لویه جرگه یا ترور قانون مداری در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نشر نخست در کابل پرس?: سه شنبه 25 ژانويه 2011
مقدمه :
این نوشته با توجه به نیازجامعه وتداوم بازی های معامله گرانه وضد منافع مردم مظلوم افغانستان که ،سیاستمداران قبیله سالار، همانند گذشته ها، با در نظر داشت منافع خود وارادۀ حامیان بین المللی خویش بدان متوسل ، واز طریق آن خواهان مغشوش سازی پروسۀ بازگشت، به حیات قانونمند ومنطبق با نورم های تمدنی جامعه ومردم سر تاسر افغانستان اند، نگارش یافته ، وهدف اساسی آنرا افشای ماهیت این بازی ها، وعطف توجه مردم ، خصوصاً اهل قلم ومدعیان روشنگری در رابطه با توضیح مسئولانۀ ماهیت این بازی های خانمانسوزی تشکیل میدهد، که طی چندین دهۀ اخیر، زندگی مردم مارا در حیطۀ جولان خود گرفته وجامعۀ مارا درمجموع از داشتن یک زندگی انسانی با بر خورداری ازابتدایی ترین حقوق انسانی محروم ساخته است میباشد.
درین نوشته توجه اساسی روی تشریح حقایق با روح حقیقت بودن آنها تمرکز یافته وهیچگونه پیوندی با صحنه آرایی های قدرت طلبانۀ، سیادت جویان هیچ بخشی از جامعۀ وکشور ما ندارد .
معطوف سازی اصل توضیح ، به تعریف حقیقی وتاریخی جرگه ولویه جرگه ، در پیوند با سنت های متروک قبایل تورک ، در مرحلۀ معینی از تاریخ، باچگونگی انتقال آن در بین قبایل پشتون هم، به هیچ صورتی، افاده کنندۀ نوعی فضیلت جویی قومی وقبیلوی نبوده، صرفاً با هدف ریشه یابی این سنت وپیوند های آن با زندگی مجموع باشندگان این سرزمین میباشد که، امید ما از اهل بینش ودانش رجوع دور از تعصب وپیشداوری های محصور کنندۀ فهم وبینایی شعوری، درعقب اندیشه های پرخاشگرانه وافنایی معمول در مجامع فرهنگی کشور بوده، وهدف اساسی این تحلیل، ایجاد یک جبهۀ واحد در برابراین نوع بازی ها ی اغوا گرانه وعوامفریبانه از جانب مجموع روشن اندیشان جامعه است، که در هر مرحلۀ از تاریخ،پاسداران ظلمت وسیاه روزی، روند حرکت مردم مارا، بسوی خود بودن وبیداری، با این سلاح ها تحمیق وتخدیر،سر کوب وبه بیراهه کشانیده اند .
در این نوشته میخواهم که موضوعات ذیل را در رابطه با تدویر لویه جرگه واهداف آن مطرح ومورد ارزیابی قراردهم .
آیا جرگه ها ولویه جرگه ها درحیات امروزی جامعۀ ما، حایز مشروعیت بوده میتوانند ، و آیا تجمع سنتی سران قبایل معامله گر که در همچو تجمعات ، جز منافع خود وخانواده های خود به هیچ چیز دیگری اندیشه ندارند، وطبق فرمایشات صادر شده از جانب مجریان قدرت عمل مینمایند، میتواند حلال مشکلات کنونی کشور ما باشد؟
آیا در کشوری که نهاد های قانونی فعال باشد ، وزمامداران حکومت موجودیت خودرا مشروع بدانند، باز هم بدنبال این نوع بازی های استحماری وتحمیق کننده ، مصروف خواهند شد؟
- هدف پاسداران نظام قبیله سالاری، از راه اندازی وتداوم این بازی ها چیست؟
- گردانندگان این بازی ها، حیات و مناسبات قبیلوی را ، از طریق رجوع به دموکراسی ومردم سالاری ، خواهان تعدیل واصلاح اند، ویا اینکه دموکراسی ومردم سالاری را قبیلوی میسازند؟
- اگر هدف سکان داران قدرت در کشور ما، سوق نمودن جامعه، به طرف دموکراسی ومردم سالاری باشد، منظور ایشان از رجوع به این نهاد های متروک قبایلی که جز ایجاد فضای بی باوری وتفرقه در بین اقوام وملیت های ساکن این سرزمین، و زیرسوال بردن اصل دموکراسی دراذهان مردم ثمری نداردچه چیزی را میتواند افاده نماید ؟
ایشان کشتی واژگون سرنوشت همه باشندگان کشور را خواهان نجات اند ویا محض به زورق های کوچک قوم وقبیلۀ خود توجه داشته وباقی همه را قربانی آن میسازند؟
این نوشته گشایندۀ باب بحثی است به روی همه ، خصوصاً آنانیکه خواهان ادای دین در برابر مردم مظلوم کشور، در پیدا نمودن راه خروج از این باتلاق جنگ وخونریزی وبی عدالتی ها ی تاریخی در کشوراند ، که در چند بخش وعناوین جدا گانه تقدیم میگردد.
امید وارم که هموطنان عزیز ما این مقاله را با روحیۀ دوری ازتعصب و پیشداوری ها تا اخیر مطالعه نموده، باابراز نظرهای سازنده ومثبت خود، به افشای ماهیت این بازی های ویرانگر ودور از معیار های تمدنی زندگی امروز، مردم مارا یاری رسانند.
نوشته را با مروری به ریشه های تاریخی جرگه ولویه جرگه آغاز وبعداً بالترتیب وارد سایر مباحث میشویم.
بخش اول
نگاهی مختصر به مبدأ تاریخی لویه جرگه
اصطلاح جرگه ومرتبط باآن لویه جرگه مأخوذ است، ازواژۀ(جُر) در زبان تورکی قدیم ومیانه، که معنی دایره وحلقه را میرساند، وتعریف جامعه شناسانۀ آن عبارت است از یک سلسله ظوابط وروابط قرار دادی که، تورکان قدیم وشاید هم عدۀ کثیری از تشکل های انسانی دیگردر ین کرۀ خاکی، دردوره های معینی از تاریخ، مسایل مربوط به ترتیب وتنظیم حیات روز مرۀ خودرا توسط آن ها حل وفصل مینمودند.
بر اساس این ظوابط متروک که اکنون در زندگی هیچ یکی از جوامع تورک ودیگر مردم جهان، عاملیتی ندارند، هر یکی از قبایل متناسب با شرایط زندگی آنروزۀ خود، قواعد ومقرراتی را در امورات روزمرۀ قبیلوی خویش دارا بودندکه، تعمیل آن از طریق گردهمآیی افراد قبیله در جای معین وزمان معین صورت میگرفت ، وآن را جرگه می نامیدند .
قسمیکه فوقاً تذکر به عمل آمد، اسم جرگه بر گرفته از کلمۀ (جُر) که، دایره وحلقه معنی میدهد بوده ، ودر زمان ما نیز در ورزش بزکشی یا (اوغلاغ چاپتی) آن نقطۀ راکه مردچاپ انداز، گوساله را از آن برداشته وبعداز طی مسافت مورد نظر، آنراواپس به همان نقطه پرتاب میکند، وبرندۀ یک نمره میشود،(جُر) یا دایرۀ حلال می نامند، وبه شکل دایره وار با چونه یا کاه علامه گذاری میگردد.
در زبان بخشی از تورکان هم که معمولاً کلماتی راکه با حرف (ی) آغاز شده باشد، با جیم(ج) تلفظ میکنند(جِئر)= ئیر معنی زمین وکره راهم میرساند.
این هم میتواند در ایجاد کلمۀ جرگه که اشتراک کنندگان آن همیشه به شکل دایره وارودرمحل معین،به روی زمین تجمع مینمودند، مورد توجه باشد!
مقررات جرگه ها دربین تورکان یاد آور، یاساهای تنظیم کنندۀ حیات ایشان درمراحل حیات قبیلوی، چندین قرن قبل از امروز است، که در آن روزگاران بزرگان قبایل تورک ومغول جهت حل وفصل امورات مهم وحیاتی قبیله ها بشکل دایره وار، وروی کُنده سنگ های که از هر کسی مشخص ودر جای معینۀ آن قرار داشت، گرد هم نشسته وباراه اندازی، شور وبحث، روی موضوعات مهم وحیاتی، تصمیم گیری به عمل میآوردند که، بنا به گفتۀ ابن بطوطه ودیگر منابع تاریخی زنان نیز در کنار مردان درآن ها اشتراک نموده ، ودارای حق رآی در کنارمردان قبیله هابودندکه، دررابطه با این سنت قبیلوی تورکان در منابع تاریخی بی شماری منجمله، جهانگشای جوینی، تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی، سفر نامۀ ابن بطوطه، امپراطوری صحرا نوردان، تاریخ طبری، ظفر نامۀ شرف الدین علی یزدی وغیره اشارات زیادی به عمل آمده است، که جرگه های بزرگ را کینگاش می نامیدند، که درین جا کلمۀ کینگ بمعنی وسیع وفراخ است، وآش کنایه از طعامی است که بدین مناسبت ترتیب میگردید، که هنوز هم در بین اقوام وملیت های مختلف تورک معمول است، وطعامی را که به مناسبت های مختلف غم وشادی ترتیب میدهند آش می نامند، مانند توی آشی، مصلحت آشی، غم آشی وغیره.
طبیعی است که این عرف بدوی یکجا با تکامل حیات اجتماعی واقتصادی تورکان متروک گردید، وبا پیشرفت وسایل تولید ومرتبط با آنها شیوۀ زندگی، وقوانین زندگی ایشان نیز متکامل تر شد، ودر مراحل بعدی تاریخ، یکجا با انکشاف سریع دامپروری، روآوردن به زراعت، انکشاف صنعت، رشد تجارت و دستیابی به تجارب سایر جوامع انسانی از طریق انکشاف رابطه ها، استخراج معادن وآشنایی با مواد مفیدۀ طبیعت، رشد علم وفرهنگ، مهاجرت ها، فتوحات، و تأسیس دولت های مقتدر وامپراطوری های وسیع، انکشاف شهر نشینی وغیره، نظام قبیلوی درحیات تورکان متروک، وحیات ایشان وارد مراحل تکامل یافته تر فئودالی، نیمه فئودالی ومراحل بعدی تاریخ تکامل جوامع بشری گردید، که یکجا با تغییر وتحولات زمان وجهان سیرتکاملی خویش راپیموده واز سیستم حیات قبیلوی فاصله گرفتند، که روی این ملحوظ مدتها قبل از امروز،دگر درحیات هیچ یکی از جوامع تورک جهان مناسبات قبیلوی وقوانین مرتبط با آن به چشم نمیخورد.
به این اساس سنت جرگه نیز متروک ، وجای خودرا به قوانین تکامل یافته تر ومتناسب با ایجابات حیات روزمرۀ ایشان در حیات مدنی سپرده است.
انتقال این عرف بدوی از تورکان، به قبایل پشتون که تا امروز هم مدار اعتبار است، ویکی از سخت جان ترین نهاد های سنتی، در حیات اجتماعی آنها به شمار میرود، ناشی از روابط درازمدت ایشان، در طول سده های حاکمیت تورکان درین سرزمین، ودیگر کشور های منطقه است، که سهم گیری مستقیم وگستردۀ پشتون هارا در امورات لشکری سلاطین تورک ومغول، در جریان تهاجمات گستردۀ ایشان، به استقامت های مختلف و ادوار مختلف تاریخ با خود داشته، وخوانین قبایلی پشتون بخشی از جاگیر داران عمدۀ دولت های تورک بحساب میآمده اند، میباشد.
چنانچه تاریخ نشان میدهد که سلاطین غزنوی، سلجوقی ، تیموری، خوارزمشاهی، افشاری، بابری وزمامداران چنگیزی، خصوصاً الجایتو خان وجوجی خان وبعدها امیر تیمور کورگان در جریان لشکر کشی های خود به هند ودیگر مناطق عالم،همواره لشکری از از پشتون ها را با خود داشته، واز این طریق با ایشان روابط عمیقی را ایجاد نموده اند که، از طریق همین معاشرت های دوامدار، روابط اجتماعی وفرهنگی تورکان در چگونگی شکل گیری حیات فرهنگی واجتماعی پشتون ها تأثیر گذاشته، ورول مهمی را درزندگی ایشان بازی نموده است که، این امر برعلاوۀ ترویج وتداوم جرگه ها منحیث قوانین پایدارتنظیم حیات اجتماعی پشتون ها، در بسی اموردیگری چون لباس، مسکن وسرپناه، استعمال غژدی ها منحیث سرپناه های متحرک ، تنظیم امورات اداری ودولتی، تنظیم امور دفاعی وحربی وغیره واضحاً به چشم میخورد که با گذشت زمان کاملاً شکل وشیوۀ پشتونی را بخود گرفته وبه موجودیت خویش ادامه میدهند.
این اختلاط تا حدی است که در بسا نواحی پشتون نشین امروزی تورکان مسکون درآن مناطق ، با گذشت زمان به اکثریت غالب پشتون درآن نواحی مستحیل گردیده، وبخشی از پشتون ها گردیده اند، که در نواحی کنر وننگرهار ولغمان به این تازه پشتون شده های تورک تبار ( پتوال ) ها میگویند، ویا مغول های باشندۀ مناطق مختلف فاریاب، بادغیس وغور، هرات وغیره که تا فعلاً هم مسما به اسم مغول بوده ولی به زبا ن پشتو تکلم میکنند.
در عرصۀ فرهنگی البسۀ سنتی زنان پشتون همین اکنون نیز، شباهت های زیادی با البسۀ زنان تورکمن، قرغیز وقزاق داشته، وزیورات مورد استعمال ایشان نیز همین مشابهت هارا میرساند، ودر زبان پشتو نیز اصطلاحات زیادی از زبان تورکی وجود دارد که ، امروز بخشی از زبان پشتو گردیده اند، همانند اصطلاحات آنه ،بوبه ،ابه،اردو، قاب، قروانه، قاشق، کاغوش، قشله، قرغه،بالشت، توشک، غژدی ،مورچل،قراول ، قیچی،چاقو، خان وغیره که با اندک تفاوتی به شکل انا، بابا، ابا، کاب، کاشوغ، کارغه، بالخت، کیژدی وغیره بکار میرود.
بحث کنونی ما منوط به جرگه ولویه جرگه است، که در مراحل مختلف حیات جوامع پشتون از این عرف غیر مکتوب استفاده های وسیعی بالوسیلۀ زمامداران وطبقات بالایی جامعه صورت گرفته، وفیصله هایی مهمی هم در جهت حل وفصل قضایا به عمل آمده است، که در اکثر حالات، این فیصله ها به نفع ارباب قدرت بوده وتضمین کنندۀ منافع طبقات حاکم جامعه است، که دارای زر وزور یکجا با پشتوانۀ تأیید جامعۀ روحانیت قبیله،بوده اند.
درین پروسه سنت جرگه منحیث سلاح سلب حقوق ستمدیدگان ومحرومین مورد استفادۀ سوء واقع ، وحقوق مظلومین از طریق آن پامال سازی گردیده، که ما نمونه های آن را درهرقدمی، از تاریخ کنونی افغانستان که خواسته باشیم میتوانیم جستجو وبدست آوریم، که در بسی حالات حتی زن ودختر محکومین نیز از طریق این جرگه به زورمندان تعلق گرفته وفرد مظلوم جز اطاعت چارۀ دیگری را نداشته است.
البته کشمکش ها میان قبایلی ابدالی وغلجایی از زمان هوتکی ها تا امروز، همواره سنت جرگه را با خود داشته وهیچگاهی هم منعکس کنندۀ اراده وخواست مردم نبوده، ووسیلۀ بوده است در جهت مشروعیت بخشی ارادۀ حکام وزمامداران قبایلی، در جهت راه اندازی جنگ ها وتفویض صلاحیت های بی حد وحصر به قبیله سالاران در بکار گیری نیروی وانرژی مردم ، بخاطر نیل به اهداف ومنافع خود ایشان وحمل مسئولیت های آن به عموم مردم!! که در رابطه با آن مردم همیشه مکلف به تحمل هرگونه مصایب تا سر حد قربانی جان، مال وحتی ناموس خود در جهت ارضای خواهشات ارباب قدرت بوده اند ومیباشند!!!.
بزرگترین ونافذ ترین خصوصیت جرگه ها این است که، همیشه ودر کلیه حالات رؤسا ومتنفذین قبایل،تصمیم گیرنده بوده وارادۀ مجموع افراد قبیله وابسته به اراده وخواست آنها میباشد، وافراد وابسته به طبقات پایینی جامعه یا نقشی ندارند ویاهم نقش سمبولیک ولبیک گو در قبال اراده وخواست اربابان را دارا بوده وهیچگونه استقلالیتی ندارند! وانسان قبیلوی در تحت این مناسبات وسیلۀ است در جهت تعمیل اراده وخواست ارباب قبیله وبس!!
خصوصیت مهم وخطر ناک دیگری که در متن این جرگه بازی های قبایلی نهفته است و دایما زندگی قبایلی را منحیث سلاح دست قبیله سالاران در برخورد با رقبای قبایلی ایشان، در داخل چوکات یک قبیله ویا قبایل دیگر قرار میدهد همانا روحیه های دوست ودشمن تراشی های مطلقی است که همه اعضای یک قبیله را مکلف به رعایت آن نموده، ودر مجموع همه افراد یک قبیله را دوست ویا دشمن قبیلۀ دیگر قلمداد میکند. این امر خود یکی از عوامل بزرگ اسارت افراد یک قبیله توسط رؤسای همان قبیله است، که مجال هر گونه تحرک وتحول پیشرونده را از آن قبیله سلب، وهمه را به بردگان بلا قید وشرط ارباب قبیله ومتحدین آن مبدل میکند، وتودۀ مردم همیشه ودر همه حالات رعیت باقی مانده از داشتن حقوق انسانی بکلی محروم میشوند. چنانچه ما نمونه های این امر را به وفورت دربین جامعۀ قبایلی پشتون همین امروز هم دیده میتوانیم، که براساس آن همه افراد یک قبیله اعم از خورد وبزرگ، زن ومرد وحتی حیوانات وزمین های مزروعی وجنگلات مربوط به یک قبیله دشمن قبیلۀ مخالف شمرده میشوند، که نابود سازی آن ها هیچ گناهی محسوب نگردیده بلکه افتخار هم بحساب میآید!!! .
ترویج روحیۀ من برتر، از طریق این جرگه ها، در چوکات قبیله چنان وحشت ناک وغیر قابل اجتناب است که ، در نبودآن تشکل قبیله موجودیت خودرا از دست داده ورئیس قبیله در نبودآن خودراخلع سلاح احساس میکند وهر گز نمیتواند، افراد قبیلۀ خودرا در دوستی ودشمنی مورد نظر خود در رابطه با قبایل دیگر تحریک نموده واز آنها منحیث سلاح حفظ منافع خود در دوستی ودشمنی ها استفاده نماید.
کار جرگه های قبایلی در اکثر حالات وسیلۀ اصلی ترویج وتحکیم این روحیه ومشروعیت بخشیدن بخواست وارادۀ ارباب قبیله است .
اگر ما ترویج وتکامل این عرف را درمراحل مقدماتی تاریخ، منحیث یک پدیدۀ تکاملی ومثبت ارزیابی نموده وآنرا نوعی مردمسالاری بدوی ارزیابی نماییم، مسلماً با تکامل حیات جوامع بشری وتغییرات عمیقی که در نظام زندگی انسانها رونما گردیده، باقی ماندن نقش تعین کنندۀ جرگه ها در حیات جوامع، آنهم به همان شکل بدوی وابتدایی آن که همین امروز در افغانستان رواج دارد، یک پدیدۀ منفی وکاملاً باز دارندۀ تکامل در حیات انسانهاست که، گویای عقیم سازی روند تکامل، در حیات یک جامعه با استفاده از قوانین وسنت های ایستا وغیر متکامل به شمار میرود، که روند زندگی انسانهارا به لجنزار انحطاط وسقوط سوق میدهد .
چنانچه ما همین اکنون شاهد این حقیقت در زندگی قبایل پشتون وبا تأثیر پذیری از حاکمیت این قبایل در حیات مجموع مردم افغانستان هستیم که چگونه، به پروسۀ تکامل جامعه مهر توقف وعدم پیشرفت راکوبیده، و با پیروی از اساسات زندگی قبیلوی جنگ آشکاروبی پرده را بر علیه علم ومعرفت، تکامل وپیشرفت، تمدن وقانونمند سازی حیات جامعه راه اندازی نموده اند، که در جریان آن مکتب به آتش کشیده میشود، شفاخانه ویران میگردد، شاگرد ومعلم مکتب تکفیر ومباح الدم شمرده میشود، رادیو ، تلویزیون ودیگر وسایل مدرن زندگی امروز تحریم وممنوع الاستعمال میگردد، زن در محضرعام شلاق زده میشود، وآن عده مردم افغانستان که به زبان پشتو تکلم نمیکنند شیعه وکافر قلمداد شده، ریختن خون ایشان مباح ومال آنها منحیث غنیمت حلال توضیح میگردد، ومجریان این اعمال که همانا رؤسای منفعت طلب وروحانیون اجیر شده توسط ایشان و نیروهای بیگانه در کشور ماست، از طریق همین جرگه ها امکانات تداوم وبقا حاصل میدارند که نمونۀ بارز آن، همین جرگه بازی های سالیان اخیر واحیای مجدد طالبان در حیات جامعۀ ما وفراهم سازی زمینه های ورود دوبارۀ ایشان در چوکات حاکمیت دولتی در امروز است!!، که این خود واضحاً یک فاجعه دردناکی است، درحیات امروز وفردای کشور ومردم ما، که تحت هیچ عنوانی نمیتوان به آن استثنا قایل شد وآن را به خوب وبد تقسیم نمود.
سخن از تعریف سنت ها نیست بلکه جستجوی راه تغییر ودگرگون سازی مثبت ورشد یابندۀ آن سنت هاست که، انسان ها را اسیر بند اوهام خویش ساخته ، واز راهیابی به کاروان تکامل وپیشرفت محروم ساخته اند .
رجوع آگاهانه به همین نیازمندی انسان سرزمین ما ست که ،مارا مجبور به ارزیابی عمیق و همه جانبۀ پدیدۀ لویه جرگه در شرایط امروزی کشوروتأثیرات شوم آن در حیات فردای جامعه میسازد که، طی سالیان متمادی، زندگی مردم مارا به شکلی از اشکال بصورت مستقیم وغیر مستقیم تحت تأثیر مناسبات منحط قبیلوی قرار داده، وراه های رسیدن به یک زندگی انسانی و سازگار با شرایط امروز را به روی مجموع باشندگان کشور مسدود نموده است.
چنانچه مطالعۀ حوادث سده های اخیر حیات سیاسی کشور به وضوح نشان میدهد که، از لویه جرگه بازی فقط در مواقعی استفاده به عمل آمده است که، زمامداران مزدور وقبیله سالار، دررابطه با تعمیل خواسته های خود ویا باداران شان بالای مردم ما ، دچار مشکلات گردیده ، ویا هم حفظ مناسبات قبیلوی را در حیات جامعه معروض به خطر نابودی احساس نموده اند.
در همین مواقع است که زمامداران قبیلوی از لویه جرگه ها به عنوان سلاح بسیج قبایل وسنت های قبایلی، برعلیه هر نوع مظاهر پیشرفت،ترقی، آزادی و مدرنیسم استفاده نموده، وبایکجا سازی سران معامله گر ومستبد قبایل، تحت عنوان لویه جرگه، اقدام به صدور فیصله های مینمایند که، که این فیصله ها همیشه ودر هر حالتی تأمین، وتضمین کنندۀ بقا وادامۀ مناسبات قبیلوی در جامعه بوده، وازاین طریق، آن اهدافی را که دشمنان خارجی وداخلی مردم ما از دیگر راه ها قادر به دستیابی نیستند، برای خود سهل الحصول میسازند .
تاریخ افغانستان گواه برآن است که، جرگه های متعددی دراین سرزمین راه اندازی گردیده، که بیشترین آن در مواقع پادشاه تراشی ها وحکومت سازی ها، در گیر وداررقابتها ذات البینی سران قبایل، ویاهم زمانی که زمامداران مزدور واربابان ایشان،از طریق جنگ موفق به حفظ ویا تصرف قدرت در جامعه نبوده ومحتاج کسب مشروعییت از جانب مردم میباشند، دایر گردیده است.
تا با بکار گیری این سلاح استحماری و قرون اوسطایی، در جهت نیل به اهداف خود وبادران شان، وارد عمل گردیده، وجریانات فکری تحول پسند جامعه راعقیم، وبه نابودی مواجه سازند.
بهترین ثبوت این مدعا لویه جرگه های دایر شده طی چند دهۀ اخیر توسط نادر خان، هاشم خان، داؤد خان، ظاهرخان، تره کی، امین، کارمل، داکتر نجیب، کرزی، ملا محمد عمروغیره است که ، همه وهمه صرفاً با هدف اغوای مردم و ادامۀ کار حسب دلخواه خود واربابان ایشان راه اندازی گردیده ، و مصدر کوچکترین کار خیری که به نفع جامعه ومردم باشد، انجام نگرفته، و حاصل آنها هم امروز برای ما کاملاً روشن است، که عبارت است ازتداوم فقر ، نفاق، بدبختی، جهالت، جنگ وکشمکش های پایان ناپذیر بر سر منافع کوچکی ونا مشروعی چون انحصار قدرت، تصاحب ثروت وزمین،یکجا با بیگانه شمردن ساکنین غیر پشتون کشور وتلاش های دوامدار در جهت بیرون راندن ونابود سازی ایشان در مجموع، ودر میان خود قبایل پشتون نیز تداوم جنگ ها ودشمنی ها بخاطر تصاحب جنگل، کوه، علفچر وغیره یکجا با مداخلات بی وقفۀ خارجی ها در کشور ما است، که دامنۀ آن روز تا روز گسترش می یابد.!!!!
پس این لویه جرگۀ فرمایشی که فرمایش آن از لندن صادر شده، وجناب کرزی با انقیاد عام وتام مصروف تدارک آن است، چه دست آوردی را برای مردم ما میتواند عرضه کند که ، لویه جرگه های قبلی ازعرضۀ آن عاجز بودند؟
تا جاییکه دیده میشود ، رجوع های مکرر به تشکیل لویه جرگه های عوامفریبانه که هیچ نوعی وجاهت مردمی وتودۀ در اساس خود ندارد وصرفاً رؤسای مزدور قبایل را، بنابر موقعیت بالای طبقاتی واستثماری ایشان درجوامع بدوی، یکجا با یک عده مفتخوار وبلی گوی دیگری که همیشه هم بمانند شهود کرایی محاکم دولتی افغانستان که، در دور وپیش هر محکمه ودیگر ادارات دولتی، همیشه وجود دارند وپرسه میزنند تا کسی پیدا شود ، پولی بپردازد وایشان را بعنوان شاهد، استخدام کند!، این ها نیز همیشه حاضر وآماده اند، تا صدایی از جایی بلند شود وایشان هم با کیسه های از قبل دوختۀ خود حاضرصحنه شوند، تا سهم خویش گیرند ودر پای سندی به عنوان فیصلۀ فلان جرگه ویا لویه جرگه امضا ویا مهر وشصت نمایند ، وبدین ترتیب حکمی را که هیچ نوعی مشروعیت قانونی وحقوقی در حیات امروزی انسانها ندارد، بالای مردم ما بقبولانند واز آن طریق حیات مردم را تابع ارادۀ ارباب قدرت در جوامع طایفوی سازند که این خود یکی از عوامل وحشتناک تداوم ، قانون گریزی وتمرکز قدرت به دست ارباب قدرت در مجمع قبایلی است که علت اساسی بسی بد بختی ها از آن ناشی میشود.
ختم قسمت اول
پيامها
24 جنوری 2011, 22:40, توسط southia
این اشخاص در این عکس ها کی ها هستند ؟ ایا وکلای مردم افغانستان هستند ؟ و یا " توردی قل " همه را بد نام میسازد ؟ ایا ما وکلای مثل این اشخاص داریم . این ها به یک عده بودنه باز . . سگ باز . . مرغ باز . . چرس فروش های ده افغانان . .ساقی ها چلم خانه های چرس قندهار . . دزد های سر گردنه . . جیب بر های سر چوک کابل . . نصوار فروش ها و و و غیره را می مانند . اصلاء هیچ چیز اینها به وکیل ها نمیماند .. بهر حال این وکلا ثابت میسازند که هر ان کسی که در دوره امریکایی کرزی در افغانستان باید مردم افغانستان را پیش کند و یا نماینده باشد . . نباید بهتر از این ها باشد . امریکا در اصل کاملاء افغانستان را خلع نموده است و هر کاری که بخواهد میتواند بکند . یعنی کشور ما را از سطح یک کشور متمدن به یک کشور کاملاء جنایت کار و دزدان و قطالطریقان تبدیل نموده اند و در اینده این دزدان و قطالطریقان را به ضد هر کسی و یا هر مملکتی که خواسته باشند استفاده خواهند نمود . برای اولین بار است که نماینده های مردم افغانستان را در شورای میبینم . ولی سوال این است که نماینده های احزاب چپی چطور میخواستند پهلئی این دزدان و قطالریقان و جانیان نشسته بر خلاف 99 درصد دزدان و سرکرده انها بجنگنند ؟ ازاین عکس ها معلوم میشود که تا افغانستان صاف کاری از بیخ و بن نشود , افغانستان ساخته نخواهد شد . . ایا انتظار داشتید که امریکای از کشور شما افغانستان بهتری بسازد ؟
25 جنوری 2011, 14:15, توسط khan
southia جان !!
چیزی که ده خط است ....................
25 جنوری 2011, 05:28, توسط southia
خر وکیل و خر وزیر و خر دبیر
این خیل خران را خر دیگر نگران است
امروز روزی خر خری و خر سواری است
فردا روز خر کشی و انتقام از خر .
25 جنوری 2011, 12:42, توسط مزاری
دانشمند عالیقدر میمنگی را احترام و درود تقدیم است !
آنگاهی که بمزارشریف بودم شاعر وشخصیت برازندۀ ازبک ما جناب آقای اسدالله ولوالجی که دوست نزدیک من حقیر اند ، یک سلسله پژوهش ها و تحقیقاتی را اندر باب جنایات و فرهنگ کشی های تورامیرعبدالرحمن انجام میدادند که با کمال تأسف نتوانستم دستآورد زحمات شباروزی شانرا بخوانم . ولی آنچی شما در بارۀ این سفاک تاریخ سیاه کشور ما گرد آورده ودست یافته اید ، روشنگر کلی حقایق دردناک و رنج آوریست که باشنده گان و مردمان سرزمین ما بآن پنجه نرم نموده بودند ، مرحبا برهمت بلند و بازوی توانای قلم واندیشۀ تان . باور داشته باشید این حقیقت نویسی شما بنیاد کاخ نشینان زور گوی گریزپا و فیصدی سازان دروغ گوی را به لرزه در آورده است .
اما در مورد این نگاشته و پژوهش تان باید بنگارم ، بار نخست است که بنیاد و منشأ کلمۀ جرگه را از دو کلمۀ جُر و گه یا گاه که از اتحاد دو کلمۀ ترکی و فارسی دری تشکیل یافته برمیخورم ، الحق که فرمودۀ شما درست و بامعناست . نوشتن ما در مورد جرگه و جرگه بازی فاشیستان قبیله با این نوشتار شما فکر میکنم زاید و اضافیست ، اما از جرگه سردار داود دیوانه فقط همیقدر بیاد دارم که پدر مغفورم میگفتند : حال بخاطر گرفتن پادشاهی و قدرت نیرنگ دیگری را بکار گرفتند . به واقعیت که این جرگه بازی ها فقط نیرنگ بازیهاست ، که شکل ابزاری گرفته بدست فاشیستان قبیله ، بخاطر گرفتن قدرت و حکومت .
اگر روند خودآگهی و خودیابی ملت ما به همین گونه که هست ، سیر رشد پیماید ، دیر نخواهد بود که از برکت سرافرازان قلمفرسا و دلیر مردان باصفای چون شما ، مفهوم جرگه و اقلیت و اکثریت بافی دروغ نویسان بی فرهنگ بگودال تاریخ دفن شده و نام نامی شما دانشمندان عالیقدر درج برگ های زرین مبارزات آزادیخوانه مردم ما خواهد شد . راهتان سبز و همت تان بلند بادا ! احمد خلیل نبیل مزاری
24 اكتبر 2011, 14:10
مزاری صاحب این فاشیستان اوغانی چیزی از خود ندارند هر چه دارند انهم از ماست از تاجک ترک مغل ایران بزرگ است حتا مردم هند و ستان چار تان باسواد, الفبا , خوردن وپوشیدن شان ... همه وهمه هنوز که هنوز است در چمن و کویته وزیر ستان و فیشور اوغان های انطرف سرحد گلستان و بوستان یا پنج کتاب را در مساجد شان میخوانند ...................
هزاران بار ادا؛ احترام و عرض ادب خدمت اکه جان توریدی قل میمنگی
25 جنوری 2011, 16:14, توسط southia
مزاری زمستان است وقت خربوزه ده مزار و میمنه نیست و ده زیر بغل های میمنه گی خربوزه خشکه نمان .
25 جنوری 2011, 18:14, توسط مزاری
سوتیا جان ! ده مزار ، سرپل و میمنه همیشه خربوزه تازه پیدا میشه ، بشرطی که مردم ایستاده باشند که ببینند ، افتاده ها نقش گلیم میشمارن (منتها هر کس خورده نمی تانه و اگه نابلدا او ره ناجویده مثل خودتان بخورن گلو درد میشن )
آنچی من به پژوهشگر محترم استاد میمنگی اهدا ام نه خربوزه است و نه هم دنده کی ، بلکه دستۀ گل ارادت و اخلاص است که بر قدوم این ابر مرد با همت سرزمینم که شمشیر قلمش نابکاران دون را وارخطا نموده نثار نموده ام .
( اندیوال جان ، موقف قبلی تان نیکوتر بود نسبت به این دوشیزه سوتیا )
25 جنوری 2011, 18:39, توسط southia
اول اینکه نام درازی را که به دنبال میکشی معلوم دار سنگینی عمری است که سر شانه هایت شاید بر اولین بار احساس کرده باشی , دوم اینکه خربوزه تازه ده زمستان ده مزار از کجا پیدا شد , به ایستادن و افتاده مربوط نمیشه ایی گپه , سوم اینکه منظور از سوتیه شخصی از جنوبی را میرساند . البته سوتیه کلمه انگلیس است و شاید اکثر به خاطر ح دمبک انرا اسم زنانه فکر میکنند که کمی دانش زبان فارسی شان را ترجمه میکند . بهر حال جان و قربان شدن زیاد در کلتور افغانها نیست و تشکر گفتن برای فخاشی که به حق پشتون ها میمنه گی صاحب نموده کافی میباشد .
25 جنوری 2011, 21:51, توسط مزاری
آقای جنوبی وال یا خان سوتیه خان! نخست اینکه من حقیر میخواستم به نام مزاری با دوستان خویش در کابل پرس? معرفت داشته باشم ولی بعضی ها را این کوتاه بودن خوش نیامد و ادعای درازی کردند و حال شما از دراز بودن آن شاکی اید . خوب به هرروی به شمای کوتاه پسند ، همان کوتاه مزاری خواهم بود و به دیگران دراز پسند ، همان احمّد خلیل نبیل مزاری ! چطور حال از جرمم میگذرید ؟
دوم ، ما مردم مزاری ، سرپلی و میمنگی اصیل ( غیر از ناقلین ) خربوزه ها به ویژه نسل (ارکانی) آنرا که پوست ضخیم دارند ودر ماه های خزان به پختگی میرسند را انتخاب نموده و در چمبرها ( چمبر نوعی خریطۀ جالی بافی شده از بتۀ خربوزه ) نموده و درجای سرد مانند سقف زیرخانه ها ویا تهکاوی ها می آویزیم . بدین حالت خربوزه الی اخیر زمستان بشکل تازه نگهداری میشود . اینکه شما سوتیه ها فقط خوردن پوچاق آن بلدید و خلاص تعبیر نمی شود که در زمستان خربوزه تازه پیدا نمی شود !
سوم ، آقای میمنگی در هیچ یک از سطور مقاله های خویش به قوم پشتون فحش نداده اند ، لعنت و شرم به دروغ گوی ! اگر شما نسبت ندانستن زبان پارسی دری اظهار حقیقت های شرم آور وکتمان ناپذیر فاشیستان قبیله توسطآقای میمنگی را فحاشی در حق قوم پشتون میدانید ، شما تنها نیستید و با شما آقایان یون ، روستار ، نوری ، سیستانی ، احدی و دیگران دریک ردیف و قطارند و همگی شما ها سنگ قوم بیچاره پشتون در سینه میکوبید .
19 اكتبر 2011, 21:44, توسط Shaheen
ay ay aoghan yane ke qasam khorde ke ba do pay rawan nashe ba khealem ke az jens mokhanas hm aste chora ke Sonia name zan as wa sothia mokhanas
25 جنوری 2011, 16:29, توسط southia
خان صاحب !
ما افغانها شاهد حضور بد بخت ترین و فقیر ترین موجودات روی زمین در کشور خود هستیم . حتی رهبران شما مانند پاچا خان و غیره از شما میخواستند عسکری درست نمایند برای تقسیم نشدن کشور هنود به پاکستان و هندوستان . و بعد دورضیالحق که شما ها را با پنجابی ها متحد ساختن برای کشتن مهاجران بهار وقبلاء که حتماء خبر دارید که احمد شا ابدالی شما را به پا های عربها برای نفع اسلام انداخته بود و قبلاء قبلاء شما کسانی هستید که از اسرایل فرارنموده و به نزذیکی دریای سند فقیرانه مسکن گزین شده بودید . این مختصر را داشته باشید . . من به شما توحین نمیکنم و این شما ها خود هستید که اصلاء اگا نمیشوید که پشتون اگر تحصیل یافته گردد در اصل خود را از زیر یوغ غلامی امریکا و عرب و پاکستانی و هنود بیرون اورده است و تا موقع که شما از درون خالی هستید هر مقتدری درون شما را با انواع محرقات پر خواهند نمود و شما را به جان قوم خودتان خواهند فرستاد . جمله ( چیزی که ده خط است ) میرساند که شما به جهالت قوم خود تسلیم شده اید و انها را مالک سیاه و سفید قانوناء میدانید .
19 اكتبر 2011, 20:56, توسط karim
او! گوساله هر كس را (افغان) گفته توهین نكو.
24 اكتبر 2011, 14:33
سویتلانه یا یا نتاشکه یا همان سویتا شیرین انگریزی!!!
بار دیگر عرض شود که کلمه "خان " اسیر دست اوغان بی همه چیز شده است عرض کردم که خان واژه و کلمه فارسیست که با اقوام اریایی از شمال داخل این مرزوبوم شده کسانی گفته اند که با طوایف یفتل و تخار ها رایج بوده کسانی هم از برداران ترک و مغل اعتقاد دارند خان کلمه مغلی و ترکیست .... هر چه باشد کلمه اوغانی نیست !!!
شب تا صبح داستان لیلی و مجنون گفتم اخر شب نفری گفت گوشهایم گرنگ است و قصه تان را از سر و کمی بلند تر تکرار کنید .
چرا ناحق هر چیز را برای ناقلین بیگانه سجل میکنید !!!ماکجا و نسل یهود و پنجاب پاچا و گدا خان کجا دوست محترم اوغان همان به که بیسواد باشند چونکه باسواد و بیسواد شان غرب دیده و شرق دیده شان مکه دیده شان یک قسم فکر میکنند بقا خود را در زوال دیگران میدانند از میز بان و ناننیکه در حق شان لطف های بی پایان کرده اند هرگز مشکور نبوده اند من صادقانه گفتم که نسبت نیم بند اوغانی دارم این بدین معناست که انسان طرف پدر میرد نه طرف مادر مادر اگر یهود باشد احترام او بر انسان پرض است امانه پیروی از دین و ائین و رسم ورواج ناپسند قبیله مادری شرم, نا صواب و جاهلانه...................
حرف دیگر که اگر از جمع ناقلین نیستید چرا بی جا و بی مورد کور کورانه و هر چی را با شاخکی باد میکنید !! شمرده دور اندیشانه باید حرف زد نباید بمانند رهبران سیاسی دوستان هزاره ما داستان سرایی کرد زیرا کم سوادان چون من و بیسوادان ترکیده پا تشنه و گرسنه باید از نطاقی طرف چیزی بگفته ایران دیده ها سریش شود ,گاهی انسان از فاسی شیرین بعضی ها سر در نمی اورد ....
خان
26 جنوری 2011, 00:25, توسط southia
مزاری صاحب شما را تقریباء همه میشناسند که به بسیار مشقت خود را ادم شریفی جلوه میدهید , و با سوادء دهاتی مابانه که دارید همیشه نقاط حساس بحث از شما مانده است و نتوانسته اید خود را توضیح دهید . . بهر حال مردم مزار واقعاء دارای استعداد هستند و من بعضی های شان را میشناسم . ولی خودت یا تحصیل را نیمه تمام گذاشتی و یا از استعداد مجموعی که مردم در بلخ و مزار و تاشقرغان دارا هستند بهره کافی نبرده ایی . شما به خاطر کمی تجربه و دانش اجتماعی از مردم تان بعضی مواقع به اندازه وحشتناکی دچار سو تفاهم میشوید . باقی تنفر شما از مردم پشتون واضح است و باز هم من توصیه میکنم به شما که برای داشتن پشتوانه فکری از کتاب های که تازه تازه توسط استادان فاکولته های کابل و یا مزار و یا خارج نشر شده است استفاده نماید و در جدا و دور ویا جلو تر از همه در جواب نوشتن بسرعت و با هیجان و از روی نفرت وانتقام جویی اقدام نکنید . . اگر هدف شما ار ساختن جامعه خوب است باید در بین جامعه باشید تا انرا درست نماید , به همین منوال شما باید با همه دوست باشید تا حرف های شما را قبول کنند ( اگر چیزی برای گفتن داشته باشید ) ورنه صبر و حوصله کنید تا جواب درست با معنی توسط مطالعه به ذهن تان بیاید و بعد بنویسید و ابراز بدارید .
26 جنوری 2011, 10:33, توسط مزاری
مزاری صاحب شما را تقریباء( تقریباً ) همه میشناسند که به بسیار مشقت خود را ادم (آدم) شریفی (شریف ) جلوه میدهید , و با سوادء(سوادِ) دهاتی مابانه ( مأبانۀ ) که دارید همیشه نقاط حساس بحث از شما ( درپاسخ ) مانده است و نتوانسته اید خود ( آن ) را توضیح دهید . بهر حال مردم مزار واقعاء (واقعاٌ ) دارای استعداد هستند و من بعضی های شان ( ایشان ) را میشناسم . ولی خودت یا تحصیل را نیمه تمام گذاشتی و یا از استعداد مجموعی که مردم در بلخ و مزار و تاشقرغان دارا هستند بهره کافی نبرده ایی (نبرده یی ) *. شما به خاطر کمی تجربه و دانش اجتماعی ( اجتماعیی که ) از مردم تان ( دارید ) بعضی مواقع ( اوقات ) به اندازه (به طور ) وحشتناکی دچار سو ( سؤ) تفاهم میشوید . باقی تنفر شما از مردم پشتون واضح است و باز هم من ( در اینجا کلمۀ من زاید است ) توصیه میکنم به شما که برای داشتن پشتوانه فکری از کتاب های که تازه تازه توسط استادان فاکولته های کابل و یا مزار و یا خارج نشر شده است استفاده نماید (نمائید ) ودر جدا و دور ویا جلو تر از همه ( در جدا و دور ویا جلو تر از همه ، بی ربط و بیمفهوم است ) در جواب نوشتن بسرعت و با هیجان و از روی نفرت وانتقام جویی اقدام نکنید . . اگر هدف شما ار ساختن جامعه خوب است باید در بین جامعه باشید تا انرا( آنرا ) درست نماید (نمائید ) , به همین منوال (منوال بی مفهوم است شاید هدف تان ترتیب) باشد ) شما باید با همه دوست باشید تا حرف های شما را قبول کنند **( اگر چیزی برای گفتن داشته باشید ) ورنه صبر و حوصله کنید تا جواب درست با معنی ( را که )توسط مطالعه به ( آن دست یافته اید )به ذهن تان بیاید و بعد ( آنرا ) بنویسید و ابراز بدارید . ***
* - در جملۀ نخستین پیام خود اسم جمع ( شما ) و در جملۀ دوم اسم مفرد ( تو ) را بیک نفربکار بردید . از نگاه قانون نوشتاری پارسی دری غلط است . میدانم شما عقل کل عالمید ، گستاخی این روستا زادۀ بیسواد را ببخشید .
** - بهترین دوستی ، صداقت ، راستی ، احترام متقابل ، یکرنگی و یکدلیست . برایتان اطمینان میدهم دوستیی که بر بنیاد جعل ، دروغ و تذویر بنا یافته باشد بزودی فرو میریزد .
*** - اگر هدف تان از دانستن نگهداری خربوزه است ، اینکه بمطالعه ضرورت ندارد ،خرکاری که نیست !
دشمن دانا که غم جان بود ++ بهتر از آن دوست که نادان بود
26 جنوری 2011, 16:20, توسط southia
مزاری طفره نرو و گپ های که زدم به گوشت بگی . مقامی تجربه و دانش که یک نفر خوده به مقابل مردم استاده کنه تو نداری . . کوشش کو که پیدا کنی و بدون صمیمانه به خود رسیدن و مطالعه بدست نمیایه .
19 اكتبر 2011, 21:58, توسط جامه سفيد سياه دل
مزارى صاحب اين سوتيه نام به مرض خود بزركبينى مبطلاست.او از من حقر كرده هم نا خوان و نادان است.يك عقده يي تفرقه انداز است.انقدر كم عقل است كه اكر كسى از جنايات يك ظالم بشتون جيزى بنويسد او فورى ميكويد كه بر ضد قوم بشتون است.
ميكويند خودش جه وارى و كبش جه وارى...
19 اكتبر 2011, 22:25, توسط Shaheen
khodesh go ware gapish koh ware . saf wa post kanda bego ke aoghan as ne
20 اكتبر 2011, 08:29, توسط نادر
زمانیکه باسوادان و چیزفهم های پیامگذار ما اینطور باشند، پس ازین همه دستارپوش و پای لچ ها چه انتظار داشت؟
همین دیگ و همین سرپوش.
20 اكتبر 2011, 10:48, توسط حبيب الله غمخورـــــ مالموـ سویډن
په ملې جرگه ملنډې دافغانستان په تاريخ اوملي افتخاراتو ملنډي وهل دي .
غواړم دو ټکوته چي اړين ئې بولم دلوستونکو پام راوگرځوم :
لمړی : زه دښاغلي توردیقل خان سره کومه شخصي ستونزه نلرم ،زماد دغه پیغام موخه دده دغی لیکنی گوته نيول دي، که دده پر ځاي يوبل چاهم داډول دملي گټوخلاف اوترخپل مسوليت وړاندي څرگندونې کړي واي مابه دا پیغام په کابل پرس? کی لیکلکی واي .
دوهم : زماليکنه ددې معنا نلري چي دکرزی صاحب په حاکميت کي دلويوجرگودجوړېدوله مشرورعيت څخه دفاع کوم ، اوپدې ول دلويوجرگودارېدل دافغانستان دستونزودحل لار بولم .نه داسي نه ده ؛متاسفانه دالويه جرگه به هم داسي گډون وال ولري لکه دده په حاکميت کښي دوې تيرې شوی لويي جرگې اوممکن دهمدا ډول گډونوال اوهمدا ډول پرېکړي ولري لکه تېري جرگې .پدې پوهېږم هر څوک چي دخپل حاکمت اوځاني گټولپاره دلويي جرگي ترنامه لاندي خلک راغواړي هغوي هم دلويي جرگې دسپېڅل توب اوتاريخي رسالت سره خيانت کوي .
ښاغلې توردیقل خان دکمبلې سره پښې سمې غځوه ،ملې جرگه داسي يوجرگه ده چې پرېکه ئې بايد دهرچالپاره دمنلووړوي ،منل ئي اخلاقي اوالزامي بڼه نلري .
دټاکنوپه اصطلاح خپلواک کمېسيون رئيس ښاغلي فضل احمدمعنوی هم لکه توردیقل خان ، ډله ايزو رسنيو ته وويل که سياستوال وغواړي موږ په لنډه موده کي دولسوالي شوراگانودټاکنو مکانات برابرولاي سو.
نوموړی زياته ئي کړه په لويه جرگي کي چي دولسوالي شوراگانو استازي گډون ونلري دهغې پرېکړې به اخلاقي جنبه ولري نه الزامي .معنوی صاحب پدې لنډه څرگنده ونه کي راتلونکې لويه جرگه له واره ورازول اوهغه ئې بې ارزښته اوپرېکړې ئي اخلاقي وبللي .
خوزه بايد دلويې جرگې دملي حيثيت اواعتبارنه ددفاع په خاطر څرگنده کړم چې دلويې جرگې پرېکړي دهغولپاره اخلاقي بڼه لري کوم چي له لويه سره دلويې جرگې له ملي ارزښت اوتاريخي رسالت سره مخالفت کوی اوغواړي دلويې جرگې کمبله دافغانستان له سياسي بهيراوعنعنې نه ټوله کړي .
زماددي وړې ليکنې نه هدف دادی چي لويه جرگه په خپل هغه مقدس مفهوم له هر ډول تيری اوسپکاوي نه وساتل شي ،کوم چي په يوه اوبله بهانه دهغې سپکاوی کيږي .
زه پدې ډاده يم چي ډير ژربه داسي شرايط برابرشي چي لويه جرگه به په خپل هغه مقدسه بڼه دايرېږي اوددې ملک او افغان ولس په گټه به تاريخي پرېکړي کوي .نه غواړم اونه بايد ديوه افغان لپاره دزغملو وړوي چي دلويي جرگ تاريخي رسالت او ازښت ته يوحوک په سپکه سترگه وگوری .داچي دلويي جرگي له نامه نه يوچارواکی اوزبرځواکی بده استفاده کوي داکارنه بايد دافغان ولس ددي ملي عنعنې پر خلاف دښمنانوتبرته ته لاستۍ ورکړي اودازمينه ورته برابره کړي چي خپلې لس دلاسو اولس دپښو گوتي ددې هيوادپه دې تاريخي وياړپوري ومږی .
لويه جرگه دسپېڅلو انسانانوپه گډون زموږ دهيواد وياړلی تاريخ اودادرنه ملي عنعنه نه يوازي داچي وساتل سي بلکې له سپکاوی سره ئي بايد ملي مبارزه وسي .
راځم دې خبرې ته چي لویه جرګه دافغانانوتاريخي دوداوسياسي عنعنه ده چې دسترو ستونزو د حل لپاره دیوی سیاسي لاری دلټون په موخه ترې کار اخیستل کیږي.په دودیزه توګه په لویه جرګه کښې قومي مشران، ديني عالمان ،علمي ادبي شخصيتونه او سیاسي څیری برخه اخلي .
که دلويوجرگوتاريخي پس منظرته پام وکړوگورودابه راته څرگنده سي چي لويي جرگې دهغوپرېکړواوپر هغومسائيلو دبحث لپاره رابلل شوی چي دبل دولتي ارگان له صلاحيت نه لوړي وي .
دميرويس نيکه راپدي خواپه افغانستان کي تر نن پوري ۱۹ لويي جرگې دايري سوي اواستاد رباني چي دلويي جرگي سره ئي ملگروحساسيت درلوداوغوښتل ئي داملي عنعنه ورکه سي دکابل پښارکي ئي په ۱۳۷۱ کال يوشمير کسان شوراى اهل حل و عقد دشوراتر نامه لاندي سره راټول کړه اودهغوي په مرسته ئي دخپل واک موده وغځول ،چي داعنعنه بيادطالبانولخواهم تعقيب سول .خوپه هروخرت کي دافغان ولس دغوڅ اکثريت دمخالفت اونفرت وړگرځېدلې ده.
داچي مو دلويي جرگي تاريخ دلمړی ځل لپاره دميرويس نيکه له وخت نه شمېرواودهغه لخوا دايره سوېده داپدې معنا اوزماددې ادعاپخلۍ کوي چي چي زموږ په ولسونوپه ځانگړې توگه پښتنوکي جرگې اوږدتاريخ لري .
له همدې امله لويه جرگه دافغانانويوه منلې اوتاريخي عنعنه ده ،کله چي دوي له ستونزوسره مخامخ سوی اويائې اړينه بلل سوې چي دهيواددبرخليک په کچه پرکومه مسله بحث وشي اودهغې په هکله دټول ولس داستازونظر وپوښتل سي نولويي جرگې ته مراجعه سوې ده .ولې داترټولو مهمه مسله ده چي په لويه جرگه کي چاته دگډون بلنه ورکول کېږي ؟ اوپه څه ډول ئي کارپرمخ بېول کيږي .
دلويې جرگې نوم دهر ډول مختاړې او وروستاړي په لرلوسره دلويي جرگې پرېکړې دمنلووړدي ،خودلويي جرگې پر رابلونکوباندي داملي مسوليت پروت دی چي دافغان ولس استازي اوهغه څوک چي ددې ولس دخير اوښېگڼولپاره غوښتنې لري دپاک نامه خاوندان وي اويوازي دافغان ولس ملي گټې ،ملي افتخارات اودهيوادراتلونکې ورته مطرح وي دگډون امکانات برابرشي ،لويه جرگه بايد دملت داستازيتوب هنداره وي نه ددولتي واک سمبول .
معنوی صاحب له درغليو ډکو ټاکنوکي ترهرچاماهردی ځکه ، وايي که سياستوال غواړي موږ ډير ژردټاکنو امکانات برابروواودولسوالي شوراگانولپاره داستازوټاکنې ترسره کوو.
دا ويناپداسي حال کي کوي چي تراوسه ئي په ۳۴ ولايتونوکي دټاکنو جنجالونه نه دي حل سوی،نه افغانان اونه هم نړيواله ټولنه دامني چي ټاکني عادلانه اودقانون په رڼاکي ترسره سوي دي .دادي اوس ئي ټول دسرپه سترگه گوروچي يوې افغاني مېرنې اغلي سمين بارکزۍ دخپل قانوني حق نه ددفاع په خاطرچي دهمدې معنوی صاحب په هدايت ترپښولاندي سوې ۱۳مه ورځ دغذانه خوړلواعتصاب ته دوام ورکوي .داچي کرزی صاحب اوانډيوالان ئي اوس غواړي هغه پدې بهانه چي خيمه ئي ټوله ،دداود خان (څلورسوه بستريز) اويابلې شفاخاني تعميرته ولېږدول سي ، دابله سياسي لوبه ده ،ځکه غواړي پدې بڼه دغه سپېځلې مېرمن دنړيوالواوډله ايزورسنيوله ليدنه محرومه اوپناکړي دابله خبره ده.
داخوپرېږده چي داښاغلی په جعل کاری کښي مهارت لري اوس غواړي څرگنده کړي چې کولاي سي په ۳۶۵ ولسواليو کي دولسوالي شوراگانوداستازودټاکلو لپاره عاجلي ټاکنې سرته ورسوي اوپدې هکله دټول ملت په سترگوله کاليوسره ورننوزي وايي زه وعده درکوم چي داکارکولاي سم .اوکه ورته وويل سي دهمدي ټاکنوله يوه له صدوق سره به دکمې ولسوالي هغه کلې ته ولاړسې کوم چي له مرکزنه(( ۱۰ ))کيلومتره ليري پروت دی؟ داخوپرېږده چي تراوسه دولت دافغانستان پر ټولو ولسواليو حاکميت نلري .دده له څرگندونودوه ټکي چي دملي گټوپر خلاف اودهغوي سره په ټکر کښي دي له ورايه څرگندېږي :يوادچي دکرزی صاحب تر زني لاندي دده لخوا رابلل کېدونکې لويه جرگه دده لخانومول سوی دټاکنودکمېسيون دریيس په نامه بې اعتباره اعلانېږي . اودبلې خواغواړی دولسوالي شوراگانود ټاکنولپاره پدې ماهرانه بڼه تياري ښودلوسره يوځل بيانړيوال پرموږ وخندوي اوداښاغلی هره ورځ اوشپه خپله څيره په تلوېزيونو کي پد ې بهانه ووينې چي گويادوي دټاکنو لپاره تياری لري خو امنيت نشته !!! سره لدې چي داښاغلی پدې ښه پوهېږ ې چي امنيت نسته اوپه هېڅ صورت دغه ښاغلی نسي کولاي عادلانه ټاکنې ترسره کړي ،زياتو ولسواليومرکزته نسي ورتلاي ،خوغواړي پر دې زوريدلي ولس نړيوال وخندوی .
سوال دادی که په افغانستان کي امنيتی ستونزي په همدې بڼه شتون ولري اوموږ لپاره دمملکت دبرخليک په کچه اړينه وي چي لويه جرگه راوغوښتل سي ،نوموږبه انتظار باسو چي معنوي صاحب دادسليمان پيغبر لکړه به دلته عجايب زېږوي اوپه يوه دم به ټاکنې ترسره کوي اودولسوالي شوراگانواستازي به راته ټاکي اوهغوي به په عاجله توگه تر کابله راسوي؟ اودلته به لويه جرگه دايرېږي؟ چي داليکنه مي کول دماشومانوکارتوني فلم داستانونه مي راپيداسول ،معنوی صاحب اوس غواړي ټول ملت دکارتوني فلمونولوبغاړي سي .
له لويه سره موږ داچېغه پورته کړې وه چي دلويې جرگې لپاره داحدوداوچوکاټونه چي تاسوئي په اساسي قانون کښي ټاکی عملي نه دی دادئ دڅوکالو ناخوالي ددي خبري دپخلي ثبوت کوي . همدا اوس په مسلسله توگه دپاکستان جنرالان دافغانستان پر خاوره پوځي تېرئ کوي ،اودحميد گل پشان ددې استخباراتي ادارې پلرونه يوشمير افغانانوته دپاکستاني خطاب کوي زه نه پوهېږم چي هغوي ولي داشهامت نلري اودده خوله ترستوني نه ورباندي څيري اوورته نه وايي چي زه افغان يم . دادی اوس ايرانيانو(ايراني چارواکو) هم له دوي نه درس واخيست اوتيره ورځ ئي دنيمروزدولايت پر يوه کلي اوه راکټونه توغولې وه ،داخولاڅه کوې چي ديوه افغاني کلي دملکيت دعوه ئي کړې . که گرېوانه ته سرکښته کړواودنړۍ له نوروملتونويې زده کړوداخوپرېږده چي نيکونوموڅه راته ويلې وه اومورموپه شېدوکي کومه مينه اومسؤلت راترغاړې کړی دي ،نودافغانانولپاره اړينه ده چي پردغه مزدورصفته دولت فشار راوړی اوله دوي نه وغواړي يوازي دهمدې مسلې په خاطر چي پاکستان اوايران زمور ر پاکه خاوره وسله وال تيری کوي بايد لويه جرگه راوغوښتل سي اوپدي هکله دافغان نانودريځ روښانه اوله نړيوالوددې لويې جرگې دپريکړوپلې کېدل په کلکه وغوښتل سي .بايد دهمدې تيری په هکله لويه جرگه دايره شي اوپه لويه جرگه کي گاولي ددوي پر پشو سمې کړل سي ،زموږ ولس بايد پخپله دخپل هيواد دبرخليک اودهرتيري کونکی په اړوند تاريخي پرېکړه وکړي اودعملي کېدولپاره ئي ملاوتړي .
ترکومه ځايه چي دالويه جرگه په ډيروپېچلو،سيمه ايزونړيوالوشرايطوکښي دايرېږې اوپرداسي مسايلوبحث کوي چي دگډون والو زياتي حقوقی اوسياسي پوهاوي ته اړتيا لېدل کېږي ،اړينه ده چي دملي گټو اودافغان ولس ملي احساساتوپه نظرکي نيولوسره په راتلونکې لويه جرگه کي بېله کوم سياسي ،قومی ،مذهبي اوژبنی تعصب نه دقومی مشرانو،عالمانو،روڼ اندوتر څنگ دمسلکي اوعلمی بې پرې شخصيتونودخپلواک ملي نظر خاوندانواوپه ټوله نړ ۍ کښي دټولواافغانانوداستازودگډون په هکله ډيره جدي پاملرنې وشي .
اميدواريم چي ښاغلي کرزی صاحب ددې لويي جرگې نه دځان په گټه نه بلکي دافغان ولس اودروښانه راتلونکي په هکله استفاده وکړي اولويي جرگې ته دگډون لپاره په اساسی قانون کي پريادشوکسانوسربېره دټولوسياسي گوندونو، کلتوري اومدني ټولنواوپه بهرکي دمېشتوافغان روڼ اندواستازته بېله هرډول تعصب اوتنگ نظری نه دگډون بلنه ورکړي . افغانستان هرچيري چي اوسی دټولوافغانوگډکوردی دبرخليک ټاکلواوحياتي مسايلوپه اړوندئي ټول يوشان حقوقی مسوليت او صلاحيت لري
20 اكتبر 2011, 14:30
اوغان ولس یعنی چی؟؟؟
بسیار خر تشریف دارید اگر ادم بودید و سیاست می فهمیدید باید به زبان فارسی مطالب تان را مینوشتید تا مخالفین تان که اکثرا پارسیوانها هستند سر شان خلاص میشد !!!!
20 اكتبر 2011, 16:28
غمخوره غم مخوره
این جرگه تان برای امریکایی ها یکصد سال حکمروایی شما را بالای دیگران با شمشیر امریکا - پاکستان تضمین مینماید.
همانطوریکه جرگه های قبلی تضمین حکومتهای قبیلوی را از طرف انگلیسها و روسها بدنبال داشت.
24 اكتبر 2011, 14:43
میتیازی وکوم په دا لویه او کوچنی جرگه دی .
خپل اوغان ته غمخور یاست نه وطن او اصلی خاوندان و ته.
د پردو گوداگیان , در انگریز بابا او پاکستان گوداگیان .
25 اكتبر 2011, 06:58
خان صاحب !
ما افغانها شاهد حضور بد بخت ترین و فقیر ترین موجودات روی زمین در کشور خود هستیم . حتی رهبران شما مانند پاچا خان و غیره از شما میخواستند عسکری درست نمایند برای تقسیم نشدن کشور هنود به پاکستان و هندوستان . و بعد دورضیالحق که شما ها را با پنجابی ها متحد ساختن برای کشتن مهاجران بهار وقبلاء که حتماء خبر دارید که احمد شا ابدالی شما را به پا های عربها برای نفع اسلام انداخته بود و قبلاء قبلاء شما کسانی هستید که از اسرایل فرارنموده و به نزذیکی دریای سند فقیرانه مسکن گزین شده بودید . این مختصر را داشته باشید . . من به شما توحین نمیکنم و این شما ها خود هستید که اصلاء اگا نمیشوید که پشتون اگر تحصیل یافته گردد در اصل خود را از زیر یوغ غلامی امریکا و عرب و پاکستانی و هنود بیرون اورده است و تا موقع که شما از درون خالی هستید هر مقتدری درون شما را با انواع محرقات پر خواهند نمود و شما را به جان قوم خودتان خواهند فرستاد . جمله ( چیزی که ده خط است ) میرساند که شما به جهالت قوم خود تسلیم شده اید و انها را مالک سیاه و سفید قانوناء میدانید .
20 اكتبر 2011, 14:32, توسط نادر
آقای حبيب الله غمخور با همه احترام به هردو زبان های ملی ما، اما بنده از پیام حتماّ بسیار مهم تان یک جملهء آنرا درست نفهمیدم. قصور از من است که متأسفانه به زبان پشتو چندان مسلت نیستم.
امکان دارد که ترجمه فارسی آنرا یکبار دیگر بنویسید؟
تشکر
21 اكتبر 2011, 05:50
نادر جان بان که پشتو بگوید در غیر آن خواهد گفت که ( دغه کابل پر سیان زما فارسی تست کوی ) ویا هم بگوید ( دغه ستاسو دری په پته خزانه کی شته او پشتو د هغه نه مخکی دی او زه کولای شم چه دری په یو شپه کی بلد شم لکه سید جمال الدین بابا چه ترکی بلد شو)، آخر دغه غمغور صاحب چه گفته که تو نفامیدی.