزگانی

يكشنبه 17 ژوئن 2007

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

    • جنگ بر سر زمین وآب

      گزارشی از مجله اکونومیست
      ترجمه شده توسط: آصف احسان

      یاد داشت مترجم:

      گزارش ذیل که در مجله اکونومیست به تازه گی به چاپ رسیده است بیانگر حقایقی می باشد که کمیسیون فرستاده شده توسط دولت افغانستان تحت ریاست وحیدالله سباوون آنرا مورد انکار قرار داده بود. گزارشگر این مجله در جریان بازدید از قریه ها از چشم دید خود از کارتوسهای مصرف شده در محل و مورد حمله قرار گرفتن توسط فیرهای راکت و خمپاره، می نویسد.

      جریانات سالها و ماه های اخیر در کشور بیانگر این حقیقت تلخ است که گروهای مختلف در درون دولت در صدد ایجاد و منفعت جویی از کشمکش های داخلی اند و دولت افغانستان هم متعصفانه با تشکیل کمیسیون های ناکارآمد و همیشگی خویش فقط در پی اغفال و فریب مردم است نه در پی حل اساسی آن منازعات. تعدادی از تحلیل کننده گان را گمان بر این است که عناصری در درون دولت در صدد ایجاد چنین مناقشات است و شواهد موجود هم نشان میدهد که دولت تاحال نخواسته است بصورت اساسی به حل چنین مشکلاتی مبادرت ورزد. بطور نمونه، شاهد این ادعای ما همین "درخواست" اخیر آقای کرزی از کوچی های حمله کننده در بهسود است که از ایشان "در خواست" نمود که "بطور موقت" ولسوالی بهسود را ترک کنند.

      اصطلاح "درخواست" و همچنان "موقت" از جانب رئیس جمهوری منتخب و مشروع یک کشور بیانگر چه چیزی میتواند باشد؟! ازطرف دیگر، بعد از سپری شدن تقربیا دو ماه و تاراج یگانه وسیله امرار معاش این ساکنین محلی که عبارت از همان زمین های زراعتی و چراه گاه های مواشی شان، که عمدتا در اطراف ونواحی خانه هایشان قرار دارد، (به گفته همان مقام دولتی که "بهرصورت آنها خارج میشوند" چون اول اینکه در آن مناطق دیگر علفی برای مواشی این کوچی ها نمانده است و ثانیا آنها در یک ولسوالی برای بیشتر از یک ماه نمیتوانند مسکن گزین شوند) این درخواست جناب کرزی را چگونه میتوان ارزیابی نمود؟

      وقتی رئیس جمهور یک کشور بجای امر کردن از یک گروه حمله کننده (هیچ شخص و یا گروهی حق ندارد که بخاطر احقاق حق خویش حتی اگر حق بجانب هم باشد، طرف خویش را مورد حمله قرار داده، عده ای را هم بکشد و عده ای را هم مجبور به ترک خانه هایشان کند) در خواست میکند که منطقه را آنهم بصورت موقت ترک نماید، آیا این امر بیانگر تمایلات شئونیستی رئیس جمهور منتخب یک کشور نیست!؟ وهم چنان بیانگر امتیاز دادن به گروه تجاوزگر نیست؟ آیا این حمله کننده گان را نباید مورد تعقیب قانونی قرار داد؟ و باز هم کرزی میخواهد مردم محل را با "درخواست" از کوچی ها مبنی بر ترک "موقت" محل، مدیون دلسوزی پدرانه ای! خویش نماید ولی آنهم بعد از چندین هفته که دیگر چیزی برای ساکنین فقیر محلی بجا نمانده است.

      کوچی ها هم مردم محروم و فقیر اند و باید دولت به مشکلات شان رسیدگی کند، اما مشکلات متنوع آنها و همچنان مسئله ادعای اراضی آنها را با ساکنین مناطق مختلف افغانستان، آیا میتوان توسط ایجاد محکمه بررسی از اسناد طرفین که جناب سباوون از آن متذکر میشود، حل نمود؟ آیا با این کار دولت در صدد عمق و وسعت بخشیدن هرچه بیشتر دشمنی ها و بی اعتمادی های تاریخی میان ساکنین محلی و کوچی ها بلاخص و بصورت عموم، باعث اختلافات هرچه بیشتر میان اقوام ساکن در افغانستان نخواهد شد؟ و آنهم در شرایطی که مردم ما بیش از پیش به اعتماد سازی میان هم نیاز دارند.

      بنظر من ساحات زیادی در افغانستان وجود دارد که بتوان برای کوچی ها محلات مسکونی و فارم ها دامداری ایجاد کرد، البته در صورتیکه دولت صادقانه در صدد حل مشکلات همیشگی کوچی ها باشد. این کار هم باعث تأمین هرچه بیشتر امنیت گردیده وهمچنان باعث رشد و ترقی اقتصادی وفرهنگی کوچی ها خواهد شد.

      کشمکش های قبیلوی در افغانستان
      جنگ بر سر زمین وآب

      جولای 26 2007- ولسوالی بهسود

      از نسخه چاپی اکونومیست
      مترجم: آصف احسان

      قریه شاهی نیرو، احاطه شده توسط کوها، پوشیده از گلهای وحشی و کارتوس های (فشنگ) مصرف شده ای کلاشینکوف، همانند ده ها قریه ای دیگر خالی از سکنه گردیده است. گمان میرود که طی دوماه گذشته بیش از 4000 تن از هزاره ها - که یک اقلیت نژادی شیعه مذهب بوده و در ارتفاعات مناطق مرکزی افغانستان زندگی میکنند - از خانه هایشان در ولسوالی بهسود ولایت وردک بیجا گردیده اند. آنها مورد سرکوب و ستم گروهی از کوچی های صحراگرد مسلح قرار گرفته اند. این کوچی ها که مسلمانان سنی مذهب و از نگاه اتنیکی پشتون هستند، تعداد شان احتمالا کمتر از 200 مرد جنگجو همراه با خانواده و مواشی شان می باشند. اما طبق منابع موثق غربی، تعداد 65 قریه از ساکنین آن تخلیه گردیده و در حدود 12 تن هم کشته شده اند.

      این گزارشگر همراه با بزرگان قومی هزاره و تعدادی از پولیس محلی جهت بازدید از قریه ها در آنجا رفتند که از طرف کوهای اطراف تحت کنترول کوچی ها، زیر شلیک راکت انداز ها و فیر مرمی های مسلسل قرار گرفتند. هردوی این گروه ها فقیر و از سده ها به اینطرف در حاشیه قرار داشته اند. و هردو ادعا دارند که حق بجانب هستند.

      هزاره ها می گویند که آن ها مورد هجوم کوچی های متحد طالبان، که میخواهند از اختلافات نژادی و فرقه ای استفاده کنند، قرار گرفته اند. بزرگان کوچی ها ادعا می کنند که آن ها از چراگاه هایی که یک صد سال از آن استفاده کرده اند، جبرا توسط هزاره های که متمایل اند با بشتیبانی ایران یک دولت شیعی نیمه مختار را در مناطق مرکزی افغانستان ایجاد کنند، محروم شده اند. اما بسیار واضح بنظر می رسد که هزاره ها بیشتر حق بجانب اند.

      دولت افغانستان در واکنش به حمله کوچی ها تقریبا هیچ اقدامی نکرده است. تعداد پولیس در بهسود به 40 تن می رسد و این مساوی به همان تعدادی است که پیش از آمدن کوچی ها در آنجا موجود بود. ولایت وردک که بصورت تیوریکی تحت قلمرو و نظارت تیم بازسازی ولایتی ( پی آر تی) ارتش ترکیه که بخشی از نیروهای کمکی بین المللی می باشد، قرار دارد، اما تیم بازسازی ترکیه هیچ کدام نیروی برای حفظ امنیت وثبات در آنجا نفرستاده است. برای مسافرت در این منطقه باید از چندین ولسوالی واقع شده در این مسیر عبور کرد که تحت نفوذ طالبان قرار دارد. یک هیئت متشکل از مقامات دولتی که تاحال برای پنج بار توسط هیلیکوپتر به منطقه برای میانجی گری رفته اند، توسط طرفین در گیر که آنرا بی فایده تلقی کرده اند، رد شده است. از طرف دیگر، دولت گزارش میدهد که کوچی ها به عنوان بخشی از کوچ سالانه شان، به هرصورت، در حال ترک منطقه هستند.

      خشونت ها بخاطر رقابت برسر منابع طبیعی بروز کرده است. هرچند که این مشکل جدید نمی باشد اما اوضاع درمناطق مختلف کشور در حال وخیم تر شدن است. و بازگشت ملیون ها مهاجر دوران جنگ و دها سال ویرانی باعث خراب تر شدن هرچه بیشتر اوضاع می شود.

      قربانی اصلی دراز مدت این کشمکش ها کوچی ها هستند. با گسترش مناطق مسکونی، کوچ سالیانه ای کوچی ها حتی بیشتر با مشکل مواجه می شود. اما هزاره جات، مناطق مرکزی هزاره نشین ( با قرار داشتن ولسوالی بهسود درقسمت شرقی آن)، یک منطقه ای بدون منابع است که تعداد خیلی زیاد از مردم در آنجا زندگی می کنند.

      حاجی نعیم کوچی، عمده ترین رهبر کوچی ها در کابل، می گوید که "حالا هزاره ها گوسفندها و بزهای زیادی خریده اند، این یک پدیده ای جدید است". اما دهقانان هزاره در بهسود می گویند که مواشی کوچی ها علف زارهای را که مردمان محلی باید آنرا برای زنده نگهداشتن بزها و گوسفندان خویش در فصل سرد و سخت زمستان، درو کنند از بین برده و تخریب کرده اند.

      دولت افغانستان در نظر دارد که در پنج سال آینده ده ها "شهرهای کوچی" را ایجاد کند. در صورتیکه این پروژه با موفقیت عملی شود، که غیر محتمل بنظر میرسد، ممکن است تعداد زیادی از کوچی ها به رضایت خویش ساکن شوند. و در صورتیکه سیستم بسیار عقب مانده زراعتی، مخصوصا استفاده از آب، مدرنیزه شود، ممکن است کشمکش ها بر سرمنابع خاتمه یابد. یک ارزیابی محیطی از کشور که توسط سازمان ملل متحد صورت گرفته تخمین می کند که در صورت مدرنیزه کردن سیستم زراعتی در افغانستان، تولیدات زراعتی دو برابر افزایش خواهد یافت تقریبا 62000 کیلومتر مربع، (24000 مایل مربع ) تحت آبیاری قرار خواهد گرفت.

      سلسله کوهای وسیع افغانستان به اندازه کافی آب برف و باران را در خود ذخیره میکند، اما دهقانان افغان فقط میتوانند% 12-15 آنرا مهار کرده و استفاده کنند. بقیه این آبها در بیابانهای جنوبی کشور و کشورهای همسایه جریان دارد. دولت بیشتر از 520 ساحه بالقوه را برای اعمار بندهای کوچک و متوسط شناسایی کرده است، که میتواند برای آبیاری و تولید برق استفاده شود. چنین دور نمایی باعث نگرانی کشورهای همسایه میشود، آنها خود دچار کمبود آب اند، بدون آنکه آب اضافی کشور همسایه را از دست دهند.

      http://www.economist.com/world...

      Mohammad Asif Ehsan
      Fulbrighter
      Bachelor of Arts in Political Science
      Macalester College, 1600 Grand Avenue
      Saint Paul, Minnesota, USA 55105
      Tel: 651-314-4342
      Email: masif macalester.edu

  • yak bar na deedom ke kodam naweshtai dorost wa hama janebai az hamee jalalzai khanda bashom . halee dil ash ast ke kochee ha beyayand wa da kabul padchahee konan .mardom hazara kho az dest shan aarami nadara wa baaz mega ke hezb wahdat chetor kad wa flan kad kolesh doroghhhhhhhhhh.

    • AGAR SEFATE DOZDAN RA MYKARD SANGFROSHAN RA MYSTAJID BAZ HATMAN KHUB BUD HALA KE HAQIQAT RA NAWESHTA AYNQADAR BAD SHOD!MAN TASOF MYKONAM KE MORDOME AFGHANISTAN HALLA SERF QAUM PARAST WA QABYLA PARAST HASTAND WAQEAT BA KASSE MOHEM NEST1

  • اقای جلالزی با این نوشته ات ثابت کردی که بسیار بی مقدار و بی سواد و احمق هستی. خودت می دانی که مردم در سراسر افغانستان از شر کوچی ها خسته شده اند. جنگهای این مردم با مردم لوگر را در سال گذشته به یاد داری؟ در بدخشان هم این مردم با ساکنین محل مشکل دارند. در فاریاب و بادغیس و حتی در قندهار هم همینطور.

    تجاوز کوچی ها بر مردم ساکن بهسود چیزی نیست که بشود پنهان کرد. ملل متحد در این مورد گزارش تهیه کرد. روزنامه گاردین یک روزنامه هزاره گی نیست. گزارش آن را خوانده ای؟

    زرداد کوچی را به یاد داری که خود مردم پشتون را با سگش شکنجه می داد؟ او در انگلستان محاکمه شد نه در یک محکمه ای هزاره گی.

    در افغانستان بعد از طالبان هزاره ها یکی از سرسخت ترین مدافعان حکومت کابل بوده اند. این را همه می دانند که تعداد زیاد آنها به جناب کرزی رای دادند. هزاره ها حتی از پیوستن به جبهه های ملی اکراه کردند به خاطر حمایت شان از کرزی و دولت او که فعلا بسیار پشیمان هستند و حتی روشنفکران شان در صدد پیوستن به این حزب هستند.

    شما گفته اید که هزاره ها هزار نفر هستند اما باز گفته اید که کوچی قدرت بیجا کردن هزاران تن را از بهسود ندارند. کمی به خود آی و خودت را مسخره نکن. تو اگر هیچ منبع را در نوشته ات نیاوری و حقایق ساده را کتمان کنی در این صورت مردم نوشته ات را باور نمی کنند.

    شما می گویید که هزاره ها می خواهند در مقابل دموکرسی در افغانستان مشکل ایجاد کنند اما قدرت آن را ندارند. این گپ بسیار جالب است. مرکز هزاره ها را یک زن اداره می کند. بامیان یکی از امن ترین ولایات کشور است. در هزاره جات که شما ساکنین آن را به سواد کم متهم کرده اید بیشترین رونق معارف بر اساس گزارش ملل متحد به چشمم می خورد. آیا به نظر شما کوچی ها با سواد تر استند؟ در مقابل دموکرسی در افغانستان همه می دانند و کرزی هم می داند که در کجای کشور مشکل می سازند. شهروندان کره ای را فعلا هزاره ها دستگیر نکرده اند. مکاتب در هزاره جات آتش زده نمی شود. بالای کرزی در بامیان راکت فیر نمی شود. زنان و مردان و طفلان در هزاره جات به دست مافیای مواد مخدر معتاد نمی شوند. کسی در هزاره جات دختر کسی را به زور گرفته نمی تواند به خاطر که پول تریاکش را داده نمی تواند. گوش و بینی مردم مسافران در هزاره جات بریده نمی شود. اجمل نقشبندی در هزاره جات سر بریده نشد. هزاران نفر مردم بیگناه در هزاره جات توسط حملات انتحاری کشته نمی شوند. هزاران نفر تروریست عرب و پاکستانی در هزاره جات مهمان ناخوانده نیستند. ایران به هزاره ها بمب گزاری یاد نمی دهد که مردم عادی را در قندهار و کابل و دیگر جاهای این وطن عزیز قتل عام کنند. بمب گذاری که افسران پولیس را در کابل کشت از هزاره جات و یا شمال کشور نیامده بود.

    آقای جلالزی من باور دارم که آدمهای مثل شما اول تر از ههه به قوم پشتون و کوچی خیانت می کنند. چشون شما به عنوان یک نویسنده باید نکات منفی را که جامعه مان را بدبخت کرده است خاک پوشی نکنید. شما باید چشم باز مردم پشتون و کوچی باشید. نقاط ضعف جامعه را باید به آنها نشان دهید. اما شما آنها را در جهل نگه می دارید و کمک نمی کنید که خوب و بد را بهتر بفهمند.

    • ayn hama rajory haye bod ke pysh az pysh naqshahaye an dar kabul tarha shoda ba hazarajat frestada shoda bud!awal ann shoarhaye ke dar kabul naweshta wa badan dar roznamaha ba chapp rasyd dyden!gofta ke chah kan dar chah ast!awal emla an gahlat ast badan geramare an ba khoby mebened ka kase ke aslan ba pakhto mosalat nest naweshta!

    • Afaryn! yakroz chelausaf az abb mybarayad

    • حسیب جان کابلی چشم ات راصدقه شوم بدون مجامله خیلی عالی و منطقی نوشته یی . من خودم نه هزاره هستم ونه تاجک بلکه پشتون هستم اما سخن حق هرجا که باشد باید تایید شود حق حق است

  • من به عنوان یک پشتون از کرزی صاحب خواهش دارم که به کوچی گری خاتمه بدهند. کوچی گری به منافع افغانستان ضربه وارد می کند. در دینای امروز در هیج کجا مردم طرفدار همچون راه و رسم پس مانده نمی باشند. اینها با همه ساکنان شریف افغانستان دشمنی دارند چونکه بسیار ظالم می باشند.

    • من به عنوان یک افغان خجالت می کشم که تعداد زیاد افغانان به مانند هزاران سال قبل مثل گرگها و حیوانات در دشت ها و صحراها زندگی به سر می برند. اینها باید خانه جور کردن یاد بگیرند و فرزندان شان را به مکتب روانه کنند . اینها از لحاظ شرعی مسلمانی خوب کرده نمی توانند. در بیابان اب نیست به اندازه ای کافی که غسل و طهارت و وضو کرده بتوانیم. یک کوچی هفته ها غسل نمی تواند و جنب خود را نگاه می کند. نظامت نصف ایمان است. مردم جایی نیازمند آرامش است اما کوچی ها بر اینها روزگار را بسیار سخت می کند.

    • اول که من فکر نمیکنم که تو احمق پشتون باشی و اگر باشی من گفتم که احمق هستی.

      شما جاهلان باید بدانید که کوچیها شیوه خاص زندگی دارند که از صد ها سال به همین شکل زندگی دارند. این شکل زندگی تنها منحصر به افغانستان نیست بلکه در کشور های ایران و هند و حتی در انگلستان مردمانی موجود اند که چنین شیوه زندگی دارند.

      چراگاه های که کوچی ها از آنها استفاده میکنند صد سال قبل از تشکیل افغانستان بوسیله احمدخان درانی بر میگردد. آنها از صد ها سال بدینسو از این چراگاه ها استفاده کرده و زندگی خویش را به پیش میبردند.

      اکنون شما نوکران از سر سوته امریکایی ها حتی میخواهید که شیوه زندگی این مردم را هم تغیر داده و در زیر سایه سوته امریکایی ها جنایات خویش را برای تصاحب محلات شان ادامه بدهید.

      من از پشتونهای قهرمان میخواهم که بیدار شوند این خیانت به پشتونها فقط قطره از جنایات سازماندهی شده بر علیه پشتونها است که از زمان اشغال افغانستان بوسیله روسهای جنایتکار شروع شده و امروز در زمان اشغال افغانستان بوسیله امریکایی های جنایت پیشه تشدید یافته است. زیرا باند جنایتکار بز کثیف مسعودوف و بیناموس ربانی ، خلیلی و محقق دست هایشانرا با خائینان کرزی و چند وطنفروش دیگر که بخاطر مقامات سمبولیک شان حاضر اند تمام حقوق پشتونها را زیر پاه های کثیف شان کنند از برکت سوته امریکایی ها به این جنایات و خیانت ها رنگ طالبی و تروریستی داده و خیانتهای نابخشودنی را بر علیه ما پشتونها به پیش میبرند.

      حالا سوال پیش میاید که آیا برای ما پشتونها چه راه باقی مانده ؟

      آیا به جز از مقاومت بر علیه اشغالگران که فقط از موجودیت شان دشمنان پشتونها استفاده میکنند راه دیگری وجود دارد ؟

      و اگر راه دیگر وجود نداشته باشد آیا مانند زمان روسها وظیفه هر پشتون نیست که بر خیزد ؟

      اگر پشتونها با ساده گی و حماقت به افواهات که بعد از حادثه بهسود صورت گرفت که در آن وقت به موجودیت کوچی ها در چراگاه های طبیعی شان که از صد ها سال از آنها استفاده میگردد ، رنگ طالب داده شده و گفته شد که بیرق های سفید را بلند کرده اند باور کنند ، پس واه به حال شما . ما در ظرف دو سال آینده همه چیز خود را از دست خواهیم داد.

      من باز هم تکرار میکنم

      که چون از موجودیت امریکایی ها فقط دزدان بز کثیف مسعودوف ، و دشمنان پشتونها، مافیای مواد مخدر و چند نوکر که از مقامات سمبولیک خوش اند ، مستفید میشوند، ما دیگر هیچ راه جز مقاومت و مبارزه نداریم

      وطن یا کفن

      الله و اکبر

    • تو اگر واقعا پشتون استی و پاکستانی و منافق نیستی اول یک نام برایت نوشته بکن. تو یک دشمن پشتون استی که از پاکستان دست به منافقت می زنی تا پشتونها را بر علیه تمام دنیا بر پا بخیزانی و آن وقت در ایالات سرحد آنها را سرکوب کرده زمین های شان را به پنجابی ها توضیع کنید. من پشتون استم اما از کوچی گری و آدمکشی و وحشی گری بیزار استم. مردم پشتون باز هم می گویم که شما منافقین را نابود می کنند انشاالله. شما هر روز چندین کودک و زن و پیر و مرد پشتون را به حملات انتحاری خود به خاک و خون می کشید. ایا این غیرت پشتونوالی شما است؟ شما به پشتونها نام تروریست و وحشی دادید. من از تمام پشتونها می خواهم که انسانهای خاین مثل شما در هر کجا که به گیر آوردند تکه تکه کنند تا برای باداران پاکستان نشین ما درس عبرت شود. افغانستان قانون و دولت دارد. افغانستان بی صاحب نیست که چهار لچک خود فروخته بی سواد بخواهد برادری اقوام را در آن بازهم بر هم بزند. شما برای پشتونها چه دادید؟ من والله خجالت می کشم که شما هم به نام پشتون یاد می شوید. بیایید در وردگ ببینید که کوچی ها چقدر زمین ها و زراعت و باغ مردم را ضرر می زنند. کوچی برادران ما استند اما باید در یک جای دولت برای شان سکونت درست کند. کوچی گری انگلستان و ایران فرق دارد. یک کوچی ایران اگر بخواهد از مرز تیر شود و یا یک محله ای مردم را نا ارام کند دولت سبق شان می دهد. اما در افغانستان اینها همیشه از نام پشتون برای قانون گریزی و دزدی و بی رحمی بر ساکنین کشور استفاده کردند. اردوی ملی نصف آن فرزندان پشتون استند که شب و روز شما منافقین پاکستانی را به جهنم روان می کیند.

    • mann ba hays yak afghan khejalat mykashom ke khodat dar bara donya malumat nadary wa harf myzani! aya Nomaden barayetan chyze mygoyad?dar sarasare dunya Kuchy ojud darad!

    • mohtaram aya name Nomaden barayetan chyze mygoyad?lotfan awal malumat kafi badest byawaryd badan dar bare dunya wajahan benawysed!wa khodet hatman wardak nesti zyra yak wardak aynqadar ahmaq namyshawad ka ta malumate kafi nadashta bashad dar yak bara abraz nazar konad!

  • برادر محترم جلالزی صاحب سلام علیکم بسیار خوب کردید که به مشکل کوچی ها اشاره کردید. کوچک شما در وزارت داخله مامور می باشم. بنده به ولایات مختلف سفر می کنم. به فکر من بامیان بسیار امنیت دارد. مردم نادار می باشند اما بسیار به مکتب و درس علاقه مند می باشند. اینها برای این ولایت پوهنتون جور کرده است. پولس بسیار خوب وظایف شان را انجام می دهد. در هر کجا که بروی بیرق ملی افغانستان را دیده می توانی. دختران و پسران شان درس می خانند. بسیار امنیت است. اما یک چیز را من به کلی قبول ندارم در نوشته شما. این مردم از ایران خیلی ها دل ناخوش و ازرده خاطر می باشند. این مردمان بسیار باشرف می باشند. کوچی ها باید برای خود خانه و زندگی بسازند دولت باید که همرای اینها کمک کند. مردم محلی در همه جای افغانستان کوچی ها خوش ندارند.

    • i think it is better for this people to learn how to live in peace with the permenant residents of the country. they are like a bunch of looters going around and they can never be of any good to this country. what can you expect from the people who cannot build a house or who never go to school. they are savage and wild like animals. kochis should stop living like animals, they should live like human beings

    • آقای سباون این مطلب را نیز بخوانید...
      سرنوشت پریشان هزاره ها!

      از امیر عبدالرحمن خان تا جلالتمآب حامد کرزی

      وقت تاریخ افغانستان یا " اوغان ستان" را ورق می زنیم به نکات برجسته و متمایز از سایر جهات بر می خوریم که در سرنوشت مردم افغانستان بخصوص هزاره ها نقش کلیدی و تعیین کننده دارند. البته ممکن است در بدو امر چنین به نظر برسد که در شرایط کنونی طرح مباحث تاریخی و ظلمهای ناشی از حاکمیت استبداد فاشیزم قومی و تسری و ارتباط دادن آن با مشکلات و معضلات کنونی کاری درستی نباشد؛ اما دقت در روند وقایع کنونی کشور از جمله هجوم کوچی های طالب با پرچمهای سفید به هزاره جات و رویه معمول کرسی نشینان کابل ما را نخواسته به گذشته های نه چندان دور سوق می دهند. آنگهی تاریخ جامعه و ملت ها بذاته ارزش کنکاش را ندارند بلکه آنچه حایز اهمیت است درس و عبرت است که باید از آن آموخت و آینده را بر اساس تجربه های ناشی از آن بنا کرد و ساخت!

      آنلاین : سرنوشت پریشان

  • جنایات بر علیه پشتون ها فقط قطره از جنایاتی است که از سال 1979 با اشغال افغانستان بوسیله روسهای جنایتکار ، شروع شده است.

    در طی 10 سال اشغال افغانستان روسها با اتکا بر سگهای زنجیری شان کارملوف در کابل و بز کثیف مسعودوف در سالنگ ها و پنجشیر شرایط کامل را برای روسها فراهم کرده بودند تا آنها دو میلیون
    پشتون را قتل عام کنند و میلیونهای دیگر به شمول کوچی های بیدفاع را از مناطق اصلی زندگی شان آواره کنند.

    با اشغال افغانستان بوسیله امریکا و ناتو این جنایات بر علیه پشتونها شدت یافته ، زیرا غلام بچه ها از باند دزد کثیف مسعودوف با امریکایی ها قرارداد دارند که آنها امریکایی ها را و موجودیت شانرا احترام میگذارند و امریکایی ها آنها را دست آزاد میگذارند که به جنایات شان ادامه بدهند. چون پشتونها با آمدن دوباره این جانیان و قاتلان هیچ فرقی بین طالبان و دزدان شورای نظار نمی بینند از هر پشتون که از آزادی و حق شان دفاع میکنند و برای آزادی محلات شان و حفظ ناموس و شرف شان بلند میشود ، دفاع کرده و پشتوانه شان میشود.

    امروز برای هیچ پشتونی باید پنهان نباشد که دزدان مسعودوف و بیناموس ربانی بر سر سوته امریکایی ها نشسته و با شدت تلاش دارند تا حقوق پشتونها را به حیث ملیت بزرگ کشور تحت سوال زیر پاه کرده تا در آینده برای آنها و غلامی شان برای امریکایی ها مانند دوره روسها پرابلمی خلق نشود.

    معضله کوچی ها به عین شکل. خیانت که به کوچی ها صورت گرفته باید هیچگاه فراموش نشود. کرزی و خائینان دیگر که دست هایشانرا برای حفظ مقامات سمبولیک شان با قاتلان دو میلیون پشتون ، یعنی دزدان و غلام بچه های باند شورای دزدان یکی کرده اند ، در صدر جدول قرار داشته و باید هیچ پشتون آنها را بخاطر خیانت به کوچی ها نبخشند.

    و پشتون ها اینرا فقط به حیث یک مثال نهایت درد آوره در نظر گرفته و بدانند که اگر یکجا نشوند و بر علیه این قاتلان و غلامان اشغالگران بر نخیزند تا دو سال آینده آنها را حتی از محلات زندگی شان و از شهر هایشان هم به عنوان طالب و تروریست اخراج خواهند کرد و برایشان اجازه نخواهند داد تا حتی به زبان خویش هم صحبت کنند.

    پشتون ها

    بیدار شوید. برای حفظ افغانستان در مقابل روسها هیچکس دیگر به جز از شما نبود که مردانه بیستد

    امروز ناموس، وطن، پشتونولی ، زبان و موجودیت شما در خطر است.

    • تو را خداوند فدای نام پشتون کند. پشتون را خوب بر باد می دهی تو خاین پاکستانی. تو اگر افغان می بود از دولت و مملکت خودت همایت می کردی نه از ویرانی ممکلت بیچاره ما. اقوام افغانستان خاینان مثل شما را خوب می شناسد. پشتون شما خاینین آدمکش را نابود می نمایند. در فرهنگ پشتون کشتن مردم بیگناه جرم است. تو بی غیرت پشتونها را به وحشیگرای دعوت می کنی. من که یک پشتون می باشم از تو پشتون پاکستانی ننگ دارم.

    • براد عزیز

      من با شما و آقای محترم جلالزی کاملا موافق هستم که با کوچی ها بر خورد غیر انسانی صورت گرفته و تمثیل و معرفی آنها به حیث طالبان و یا قوای پیاده طالبان نه تنها که خنده آور است بلکه مطمئن هستم که حوادث خونین تری دیگری را بدنبال خواهد داشت اگر حقوق این مردم بیچاره در نظر گرفته نشود.

  • تهاجم کوچی ها بر مردمان محلی درس عبرتی بود برای تمام اقوام محروم. در حالیکه ولایات غربی و مرکزی و شمالی و شمالشرقی خلع سلاح شده اند چرا کوچی حق حمل اسلحه را دارند؟ مگر در صورت یک جنایت اینها که نه آدرس و نه خانه دارند دولت چگونه می تواند فرد جنایتکار را به محکمه بیاورد؟ اقوام محروم باید دوباره مسلح شوند و هر وقت که کوچی ها و طالبان خلع سلاح شدند اینها هم سلاحهای خود را به اردوی ملی تحویل کنند. در افغانستان همیشه اینطور بوده است. تعدادی جنایت می کنند و تعدادی مثل این بیسواد جلالزی وجدان خود را زیر پا کرده جنایات آنها را توجیه می نمایند و یا کتمان.

  • چند نکتهء قابل توجه در نوشتهء آقای جلالزی:

    1- کوچی: کوچی ها کسانی اند که باشندهء یک سرزمین سیاسی خاص نیستند بلکه مانند مرغان هوا تابع گرما و سرما اند. در گرما به جایی هستند و در سرما به جای دیگری میروند.
    2- کوچی و جامعه: کوچی ها نه عضو جامعهء افغانی اند و نه عضو جامعهء پاکستانی. اینها هیچگونه سهمگیری در امور اجتماعی کشور ندارند. پس نمیتوان کوچی ها را عضو جامعهء به خصوصی به حساب آورد.

    کوچی ها یا "کوچی" اند که محل سکونت معین ندارند و یا این که مسکون شده اند که دیگر کوچی نیستند.

    زمانی که سرحدات سیاسی میان کشور های مختلف کشیده شد و دخل و خرچ هرکشوری جدا گردید، کوچی ها باید ساکن میشدند. کوچی ها به همان دلایلی که افغانستانی خوانده میشوند، به همان دلایلی میتوانند پاکستانی هم باشند. این وضعیت را تنها سکونت آنها علاج کرده میتواند. پرسش اینجاست که چرا بار اسکان کوچی ها را باید تنها افغانستان بکشد. مسیر حرکت آنها نیمی در افغانستان و نیمی در پاکستان است. اگر ساکن میشوند باید در درهردوسوی سرجد ساکن شوند.

    اقوام دیگر وظیفه و مسوولیتی ندارند که از پول مالیه و امکانات خویش برای اسکان کوچی ها بپردازند. سالهاست کوچی ها از خزانهء دولتی میخورند که از سوی سایر اقوام، چه پشتون و چه غیر پشتون، تمویل میگردد. اگر اقوام پشتون طرفدار اسکان آنها هستند باید آنها را در مناطق خود اسکان داده و از زمین های خود برای شان بدهند.

    یا این که جامعهء بین المللی برای اسکان آنها در افغانستان و پاکستان به صورت مساویانه پول بدهند.

    معضلهء کوچی ها یک معضلهء اجتماعی است که باید از سوی حکومت پاکستان و افغانستان مشترکاً حل گردد. ازین مساله تاکنون استفادهء سیاسی شده و کوچی ها به مثابهء یک وسیله برای تحکیم حاکمیت های سیاسی استفاده شده اند.

    باید به این حالت خاتمه داده شود.

    • جلالزی تاریخ دان

      شما از تاریخ کوچی ها می گویید؟ شما یک مسجد، یک عمارت، یک دهکده، یک شهر، یک چیز از تاریخ کوچی های به ما نشان بدهید؟ مگر با کوچی گری تاریخ و تمدن ساخته می شود؟ خجالت بکش لوده احمق متعصب. تمام مردم افغانستان مخالف کوچی و کوچ نشینی است. دولت افغانستان هنوز به صورت رسمی به اینها تذکره نداده است. در تمام دنیا وقتی شهروند یک کشور شده می تانی که در آن کشور سکونت دایم داشته باشی. اینها گاهی در پاکستان و زمانی در کشمیر و زمانی هم در افغانستان هستند. اینها چون مجبور به زندگی در یک جایی خاصی نیستند پس برای امنیت و ارامش و رفاه آن جا هم زره ای دل نمی سوزانند. قندهاری می خواهد با بامیانی و مزاری در صلح به سر ببرد چون در کنار همدیگر زندگی می کنند و غم و درد یکی بر دیگر تاثیر دارد اما کوچی به هیچ چیز پایبند نیست. در لوگر و جلال آباد و وردک و قندهار و غزنی و بدخشان و لغمان اینها هر سال با مردم محل درگیری دارند. مزارع را ویران می کنند و تعداد زیاد مردان آنها به دزدی و آدم کشی و راهزنی می پردازند. در هیچ کشوری به این شیوه نمی توان زندگی کرد.

      اینها چون بی سواد و ماجراجو و گرسنه هستند آله ای دست دشمنان افغانستان و دولت افغانستان شده اند. طالبان اینها را برای افکار سیاه و پست شان استفاده می کنند. اینها باعث می شوند که ما بر مرز ها کنترل نداشته باشیم. دولت باید اینها را به زور ساکن کند و بچه های شان را به مکتب روان کند. این ها حتی نظافت را زره ای رعایت نمی کنند. من شخصا به مسلمانی این مردم شک دارم.

    • man bysyar motaser astam ke khodet ba sewad wale aynqadar ahmaq!agar aynha pashtun namybudand baz kho sare khod myshandyshan !

  • آقای جلالزی کوچی تو را به نوشتن جه کار؟ برو پشت شترانت که کشتزار همسایه را خورد و نابود کرد. انترنت و نوشتن را بمان برای دیگران. آیا لپ تاب داری که بر پشت شتر کار می کند؟

    • تمام دولت های افغانستان در واقع از شر کوچی ها خلاص شده نتوانستند. اینها همیشه برای افغانستان و دولت های افغانستان مشکل آفرین بوده اند. دولت افغانستان اینها را به زور سوته باید ساکن کند. به اینها نباید اجازه داد از مرزها آزادانه و بدون پاسپورت و ... تردد کنند. مگر ما در عصر نوح زندگی می کنیم؟ یک فرد امروز وقتی وارد یک کشور دیگر می شود چقدر تلاشی می شود و ویزا و غیره کار دارد اما اینها با جل و شتر و حیوانات خود هزاران هزار بدون هیچ ممانعتی از مرزها تردد می کنند. در موارد بسیار اینها بالا پولیس مرزی فیر کرده اند و پولیس ملی را با مشکل روبرو کرده اند. اینها در هند و پاکستان هم از جاهای بسیار با شتران خود گذشتند آیا باید الان بروند سکنه ای پشاور و کراچی و دهلی را از خانه های شان بیرون کنند؟ ایا مردم افغانستان را از خانه ها و شهرهای شان بیرون کنند چون اینها روزی در آنجا خیمه زده اند و یا از آنجا تیر شده اند؟ لعنت به این منطق.

    • برادر عزیز نورالدین وردک

      اگر تمام مردم افغانستان مثل شما وطنپرست و حقیقت گوی باشند افغانستان بهترین کشور برای همه ای ما می شود. جاهلان هر قوم را خداوند به راه راست هدایت کند. من مخالف کوچی گری هستم اما دولت باید این مردم را کمک کند که مثل دیگر انسانها به صورت نورمال زندگی کند. این چه زندگی است که شب و روز بگرد و بگرد نه درسی و نه ارامش و اسایش. اینها باید خانه درست کردن را یاد بگیرند.

  • جلالزی صاحب سلامونه

    شما شاید یگانه شخصی باشید که بعد از حادثه بهسود به مشکل مردم کوچی از دریچه دیگر نگاه کرده باشد. تا حالا در هر نوشته به این مشکل یک جانبه برخورد شده و تمام تقصیر به گردن کوچی ها انداخته شده بود.

    ببینید تا حالا گفته میشد که کوچی ها مردم محل را به قتل رساند و یکعده آنها را هم گروگان گرفته اند. ولی دو روز قبل نماینده کوچی ها از دولت خواهش میکرد که در راه یافتن چهار تن از کوچی ها که بوسیله هزاره های محلی گروگان گرفته شده بودند به آنها کمک کند. زیرا آنها چهار تن از مردم محل را رها کرده اند ولی از افراد گروگان گرفته شده آنها هیچ اثری نیست.

    من نمیگویم که حقوق مردم محل فدای کوچی ها شود. ولی در عین حال باید حقوق کوچی ها و حق شان بر چراگاه های که از قرنها بدینسو از آنها استفاده کرده و طوریکه دوست ما میگوید "شیوه خاص زندگی" آنها احترام شود. والی حوادث خونین دیگری را انتظار داشته باشید. بخصوص که طالبان دنبال هر بهانه اند تا یکی نه یکی از گروه های مربوط به وطن را به خاطر جهاد شان بر علیه قوای بیگانه به کار گیرند.

    • من از تمام خوانندگان می خواهم که نوشته ای آقای جلالزی را در بخوانند و صادفانه و منصفانه قضاوت کنند. آیا به نظر شما او صلاحیت آن را دارد که نوشته اش در کابل پرس? چاپ شود؟ من فکر نمی کنم اما تشکر از کابل پرس که او را با چاپ این نوشته رسوا کرد.

    • ميرويس جلالزی you are suck a stupid narrow mindet racist buster..

    • Feker koned ba khatere khodawand! serf yak nmaqale ba enwane ayn ke kame az waqeat parda bardashta haq chap an dar yak safhe interneti ke marbut ba yak beradare hazare ma myshawad zyre sawal myayad! agar ayn watan marbut ba tu myshod aya ma haqe zendagy ra dashtem! hatman ne!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    • او ه ه ه ه آیا تو همان فرخنده نیستی که از بابای ملت(خودت) که حامی کوچی ها جهت به یغما بردن چراگاه ها و..... مردم هزاره جات بود؟ حال چطور شد که تغییر مفکوره داده یی؟

  • به نظر من نوشته ای بالا را نمیتوان مقاله حساب کرد این نوشته ها را میتوان به احساسات یک کوچی نسبت داد که چند صباحی در مدارس پاکستان آموزش دیده، هر چند مطئمنم که کوچیها احساس ندارند زیرا احساس تنها و تنها مربوط انسانهاست نه حیوانات بیابانگرد. و دیگر اینکه لطفا کلمات زیبای دری را با نوشته های احمقانه ات آلوده نکن، زیرا زبان تو زبان "غولی" است و غولها را به زبان انسان چکار، باداران پاکستانی ات با همین زبان تو را آموزش داده اند. این کوچی کوته فکر عنوان کرده است که کوچیها کجابروند؟ مشخص و مثل روز روشن است (مرزهای پاکستان و اطراف کوه سلیمان)!!!!نه تنها این حیوانات وحشی خاستگاه شان نوار مرزی پاکستان و اطراف کوه سلیمان است که خاستگاه و سرزمین اجدادی تمام پشتونها همین منطقه است.که معروف به پای لوچای سلیمان کوهی است.
    و دیگر اینکه این کوچی کودن و بیسواد و بدون معلومات پشتونها قوم اکثریت خوانده است. و من از این بیسواد میپرسم که تو معنی اکثریت را میفهمی، و متاسفانه این چانس را داشتید که از اختلاف سایر اقوام ساکن در کشور مخصوصا اقوام ساکن، مناطق شمالی و مرکزی سو استفاده کرده و در راس قدرت باشید البته نه بخاطر اینکه لیاقت داشته باشید بلکه بخاطر اینکه بهتر میتوانید خارجیها و اجنبی ها را سواری بدهید.و در طول تاریخ افغانستان همیشه پیشقراولان خارجی ها بوده اید و نقش اول را در بربادی و ویرانی کشور داشته اید.
    و اگر اقوام غیر پشتون صادقانه دست اتحاد و برادری به هم دیگر بدهند و شر شما کوته فکران قبیله گرا و سنتی را از سر این مردم و مملکت کوتاه کنند. آنوقت میشود به آینده این کشور، مردم و مغضل کوچی ها امیدوار بود. در غیر آن هیهات، و دیگر اینکه بیابانگردان را به مکتب و امکانات چه، در صورتی که دولت برای کسانی که از زنده گی کوچیگری بر آمده اند. مکتب میسازند ولی این فرهنگ ستیزان مکتب را میسوزانند. و مکتب و امکانات و زنده گی شهری برای این کوته فکران حکم زندان را دارند. و این دقیقا به مثابه آن است که یک حیوان را از کوه و جنگل به باغ وحش بیاورند. اگر این حیوانات و حامیان جانی این حیوانات راهی برای زنده گی بربریت خودشان ندارند میتوانند شربت شهادت نوشیده و خودشان را در راه ملاعمر کور و بن لادن انتهار کنند.
    زیرا در قرن بیست ویکم دستاورد بزرگ شان همین انتحار بوده که در تاریخ مصیبت بار این کشور تکرار نشده بود. و در این قرن که معروف به قرن فناوری و پیشرفت است اینها انتهار کردن را در کشور رایج نمودند.

  • دوست عزیز شما میتوانید گزارش جدید را در مجله اکونومیست که از هزاره ها نیست! بخوانید:

    http://www.economist.com/world...

    آنلاین : http://www.economist.com/world...

  • بهتر خواهد بود که اصلا به این نوشته جواب داده نشود. جناب نویسنده با نوشتان این چرندیات حماقت خود را نشان داده. و برای کوچی ها هم بهتر است به جای چور و چپاول دیگران در یک منطقه ساکن شوند و مثل آدم! زندگی کنند و اولاد ها خود را به مکتب بفرستد . باید بدانند که زندگی بدون چور و دزدی هم می شود. در لباس پاره پاره آنها هزار پدر فنعتی نهفته است.

    آنلاین : httفرید

    • TU AGAR ANHARA BANI KE MESLE ADAM ZENDAGY KONAD! DAR AYN HALAT MANDANI SHAN NESTI YAK JOFT LAGATE TA MYZANI DAR HALATE NORMAL NAMYDANM CHY KHWAHAD KONI?

  • خوانندگان عزيز!

    لطفا با منطق و استدلال نظرات يکديگر را نقد کنيد. توهين و دشنام در برابر توهين و دشنام ديگر به هيچ نتيجه ای نخواهد انجاميد و مگر اينکه کابل پرس? مجبور شود در فرصت اظهار نظری که آزادانه به شما می دهد، تجديد نظر کند و تنها نظرات عاری از دشنام و توهين نشر شود.

  • چرا نمیپذیرید که در حوادث بهسود که دامنه آن ممکن در سایر مناطق کشور هم برسد به مردم کوچی ظلم شده است؟

    شما میخواهید که حقوق یکی را با پایمال کردن حقوق دیگر احیا کنید.

    مگر عدالت اجتماعی همینرا میگوید که شما کوچی ها را از زندگی معمولی شان منع کنید تا هزاره ها زمینهای بهتر تر را بدست آورند.

    نکنید که چنین برخورد ها زیان آور است. برای همه ما.

  • ببینید اقایانی که خودرا متمدن و با فرهنگ عنوان میکنید نخست مطلب را با دقت مطالعه کنید سپس نظرات خودرا اظهار نمایید. شما اقایانی که فقط وفقط به فکر خودتان هستید ایابه زندگی دیگران نیز اهمیت میدهید یاخیر ؟ ایا کسانیکه از راه دامداری ودامپروری امورات روزمره زندگی خویش را تامین میکنند انسان نیستند ؟ایا دامداری ودامپروری که پیشه اکثر خوبان در گذشته وحال حاضر بوده وهست برای شما ننگ و عار است ؟ و...؟ ببینید شما جنابان عالی که مفت خورده و مفت گشته اید چه میدانید که این قشر زحمتکش ومظلوم جامعه با مشکلات روزمره زندگی چگونه دست وپنجه نرم میکنند.به نظرم از انسانیت دور است به جای اینکه در حل مشکلات با انها کمک کنیم به انها القاب وحشی بی ریشه وبی بنیاد ودر کل بی فرهنگ و...نسبت بدهیم .با شما هستم اقایانی نسبتآ محترم وبا فرهنگ! باید بدانید که زندگی کوچ نشینی یک اجبار است نه یک اختیار.انها از روی نا چاری وهمچنین از درک ناکافی زندگی امروزی تن به این زندگی مشقت بار داده اند وگرنه هر انسانی طبیعتآ میداند که کدام کار برایش ساده وکدام کار برایش دشوار و طاقت فرساست .حال به جای اینکه به این قشر جامعه دست تعاون وهمکاری دراز کنیم و انها را به یک زندگی ارام و متوطن هدایت وهمکاری کنیم انها را از چراگاههای مواشی شان بیرون می رانیم وبه انها تهمت اجنبی(بیگانه) ووحشی نیز میزنیم. اگر فرهنگ وتمدن امروزی وپیشرفته اینست باور کنید که ما خیلی عقب مانده تر از انها هستیم چون به مهمترین اصل فرهنگ که احترام به کرامت انسانی واحترام به همنوع است غافل هستیم .کوچیهای افغانستان مانند سایر هموطنان خود مردمانی شجاع ودلیر هستند و در طول تاریخ دوش به دوش هموطنان از سرزمین ووطن خویش دفاع کرده اند .حال اگر ما واگر دولت نمیتواند به انها کمک کند لااقل انها را از چراگاههای مواشی شان که از قدیم الایام تاکنون محل پرورش دامهای انها بوده بیرون نه رانیم . بهتر است کمکشان کنیم نه اینکه به زندگی انها توهین کنیم اینها سرمایه های با ارزش مملکت هستند.بااحترام.(امان الله نوزاد وال)

    • آقای جلالزی!

      تشکر از مضمون احساساتی تان. در این جای شک نیست که یکتعداد پشتونها اتباع افغانستان استند. و در این هم جای شک نیست که زندگی کوچیها یک زندگی پرمشقت است. ولی این مشقت از خاطر فقر نیست. شاید خودت این را ندانی که کوچی ها یکی از متمول ترین اقوام افغانستان استند. اگر حرف من را قبول نداری لطفاً مراجعه کن به کتاب Afghanistan: Key to a Continent. اگر اهل خواندن کتاب نیستی، حد اقل بیاد بیاور که این کوچی ها همیشه از مناطقی که در سابق میگذشتند، برای مردم محلی و دهاقین قرضه میدادند و سال بعدی قرضه خود را با سود آن پس میگرفتند. قرضه دادن که از غریبی خو نمیشه!

      اگر کوچی ها میخواهند که ساکن شوند و به زندگی متمدن روی بیاورند، باید از پول خود استفاده کرده و زمین بخرند و به کشت و زراعت آغاز کنند تا از یکطرف به مشقت خود پایان دهند و از طرف دیگر سبب آزار و ازیت مردم دیگر نشوند. این نهایت ظالمانه و قومگرایانه است که نویسندگان قانون اساسی افغانستان، که بدون شک در آن آقای کرزی و اشرف غنی و احدی و ... نقش کلیدی داشتند، برای قوم کوچی یک امتیاز بزرگ بیشتر و بالاتر از دیگر اقوام افغانستان قائل شده اند. در حالیکه کوچی ها پولدار ترین مردم افغانستان استند، چرا باید از پول مالیات دیگر مردم برای آنها خانه و مسکن ساخت؟ چرا پول خود را خودشان مصرف نمیکنند؟ من خودم تقریباً به سن چهل سالگی میرسم و از سن هفده سالگی که در دانشگاه کابل درس خوانده ام و بعد در کابل کار کرده ام، ولی تابحال یک سرپناه چی که غذا و لباس کافی برای اولادهای خود محیا کرده نمیتوانم. مانند من میلیونها افغان دیگر در همین مشقت بسر میبرد. سالانه توانایی خریدن یک گوسفند را ندارم، در حالیکه هرکوچی هزارها تا گوسفند و مال دارد. چرا وجدان خود را یک کمی بیدار نمیسازی که از مشقت مردم دیگر صحبت کنی.

      گذشته از آنچه در بالا گفتم، آیا آقای جلالزی این را میدانی که این گشت و گذار مالهای کوچیها بالای محیط زیست (بطور مشخص بالای کیفیت زراعتی خاک که در آن مالهای شان میچرد) چقدر تأثیر خراب دارد. آیا خودت چیزی بنام «چرش بیش از حد» را میدانی؟ این بمعنی آن است که وقتی سبزه یک منطقه چندین باز بیش از حد قطع میشود، بالاخره زمین آن منطقه خاصیت زراعتی خود را از دست داده و به بیابان تبدیل میشود. یعنی در آن دیگر هیچ چیزی نمیروید.

      خداکند که این چند نکته را که گفتم، رفته و بیشتر تحقیق کرده و بیطرفانه بعد از این منحیث یک انسانی که ارزش این سمت را دارد فکر کنی! تشکر

    • معلوم مشود که برادران پشتون ما از کوچی هاشان گرفته تا به اصطلاح روشن فکرانشان از چند تا سنگ که برای ما باقی مانده دست بردار نیست!حقیقت است که باید عرض کنم نود و نوه در صد از برادران پشتون هنوز توانایی درک همزستی و احترام به حقوق دیگران را ندارد.باید مراقیب باشیم

    • جلالزی مه قربان سخنان و نوشته های تو شوم .
      این یک حقیقت است که اکثرمردم افغانستان از شنیدن و نوشتن حقایق رنج میبرند اما من قلم تو را صدقه شوم که حقیقت می نویسی .
      این نظریات همان مردم پوچ مغز است اما مقاومت خود را از دست ندهی.

    • جناب نوزادوال صاحب! سلام!
      نمیدانم که واقعا از نوزاد هستی یانه بهرترتیب مطلب راکه نوشته اید کاملا بایکدیگر در تناقض است ازیکطرف زنده گی کوچیگری را ناشی ازضعف فرهنگ دانسته میگویید که این شیوه زنده گی اجباری است نه اختیاری آیا راه حل پیشنهادی شما این است که به این زنده گی اجباری ادامه داده شود؟ آیا تاکنون هیچ خانواده کوچی زنده گی کوچیگری را ترک نداده است من خودم کوچی هستم پدران من کوچی بودند اما من امروز در امریکا زنده گی درس میخوانم پدرم در دبی کار میکند لطفا بخاطر خدا دیگر مردم مارا تشویق به حیوانیت نکنید!!!!!

    • کم کم بياموزيم که نظر منطقی و معقول ابراز کنيم.

    • لطفا درباره ی افراد، کوچی و غير کوچی اينگونه اظهار نظر نکنيد. اظهار نظر شما مخالف کرامت انسانی می باشد.

    • سارتر جان

      از کدام چند تا سنگ یاد میکنی ؟ سنگهای وطن همه ، مربوط به یکدیگر ما است. چنین نمیشود که این سنگ تو است و این از من. همه ما باید از آنها مستفید شویم به شمول کوچی ها.

    • آقاي امان الله نوزادوال !!
      نوشته يي كه (كوچي هاي افغانستان مانند سايرهموطنان خود مردماني شجاع و دلير هستند و در طول تاريخ دوش به دوش هم وطنان از سر زمين و وطن خود دفاع كرده اند . )
      در كدام طول تاريخ آنها ازين وطن دفاع كرده اند . سن بنده اظافه از شصت سال است بنده درين سن شصت ساله ام نه ديده نه شنيده و نه خوانده ام كه كوچي حتي عسكري كه اززمان شاه امان الله و ظاهر و داود و كمونيست ها وظيفه ملي و جبري بود اين وظيفه ملي را انجام داده باشند چه برسد به دفاع از وطن . در نظر بنده آنها حتي شهروند اين مملكت هم به حساب نمي آيند چون زماني يك شخص ميتواند شهروند يا تابع يك مملكت به حساب آيد كه تذكره يا برگ شناسايي آن ممللكت را با خود داشته باشد و مثل ساير افراد آن مملكت احترام به قوانين آن مملكت را نمايد . كوچي ها درهيچ زماني خدمت زير بيرق را انجام نداده اند حتي در زمان امير امان الله غازي كه استقلال افغانستان را بدست آورد پس آنها در كجا دوش به دوش هم وطنان ازين سرزمين دفاع كرده كه شما آقاي نوزادوال نوشته ايد . اگر در تاريخي خوانده ايد لطفاً آن مأخذ را براي ما هم بنويسيد كه ما هم آگاهي يابيم در غير آن . الكاذب و عدو الله .
      عبدالفريد ( اعظم )

    • کوچی ها باید به وطن اصلی شان (مناطق دو طرف مرز پاکستان و افغانستان) برگردانده شوند و مسوولیت نیمی از آنها را پاکستان باید داشته باشد. این یگانه راه حل این مساله است و بس.

  • مادب باشید و درست صحبت کنید

    • کوچی ها همچنان ادعای بدست داشتن فرمان های ملکيت اراضی قسمت از حومه ولسوالی های کابل، مانند بگرامی، ارغندی، دهسبز و ... را به مثابه ساحه علفچر و ميله جای شان دارند، که امروز ادعاء حق خريد و فروش آنرا نيز، به اساس همچو فرمان ها، دارند.

    • من فکر می کنم دولت باید به اسکان کوچی ها فکر کند و به آنها کمک کند که کم کم ساکن شوند. دولت افغانستان این توان را ندارد که یک شهر کلان بسازد و در آن کوچی ها را ساکن کند. آنها باید در تلاش ساکن شدن شان با دولت کمک کنند.

      دولت باید آنها را سرشماری کند و برای شان تذکره صادر کند تا بر رفت و آمد شان کمی کنترل داشته باشد در غیر اینصورت امنیت خودشان و مردم ساکن به خطر می افتد.

      ملل متحد و سازمانهای خیریه باید در اسکان آنها با دولت افغانستان همکاری کند. برای آنها مکتب و شفاخانه بسازند.

      مهم تر از ههمه دولت باید کوچی های مسلح را خلع سلاح کند. هیچ کس به جز اردوی ملی و پولیس نباید سلاح در اختیار داشته باشد. دولت باید یک تاریخ را معین کند تا آن زمان مردم سلاحهای شان را می توانند به دولت در بدل پول تحویل دهند. بعد از آن تاریخ یک تاریخ دیگر را مشخص کند که مردم سلاحهای خود را داوطلبانه و بدون پول به دولت تسلیم کنند. بعد از این تاریخ اگر از نزد هر کسی دولت سلاح پیدا کرد باید حد اقل او به 5 سال حبس محکوم کند در بدل هر میل سلاح. این است راه کنترل جامعه ای امروزین. کوچی و غیر کوچی نباید سلاح حمل کنند.

      دولت باید مسوولین میدان و بهسود را که در کنترل کردن این ماجرا ناکام ماندند برطرف کند و به جای آنها افراد لایق را به کار بگمارد.

      به نظر من زندگی کوچی گری نه به نفع کوچی ها است و نه به نفع دیگر ساکنین کشور. هر آشوب به کوچی و غیر کوچی آسیب می رساند.

    • جلال زی مصروف سواد اموزی است در این سایت.

      مسوول این سایت هر بار در پیشانی نوشته های جلال زی مینویسد واز خوانندگان این سایت میخواهد که به مشکلات نگراشی نوشته هاای جلال زی بپردازند اما هیچ کس وقت وحوصله انرا ندارد که به جلال زی بیسواد درست نوشتن رایاد بدهد!!
      چندی قبل یکی از خوانندگان همین سایت یاد اور شده بود که نوشته های جلال زی ابروی این سایت را میبرد و مردم دیگر این سایت را جدی نخواهند گرفت.
      این جلال زی عجب موجود لجوج ودیده پاره ای است!! خوانندگان میدانند که این ادم بسیار بیسواد است مگر خود این اقا هرگز به روی خود نمی اورد.
      من قکر میکنم که باید به نوشته های او از این زاویه نگریسته شود که هر ادم بیسواد هم حق دارد تا گپ های خودرا بزند.واز نادرست نوشتن واژه ها وجمله های او باید چشم پوشید.
      دروغبافی ها وگرایشات برتری خواهان او موجب گردیده است که افسانه قوم اگثریت را سردهد.ورنه همه میدانند که پشتونها 30درصد نفوس این کشورا تشگیل میدهند.
      این کوجی ها افغان هستند اما افغانستانی نیستند.انها افغانهای پاکستان هستند وباید در همان جا مسکون شوند.
      یکی از همین قاشیستهای پشتون اینجا نوشته است که ای پشتونها به پا خیزید وغیرپشتونها را سرکوب کنید.دوستان این است برنامه اصلی فاشیستها قبیله گرا.هوشیار باشید.دربرابر این سیاست مردم ما باید اماده شوند.ما باید دیگر فریب واژه تحمیلی افغان را نخوریم.اقغان تنها پشتونها اند که این سرزمین را میخواهند به نام نیکه های خود کنند وباز فردا ادعا کنند که دیگران چون افغان نیستند پس از از این سرزمین نیستند.نام پدر پشتونها افغانه است نه نام پدر دیگران.این طلسم را فرزندان اگاه ودلیر این سرزمین پر افتخار باید بشکنند.انها مانند کوجی ها قباله های خود ساخته دارند که گویابابای انها افغانه قباله این سرزمین را به پشتونها داده است.
      رک وراست این سرزمین را میخواهند به نام پدر خودبسازند مگر ما غافل هستیم وفریب دروغهای انها را میخوریم.

    • برادر محترم در رابطه به سخن خود فکر کردید و یا به همین طور اضافه نمودید در سایت بین االمللی که تمام دنیا این سایت را مطالعه می نماید و انها چه فکر خواهند کرد که تمام مردم که در رابطه به بعضی موضاعات انترنتی داخل می شود درست صحبت نمی کند ویا چیزی نمیفهمد چون تمام برادران می خواهند در رابطه به مشکلات مردم صحبت کنند به خاطر به دست اوردن یک راه حل خوب و شما تمام را حیثیت یک نافهم راندهید خوب خداکند نصیحت برادر تان راقبول نموده و امید در ایندد در همچومصلات متوجه باشید .

  • جناب اقای سرور علی ! جنابعالی به نکته مهم والزامی اشاره فرمودید در واقع منظور این حقیر نیز از کمک کردن به کوچیها همان اسکان دایمی انها بود ولی بعضی از دوستان بد بر داشت کردند .
    حالا بهتر شد به دوستانی که از گفته های بنده دچار سوءتفاهم شدند عرض میکنم منظور من همین گفته های شیوا و روشن برادر محترمم جناب اقای سرور علی میباشد.(در واقع هرچه که ایشان در مطلب فوق ذکر نمودند از روی درک به مسایل وهمچنین دلسوزی بوده) خدا کند برادران ما در مطالبی که مینویسند همیشه روش اصولی را در پیش گیرند.تشکر.(امان الله نوزاد وال)

    • برادر سلام اینو باید در نظر داشت که هرکسی با قوای نظامی بر سری یک عده انسانهای بی گنا حمله ور شده و نتیجه آن کشتار بازده نفر در 50 روز باشد فرق نمیکند که باشد واز کجا باشد آنها اشغالگر است این یک واقعیت است که قابل انکار نیست ما باید جدای از مسائل قومی و مذهبی عادلانه قضاوت کنیم برادر من

      آنلاین : http://a-basirat.blogfa.com

  • بیسارسخنان معقول ذکر شده و من می خواهم بنویسم دررابطه به کوچی ها که در قدم اول بی نظمی را خودشان ایجادنموده همرا با برادران هزاره و حال براران محترم به عوض اینکه مشکلات ایشان راحل نماید در موضوعات بی معنی میکشاند موضوع را که انها به ارگان های مردمی و به میان اوردن زبان های کشور یاد اوری می شود که تو هزاره تو تاجک و تو افغان هستی اومردم شریف افغانستان اول به لیاز مردم مشکل زده کشور اگر به لیاز مردم نمی کنید به لیاز خداکنید کشور به این حالت رسید چه نتیجه به دست امد بدون قتل دوزدی و غیره که قابل این نیست که به فید قلم بیاوریم چون سایت انترنیشنل می باشدو تمام مردم دنیا این سایت رامطالعه می نماید لازم نخواهد بود در رابطه صحبت کنیم اگر چه حال از دوست کرده دشمن خوب است

  • به نام خدا
    من فکر میکنم که این نویسنده در کل مقالاتش قصد دارد که با مردم هزاره درگیر باشد و همیشه از مواضع یک جانبه استفاده میکند و شاید هم سرش به تنش زیادی کرده. من مخالف نوشتن آزاد نیستم ولی باید نویسندها باید با دید باز و بدون یک جانبه گرایی به مسائل بپردازند.در غیر آنصورت عواقب بدی را در پیش روی خویش خواهد داشت.

    • شنيده بوديم كه افغان‌ها مهمان نواز اند و با غيرت!
      به نظر مي‌رسد كه وحشي‌گري را با قهرمان بودن بدلي گرفته‌ايم! و خوي جنگل و حيوانات وحشي را به‌نام غيرت و ننگ با خود يدك كشيده‌ايم
      متآسفانه برادران پشتون ما در هميشه تاريخ افغانستان، مشكلاتي براي كشور آفريده‌اند!
      اينها جلو پيشرفت و ترقي كشور را گرفته و افغانستان را بي‌چاره نموده‌اند!
      اگر روزي جامعه جهاني از افغانستان بيرون رفته و قدرت را دوباره به ملا و طالب بسپارند، بايد فاتحه اسلام را خواند و همين حالا مردم بي‌چاره‌ي ما به خاطر بد عمل كردن ملا و طالب دارند نسبت به اصل دين بدبين مي‌شوند، كه گناهي است نابخشودني!
      طالبان آن‌قدر وحشي اند كه در مناطق تحت قلمرو آنان وقتي وارد مي‌شوي، به ياد انسان‌هاي ماقبل تاريخ مي‌افتي، با اين تفاوت كه آنان از وسايل مدرن آدمكشي با فكر و انديشه‌ي قرون وسطايي استفاده مي‌كنند!
      الباقي را بخوان در: http://afterwar.blogfa.com/
      و http://www.mazary.net/a/215.html

      اگر در قوی ترین موتورهای جستجو، چون گوگل و یاهو، و معروف ترین کتاب اطلس کامل جغرافیایی جهان، کلمه ی «افغانستان آباد» را جستجو کنید، نتیجه صفر خواهد بود. اما اگر با پسوندهای خراب، ویران، جنگ زده، فقیر و عقب مانده، توسعه نیافته، و هرچه از اوصاف قرون وسطایی سراغ دارید، جستجو کنید با نتایج بیشماری روبرو خواهید شد! تا اینجا –اگر در خانه کس است همین یک حرف بس است-
      هرچند در نقشه جغرافیایی جهان، افغانستان با پسوند آباد نداریم و در تمام این کرۀ خاکی، یک افغانستان است و آنهم خراب و ویران. اما آرزوی هرفرد ساکن افغانستان، آبادی کشور بوده و همه در تلاش اند، این آرزو را بر مسند تحقق نشانند. و علی رغم موجودیت افکار قرون وسطایی و طالبانی که سد بزرگی در راه پیشرفت کشور محسوب میگردد، هموطنان ما در عرصه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به پیشرفت هایی نایل آمده اند که در خور توجه و تأمل است. و به یقین این روند، تحرک صعودی داشته و در اندک زمانی شاهد افغانستان آباد خواهیم بود. افغانستانی که در آن اتباع کشور از مزایای یکسان و حقوق برابر بهره مند گشته، در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنند و از آپارتاید و تبعیض نژادی در آن خبری نبوده و حاکمانش خدمتکار ملت و مردم، سالار باشند.
      بر دولتمردان ماست که از گذشتۀ تاریک و تاریخ پر فراز و نشیبی که اغلب ساکنانش با واژه های، صلح و صفا آشنا نبوده و مزه دموکراسی به معنای واقعی کلمه را هیچگاه نچشیده اند، درس عبرت آموخته بر خط حاکمان جور و افکار فاشیستی- طالبانی خط بطلان بکشند و این فرمایش رسول الله(ص): «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» را که تحقق عینی آن به دفعات در کشور تکرار شده و طالبان این نمایش را به اوج رسانیدند، نصب العین خویش قرار داده و مراقب اعمال شان باشند، مبادا آنانی که فردا آیند و تاریخ امروز ما را سیاه بیبینند و بر تاریخ سازان ننگ و نفرت نثار کنند.
      در افغانستان آباد، مردم قبل از هر جیزی ایمان به خداوند و اعتقاد به دین مبین اسلام دارند و در عین حال تحجر و واپسگرایی را مردود میشمارند، و از آنجایی که اسلام پیروانش را به وحدت، صمیمیت، برادری و برابری و تمام فضایل انسانی و کرامت بشری دعوت میکند، مردم در صلح و امنیت با آرامش خاطر، و با مزایای یکسان و برابر در کنار هم زندگی میکنند و کرامت انسانی هر فردی محفوظ است. اگر هم اندکی افکار ضد دینی در مواردی به چشم بخورد، از برکات حکومت طالبان است که اسلام را با چهرۀ غیر قابل قبول و به دور از تعقل و منطق معرفی کردند.

      به ذات پاك خدا و به چاريار نبي قسم كه افغاني ذليل ترين موجود كره‌خاكي گشته و ما كه در خارج كشور آواره‌ايم بدترين وضعيت زندگي را داريم.
      آخر تا به كي؟
      وحشي گري و بربريت و حيوان‌صفتي چاره كار نيست!
      ديگر نمي‌نويسم، چون طالب كه سواد انترنت و خواندن ندارد تا پاسخم را بدهد!!!!!!!!!

      آنلاین : وحشي گري تا به كي؟

  • كوچي هاي هزاره كه توسط امير عبد الرحمن تا كنون آواره اند و من يكي از آنها هستم كجا برويم؟ ما هم در داخل آواره ايم و هم در خارج!
    آيا دولت فكري به حال ماكرده؟
    آيا آنهاي كه در سرزمين پدري ما دايه و فولاد يا همين زردرگي دايزنگي كه مال اجداد من بوده، نماز مي‌خوانند نماز شان غصبي و باطل نيست؟
    من باقي مانده سيف اميرم!

    بقيه السيف امير!

    بقيه السيف يعني كسي كه جدش را كشته اند! بعد از قتل وي، زمين و مايملك‌اش در قريه «زردرگي دايزنگي» را به كوچي دفتاني، سخاوتمندانه بخشيده‌اند!

    بعد از آواره شدن بقاياي سيف امير در غزني، در دو نسل پي‌در پي جد بزرگ و عمويش را در كوتل تاقپارچه (حدفاصل وردگ و علوداني) در حال بازگشت از سفر غزني به اقامتگاه شان «يخشي خوات» از دم تيغ گذرانده‌اند!.

    البته بقاياي سيف امير به جز من هزاران خانوار هزاره ديگر اند كه در زمان حاكميت امير! از دايه و فولاد و سرزمين‌هاي‌شان آواره شده‌اندكه تاريخ‌نويسان تا 55% و 62% نابودي جمعيتي هزاره‌ها را به ثبت رسانيده‌اند.

    در اين ميان خوش شانس‌ها راهي كويته، مشهد و يا هندوستان گشته و براي هميشه از فغانستان و درد و رنج موجود در آن، رهايي يافته‌اند. و تعدادي زيادي هم آواره ديار كابل شدند، كه در آن‌جا هم ضربه‌هاي شلاق ستم و بيداد، بر پيكر زار و نحيف شان نواخته شد، تا اين كه در قريه سلطانجان حوالي چهاردهي كابل، فرزندي از بقاياي سيف امير به دنيا آمد، كه هيچ‌كسي او را درك نكرد و قدرش را نشناخت! او جز «سلطانعلي كشتمند» كسي ديگر نبود كه كفرش زائيده ايمان امير و محصول مسلماني شاه بود! و او تنها كسي بود كه از قوم هميشه محكوم! چند صباحي به چوكي صدر اعظم تكيه زد، و آن زماني بود كه اميران مسلمان افغانستان، جا خالي داده بودند! و به قدرت رسيدن فرزندي از تبار ستمكشان، در افغانستان براي اولين بار بود و احتمالا آخرين بار نيز! چون دين تقلبي و تزوير همچنان ابزاري خواهد بود براي تداوم سلطه قوم برتر! كه از مادر حاكم زائيده مي‌شوند!

    قدرش را ندانيستيم، چون دينداران كافرش ساخته بودند، و از كافر اينچنيني هيچ كسي نخواهد پرسيد كه چرا و به چه دليل كافر شده‌اي؟ نكنه مسلماني اميران افغان كافرت كرده‌اند؟ كافر بايد طرد شود و هيچ دليلي براي كفرش پذيرفته نيست و در آخرت جايش دوزخ و در افغانستان همه با هم چه مسلم و چه كافر معذب بوده و هستند!

    كاش قدر فرزند ديگر از تبار ريسمان به دوشان هميشه محكوم را بدانيم، همان كه تازيانه‌هاي ستم بر پشت و پهلويش نواخته شد و فرياد عدالت‌خواهي‌اش در غرب كابل توسط لشكريان شيطان، و نمايندگان خود خوانده خدا در سرزمين خدا! در گلو خفه شد! كه براي قدر داني ازو هنوز دير نيست، قدر داني از او يعني عدالت خواهي و تحكيم پايه‌هاي دموكراسي ببخشيد! مردم سالاري در جمهوري اسلامي افغانستان.

    جان‌هاي زيادي بايد فدا گردند، تا دموكراسي‌ (مردم سالاري) در كشور حاكم گردد، و مي‌ارزد در اين راه همه با هم تا قربانگاه رفته و با خون خويش، خط بطلان بر انديشه‌هاي فاشيستي تماميت‌خواهان تاريخ كشيده، نگذاريم تا امير شمشير به‌دست براي تكرار تاريخ بازگردد و از فضاي باز سياسي دفاع كنيم.

    ***

    شايد بتوان ادعا كرد كه فقيرترين كشور در قاره‌ي پهناور آسيا، افغانستان باشد و در ميان اقوام ساكن در اين كشور، هزاره‌ها كه از نظر نژادي و مذهبي؛ متفاوت از ديگران بوده نژاد زرد و مذهب شيعه دارند، محروم‌ترين قوميت اين مرزوبوم را تشكيل مي‌دهند. اگر نژاد زرد داشتن سبب عقب‌ماندگي و فقرشان باشد، بايد اين عامل در تمام عالم يكسان عمل نمايد و كشورهاي ژاپن، كره، چين، تايوان و...، كه از نژاد زرد هستند فقيرتر از همه باشند و حال اين كه قضيه كاملاً برعكس مي‌باشد. و اگر مذهبي كه به آن تعلق دارند آنان را به اين روز انداخته باشد، شيعيان دنيا همه بايد چنين باشد كه نيستند و ما در همسايگي غربي كشور خويش شاهد كشوري هستيم كه در عرصة اقتصاد و توسعه‌يافتگي اگر مقايسه‌اي صورت گيرد، بيش از يك قرن عقب مانده‌ايم. و مسلماً هيچ پديده‌اي در عالم وجود ندارد كه معلول علتي نباشد، هرچند علل به‌وجود آورندة آن در همه‌ جا يكسان نبوده و با متغيرهاي زماني و مكاني در تغيير است، در عين حال مجموعة مسايلي وجود دارد كه به عنوان عامل فقر به صورت عموم مطرح مي‌باشد.

    آنلاین : كوچي‌هاي هزاره كجا بروند

  • كوجي‌هاي هزاره محروم‌ترين قشر فراموش شده!

    «کوچی ها کجا بروند؟!

    پرسش فوق را آقاي ميرويس جلالزی در مورخه چهار شنبه 25 ژوئيه 2007 در سايت كابل پرس مطرح نموده و در ضمن مقاله‌ي، مظلوميت كوچي‌ها را انعكاس داده است.

    بعد از جنگ بهسود، بين ساكنان محل و كوچي‌ها، دولت افغانستان اعلان داشت كه براي اسكان كوچي‌ها در شمال و جنوب هندوكش، 12 شهرك ايجاد مي‌كند.
    ***
    مطالب فوق ما را بر آن داشت كه از فراموش شده ترين قشر، در كشور «كوچي‌هاي هزاره» نيز ياد كنيم.
    راقم اين سطور كه خود نيز متعلق به اين قشر بوده و با گوشت، پوست و استخوان خويش دردها و آلام آنان را حس نموده است، لازم ميبيند كه نكات چندي را فراروي هموطنان گرامي قرار داده و از نظرات و انتقادات آنان استفاده نمايد.
    ابتدا از خود بگويم، قريب به يك قرن پيش ازين، جدمان «محمد حسين گرگين» در منطقه زردرگي دايزنگي، حد فاصل نهال و نَيَك، توسط كوچي‌ها به قتل رسيد و زمين و اموالش به فرمان اقدَس جناب امير، به كوچي‌ها بخشيده شد!
    از آن روز تا حالا بقاياي سيف امير كه از دم تيغ شاهانه! جان به سلامت برده‌اند، آواره‌ي شهرهاي مزار، كابل، غزني، و چندين قريه در اطراف شهر غزني بوده اند، و هنوز هم آواره اند و سرگردان!
    بي‌ترديد، مي‌توان گفت كه از جانب پشتون‌ها مورد ستم قرار گرفته و از حق انساني خويش محروم شده ايم، اما نه از همه‌ي پشتون‌ها؛ چون اكثريت جامعه پشتون را مردمان خوب، متدين، با ننگ و غيرت تشكيل مي‌دهند، و در ميان آنان، فراوان‌اند كساني كه معتقد اند كه «افغانستان خانه مشترك ماست» و تمام اقوام حق زندگي توام با كرامت انساني را دارند.
    بنا بر اين، خوب است كه حساب فاشيستان، تماميت‌خواهان و انحصارطلبان را از پشتون‌هاي اصيل، روشنفكر و با فرهنگ، جدا ساخته و با اين رويكرد وارد بحث گرديم كه پشتون، تاجيك، هزاره و ازبك و...، همه برارد بوده و اعضاي يك پيكر به نام افغانستان اند، و در ميان هر جامعه و قوم و قبيله، انسان‌هاي بد نيز وجود دارد كه اگر دقت صورت نگيرد و حساب بدها از خوب‌ها جدا نگردد، پيامدهاي ناگوار و جبران ناپذيري را به بار خواهد آورد.
    ***
    از زمان عبدالرحمن خان، كه تصفيه قومي و نژادي در كشور آغاز گرديد، هزاران خانوار از مردم هزاره، از منطقه و ديارشان آواره شدند، از ميان بيجا شدگان، آن‌هاي كه خوش شانس‌ بودند، موفق به فرار از كشور شده و در پاكستان، ايران، كشمير و هند مقيم گشتند و براي هميشه از درد و رنج زندگي افغاني خود را خلاص نمودند.
    جمع كثيري ازين بيجا شدگان بخت برگشته، در داخل كشور آواره شدند كه اينان را مي‌توان به دو گروه تقسيم نمود:
    دسته اول كساني اند كه خود راهي شهرها شدند و يا به اسارت برده شده و يا تبعيد گرديدند و در كابل رسيدند، كه بعد از تحمل مرارت‌هاي بي‌شمار، با حمالي و جوالي‌گري و كارهاي طاقت‌فرسا، توانستند جُل خويش را از آب كشيده، در همان شهرها مسكن گزينند، و صاحب كلبه گلين گردند!
    دسته دوم كساني بودند كه در مناطق روستايي هزاره‌جات پراگنده شدند و يا بعد از اين كه زمين‌هاي شان را امير، به قبايل پشتون بخشيد، در همان زمين‌هاي خودشان، به صورت دهقان و مزدور، به كار مشغول شدند، كه هنوز هم آواره‌اند و سرگردان! و اينان مظلوم‌ترين قشر جامعه هزاره را تشكيل مي‌دهند، زيرا هم از جانب امير مورد غضب و قهر قرار گرفتند، اجداد شان كشته و اسير شده و مال و زمين‌هاي شان، غصب گرديد و خود نيز آواره و پريشان در ده و ديار اين و آن ماندند، و هم مورد بي‌مهري همنژادان خويش قرار گرفتند.
    اين آواره‌هاي سرگردان، در هر قريه و روستاي هزاره‌جات، براي سپري كردن چند روز زندگي كه مي‌روند، روستائيان و صاحبان قريه، روي خوش به آنان نشان نمي‌دهند،‌ «همسايه!» كلمه‌ي (معادل «افغان!» در ايران) است كه براي تحقير و توهين آنان از جانب خود هزاره‌ها به كار مي‌رود.
    همسايه يعني كساني كه خانه و كاشانه ندارند، قوم و خويش پدري خود را گم كرده‌اند، در همسايگي مردمان ديگر كه اغلب به نان شب محتاج‌اند، زندگي مي‌كنند و طبيعي است كسي كه خود گرسنه است، نمي‌تواند تحمل و جود گدا را در خانه اش داشته باشد! لذا نبايد از برخورد بد آنان، گروه آوارگان، ناراحت و غمناك گردند، بلكه بايد به فكر راه‌حل منطقي‌تر باشند.
    از آنجاي كه در ميان اين گروه آواره، هيچگونه همبستگي و پيوند وجود ندارد، و اغلب، مردمان فقير، و محروم از سواد و دانش اند، صداي‌شان را كسي نمي‌شنود، و اصولاً صدايي ندارند تا كسي بشنود، تنها در نماز و دعاها، خدا خدا مي‌كنند! كه گويا خداوند نيز آنان را فراموش كرده و يا اختيار را به نمايندگان تام الاختيارش «طالبان» سپرده است!.
    «سلطانعلي كشتمند» كه متعلق به همين گروه آواره است، براي اعاده حقوق آوارگان هزاره، حرف‌هاي داشت و دارد كه در كتاب 3 جلدي خاطراتش كه اخيراً در كابل به چاپ رسيده است، ثبت است، كه متآسفانه ايمان امير و اسلاميت شاهان وطن، وي را كافر ساخت و افغانستان هم كشوري است كه مسلمانش اگر از عدالت و اعاده حقوق برابر و كرامت بشري، حرف بزند، صدايش را در گلو خفه مي‌كنند؛ چه رسد به كافرش! و تنها كشوري است در كره زمين كه «منافع ملي» برايش مطرح نيست، ملا و طالبش به جاي كه «رحمةٌ للعالمين» باشند و از ديدن آنان، مردم به ياد خدا افتاده، قلب شان آرام گيرد، مايه وحشت، سمبل خشونت، قتل و انتحار اند! امروزه مردم افغانستان از درّنده‌هاي بيابان؛ شير، گرگ و پلنگ وحشت ندارند، اما با ديدن يك لُنگي‌سفيد ريش‌دراز تفنگ بدست، زهره شان مي‌تركد، خدايا! چه شد كه دينمداران، اين‌گونه، كشوري را به حهنم تبديل كنند و دين كه مايه آرامش، آسايش و صلح و صفا است، به‌دست كساني بيافتد كه «قربةً الي الله» مي‌كشند و امنيت را «قربةً الي الله» از مردم سلب مي‌كنند، خداوند خود به داد اين مردم برسد!
    آوارگان هزاره تنها اميدي كه مي‌توانند چشم به آن بدوزند،‌حكومت فعلي است كه داعيه‌ي دموكراسي دارد و دموكراسي در افغانستان، تنها مقوله‌ايست كه تآمين كننده زندگي شرافتمندانه، براي همه مردم مي‌باشد، و در سايه دموكراسي است كه انسان‌ها رشد نموده و به تعالي ميرسند و انسانيت معنا پيدا ميكند و دينداران نيز مي‌توانند ديندار باقي بمانند.
    لذا از دولت محترم جداً تقاضا داريم كه براي تسكين آلام و دردهاي وارده از جانب حاكمان قبلي، هم كه شده، فكري براي آوارگان كه چندين نسل آوارگي را تجربه كرده‌اند، بنمايند و كوچي‌هاي بي همه‌چيز و فقير هزاره را به مانند كوچي‌هاي ثزوتمند و پيسه‌دار وطن، در شهرها اسكان بدهند و يا همان زمين‌هاي اجدادي شان را به آنان برگردانند، تا هم آنان صاحب خانه و زندگي گردند و هم كسي بر زمين غصبي، نماز نخواند و روزه نگيرد!

    آنلاین : كوجي‌هاي هزاره محروم‌ترين قشر فراموش شده!

  • اين راهمه پشتون ها خوب مي داند که کوچی ها اگر سند و مد رگی دارد که سابت کنددرهزاره جات چراگاه دارد ازپادشاهان ظالیم وقوم پرست خودشان است دومن اگر چراگاه های کوچی ها پس داده شود باید زمین های هزاره ها که توسط عبدالرحمن به زور غضب شود پس به انها برگردانده شود که درافغانستان هرگز چنین نخواهد شد

  • سلام به همه خوانندگان،
    در قدم نخست باید گفت که بحث روی هر موضوعی که در آن قضاوت است باید با در نظر داشت هر دو طرف قضیه صورت بگیرد. این نوشته پیرامون "کوچی ها به کجا بروند؟" را خواندم. موضوعی است مهم در تاریخ کشور مان و سرنوشت تمام اقلیت های کشور.
    در مورد کوچی های کشور باید اشاره کرد که از کدام آدرس نویسنده کوشیده بگوید که پشتون ها و کوچی ها دو قوم جدا از هم استند در حالیکه با تمام شواهد و مشخصات واضح است کوچی ها به جز از پشتون های خیمه بدوش قومی دیگری نیستند. فرقی که وجود دارد خیمه بدوش بودن شان است و آن هم اینکه از خصلت سابقه همین قوم بوده است و به مرور زمان سکونت اختیار کرده و بقایای شان تا هنوز باقی مانده است. چون بسیاری از کوچی های کشور هم ساکن هستند و هم خیمه بدوش. یعنی بسیاری کوچی ها مربوط به یک منطقه خاص استند. اما اینکه خیمه بدوش استند، آنرا بصورت عنعنه خود با خود دارند. با باورمندی به اینکه کوچی ها از جمله شهروندان کشور استند می خواهم به نکته ای که شهروندی آنها را زیر سوال می برد و مورد تردید می منمایاند آن عبارت از سکونت شان است. چون هویت براساس سکونت و بعضی از مشخصات لازم تثبیت می شود. کوچی هایی استند که مربوط به یک ولایت استند و از آن ولایت تذکره دارند، آنها می توانند به عنوان شهروند کشور مربوط به همان ولایت باشند. کوچی هایی که موقعیت های شان ثابت نیست و سکونت شان ثابت نیست نمی توانند به عنوان تبعه قابل اعتبار کشور شناخته شوند به این دلیل که هیچ شکی نمی تواند وجود داشته باشد که آنها هویت کشوری دیگری مثل پاکستان را نیز داشته باشند. پس با صراحت تاکید به این مساله می خواهم برای همه نویسندگان اشاره نمایم که با احترام به تاریخ و بیان واقعیت در موارد لازم از حق طرفداری نموده و در راستای اعاده حقوق همه مردم این کشور قدم بگذارند.
    برای همه مردم و اهل تحقیق واضح است که حاکمان گذشته از چه نیرنگی در تلاش توسعه حاکمیت خود بودند. شاید مشکل باشد که بگویم که تمام کوچی ها بر اساس اهداف توسعه قدرت حاکمان بوده است اما به صراحت می توانم بگویم که وسیله ای بسیار خوبی برای وسعت دادن حاکمیت به نفع قوه حاکم بوده است. تاریخ کشور به صراحت خود خواهی حاکمان گذشته را به نمایش می گذارد. پس اگر همه به این باور دارند که این کشور سرزمین همه اقلیت های کشور است باید با پند از گذشته راه درست تری را برای آینده کشور انتخاب نماییم. اگر به تمدن و مدنیت باورمند هستید به این هم باورمند باشید که کوچی ها باید به سکونت گاههای اصلی شان جاگزین شوند و طبق آن می تواند و از هر حقوق که دیگر شهروندان کشور بهره مند می شود، بهره مند شود. وقتی شما شکایت از عدم رسیدگی به حقوق کوچی ها سخن می رانید باید این را هم بپذیزید که کمک را نمی توان مطابق کوچی ها به صحرا ها و کوه ها تقسیم کرد.
    در مورد حملات کوچی ها در بهسود باید گفت که این یک طرح سازی سیاسی در ادامه سیاست های حاکمان گذشته مثل عبدالرحمان بود که خواستند یک بار دیگر سرزمین این مردم را به بهانه ای مورد استفاده قرار دهند. دقیقاً که در این حملات مردم این ولایت کشته و زخمی دادند، زخمی ها به کابل آورده شدند اگر شما اطلاع ندارید شاید عدم آگاهی شما باشد که می توانید از شفاخانه مولا علی اطلاع حاصل نمایید. در آخر باید بگویم که بسیار مدت نیاز است تا به واقعیت ها از بیرون نگاه کرد نه از عینک مربوط به خود. چون قضاوت امروز عادلانه نیست و در ادامه استبداد گذشته شکل گرفته است.

  • نظر به کمبود وقت صرف به اصلاحات املائی آقای جلالزی میپردازم نه انشائی امید که در نوشته های آینده شان این موارد را مد نظر بگیرند.

    0 میگیرند نه میگرند

    1 پاها نه پاه ها

    2 متعرض نه معترض

    3 ضرورت نه ظرورت

    4 برپا نه برپاه نمودن

    5 مقوله نه معقوله

    ازنام هزاره نه ازنامه هزاره

    ازغلطی های انشائی علی العحاله صرف نظر میکنم

  • برادرمن چرااين قدرازقوم دفاع مي كنيد شهريهاي اين قوم شهرهاي كلان كشورراپركرده وتمامي دانشگاهها راپوهنتون نام گذاري كرده اند .خانه به دوشان شان براي تسلط درتمام كشوروخاصه هزارجات ازجانب قدرتهاي حاكم ظالم حمايت 259ساله مي شوند . شمارابه خداازمظلوميت آنهايي سخن بگوييدكه درتمام عمر درشهر هازندگي كرده اند اما كسي به آنها اجازه درس خوانده دررشته هاي موردعلاقه شان نمي دهند وصدها ظلم ديگر كه برآنها رفته است كه خيرباشه .
    اگراينها راست مي گويند چرا باتذكره پاكستاني وارد كشور مي شوند . درهيج جاي هزاره جات مردم به خاطر شكار نمي توانند اسلحه حمل كنند اما اين برادران مظلوم كوچي هزارها كيلومتر را با تذكره پا كستاني واسلحه ثقيل وخفيف ازجلوآيساف اردو وپليسي مي گذرند وكسي نمي گويد اينجا چه خبره برخانه هاومزارع مردم حمله مي كنند وصدها جنايت ديگر . راستي مظلومها هميشه چنين هستند ؟ خوشا بحال مظلومين . /

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس