صفحه نخست > دیدگاه > مدال های صلح رئیس جمهور

مدال های صلح رئیس جمهور

درنگی بر مدال های مشورتی صلح از سوی آقای کرزی
محمد اسحاق فياض
سه شنبه 18 جنوری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از برگزاری جرگه مشورتی صلح در افغانستان حدود هفت ماه می گذرد. جرگه ای که با هزینه زیاد و سنگین و با امیدواری های زیاد و ترتیبات ویژه و آمادگی های فوق العاده برگزار گردید. جرگه ای که قبل از برگزاری بیش از شش ماه روی آن کار صورت گرفته بود و در کنفرانس لندن اصول برگزاری جرگه مشورتی صلح در منشور مصالحه ملی گنجانده شده بود و مورد توافق جامعه بین المللی نیز قرار گرفته بود.

با همه این تلاش ها طالبان بازهم در برابر این جرگه عکس العمل خونین نشان دادند و با حملات راکتی به مقر برگزاری جرگه ( خیمه لوی جرگه در پلتخنیک کابل) یکی از نیروهای گارد ریاست جمهوری را کشت و چندین نفر را زخمی کرد و در کار جرگه برای مدتی اختلال ایجاد نمود. این حملات که در سایه بیشترین ترتیبات امنیتی صورت گرفته بود، هم پاسخ روشنی بود از سوی طالبان، به ندای صلح طلبانه دولت افغانستان و هم پیامد ناگوار برای چند تن از مقامات بلند پایه دولتی داشت. آقایان اتمر وزیر داخله و صالح رئیس امنیت ملی به دلیل ناتوانی در مدیریت امنیت برگزاری جرگه مشورتی صلح از کا برکنار شدند و این موضوع خود به یکی از مسایل جنجال برانگیز سیاسی تبدیل گردید، طوری که گفتند آقای کرزی رئیس جمهور آنان را به دلیل این که مخالف مصالحه با طالبان و دادن امتیاز به این گروه بوده اند از کار برکنار کرده اند.

به هرحال این جرگه با فراز و نشیبی که طی کرد، به پایان رسید و در قطعنامه اهدافی که در آن در نظرگرفته بودند، گنجانده شد و از بستر این منشور" شورای عالی صلح" به ریاست استاد ربانی تشکیل گردید و اکنون چند ماه است که در این قالب روی پروسه صلح کار می کنند.

آنچه من به خاطر دارم در آن جرگه کسی از مدال افتخار برای نمایندگان جرگه مشورتی صلح سخن نگفت و در آن زمان هیچ مدالی هم به کسی داده نشد، اما پس از گدشت هفت ماه، مدال های افتخاری جرگه مشورتی صلح بدست نمایندگان مهاجر در ایران و پاکستان رسید!.

در یک شب بارانی و سرد یکی از دوستان زنگ زد و گفت که یکی از اعضای سفارت افغانستان چندین بار به تعدادی از دوستان زنگ زده و دنبال نمایندگان مهاجرین در جرگه مشورتی صلح می گردد که یکی از آنان شما هستید و فردا راس ساعت 1 در سفارت افغانستان باشید که هدیه ای دارد از سوی رئیس جمهور با اجر معنوی آن بسیار.

فردا آن روز که برف به شدت می بارید طوری که در قسمت هایی از اتوبان قم - تهران موترها به سرعت 20 تا 30 کیلومتر بیشتر نمی توانستند حرکت کنند، ما خود را راس ساعت 1 به سفارت افغانستان رسانیدیم. سفارت هم طبق معمول پر بود از زنان و مردان مهاجری که هزار و یک مشکل داشتند و در اطراف ساختمان سفارت و داخل حیات آن از سرما می لرزیدند، ظاهرا کاری که به ابتکار سفیر جدید افغانستان آقای عبید الله عبید صورت گرفته بود این بود که چند چوکی و یک بخاری در حیات کوچک و سر پوشیده سفارت گذاشته بود که به هیچ وجه کفاف آن همه مهاجری که هر روز به سفارت می آیند و می روند را نمی کرد، اما بازهم کار نیکی بود که صورت گرفته بود تا مهاجران بتوانند پس از کرختی دست شان از سرما کنار بخاری آمده و خودشان را گرم کنند.

ما که مهمان بودیم درطبقه دوم سفارت هدایت شدیم. در هال میزی با چند چوکی بود که به زودی از مهمانان زن و مرد پر شد، برای آن که جای باز شود، دبیر دوم سفارت مردها را به اتاق خود دعوت کرد، کوچ های اتاق ایشان هم به زودی پرشد و جناب دبیر دوم و مسئول امور مهاجران مجبورشد چوکی خود را هم در اختیار یکی از مهمانان بگذارد. به شوخی گفتم اگر همه مهمانان بیایند شاید جناب سفیر هم مجبور شود که چوکی اش را در اختیارما بگذارد!.
ما که گرسنه بودیم و بی خبر از برنامه اطلاع یافتیم که تازه برنامه ها ساعت 2 بعد از ظهر شروع می شود و ما باید یک ساعت را صبر کنیم. به یکی از دوستان گفتم این همه تاکید کرده بودند که راس ساعت 1 بیاییم و حالا باید یک ساعت دیگر هم صبر کنیم؟

از نان ظهر خبری نبود وبرنامه هم ساعت دو و پانزده دقیقه شروع شد. سالن مجالس سفارت که یک سالن کوچک و شیک، با کوچ های گران قیمت و زیبا، بود، اما سلیقه ای که برای چینش کوچ ها بکار رفته بود چنگی به دل نمی زد، چون تعداد ما که کمتر از 15نفر بودند، هنگام نشستن نمی شد که جناب سفیر را هنگام سخنرانی به صورت مستقیم دید، به همین دلیل دو بار جابجاشدیم، اما بازهم مشکل به صورت اساسی حل نشد. در حالی که جا و کوچ به قدر کافی بود، اما متاسفانه سلیقه نبود. این نکته هرچند یک مسئله پیش پا افتاده است، اما از یک نمایندگی سیاسی انتظار دیگری می رفت، حالا ما خودی بودیم، اگر مهمانان خارجی در جمع ما بود، این وضعیت کمی خنده آورد جلوه نمی کرد؟ البته مشکل از سفارت نیست، این مشکل در بسیاری از ادارت کشور وجود دارد، هنگام برنامه ریزی به این گونه مسایل توجه نمی کنند و هنگامی که برنامه شروع می شود و مشکل چهره آشکار می کند، آن وقت به دستپاچگی می افتند. در حالی 15 دقیقه وقت کار داشت که چوکی ها را در یک طرف بچینند و برای این جلسه جای مناسبی بسازند، اما این کار حتی به ذهن شان هم نرسیده بود. البته این مشکل را نه تنها در سفارت که در برخی از ادارات و ارگانهایی که در داخل کشور مراسمی برپاکرده اند و مهمانانی داشته اند، خود دیده ام و تجربه کرده ام.

سخنرانی جناب سفیر با شکمهای گرسنه آغازشد. البته شنیده بودم که این سفیر جدید، جوان و پرکار است و در همان مدت اندکی که به کار شروع کرده، تغییرات خوبی در داخل سفارت و روندکاری و پاسخ گویی به مهاجران ایجاد کرده است و فعلا بسیاری از مهاجران از سفیر جدید راضی هستند و از او تعریف می کنند. البته با توجه به وضعیتی که قبلا از سفارت دیده بودم تغییراتی قابل مشاهده بود، اما از انبوهی تعداد مهاجران که در آن هوای سرد منتظر بودند کاسته نشده بود، البته تعداد روز افزون مراجعه کنندگان به سفارت طبیعی است، اما در گذشته به دلیل کم کاری یا ناتوانی در مدیریت درست، کار مهاجران و مراجعه کنندگان چندین روز طول می کشید و بسیاری مردم از کارمندان سفارت ناراضی بودند، اما اکنون هنوز روشن نشده است که آیا جناب سفیر صاحب این مشکل را برطرف توانسته است یانه؟ و روند پاسخ گویی به کارها کنسولی و امور مهاجران را سرعت بخشیده است یانه؟

اینجا وضعیت طوری است که اگرهرکسی از جان دل برای این مردم کار کنند، مردم او را از صدق دل و ایمان شان دعا می کنند و در برابر کم کاری ها و حق کشی ها همین کافی است که آه از نهاد مظلومی و رنج دیده ای مانند مهاجران افغانی برآید! که خود گناهی است بزرگ. بسیاری از مهاجرانی که در برخی از شهرهای ایران دیدم دعا می کرد که سفیر جدید بتوانند کاری برای مهاجران کنند و مشکلی از مهاجران حل کند و گرهی بکشایند که درد و مشکل آنان زیاد است و اما راه حل و بازشدن گره از مشکلات بسیار دشوار و اندک.

من قبل از آن که به اجر معنوی فرستاده شده از سوی رئیس جمهور می اندیشیدم، مشتاق دیدن جناب سفیر بودم که فعلا نامی برای خود در میان مهاجران کمایی کرده است. جناب سفیر در سخنانش از جرگه مشورتی صلح گفت و تلاش های که در این راستا انجام داده و حوادث تلخ و شیرینی که اتفاق افتاد و دستآوردهایی که در طول هفت ماه گذشته داشته است و تلاش هایی که او به عنوان سفیر کبیر افغانستان در ایران برای مهاجران افغان انجام خواهند داد. بعد کسی را معرفی کرد که از سوی رئیس جمهور کرزی ماموریت دارد که تا مدال هایی را که برای نمایندگان مهاجرین اعطا شده، برای آنان در ایران و پاکستان برساند و به دنبال آن اعطای مدال توسط جناب سفیر شروع شد.

پس از اعطای مدال همه می خواستند هرچه زودتر این مکان را ترک کرده خود را به یکی از ساندویچی ها برسانند، اما درد دل یکی از نمایندگان مهاجر همه را در جایش میخ کوب کرد، هرچند جناب مجری برنامه که همان دبیر دوم بود سعی کرد این برنامه با تعارفات دیپلماتیک به اتمام برسد، اما با اشاره جناب سفیر، سخنان آن نماینده مهاجرین شیراز ادامه پیداکرد. این برادر هموطن که به زبان پشتو سخن می گفت مشکلات بسیار زیادی که مهاجرین افغان در آن ولایت متحمل می شدند، روایت کرد، از رنج ها، شکنجه ها و توهین ها و تحقیر ها و محرومیت ها از تحصیل فرزندان مهاجرین و دادن بیش از یک میلیون تومان در هرسال برای عوارض شهرداری، تعویض کار و... مشکلاتی بود که همه مهاجران هموطن در سراسر ایران با آن در گیر هستند.

این روایت غمبار گرسنگی را هم به فراموشی برد و جناب سفیر وقتی به گفتن پاسخ آغاز کرد سعی نمود بگوید که به تمامی این مشکلات و سختی ها آگاه است و او چند مشکل دیگری مهاجرین را که نمایند مهاجرین شیراز نگفته بود به آن افزود و از مشکلات به وجود آمده دیپلماتیک میان افغانستان و ایران در مورد تانکرهای تیل و اعدام مهاجران سخن گفت و حتی گفت که می داند امروزها حوزه علمیه قم چه مشکلاتی را برای علما و طلاب فارغ التحصیل افغانی ایجاد کرده است. اما در برابر این همه مشکلات چاره ای جز صبر و برد باری نیست و باید برای حل این مشکلات با صبر و حوصله پیش رفت.

با جناب سفیر خدا حافظی کرده به بیرون سفارت هدایت شدیم. فردای آن روز بود که یکی از کارمندان سفارت را دیدم و به شوخی گفتم که در فرهنگ شما سفارت نشینان این است که مهمانان را گرسنه بدرقه کنند؟ گفت: اصلا در سفارت غذا دادن ممنوع است و ما هم در سفارت غذا نمی خوریم!. گفتم: عجب شما فرشتگان روی زمین هستید که هرگزغذا نمی خورید!.

در حالی که از سراشیبی خیابان از ساختمان سفارت دور می شدم، چشمم به تابلویی خورد که نوشته بود "خیابان پاکستان" و من در باره تلاش های صلحی می اندیشیدم که جناب آقای ربانی تلاش های نافرجام در اسلام آباد می کرد. تلاش های صلحی که با نشست ها و کمیته های مشترک متعدد میان افغانستان و پاکستان منجر شده اما هیچ نتیجه نداده است. این بار نیز جناب برهان الدین ربانی می گوید که مقامات پاکستانی هم برای اجرای برنامه های صلح درافغانستان اعلام آمادگی کرده اند، اما در ادامه می گوید: پایان جنگ و برقراری صلح در افغانستان نیاز به زمان طولانی دارد.

تنها دستآورد تلاش های شورای عالی صلح در طول این مدت این است که سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی موافقت کرده است که در اوایل مارچ امسال همایشی را درباره صلح افغانستان در شهر جده برگزار کند، اما این که تا چه اندازه این نشست مثمر ثمر است، هنوز مشخص نیست زیرا بارها نشست های متعدد در باره صلح برگزار گردیده اما دیدگاهها و خواسته ها چنان متفاوت و متناقض بوده است که جمع میان آنها ممکن نبوده است.

با توجه به این پسمنظر سئوالی که در مسیر بازگشت از سفارت ذهنم را به خود مشغول کرده بود، این بود که این مدال افتخار برای چیست که جناب کرزی برای ما فرستاده است، مگرما برای صلح چه کرده ایم؟ و یا صلح در افغانستان به کدام نتایجی رسیده است که مستحق مدال باشیم؟ آیا صرف به دلیل شرکت در جرگه مشورتی صلح مستحق "مدال ملی صلح " شده ایم؟ جرگه مشورتی صلح چه دستآوردی داشته که ما از دیگران یک سر و گردن برترشده ایم و مدال گرفته ایم؟

شاید این مدال به این دلیل باشد که ما طرف دار صلح هستیم و دلیل آن هم این است که در جرگه مشورتی صلح شرکت کرده ایم، پس صلح طلب هستیم و مستحق این مدال. اما باید گفت که در افغانستان هیچ کس نیست که طرف دار صلح نباشد، اصلا طبیعت بشر با جنگ و خشونت مخالف است، خونریزی آفت زندگی بشر است و همه صلح را می خواهند، گروه طالبان هیچ وقت نگفته است که صلح نمی خواهد، این گروه بارها طرفداری خود را از صلح اعلام کرده است. اما آنچه که بشر را گرفتار خشونت و جنگ کرده تفسیرها، قرائت ها و برداشت های متفاوت و متناقض از صلح است. هیتلیر هم صلح می خواست، اما تفسیر او از صلح حاکمیت فاشیزم نازی بود. گروه طالبان هم صلح می خواهند اما تفسیری که از صلح ارایه می دهند، با تفسیری که دولت افغانستان و جامعه جهانی دارد، زمین تا آسمان فاصله دارد. صلحی که پاکستان می طلبد و صلحی که جناب رئیس جمهور کرزی به دنبالش است، تفاوتش چنان است که کرزی باید از قدرت کنار برود، دستآورد های کنفرانس بن باید باطل گردد و چیزی شبیه کنفدراسیون پاک- افغان به وجود آید، در حالی حکومت افغانستان در رویاهای صلحی است که جنوب را از سلطه پذیری بیگانگان برهاند.

در جرگه مشورتی صلح نیز در حالی که همه طرف دار صلح بودند، اما تفسیر ها و برداشت ها از صلح چنان متفاوت بود که اگر به همه این دیدگاهها توجه می شد هرگز قابل جمع نبود. آن یکی نگران دستآورد های قانون اساسی بود و دیگری نگران حقوق زنان و در مقابل می گفتند که قانون اساسی وحی منزل نیست و قابل تغییر است و حقوق زنان نیز همان است که اسلام گفته، اما این حقوق براساس کدام تفسیری از اسلام، مشخص نبود، همان اسلامی که طالبان برای زنان پیاده می کرد یا تفسیری که کشورهای مثل مالزیا و ترکیه از سلام و حقوق زنان دارند؟

به هرحال آنچه در این میان چالش ایجاد کرده اندیشه و باور صلح خواهی نیست تا در سایه این باور مستحق مدال گردد، آنچه مهم است رسیدن به یک جمع بندی روی تفسیری از صلح و برداشت هایی از صلح است که طالبان و القاعده و دولت افغانستان و جامعه جهانی و پاکستان و عربستان و ترکیه و دیگر کشورهای ذی دخل از آن تفسیرها و برداشت های متفاوتی دارند که قابل جمع نیست و دلیل این که تلاش های صلح بی نتیجه مانده است به دلیل این است که طالبان صلح نمی خواهند، بلکه به دلیل این است که چنان تفسیری ازصلح ارایه می کنند که از صد جنگ هم بدتر است.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس