سیاف، جنایتکار معروف افغان و رابط اسامه بن لادن، رییس دادگاه عالی یا رییس پارلمان می شود؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تلاش های حامد کرزی یار و همدم جنایتکاران و چپاولگران، برای گماردن جنایتکار معروف افغان و رابط اسامه بن لادن، عبدالرب رسول سیاف بر کرسی ریاست پارلمان تاکنون نتیجه نداده و هنوز تلاش های رییس جمهور غیر قانونی افغانستان به این منظور ادامه دارد. گرچه پس از شکست یونس قانونی و عبدالرب رسول سیاف، قانون داخلی شورای ملی به آنان اجازه ی نامزدی دوباره برای کسب ریاست پارلمان افغانستان را نمی دهد اما خبرها حاکی از آن است که حامد کرزی و تیم قبیله گرای او تلاش های خود را برای برگزاری دور جدید انتخابات و شرکت این جنایتکار مضاعف کرده اند. برخی از اعضای پارلمان گفته اند که سیاف برای گرفتن رای وکلا، به هر کدام چهل هزار دالر آمریکایی و یک موتر وعده داده است.
طبق فیصله ی روز دوشنبه وکلا در شورای ملی، قرار است روز چهارشنبه، انتخابات برای تعیین رییس شورای ملی انجام شود. اما از همین حالا گمانه زنی ها بر این است که در این دور هیچکس نمی تواند رای اکثریت را بدست آورده و به عنوان رییس انتخاب شود. پس از این دور، تیم حامد کرزی در پارلمان که رهبری آن را سیاف از یک سوی و از سوی دیگر شکریه بارکزی بر عهده دارد، تلاش های خود را برای برگزاری دوباره انتخابات بین نامزدهای شکست خورده از سر می گیرند.
تلاش های کرزی برای گماردن جنایتکار معروف و رابط اسامه بن لادن به عنوان رییس پارلمان افغانستان، تاکنون اعتراض های بسیاری از فعالان حقوق بشر را بر انگیخته است. يکی از گزارشگران دیده بان حقوق بشر، ریچل رید می گوید سیاف یک گزینه اشتباه برای این کار است وقتی افغانستان نیاز به اصلاحات سیاسی دارد. بجای اینکه جلو اینگونه افراد گرفته شود، کوشش می شود یک رتبه بالاتر به عنوان رییس قوه قانون گزاری گمارده شوند. این فعال حقوق بشر می گوید سیاف بهتر از طالبان نیست.
بنا به گزارش برخی از رسانه های بین المللی سیاف بصورت مستقیم از جانب کرزی برای قرار گرفتن در راس قوه مقننه افغانستان حمایت می شود. سیاف یکی از عوامل اصلی کشتار هزاره ها در سال 1993 می باشد.
عبدالرب رسول سیاف ارتباط مستقیم با اسامه بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده دارد و کسی است که از بن لادن برای آمدن به افغانستان دعوت کرده بود.
از سوی دیگر برخی منابع می گویند حامد کرزی ریاست دادگاه عالی را برای جنایتکار عبدالرب رسول سیاف، در ناکام ماندن در گماردن وی در جایگاه ریاست پارلمان در نظر گرفته است.
اگر کرزی دست به چنین اقدامی بزند، قطعا با واکنش تند نهادهای حقوق بشر مواجه خواهد شد.
پيامها
1 فبروری 2011, 21:08, توسط شبیر "کاکر"
آقای میرهزار سلام!
با آنکه تاکنون هیچ محکمه ای چه داخلی یا خارجی افراد یرای که شما بحیث جنایتکار خطاب میکنید محکوم به جنایت نکرده است بناء محکوم کردن این افراد ازنظر حقوقی توسط یک سایت انترنتی که ادعای بیطرفی دارد خودش بیطرفی شمارا زیر سوال می برد
شکی نیست که درطول جنگهای کابل میان تنظیم های محاهدین بسیاری ها متهم به جنایت جنگی استند ازجمله آقایونی که به شما ازنظرقومی وایتنکی تعلق دارند مانند آقای محقق خلیلی سید حسین انوری وغیره چرا این شدت کلام کابل پرس? متوجه آن بزرگواران نمی شود وحتی قبل ازین حرفها دربگومگوهای که میان سایت کابل پرس و سازمان راوا چند سال قبل در گرفت سازمان راوا به صورت مستند شما آقای میرهزار را محکوم به قومگرائی کرد. خواننده های کابل پرس فراموش نکرده اند که در نخستین سالهای گشایش سایت کابل پرس سازمان راوا پرده از روی افکار قوم گرایانهء شما برداشت و آن عبارت بود از اینکه شما درقطار رهبران مجاهدین که همهء شانرا محکوم به جنایت علیه بشریت کرده بودید یک عکس هم از براداران هموطن ما ازرهبران شیعی نبود آیا کفایت نمیکند که شما بعداز اثبات آن سند ؛ دیگر ازتمایلات تنگ نظرانه وقومگرایانهء تان بگذرید وجزبه انسان وانسانیت بدیگر تعلقات تنگ نظرانه ومنفی پشت پا زنید واندیشه های تانرا انسانی تر سازید؟
همین چندروز قبل در فراخوان شما راجع به کربلای افشار چرا نام رهبران حزب وحدت خصوصا شاخه افراطی سازمان نصر به چشم نمیخورد؟
مثل اینکه شما به این باور رسیده اید که جز تنظیم های سنی، احزاب مزدور وزرخرید ایرانی مثل سازمان نصر وخلیلی ومحقق ومزاری دامان شان ازخون افراد بیگناه پاک است؟
چرا یک ژورنالیست جوان وبا استعداد ما تا به این اندازه درقعر منجلاب قوم گرائی به اندازه ای غرق شود که جز دیگران؛ جنایت هم نژاد خویش را احساس نکند
کجاست آن کامران میرهزاریکه با خانم ویدا صمد زی مصاحبه میکرد و افکار ونظریاتش در راستای یک ژورنالیست بیطرف میچرخید
کجاست آن کامران میرهزاریکه در عنوان نوشته هایش از مولانا می نوشت که : اردبو ودد ملولم و انسانم آرزوست
ما امروز آن کامران میرهزار را گم کرده ایم نمیدانم که او چه شد؟ کامرانیکه برایش انسان مظلوم وطن ارزش داشت امروز جز هزاره و نویسنده گان هزاره دیگر همه را ظالم و قبیله گرا حیوان صفت خطاب میکند حد اقل ما چهارسال قبل این کامران میرهزار را نداشتیم حد اقل از انتقاد سازمان راوا هم عرق خجالت برجبین وی مشاهد میشد اما امروز آن کامران میرهزار را نداریم فقط یک عوض نبی زاده وحمزه واعظی را احساس میکنیم؟ آیا چنین است خدا نکند که چنین باشد
بهرترتیب از آنجائیکه در پیشانی سایت نوشته شده است که مقالات بازتاب دهنده افکار نویسنده گان است وکابل پرس در آن دخلی ندارد اما متأسفانه زمانیکه نام کابل پرس بالای یک تعداد مضامین حک شده است باید درین زمینه سوالهای را مطرح کنیم که آیا تنها سیاف ورهبران احزاب سنی جنایت کارانند یا طرف مقابل آن ها نیز متهم به جنایت جنگی استند؟
چرا (کابل پرس) درمورد احزاب شیعه مذهب خاموش است؟ این بدان معنا نیست که نوشتهء دیگران را سانسور کرده باشد سوال این است که با این غر وفیش چرا کابل پرس درباره جنایات احزاب شیعه نمی نویسد همین اکنون که محقق درمعامله گری با سیاف قرار گرفته خاموشی مرگبار سایت کابل پرس حکایت ازچی دارد؟
تشکر
شبیر کاکر
1 فبروری 2011, 21:26, توسط Kabura
impressive
1 فبروری 2011, 21:31, توسط nader
99 فیصد مشکلات ما از پتانهای انتحاری و آدمخوار است. 99 فیصد جنایات توسط همین پتانها صورت میگیرد. کاش این جانیان مثل محقق سلاح زمین گذاشته و به مبارزه مدنی داخل میشدند.
2 فبروری 2011, 00:10, توسط hamid saber
به جواب این حامی جنایت کار قبیله باید بنویسم که کابل یک وبسایت آزاد است وبنا به رسالت واحترام به آزادی بیان وظیفه دارد ازحقوق مردم بی دفاع که مورد همیشه مورد تاراج قبیله شما قرار میگیرد، دفاع نموده وبرای تحقق دموکراسی وقانون تلاش نماید. شما به جای این همه منبر رفتن اول کمی آدم شوید وبه حال فلاکت بار تان گریه کنید.
پرونده های جنایات شما کشور را به گند کشیده است واینکه شما با کدام منطق از این جنایات دفاع می کنید دلیل بر کودنی وبی عقلی شما دارد. به نظر شما جنایت یعنی چی؟ آیا کسی که هزاران نفر را بدون کدام جرم به نام این وآن از دم تیغ گذشتانده، ملیونها انسان بی گناه را بعد از تاراج اموال ودارایی اش رهسپار دیار غربت نموده به نظرت نامش را باید چه گذاشت؟ سایت کابل پرس? تنها یک نقطه از جنایات این جانی های قبیله نظر به مسئولیت اجتماعی اش درقبال مردم بی دفاع ذکر نموده است واگر شما کمی در آن کله خالی تان عقل داشته باشید، این تنها حرف کابل پرس نیست بلکه صد ها انسان آزاده ومعتقد به قانون وعدالت به کرات پرده از جنایات این تبه کاران برداشت است. شما یک بار به پرونده های پروژه ی عدالت انتقالی وصدها گزارش سازمانهای حقوق بشری نگاه کنید واگر سواد دارید آنها را بخوانید که درآن پرونده ها که از طرف آدمهای کاملا بی طرف تهیه شده است، نظر به کرده های شان این افراد نه تنها جانی وجنایت کار شناخته شده بلکه به محاکمه کشاندن شان هم لازم وضروری دانسته شده است. اینکه شما این همه را جنایت نمیدانید شاید ازخود هراس دارید وخود تان هم نظر به حرف های دست تان به خون صدها انسان شاید آغشته باشد. می گویند مار گزیده از ریسمان دراز می ترسد. شما هم می ترسید که ذکر نمودن این جنایات ممکن باعث به دام انداختن خود تان شود چون خود تان هم از آن قماش واز آن جنایت کاران قبیله هستید. شما به وضع فلاکت تان گریه کنید.
دوم گذشته از مسئله قوم وقبیله بیا از منطق گب بزن وتعریف کن جنایت یعنی چی ؟
در جایی شما از مزدور بی گانه حرف زدین. این حرف خوبی است وباید حتما مردم افغانستان این مسئله را دنبال کند وبشناسد که مزدور کیست؟ وکیست که از روزی که از سه صد سال به این طرف اجیر ومزدور بیگانه بوده است وکشور را گاهی به شرق، گاهی به غرب وگاهی به پاکستان وانگلیس فروخته است وهنوز هم به این سودا گری هایش ادامه میدهد.
بس کنید واز این بیشتر مارا وادار نکنید تا همه چیز را ازنو تازه کنیم.
مردم کشور تا حالا خیلی در مقابل شما فاشیست ها از خود حوصله وبرد باری نشان داده وبه شما وقت داده اند تا آدم شوید ولی حوصله هم روزی به سر خواهد رسید.
کاکر فاشیست وحامی جنایت کاران قبیله با همه منبر رفتن هایت این سوالاتم را جواب بگو وبعد در مورد میرهزار قضاوت کن.
1- چی کسی افغانستان را به گند کشیده است؟ پشتون های فاشیست با انتحاری های طالبش یا کسان دیگر؟
ا- ین آدمها که پرونده های خیانت، جنایت ومزدوری اش از خروار ها گذشته وتمام صفحات تاریخ را به گند کشیده است از کدام قوم ساکن در کشور است؟ احمد درانی نوکر انگلیس ووطن فروش، شاه شجاع مزدور انگلیش وخیانت کار ووطن فروش ، عبدالرحمن آدم کش مزدورودست نشانده انگلیس و خیانت کار که کشور را ازخون انسانهای بی گناه رنگین کرد، نادر غدار مزدور انگلیس، جنایت کار ووطن فروش، سیاف جنایت کار وفاشیست ونوکر عربهای سعودی وپاکستان فعلا دلال امریکا وناموس فروش، گلبدین جنایت کار، نوکر سابق امریکا که در زمان جهاد نظر به اسناد سیا 75 ملیون دالر از امریکا گرفته بود. او فعلا مزدور پاکستان وعربستان است وهزاران جنایت را در کشور مرتکب شده وهنوز هم به جنایاتش ادامه میدهد، ملا عمر ودیگر جنایت کاران طالب ومزدوران پاکستان وعرب ها که پرونده ی جنایات شان مردم دنیا را شرمنده نموده است ولی شما با افتخار از آنها دفاع می کنید وآنها را برادر می خوانید. کرزی، وطن فروش، دلال وناموس فروش وقاچاقبرمواد مخدر، فاروق وردک دزد، خائن ومزدور امریکا وانگلیس ووطن فروش وصدها تن دیگر که فعلا کشور را به جهنم روی زمین تبدیل کرده اند.؟؟؟؟
3- ازکی تا حال سید حسین انوری جنایت کار هزاره شده که شما آنرا درلیست هزاره ها قرار داده اید، شما اصلن میدانید که سید ها عرب هستند وهیچ ربطی با هزاره ندارند واینکه مذهب نمیتواند قومیت را تغییر دهد؟
شما از شروع تاریخ افغانستان مزدور ووطن فروش بوده اید وهستید. این را من نمیگویم این را تاریخ ثابت کرده است وهمین حالا هم به چشم سر می بینیم. بیا کمی به حال مزدوری ات گریه کن.
بیایید از مردم افغانستان معذرت بخواهید واز جنایت وخیانت خود دست بکشید زیرا وقتی که حوصله مردم تمام شد وخشم مردم بالا آمد، تمام جنایت ها وخیانت را های سه صد ساله ی تانرا که در حق مردم افغانستان مرتکب شده اید، باید پاسخ گویید.
1 فبروری 2011, 21:44, توسط عبدالله قشلاقی
حتما از اين مدافع حقوق بشر که نام نبرده ايد سيما ثمر يهودی است. صهيونيزم او را بخاطر همين روز ها گماشته بود. اين ف... حرفه ای روزی در پهلوی جنايت کار ترين باندی قرار داشت که در سر های مردم ميخ می کوبيد، از صدها نفر رقص مرده ساخت، دو ماه متوالی ميوه و سبزيجات مردم بيچاره کابل را زهر آلود کرد و در اثر آن صدها هموطن مسموم شدند و شهيد گرديدند. چند سال هم باند نصير ديوانه و شفيع ديوانه به سينه بريدن زنان پنجشيری، بدخشی و قوم پشتون ادامه داد. در نهايت هم درپهلوی گلب الدين و دوستم قرار گرفت تا باقی ماندهء جنايت خود را تکميل کند. البته مقصودم همين باند مظلوم نماهای ظالم و خونخوار است.
اين زن خود را مدافع حقوق بشر می داند شما به شمه ای از مستندات او که تلويزيون نورين با اسناد در برنامهء تلک نشر کرد توجه نمائيد:
1ـ ادارهء حقوق بشر افغانستان در مجموع با شمول ولايات هفتصد و هشتادو پنج کارمند دارد.
2ـ 80 در صد از اين افراد از قوم هزاره و بيشتر شان از دوستان و اقارب خانم سيما ثمر است.
3ـ مردم در افغانستان روزانه به نيم دالر عايد زندگی می کنند واين خانم کمترين معاش يک مامورش 2000 دالر امريکايی است. روسا و آمرينش از 5000 هزار دالر کم معاوش ندارند. و اين بودجه از کمکهای ملل متحد به مردم بيچاره پرداخته ميشود.
معاش خودش 500 هزار دالر و با مجموع دستر خوان پلی و سفريه هايش بيشتر از 20000 هزار دالر می شود. دو موتر ضد زره هم خريده است به قيمت 2 لک دالر.
4ـ جالب اينکه از زن، يک زن ايتاليای را که شوهر افغان دارد و خواهر خوانده اش است، بعنوان مشاور استخدام کرده است و ماهانه 15000 هزار دالر معاش می گيرد. جالب اينکه اين خواهر خواندهء سيما در يک سال تنهاه يک بار به افغانستان سفر کرده بود، که مصارف آمدن او بيشتر از 20000 دالر شده بود.
5ـ سابقهء اين زن هم به همه معلوم است که از سازمان راوا ماويست ها است و در وقتی که مجاهدين برای آزادی افغانستان از چنک روسها واجيران شان می جنگيدند، اين زن و باندش مجاهدين را سگ می گفتند و اسلام آباد هم بخاطر فشار چين برای اين زن در کويته و اسلام آباد اجازهء کار داده بود که، اين زنان به ساختن فاحشه خانه و دست برد زدن به مال که به مهاجرين کم می شد بودند.
6ـ در جنگهای داخلی هم پول های صهيونست را به باند های شفيع ديوانه و نصيرديوانه انتقال می داد.
* اينست کسی که می خواهد حقوق بشر را با اين مصارف گزاف و سر سام آورش در افغانستان تأمين کند. و با اين سابقه مخدوشش...
* جالب اينست که در تمام کشور های جهان، ادارهء حقوق بشر ملل متحد دهها نفر را پيشنهاد می کند تا از ميان آنها يکتن رئيس انتخاب شود، ولی در افغانستان در اين 9 سال همه ساله بر اثر فشار امريکا و صهيونيزم تنها همين يک جاسوس معرفی ميشود. و بدون کدام انتخاب و رقابت رئيس حقوق بشر ملل می شود...
اسناد اين گفته ها را می توانيد از تلويزيون نورين بخواهيد که آقای نادری در دو برنامهء دو ساعته مکمل به نشر رساند و اين مدافع حقوق بشر( کابل پريس) جرأت نکرد تا حاضر شود و از خود دفاع کند.
بگذار تا محک تجربه آيد به ميان
تا سيه روی شود هرکه در او غش باشد.
من تنها يک جنايت اقوام آقای ميرهزار را می گويم شما باقی هزاران ديگر را به آن مقايسه کنيد:
1ـ دو صد نفر از بدخشان، پنجشير و جنوب کابل در دشت برچی نزد شفيع ديوانه يکتن از قوماندانان مزاری اسير بودند. در مدت يکسال شفِيع ديوانه در هر چند روز يک تن يا دو تن را حلال می کرد و از گوشت اينها برای باقی اسيران طعام پخته می کرد. تا اينکه اين دو صد اسير کاملا ختم شدند.
2ـ وقتی آمر صاحب شهيد ساحه علی آباد و پوهنتون را از چنگ دژخيمان مزاری پس گرفت، در يک سنگر زير زمينی دهها زن برهنه پيدا شد که ماها توسط قوماندانان مزاری نگهداری شده بودند.
باق جنايات رقص مرده، ميخ کوبيدن در سر و... را در اول ياد آور شدم. اگر اينها جنايتکار نمی بودند و امروز اينقدر مظلوم نمايی و افشار افشار می کنند، پس در پهلوی گلب الدين و دوستم سالها چرا به کشتن ديگران مصروف بودند.
مگر دوستم و گلب الدين در سر مردم گل می پاشيدند؟؟
اينها از حيای ديگران سوء استفاده می کنند و چنين نشان می دهند که خودشان پاک و پاکيزه بودند و مظلوم. همين سيما سمر تان اگر دريک محکمه عادلانه محاکمه شود، بزرگترين جنايتکار است، باقی را چه می کنيد!!
1 فبروری 2011, 22:01, توسط joshikhan
sag ke tar shod paled tar shod! begzar saiaf khan misle pesar khala ash Hafizulla amen hama Afghanistan ra Afshar besazad ta dard hama barabar shawad.
1 فبروری 2011, 22:06, توسط nader
اگر همه جنایتکارا رقم سیما سمر باشه دیگه کدام مشکل نیست د اوغانستان.
2 فبروری 2011, 20:41, توسط عبدالله قشلاقی
درست اين عکس استاد سياف خود بهترين شاهد بر برائت اوست.
درست 28 سال قبل استاد در يک خيمهء بسيار کهنه و در هوای سرد در مرکزجديد مجاهدين در جاجی ولايت پکتيا بر ضد روسها و ايادی شان در سنگر رباط نشسته است.
درست مطابق فرمودهء اين امر پروردگار: « ای کسانی که ايمان آورده ايد، صابر باشيد، پهره داری ـ از سنگر اسلام ـ کنيد و از خدا بترسيد». قرآنکريم
چهرهء بشاش، با قامت افراختهء و با ريش انبوه که نمادی از سنت مؤکد پيامبر بزرگوار اسلام که می فرمايد: ريش زيبايی مردان است. يا حديث مبارک که: شما مخالفت يهود و مشرکين را در تراشيدن بروتها و رها کردن ريش نمائيد. يعنی ريش با بگذاريد و بروت را کوتاه کنيد.
قد بلند بر افراخته و درست دو سال بعد از رهايی از زندانهای جهنمی خلق و پرچم. قد بلند و ريش انبوه درست نماد يک مرد مسلمان شرقی به معنای واقعی کلمه. يا نماد حضرت عمر.
***
اما از رهبر شما (حقوق بشر؟؟) سيما ثمر و يا سمر بگويم:
درست در همين هنگام که استاد مصروف جهاد و مبارزه بود و اين عکس گرفته شده است، سيما سمر در کويته با مينا و ديگر فاحشه های مائويست مصروف فضيحت کردن خود و افغانيت بود. آنها در دفتر خود بيشتر وقت مرد نداشتند، وقتی هم شبها خمار مردها می شدند، ار مليشه های سی آی إی که در دروازهء شان پهره بودند، استفاده می کردند. روزی اين مطلب را يک صاحب منصب ای إس آی که صوفی مشرب بود و نمی خواست با اين فاحشه پيک بزند به مقامات شان شکايت کرد وخواست که او را از پهره داری سازمان راوا معاف کنند.
بهرصورت به امثال مزاری، بصير آهنگ و... شايد اين حرفها فرقی نداشته باشد، ولی من مطمئن هستم که ملت مسلمان و مجاهد افغانستان متوجه اين فرقها هستند. و می دانند که برای آزادی اين کشور چه کسانی جان فدايی کرده اند و چه کسانی مستحق حاکميت بر آنند؟ بشر دوست ديوانه در وقت رباط، سنگر و جهاد کجا بود؟ يا اين آقای ميرهزار با اين زلفکهای چرب کرده اش قدمی برای آزادی اين خاک برداشته است؟ و يا سيما سمر هم با لاندکروزهای ضد گلوله اش که بر گرده ملت امروز سوار است؟؟؟ امروز اينها سنگ اين ملت را بر سينه می زنند!
حتما در اين ملت انصاف داران زيادی هستند و اين تفاوتها ها را می دانند!!
براستی مطابق گفتهء استاد سياف: اينها که روزی همهء کشور را بزور تانکهای روسها در اختيار داشتند، نتوانستند خود را بر اين ملت تحميل کنند، حال هيچگاه نمی توانند با يک ديوانه و يا چند فاحشه تحميل کننند»!!
البته جای خوش بختی است که غربی هاهم به اين نکته پی برده اند که صاحبان اصل اين سرزمين کی ها هستند؟! مثلی که بعد از 60 سال در شرق ميانه پی برده اند و امروز دارند با پشت گردانيدن بر جباران به 100 به عقب بر می گردند.
خاطر جمع باشيد آقای ميرهزار و همراهانت. امروز بعد از شصت سال غرب دارد از بن علی، حسن مبارک و ... دست می بردارد، ديگر اين حماقت را نمی کند که به شعار های شما چند بچه ننه کسی را در اين کشور آزار برساند!! تجربهء شان ديگر نشان می دهد که شما اصلا هم به اين ملتها و هم برای دنيا مصيبت هستيد!
خاطر جمع باشيد آقای ميرهزار و همراهانت. استاد سياف، استاد ربانی و احمدشاه مسعود اگر نباشند هم، لشکر های از همفکران و مسلمانان را تربيه کرده اند که نسل اندر نسل خاک را بر دهن دشمنان و ديگر کفار خواهند کرد!!
منتها من حيران به اين نادانی شما می مانم که از تاريخ چيزی پند نمی گيريد!!
هر چه از بن لادن نام برده ايد؟ کاملا درست است. در همين وقت که اين عکس گرفته شده است، بن لادن يک مجاهد عادی و در بعد ها سر گروپ ده نفر نزد استاد سياف بود. روزها عذر می کرد که برايش اجازه بدهند که عمليات انجام دهد. اما استاد همان وقت هم می فهميد که او بسيا حماس و احساساتی است و خرابی می کند، برايش اجازه نمی داد.
شما بی غم باشيد به اين حرفهای شما که می خواهيد دل گويا غربی ها را بدست بياوريد، اين غربی ها به اين حماقت شما خواهند خنديد. چون در آنوقت ريگان هم می دانست که در افغانستان چه می گذرد؟ همهء دوسيه ها در آرشيف های شان موجود است. مطمئن باش کابل پريس کدام خبر جديد ارائه نکرده است!
خلاصه از هر ناحيه که می نگرم در شما چيزی که کم می يابم عقل و منطق است، ولی چيزی را که زياد يافتم، جهل، بی خردی، حماقت، عقده گشايی و از همه بدتر ناشی گری است. دست و پا بزنيد به کوری چشم شما ما هستيم!
از هلالای سگان کاروان از راه بر نمی گردد.
2 فبروری 2011, 23:40, توسط مزاری
"ای کسانی که ايمان آورده ايد، صابر باشيد، پهره داری ـ از سنگر اسلام ـ کنيد و از خدا بترسيد" قرآنکريم
اینرا قرآن گفته ! خیلی خوب ، ولی رهبران صبور خدا ترس جهاد ، حکم این آیت را بدین گونه عملی کردند :
ای کسانیکه ایمان آورده اید ، صابر باشید که یهود و نصارا برایتان پول بفرستند تا جهاد کنید ، به هر طریق ممکن پهره داری از سنگر اسلام کنید تا به خلافت و پادشاهی برسید و اگر صلاح دیدید از خدا بترسید !
در زمان جهاد ، مجاهدین بمراتب بیش تر از خلقی ها و پرچمی ها کشتند ، سوختاندند ، چپه کردند و حلق بریدند . ( پهره داری و حراست از سنگر اسلام کردند و چی حراستی که حتی خاک وطن را به شاخی باد کردند ، انسانها و آبادی هایش را بگذارید کنار ) بیشک که خدا با صابران است !
اگر وطن را از شر خرس قطبی رهانیدند ( که آنهم به روایت تاریخ بشک است )، به صد گرگ و هیولای دیگر فروختند .( تا به خلافت و پادشاهی رسیدند و چی پادشاهی های منحوسی که بخاطر گرفتن چوکی کوچه به کوچه مانند سگان هرزه قوله کشیدند و جنگیدند و مردم بیچاره را کشتند و به هر طرف مهاجر ساختند ) بیشک که خدا با صابران است !
امروز مجاهدینی که واقعأ در راه خدا و وطن رزمیدند یا به گورستان اند یا پناهنده و بیوه و یتیم شان محتاج یک لقمۀ نان . رهبران جهاد را همگی می بینیم که میلیونر شدند و ملیاردر، فرزندان شان از برکت جهاد فی سبیل الدالر پدران ، به غرب و امریکا یا مصروف تحصیل اند یا تجارت . بیشک که خدا با صابران است !
بیشک که خدا با صابران است !!
3 فبروری 2011, 07:24, توسط sammie
اقاي قشلاقى يك سوال
اينطور كه خودتان ميگويد ٢٨ سال قبل و اين سياف و يك خيمه كهنه و سرد و سوال اينكه بعد از گزشت ٢٨ سال اين ميلياردها دالر سروت اقاي سياف از كجا آمد كه حالا حاظر است هـر راى را ٤٠٠٠٠ دالر بخرد؟ ان خيمه كهنه و اين ملياردها دالر
3 فبروری 2011, 09:07, توسط عبدالله قشلاقی
اينجا يک کس پيدا شد که سوال خود را بدون دشنام دادن و مثل بچهء آدم مطرح کرد:
در پاسخ به سوال شما سميه که استاد اينقدر پولها را را از کجا کرد؟
اول اينکه استاد تا حال در زندگی صد مليون دالر را نديده است. اين را خدا می داند!
دوم اينکه: استاد از پول شخصی چيزی ندارد، اين پول اندکی که است مال تنظيم است و همهء ارکان تنظيم اتحاد و فعلا دعوت اين را می دانند. آنهم به هزار مشکل و قرض يک شهرک برای فرزندان شهداء و مجاهدين ساخته شد.
چند باب حويلی در کابل است که قيمت مجموعی آن به ده مليون دالر نمی رسد و اين مربوط تنظيم است که در آن راديو تلويزيون، دفتر های تنظيم، کتابخانه ها، پوهنتون، دارالعلوم پغمان و... قرار دارد.
دفتر استاد در دو حويلی کرايی در خوشحال خان است که همين چندروز قبل صاحب حويلی که يک ميدانی بود به فشار استاد را کوچ داد. استاد می خواهد به تعمير سابقهء پوهنتون برود، ولی اعضای حزب مخالفند، چون امنيت آن کامل نيست.
اينکه گفته ايد استاد به کانديدان پول داده است و يا وعده کرده است؟ در اين حرف خود به نماينده های ملت اتهام بسته ايد و يک دروغ بزرگ گفته ايد.
در جلسه ای که استاد از جانب حزب اتحاد نامزد رياست پارلمان شد، بسياری از تجار و دوستان بودند که آمادگی نشان دادند که بعضی مصارف را بدهند. ولی استاد آيات و احاديث را خواند و همه را برحذر داشت و گفت: اينکه ما اين کار را کنيم که برای رای مردم پول بدهيم باقی ديگران چه ملامت اند. اين کار خلاف شرع و عرف است.
اگر کسی برای من رای می دهد بدون اين حرفها رای بدهد.
اگر استاد پول می داد، تو کاملا مطمئن باش که خود آقای قانونی هم به استاد رای می داد، چه رسد به ديگران.
اميدوارم شما اگر مسلمان باشيد و به خدا عقيده داشته باشيد هر آنچه را که در ذهن تان گذشت و يا شنيديد به زبان نياوريد. چون گناه بزرگ است. اگر انسان تحصيل کرده و مدرن هم باشيد خلاف مردی و تحقيق است. بی سند حرف زدن در هر قانون دنيا جرم است!!
3 فبروری 2011, 09:09, توسط عبدالله قشلاقی
و کوشش کنيد ثروت را به ث بنويسيد نه به س «سروت»!!!
3 فبروری 2011, 11:57, توسط sammie
قشلاقى جانه
من حرف ث در كى بوردم ندارم چون اين كى بورد عربى در تيلفونم است و فارسى ندارد و كوشش ميكنم تا از حروف كسانى ديگر copy and paste كنم ولى وقتى زيادي ميگيرد و اينكه اگر من حتا بحروف اشتباه بنويسم ولى مردم مطلب را بداند برايم كافيست چون من spelling فارسي ام متاسفانه خوب نيست.
برادر همه از ثروت و پولهاى فراوان استاد سياف باخبرند استاد امروز بخشى وسيعى كابل و شهركها و نيمى از پغمان مال سياف جان است و شما ميگوييد اين پولهاى اتحاد اسلامى است.
برادر عزيز اتحاد اين پولها را از كجا كرده؟ منبع در آمد اتحاد اسلامى چيست كه صاحب ميلياردها دالر شده؟
سياف ريش و اسلام را پوششى بر جناياتش قرار داده شما در يوتيوب ميتوانيد ببينيد كه ملالى جويا هيچ حرفى بر عليه دين مبين اسلام نگفته و فقط چهره جنايتكاران چون سياف را در پارلمان گزشته افشا ميكند و سياف در مقابل ميگويد كه خانم جويا به اسلام و قرآن توحين كرده كه يك دروغ بزرگ و پناه بردن به دين در مقابل جناياتش است
ببين برادر مردم هوشيار شده و سياه و سفيد را فرق ميتواند و شما حالا ديگر نميتوانيد در چشمان مردم خاك بزنيد و نفاق در بين فارسي زبانان بيندازيد.
1 فبروری 2011, 22:19, توسط نجیب الله
قوماندان های اتحاد اسلامی و قطعات شرکت کننده در عملیات
حاجی شیرعلم، قوماندان فرقه وابسته به سیاف از پغمان توسط شاهدان عینی متعددی به عنوان رهبری نظامیان در افشار در طی دو روز اول زمانی که تجاوزات به وقوع پیوسته، نام برده شده است.
زلمی طوفان، قوماندان لوای 597 توسط شاهدان عینی متعدد به عنوان رهبری نظامیان در افشار طی دو روز اول، زمانیکه تجاوزات به وقوع پیوسته، نام برده شده است. ( لوای 597 قبل از سقوط دولت نجیب الله وجود داشت و لوای تانک مرادات نامیده می شد.) این لوا در منطقه کمپنی در غرب کابل موقعیت داشت.
داکتر عبدالله، قوماندان در سطح کندک (غند) لوای 597 توسط چندین تن از شهود به عنوان رهبری نظامیان در افشار در روز اول و دوم که تجاوزات انجام یافته، معرفی شده است.
جکرن نعیم، قوماندان در سطح کندک (غند) لوای 597 نیروهایش را در روز دوم عملیات مستقر کرد. ملا تاج محمد شریک در پلانگذاری عملیات معرفی شده است.
عبدالله شاه توسط چندین شاهد به عنوان رهبری نظامیان در افشار و مسئول در دستگیریهای خود سرانه ، آدم ربایی و دیگر تجاوزات نام برده شده است.
خنجر که نیروهای نظامی را در روز دوم عملیات در افشار مستقر کرده است.
عبدالمنان دیوانه، قوماندان در سطح کندک (غند) توسط شاهدان به عنوان کسی که نظامیان را در روز دوم عملیات مستقر کرده، نام برده شده است.
امان الله کوچی، قوماندان در سطح کندک (غند) نظامیان را در روز دوم عملیات در افشار مستقر کرده بود. شیرین، قوماندان در سطح کندک (غند) در روز دوم عملیات، نظامیان را در افشار مستقر کرده بود.
مشتاق لالی، قوماندان در سطح کندک (غند) نظامیان را در روز دوم عملیات در افشار مستقر کرده بود. ملا کج کول در روز دوم عملیات نظامیان را در افشار مستقر کرده بود.
یکی از شهود به نام ع. به پروژه عدالت افغانستان اظهار داشت که وی و فامیلش سعی کرده بودند که فرار کنند، اما گلوله باران و راکت باران بسیار شدید بود. " ما به خانه خسور مادرم دویده و آنجا پنهان شدیم. دیگر مردمان به ما گفتند که مردم به روی جاده ها کشته شده بودند. سرانجام یک تعداد کمی از دیگر فامیل ها به ما پیوستند. ما می توانستیم مخابره های بعضی از افراد سیاف را بشنویم و به آنها اخطار داده می شد که جنگ را بالای اموال چورشده شروع نکنید. مردان مسلح که از سیاف و از جمعیت بودند، همه خانه ها را چور کردند. افراد سیاف پشتو صحبت می کردند و جمعیتی ها دری صحبت می کردند. من فامیلم را به دیگر مکان فرستادم و خود در خانه ماندم. حدود ساعت 11 قبل از ظهر، یک قوماندان بنام عزت الله (از اتحاد) به همراه حدود ده نفر مسلح به خانه آمدند. من به امید اینکه نظامیان فکر کنند که در خانه کسی نیست در را باز مانده بودم. آنها به داخل آمده و مرا لت و کوب نمودند و مرا به بند قرغه برده و به همراه حدود 60-65 مرد به داخل یک کانتینر انداختند. آنجا بسیار شلوغ بود. بعضی اوقات برخی از مردان بیرون کشیده شده و از آنها کار می کشیدند مانند شکستاندن چوب." بعد از یک هفته به همه زندانیان گفته شد که چقدرباید پرداخت کنند تا آزاد شوند. به این شاهد گفته شد که باید$ 5000 (دالر) پرداخت کند. وی به آنها گفت که اینقدر پول ندارد اما دوستانش از پغمان آمدند و برای رهای وی پرداخت کردند.
یکی از شاهدان زن بنام ب. به پروژه عدالت افغانستان گفت که نیروهای نظامی اتحاد اسلامی وی را لت و کوب کرده و شوهر غیر مسلحش را از منطقه مسکونی شان در افشار دستگیر کرده که وی هنوز لا درک می باشد.
یکی از شهود بنام C به پروژه عدالت افغانستان اظهار داشت که عسکران خانه ها را برای پیدا کردن مردها تلاشی می کردند. من به پغمان برده شدم. در شب در یک کانتینر نگهداری شدم. در جریان روز من و حدود 10 الی 20 نفر دیگر مجبور به کندن سنگر بودیم. کانتینرهای زیادی در آنجا بود. در شب برخی از مردان بیرون کشیده شده و باز نمی گشتند. ما می توانستیم صدای فیر را بشنویم و حدس می زدیم که آنها کشته شدند. فکر می کنم بعضی از آنها در سنگرها دفن شدند. بالاخره من با پنهان کردن خود در رودخانه در زیر پل فرار کردم. من ساحه را ترک کرده و به کویته رفتم.
شاهد زنی بنام م. به پروژه عدالت افغانستان گفت که ساعت 7 صبح، زمانیکه اتحاد اسلامی افشار را تصرف کرد، یک گروهی از مردان مسلح به محوطه خانه اش آمده و شوهرش س. را دستگیر کردند. آنها وی را بعد از 45 روز رها کردند. وی بسیار وحشیانه لت و کوب شده بود که شنوایی اش برای همیشه آسیب دیده و کر شده بود. طبق گفته همسرش، وی همچنین در شناختن افراد مشکل داشته است. بعد از اینکه وی توقیف شد، گروه دومی حدود 10 الی 15 نظامی اتحاد بین ساعت سه تا سه ونیم بعد از ظهر وارد خانه شدند. آنها ادعا کردند که پشت نیروهای وحدت می گردند. آنها از بازوی پسر این زن (م) گرفتند. "پسرم یازده ساله بود. آنها وی را نگهداشته و پرسیدند پدرت کجاست؟ آنها تفنگهایشان را طرف وی نشانه گرفتند و من خودم را روی وی انداختم. من به روی دست و پایم تیر خوردم. اما پسرش پنج بار تیر باران شد. وی مرد." بعداً نظامیان دارایی های فامیل را گرفته و رفتند.
http://www.kabulpress.org/my/s...
1 فبروری 2011, 22:21, توسط نجیب الله
شاهد 75 ساله ای بنام ک. بیان داشت که نظامیان وابسته به سیاف وی را از سر جوی افشار در روز عملیات افشار، 11 فبروری ربودند. وی یکی از گروه های هفت نفری بود که زندانی شده و شدیداً مورد لت و کوب قرار گرفته و وادار به کمک به حمل اجناس چور شده از افشار به عنوان جوالی شده بود. نیروهای نظامی اتحاد بعداً در آن روز وی را به کمپنی (منطقه کنترل شده سیاف) برده و مدت دو ماه وی را نگهداشتند. قوماندانی که وی را دستگیر کرده بود، غلام رسول وابسته به سیاف بود. وی اظهار داشت که بعد از آن به مدت دو ماه در شکردره به عنوان زندانی انور دنگر بود و بعداً سه ماه دیگر در فرزه (Farzah) به قوماندانی حنیف بود. وی شاهد بود که نظامیان یک از اقاربش بنام قمبر ظاهر را فوراً کشته اند.
شاهدی بنام غ. برای مدت کوتاهی دستگیر شده و توسط نیروهای اتحاد در روز اول عملیات تا حد بیهوشی لت و کوب شده است. زمانی که وی بعداً به منطقه برگشته، وی دو جسد را از چاه خانه اش بیرون کشید و تخمین می زند که خودش 30 الی 35 جسد را هنگام فرار از منطقه دیده است ( به شمول یک سر بریده شده در روی یک پنجره).
عبدالله خان، 67 ساله از ولایت غزنی توسط قوماندان عزیز بنجار، یکی از قوماندانان سیاف در افشار دستگیر شده است. مابقی فامیل در جریان عملیات نظامی اصلی به تایمنی فرار کرده بودند. عبدالله خان برای محافظت اموال خانه اش در افشار مانده بود. به هرحال، تمام اموال خانه در جریان عملیات دزدیده شده و خانه ویران شد. فامیل نتوانسته بودند تا عبدالله خان را ردیابی و پیدا کنند و بناءً وی گمشده باقی ماند.
شاهدی بنام ش. به پروژه عدالت افغانستان گفت: زمانی که نیروهای اتحاد وارد خانه اش شدند، آنها پدرش را داخل محوطه تا سرحد مرگ لت و کوب نمودند. سپس، آنها تمام اموال خانه را دزدیدند.
تجاوز جنسی توسط نیروهای اتحاد
در جریان عملیات افشار، قوای اتحاد اسلامی سیاف برای بیرون راندن مردم غیر نظامی از منطقه از تجاوز جنسی و دیگر حملات علیه غیر نظامیان استفاده کردند. پروژه عدالت افغانستان همراه تعدادی از شاهدانی که شرح واقعات تجاوز جنسی توسط قوای اتحاد در جریان عملیات افشار را داده اند، مصاحبه کرده است. شاهدی بنام م. (اظهارات فوق را ببینید) از دست و پایش زخمی شد زمانی که نظامیان اتحاد به پسرش فیر کردند. وی بیان داشت: "در حالیکه هنوز از من خون می رفت، آنها به من تجاوز کردند." وی اظهار داشت که سه عسکر وی را پایین نگهداشته در حالیکه چهارمی وی را در زیرزمین خانه خودش تجاوز جنسی کردند. چندین زن دیگر نیز به خانه م. پناه آورده بودند: یک همسایه بنام ز. و دو دخترش و یک زن دیگر بنام ر. نظامیان اتحاد دو دختر ز. که 14 ساله و 16 ساله بودند و زنی بنام ر. را تجاوز کردند. عسکران آنها را به نوبت به زیرزمین برای تجاوز بردند. یکی از دختران ز. توسط برچه زخمی شد وقتی که وی کوشش برای مقاومت می نمود.
یکی دیگر از شاهدان زن بنام س. بیان داشت که مردان مسلح به خانه اش در افشار سیلو در روز دوم عملیات افشارهجوم آورده بودند. آنها وی را لت و کوب کرده و خودش و خواهرش را در خانه شان تجاوز کرده و دارائی هایشان را به یغما بردند.
یک شاهد زن بنام ش. بیان داشت که بعد از تصرف افشار، نیروهای اتحاد اسلامی به زور ساعت 7 صبح وارد خانه اش شدند. آنها به چهار دختر به شمول ش. خواهرش که 14 ساله بود، و دو تن دیگردر محوطه خانه مسکونی شان تجاوز کردند.
گزارشات زیاد دیگری از تجاوز جنسی وجود دارد. شمار زنان تجاوز شده نامعلوم است. ساکنان افشار تا سال 2001 برنگشتند. در اواسط سال 2005 منطقه اکثراً هموار باقی مانده، گرچه برخی باشندگان اسبق به مخروبه های خانه های سابق خویش بازگشته اند.
http://www.kabulpress.org/my/s...
3 فبروری 2011, 09:12, توسط عبدالله قشلاقی
اين شاهدان شما هم يا شاهدان ذهنی شماست؟ يا شاهدان شيعه های رافضی؟ و يا هم شاهدان دفتر سيما سمر راوايی فاحشهء جنايت کار؟ خاطر جمع باشيد در اسلام شهادت اين سه طبقه قبول نمی شود! و در اسلام اجازه نيست که يک قاضی کافر بر مسلمان قضاوت کند!!
1 فبروری 2011, 22:31, توسط نجیب الله
The man who is held responsible by the UN and human rights activists for the massacre and rape of ethnic Hazaras during Afghanistan’s civil war is leading the race to become the new speaker in the Afghan parliament - and has President Hamid Karzai’s backing.
Abdur Rab Rasul Sayyaf, alleged to be responsible for the Afshar massacre of 1993 and accused by the 9/11 commission of training Khalid Sheikh Mohammed, the mastermind of the US attacks in 2001, has been polling marginally more votes than his closest rival as MPs debate how to choose a speaker after two inconclusive rounds of voting.
http://www.independent.co.uk/n...
1 فبروری 2011, 22:35, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه
تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام – تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.
طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان – زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. · نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)
در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها – قین وفانه ها – روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها – چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..
ماه ثور سال 1358 –ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان – در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید.
1 فبروری 2011, 22:37, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
چهارده سال قبل در 22 دلو 1371 در قریه افشار کابل، یکی از دلخراش ترین جنایت های بشری بوقوع پیوست. ساکنین این قریه که تعداد شان به هزاران نفر می رسید، به توسط سیاف به قتل رسیدند، اسیر شدند و یا زخمی شدند و تعدادی اندکی شان هم از این قتل عام سر به سلامت بردند. هیچ خانه ای در این قریه باقی نماند که تبدیل به ویرانه نشده باشد و اموال و دارایی شان به غارت نرفته باشد و کمتر فامیلی را می توان در این قریه سراغ گرفت که عضو و یا اعضای خانواده اش را در این قتل عام از دست نداده است و یا مدتی را به اسارت سپری نکرده باشد. به عفت صدها زن این قریه تجاوز صورت گرفت و صدها زن و طفل دیگر به طور و حشیانه ای آماج گلوله ها قرار گرفتند و یا با برچه های تفنگ ذبح شدند و زیر خاک و آوار گردیدند. بنا به گفته ای یکی از کسانیکه عضو تیم بررسی خسارات افشار بوده است، تنها لیست تفصیلی بیشتر از هشت صد نفر مفقود شده را با وجود محدودیت های امنیتی که آن زمان موجود بود، تهیه کردند و خساره مالی آن را نیز اضافه تر از صدها ملیارد افغانی براورد نموده بودند. سخن گفتن از افشار سخن گفتن از وحشیانه ترین جنایت انسانی است که کمتر جای دنیا و کمتر جوامع انسانی آن را تجربه کرده است و در تاریخ افغانستان حجم و وحشیانه بودن این فاجعه در هیچ مرحله از تاریخ این کشور، نظیر ندارد.
بتاریخ هفدهم ماه اسد سال 1377 –ش. اشغال شهر مزارشریف بوسیله گروه متحجر طالبان بقول شاهدان عینی تهاجم طالبی بیش از هزاران تن از افراد ملکی مردم هزاره اعم از اطفال – زنان وپیر مردان ساکن در مناطق هزاره نشین این شهر بطور وحشیانه وغیر انسانی و بی رحمانه قتل عام گردیدند. وصد ها خانواده مردم هزاره ای شهر مزارشریف که از خطر تیغ جلادان طالبی نجات یافته بودند مجبور به ترک اجباری خانه و کا شانه خود ها شدند. در مورد شهدای این قتل عام دو احصائیه به نشر رسیده است که ارقام شهداء این کشتار جمعی در حدود پنچ الی هجده هزاره نفر به رسانه های جمعی قسمآ انعکاس یافته است.
سال های 77 13 و 1378 شمسی در هنگام دست بدست شدن شهر بامیان وحومه آن میان نیروهای متجاوز طالبان ونیروهای مقاومت مردم هزاره زیررهبری حزب وحدت اسلامی افغانستان – تفنگداران طالبی هر بار صد ها تن افراد ملکی وبیگناه مردم بامیان اعم از اطفال – زنان وپیر مردان را بصورت دسته جمعی به قتل رسانیدند.که این قتل عام از کشتار جمعی در زمان امیر عبدالرحمن زشت تر و بی رحمانه تر بوده است.
افغانستان در طول تاریخ خود فجایع، قتل عام ها و جنایت های ضد بشری زیادی را شاهد بوده است و تنها در سه دهه اخیر این کشور قتل عام های هرات، یکاولنگ، مزار، بامیان و به آتش کشیده شدن خانه ها و تاکستان های شمالی و... بوقوع پیوسته است اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی که در قتل عام وزمین سوخته ء یکاولنگ دیده می شود، ندارند.
بیش از شش سال قبل در آن شب و روزی در آن دورانی که گرگان بين المللی سرنوشت ميهن و ملت ما را به کفتار منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و شکم گرسنه ترين مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند. در آن روز کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده اي بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در يکاولنگ و بر يكاولنگيان گذشت چيزی بود که زبان قلم از تصويرش عاجز است. در آن روز، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله ها به زمين می ريخت. جنازهها برای نه شبانه روز تمام بدون دفن ماندند. هر باری که مي آمديم تا آنها را دفن نمایند می ديديدند که سردی طاقت فرسای زمستان از يک طرف و نداشتن و سايل حمل و نقل از طرف ديگر مانع دفن آنها می گرديد..يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی برف سفيد تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيض و تعصب مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت پايدارش را از هستی ساقط سازند. اگر خواسته باشيم غمنامۀ یکاولنگ را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان «آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند». امروز مؤسسات بدنام حقوق بشر از صوفی گرديزی و ملا ستار و ملا لنگ و حاجی معاون و ديگر مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح يکاولنگ را قتل عام نموده، خانه ها و مغازه های شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول نمودند اسمی بر زبان نياورده ولی بر عکس نام مدافعان نامدار يکاولنگ را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند.
تروریسم آثار باستانی و فرهنگی با دید گاه هویت زدائی قومی جامعه هزاره:-
انهدام و تخریب تندبس های بو دا این آثار گران بهای فرهنگی و با ستا نی افغانستان وجهان بوسیله رژیم بنیا گرای طالبا ن تروریسم فرهنگی بوده است. در حقیقت این اقدام ضد ملی طالبان ترور و نابودی افتخارات تاریخی وفرهنگی جامعه هزاره وجهانیان بوده که بدین وسیله آنان خواست تا آ ثار گرانبها ی باستانی که از لحاظ چهره و ساختمان فزیکی شباهت های نژادی و ظاهری را باچهره وقیافه ء مردم هزاره ثابت میساخت منهدم وتخریب کرد. بزعم طالبان تا از قدامت تاریخی سه هزار ساله جامعهء هزاره در افغانستان کنونی و بومی بودن این گروه قومی جلو گیری کرده باشد. صرف نظر از انگيزهای مذهبی سه عامل اساسی ذيل در تخريب مجسمه های بودا نقش داشتند:
اول، عقده وحقارت فرهنگی طالبان- عقده و حقارت فرهنگی در واقع نقش تعين کننده در فاجعه بودا بازی نمود. زيرا طالبان در مدارس دينی پاکستان شستشوی مغزی شده بودند
1 فبروری 2011, 22:39, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
دوم، انگيزه های سياسی پاکستانی ها: حسا دت فرهنگی پاکستان تازه تشکيل نسبت به عظمت تاريخی سر زمين افغانستان، نشان داد مردم افغانستان در انظار جهان و تحريک تنش ها ميان مسلمانان و بوديستها بخصوص در هندوستان می تواند از جمله مهمترين انگيزه های سياسی برای پاکستان باشد.
سوم، نقش تند روان عرب- نفوذ افراطيون عرب بخصوص تاثير شخص بن لادن بر ملا عمر و همچنان نفرت از فرهنگ غرب بر اساس انگيزه های مذهبی، سياسی و فرهنگی باعث تقويت روحيه تخريب در ملاعمر و همه پيروان وی گرديد.. به بيان ديگر همه عوامل ازعقده حقارت فرهنگی طالبان گرفته تا اهداف سياسی پاکستان و روحيه نفرت تندروان بن لادنی از غرب در يک جبهه نامقدس باعث شد که بودا های بی گناه قربانی شوند
. روز جهانی مبارزه با تروريسم فرهنگی-.روز سوم مارچ را سازمان يو نسکو بحيث روز مبارزه عليه جنایات فرهنگی به رسمیت شناخته و سالانه باید جنایت فرهنگی از تخريب مجسمه های بودا بدست طالبان در افغانستان محکوم شود. افزون بر آن درين روز هر نوع تخريب و غارت داشته های فرهنگی و مذهبی در هر جای دنيا به شمول تاراج موزيم ملی عراق در حضور قوت های اشغالگر نيز محکوم شوند. بدين ترتيب درين روز جهانيان نفرت خود را از دشمنان فرهنگ ها و ارزشهای مشترک بشری ابراز نموده و در همگرايی و کثرت گرايی فرهنگی يک حرکت نمادين را انجام دهند.
مردم مناطق هزاره نشین کشور از زمان امیر عبدالرحمن تاکنون بیک آفت وبلای بنام سیلاب کوچیها مواجه است که این معضله بردوش مردم این سر زمین سنگینی دارد. در اثر این معضله میان مردم بی دفاع ودست خالی هزاره و کوچی های مسلح با حمایت دولت های وقت طی مدت یک قرن اخیر بارها برسر علفچر های مناطق هزارستان که از طرف رمه کوچی ها خورانده میشدند برخورد های خونین صورت گرفته است ودرین برخورد های خونین هر دو جانب وبخصوص مردم هزاره ء محلات گونانگون هزارستان تلفات انسانی و اقتصادی فراوانی را متحمل گردیده اند. ومیتوان از برخورد سال 1334—شمسی در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی یاد آوری کرد که در اثر این برخورد خونین میان جانبین بیش ازسه صد نفر از مردم هزاره جاغوری از طرف کوچیهای مسلح با پشتیبانی دولت وقت کشته شدند.
چنانچه محترم عبدالجلیل بینش مینویسد:-
سیلاب کوچی دامنگیر بسیاری از مناطق افغانستان است. اما هزارستان بیشتر از هرجای دیگر از این سیلاب وحشت زا آسیب می بیند. کوچی گری و رفتن کوچی ها در هزارستان یک پروسه سیاسی است، دقیقاً پس از قتل عام عبدالرحمن خان، سیاست سرکوب و غصب اراضی هزارستان از طریق های گوناگون تعقیب شد. خطر ناکترین سیاست که نزدیک به یک قرن مردم هزارستان را تحت شکنجه و فشار قرار داده است پروسه آوردن کوچی ها است. واقعیت امر این است که از مجموعهء بنام کوچی، بهره برداری سیاسی می شود و این يك ستمي بزرگ به حال هزاره های ده نشین و هم به پشتون هاي کوچی است. سود این برنامه ظالمانه را فقط گردانندگان اصلی پروسه به جیب می زند. کسانیکه نه معتقد به منافع هزاره های ده نشین هستند و نه به منافع کوچی های پشتون بلکه آنها به سیاست تفرقه بی انداز وحکومت کن، باو رمندند. امسال نیز کوچی ها در موسم سر سبزی و گرمی، شتابان و با غرور و غرق در تسلیحات و تجهیزات نظامی وارد دروازه های هزارستان شدند. فیرهای شادیانه و تهدید آمیز کوچی ها مردم را به وحشت انداختند. فصل عریضه بازی وعریضه نویسی به مقامات مختلف دولتی که متاسفانه هیچ کدام عادت به شنیدن حرفهای آزار دهنده مردم مخصوصاً در قبال کوچی ها را ندارند، بار دیگر آغاز شد. هر کس درد هایش را به کاغذ ها نوشتند و به سوی دروازه های دولت با امیدهای زیاد پرتاب کردند و هیچ کسی هم نشنید، نه ریاست جمهوری نه پارلمان، نه وزارت داخله و ولایت و ولسوالی ها نه تنها نشنیدند که بعضاً خود را مدافع حریم بی گناه کوچی ها نيز قلمداد کردند.
سال گذشته هیئت عالی رتبه دولتی که مرکب از چهار نفر وزرای مشاور رئیس جمهور بودند بعد از بررسی مناطق هزاره نشین واضحاً گفتند که هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد و کوچی ها نباید وارد این ساحه گردد و به همین خاطر امسال خیلی ها فکر می کردند که کوچی ها نمی آیند. اما سهل انگاري وتعلل دولت و لجاجت کوچی ها بالاخره آنها را امسال هم وارد هزارستان ساخت. ولی همچنان بامخالفت جدی مردم مناطق مختلف رو به رو گردیدند. در قسمت هایی از بهسود این مخالفت از هرجایی دیگر جدی تر بود. ماه ها پیش در منطقه "میرهزار" بهسود با تلاش مردم و جمعی از متنفذین منطقه، کوچی ها را واداشتند به اینکه تعهدنامه اي به ولایت بدهند و از این منطقه پیشتر نروند و به مردم خساره وارد نکنند ولی مدت چندی نگذشت که کوچی ها با تلاش و معامله این مرز را شکستند و وارد ولسوالی مرکز بهسود شدند. پس از سپری کردن حدود یک ماه در چراگاه ها و بالای کشتزارهای مردم مرکز بهسود، تصمیم برگشت از بالای سرزمین مردم حصه اول بهسود را گرفتند. اما این بار مخالفت مردم جدی تر شد و تمامی مردم حصه اول بهسود از دایمرداد گرفته تا خالق و دوستدار و میر بچه و... این ولسوالی با جدیت تمام گفتند کوچی ها جنایت کرده و همین ها در زمان طالب مال و مواشی ما را بردند و سال گذشته نیز در مرز ولسوالی ما نفر کشته و اینک نیز مسلحانه وارد منطقه شده است و امنیت ساحه را مختل کرده است. به هیچ وجه به صلاح مردم افغانستان نیست که پروسه خصومت سازی ملی توسط کوچی ها دامن زده شود. در اثر پا فشاری مردم و همکاری مقامات ولسوالی حصه اول بهسود و مذاکره فی مابین کوچی ها و مردم این مناطق جریان پیدا کرد.
در اولین جلسه 14 نفر نماینده اقوام مختلف کوچی و 30 نفر از نماینده های مناطق مختلف ولسوالی حصه اول بهسود در منطقه "سرتاله" تجمع نمودند. بگو مگو ها به شکل بسیار جدی برای یافتن راه حل ساعتها ادامه یافت. قربان علی فصیحی یک تن از نماینده های حصه اول بهسود برای کوچی ها گفت شما اگر خود را افغانستانی و پابند ارزشهای افغانستان می دانید باید مطابق حکم قانون اساسی که صریحاً خاتمه یافتن کوچی گری و اسکان کوچی ها را حکم کرده است، احترام بگذارید. به دنبال آن فیصله هیئت عالی رتبه دولتی متشکل از چهار نفر وزرای مشاور را قبول كنيد که گفته اند هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد. این ظالمانه است که شما به فرمان یک رئیس بلدیه که حیثیت حقوقی پایین تر از یک والی را دارد تکیه می کنید ولی فیصله چهار وزیر مشاور و احکام قانون اساسی را قبول ندارید. پیشنهاد ما این است که شما از همان راه که آمده اید برگردید. بیش از این به صلاح نیست که مزارع مردم را بخورید و بر مردم ستم روا دارید. به يقين امنیت منطقه مختل مي گردد و بیمی آن می رود که آدم های ماجراجو از مناطق دیگر وارد شوند و برای مردم مشکل خلق نمایند.
جلسه 10/5 /1385 با تندی و خشونت پیشرفت و نتیجهء مثبتی در قبال نداشت. کوچی ها اصرار به رفتن از بالای مزارع مردم را داشت ولی مردم منطقه مخالفت می کردند و این باعث شد که برای روزهای متوالی جلسه باحضور نماینده های طرفین ادامه یابد. بالاخره روز سوم یعنی 13/5/1385 کوچی ها به خواست مردم منطقه تن دادند و پذیرفتند که باید از راه که آمده اند برگردند. اما متاسفانه کوچی ها بازهم نقص پیمان کردند و به آرامی برنگشتند و در قسمت "بادآسیاب" در مسیر برگشت خانه های مردم را چور و یک نفر را رخمی کردند و مزارع مردم را کاملاً خوراندند.
این زد و خوردها، جنگ ها و مذاکره ها راه حل اساسی معضل کوچی گری نیست. راه حل اساسی عمل به قانون اساسی و پایان دادن به کوچی گری می باشد. دولت اگر اقدام نکند وهمچنان در سیاست دو پهلوی خود باقی بماند، کوچی گری خاتمه پیدا نمی کند. و بدون شك، تداوم کوچی گری در افغانستان یکی از سرچشمه های خصومت زا و بحران آفرین براي آينده افغانستان خواهد بود. بنا بر اين بی توجهی دولت نسبت این پدیده خیانت آشکار به وحدت ملی و پروسه ملت سازی در افغانستان می باشد.
نتیجه گیری
در باره قتل عام ها تذکر مختصر ازین حوادث دلخراش وخونین که بالای مردم هزاره درطی مدت یک ونیم قرن اخیر تحمیل گردیده است یا د آوری کوتا ه بعمل آمده اند تخریب و انهدام تندیس های بودا در حقیقت قتل عام فرهنگ تاریخی و با ستانی سر زمین هزارستان بحساب میآ ید. که نسل کنونی مردم هزاره از آن آگاهی داشته باشند و در تصامیم سیاسی کنونی وآیندهء خود ها از آن پند بگیرن
قبول این واقعیت که کوچاندن گروه هائی از قبایل به بخشهای دیگری از کشور، بویژه درشمال و غرب وعدم اسکان کوچیها و تشویق کردن آنان به پایمال کردن حقوق و ملکیتهای دیگران، بویژه در مناطق مرکزی (هزارستان) از لحاظ تاریخی موجب نارضایتی شدید وبروز تشنج درمیان مردم در مناطق وسیعی از افغانستان گردیده است.
دولت کنونی باید بخاطر حل معضله کوچیها تدابیر موثیر وعملی را بدون کدام سیاست بازی قومی روی دست گیرد تا این مشکل از ریشه و اساس حل گردد و بد بینی ها میان مردم هزاره و اقوام کوچی پشتون رفع ودوستی وبرادری میان آنان بوجود آید.
در باره باز سازی تندیس های تخریب شده ء بودا نیز تدابیر عملی از جانب دولت افغانستان و موسیسه یونسکو اتخاذ شود نباید این موضوع به فراموشی ودر تاق نسیا ن گذاشته شود وتمام مسایل تا هنوز گفته شده درین زمینه تحقق یابد و صرف در حرف وشعار باقی نماند.
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
1 فبروری 2011, 22:47, توسط joshikhan
Englis ha gofta bodand milat aahanin (afghanistan) rahbar aahanin misle A.Rhaman zarorat darad.Qanoni dar dahe 1990 chandan adam kosh wa adam khor nabod aadam sost ansor ast.Shafie diwana wa Shah Maqsod khob bodand wali koshta shodand, Dostam wa Hekmatiar ghairhazer ast .110 ras haiwan tabila magar kar wa kor ast ke Saiaf ra antikhab karda?!!
1 فبروری 2011, 22:49, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
تاریخ افغانستان مشحون ازعملکرد خشن حکومت های استبدادی وخودکامه است واین کشور سیاه ترین و مستبد ترین و جنایت کار ترین حاکمان را در چنته تجربیات تاریخی خود دارد . اقوام محروم کشور که رنج حکومت های جابرانه را تا سرحد قتل عام وازدست دادن سرزمین و ویرانی خانه های شان تجربه کرده است .ا ستبد اد در افغا نستان یک واقعیت تا ریخی است که ریشه اجتماعی و فر هنگی دارد در سا ختار حکومت ا ستبدادی– قدرت مطلقه وفردی وفاسد کننده بوده که زمامداران کشور ما همواره به زور لشکر قبیلوی به قدرت رسیده وبه زور لشکر قبیلوی از قدرت ساقط شده اند. پس ازانتقال قدرت به قبیله ای محمد زائی در هنگام حاکمیت استبدادی امیر عبدالرحمن خان عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان – زابل وقندهاراز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند.وبه برده گی کسانیدن این مردم منجر گردید و در حدود 62 فیصد , جامعه هزاره توسط این امیر میر غضب نا بود وقتل عام شدند .و در بیش از یک ونیم قرن است که مردم هزاره دامنگیر فر سایشی ترین فقر وگر سنگی بوده این مردم تحقیر شده به پا ئین ترین مقام اجتماعی رانده شدند.فقر ,بی سوادی ,بیکاری و نا برابری اجتماعی نصیب آنان گر دید. حکمرانان مستبد– قتل عام ها – کله منا ر ها - سیاه چال ها – زمین سو خته - کو چ اجباری – پاک سازی قومی وغصب سر زمین آبا ئی وپدری شان را بصورت بی رحمانه با لای مردم هزاره تطبیق کرده وبه سیاست ژینوسید ادامه میداده است.
تیمورخانف مولف کتاب تاریخ ملی هزاره ها می نویسد :- با سیا ست جابرانه امیر عبدالرحمن که سبب تغیرات شدیدی د ر مناسبات اقتصادی – اجتماعی-سیاسی وفرهنگی مردم هزاره گردید .سنن قدیمی تقسیمات در مناطق هزاره نشین کشور با قتل عام ها و کوچ دادن اجباری آنها به مناطق دیگروبالا خره فراری شدن به خارج به کلی نا بود گشت . مها جرت های اجباری دسته جمعی مردم هزاره به خارج باعث تغیر تقسیم نفوس هزاره ها در مناطق مختلف آسیای مرکزی – ایران – نیم قاره هند بریتانوی - عراق – سوریه گردید . مهاجرت مردم هزاره در سه جهت اتفاق افتاد ه است .
در اثر کوچ اجباری - لهجهء مروج وهویت قومی مردم هزاره بنا برشباهت های نژادی و چهره ظاهری فزیکی در میان مردم بومی در محلات زیر حل وجذب گردیده است که از آن تذکر بعمل میآید:-
آنهائی که در شمال هندوکش می زیستند. بسوی روسیه تزاری و بعضی از اینا ن به ایران رفتند .که اغلبآ در شهر های جنوبی روسیه باقی ماندند. مردم هزاره ء مهاجر ساکن در ساحات روسیه تزاری - از لحاظ ساختمان نژادی وچهره ظاهری شباهت های کامل با مردم محلات مذکور داشتند هویت قومی - اتنیکی خود را از دست دادند ودر میان مردم این محلا ت حل وجذب گردیدند وبمرور زمان لهجه وگویش زبان هزاره گی? خود ها را نیز از دست دادند. این مردم فراری هزاره در ساحات ازبکستان- منطقه مرو ترکمنستان – قزاقستان وداغستان - روسیه تزاری سابق سکونت اختیار کردند و هزاره های ساکن در روسیه تزاری سا بق و مناطق آسیای میانه زبان روسی ومحلی آن جا ها را فراگرفته اند.
چنانچه در سال 1367 –ش. مقا ما ت جمهوری خود مختار داغستان روسیه از طریق وزارت خارجه افغانستان ازشورای مرکزی ملیت هزاره در کابل تقاضا داشتند که نماینده گان خود را در جلسه برزگ قومی مردم هزاره تبار داغستان که خود هارا از جمله هزاره های فراری افغانستان میدانند شرکت نمایند که تعداد نفوس این هزاره های داغستانی را نیم میلیون نفر ذکر کرده بودند . ولی بنا بر بر خورد تعصب آمیز وزارت خارجه وقت از اعزام هیات نماینده گی از کابل صرف نظر نمو دندو تنها با اعزام دوتن از هزاره های جوان که در تاجکستان مصروف تحصیل بودند اکتفاء کردند. ولی شورای مرکزی ملیت هزاره از جریان جلسه قومی مردم هزاره تبار داغستان آگاه ساخته نشد . شاید معلومات بیشتر درین باره به وزارت خارجه افغانستان موجود باشد.
بعد از کوچ اجباری مردم هزاره لهجه و گویش مروج و اصالت قومی خویش را بنا برعدم تشابه ساختمان فزیکی ونژادی با مردم بومی محلی درین سا حات و شهر ها حفظ کرده است که ذیلآ از آن یاد آوری میشود :-
ساکنان شمال غرب هزارستان بسوی ایران مهاجرت کردند و در قریه های اطراف شهر مشهد ساکن شدند. این هزاره ها بعدآبه بربری و خاوری مشهورگردید ند. بخشی دیگر- از جنوبشرق هزار ستان افغانستان به سوی هند بریتا نوی رفتند و در شالکوت یا کویته امروز ساکن گردید ند .
این گروه اخیر در کویته – پس از هزاره های ایران و هزاره های داخل افغانستان – سومین جمعیت برزگ هزاره ها هستند.
هزاره های ساکن در شهر های مشهد ایران - کویته ای پاکستان لهجه و گویش مروج هزاره گی را ازدست نداده وزبان کشور های مذکور را نیز فرا گرفته است که آنها میتوانند به لهجه و زبان هزاره گی هم صحبت و مکا لمه نما یند . چون هزاره های مسکون درین مناطق از لحاظ سا ختما ن فزیکی ظاهری ونژادی با ساکنین این شهرها تفاوت وفرق میشوند نتوانستند در میان اهالی محلی جذ ب وحل شوند و این گروه قومی هزاره با حفظ هویت قومی خود درمشهد ایران وکویته پاکستان باقی مانده است.
گروه دیگری ازمرد م هزاره به کشور های سوریه – عراق و در کشور هند بنام خزاره نیز مسکون شده است که لهجه مروج هزاره گی خود ها را از دست نداده وهویت قومی هزاره گی خود ها را حفظ نموده است . چون از لحاظ ساختمان فزیکی ونژادی نتوانستند با مردم این ساحات حل ومخلوط شوندhttp://husseini.blogfa.com/pag...
1 فبروری 2011, 22:58, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
پشتون ها باید در اوغانستان همیشه حاکم باشند / حکومت و حاکمیت حق مسلم و مشروع پشتون ها است / تنها پشتون ها اند که از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی اوغانستان پاسداری کرده و پاسداری می کنند/ پشتون ها مرکز ثقل اجتماع اوغانستان استند / قومک های کوچک حق ندارند که با قوم اکثریت دعوای حقوق مساوی کنند/ زبان پشتو باید یگانه زبان همگانی در اوغانستان باشد / پشتون ها همیشه زیر ستم اقلیت ها زنده گی کرده اند/ بخوانید و با فاشیزم اوغانستان بیشتر آشنا شویید .
کتاب مقدس فاشیست های اوغانستان : دویمه سقوی !
فاشیست های اوغانستان از هر حزب و تنظیم و جریانی که استند ، همگی شان ، همانگونه که دستور پشتونوالی را مقدس تر از هرچیز دیگر می شمارند ، کتاب " دویمه سقوی " راهم تمام شان به مثابه یک کتاب مقدس می شناسند و عملی ساختن دستورهای آن کتاب را یک امر ضروری و حیاتی می دانند. چه اوغان ذلتی های شان ، چه سورخلقی های شان ، چه طالبان و گلبدینی های شان ، چه دیگر پشتونیست های رنگا رنگ شان ، همه در این نکته هم صدا و هم نظر استند که طرح و تحلیل کلی مانیفست " دویمه سقوی " درست می باشد و پشنهاد های سیزده گانه ی آن باید عملی شوند.
کتاب مقدس فاشیست ها ( دویمه سقوی ) حاصل کار دسته جمعی یک گروه از پشتونیست های تند رو اوغانستان ، کسانی مانند اسماعیل یون ، انزور گل سور خلقی ، انورالحق احدی ، حسن کاکر ، عثمان روستار تره کی ، سلیمان لایق و چند نفر دیگر از فاشیست های دکتورا دار و پروفیسوری دار شان ، اما در روی جلد آن تنها یک نام مستعار " سمسور اوغان " درج شده است !
کتاب دویمه سقوی ، به زبان پشتو ، بار نخست به سال 1377 هجری - خورشیدی از طرف " د اوغانستان کلتوری ودی تولنی " در پشاور چاپ شد و با شتاب فراوان به هر سو فرستاده شد و در دسترس پشتون ها قرار گرفت . به مدت بسیار کوتاه ، بار بار و در چندین کشور ، باز چاپ شد و پخش گردید. کتاب مقدس دویمه سقوی ، در زمان حاکمیت باند پشتونیست و ضد بشری طالبان ، به هزاران هزار نسخه چاپ و باز چاپ گردید و در پشاور و دیگر بخش های پشتون نشین پاکستان و اوغانستان مفت و رایگان تقسیم شد . از زمانی که زبان قبیله یی پشتو ، صاحب دبیره ( رسم الخط ) گردیده است ، هیچ کتاب پشتو به اندازه ی کتاب مقدس دویمه سقوی پرشمار چاپ و باز چاپ نشده است . استقبال گرم و خروشان تمام پشتون ها و پشتونیست ها از این کتاب ، در تاریخ زبان پشتو ، کم نظیر می باشد
http://www.tajikmedia.com/inde...
http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
2 فبروری 2011, 06:41, توسط Roshan
او برادران هزاره وتاجيك شما چه حال را انداخته ايد كه شفيع ديوانه اينرا كرده ومشتاق ناف گير انرا. افرين به سرهم بزنيد وبگذاريد تا سياف كه ريشش براي كاغذ تشناب بودن خوب كار ميدهد ريس پارلمان شود ومحقيق وقانوني برايش برقصند. من از سابق گفتم كه شما مردم ضرفيت اينرا نداريد كه زير يك لوا وعلم جمع شويد پس چه بهتر كه كرزي پشتون ريس جمهور وريس قواي اجراييه- عظيمي ريس ستره محكمه وريس قواي قضاييه پشتون- سياف ريس پارلمان وريس قواي مقننه پشتون- اسحق الكو ريس دادستاني كل پشتون- رحيم وردك وزير دفاع پشتون- رحمت الله نبيل وردك ريس عمومي امنيت ملي پشتون- زلمي رسول وزير وزارت كليدي خارجه پشتون- احدي وزير وزارت كليدي تجارت پشتون- زاخيلوال وزير وزارت كليدي ماليه پشتون- فاروق وردك وزير وزارت كليدي معارف پشتون- ارغندي وال وزير وزارت كليدي اقتصاد پشتون.
شما هزاره ها وتاجيك هاي مهاجر (به گفته دوكتورين سقوي دوم) را چكار به سياست؟ برويد وسقوي و جوالي گري تانرا بكنيد! به يك تاجيك ويا يك هزاره بهتر است كه بادارش پشتون باشد تا از قوم ديگر زيرا شما ها به مزدوري به اينها عادت كرده ايد! خدا را شكر كنيد كه هنوز هم شما را در اين خاك گذاشته اند.
اينرا برايتان بگويم كه فعلا دوكتورين سقوي دوم كه طراح ان اسمعيل يون است نود درصد تطبيق شده است. در پهلوي اينكه پشتونها در دراس هرسه قوه ودادستاني كل ووزارت هاي كليدي قرار دارند سروي ايشيا فونديش نشان ميدهد كه از ٣٤ والي در افغانستان ٢٤ ان پشتون ها هستند. بازهم ياد كنيد از فاجعه افشار ويا قتل عام وسينه بريدن ها ورقص مرده نشان دادن هاي شفيع ديوانه وبه سر هم بزنيد. شما مستحق مزدوري وسقوي گري و جوالي گري هستيد نه چيزي زياد تر از ان.
3 فبروری 2011, 10:43, توسط صالح
شما در محکوم کردن جنایتکاران هم برخورد انتقائی میکنید.
هیچ فرق بین غلام یونس قانونی ، سیاف ، بزک پنجشیر مسعود، محسنی ، فهیم ، عبدالله ، ربانی ، حقانی ، حکمتیار، خالص، ملا عمر وجود ندارد
3 فبروری 2011, 12:09, توسط sammie
١٢٠٪ با شما موافقم برادر صالح
هـمه رهبران مجاهدين جنايتكاران بزرگ تاريخ در افغانستانند كه هـر يك بنوبت خود تا انجا كه توانستند ظلم و جنايت كردند.