صفحه نخست > دیدگاه > رژیم ”آخ.وندی“ ایران و هزاره ها

رژیم ”آخ.وندی“ ایران و هزاره ها

آخوند های پارسی حدود هشت جریان سیاسی در میان مردم هزاره ایجاد کرده بودند و به هر کدام آن ها شعار ”الله اکبر، خمینی رهبر“ را دستور می دادند و در عوض پیروان این جریان های مخلتف را به جنگ هم می انداختند.
همایون محمد
دوشنبه 4 آپریل 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آخوند های ایران، زیر عنوان اسلام، فاشیزم شیعی دست ساخته‌ی استعمار انگلیس و سیاست آخوند سالاری پارس را بر جهان شیعه تحمیل می کند. پارس ها که با کوشش های استعمارگران، امروز ایرانی شمرده می شوند، برای اولین بار است که زیر بار این نام مقدس و فرهنگی به تلاش افتاده اند تا در واقعیت امر نیز ایرانی شوند. اگر چی ایران فردوسی با پارسستان امروز هیچ رابطه‌ منطقی و عینی ندارد، اما باز هم صفت ایرانی بودن به پارس ها، امروز جنبش و مسیر فرهنگی را در پیش گذاشته است. ساسانیان که از سلسله های شاهی مشهور پارس ها است، در زمانی که ایرانی ها در اوج رشد فرهنگی بودند، در آن زمان هیچ کارآمد علمی و فرهنگی نداشته است. این فقط نام ایران است که این همه به یک قوم پشت کار علمی و فرهنگی آماده می سازد. زمانی کشور ایران مردمان تاجیک و تورک را در خود جا داده بود و شهر های مشهورش مطابق شاهنامه، کابل، زابل، نیمروز، سیستان، جوزجان و بلخ را در بر می گرفت.

زابلستان محدوده دو طرف کوه های هندوکش و بابا را تشکیل می داد که چون به شکل مایل از شمال به غرب ادامه دارد صفت زابل را گرفته بود. زابل در زبان دری شکل مایل را، که مثلا مانند هلال مهتاب مایل باشد، می گفتند. تورانیان آن روز، امروز تورک نامیده می شوند و به شاخه های تاتار، قزاق، ترکمن، ازبک و غیره تقسیم شده است. مردمان تورک در آن زمان همه زندگی دامداری را پیش می بردند و در بعضی نقاط شکل زندگیی کوچی گری را اختیار کرده بودند. به جز از اقوام کوچیی پشتون که هیچ شکلی از فرهنگ پروری را در خود جا داده نمی تواند، در دیگر نقاط جهان زندگیی کوچی گری و دامداری، ضوابط خانوادگی را چندان مستحکم نمی ساخته و از این رو زنان و مردان استقلال نسبی نسبت به هم داشته بودند. اقوامی که زمیندار بودند، مردان را در صدر خانواده و قبیله قرار می دادند و ضامن دوام زندگیی خانوادگی سنت های اجتماعی می باشد.

اقوام زمین دار بیشتر شیوه‌ی زندگیی سنتی را پیش می برند زیرا هر چی مردان قدرتی بیشتر در دسترس داشته باشند به همان اندازه جهت حفظ ضوابط خانوادگی راهکار های خشونت بارتری را بکار می برند. از این رو اقوام سنت گرا هرگز فرهنگ پروری و نو شدن را نمی پذیرند. بسیارند از نویسندگان پارس که ادعا می کنند که آنها شهر نشین بوده اند و در دین خرافات را نمی پذیرفته اند و این فقط تورک ها بودند که مظاهر دینی را بسیار مبالغه آمیز رنگ و رونق می داده اند، معلوم نبوده این شهر های میلیونی کجا بوده که پارس ها را در خود جا داده باشند. به هر صورت، از چند زمانی است که پارس ها امروز واقعا به شهر ها رو آورده اند زیرا دیگر زندگی زمینداری رونقی ندارد. از آن زمانی که شاه رضا را مجبور کردند که اسم کشور پارس را ایران بگذارد، دیگر آنها برای اولین بار رنگ و روی فرهنگ و دانش را پیش روی شان می نگرند. جهت این که این نامگذاری آینده‌ی مطمئن داشته باشد، آنها به هر شگردی دست می زنند تا بتوانند واقعاً ایرانی بمانند و از این به بعد صاحبان اصلیی این هویت باشند.

این کار زمانی ممکن است که آن ها واقعا بتوانند، ایرانی های اصلی ، چی از تورانی و چی تاجیکی را به سوی سقوط ابدی سوق دهند. نا گفته نماند که تمام تاجیک های افغانستان همخون برادران تورانیی شان نیستند، بلکه فقط تاجیک های تاجیکستان، تخار و بدخشان شایسته‌ی داشتن صفت فرهنگ پرور ایرانی هستند. به تاریخ پنجشنبه 3 سپتامبر سال 2009 میلادی، در سایت بی بی سی فارسی این گزارش گذاشته شده بود: گروهی بین المللی از پژوهشگران بین المللی به رهبری خانم ”Evelyn Heyer“ مردم شناس معروف فرانسوی، با نمونه برداری از D N A 1000 نفر از 24 قوم و قبیله از مردم ترک و تاجیک ثابت کرده اند که تفاوت ژنتیکی میان این گروه های زبانی کمتر از یک درصد است. این تصدیقی است به صحت یک داستان بسیار قدیمی که می گوید: فریدون سه پسر داشت: ایرج، تور و سلم. ایرانیان اخلاف ایرج اند و تورانیان از تور و مردم قفقاز، ترکیه امروزی و سلاو ها از اعقاب سلم.

حقایق دست داشته بسیار روشن و قانع بخش اند، مگر این که فاشیست های پارس آن را طور دیگر ارائه کنند. اگر چی آنان در این هویت زدایی تنها نیستند. انگلیس ها در جنگ هایی که برای تسخیر کشور افغانستان براه انداخته بودند، از اقوام تورک تبار افغانستان شکست های مرگباری را چشیده اند، اما چون نتوانسته اند از این مردم جهت مقاصد ضد انسانی شان استفاده کنند، شروع نموده اند به جعل تاریخ. آثار تاریخیی که از سود سالاران انگلیسی بجا مانده نشان می دهد که آنها برای زدودن هویت تورک تباران، بخصوص هزاره ها تلاش های جانکاهی نموده اند. سلسله مقالات ”ایران شناسیی بدون دروغ“ در سایت ایرانیی http://wwww.naria.ir نشان می دهند که آثار تاریخی ساخته شده در ایران، که بعنوان شناسنامه‌ی ایرانی به پارس ها خدمت کند، همه محصول جعل و خیانت هستند.

نظریه‌ی ولایت فقیه با حقیقت حقیقیی مذهب شیعه هیچ ارتباط منطقی ندارد. مذهب شیعه قبل از طرح این نظریه از سوی سود سالاران انگلیسی وجود داشته و همواره محور همفکری و تحرک پیروان این مذهب بوده است. اما نظریه‌ی ولایت فقیه از حدود سه صد سال به این سو در میان قشر حیوان صفت آخوندهای ایرانی جای پا باز نموده است. در این مورد محقق مشهور جناب ”مهدی ”شمشیری“ تحقیقات همه جانبه بوده و در مصاحبه‌یی صوتی که در روی انترنت قابل دریافت است، ریشه های استعماریی این آخوند های حیوان صفت را کشف نموده اند. چنان به نظر می رسد که سود سالاران انگلیسی می خواسته اند بین پارس ها و اعراب به اندازه کافی مواد مناقشه و تنفر به جا بگذارند تا بتوانند همیشه از تحریک این مناقشات زمینه‌ی جنگ و مناقشه را بین این دو قوم همسایه در دست داشته باشند. از یک سو در جهان عرب به سرکردگیی عربستان، وهابیت را به عنوان دین تقریبا حاکم اختراع نموده اند و از سوی دیگر در میان آخوند های حیوان صفت پارس ولایت فقیه را. وهابیت را در وجه سیاسی اش فقط وسیله‌ی شیعه زدایی آفریده اند و ولایت فقیه را وسیله‌ی صدور انقلاب.

جالب است که آخوند های پارس حتی یک مرمی وارد فلسطین نمی توانند، در حالیکه آنها احزاب حزب اللهی را در سایر کشور های عربی با میلیارد ها دالر و خروارهایی از سلاح های کشتار جمعی مورد حمایت قرار می دهند. سودسالاران انگلیسی به این شکل می خواستند که این دو مذهب نو ساخته را به عنوان یک وسیله‌ی فشار بر هردوی این دو ملت به کار ببرند. برای این که بتوانند که پارس ها را واقعا مورد تهاجمات سیاسی و نظامیی اعراب قرار بدهند، مجبور بودند که آنان را ایرانی جلوه دهند. مثلی مشهور دری زبانان که می گویند: نوشادر زیر دم خر گذاشتن، درست در مورد همین آخوند ها صدق می کند. نظریه ولایت فقیه چنان پی ریزی شده که مخصوص آخوند های پارس باشد.

زمانی بعد از پیروزیی آخوند ها در پارسستان، گفتمانی براه افتاد که در آن نمایندگان رسانه های خارجی هم حضور داشتند و در این گفتمان، آخوند ها شرایط واجد بودن ولی فقیه را تعیین می کرده اند. بعد از این که مشخصات مذهبی و سیاسیی ولی فقیه تعیین گردید، که مثلاً دانش مذهبیی کامل داشته باشد و درایت سیاسیی کامل داشته باشد و دیگر از این صفات. یک از آگهی رسانان خارجی می پرسند که: اگر شخصی از بنگلادیش و یا افغانستان واجد این شرایط باشد میتواند سمت ولایت فقیه را کسب کند؟ جواب شرم آگین دین فروشان چیست: بلی به شرطی این که تابعیت پارسستان را قبول نمایند! ! !

این در حالیست که ملیت شریف هزاره، که در طول سده های به قدرت رسیدن حاکمان پشتون همواره به حاشیه کشانیده می شوند و در نواحی مرکزی – کوهستانی کشور افغانستان عقب رانده شده اند، فقط نامی از این نظریه‌ی فاشیستی را شنیده اند و از دل و جان خواهان پیروی از چنین شخص با نفوذی هستند! اگر هم که آنان پیروی از چنین شخصیتی را نمایند، چرا حق ندارند از جناب ”آیت الله محقق کابلی“ که نظریات خیلی باز تر و مردمی تر را دارند، پیروی کنند.

آخوند های پارسستان این دانشمند کاملاً واجد شرایط یک ولیِ فقیه را در کشور خودشان، پارسستان در نظربند نگاه داشته اند تا مبادا عایدات خمس و ذکات مردم مظلوم هزاره، به جیب های پُر ناشدنیی آخوند های پارس نریزد و در دسترس این ولیِ مردمی قرار گیرد. هزاره های مظلوم در پارسستان فقط حق تحصیل علوم دینی را دارند، نه حق تحصیل علوم دانشگاهی را. آنان با وقاهت بی شرمانه‌یی در سطح جهان اعلام می کنند که مردم افغانستان در ایران حق تحصیلات دانشگاهی را ندارند.

هر دزدی و تجاوزی که در کشور پارسستان صورت می گیرد، مسئول آن اکثراً در دیدگاه آخوند های فاشیست پارس، هزاره های کارگر هستند. هزاره ها بیش از این، یکی از الزامات فوریی رشد اقتصاد پارسستان را تشکیل می دهند، اما از هیچ حق انسانی برخوردار نیستند. قشر کارفرمای پارسستان به نیروی کار هزاره های افغانستان ضرورت اشدی دارد، اما همین هزاره ها در کشور پارسستان هرگز حق ندارند چیزی جز دستورهای سیاسیی آخوند های فاشیست پارس را تعقیب کنند. این آخوند های دین فروش آن قدر سیاست های فاشیستی – استعماریی شان را در مورد هزاره های مهاجر بی شرمانه بکار می بندند که دیگر فکر می کنند حق مسلم آن را دارند که این برده های مذهبی شان را در کشور پارسستان بدون هر گونه دادخواهی اعدام کنند. این سیاست های مذهبی و سیاسی – فاشیستی آخوند های دین فروش، چیزی جز به خاک کشیدن آبرو و عزت مردم مظلوم هزاره ندارد، اما باز هم آنان از هیچ تصمیم ضد انسانی در برابر برده های مذهبیِ شان دست بر نمی دارند.

حالا وقت آن است که هزاره های شیعه مذهب، استقلال مذهبیِ شان را از این رژیم دین فروش، با زور بدست بیاورند و وجوبات مذهبیِ شان را از قبیل ذکات و خمس، برای کار های خیریه در بین خودشان به مصرف برسانند. مردم هزاره به طور اکثر پیرو مذهب شیعه هستند و حق دارند از این مذهب به عنوان یک وسیله‌ی تقرب به خداوند ج، پیروی کنند و هرگز دیگر زیر بار برده فروشان مذهبیِ پارس قرار نگیرند. بسیار بهتر می شد که اگر قشر روحانیِ مردم هزاره، سیستمی را بکار می بردند که ضروریات دینیِ هم ملیتی های شان را با شهامت و سربلندی در میان همین کوهستان های سر به فلک کشیده مجاب سازند و هرگز فریب دین فروشان و سود سالاران را نخورند.

این یک ضرورت تاریخی و انسانی روحانیون شیعه مذهبِ برخاسته از میان همین مردم مظلوم است که، مجرمان دین فروش پارس را در یک دادگاه تاریخی – ملی محکوم کنند و آبرو و عزت مردم غیور هزاره را به خاک نسایند. آیا این را احساس نکرده اید که همین آخوند های فاشیست به پیشگامان سیاست و دین ما چی همه جفا نموده اند؟ آنان همواره حمایت شان را به مردم ما فقط در روی کاغذ اعلام نموده اند و در حقیقت به این طریق خواسته اند مردم ما را در انزوای سیاسی بکشانند. در زمانی که بابای ملت ما دست زورگویان را از دور و بر حیثیت و آبروی ملت ما دور نگه می داشت، همین آخوند های فاشیست به جای کمک های مالی و نظامی، خرمای گندیده به مردم ما هدیه می کرد و در عوض سیلِ کمک های نظامیِ شان را به ساداتِ جیره خوار ملیت هزاره و تاجیک های سنی مذهب می فرستادند.

بار ها در زادگاه پرشکوه ما بامیان، بعضی از جریان های محدود سیاسیِ برای مذاکره و کمک های سیاسی – نظامی برای مردم ما ظاهر می شدند ولی در اندک زمانی، مزدوران آخوند های پارسی، مثلاً شیخ ذکی والیِ آن زمان بامیان و همدستان ساداتش، عکس های آخوند های پارسی را بر در و دیوار شهر ما آویزان می کردند و به این طریق هر گونه برآمدن از انزوای سیاسیِ مردم ما را مانع می شدند. مسئولین گمرک مزار شریف بارها به چشم سر می دیدند که کمک های آخوند های فاشیست پارس به بامیان، %1 کمک ها به تاجیک ها و ساداتِ جیره خوار هزاره را تشکیل می داده است. این چیز هایِ نیست که نادیده گرفته می شد، به شرطی این که قشر روحانیِ برخاسته از میان مردم خود ما می توانستند در همان زمان با پاشنه‌ی غرور ملت ما، دهان آخوند های فاشیست پارسی را می شکستند.

آخوند های پارسی حدود هشت جریان سیاسی در میان مردم هزاره ایجاد کرده بودند و به هر کدام آن ها شعار ”الله اکبر، خمینی رهبر“ را دستور می دادند و در عوض پیروان این جریان های مخلتف را به جنگ هم می انداختند. ساداتِ جیره خوار هزاره از همان اوایل جهاد علیه نیروهای کفر روسی شروع نموده بودند به از بین بردن سران هزاره. هر قوماندان و یا رهبر سیاسیِ جهاد مردم ما که فریاد هزاره بودن را سر می داد، در آن واحد شهید می شد. پیشانیِ سجده گزار مردم ما بار ها بر عزای این سربازان گمنام و شهید شده‌ی ما چین خورده است، اما هیچ کس حق نداشته است گره این چین ها را بدست مردم خود ما باز نماید.

سیلی از کشتار های جمعیِ که دست خون آشام آخوند های فاشیست پارس در آن آغشته است، هنوز از ذهن مردم خسته و غمدیده‌ی ما بیرون نرفته است: کشتار جمعی ”اردوگاه تل سفید“، اعدام های جمعی چند وقت قبل هرگز از یاد مردم مظلوم ما نخواهد رفت. وقتی جوانان هزاره در کوچه ها و پس کوچه های شهر های پارسستان برای خرید و کار بیرون بر می آمدند، سیلی از شهروندان فاشیست پارس بروی این جوانان مظلوم می ریختند و هر کدام جهت کسب ثواب این جوانان زحمت کش را لت و کوب می کردند! ! ! فکر نکنم هتلر جهت کسب ثواب به دشمنانش حمله کرده باشد؛ اما پارس های ناجوان این عمل فاشیستی را ثواب می دانستند. ببینید که این فاشیست هایِ که هویت ما را دزدیده نموده اند، آن چنان عقل شان کور شده که نمی دانند که در این زد و کند، آن ها به سگ می مانند و ملت ما به دریا. آگاه باشید که ”دریا از چلچل سگ مردار نمی شود.“

این کم و کاستی ها ناشی از نابالغ بودن سیاسیِ مردم ما است، اما هرگز نباید مایوس شد زیرا بلوغ سیاسی می تواند مانند طوفان، به یک بارگی سر به صحرا ها بکشد. اکثریت مردم ما خلاف هر گونه بد گویی در مقابل آخوند های فاشیست پارس هستند و فکر می کنند این مسئله وجود جوانان کارگر ما را در بازار های پارسستان به خطر می اندازد! ببینید این است سر اخلاص و مجبوریت در مقابل یک مرجع مذهبی! ! ! آیا باید مراجع تقلید مذهبی این گونه از مذهب سو استفاده نمایند؟ آیا آن ها دیگر هیچ از سیاست فاشیستی و دین فروشانه‌ی شان دست نخواهند برداشت؟ آیا آن ها تا ابد مشاهیر فرهنگی و ادبی و تاریخی ما را همین طور بدون پرس و جو خواهند دزدید؟ اگر آن ها فکر کنند که دامنه‌ی حاکمیت ایران گاه مناطق پارس را هم در بر می گرفته، در این شکی نیست؛ اما این به آن معنی نیست که مردم پارس در قلمرو حاکمیت ایران خود به خود ایرانی می شوند. چنانچه هزاره ها تا هنوز در قلمرو کشور اوغان های پشتون، اوغان و پشتون نشده اند. بس است دروغ! بس است ریا! بس است نژاد پرستی! بس است دین فروشی! ! !

. . . .! ! !

در اخیر جهت تصدیق ادعا هایم در بالا به گوشه هایی از سیاست های سیاستگزاران رژیم آخوندیِ ایران در پایین ذکر می کنم: آخوند های ایران برای تعیین سیاست های خارجی شان نسبت به افغانستان، شخصی را برگزیده اند که در دیده دریدگی هیچ کمی از هتلر و ناپلئون ندارد: ”چنگیز ”پهلوان“ را! او در کتابش به نام ظهور طالبان می نویسد: من بد ترین حاکمیت را در قلمرو ایران، به بد ترین حاکمیت خارج از قلمرو ایران ترجیح می دهم! ! !

آخر چشم دریدگی و بی فرهنگی هم حدی دارد! ! ! اگر این شخص ناقص العقل از فرهنگ بهره‌یی می داشت، می دانست که جنگ بین پان پارسیسم و پان ترکیسم در افغانستان امروز و ایران فردوسی هیچ چیزی گم نکرده است! ! ! اگر این شخص ناقص العقل، بهره‌یی از فرهنگ می داشت، باید می دانست که این خود اوست که خارج از قلمرو ایران قرار دارد و هیچ حقی ندارد که در مورد ایران و ایرانیان تصمیمی بگیرد! ! ! امکان زیاد دارد که این شخص ناقص العقل دکترایش را در کدام مدرسه‌ی جعلیِ که خاص هتلر و ناپلئون بوده به اتمام رسانده باشد! ! ! ثانیاً جناب خامنه‌یی، آن درایت و کفایت مذهبی و سیاسی را ندارد که امام زمان محسوب شود! ! ! اگر او، بخصوص کفایت سیاسی قابل حساب می داشت، چرا مخالفین سیاسی – مذهبیِ چون آیت الله منتظری، حائری، دکتر سروش و دیگران را میداشت! ! ! آیا او یک بار در نظر گرفته بود که آیت الله محقق کابلی درایت مذهبیِ برتر از او را دارد. آیا خامنه‌یی و امثال او یک بار به این فکر نکرد که جنگی سیاسی – مذهبیِ که آنان در سرزمین شیعه نشینی واقع در مناطق کوهستانی مرکزیِ افغانستان قابل بحث بوده باشد و او خود مانند یک حاکم مذهبی از طرفین دخیل سوالی می کرد؟ ؟ ؟

دوستان هم کیش و هم نظر! مگذارید دین تان وسیله‌ی بهرکشی خودتان قرار گیرد! نگذارید در قرن بیست و یک فریب نژادپرستی را بخورید! هرگز فکر نکنید که کسی از شما از نگاه فرهنگی بلند تر است، زیرا پارس ها هرگز سابقه‌ی فرهنگیِ به چشم بخوری ندارند و من این را در مقاله جدا گانه اثبات خواهم کرد! در یک دادگاه جهانی، فاشیست های پارس را محکوم کنید و جان آیت الله محقق کابلی را از گروگان گیران دین فروش نجات دهید! بخصوص این مورد اخیر وجیبه‌ی ملی و مذهبیِ شما را تشکیل می دهد! به همه مردم دین پرور و زحمتکش ما در کنج کنج هزارجات روشن سازید که پیروی از ولی فقیه پارسی، چیزی جز گمراهی مذهبی نخواهد بود!

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای همایون محمد!
    اگر دقیق وبدون تعصب به اصل وریشهء تشیع نگاه کنید این مذهب جز یک سلسله خرافات وقبر پرستی وشخصیت پرستی چیزی بیش نیست. اساس وبنیاد این مذهب براساس عقده وکینه و تقیه استوار است تقیه دربرابر آنچه که آنها ایشان را دشمنان علی میدانند. شما مسؤولیت تان بحیث یک هزارهء افغان آن بود که باید مردم هزاره را ازقید خرافات وقبر پرستی آزاد سازید. نه اینکه ازقید یک آخوند پارسی می رهانید وبه دامان یک آخوند مفت خور دیگر می اندازید.
    سراسر این مقاله افکار فاشیسی درنقطهء مقابل چنگیز پهلوان است، اگر چنگیز پهلوان خواسته به یک شکل عقده های حقارت خویش را با جعل وتزویر بیان کند خودت به نحو دیگری خواسته ایی که عقده هایت را درنقطهء مقابل وی خالی کنی.
    زمان آن فرا رسیده که رونشنفکران هزاره برای بیدار نمودن هزاره ها قلم بزنند وآنهارا بفهمانند که پیروی ازیک مذهب عقده مند و منحرفی چون تشیع امروزی دراصل، خود گمراهی است. بسیاری چیزهای که بنام تشیع وعلی درمیان شیعه ها وهزاره ها رواج دارد نه علی از آن خبردارد ونه هم حسین ونه حضرت بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها. بیائید مردم را ازین حقارتها و پستی ها نجات دهید.
    هزاره هارا ازمزدوری ونوکرمنشی وایران پرستی وبیگانه پروری به سوی افغانیت واسلامیت حقیقی دعوت کنید. به هزاره گان بهفمانید که پشتونها دشمن شما نیستند بلکه نسبت به ایرانیها باشما قرابت ها ومشترکات زیادی دارند. هرقدر زورگوئی ها وبدماشی های علی مراری گونه دربرابر پشتونها افزایش یابد به همان اندازه هزاره ها هم درافغاننستان وهم درایران تحقیر میشوند وهمه چیز را ازدست میدهند. عقلانیت وعدل این نیست که هزاره ها بحیث یک اقلیت مذهبی وقومی هم درخاک خود ودر وطن خود علیه مردم خود بجنگید و لوای بغاوت را به بهانه های مختلف بلند کند وزمینه های نابودی خویش را خود فراهم کند وهم درکشوربیگانه ای چون ایران امروزی، بحیث مهمان بالای سفره میزبان بشاشد واز آنها حق طلب کند که اری ما را همسان خودتان بپندارید واولادهای مارا شامل دانشگاه های تان بسازید مرحبا به این پرروئی وچشم سفیدی که شما دارید. ایرانیها به شما کارت دعوت نفرستاده اند تا آنجا بروید بلکه خودتان روی عقده های آزمندانه و غیر ملی وخیانت های که به وطن و وطنداران تان دراینجا مرتکب میشوید زمینه فرار خویش را به آنجا مساعد ساخته اید چرا از ایرانیها گله وشکایت دارید؟ این شما هستید که نیروی کار ارزان را به ایرانیها فراهم ساخته اید و خود و اولادتان را برده ساخته اید. این شما هستید که زمینهء دست داری آخوندهای ایرانی را به افغانستان مساعد ساخته اید. کدام عقل سلیم حکم میکند که درکشوریکه شما را پناه داده است لوای اعتراض را بلند کنید.
    حال اگر ایران جعلی است یا حقیقی بالاخره همین محدوده جغرافیوی را که آنها درآن زنده گی میکنند و بهترازمن وتو حاکمیت مستقل خویش را دارند میباشد آنجا هزاره ها جز اینکه مزدوری کنند وحق تحصیل را در دانشگاه ها هم نداشته باشند دیگر چه کاری ازدست شان ساخته است؟ ازهمه مضحک تر و مسخره این است که هزاره های که یک عمر با ذلت وخواری در پستوهای خانه های آخوندها خدمت میکنند تا از علم دین چیزی بیاموزند اما بغداز فراگیری علوم شیعی وخرافات بازهم اذن واجازهء اجتهاد و دادن فتوا را بعداز فراغت ازحوزهء قم ندارند. هیهات من الذله!!
    اما درافغانستان برای شما پشتونها درطول تاریخ ، همه چیزرا مساعد ساخته بود بسا علمای دینی شما به نجف رفتند آموختند ودوباره بوطن عودت کردند منحیث علمای مذهبی درجامعهء افغان پذیرفته شدند چرا شما اینقدر نمک حرام شدید تا کشورخویش را ویران کنید وبه غلامی وبرده گی اخوندهای فارس گردن نهید. آیا کدام عالم سنی به آیت الله محسنی گفته است که تو حق فتوا واجتهاد نداری؟ اختلاف شما با محسنی چنیست؟ مگر او شیعه نیست؟ بالاخره شما ازین مذهب شیعه چه میخواهید درست کنید مگر میخواهید بگوئید که علی علیه االسلام هم هزاره بود یا باید هزاره باشد؟ این دیگر مسخره گی آشکار است نه دین است نه مذهب ونه هم عقل ونه هم عدل .
    امروز پشتونها شما را ازخود میدانند درتمام فاکولته ها وپوهنتونها امروز هزاره های با استعداد مشغول درس وتعلیم بوده اند وهستند پس چه چیز میان ما وشما ناتقسیم مانده است که باهم بجنگیم وفریب کشورهای طماع وجنگ افروز را بخوریم؟ چرا من وتو این قدر قوت وامکانات را پیدا نکنیم تا خاک های از دست رفتهء افغانیه را چون مشهد وشیراز و خراسان بدست نیاوریم و ایران را که نام اصلی وتاریخی افغانستان کنونی است آنرا دوباره ضم خاک تاریخی آن کنیم؟ ولوای میرویس خان هوتکی وشاه اشرف هوتکی را دراصفهان شیراز به اهتزار در آوریم؟ ومردم مظلوم ودربند فارس را ازظلم وجفای آخوندهای فارسیست نجات دهیم
    په درنشت
    شبیر کاکر
    گران افغانستان

    • سلام بتمام عزیزان کابل پرس? تقدیم میدارم .
      شبیرک حرام زاده همه تو را حرامزاده میخواندند باور نمی کردم حالا باور کردم که نسل اندر نسل حرام زاده هستی تو خلقی فاشیست بی خدا فقط هدف تو تفرقه افگنی هست و بس با این چرندیات فقط خواستی احساسات مردم تشیع را علیه دیگر مذاهب تحریک کنی و بس تو که باور به خدا و پیغمبر و مذهب نداری از کجا خود را مسلمان و انهم یک فاشیست پشتون جاه زدی پول از ایران کی میگیرد نوکر ایران کی است متهم کی را میکنی و این را بدان که چهره تو و امسال تو برای مردم ما خوب روشن هست خود را زحمت نده برو پشت شراب خوری و مرده گوی ات مردم ما الحمدالله اینقدر بصیرت دارند که خوب را از بد تفکیک کنند همه میدانند که نوکر کی است گلبدین جان در کجاهست ملا عمر پدر لعنت تو کجا هست حقانی تو کجا هست همان طور پیش برو سالانه مبلغ پنجصد هزار یورو داودزی از کی میگرد برای کرزی جان مثل زن های فاحشه مرداری خود را بالای دیگر کس نه انداز .
      ایا کدام هزاره یا شیعه را می شناسی که بروی کدام پشتون پدر لعنت کدام سیلی زده باشد که نزده و این پشتون مردار خور هست ظلم را پیشه خود گرداننده است . انتحار چرس زن فروشی بی ناموسی مرده گاوی که فعل و افعال جدو ابا تو بوده و هست لعنت خدا باد بر تو حرام زاده خلقی ناموس فروش .

  • Shabbir Kakar sahib , ma fikr mekonam ke moshkel shoma ba hazaraha moshkel mazhab nabasha. choon shoma ikhtelafat bishter ba Tajik ha wa Ozbek ha darid. anha ke shia nistant. chara shoma fikr mekonid ke ba taghir mazhab moshkel hal meshawad. ma rawabet sunni ba sunni ra ham dida wa me beneem . ma bayad hamdiker ra hamin tour ke hastim bayad bepaziram
    kafi ast faqat ba sokhan rasoul akram (s ) pairawi konim ke farmoda and " har ancha ra baraye khod me pasandi baraye digaran ham bepasand"

    • آقای هاشمی وحمید سلام برهردوی شما!
      اول باید ازآقای هاشمی بخاطر دشنامهای بی رویه اش تشکرکنم که ماشاء الله اخلاق هزاره گی وشیعه گری خویش را به نمایش گذاشتند ولی بازهم این نوع اخلاق را نمیخواهم به تمام هزاره های نازنین هموطنم تعمیم بخشم بخاطریکه من دوستان وعزیزان ازین قوم باعزت دارم که افرادی مثل هاشمی نام که خدا داند که ازکدام تیره وتبار است به گرد پای آنها نمیرسد.
      ازخلال کلمات وعبارات دور ازاخلاق وادب جناب هاشمی معلوم شد که قوهء منطق وبرهان شان به گفتهء مائو لنگ شده است. اما من مثل دیگران به جواب بالمثل نمی پردازم ، صرف در روشنائی عقل ومنطق وبراهین قاطع اسلام میخواهم با ایشان بحث کنم که آغا جان!
      امروز درهندوستان به صدها نوع مذهب ودین وجود دارد ولی هیچ کسی به کس دیگری تعدی وتعرض نمی کند، من تاوقتیکه به معتقداتم تعرض نشود هرگز برای ابطال عقاید دیگران نکوشیده ام وبرایم خوشایند هم نیست اما زمانیکه پای مسایل ملی ومصالح وطن ومردم بمیان می آید باید حقایق را نوشت ومردم را بیدار ساخت تا درچنبرهء آخوندان باقی نمانند. اختلافات شیعه وسنی را من وتو حل کرده نمی توانیم سالها وقرنها می شود که هم شیعه وهم سنی دلایل خاص خودرا برای برحق جلوه دادن یکدیگر ارائه کرده اند اما کمتر نتیجهء دلخواه برای هردو طرف داده است. من برداشت خویش را ازشیعه اظهار کردم شما خواه موافق باشید یا مخالف بمن ربطی ندارد، اما شیعه گری صفوی را اشخاصی مثل شریعتی وسروش نیز امروز مورد نقد قرار داده اند وحتی امروز جوانان شیعه ایرانی نیز برخرافاتی بودن این مذهب پی برده اند وهرروز صدای اعتراض وبغاوت ازین گوشه وآن گوشهء ایران سر میکشد مفکورهء مزخرف ولایت فقیه را حتی مذهبیون شیعه قبول ندارند چه برسد به دیگران. حتی لایئیک های ایرانی وفارسیست های ایرانی نیز بر خرافی بودن اندیشه های آغا خمینی تاکید دارند. شما هیچ خودرا زحمت ندهید وکوشش نکنید برای تحمیل این خرافات بالای دیگران موفق خواهید شد. به گفتهء ایرانیها مرا بگذار کنار، حتی خود جامعهء تشیع نیز درشرایط امروزی ونسل جوان از ین خرافات گریزان اند.
      شما اگر مقالهء همایون جان را تا آخر بخوانید می فهمید که وی چه میخواهد. من باوجودیکه بر باطل بودن وعقده ایی بودن مذهب شیعه دراصل تاکید دارم اما بحیث یک هموطن به معتقدات دینی اقلیت شیعه مذهب هموطنان خویش احترام میگذارم آنچنانکه به عقاید هندوان هموطنم نیز باید احترام بگذارم.
      سوال من ازشما این است که چرا ازروشن شدن حقایق می ترسید؟ فرق میان تو که مرا دشنام میزنی با آن آخوند ایرانی که ازبیداری هزاره ها ترس دارد وبرای گرفتن خمس وزکات وی ازهرحیله ونیرنگ استفاده میکند چیست؟ من گفته ام که آغا همایون خواسته هزاره های بیچاره را ازگند یک خرافات رهائی بخشد ولی بدامان خرافاتی های دیگر بیندازد آیا دروغ گفته ام؟ فرق میان آیة الله محقق کابلی با آیة الله حایری ومنتظری ومحسنی وغیره چی است؟ آقای همایون آرزو دارد که هزاره های افغانستان خودرا ازاستفاده جوئیهای قشر سادات که نژاد غیر هزاره گی دارند برهانند واز خود جامعهء هزاره از علمای هزاره پیروی کنند و پول های زکات وخمس وخیرات را به علمای غیر هزاره ندهند این خلص افکار پوسیده یک جوان هزاره است که درقرن بیست ویک خواسته است نظر بدهد و ذهن هزاره هارا گویا روشن کند آیا خجالت نمی کشید با این نظریات طفلانه وکودکانهء تان؟ شما خودتان مفکورهء ولایت فقیه خمینی ایرانی را بخاطر اینکه کسی که ایرانی نباشد در رأس هرم قدرت قرار نمیگیرد زیر تاخت وتاز قرارداده اید اما در داخل خودتان میخواهید شیعه را درمحور ودر دایرهء علمای هزاره محصورکنید پس فرق میان آن فاشیسم واین فاشیسم درچی است؟ امروز شما به آیة الله محسنی وسیدحسین انوری هم می تازید منشأ این عداوت ونفرت تان ازهم مذهب های تان ازکجا آب میخورد؟
      اما درباب پولهای که کرزی وداوودزی گرفته اند جواب من به شما این است که: نوش جان شان، هرکی آب از دم شمشیر خورد نوشش باد!

      زیرا آنها به آخوندهای ایرانی خمس وزکات نداده اند بلکه پول گرفته اند اما شمارا بحدی خداوند ذلیل وخوار کرده است که حاصل دست رنج جوالی های بیچاره هزاره های عزیز هموطن افغان تان را به جیب آخوندهای عیاش ایرانی می اندازید کدام یک سزاوار توبیخ است آن یا این. اگر داوود زی پول گرفته ویا گروه های تاجیک سنی مذهب مورد حمایت ایران بوده اند دلالت به هوشیاری وزیرکی و مهارت شان میکند نه برحماقت یا وطنفروشی شان
      به نظر من مسعود هزار مرتبه نسبت به علی مزاری هوشیارتر وزیرک تر بوده است زیرا ازپول ایرانی گرفت وبرفرق مزاری کوبید این دلالت برهوشیاری وی میکند وانصافا کار معقولی هم کرده است زیرا اگر او زیر بار مزاری میرفت امروز یک یک هزارستان وغرجستان دیگری دربطن افغانستان واحد وتجزیه ناپذیر تولید میشد ازین بابت باهمهء نفرتیکه من ازمسعود دارم وی را در درهم کوبیدن قوای تجزیه طلب علی مزاری، حق بجانب میدانم. مزاری باوجود تمام ذلت وخواری واخلاص که به آخوندهای ایرانی داشت وحلقهء غلامی وبرده گی را به گردن آویخته بود اما درتحلیل نهائی هیچ چیز نصیب وی نشد جز خواری وسرافگنده گی درتاریخ
      شکی نیست که شاید تعدادی ازفاشیستان مثل خودت بحال وی بگریند اما مجموع ملت افغان اورا بحیث یک هتلر زمان می شناسند. او اگر مزاری درتاریخ ظهور نمی کرد یقینا امروز داکتررمضان بشر دوست بدون هیچ نوع شک وتردیدی درجای کرزی قرار میداشت. ای کاش که مزاری داکتررمضان بشردوست می بود تا همه را به یک چشم نگاه میکرد. امروز تمام موانع فرا راه داکتررمضان بشردوست نتیجه همان جنایاتی است که مزاری درحیات خویش علیه اقوام دیگرانجام داد وحالا مردم افغان هرهزاره را به چشم یک مزاری می بینند واعتماد خویش را ازدست داده اند. آیا این یک مصیبت ملی نیست؟ آیا تو ازین وضعیت راضی استی؟ چقدر باید افراد شریفی مثل داکتر رمضان بشردوست عمر داشته باشند تا برای ایجاد جواعتماد میان پشتونها وهزاره ها کار کنند؟
      بناء با تاکید گفته می توانم که: فرق میان مزاری ورقیب وی مسعود درین بود که مسعود هوشیار وزرنگ بود اما مزاری درایران پرستی وسپردن بخشی ازخاک به ایرانیها مخلص وارادتمند ودرمقابل هموطن خودی اش، مرد سرتنبه وزورگو که حتی منافع هزاره هارا در دشمنی با دیگر اقوام افغانستان میدانست.

    • دوستان سلام ! چندی قبل این پیام را آقای کاکر در پایان مضمون دوستی که در ارتباط واقعه و یا بهتر بگویم فاجعۀ افشار نوشته بودند ، گذاشته اند ! خوب بدقت بخوانید :

      آقای ....!
      مضمون شما را خواندم آنچه که نوشته اید چیزیست که قلب هرانسان با وجدان را بدرد می آورد. من نیز بدون هیچ نوع مناقشه وکش وگیر چشمدیدهای شمارا تصدیق میکنم وخودرا درتمام غمها ورنجهای که بالایت گذشته شریک میدانم بحیث یک هموطن وبالاخره بعنوان یک انسان قرن بیست ویک!

      ولی همان انسان با وجدان قرن بیست ویک بدون مناقشه و کش وگیر امروز چنین مینویسند :

      ...باهمهء نفرتیکه من ازمسعود دارم (؟) وی را در درهم کوبیدن قوای تجزیه طلب (عبدالعی )علی مزاری، حق بجانب میدانم. مزاری باوجود تمام ذلت وخواری واخلاص که به آخوندهای ایرانی داشت وحلقهء غلامی وبرده گی را به گردن آویخته بود اما درتحلیل نهائی هیچ چیز نصیب وی نشد جز خواری وسرافگنده گی درتاریخ !

      نمیدانم این چگونه وجدان است که در یک واقعه یا فاجعه گاهی غم شریکی میکند و گاهی خورسندی !

      به حقیقت که خصوصیت ایتنولوژی کرامات دارد کرامات !!!!!!!!!!!

    • با معذرت ! فاجعۀ افشار به فاجعۀ قندوز اصلاح شود !

    • آقای خلیل نبیل مزاری!
      هنوز من نمرده ام که گفته هایم را مطابق میل خویش ترجمه وتفسیر کنی. من آن جواب را دربرابر نوشتهء جناب بصیر آهنگ که خاطرهء دردناک خویش را ازچشمدیدهایش در دوران طالبان بیان کرده بود نوشته ام وحالا نیز با یقین و وجدان کامل ازآن پیام خویش دفاع میکنم تو فقط خواسته ایی همان بخشی را که بتوانی ازآن تناقض را پیدا کنی روایت کرده ایی اما تمام پیام را ننوشته ایی. پس تو راوی کاذب هستی. راویان کاذب درعلم حدیث کسانی بودند که مانند خودت بعضی نقل قول هارا به همین گونه بانیت شریرانه درکتب حدیث وارد کردند که گویا علی علیه السلام چنین فرمود وپیامبر چنین فرمود. این روایت ناقص را میتوان کار منافقان دانست که برای یافتن دستاویزی علیه مخالفان شان که عمدتا مسلمانان بودند چنین ترفندهارا راه می انداختند. پس تو همان منافقان مطرود ومردود عصر صحابهء پیامبر استی که درعصرسیدنا عثمان به جعل نمودن احادیث مبادرت ورزیدند. از پیام های قبلی تو نیز معلوم میشود که فرق میان وسلیمان راوش درین است که سلیمان راوش آنچه را که می نویسد می فهمد واما تو بحیث یک دنباله رو جاهلیکه ازخود قوهء تمیز را ازدست داده باشد عمل میکنی
      بهرحال، آری هردو پیام ازمن است اما پیام اولی به بصیر آهنگ این بود که او درزمان طالبان هر ظلم وجفای را که درمسیرراه خویش تا پاکستان دیده است تصدیق است وکشته شدن افراد بیگناه به خاطر هزاره بودن شان توسط طالبان قابل توبیخ ونکوهش
      من حالا نیز با تمام نفرتیکه ازعلی مزاری دارم مثله شدن وکشتن وی را بدست طالبان محکوم میکنم. زیرا کشتن بدون محاکمه وپرسش خودش عمل خائینانه است خصوصا درجامعهء ای مثل افغانستان که ازتنش های قومی وایتنکی رنج میبرد.
      اما آنچه را درپیام اخیر خویش خواسته ام بازگو کنم این است که: آجندای علی مزاری آجندای وطنفروشی وایران پرستی بود. اورا من یکبار درتالار پوهنتون کابل ازنزدیک دیده بودم درآنوقت غرب کابل درتصرف مجاهدان حزب اسلامی افغانستان وتفنگداران وی قرار داشت که هردو حزب درموضع واحد علیه حکومت برهان الدین ربانی قرار داشتند.
      من بیاد دارم که این آقای علی مزاری درآنجا نه ازخدا شرم داشت ونه هم از مهمانان حاضر مجلس. وی به همه توهین میکرد علنا پشتونها را میکوبید تمام پشتونهارا بخاطر عبدالرحمن خان دشنام داد وسخنان ازین قبیل. من درهمان وقت آیندهء این فرد را به زیان قوم هزاره تشخیص داده بودم
      حالا نیز میخواهم بگویم آنچه که بالای غیرنظامیان هزاره چه ازناحیه طالب وچه ازناحیه قوتهای مسعود آمده قابل تأسف است وکشتن غیرنظامیان به هیچ صورتی نمیتواند توجیه شود. اما نقش مزاری درین گیر ودار بحیث یک رهبر هزاره فقط میتواند نقش بنزین بالای آتش باشد نه چیزی بیشتر. بلاخره یک رهبر باید مدارا جو ودارای اخلاق وصفات انسانی باشد نه اینکه بوت های جدید را پس قات کرده و لنگی را به سبک دزدان سرگردنه ته وبالا نموده وجز زورگوئی ودشنام وتوهین چیزی درکله اش نباشد.
      من امیدوارم که هموطنان عزیز هزاره وهم هموطنان تاجیک وازبیک باید از حوادث گذشته درسهای خوبی گرفته باشند وبدانند که دریک کشور کثیر الملیتی چون افغانستان که یک قوم اکثریت داشته باشد ونقش زعامت واداره را بعهده داشته باشد اقوام اقلیت هرگاه دعوای سرداری کنند بجان هم می افتند وبرسرتقسیم کرسی وپوست دولتی باهم درجنگ وستیز می افتند وسبب هلاکت وبربادی کل جامعه میگردند.
      بناء بخاطر اینکه بار دیگر حوادث ازنوع افشار وغرب کابل وغیره تکرار نشود باید به واقعیتهای مسلم جامعه تمکین کنند وپارا ازگلیم خویش فراتر دراز نکنند
      په دیر دیر درناوی
      ستاسو ورور
      شبیر کاکر

    • کاکر صیب ! بیائید با قلب و وجدان قرن بیست ویکم خود اقرار کنید که اشتباه کرده اید و بار دیگر از دورنگه نویسی ها و زیر چند نام پیام گذاشتن ها توبه میکنید . گاهی یورغه می دوید و گاهی چارنعل ، گاهی بفکر خود همه را پوز پرانک میکنید و گاهی با پیشانی افگار و خاکآلود گوشه نشینی میکنید ؟ چرا چنینید ؟ چی انگیزه هاست که بخودآمدن شما را مانع میشود ؟ شاید تأثیرات همان خصوصیت لعنتی باشد ! خدا میداند ؟

      خوب است که شما مانند دوست خود بایانی صیب همه را بیخرد و بی منطق فکر نمی کنید و به یگان نفر سر تسلیم فرو آورده به دانش و فهمیدنش اقرار دارید ! این هم گامی به پیش است .

    • خلیل جانه وروره !
      قبل از آنکه مرا نصیحت کنی برحال زار خویش باید فغان وناله سردهی. من که تاهنوز شبیر کاکر بوده ام وبارها با قوهء منطق واستدلال پوز خودت را وهم ازباداران وقلاده دارانت را که خودرا فیلسوف ونقاد وجامعه شناس جازده بودند بخاک مالیده ام ورسوایتان ساخته ام ونیز محترم صالح محمد برفکوچ که دراصل ترک تبار است تمام ادعاهای باطل ترا مبنی بر خراسان وغیره باطل ثابت کرد. درحالیکه خودت نظر به اعتراف خودت ده سال قبل کتابی ازمرحوم غبار را درجایی خوانده بودی که گویا غبار گفته است که مراسم تاج پوشی احمد شاه بابای کبیر به نام شاه خراسان بوده است وبعد همان عبارات را آقای برفکوچ برایت نقل بالنقل آورد واما تو خجالت نکشیدی وبراسپ جهل خویش همچنان سوار باقی ماندی.
      این نصحیتی که مرا کرده ای من این را بخودت حواله میکنم که از دوروغ گوئی، لافزنی، اتهام بستن های ناروا، پشتو ستیزی وپشتون ستیزی تحریک احساسات وعواطف ومشاعر ملی مردم وغیره خیانت ها باید توبه کنی خودرا بحیث یک بندهء مومن وموحد پروردگار عالمیان بخدا تسلیم کنی وجز او هیچ چیز وهیچ قبری را ولو روضهء شریف مزار باشد نپرستی وآن را با خانهء کعبهء ابراهیمی یکی ندانی. شاش شتران اعراب را برای نوشتیدن حلال ندانی ازکلمات ناهنجار وخلاف چوکات ادب واخلاق انسانی دوری بجوئی و دریک کلام انسان شوی این آرزوی همیشگی وآخری من درحق خودت بوده است وخدا کند که بشایر آن را درین سایت ببینم
      په دیر دیر درنشت
      ستاسو ورور
      شبیر کاکر
      گران/او آزاد افغانستان

    • سلام بتمام بزرگواران عزیز کابل پرس? تقدیم میدارم
      شبیرک نامرد از نوشتن هایت همه خسته شده است چی قدر نامرد بی وجدان هستی من نمی دانم که تو چی میخواهی مذهب شیعه غلط هزاره خوب مثل این می ماند که بگویی خود ت خوب ادم هستی بر پدر پدرت لعنت با این نوشته هایت ثابت می سازی که خلقی ناموس فروش بیش نیستی فقط تفرقه انداختن بین اقوام کشور میخواهم این را بگویم که خواب این را پشتون ها می بیند که تمام قدرت بدست شان باشد این خواب ها دیگر فقط خیال است و بس
      مزاری خود قربانی توطیه ایران و استخبارات ای اس ای پاکستان شد نتجه قربانی شدن مزاری امروز ثابت ساخت که دیگر هزاره بودن جرم نیست هزاره میتواند ریس جمهور معاون وزیر وکیل در پارلمان والی و هزاران محصل مصروف تحصیل در خارج کشور شود هر میخ که قهرمانان هزاره بر سر پشتون زن فروش خود فروخته کوبید حیات یک هزاره را برای ابد تضمین کرد بلی مزاری قربانی شد تا هزاره وکیل در پارلمان داشته باشد والی بامیان داشته باشد معاون ریس جمهور داشته باشد بزرگترین مرکز تحصیلی کشور بدست هزاره باشد از استعداد هزاره استفاده شود هزاره تلویزون داشته باشد شیعه جرم نه بلکه یک افتخار باشد هزاران هزار پشتون که از دست اربابان شان اوره و در بدر است الحمدالله از دست هزاره چون رمضان بشر دوست خیرات بگیرد جوانان پشتون واسکت می پوشند خود را و چند بی گناه را از بین می برد جوانان هزاره مصروف تحصیل در بزرگترین دانشگاه های دنیا مصروف تحصیل هست این بود منطق مزاری بزرگ که خود را قربانی کرد امثال دیدی که بزرگداشت شهادت قهرمان ملی مزاری شهید و یارانش در تمام دنیا تجلیل شد بدست جوانان هزاره و از اربابان تو و امثال تو خبری نیست مثل سگ مردار میشوند و مثل خر هم از بین می روند .

    • سلام .

      اوغان منبع فساد اختلاف سیاسی نژدادی قومی مذهبی .... نزدیکی با اوغان بسیار مشکل است چونکه اوغان نه مسلمان است و نه انسان چیزی را بنام وجدان نمیشناسد قضاوت ها ی شان اعمال و کردار و گفتار شان همه قبیلوی وبر برتری جوی امتیاز خواهی ها استوار است همه چیز را قربانی افکار و برداشت های بی پایه بی بنیاد شان نموده اند.

      ما ندیده ایم که اوغان ملی و مردمی و انسانی و اسلامی فکر و عمل کنند این بیسواد بابر ,اصیل , بایانی و اینک وهابی کاکر نام را ببینید که چه زهر پاشی نیست که نمیکند ......

      گاهی چون شمس الرحمن ,حسین احمد وهابی و قادیانی گاهی کومنست تر از مائو, استالین و انور خواجه .... (((اخلاق هزاره گی وشیعه گری خویش را به نمایش گذاشتند ...)) بر باور این خیمه نیشن که به ظاهر از یک پارچگی و اخوت اتحاد و بقا اوغانستان صحبت میکند ... هر که هزاره است هر که شیعه است اخلاق کامل و درست ندارد ...من بهترم, نژادم , عقیده ام, مذهبم ,راه ام ... خوبتر و عالیست .... هر که مثل من نیست بد است حقیقت نیست ... ..

      باز خود اش هندوستان را مثال داده ومیگوید ((امروز درهندوستان به صدها نوع مذهب ودین وجود دارد ولی هیچ کسی به کس دیگری تعدی وتعرض نمی کند،....)). جناب شان فرا موش میکنند که ملیون ها شیعه در جهان را دشنام داده اند بر داشت شان این است که شعیه ها و هزاره های مظلوم همه وابسته به ایران اند ....از همین رو باید بنابر حکم سقاوی نویسان فاشیست باید از سر زمین اصلی شان آواره و بیچاره وکشته وسوخته شوند بمثل وردک و قندوز و شمالی ارزگان و زابل ...... زمین و خانه شان به اوغان دو طرف سرحد داده شود .....

      امروزه کسانی در جرمنی پیدا میشوند که هتلر و هتلری ها را , افکار و کشتار بی گناهان را بنابر بر تری جوی های نژدادی و فکری اش... محکوم میکنند کسانی در انگلستان دیده شده است که از مظالم و کشتار که این کشور بر مردم هند , افریقا , جمایکا و عرب ... روا داشته اند را محکوم حتا شرم ساری میکنند ... ..

      اما تا دنیاست فرد دینی و سکولر اوغان پیدا نخواهد شد تا عمل و کردار و مظالم قبیله را بر مظلومان کشور خراسان چون ترکمن , ازبک ,فارس و تاجک بلخصوص هزاره های مظلوم تاریخ که بار ها بزنان شان تجاوز دسته جمعی شد , جگر گوشه های شان کشته و اسیر , غلام و بر ده شد, پسران شانرا شصت هفتاد سال قبل منحیث برده به هندوستان صادر گردید خانه و زمین و شان حریق و غصب شد از تحصیل باز نگاه داشته شد , تعصب بر انان روا داشته شد .... را محکوم کنند بلکه کنندگان انرا تجلیل و یادبود خواهند نمودند چون عبدالرحمن خان , نادر و ظاهر ...تا محمد گل مومند ....

      در جای دیگر که صدها بار از مسعود بد گویی میکنند بخاطر اینکه احمد شاه مسعود مذهب سنی حنفی دارد را بر مرازی ترجع داده و اعمال و کردار او در رابطه به هزاره ها را حتا قضیه افشار را که بار ها از ان چون حربه کوبیدن و اختلاف میان هزاره و غیر هزاره استفاده کرده بود را توحیه میکند حالانکه نه احمد شاه مسعود وهابی بود تا اخلافات مذهبی با هزاره ها میداشت و نه مزاری توغ شعیه گری را بالا کرده بود .

      تا جای که من برداشت کرده ام تمام جنگ ها و اختلافات تنظیم ها بر سر تقسیم قدرت و امتیاز خواهی بود و دست اجانب و غلامان شان در همه دخیل و اوغان در همه در صدر ان قرار داشت ...

      جناب کاکر گله یی تحت تاثر تبلیغات "دشمنان مردم " گویا هزاره میخ بر فرق اوغان کوبیده سینه اوغان رابریده رقص مرده اوغان را تماشا کرده ... از بین دو دشمن یکی را ناگذیر بهتر تر و نزدیکتر به خود فکر کرده است در حالیکه ذاتا دشمن درجه یک هر اوغان قبیلوی اول مسعود باز مزاری باز دوستم و اینک اسماعیل خان , عطا , داکتر عبداله , فهیم و قانونی یست... تاگلبدین و ملاعمر خالص نا خالص حقانی شنواری .......

      اگر به زهر پاشی های این خیمه نشین شلمبی خور دقیق شوید هیگچاه در باره اعمال و کردار فاشیستان و ناقصان حقوق انسان که تبار اوغانی دارند چیزی نگفته است هر چه گفته بر ضد انان بوده است که تبار یهودی ندارد هرز چه گفته بر علیه فرهنگ تاریخ زبان نوروز ما بوده است ..... ..

      همین اعمال و کردار و افکار اوغان است که وطن را خاک به سر و به طرف تجزیه سوق داده است که انشااله انرا ده پارچه خواهم دید.

    • غول کاکره!

      باز به زعم خودت اکت و ادای روشنفکری کردی ولی از آنجاییکه گلیم سیاه به شستن سفید نمیشود غول نیز غول است و با خواندن چند کتاب و نوشتن با چند قلم انسان نمیشود، نتوانستی درست نقش بازی کنی.

      تو گوسالهء پادهء قبیله جنایات همه را بیان میکنی ولی در آخر کار از دستت میرود و پاده گان هم قماش خود را را اکثریت میشماری و سزاوار سرداری میدانی!!! عجبا به این وقاحت! البته این گناه شما نیست گناه فطرت و طینت خیمه زاده گی است که ترا تا این حد به خاک ذلت می نشاند و به دروغ وادارت می سازد. آیا میتوانی بگویی که نظر به کدام نفوس شماری، پاده گان قبیله اکثریت تثبیت شده اند؟ آیا این سرداران شما چگونه سردارانی بوده اند که 250 سال را به گدایی و نوکری سپری کرده اند؟ حتی به فرض مثال اگر پاده گان قبیله اکثریت باشند آیا ارزش اقلیت های انسانی بهتر است یا گله های حیوانی؟

      از گلهء غولزاده تمدن گریز بدوی سرشت چه خیری متصور خواهد بود ولو اگر اکثریت باشند!!!

      آیا ارزش یک انسان بالاتر است یا ارزش هزار راءس گاو و گوساله؟

      لعنت به تفکر تو فاشیست نشخوارگر!!!

  • ماشاالله همایون محمد

    بعد از مدتهای طولانی یک مقاله عالی و استوار بر فاکتها و حقایق هرچند تلخ خواندم - میگم زنده باشید

    اینکه آقای کاکر گفته اند هزاره ها "روی عقده های آزمندانه و غیر ملی وخیانت های که به وطن و وطنداران تان دراینجا مرتکب میشوید زمینه فرار خویش را به آنجا مساعد ساخته" اند مرا باز هم به یاد همان نظر شان در مورد نورز انداخت

    بگذارید در این زمینه همان حرف گذشته خود را با کمی تغیر تکرار کنم که اگر هر پشتون مانند شما در مورد هزاره ها و نوروز عقیده داشته باشد و یا از چنین عقیده دفاع کند پس واقعا برای پشتون دیگر هیچ چیز نمی زیبد مگر چوب پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان که شما را مانند قبایل آزاد فقط با خان خان صیب گفتن مانند گله های خر مورد استفاده قرار میدهند .

    قورخما ....قورخما عزیزیم!
    اورکودوجو بیر شئی یوخ کی....
    دیرناق لارینی چکیرلر
    شهرین ...!

    نترس عزیزم ....نترس !
    چیز ترسناکی نیست که....
    فقط ناخن های شهر را می کشند....!

    آغلامیرام کی ...
    اورییمی بوشالدیرام
    یالنیز!

    گریه نمی کنم که ...
    فقط دلم را خالی می کنم !

    • نخست سلامهای گرم وپرحرارت خویش را خدمت برفکوچ عزیز تقدیم داشته و بخاطر شعرهای نغزهای ترکی اش یک جهان اظهار امتنان وشکران میکنم.
      ثانیا خدمت هاشمی صاحب باید درین مورد که گفته اند هرمیخ که وحدتی ها برفرق پشتونها کوبیده است حیات یک هزاره را تضمین کرده باید بگویم که افغانستان وخصوصا پشتونها مردمانی اند که تمام معادلات وفرضیه های جامعه شناسان را معکوس ثابت کرده اند. درین کابل پرس? اگر مقالات توردیقل میمنگی را تعقیب کرده باشید وی اعتراف دارد که اگر اینقدر خونهای که بخاطر تغیر دادن مسیر وجریان تاریخ درکدام کشور دیگری میریخت حتما به یک نتیجه میرسید(نقل بالمعنی)
      اری! طبیعت ما پشتونها چنان بوده که با زور وزور گوئی حتی بهشت خداوند را هم قبول نکرده ایم. پشتونها تنها ویگانه قوم دنیا اند که به زور گویی وتهدید سرخم نمیکنند ولو رفتن به بهشت هم باشد این چیزیست که تاریخ ثابت کرده است. اما دوزخ را باتشویق و حتی با چرب زبانی قبول کرده است. اگر کسی پشتون را به جانب دوزخ هدایت کند ولی با کلام ملیح همین پشتون خودرا بخاطر تعهد ودوستی اش به دوزخ انداخته است شاید این امر قابل نقد باشد وخود من هم نیز این را نقد میکنم اما چه کنم که واقعیت چنین بوده است. اگر روشنفکران متعصب وقومگرای هزاره خواهان این اند که درجامعه مثل بقیهء شهروندان این کشور زنده گی باهمی وبا آبرو داشته باشند دست ازتوطئه ونمک حرامی وزورگوئی وبدزبانی باید بردازند که این مسایل خودش پیامد شوم را به هزاره ها درتاریخ داشته است.

      برای اولین بار لغو فرمان برده گی بالای هزاره هارا یک شاه پشتون امضا کرده است بدون اینکه کدام قیامی علیه وی شده باشد یعنی شاه امان الله خان غازی.
      اما درزمان امیر عبدالرحمن خان غازی دست آوزدها هزاره ها از بغاوت دربرابرنظام چه بود؟
      درزمانهای حاکمیت محمد زائی ها تا ریاست جمهوری داوود وتره کی وغیره چه پیامد داشت؟ اما اگر امروز داکتر رمضان بشر دوست ازراه انسانیت وعقلانیت وارد صحنه شده هرپشتون وغیر پشتون به او افتخار میکند ویقینا روزی فرا میرسد که وی با حمایت همین پشتون وتاجیک وارد قصر دلگشا شده وبه حیث رئیس جمهور منتخب کل کشور زمام اموررا بدست بگیرد واین چیزیست که آرزوی هر روشنفکر صادق افغان است چه هزاره وچه غیر هزاره . شما آقای هاشمی جواب بدهید که ازاطاعت کورکورانه ازکسانیکه بنام رهبری هزاره خودرا جازده بودند درسگ جنگیهای کابل چه بدست آوردند جز اینکه مزاری مثله شد وبه تعقیب آن درمزار ویکاولنگ نسل کشی راه افتید نتیجه اش چه بود؟
      حالا نیز کسانیکه سنگ هزاره بودن را به سینه میکوبند باید بدانند که پشتونها ازهمه بیشترخواهان محو تبعیض نژادی بوده اند وهستند اما نه ازراه زور وتهدید ونمایش دادن قدرت درروزهای محرم درکابل وسیاه نمودن کابل. این را یقین بدارید که چنین اعمال خرافی وچنین تعصبهای نژادی علیه اقوام دیگر برای هزاره نتایج مرگبار دارد.
      به آقای سپهر که پرسیده از روی کدام ارقام واعداد باید پشتونها اکثریت باشند خدمت شان عرض است که این محاسبه هارا درخانهء ننه جان تان با ایشان بکنید یاد آوری این مسئله که کی اکثریت ویاکی اقلیت است خودش نتایج شوم درپی دارد این حرفها بمثابهء دست انداختن درخانهء مار است.
      به خان خادیست عرض کنم که تو تمام پیامهای مرا نخوانده ایی واگر خوانده ایی دقت بخرچ نداده ایی. من به مذهب تشیع احترام دارم تا وقتیکه به مذهب اکثریت جامعه خللی وارد نشود شما درروزهای عاشورا درکابل تشریف بیاورید ومزخرفات را به چشم سر ببنید آنگاه خود پی خواهید برد که آیا چنین اعمال درمتن اسلام وقرآن آمده یا نه.
      آقای برفکوچ باید بدانند که اولا خود شیعه ایزم یک مصیبت درجهان اسلام است اما اگر نظر همایون جان را درافغانستان تطبیق کنیم باید شعیه ایزم به هزاره ایزم تبدیل کنیم این مصیبت بالای مصیبت است. حالا که روشنفکران هزاره چشم شان به تمدن اروپا باز شده پی برده اند که ایرانیها آنها را مثل خر استعمال کرده اند واستحمار نموده اند لذا برای جبران خسارت خواهان هزاره سازی شیعه میباشند. واین یک دور دیگری ازخون ریزی میان خود شیعه ها بنام سادات وهزاره وقزلباش خواهد بود. آقای همایون حالا دانسته است که پول های خمس وزکات جوالی های بیچاره به جیب آخوندهای عیاش ایرانی ریخته اند وحالا نباید از محسنی که هزاره نیست تقلید صورت بگیرد این خود همان فاشیسم است که چنگیز پهلوان وپان ایرانیست ها قبلا آنرا انجام دادند اما همایون خان میخواهد آنرا کاپی کرده ودرجامعهء هزاره تطبیق کند. درین شکی نیست که در دنیای اسلام شیعه ها اقلیت اند. در قدیم الایام دو پایگاه آموزشی وفقهی شیعه ها یکی حوزه قم ودیگری نجف دررقابت برسر رهبری شیعه های جهان قرار گرفتند. بالاخره خمینی درین گیر ودار پیروز شد اما حوزهء نجف برهبری آقای حکیم با صدام در افتید وخانواده اش قتل عام شد وبقیهء علمای شیعه هم درحبس خانگی قرار گرفتند جنگ هشت ساله آغاز گردید وبالاخره قم برنجف یروز گردید. درافغانستان خصوصا درولایات غزنی وهلمند وقندهار بیشتر هزاره ها ازعلمای عراق تقلید میکردند خصوصا آیة الله حکیم باقر صدر و غیره حتی فیض محمد کاتب هم تحصیلات خویش را درعراق نموده بود. عراق نسبت به ایران برای شیعه های افغانستان مرجع خوبی بود واز ایرانیزم وفارسیزم وقومیت چیزی برای هزاره ها نمی دادند اما انقلاب خمینی بر پروژه خرسازی هزاره ها افزود همین اکنون تعداد زیادی ازنفرخدمتهای آیات عظام درایران هزاره هستند.
      پشتونها درافغانستان نیز خواهان این استند که هزاره هارا ازقید این ظلم وجهالت برهانند ولی افرادی مثل همایون وغیره با ارائهء طرح های عجیب وغریب میخواهند یک نوع هزاره ایسم جدید را با تلفیق با تشیع مزخرف ترویج کنند که سبب جنگهای داخلی میان خود شیعه ها وشیعه ها وسنی ها گردد این مورد قبول هیچ افغان آگاه و وطنپرست نیست وبار دیگر تجربهئ ناکام کشورلبنان ودههء سگ جنگهای مجاهدین را تازه میکند. اگر شما به مزاری بحیث یک شهید قهرمان نگاه میکنید کار خودتان است اما من با براهین قوی می توانم اظهار کنم که راه او راه جهنم بود وتعداد زیادی ازهزاره هارا وهمچنان سنی هارا بکام مرگ برد وحالا هیچ هزاره وپشتون وتاجیک وازبیک وترکمن خواهان بازگشت به آن وضعیت نیست. (ازبیانات حضرت آیة الله العظمنی محمد کریم خلیلی درسال گذشته درمراسم یاد وبود ازمزاری نقل بالمعنی)

    • سلام .

      این دیگر ثابت است که اوغان در خواب و بیداری هر چه تخیل و کاغذ سیاه کنند همانا در باره قبیله است و توجیه کردار و گفتار فاشیزم اوغانیو بی خردان این راه ....

      کاکر گله یی از کتاب های خود شان از برداشت های خودشان میگوید در باره خودشان میگوید .

      • ((فغانستان وخصوصا پشتونها مردمانی اند که تمام معادلات وفرضیه های جامعه شناسان را معکوس ثابت کرده اند.)). چیزی که عیان است چه حاجت بیان است دختر فروشی , گوش بینی بریدن , سنگسار کردن و مبادله انان با سگ جنگی , زن فروشی و مبادله ان با اشتر بارکش , جاسوسی به اجانب کافر و مسلمان , سوختن و اتش کشیدن غیر اوغان, گردن راننده اجمل و خود اجمل نقشبندی را با کارد جدا کردن , فرزندن خورد سال حقانی " مولوی اوغانی" را قصابی کردن , سر اسیر امریکایی را بریدن , سید حامد نوری را با کارد قصابی کشتن , زنان بیگناه هزاره وغیر هزاره را در افشار بی عزت و سراز تن جدا کردن , کشتار جمعی در هرات ,شمالی ,مزار, قندوز , بامیان , غزنی ویکاولنگ ......
      • ((اری! طبیعت ما پشتونها چنان بوده که با زور وزور گوئی حتی بهشت خداوند را هم قبول نکرده ایم.)). همین است که در شعر گونه های شان میگویند کی گفت که اوغانی زبان دوزخ است- من با اوغانی و خر زوری به بهشت میروم . بخداوند پناه میبریم که دشمن ما خداوند اوغان نسازد من درست نصحیت کرده ام که حتا در قبرستان دفن ام نکنید که لاش اوغان در وجود داشته باشد .

      -((پشتونها تنها ویگانه قوم دنیا اند که به زور گویی وتهدید سرخم نمیکنند ولو رفتن به بهشت هم باشد این چیزیست که تاریخ ثابت کرده است. اما دوزخ را باتشویق و حتی با چرب زبانی قبول کرده است. اگر کسی پشتون را به جانب دوزخ هدایت کند ولی با کلام ملیح همین پشتون خودرا بخاطر تعهد ودوستی اش به دوزخ انداخته است شاید این امر قابل نقد باشد وخود من هم نیز این را نقد میکنم اما چه کنم که واقعیت چنین بوده است.))
      خود ستانی مایه شیطان بود, خوشبختانه چرخ فلک عکس ادعا کاکر خان رابار ها ثابت نموده است , چون کاکر خود را می بییند نه همه و دیگران را در حالت غیر عادی خر لنگ اش را با اسپ چابک دیگران برابر نموده اند چون اعراب در سایه نخل خرما شعر سو مار سر داده اند .

      کاکر ادعا بی ثبوت میکند, گویا خداورسول و چار یار و صحابی .... برای اوغان چاپلوسی کرده است تا خیمه بازی را رها به بهشت تشریف فرما شوند .. همچنان اعمال و کردار بزرگان اوغانی چاپوس , سرخم و غلام برای همه ثابت شده است که بخاطر منفعت و دنیا و مقام و منزلت برای خود و در نهایت برای قبیله بدوی اش از هیچ دونی سر کوزی برای اجانب دریغ نداشته اند از بزرگان مطرح اوغانی چند مثال احمد خان ملتانی محافظ و بادیگارد غیر اوغانی که کار سکرتر و یاور باردیگار هر لحظه سر خم کردن چای و نان را حتا افتابه استنجا ارباب اش پیشکش کردن چیزی بیش نبوده , حاجی میرویس خان در قندهار اشغالی به گورگین خان سر خمی و دوستی خود را برای اشغال گران ثابت و انان در مقابل برایش مقام قایل میشوند , فراری سر خم اوغانی به بخارا حین شروع قیام های ملی غیر اوغان بر ضد انگریز ها دوان دوان به لشگرگاه سربازان وطن و اسلام می پیوندند و میدان جنگ را دزدانه و شبانه ترک !!! و روحیه غازیان را خدشه دار و به پا بوسی اشغال گران شتافته و شمشیر بدون سرخی خود را خود از کمر باز و به انان داده و میگویند شمشیر زدن کار هر زن نیست اقا این امانت شما ...ان دیگرش در میدان جنگ سر را به دشمن خم و با دیدن نصواردبلی پدر تا کابل "دوتا" میکند ,ان مبارز عدم خشونت که معشوق مسلی زنش را بخاطر عدم خشونت ازاد میگذارد چنان در برابر ترکان حاکم هندوستان سر خم میکند که یک دختر جوان شین خالی شان را به حباله بابریان یا بگفته خود اوغان مغلان در اورده و در غندی خیر خیمه میزنند , ان دیگر شان به علاوه که غلام انگریز میشود چوکی و مقام ظاهری دنیایی را از کمپنی هندی بدست می اورد باز نزد رنجیت سنگ رفته و ضربه های بوت های سینگ را تحمل و با سر خمی الماس کوه نور را به او تقدیم میکند , باز شنواری ها در یک غداری و سر خمی دیگر الماس را به باداران شان انگریز صاحبان تقدیم .. نادر خان شان از جانب انگریز و اروپایی ها ی با هزاران سرخمی به انان بوطن ما صادر میشود ...کرزی خان عبدالحق خان از طیاره با محافظان و دالر سی ای ای دیسانت و درپارلمان امریکا با هزاران سرخمی چون عروسک بالا وپاین چهره نورانی اش به این طرف وان طرف دور داده میشود تا چشمک زدن های اش را همه ببیندند وگزارش اعمال اش را مرور کنند .. از حقانی و گلبدین و ملاعمر چه بگویم در باره انان از زبان اعراب و پنجاب برای ما کافیست ...پس این چند نمونه مایه و خصلت ذاتی تانرا چون روز روشن ساخته دیگر ابرور برای تان باقی نماند .. ولی چه کنیم که درخت سبز شدن تان را نیز ..... اگر چیری در چانته داری باز هم بمیدان بریز .

      • ((اگر روشنفکران متعصب وقومگرای هزاره خواهان این اند که درجامعه مثل بقیهء شهروندان این کشور زنده گی باهمی وبا آبرو داشته باشند دست ازتوطئه ونمک حرامی وزورگوئی وبدزبانی باید بردازند که این مسایل خودش پیامد شوم را به هزاره ها درتاریخ داشته است.))همان را که روزگار با او مساعد نبوده باید همه بر فرق اش بکوبند کاکر خان امروز همه با شما دست و گریبان شده است ازبک هزاره تاجک فارس قزلباش بیات خواجه حضرت نورستانی پشه یی هندو سک کجور عرب سادات قزاق ....این همه بخاطر چه و برای چه ایا انان متعصب و قومگرا اند یا شما ناقلین بیت المقدس و کوه های سلیمان فکرکنم دیگران را در آینه خود می بینید کور خود بینا مردم شده اید , نمک حرام ترین مردم این وطن شما تشریف دارید نه دیگران با خاک و اب این وطن با هست وبود این سر زمین نمک حرمی و جفا کرده اید .
      • ((برای اولین بار لغو فرمان برده گی بالای هزاره هارا یک شاه پشتون امضا کرده است بدون اینکه کدام قیامی علیه وی شده باشد یعنی شاه امان الله خان غازی.)) کاکرخان مگر از روز اول خدا هزاره و ازبک و ترکمن .. را غلام افریده بود که ان شاه اوغانی برای اولین بار لغو انرا فرمان داد یا اوغان نا مسلمان انان را به بردگی و غلامی سوق داده بودند و شاه فرصت طلب بخاطر تقویه طرفداران و بقا پایه های تخت" ثریا جان اروپایی " ناگذیر بود چون نجیب اله که دوستم و قوای ازبک را بر کشید هزاره ها را کمی ازادی بدهد نه جبران خساره و اعاده مال منوال زمین و خانه از دست رفته شان .....
      • ((اما درزمان امیر عبدالرحمن خان غازی دست...)) دانسته نشد که این غلام انگریز ها که وطن را توته توته به اجانب تحویل داد در کجا شمشیر زده و غازی شده علامه غبار میگوید این قهار تاریخ همیش با اجانب پشت کرده اما در برابر مردم خود در برابر غازیان و مجاهدان راه وطن و اسلام از هیچ نوع فریب ونیرنگ و ظلم و ستم و شمشیر کشی دریغ نکرده اند تائید عبدالرحمن خان و خطاب دادن غازی به معنی تصدیق و تائید و شرکت در اعمال و کردار و وطن فروشی و زن بارگی و غلامی این غلام انگریز هاست نه بیش و کم از ان خوب خون و تبار ات اجازه نمی دهد خائین ادمکش تان را مثل همه هم قبیله هایت نقد بکنی.

      رمضان بشر دوست خود را مسخره کرده هر روز موقف قبلی اش پائین امده و حتا مسخره چار تا با سواد و بی سواد پارلمان نشین گردیده است برای رفع خستگی و خندیدن پارلمان خوب است ازان چپه یخن مضحک اش تا ئید فاشیستان اوغانی همه مسخره .....

      -((به خان خادیست عرض کنم که تو تمام پیامهای مرا نخوانده ایی واگر خوانده ایی دقت بخرچ نداده یی ...)) غول کاکر خان گله یی من از بت پهلوی نام بی نامت همان روز های اول که از بابر و ... به این اسم تغیر نام دادی ماهیت ات را درک کردم ضرور نیست که تاکید به خواندن چرندیات ات بکنی من گفتم که اوغان وطن مردم تاریخ و فرهنگ پر بار همه ساکنان این مرز و بوم را به پرتگاه ابدی سوق داده و میدهد ..منبع شقاق نفرت انزجار جدایی اختلاف نژدادی مذهبی .... شما خبیث ها هستید کدام روشنفکر تان در گذشته و حال ملی انسانی و اسلامی فکر و عمل کرده است ؟؟؟ در جای مولوی و در جای خر خلقی در جای خر اوغان ملتی میشوید همه و همه بخاطر بر کرسی نشانیدن باور تان , بر تری جوی تان یا حق جلوه دادن باطل برحق.

    • دوست عزیز خان و دیگر دگر اندیشان ارجمند را درود و سلام !

      امروز تصادفأ در سایتی با اشعار پیشینیان که از اوغان و افغان در شعار خود یاد آوری بودند بر خوردم که بهر آگاهی شما و دیگر اوغان پرستان خواستم آنرا به گونۀ پیامی تقدیم نمایم . واقعأ خیلی جالب است و خواندنی :

      نشسته در آن دشت بسیار کوچ
      ز افغان و لاچین و کرد و بلوچ ( فردوسی )

      من ایدر بمانم نیایم براه
      نیابم به افغان و لاچین سپاه (فردوسی )

      شه گیتی ز غزنین تاختن برد
      بر افغانان و بر گبران کهبر (عنصری ) (کهبر: نام شهر است در هند و یا پاکستان کنونی)

      نه از بزکمترست انسان و عارف کمتر از افغان
      ببین در شانه ای تا خود چها می بیند افغانش (از مجمع الفرس ).

      سعدیا روز ازل حسن بترکان دادند
      عقل و دانش همه با مردم ایران دادند
      عشوه و ناز و کرشمه همه با مردم هند
      خری و احمقی و جهل به افغان دادند

      سعدی (از آنندراج ).

  • آقای کاکر

    من نمیدانم مقصد و هدف شما چیست ؟

    میخواهید مردم را بر ضد پشتونها تحریک کنید ؟

    میخواهید پشتونها را به نام مردم افراطی ، ضد زن، ضد عنعنات مشترک افغانها، ضد شیعه ، ضد کلتور و ضد همزیستی افغانها معرفی کنید ؟

    شما بر ضد نوروز نوشتید ، شما حالا بر ضد شیعه ها مینویسید. شما میگویید هزاره ها به خاطر جنایات و خیانت های که بر ضد وطن و طنداران شان مرتکب شده اند ، خود زمینه فرار شانرا مساعد میگرداند ........

    مگر آیا شما واقعا فکر میکنید یک انسان با حد اقل عقل سلیم به این حرفهای قرون وسطایی شما باور کند مگر اینکه شما وظیفه داشته باشید تا پشتونها را به حیث مردم که هرگز نمیتوانند با نظر غیر ، عقاید غیر و مردم که کلتور و عنعنات دیگران نمیتوانند و نمیخواهند که قبول و احترام کنید ، معرفی کنید

    • لوى انسان او د هند دكوچنۍ وچې ستر سياسي مبارز باچاخان ښايي دا خبره د زړه له درده كړې وه چي "پښتنوپر دې خبره اتفاق كړى دى چي اتفاق به نه كوو"، خو پښتنو د خپلې بې اتفاقۍ په اړه دا خبره په زړه اخيستې ده او دې ته يې ملا تړلې ده چي د پرديو په ټونګ (دسيسه) خپل وېشلى كور نور سره ووېشي او خپل وېشلي وروڼه نور سره ورك ويران كړي. د پښتنو په تاريخ كې چي هر چا د خپل ملت د يووالي لپاره هلې ځلې پيل كړې دي، دښمنانو يې په ضد خپل وروڼه را پارولي دي او دې ته يې نه دي پرېيښي چي پښتانه سره يو موټى، په يوه خولۀ او په يوۀ زړه شي.

      كله چي بايزيد پير روښان (۹۳۱ هـ -۱۰۲۴ هـ) د "خيرالبيان" په شمول د څو نورو پښتو كتابونو په ليكلو سره د پښتو ژبې څراغ بل كړ او د پښتنو د يو موټي كولو لپاره يې د پښتونخوا په غرونو رغونو كې هلې ځلې پيل كړې، نو مغولو يې په وړاندې اخون دروېزه و دراوه او د خپلو پيروانو او پښتنو ضد مريدانو په مرسته يې پر بايزيد د كفر ټاپه ولګوله، بايزيد روښان ته يې پيرتاريك وويل او په دې توګه يې د هغه ملي هلې ځلې له ناكامۍ سره مخامخ كړې. تر هغه را وروسته خوشال خان خټك د تورې او قلم په وسيله د مغولو په خلاف مبارزه پيل كړه او هغه ته يې هم خپل پښتانه او حتى خپل زوى بهرام خان دښمن كړ او له خوشال خان خټك سره يې جګړه پيل كړه. همداسې تر هغه را وروسته چي په هره بڼه د پښتنو د ملي يووالي لپاره چا پاڅون كړى دى، دښمن ورته په لاره كې د خپل كور اغزي شيندلي دي او پښتانه يې يووالي ته نه دي پرېيښي.

      د شلمې مېلادي پېړۍ په دويمه لسيزه كې كله چي په ګران هېواد افغانستان كې امان الله خان د انګرېزانو په ضد جګړه پيل كړه او د ۱۹۱۹م كال د اګست د مياشتې پر نولسمه نېټه يې خپلواكي تر لاسه كړه، نو هغه مهال هم انګرېزانو د امان الله خان په ضد ملايان را پورته كړل او په ۱۹۲۱م كال كې يې د پكتيا له لارې لومړى د ګوډ ملا پاڅون او بيا ورپسې د افغانستان د نسبي روحانيونو په ګډون د امان الله خان په ضد د كفر فتوى صادره كړه او امان الله خان يې د هېواد پرېښوولو ته مجبور كړ ، چي په دې توګه يې د انګرېزانو پلويان واك ته ورسول. همداسې د ډيورنډ د ناولې كرښې را په دې خوا د خان شهيد عبدالصمدخان اڅكزي او خان عبدالغفارخان (باچاخان) د ملي مبارزو په ضد هم ډېر تبليغات وشول، پر دوى د كفر ټاپې ووهل شوې او د دوى د ملي خپلواكۍ د تر لاسه كولو د مخنيوي په كور دننه او دباندې هڅې وشوې.

      له دې دومره اوږدې سريزې څخه مي موخه (مقصد) دا وو، چي په اوس وخت كې چي پښتانه تر بل هر وخت زيات ملي يووالي ته اړتيا لري او په لر او بر پښتني- افغاني خاوره كې په پراخه او محدوده پيمانه هلې ځلې روانې دي چي د پښتنو- افغانانو تر منځ راوستل شوى استعماري بېلتون او د لوى افغانستان پر سينه پروت ډيورنډ ښامار د تل لپاره له منځه يوسي، خو بيا هم ډېرې داسې انګرېزخېلې او مغولزۍ ډلې يې په مخ كې خنډ جوړېږي چي نه غواړي پښتانه- افغانان بيا په خپل يوۀ ګډ كور او يوه جغرافيه كې سره را ټول شي، دغه ډلې او كړۍ كه څه هم پخپله نه را مخته كېږي او په ښكاره ډول د پښتنو د ملي يووالي د مخنيوي بدي پر خپل سر نه اخلي، خو په پښتنو كې يې خپل پښتون ضد افكار داسې خپاره كړي دي چي دوى د خير پر غونډۍ ورته ناست دي او ډېر ځوانان چي د دوى د شاباسۍ او ښه ځوانۍ په درواغجنو ويناوو غولېدلي دي، په پټو سترګو له خپلو پښو خاورې كاږي او خپل ځان ته بلا شوي دي.

      په دې وروستيو كې د پښتنو په اكثرو سيمو كې په تېره بيا په لويو ښارونو كې د پښتنو ځينې قبيلوي اتحادونه او ګوندونه جوړ شوي دي، چي د كاكړ جمهوري پارټۍ، شپږقومي اتحاد، ږوب (چي په اصل كې شپږقبيلوي اتحاد دى)، خلجي قومي اتحاد، نورزى قومي اتحاد، يوسفزى قومي اتحاد، د بړېڅو قومي اتحاد، د توخو قومي اتحاد، ملاخېل قومي اتحاد، خلجي قومي تحريك، تره كى قومي اتحاد، ترين قومي موومنټ، السادات قومي اتحاد او داسې ډېر نور قبيلوي اتحادونه شته چي د دغو يادو شويو قبيلو د ټولنيزو، قبيلوي او سياسي ستونځو د له منځه وړلو په خاطر جوړې شوې دي، خو په اصل كې دا په لويه كچه د پښتون نېشنلزم (ملتپالنې) د كمزوري كولو يوه دسيسه ده، د قبيلويت په كوچنيو ډلګيو كې نه يواځې هغه پښتانه را ټولېږي چي تعليم او سواد نه لري، بلكې د هرې قبيلې ځينې داسې ځوانان هم په دغو ډلو كې را ښكېلېږي چي باسواده وي، خو په دغو قبيلوي اتحادونو كې د ګډون ستر علت يې دا وي چي دوى يوه ځانګړې ملي او سياسي مفكوره نه لري.

      څو لسيزې كيږي چي د ډيورنډ د ناولې كرښې دې غاړې ته د پښتنو ملي سياسي مبارزې دوام لري او هڅه يې دا ده چي د لرو او برو پښتنو افغانانو تر منځ د انګرېزانو له خوا ايستل شوې كرښه له منځه يوسي او په تاريخي او جغرافيوي جبر سره بېل شوى ملت بيرته سره يو كړي، خو دا چي دوى لا تر اوسه په دې كار كې بريالي شوي نه دي، علت يې هم دا دى چي دښمنانو دوى ته د خپلو وروڼو په هر كور كې مخالفين پيدا كړي دي او د هغوى په وسيله د دوى په وړاندې په يو بل سياسي او قبيلوي سنګر كې درېدلي دي، چي يو څرګند ثبوت يې د كاكړ جمهوري ګوند دى، د دې ګوند له شعاره څرګندېږي چي دا ګوند په سهېلي پښتونخوا كې د پښتونخوا ملي عوامي ګوند په ضد جوړ شوى دى، د دې ګوند دا شعار به د سهېلي پښتونخوا د هرې سيمې په كوڅو او بازارونو كې خلكو په ليكلي ډول او د دوى په جلسو كې اورېدلى وي چي وايي "نه چترال دى، نه بولان دى، دا زرغون كاكړستان دى".

      لنډه دا چي د پښتنو افغانانو د يووالي د مخنيوي او سره وېشلو لپاره د دښمنانو له خوا بېلابېلې دسيسې جوړېږي، چي موخې يې د پښتنو ځوانانو د ملي مفكورو وژل او له خپل اصلي هدفه بېلارې كول دي. د پښتنو د سره وېشلو لپاره كله كله د پښتنو له خپلو شعرونو، متلونو او د پخوانيو له ويناوو هم كار اخيستل كېږي، دا يو متل چي وايي "د زمريو ګلې كله وې" ما ډېر ځله له خلكو اورېدلى دى چي وايي پښتانه خو زمريان دي او زمريان نو كله يو بل مني او كله سره ځاى كېداى شي، دا هم هغه خواږه زهر دي چي تل پرې زموږ خلك تېرايستل شوي دي.

      باچاخان به چي د پښتنو پر كليو او كورونو ګرځېدۀ نو هغوى ته به يې دا هم ويل چي "يا به يو كېږو، ګنې وركېږو"، نو آيا نن مو ملت د وركېدو له بدمرغۍ سره مخامخ دى كه نه چي په خيبرپښتونخوا، قبايلو (منځنۍ پښتونخوا)، سهېلي پښتونخوا او افغانستان كې په څلورو برخو سره وېشلي يو، د قبيلويت ناسور خو لا دې حد ته رسېدلى چي د لر او بر وطن په هره سيمه كې مو خلك د دښمنانو په خولۀ له يو بل سره په كلونو كلونو له يو بل سره كورنۍ بدۍ پالي، د يوۀ پلار زوى په يوۀ او د بل پلار زوى په بل سنګر كې ولاړ وي او د پټو دښمنانو له خوا په كوچنيو خبرو (تربور ته بې وروره مه شې) خپل متل راته تېره چاړه شي او خپله غاړه پخپله په پرې كوو، نو هغه دښمنان مو څه ملامت دي چي موږ تش د مومندۍ او خټكوالې پر سر ستر خوشال خان خټك ته هم مغول وايو(1)، ځكه چي خوشال بابا هم درې نيم سوه كاله پخوا د پښتنو د يووالي فرياد كاوه:

      كــــه تــوفيق د اتــفـاق پښتانـه مـومـي

      زوړ خوشال به دوباره شي په دا ځوان

      د پښتنو ستر ملي مبارز خان شهيد عبدالصمدخان اڅكزي په خپل ژوند كې يوې ولسي غونډې ته په وينا كې د پښتنو د دې اوږدې بدمرغۍ په اړه چي يوۀ بل ته د يووالي لاس نه سره وركوو، داسې ويلي وو:

      "پښتون قام په هر څه پوهېږي، په ګورېزۍ پوهېږي، په سوداګرۍ پوهېږي، په موټرو پوهېږي، په سود پوهېږي، په زميندارۍ پوهېږي، په خېلۍ، په زيۍ او په ګوندي پوهېږي، چي نه په پوهېږي هغه پښتو او پښتنواله ده، چي دا زيۍ او خېلۍ له ميانه ونه باسئ او يو موټ يو پښتون قام نه سئ، يوه مو لار نه سي، يوه مو ليكه نه سي، موږ تر هغو ګټه نه سو راوړاى".

      پورتنۍ خبره ارواښاد خان شهيد له ننه شاوخوا څلوېښت پينځه څلوېښت كاله پخوا كړې وه، چي هغه وخت هم كه څه هم پښتانه افغانان د اوس غوندې سره وېشلي وو، مګر سياسي حالات دومره خونړي نه وو چي هره ورځ دي په لر او بر كې زموږ په لسګونو يا هم په سلګونو بېګناه ماشومان، ځوانان، تورسرې او سپين ږيري و وژل شي، نن دې ته زښته زياته اړتيا ليدل كېږي چي كه اوس هم موږ د خپلې ملي يووالي پر لور مزل ګړندى نه كړو، نو:

      په دغه ګام كه را روان وې ته زما په طرف

      را و بــــه نـــه رسېـــږې ياره تـر قضا لـه مخه

      (1) خواجه محمدسايل پر خوشال خان خټك باندې ليكلي كتاب (خوشحاليات او حقايق) كې وايي چي خوشال بابا پښتون نه، بلكې مغول وو.

      پښتنو قبيلويت پرېږدئ، قوميت خپل كړئ
      (شېرشاه سوري)
      ستر افغان واكمن فريدخان (شېرشاه سوري) دا خبره شاوخوا شپږ پېړۍ دمخه په هند كې د خپلې واكمنۍ پر مهال كړې وه، خو پښتانه له بده مرغه لا هم د قبيلويت په كوچنيو دايرو كې ښكېل دي او د نړۍ له سترو ملتونو او سيالانو سره د علمي، ادبي او سياليو پر ځاى له خپلو وروڼو او تربرونو سره د پېغورونو، ناپوهيو او نورو كوچنيو كوچنيو سياليو بوخت دي، خو خبر نه دي چې ملت مو له داسې يوه بدمخي دوښمن سره مخامخ دى چې كه د قبيلويت له كوچنيو حجرو ملي او قومي سنګر ته ورته را ونه وځو نو د راتلونكې پرمختللې نړۍ له نقشې مو د پښتون- افغان نوم ړنګ وبولئ

    • با سلام
      آقای شبیر جان نمیدانم به جواب آدمی مانند تو چی بنویسم.
      این که ایستادگی شهید مزاری در مقابل فاشیزم بدوی و حماقت گونه تعدادی از احزاب مزدور پشتونی را بد ماشی لقب داده اید،نشان می دهد که با تمام مطالعاتی که دارید هنوز روح بدوی پشتونی تان باوجود سال ها زندگی در کنار مردم متمدن تغیر نکرده است.در میان تمام رهبران جهاد ضد روسی افغانستانشهید مزاری یگانه ابر مردی بود که طرح وبرنامه مشخصبرای افغانستان وآینده سیاسی اش داشت.شما یکبار سخنرانی های شهید مزاری را که خوشبختانه در سایت های مختلف وجود دارد ببینید به خوبی اشکار است که آنشهید افغانستان وتاریخ ومردم اش را به خوبی می شناخت.طرح هایی مانند مشارکت اقوامبه تناسب شعاع وجودی شان یا طرح فدرالی،ولی شما یک مقایسه بکنید با تاریخ 250 ساله پشتون ها آیا شما در طول این دوصدوپننجاه سال که پشتون ها بهکمک انگلیس ها در این منطقه به قدرت رسیده اند چی اثر و اثاری از خود به جا گذاشته اند؟جز ویرانی قتل کشتار چور وچپاول ومزدوری برای روس ها عرب ایرانی های صفوی که شما هزاره ها را به چیروی از این فاشیست های حقثر متهم می کنید.در تمام تاریخ شما رهبر هزاره یی نمی توانید پیداکنید که برای ایرانی ها مزدوری کرده باشد این مطلب را مزدور وتنخواه خور مشهور انگلیس ها عبدالرحمن جنایت کار در کتاب تاج التواریخ به صراحت از قول نادر افشار ایرانی کاته احمد خان ابدالی به صراحت ذکر کرده که نادر افشار نتوانست هزاره ها را شکست بدهد ولی من کسی استم که هزاره ها را شکست دادم.که به جواب این مفعول مزدور اجنبی باید گفت،بلی تو هزاره ها را با کمک وتوان اقتصادی نظامی واستخباراتی ارباب انگلیسی ات شکست دادی ونه با توان چند پشتون شتر چران هندوستانی.اگر کمک باداران عرب وپاکستانی وانگلیسی واینک ایرانی تان نباشد هزاره ها با همین دستان خالی نیز از پس شما دزدان وچپاول گران بر میاید وجواب دندان شنک به شما بی تاریخ وتمدن های وحشی می دهد وخواهد داد.این گز واین میدان.ولی در تاریخ ثابت شده که شما ها همیشه وطن را یا بروس یا به انگلیس واینک نیز به ایران وپاکستان فروخته اید.از میرویس بابای تان گرفته که مزدور وسرباز ایرانی های صفوی بود تا احمد خان ابدالی تان که بچه بیریش نادر افشار بود.
      هزاره همیشه شعار وعمل اش این بوده که.
      از راه شهیدون خو پشیمو نموشی احسان کش کس تا دم مردو نموشی
      یک زندگی ازاد اگه ممکن نباشه مردن قبوله غلام دیگرو نموشی.
      مطئن باش هزاره با این تاریخ وتمدن وسابقه تاریخی مزدور چند شتر چران بی تاریخ وبی فرهنگ ووحشی هندوستانی نخواهد شد.در پایان به امثال تو هشدار می دهم که نام بابه مزاری را همیشه با احترام ببری وگرنه از ما جز چنین حرف هایی نخواهید شنید.

    • حناب تیمور! نمیخواستم که برایت جواب بنویسم اما احساس مسؤولیت وجدانی ام مرا وا داشت که یک سلسله نکات را خدمت شما بعرض رسانده وضمنا درلابلای این نوشتار جسته وگریخته پرسشهای را هم ازخودت مطرح بسازم.
      تیمورجان!
      من وتو اکنون درعصرساینس وتکنالوژی وعصرارتباطات زنده گی می کنیم نه درعصر امام حسین ومعاویه ویزید وکربلا یا امیرعبدالرحمن خان یا میرویس خان هوتکی رحمة الله تعالی علیهما وفسیح الله جناته النعیم.
      درین عصر، خاک افشاندن بچشم مردم خیلی مشکل وحتی محال است وچه بسا که خاک افشاننده با اعمال ناسنجیدهء خویش خود رسوا وخجل تاریخ میشود.
      ببین آقای تیمور! ازقدیم ها گفته اند که ِگل خشک به دیوار نمی چسپد. اگر میچسپید چرا تو وامثال توامروز علیه رزاق مامون دست را یکی کرده اید وبرعلیه ادعاهای توخالی مامون قلم فرسائی میکنید فرق بین تو ومامون که یکی یک جنگ سالاررا قهرمان ورهبر می تراشد وتو دیگری را درچی است؟
      اگر قرار باشد که نوحه سرائی وسینه زنی درسالروز مرگ عبدالعلی مزاری دلالت به رهبربودن علی مزاری بکند پس اشک ریختن وشعرسرائی های پنجشیریها وتعدادی ازکارملیهای شکست خورده دراقصا نقاط جهان نیز دلالت بررهبر بودن مسعود میکند. درحالیکه هم تومیدانی وهم من وهم هرپنجشیری وهزاره وازبیک وترکمن این خاک که شخصیتهای برامده ازدرون جنگ وباروت درصحنهء سیاسی افغانستان همه شکست خورده اند وتجارب تلخ دهه جنگ های ذات البینی میان تنظیم های جهادی نشان داد که هیچ یک ازین رهبران نماینده گی هیچ بخشی ازجامعه را کرده نتوانستند بکنند. تنها اتکا به کمک های نظامی وحمایت های مالی کشورهای مداخله گر همسایه توانست که تعدادی را بنام رهبر این گروه وآن گروه معرفی کند. همین اکنون کاوه غرجی یکی دیگر ازهمطرازان خودت ادعا دارد که جنگ سالاران دهه های نود میلادی هرگز قهرمانان این کشوربوده نمیتوانند.
      سوال من ازتو این است که نماینده گی هزاره ها کدام یک ازین رهبران مطرح جنگ سالار میکند آنانیکه مرده اند مثل شفیع دیوانه ومزاری ویا آنانیکه امروز زنده اند مثل محقق و محمد اکبری وکریم خلیلی وسیدحسین انوری.
      اگر علی مزاری پشتیبانی هزاره هارا با خود میداشت چرا دروقت حیاتش هزاره ها وشیعه های دیگر برعلیه وی شوریدند وحتی حالا نیز با بقایای مزاری مقابل هم قرار دارند؟ اگر مزاری نمایندهء هزاره ها بود چرا پوسته های تپهء افشار بوسیله افراد محمد اکبری به شورای نظار فروخته شد؟ چرا باید محمد اکبری مگر نمایندهء هزاره ها نتواند باشد؟ مگر او شیعه وهزاره نیست؟ آن مرد ریش سفید چارتاپه ایی برپیشانی اش مهرخورده گی، بنام آصف محسنی که خودرا ایة الله ومرجع تقلید هزاره ها درآورده ویک دخترجوان چهارده ساله را مورد تجاوز جنسی قرار داد وبرادرش را هم کشت این ازکی نماینده گی میکند مگر وی شیعه نیست؟ بدون شک جواب شما بلی است. پس سوال این است که آیا همین افراد واشخاص که به زور ورضا خودرا درجایگاه رهبری هزاره ها قرار داده اند آیا دارای افکار واندیشه های مانند تو وشفیع وعلی مزاری میباشند مسلماَ که جواب تان منفی است.
      پس شما نه نمایندهء هزاره استید ونه مزاری وشفیع دیوانه وامثال شما ازهزاره ومردم هزاره نماینده گی کرده میتوانید. شما صرف از افکار واندیشه های مالیخولیائی خود نماینده گی میکنید که ازقم وتهران باخود به اروپا وامریکا برده اید. اما حالا نیز علیه همان آخوندهای قرار گرفته اید که سالها در منازل شان ظرف شوئی وپیش خدمتی میکردید. شخص علی مزاری سه سال آشپز رفسنجانی بوده است.
      آقای تیمور!
      سنگ نماینده گی را درقرن بیست ویک، کسی میتواند ازیک قوم به سینه بکوبد که دراثر آرای اکثریت مردم به شکل دموکراتیک وبا ارادهء جمعی ، بقدرت رسیده باشد مثل همین داکتر رمضان بشر دوست. تو خودت بمن توصیه کرده ایی که باید بیانات مزاری را درسایت ها تعقیب کنم وبشنوم. درحالیکه من خودم ازنزدیک درزمان حیاتش، چندبار به اصطلاح ایرانی ها پای سخنرانی این مردک نشسته ام، تو گفته ایی که مقاومت مزاری دربرابر احزاب بدوی را بدماشی تلقی کرده ام. من برایت میگویم که درآنوقت مزاری به نماینده گی ازقم وتهران واستاد سیاف به نماینده گی ازریاض باهم جنگیده اند ومردم بیچاره ومظلوم کشوررا قربانی خود خواهی ها وبیگانه پرستی های خویش کرده اند. چرا ازگفتن حقایق شرم دارید؟
      من جسته وگریخته جریان انتخابات قلابی آقای عبدالعلی مزاری درویدیوکلیپ ها دیده ام دریک بخش که شاید خودت هم آنرا مشاهده کرده باشی چنین نشان میدهد که: آقای مزاری دریک جمع ازهواداران خویش به نحو مزورانهء اعلان میکند که من شمارا بخدا می سپارم ومرا بحال خودم بگذارید ومن نمیخواهم بعدازین مزاحم شما باشم. بعد، یک چاپلوسی وجاسوس دوسره بنام( پهلوان یحیی) یک بار نعره سر میدهد: نه! هرگز! تا خون دررگ ماست، مزاری رهبرماست درحالیکه وی خود یک جاسوس معلوم الحال شورای نظار است. مزاری نیز بدبد به طرف همهء حاضرین مثل یک چنگیز نگاه میکند وحاضرین با التماس والحاح میگویند که به لحاظ خدا ازخدا موشه وازشمو، مارا ول نکن.
      حالا من ازتو سوال میکنم که آیا همین ویدیوکلیپ های که اینجا وآنجا ازمزاری به یادگار مانده است میتواند نشان دهد که مزاری رهبرمنتخب یک قوم بوده است؟ چگونه میتوانی مرا وسایرین را قناعت دهی که مزاری سخنگوی مردم بیدفاع وغیرنظامی هزاره بود واما مسعود وسیاف وربانی نبودند؟
      بناء مشورهء من بتو این است که ازین افکار راسیستی بیرون آی. خودرا بااکثریت افغانها همگام بساز. مظلومین تاریخی ازاقوام دیگررا نیزفراموش نکن. من برایت میگویم که تاریخ شهادت داده که یگانه قوتیکه دربرابر امیرعبدالرحمن خان مقاومت کرده و زیادترین شهید داده همانا خود پشتونها بوده اند اقوام غلجائی درشرق وجنوب افغانستان بزرگترین ضربات مهلک را برامیرعبدالرحمن خان وارد کرده اند که به هیچ صورت تاریخ آنرا فراموش کرده نمیتواند. متاسفانه یک عده افراد ازقماش خودت دربین هزاره ها، افراد نمک حرام میباشند همان کسانیکه درسنگر خودشان علیه دشمن شان جنگیده اند نه تنها که آنهارا فراموش میکنند بلکه از عقب، آنهارا خنجر می زنند مثل خودت. متاسفانه این قماش افراد هم درمقابل اشخاص شریفی چون رمضان بشر دوست وغیره وجود دارد به قول معروف، دراجتماع خوب وبد پیدا میشود. هدف من این است که شخصیت پرستی ومرده پرستی را باید کناربگذارید. یک مثال دیگر برایت میدهم :

      چند سال قبل محترم ویس ناصری یکی ازجمعیتی های که حالا الحمدلله، اصلاح شده است از روی خبث نیت، یک نامهء علمی وتاریخی محترم استاد محمد اعظم سیستانی را درسایت خویش نشر نمود. آن نامه نتایج تحقیقات یکی ازدانشمندان گرامی بنام عارف ذره بین بود که دربارهء فیض محمد کاتب هزاره انجام شده بود. اسناد مذکورنشان میدهد که مطرح ترین اشخاص فهمیدهء هموطن هزارهء ما آله دست بیگانه ها بوده اند. طبق اسناد ارائه شده درآن مضمون، تحقیقات استادان خصوصا دانشمند ومؤرخ شناخته کشورما جناب محمداعظم سیستانی نشان میدهد که فیض محمد کاتب هزاره در وقت وزمانش با سفارت وقت دولت فارس ارتباط سری داشته است وجاسوسی می نموده است . پس افتخار کردن بالای افراد واشخاص ومرده پرستی بخاطر اشتراکات قومی وایتنکی انسان را خجل میسازد و هرگز، گره گشای معضلات کشورما نیست. درین سایت، یک پرچمی رانده شدهء کارملی بنام خان که حالا درلندن تاکسی چلانی میکند، پشتونها را بت پرست خطاب میکند، درحالیکه خودش هرروزمقابل تندیس های کارمل ومزاری ومسعود صبح وشام سجده کرده ودرکابل پرس بجز ازکارمل وکشتمند ومسعود ومزاری وچند تا وطنفروش دیگر ، سایرین را همه غلام ونوکر ومزدور میداند.
      تو تیمورجان نیز، تاکنون حال وهوای محافل منقبت خوانی علی مزاری برسرت مثل اثرات چرس وتریاک باقی مانده است اما چند روزی که گذشت ان شاء الله دوباره واقعیت های جامعه ات را لمس میکنی ومیدانی که نخیر! نه توازمردم نماینده گی کرده میتوانی ونه هم کدام جنگ سالار دیگر میتواند نماینده گی مردم را بعهده گیرد . بناء خواهش این است که به این محافل غره مشو. وافغانستان گلیم ملانصرالدین نیست که بحساب قوم هرکسی مطابق شعاع وجودی اش آنرا تقسیم کرده وبالای مردم حکومت کند یا به قول پدرام درنظام آن سهم داشته باشد. این خاک افغان است هویت جمعی وملی همانا افغانیت است درین میان هویتهای کوچک چون هزاره های افغان، تاجیک افغان، ازبیک افغان، ترکمن افغان وهندو وسیک افغان نیز وجود دارند. ما بخاطر یک نظام وادارهء سالم وشایسته سالار باید بکوشیم که حتی یک هزاره وازبیک وترکمن وقرغیز رئیس جمهور کشور شده بتواند وبرتمام این خاک به نحو مشروع سلطه براند. مبارزه شما ونصب العین شما هزاره های وطندوست باید این باشد که خاک افغانستان متعلق به همه بدانید. نه اینکه تنها در دایرهء ولسوالی ها و واحد های کوچک اداری باقی بمانید. الحمدلله امروز جوانان زیادی ازهزاره های بااحساس ازظلم واستفاده جوئیهای ناروای دولت آخوندی ایران به ستوه آمده اند آنها خویشتن را افغان می نامند وبرای مصالح علیای کشور درکابل، جراید ومراکز نشراتی بازکرده اند. اینها اند که ازمردم هزاره نماینده گی میکنند. نه چارتا مزدور وطنفروش جنگ سالار ازخودبیگانه که پس خورده های آخوندهای قم وتهران را بمردم میخورانند. کوشش کنید که افغان باشید وطن خانهء مشترک همهء ما وشماست. کوچکترین زیاده خواهی بیش ازحد منجر به تباهی همه گان میشود.
      همانا تجربه های تاریخی، نشان داده است که: حکومت کردن یک اقلیت قومی بالای اقلیت دیگر قابل قبول بوده نمی تواند ومنجر به ایجاد انارشی وپراگنده گی وبروز دشمنی ها وعداوتها وهمچنان تولد اداره های خود سر میگردد. نه تو میتوانی تاجیک ها وازبیک ها را مطیع خویش بسازی ونه هم آنها ترا میتوانند مطیع خویش سازند. تنها قوم اکثریت افغانستان میتواند همه را درآغوش خویش گرفته و همه را به نحو عادلانه سهیم برمقدرات کشور ساخته و به اندازه لیافت وکاردانی واحساس وطندوستی هریکی را سهم بدهد وسبب حفظ هویت های جمعی وفردی شود. درغیر آن اتکا برایران آخوندی وروسیه وغیره سبب ازهم پاشیدن شیرازهء وحدت ملی کشور میگردد.

    • کاکره غوله!

      تو غژدی نشین بدوی حق داری که یک چلمچیی بینی بریده شده را که از جمله گروگان های نادر افشار بود، تا سرحدی بپرستی که حتی او را بابایت بخوانی ولی دیگران حق ندارند. اینست منطق غولی! منطق غولی میگوید هر کسی که سر در آخور قبیله نداشت و تفکرات پوچ غژدی نشینی را نشخوار نکرد، بناً نباید تمجید شود ولی اگر اینکار هارا کرد بابا و نیکه قلمداد گردد. هر زمانی که پشتون ها حکام جابر، چلمچی، مزدور، بی غیرت و در یک کلام سلسلهء غولان را از از میرویس خان تا به چلمچی خان و الی کرزی خان و کورزی خان مورد نکوهش قرار دادند باز جای دارد که دیگران نیز در باره هم تباران خود تجدید نظر کنند. تا آنزمان زنده باد مسعود، زنده باد مزاری و زنده باد دوستم.

    • باسلام
      بنده عادت ندارم به یک قوم وملیت توهین کنم،ولی کسانی چون کاکر آنچنان از موضع بالا وخود بزرگ بینانه می نویسند وبه مردم ما توهین می کنند،که برای امثل من نیز راهی جز مقابله به مثل باقی نمی ماند.
      ولی به جواب کاکر خان وکاکر خان ها باید بگویم،که شما جنابان ازدرک واقعیت های سی سال اخیر تحولات افغانستان عاجز مانده اید این از نوشتار گفتار ورفتار تان به خوبی پیدا است.
      کسانی چون تو که هنوز می خواهید با اقوام غیر پشتون هنوز که هنوز است از راه زور ومنطق غالب شدن سخن بگوئید،باید اینرا بدانید که این راه شما راه به گورستان خواهد برد وعاقبتی جز فنا وتباهی ونابودی نخواهد داشت.اگر کسانی چون تو وروستا تره کی خیال می کنید بازور وتفنگ وچوروچپاول وقتل عام بار دیگر حاکمیت قبیلوی را بر افغانستان قایم کنید،باید بدانید که در خواب خرگوشی بسر می برید.اقوام غیر پشتون هم توانایی وهم اراده این را دارند که اجازه ندهند بار دیگر منطق وحشیانه وقرون وسطایی پشتونی طالبانی باردیگر بر کشور حاکم شود وبازهم ما را صد ها سال دیگر از قافله تمدن ومدنیت وانسانیت بدور نگهدارد.نه هرگز.
      اما اینکه با وقاحت تمام به همه هزاره ها توهین میکنید وما را پیروان ایرانی ها میدانید چرا وبه چه دلیل؟؟؟؟؟
      چه عملی را هزاره ها در طول این سی سال اخیر ومخصوصاٌ در دوره حاکمیت کرزی وباداران آمریکایی انگلیسی ایرانی اش انجام داده اند که مخالف منافع کشور ومردم افغانستان بوده است؟
      آیا به قتل رسیدن صد ها نفر بی گناه توسط بم پران های انتحاری طالبان وحشی ومزدور بیگانه هزاره استند یا پشتون؟آیا کیسه های پر از پول ایرانی ها را کرزی وخرزی ها می گیرند یا کدام هزاره؟این چه منطق ابلهانه بدوی پشتونی است که اگر پشتون وتاجیک از ایرانی ها پول وسلاح وکمک بگیرند خوب است ولی اگر هزاره گرفت این مزدوری است.این منطق تنها در منطق ابلهانه امثال تو وروستا تره کی خره کی جور میاید .وگرنه در مقط هر عقل سلیم وسالمی مزدوری برای خارجی مزدوری است چه انرا پشتون بکند یا هزاره یا هر کسی دیگری.نوشته طولانی میشود ولی همینقدر باید بگویم که اگر پشتون ها موضع خودشانرا اصلاح نکنند ودست بدست اقوام دیگر ندهند ودر راه بر قراری یک نظام عادلانه که حقوق انسانی تمام با شنده گان کشور را بدون هیچ تبعیض وامتیازی اعاده کند تلاش نکنند،افغانستان را هر چه بیشتر در باتلاق جنگ وکشتار وتریاک ووحشی گری قرون وسطایی غرق خواهند کرد.

      پاسخ به اين پيام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس