طالب و ملیگرائی؟ چه طنز بی مزه!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بار ها شنیده شده است که افراد به شکل منفرد و گروهی از طالب که بعد از هجوم امریکائی ها به خاک ما در برابر امریکائی ها سلاح برداشته است و به جنگ با امریکائی ها و همپیمانان شان پرداخته است به عنوان نیروی ملی یا نیروی مقاومت یاد کرده و به تمجید و تحسین و بزرگداشت وی مبادرت ورزیده اند. این نوع ارزیابی از طالب در حال حاضر زیاد نیست، ولی در گذشته ها بیشتر چشمگیر بود.
اتلاق کلمۀ ملیگرائی به طالب واقعاً یک طنز بی مزۀ است. تاریخ طالب از بدو تولد تا امروز حاکی از آن است که طالب همیشه مانند ابزاری در دست و در خدمت پاکستان قرار داشته است. هیچ انسانی نمی تواند از این واقعیت انکار کند که تولد طالب در پاکستان صورت گرفته است. سیر ابتدائی رشد این حرکت در پاکستان و به هدایت و حمایت پاکستان پیموده شده است. هدف به کارگیری این ابزار را نیز قبلاً پاکستانی ها بنا به مشورۀ دوستان شان تعیین کرده بودند. پیروزی چشمگیر و سریع طالب بر برادران همکیش و هم آئین اش نیز نتیجۀ
حمایت مستقیم نیرو های پاکستان و ساسیت مداران آن کشور بوده است. در امر اداره و سیاست پردازی طالب، مستشاران پاکستانی، تا زمانی که طالب به خاطر رابطۀ نزدیکترش با القاعده از فرمان پاکستان عدول کرد، دست باز و وسیعی داشتند. در امور امنیت و اقتصاد ـ با امداد های سخاوتمندانه مواد خوراکه برای پائین نگهداشتن قیمت و حصول رضایت مردم ـ پاکستان زمینه استحکام امارت طالبانی را تا توانست مهیا کرد. امروز نیز شکل گیری مجدد طالب بعد از فرار از افغانستان در نتیجۀ تلاش و سیاست پاکستان صورت گرفته است و همان کشور هائی که قبلاً طالب را در تبانی با پاکستان بوجود آوردند باز هم طالب را تجهیز و تمویل می کنند. طالب به هدایت سرویس استخبارتی پاکستان هم علت افراطگرائی ها شده است و هم علت دهشت افگنی و نزاع میان مردم؛ امری که در صدر سیاست های پاکستان برای آشفته ساختن و ایجاد نزاع و در نهایت بی ثبات ساختن افغانستان قرار دارد. و ... و ...
آیا با وجود همه اعمالی که طالب انجام می دهد ـ قرار گرفتن در خدمت بیگانۀ که خواهان به توبره کشیدن خاک افغانستان است ـ و آسیب هائی دیگری که طالب بکشور ما وارد نموده است به شمول گذشتۀ هراس انگیز وی در کشور، به خصوص نام بدی که طالب ـ افغان های تروریست ـ برای ما به ارمغان آورده است و ده ها حرف و سخن دیگر، حق داریم که از طالب آن هم به عنوان یک حرکت ملی یا جنبش مقاومت پشتیبانی کنیم؟
معنی ملیگرائی این است که انسان به فکر مردم و ملت خود باشد و برای اعتلا و آزادی و سربلندی کشورش به اتکای ملت و مردم خودش، بکوشد. امری که در شأن طالب نه وجود دارد و نه دیده می شود. در تاریخ جنگ های مقاومت یا جنگ های آزادی خواهی و استقلال طلبانه، حتی به گونۀ نمونه هم، یک حرکت ملی و استقلال طلبانه یا جنگ مقاومت را ندیده باشیم که این حرکت بنام جنگ رهائی بخش یا استقلال طلبانه یا مقاومت و... ابزار و آلۀ دست دیگران قرار گرفته باشد و بجای برآورده ساختن اهداف خود به دیگران خدمت و کمک کنند؛ که به مقاصد خود برسند. بخصوص زمانی که بی ثبات کردن کشور خود شان مقصد و هدف این کشورها باشد.
دلیل آنانی که از طالب یا حکمتیار و حقانی پشتیبانی میکنند این است که طالب علیه تجاوز امریکا می جنگند. این دلیل در صورتی می توانست مورد حمایت ما قرار گیرد که طالب به اتکای مردم و برای اعتلا و آزادی کامل کشور از یوغ هر مهاجم استعمارگر و بیگانه به هر نام و هر رنگ به پا می خواست.
از ما بار ها پرسیده می شود که تفاوت میان تجاوز شوروی و تجاوز امریکا به افغانستان چیست. البته دراین سؤال نوع و ماهیت تجاوز مدنظر گرفته شده است و نه دلیل نهفته در پشت این دو تچاوز، که میگویم: هیچ! حال ما از دیگران می پرسیم که تفاوت میان تجاوز محسوس و نامحسوس یا آشکار و پنهان پاکستان به کشور ما و تجاوز عریان روس و امریکا به افغانستان چه بود و چیست، که ما یکی را تقبیح و محکوم می کنیم، ولی در برابر دیگری نه تنها سکوت می کنیم، که از عوامل و جاده صاف کن های آن هم استقبال می شود؟
تجاور روس ده سال ادامه داشت. تجاوز امریکا هم کم و بیش ده سال است که ادامه دارد، ولی تجاوز آشکار پاکستان از سی سال و تجاوز خزنده و پنهان آن از شصت سال بدین سو به کشور ما وجود و ادامه دارد.
همکاری طالب با پاکستان در راستای برآورده ساختن اهداف آن کشور و به خطر انداختن منافع و موجودیت کشور خود شان یا کشور خود ماست. بنابراین حرکت طالبی را علیه امریکا نمی توان یک حرکت ملی یا آزادی خواهانه و استقلال طلبانه خواند. چنین نامگذاریی صد در صد اشتباه است. حرکت طالب به آن می ماند که: " از زیر باران برخیزید و زیر ناودان بنشینید. " موضعگیری طالب در قبال افغانستان موضعگیری مثبتی نیست. طالب با کرزی و کارمل و ربانی و خلیلی و دوستم هیچ تفاوتی ندارد. کارمل در حقیقت برای تأمین منافع شوروی می جنگید و کرزی چیزی بیشتر از آلۀ دست امریکا نمی باشد؛ همانگونه که طالب مریونتی پاکستان است؛ مانند سایر برادران تنظیمی اش، که آله دست ایران و پاکستان و ... هستند و بودند!
مقاومت طالب برای شرف و حیثیت و آزادی مردم و کشور هم نیست. زیرا با کشیدن یکی و آوردن دیگری شرف و حیثیت و آزادی کشور اعاده و حفظ نمی گردد؛ بلکه همۀ این ارزش ها دست به دست می شوند. جنگ طالب با کرزی یا با امریکا در یک نگرش کلی علاوه بر نیابتی بودن آن ـ جنگ برای حفظ منافع و تأمین مقاصد پاکستان ـ خلاف آنچه طاهراً ادعا می شود، جنگ برای اسلام هم نیست. زیرا کشتن مسلمانان بی گناه ـ نمازگزاران در اماکن مقدس مسلمانان، کشتن اطفال و زنان و عابرین خورد و بزرگ بی کناه و بی خبر از همه چیز و همه جا ـ در قرآن در هیچ جائی اجازه داده نشده است. ولی طالب به این کار طوری که انکار از آن ممکن نیست، دست می زند!
جنگ طالب علاوه بر این که جنگی نیابتی و برای انجام دادن نیات پاکستان است، یک جنگ تمام عیار مادی و قدرت طلبانه است. این جنگ به هیچ وجه علل معنوی ندارد. زیرا طالب نه به انسان و آزادی و حقوق انسان ارجی قایل است و نه به استقلال و آزادی کشور و نه به اسلامیکه از آن حرف می زند. در باب اول شش سال حاکمیت طالب، بخصوص محروم ساختن زنان از همه حقوق شان، خود گویای وحشت و انسان ستیزی این گروه متحجر و سختگیر و کهنه اندیش بود. در باب دوم وابستگی آن به پاکستان و عربستان و امریکا وانگلیس و ... درباب سوم حملات انتحاری بی رویه و بی مرز و حد و کشتار وحشیانه و غیرانسانی وی نمایانگر این ادعای ماست.
چه چیز ولی باعث می شود که برخی ها نظر مساعد نسبت به طالب داشته باشند؟ به نظر من حداقل دو علت باید در این امر مضمر باشد. یکی این که یک دسته از نوچه پهلوانان تنظیم های به اصطلاح جهادی که خود را اکنون پهلوان میدان فکر می کنند و از نواله و قدرت دور مانده اند و در صدد دست یافتن به نواله و چوکی هستند و حمایت از طالب را به عنوان آخرین راه و آخرین تلاش برای رسیدن به مقاصد ناپاک شان تشخیص داده اند و باوجود همه بدی های طالب از طالب پشتیبانی می کنند و حرکت طالبی را برای خوشی طالب یک حرکت ملی یا مقاومت میهنی میخوانند. هدف این ها هم هدف مادی است، با آن که تظاهر به انسان دوستی و اخلاق و دیـن و مذهب و ... می کنند و تظاهر به پایبندی به معنویات می نمایند؛ و دوم، آنانی که در حد تعصب با امریکا دشمنی می ورزند و در اثر این دشمنیی بی حد و مرز نمی توانند یا نمی خواهند که متوجه عواقب ناگوار تلاش های دشمنانه پاکستان نسبت به ما شوند.
من با نظام اقتصادی، با سیاست های انسان ستیزانه غرب، با حملات و تجاوزات و زورگوئی های امریکا و با گسترش لجام کسیختۀ سیاست اقتصادی لیبرال به هیچ وجه توافق ندارم، ولی این عدم توافق یا بدبینی نسبت به این کشور و سیستم اقتصادی آن به هیچ رو سبب نخواهد شد که آرزوی آمدن دو باره طالب را به تمایم ـ به این دلیل و فکر که اگر طالب آمد باز می بینیم. نه کل و نه کدو، خاک بر سر هر دو!
پشتیبانی از طالب به هر شکلی آن اشتباه است. نگوئید که ما طالب را می آزمائیم. طالب قبلاً آزموده شده است و آزموده را آزمودن خطا و گناه است! امریکا دیر یا زود از کشور ما می رود. بودجه 160 میلیاردی برای مصارف نظامی امریکا در افغانستان عراق با مشکلات اقتصاد ـ مالی ـ پولی امریکا بالاخره کمر اقصاد امریکا را می شکند. مردم خود امریکا و اروپا بالاخره اروپا و امریکا را مجبور می سازند که از افغانستان خارج شوند؛ ولی طالب اگر بار دیگر قدرت گرفت، کسی نخواهد بود که به داد ما برسد و پس کردن طالب از قدرت هم ـ مانند حکومت ملایان ایران ـ ممکن نخواهد بود.
ما آن روز ها را فراموش نکرده ائیم که انقلابی ترین افراد بعد از به قدرت رسیدن طالب می گفتند: " طالب آمد، گپ تمام شد. دیگر کاری از هیچ کسی ساخته نیست. فاتحۀ سیاست و سیاست بازی ها را بخوانید و آن را ببوسید و کنار بگذارید و برویـد پی زندگی و یک کار و بـار دیگر! "
این همان طالب است؛ ولی هفت برابر تیز تر و هفتصد برابر وحشی تر. این حرف را نباید فراموش کنیم! همان وسیله و ابزار دست پاکستان؛ مانند دوران اول حاکمیت شان!!
حافظ وظیفۀ تو دعا گفتن است و بس
در فکـر آن مبـاش کـه نشنید یـا شنید
پيامها
27 دسامبر 2010, 07:12, توسط Bina
سيد هاشم عزيز شما در مورد طالبان بيسيار درست نوشته ايد.اينكه طالبان مزدوران باكستان هستند و از جانب باكستان تجهيز تمويل و فرستاده ميشود تا نكزارند كه كشور ما به باى خود ايستاده شود.وما هميشه زير باى باكستان باشيم و انها شير و شربت ما را بجوشند.بنام ناقلين ,بنام كوجى كشور در قبضه باكستان است. دولت هاى افغانملتى و بشتونى بخاطر اينكه انها هم تبار شان اند خوش هستند.اين خوشى كازب است . نجيب هم در روزيكه طالبا كابل را ميكرفت خوش بود,قرار جشم ديدها,با او جه كردند؟راستى لشكر طالبان اكثريت قاطع شان بشتونهاى باكستانى هستندانها بيكانه هستند انها قصد خاك ما دارند,انها به ما رحم ندارند.روزش برسد هر بشتون افغانستانى سرنوشت نجيب را دارد.
راستى در نوشته تان به رهبران خوب اين كشور كه عبارت از كارمل صاحب و دوستم و ربانى و خليلى نام برديد و انها را در يك رديف با طالبان قرارداديد بااين كار شما به خود و ملت خود خيانت ميكنيد.احمقانه تيشه به ريشه خود ميزنيد.نوشته ايد كه كارمل به روس خدمت ميكرد...نكفتيد كه جه خدمت؟جه را به روس داده است؟ درزمان كارمل قوم برستى قبيله برستى كه افغنملتى ها ميكنند و دولت كرزى را در قبضه دارند ,نبود.و يا ربانى و يا دوستم كه رهبر تركتبارن افغانستان است. و يا رهبران هزاره . اينها همه رهبران اقوام ما اند از ما اند براى مااند.در جنكها فتنه كر اساسى با كستان و القايده بود كه اينها را با هم ميانداختد توسط برادران بشتون ما و حكمتيار لعين. نفاق ميانداخت كه اكر اين همه رهبران اقوام با هم يكجا ميشدند ,يك نيروى شكست نابزير بودند كه با كستان دران مرك خود را ميديد.
امروز با كستان كوشش دارد تا جها نيان را متقاعد سازد كه با كستان هم از شر تروريزم صدمه ميبيند,كه قريب است موفق هم شده است.به اين اساس همه اين بم كزارى ها در باكستان و كشتار بيكناهان همه تو سط همان اى اس اى اجرا ميشود. اين همه بازى اى اس اى است.انها با طالبا جنكهاى ساختكى ميكنند و بلا خره جند بيكناه را بنام طالب ميكشند و به جشم جهانيان خاك ميباشند.باز هم اى اس اى در ين بازى موفق است . اين كشور هاى كه اولاد هاى شان درين مملكت تو سط باكستانى كشته ميشود فريب بدهند. كه ما غرض نداريم.اين همه بشتونهاى از افغانستان هستند ما هم با انها مشكل داريم.بس معلوم نيست كه اين بشتونها از كجا هستند؟ايا بشتونهاى باكستانى هم افغان هستند؟با كستان بشتونهاى باكستانى را افغان مينامد و خاك شانرا ,خاك با كستان ميداند. از همين سبب اكر غولها كشته شوند هم خوش ميشود او خاك شانرا كار دارد نه اين كتله بيفرهنك ,بيهويت وحشى را كه ندانسته خانه و كاشانه خود و برادر خودرا تباه وبرباد ميكند.
28 دسامبر 2010, 15:00, توسط گوربز خان "عطاخیل "
بینای عزیز درود برشما!
طوریکه شما تذکر داده اید من نیز تائید میکنم که عامل کشاندن پای روسها درافغانستان حفیظ الله امین بوده است نه کارمل. من همین اکنون با بسیاری ازرفقای بخش خلق درارتباط هستم. روزی داکتر صالح محمد زیری را دریک محفل ملاقات کردم او گفت وقتیکه من واولادهایم بخاطر تبریکی خانهء جدید امین به قصر تاج بیک رفتیم. من به امین گفتم : رفیق امین این چه جائی است که خودت بخود انتخاب کرده ای ازنظرامنیتی اینطور معلوم میشود که خودت دریک دشت بیابان زنده گی میکنی. امین رو به داکتر زیری کرده وگفته است: رفقای شوروی گفته اند که اینجا برایم خیلی محفوظ وبا امن است. خوب البته این یک سند کوچک بود که من خواستم نشان دهم که میزان مزدوری وباور سران حزب خلق به شوروی سابق تا به کدام درجه بوده است. اگر از روی سند ومدرک قضایا را سبک وسنگین کنیم بسیاری چیزها برعکس قضاوتهای معمولی وپوپولیستی ظاهر می شود.
متاسفانه آقای سدید ازکدام بیماری روانی رنج می برد که من قادربه تشخیص آن مرض نیستم. آقای هاشم خان سدید خیلی علاقه مند است بخاطریکه برچسپ کدام گروه سیاسی را نخورد اکت ها وادا های یک روشنفکرمستقل وغیر وابسته را میکند این در ذات خود کاریست خوب وپسندیده اما اگر همین روشنفکر مستقل وغیر وابسته درقضاوت خویش به حکم وجدان عمل نکرد پس دیری نمیگذرد که همهء نوشته هایش مردود خلق الله میگردد.
بحث برسرنوکر بودن کارمل به روسها است. شاید نزد آقای سدید که کوچکترین تحقیق وموشگافی را درین زمینه بخود زحمت نمیدهند و به همان پیش داوری های پوپولیستی وعوام پسندانه اکتفا میکنند کشمش و پندانه یکی جلوه کند پس او حق دارد که با این روش دگماتیک وغیر عقلانی ترو خشک را بسوزانند ولی واقعیت این است که زمینهء کشاندن پای روسهارا درکشور درقدم اول حفیظ الله امین وتره کی مساعد ساختند نه ببرک کارمل.
میزان مزدوری وکرنش خلقیها به روسها که بیشتر ازقرا وقصبات پشتون نشین بودند بمراتب بیشتر ازپرچمی ها بوده است واین حقیقت را هیچکسی پنهان کرده نمی تواند. یکی ازشاگردان مکتب امینی اقای عمخور است . آقای حبیب الله غمخوریکه بالای گوربزخان عطاخیل دندان خاهی میکند که چه وقت اورا به چنگ بیاورد تا اورا نیست ونابود کند دربیوگرافی خویش درپورتال افغان جرمن نگاشته است که از سپیده دم انقلاب تا استعفای ببرک کارمل دراتحاد شوروی مصروف تحصیل بوده است. این عالی جناب از دور دست ترین وفقیر ترین مناطق پشتون نشین ولایت اورزگان بنام دیراووت میباشد. شوروی وقت این فرزندان به اصطلاح لایه های پائینی جامعه را از مناطق قبایلی جمع کرد دربهترین وعصریترین شهرهای شوروی سابق برای شان انسانیت وزبان وسیاست اموخت. اما حالا همین ها اند که قبل ازهرمجاهد دیگری مجاهد تر شده اند وسنگ دفاع از اسلام وارزشهای پشتونوالی را به سیه میکنوبند وازشورویها تقاضای غرامات جنگی را دارند. البته این سخنان من بمعنای تبرئهء روسها نیست. اما میخواهم بگویم که باید منصفانه باید قضاوت کنیم. این خلقی ها حالا نسبت به هرکس دیگری وطندوست ودلسوز به ملت ومردم افغانستان خودرا جا می زنند.
ببرک کارمل مجبوور بود که بخاطر نجات افراد حزب خود وطرفداران خارج ازحزب خویش وحتی بقایای تره کی درقتلگاه های امین به این تصمیم مقامات شوروی که درحقیقت یک عمل انجام شده بود تن در دهد وچه بسا که او حتی ازماجراجوئی امین درهفتم ثور نیز آگاهی نداشت.
من ادعا ندارم که کارمل معصوم وپاک بوده وازهر گنه خطا واشتباه مبرا بوده است اما نباید معیارهای قضاوتهای ما خصوصا آقای سدید براساس حب وبغض های شخصی باشد. هرقدر ما به جادهء حق وانصاف سیر نمائیم بهمان اندازه نوشته های ما اعبتار پیدا میکند وخواننده را قانع میسازد. متاسفانه نوشته های اقای سدید ازین دست نیست. این نوشته ها براساس حدس ها وگمانها ودربسیاری حالت ها عقده های شخصی وسیاسی همراه است.پس چنین نوشته ها اصلا رزش خواندن ندارند ولو هرقدر فیلسوف مبابانه هم باشند. بناء نتیجه گیری شما ازنوشتهء اقای سدید کاملابجا ومعقول است.
28 دسامبر 2010, 21:53, توسط Bina
عطاخيل عزيز من سراسر با شما موافقم.
من كه برجمى نيستم و از بعضى برجمى ها هم خوشم نمايد.ولى من كه با هزاران انسان ديكر درزندان امين تركى فاشيست قبيله ,انتظار مرك را ميكشيديم,شنيديم كه ببرك كارمل امده . دوستان برجمى در زندان به همه دلدارى ميدادند كه امين و فاشيستان خوستى و بكتياوال ازبين رفتند ما وشما نجات بيداكرديم.ان روز ششم جدى براى من و هزاران همجومن روز نجات بود روز تولد دوباره كه ما از زير ساطور امين و خلقى هاى خاين نجات بيداكرديم .اول خدا دوم كارمل عزيز مارا نجات داد.انانيكه حريفان سيا سى ان بزركمرد بودند,بكزار دروغها و جعليات و تبليغات خودرا بكنند.او امد بخاطر نجات صدها هزار زندانى و اكر امين دوام ميكرد او تصميم داشت كه از 16 مليون يك مليون حيوان صفت كثيف شبشى ,سياه زاغى و سياه دل غول و خر باقى ميماند.من عقب حريف بازى نميكردم من از نجات خود و صد همجومن حرف ميزنم.يك عده جشم بوشى ميكنند.
ان مرد بزرك جام زهر را نوشيد و صد هاهزار جوان اين وطن را از مرك حتمى نجات داد.اينست ان بزركى بيمثل وبى زوال.
30 دسامبر 2010, 03:17, توسط jalaludinbaiany
گوربز خان عطا خيل و تو آدمک کودن ددمنس بينا اينکه طالب ها نوکر پاکستان است يک بار از استاد فلوته باز خود [ ربانی باد پکه ) ( عبدالله بچه ) و ديگر وطن فروشان سوال کنيد که مدت ۱۸ سال در پاکستان زير دهل کی رقصيدند از کجا چگونه تمويل شدند ، مگر شما افتاب را با دو انگشت پنهان ميکنيد اجازه است عضو رابط « I.S.I » ربانی را معرفی کنم ، در مورد کمپ بده بيره ، کمپ بيوه داستانهای دلخراش را به تحرير بياورم . اينکه سران فروخته شما بار بار به دست های جنرال ضياالحق ، جنرال اختر ، جنرال حميد گل پشتون ، دگروال يوسف ، نصير شاه بابر ، نوازشريف بوسه زده و مدت بيست سال جيره خور ، راشن خور پاکستان بوند و اين ربانی از دوستان رفيق نزديک اسامه بن لادن و الظهواری نبود ايا اسامه و پاکستانی ها احمد شاه مسعود را کمک نه ميکرد ، چرا طالب بد شده همه اين کثافات از پاکستان رشت و نسج يافته فرق ميان ربانی و ملا عمر و احمد شاه نيست همه انها جنايتکارن جنگی بوده مرده و زنده محکوم و به دار حلق آويز شوند . ربانی و مسعود چه گل بر پيشانی ملت زده که طالب نزده ، طالب برابر يک فيصد جنايات ربانی ، احمد شاه مسعود عبدالعلی مزاری ، محقق ، خليلی و دوستم جنايت نکرده و هرگز نسل کشی نه کردند . بنأ نخست مسعود منحيث جنايتکار جنگی، نسل کش ، تخريب گر و غارتگر و متجاوز به ناموس مردم کابل محکمه شود اسخوان او به کشور اصلی او تاجکستان فرستاده و لقب يا افتخار « قهرمان ملی » که هرگز شايسته اين دزد و آدم کش مال چاه اهو و اگنت روس نبوده اين افتخار با نام سردار محمد داؤود اولين ريس جمهور و مدافع شجاع وطن زيب دارد . کدام ملت بر قاتلين نام قهرمان گذاشته اگر مدت کوتا « جنرال پنوچت ديکتاتور چيلی » خود را قهرمان ناميد امروز نه تنها جست پليدش بلکه تمام وتبسته و فاميل او به جرم های مشخص دزدی ، خيانت محکمه ميشوند بايد در افغانستان بخاطر صلح و آرامش اين کارصورت پذيرد انشا الله.
29 دسامبر 2010, 01:28, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
به نظر من ، فاجعه ی بزرگ و هولناکی در راه است . ارواح خبیث عبدالرحمن کله منار ساز و نادر غدار و هاشم جلاد و گل محمد مومند مجنون و داوود دیوانه و نعیم کر و غلام محمد فرهاد پاپا و دیگر فاشیست های قبیله پرست در گردش و زایش اند و دیری نخواهد گذشت که کرزی ها ، ملاعمر ها ، حقانی ها ، گلبدین ها ، احدی ها ، خلیل زاد ها ، احمد زی ها ، اتمر ها ، کریم خرم ها ، فاروق وردک ها و زی ها و زوی های دیگر شان ، با لشکر های مجهز و تا دندان مسلح ، به جان مردم بی سلاح و بی دفاع غیر پشتون بیفتند و دریاهای خون را به مقصد تصفیه های قومی جاری سازند . امروز کانتینر های کتاب های فارسی را به دریا می اندازند ، فردا لاری ها و کانتینر های پُر از اجساد مردمان غیر پشتون به دریا ها خواهند افگند
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
31 دسامبر 2010, 09:56, توسط Bina
از شوا هد و قراين هم معلوم است كه بلاخره ارواح خبيثه تو سط افراد خبيث در راه است.بشتونها از جها ر طرف مسلح شده اند درين 10 سال سلاح و بول و ثروت زخيره كرده ان و كشت و قاجاق شان هم جاقتر شده رفته است.انها با باكستان داخل معامله شده اند كه در ماضيه انها به كومك با كستان لشكرى از فاشيستان ان طرف ديورند تهيه كردند و اقوام برادرا بار بار به خاك و خون كشيدند و نسل كشى ها كردند , خانه ,كاشانه مال و ناموس مردوم را به با كستان بردند و فروختند.اين بار همه اقوام تو سط جامعه به ا سطيلا جهانى ,اغفال شدند , انها تحت كلمه دموكراسى فريب خوردند و رهبران ساده دل انها به و عده هاى ميان خلى همه هست وبود را به بيش باى خارجى ها كزاشتند كه ما ميرويم به طرف انتخابات.بلاخره رفتند به طرف انتخابات درانجا خارجى ها با قبيله يكجاشدند به تقلب و خيانت بر داختند.ان شخص نامى انها ان داكتر عبدالله كه محبوب همه بود اكثريت مردوم اين كشور به او راى داده بودند, عقب زده شد.بطور ساختكى شخص بازند و بى كفايت و قوم برست ,با وصف اينكه خود انها باتقلب اعطراف كردند, به كومك و بشتيبانى اين به اسطيلا جامعه جهانى بر تخت جلوس كرد.او كوشش زياد دارد كه قوم بشتون تمام امورات مملكت را در قبضه داشته باشد و جوانا اقوام غير بشتون همه اين ملك را ترك كنند و به كشور هاى بيكانه براى خود كارى جستجوكنند.در انتخا بات بارلمانى تحمل جند نفر نماينده هزاره را ندارد همه يكجا قوله سردادند كه جطور قوم بزرك قوم باغيرت قوم وطن دوست قوم مدافع قوم اكثريت ساختكى كه هنوز نفوس معلوم نيست,كجاست. تنها جند كاسه ليس به حيث نمونه كه بنام نمونه وحدت ملى هم ياد ميشوند باقى بمانند. شكى نيست كه تاريخ تكرار شود او لاده ان جباران خونريز هيرويين ديوانه امروز بر اريكه قدرت تكيه زده اند تمام وزارت ها و زارت هاى كليدى و مقامت تصميم كيرى و حياتى بدست انهاست , انها از اجداز مزخرف خود بيدون از خونريزى جيزى ديكرى را نياموخته اند...امروز به ان شدادان افتخار ميكنند و به اقوام برادر طعنه ميدهند كه ديدى جطور كشت . انها نخبه كان غير بشتون را تحمل كرده نميتوانند و ميخواهند كه انها را صحنه سياست دور كنند. از باغ لاله رويد و از شوره خاروخس.
31 دسامبر 2010, 22:51, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
آقای محترم بینای عزیز سلام به شما بسیار خوشلم که از دست فاشیست های قبیله آزاد شودی
این فاشیست های زن فروش ها با چشم پاره گی و بی منطقی میلیون ها انسان های بیچاره را شهید ساختن اکنون هم در فکر غصب زمین های برادر های هزاره و تاجیک ها و ازبک ها ست من نه میدانم که این قبیله پرستان اوغان چه وقتی آدم میشود هم خود را فورختن و هم خاک را