جنایات سیستماتیک حاکمان افغان و کوچی ها در زمان عبدالرحمان به روایت رسانه های بین المللی
فروش عمده انسان های زندانی: امیر افغانستان (عبدالرحمان) ده هزار زندانی هزاره را به عنوان برده فروخت تا هزینه های جنگ را پرداخت کند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جنایات نسل کشی، قتل عام، برده داری، جنگ های داخلی، جنایات جنگی و جنایات حاد علیه بشریت
بخش نخست
درآمد
خشونت ها و جنایات امروزی در سرزمینی که نام آن از زمان به قدرت رسیدن افغان ها افغانستان نام گرفته است، ریشه ای بس طولانی دارد. این خشونت ها و جنایات بصورت سیستماتیک و برنامه ریزی شده علیه باشندگان این سرزمین انجام شده و همچنان همان سیاست در رژيم حامد کرزی دنبال می شود. جنایات سیستماتیک حاکمان افغان علیه باشندگان این سرزمین به شکل های مختلف از جمله نسل کشی، برده داری، کوچ اجباری، تجاوز جنسی، غصب زمین و تبعیض روی داده است. همه ی این جنایات در دوره ی امروزی جنایات حاد علیه بشریت محسوب می شود و با توجه به اینکه این جنایات همچنان بوسیله ی کوچی ها و حامیان دولتی و غیر دولتی آنان ادامه دارد در محاکم بین المللی قابل پیگیری ست.
مردم بارها علیه جنایات حاکمان افغان دست به شورش و قیام زدند اما اعتراض ها و قیام های باشندگان این سرزمین همیشه با سرکوب سخت و سنگین حاکمان افغان روبرو شده و حاکمان افغان با توجه به وابستگی کامل شان به حکومت های خارجی بويژه بریتانیا، از انواع سلاح های سنگین و سبک برخوردار شدند که با آن در دوره های مختلف بويژه در دوره ی عبدالرحمان (۱۸۸۰ – ۱۹۰۱) اقدام به سرکوب شدید و سخت قیام های مردمی کردند. گرچه مردم در جریان شورش ها و قیام هایشان دفاع جانانه ای کرده اند اما حاکمان افغان به هیچ اصل انسانی پایبند نبودند و با سلاح های سبک و سنگین انگلیسی، مقاومت مردمی را در هم کوبیدند، اقدام به نسل کشی کردند، هر آنچه هزاره بود کافر پنداشته شده و دین و مذهب وسیله ای شد برای نسل کشی، غارت، غصب زمین و برده داری.
توضیح تصویر: امیر افغانستان در حال محکوم کردن زندانیان هزاره در جنگ به مرگ/ اثر SYDNEY P. HALL/ منتشر شده در تاریخ چهارم نوامبر سال 1893/ اصل این روزنامه نزد نویسنده موجود است.
اگر امروز جنایات طالبان فرزندان راستین عبدالرحمان، توسط مردم با پوست و استخوان لمس می شود، در زمان پدران آنان جنایات به مراتب با شدت بیشتری و به شکل های مختلف انجام می شد. در آن زمان رسانه ای در افغانستان وجود نداشت و اخبار، رویدادها و گزارش های جنایات عبدالرحمان خانی سینه به سینه توسط قربانیان از نسلی به نسلی بعد منتقل شد و با توجه به ادامه دار بودن آن تا دوره اکنون توسط کوچی ها، طالبان و حامیان داخلی و بین المللی آنان، از ذهن های قربانیان زدوده نخواهد شد. برخی از تاریخ نگاران منصف نیز جنایات حاکمان افغان را به رشته ی تحریر در آورده اند.
از سویی دیگر با توجه به حضور بریتانیا در هند و نفوذ گسترده در افغانستان و کشورهایی دیگر در منطقه، خبرهای مربوط به افغانستان مورد توجه رسانه های بین المللی در نقاط مختلف قرار داشته است. حاکمان افغان با همه ادعاهایی که داشته اند، نتوانسته اند کمترین نشانه هایی از مدنیت و فرهنگ در این نقطه جغرافیایی از خود بر جای بگذارند و تنها انواع جنایات و نهادینه کردن این جنایات میراث آنان می باشد. رسانه یک وسیله مدرن محسوب می شود و در جریان انقلاب صنعتی در اروپا و آمریکا به شکل قدرتمندی ظهور کرد. رسانه برای حاکمان افغان در حکم دشمن تلقی می شد و از این روی هیچ رسانه ی نیرومندی در زمان حاکمان افغان پا به عرصه ظهور نگذاشت تا بتواند جنایات حاکمان را اطلاع رسانی کند.
با این حال امروز با استفاده از فناوری های نو و دیجیتالی کردن روزنامه های قدیمی، بسیاری از زوایای تاریک تاریخ معاصر افغانستان را می توان در رسانه های بین المللی جست.
این اخبار نه تنها از آن روی که بخشی از جنایات در افغانستان را افشا می کند اهمیت دارد بلکه از آنجایی که ارتباط مستقیم با وضعیت فعلی دارد اهمیت خود را صد چندان می کند. هنوز کوچی های کاملا مسلح با حمایت طالبان و دولت افغانستان در سرزمین مردم هزاره به قتل و غارت می پردازند و در پاسخ اعتراض ها ادعا می کنند که اسناد مالکیت زمین مردم هزاره از سوی پدرانشان به آنان داده شده است. در افغانستانی که تولیدکنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر، طالبان، قبیله سالاران و دولت اتحاد مافیایی را تشکیل داده اند، این سخن کوچی ها از توجه خاص ارباب قدرت برخوردار است. در صورت وجود سیستم مردمی و حاکمان عادل و با انصاف، اسناد ادعایی کوچی ها، صادر شده توسط جلادان باید اسناد جرم آنان تلقی شده و درباره دست داشتن آنان در انواع جنایات تحقیق و بررسی صورت گرفته و به پنجه ی عدالت سپرده شوند.
برای درک بهتر عمق فاجعه به یکی از خبرهایی که بازگو کننده جنایت شدید حاکم افغان عبدالرحمان است دقت کنید:
WHOLESALE SALE OF HUMAN CAPTIVES
The Ameer of Afghanistan has sold ten thousand Hazara captives as slaves to pay the expenses of war.
این خبر در رسانه هایی مانند The Mercury (Hobart, Tas. : 1860-1954) در ماه اکتبر سال 1893 منتشر شده است.
ترجمه:
فروش عمده انسان های زندانی
امیر افغانستان (عبدالرحمان) ده هزار زندانی هزاره را به عنوان برده فروخت تا هزینه های جنگ را پرداخت کند.
همین خبر در Daily public ledger در تاریخ 19 اکتبر 1893 نیز نشر شده است.
Prisoners of War Sold as Slaves
CALCUTTA, Oct, 19- It is stated that the Ameer of Afghanistan, has sold as slaves 10.000 persons who were captured by his forces during the recent rebellion of Hazara tribes.
ترجمه:
اسیران جنگی به عنوان برده فروخته شدند
کلکته 19 اکتبر: چنین آمده که امیر افغانستان، ده هزار تن را که توسط سربازانش در جریان قیام طوایف هزاره دستگیر شده بودند، به عنوان برده فروخت.
ادامه دارد....
جنایات نسل کشی، قتل عام، برده داری، جنگ های داخلی، جنایات جنگی و جنایات حاد علیه بشریت
پيامها
16 می 2011, 16:45, توسط nader
دل هر انسان آزاده ای به درد میاید.
31 جولای 2011, 20:13, توسط Balkhi
Dearest Mr MirHazar
Just wanted to congratulate you for your excellent work in finding one of many historic realities of this oppression ridden country named Afghanistan. We truely cannot and will not have a real and meningful peace unless we bravely embrace and re-concile with these realities and do justice to victims. For those who think such truth seeking achievement will increase the hatred and will divide us further I am afraid I have to say they are badly mistaken. If they want real stability they should understand that such aim cannot be achieved with hiding the truth and defending the names of fake heros. The sooner we can sort out the mess of historic oppression the better it will be for an early resolution and stepping towards peace, the longer we leave it the longer will be the conflict. But unfortunately often the reason some of our watandards criticise such approach have hidden motives of supporting and ensuring the ethnic supremacy of Pashtoon/ Afghans population over non-Pashtoon/ Farsi speaker majority and feel quite insecure if someone challenges the wisdom and rule of a Pashtoon/Afghan tyrent like Ameer Abdul Rahman Khan and so on. Wishing more success for Kabul Press?
17 می 2011, 06:15, توسط Bina
بسيار تكاندهنده است.راستى اين مطالب درج تاريخ است ولى اين تاريخ حقيقى را بايد كشف كرد.همان جباران و ادم فروشان تاريخ ,تاريخ نويس واقعى را سر بريدند و از يكعده شكمبرستان و خود فروخته ها تاريخهاى جعلى و يك جانبه تراشيدند.اين نسل كشى ها و خونريزى هاى خودرا بنام وحدت ملى نام كزاشتند.جوجه فاشيست هاى نيكتايي بوش امروز نيز با اين و حشيكرى اين حاكمان جبار و خودفروش افتخار ميكنند.اين فاجعه ملى را بنام وحدت ملى ياد ميكنند.تا امروز اين جنايات با ابعاد مختلف بطور سيستماتيك ادامه دارد.دور نميرويم تا جايكه ما خود ما شا هد هستيم,جنايات و نسل كشى نادر غددار,باباى مزخرف قبيله,نادر ديوانه,دور سياه خلقى يعنى خوستى هاى شبشى و زن فروشان بيفر هنك ووحشى بكتياوال كه به صد ها هزار جوان روشن فكر از اقوام غير بشتون را بنامهاى مختلف نيست و نا بود كردند,طالب مزخرف مزدور بيكانه عمال اى اس اى كشتار و قتل عامهاى برادران هزاره و واقوام غير بشتون,نا بود كردن اسار تاريخى بنام بت هاى با ميان و فروش باجه هاى انها از طريق باكستانى,قران خورى ,بت فروشى استخوان مرده ها هم بردند و فروختند.اين همه يك كوشه از جنايات امروز اين حاكمان خود فروخته و بيكانه ازين كشور است.در عقب جنايات بهسود هم جهره هايىى مزخرف از حاكمان فاشيست امروز نهفته بودند.همان انديشه فاشيستى تا امروز به شددت تطبيق ميشود.اين كشور بطور خاموش تجزيه شده است.البته به بشتون و غير بشتون.اكر يك هزاره در اوركان دولتى عقب كاربرود كارش نميشود.امروز به لكها نفر از اقوام غير بشتون از كشور خارج ميشوند انها درين كشور جاى ندارند ,كارى بدست اورده نميتوانند,با انها لغمانيكرى ميشود.امروز اين جنايات بايد به داد كاههاى بين الملل كشانيده شوند,ريشه يابى شود.وحق به حقدار داده شود.
17 می 2011, 18:57, توسط شبیر "کاکر"
دوست عزیز کامران میرهزار!
اینقدر درلاک قومیت فرو رفتن وکوشش برای یافتن اسناد ازمنابع خارجی شاید حق خودت باشد اما سوال این است که این کارها چه دردی را دوا میکند جز اینکه بالای آتش نفرت وشعله های بی اعتمادی که همهء مارا می سوزاند بنزین پاش بدهید. شما چنان ازامیرعبدالرحمن خان نام می برید که گویا هیچ پشتونی درین کشور دربرابر ظلم وجبروت وی نه قیام کرده ونه هم کشته داده ونه قربانی داده است. عزیزم آنقدر که قوم غلجائی وشنوار دربرابر مظالم امیرعبدالرحمن خان قربانی داده اند هیچکس دیگری نداده است تاریخ هرگز کله منارهای مردم شینواررا فراموش نمیکند. بکدام دلیل شما کوچی های مظلوم را اولادهای امیرعبدالرحمن خان نامیده اند.
عزیزم! کوچی ها مانند شما قربانی سیاستهای تبعیض آمیز سلاطین وپادشاهان این کشور قرار گرفته اند. آنان مانند شما مظلوم اند. مگر اندکی نمیشود که ساحهء دید خویش فراخ ترسازید؟
این چار تا پیامگذار بی پدر وبی مادریکه نه اصل شان معلوم است ونه نسب شان هرچه ازدم قلم شان می آید می نویسند نباید بالای شما ژورنالیست جوان وبا انرژی وآزاد اندیش تاثیر منفی بگذارد. بالاخره خودت نه تنها یک مدیر سایت بلکه ستارهء درخشان درآسمان ژورنالیزم معاصر این کشور بحساب میروید چرا؟ گیرم که این اسناد همه درست هم باشند بالاخره چه دردی را میتواند دوا کند. نیک میدانید که دراسترالیای امروز ظلم وبدبختی که مهاجرین انگلیس بالای ابورجیانی ها که ساکنان بومی آنکشور بودند حد اقل تاکنون حکومت های برسراقتدار استرالیارا نتوانسته است وادار به یک معذرت خواهی عادی کند؟ آنان بحیث برده ها دربازارها بفروش میرسیدند اما امورز شما ازآنکشور که سابقه چنین کاری را دارد اسناد پیدا کرده اید که من در موثق بودن آن شک دارم. مهاجران انگلیس که همان زیر دارگریختگی های انگلیس بودند بالای ساکنان بومی استرالیا چنان ظلم وتجاوزات کرده اند که تفصیل آن را روزی دریک مقاله مفصل خواهم نوشت. اما درافغانستان چنان نیست شما هرگز موفق به تحریف تاریخ نخواهید شد وتعمیم بخشیدن جنایت یک پادشاه دورگه را هرگز به پشتونها نمی توایید بچسپانید. زیرا قوم پشتون فطرتا آزاده ومردم آزادی دوست وعدالت خواه است. پشتونها آنچنانکه خودشان برده نبوده اند وآزادی را دوست دارند ، آزادی وآزاد بودن همنوعان خویش را طلبگار استند. پشتون هیچ گاه با معیارهای امروز که ازآن فاشیسم تعریف میشود هرگز سر سازگاری ندارد. پشتونها تا وقتیکه به فرهنگ وهویت قومی شان اهانت نشود هرگز متعرض ومتجاوز نیستند ونخواهند بود.
ازین موضوع اگربگذریم آیا اقلیت های قومی بصورت تگ قومی بدون موجودیت اکثریت بومی پشتون میتوانند بالای یکدیگر حکومت کنند؟ عحب است که شما نیز درنقش پاهای تنگنظران تاجیک پا میگذارید. کریمی استالفی چنان درمورد پشتونها می نویسد که گویا پشتونها حتی هیچ ریشهء انسانی ندارند به زعم استالفی پشتونها نه سابقه زیستن درین منطقه را داشته ونه هم کدام تاریخ را دارا می باشند نه کدام فرهنگ داشته اند، به گمان باطل وی، پشتونها یک مردم ارجل وبی سروپای چورگر وچپاولگر بی تاریخ چیزی بیش نبوده اند؟ شما پشتونها را چنان معرفی میکنید که بصورت آنی وفوی ازکدام سیاره دیگر به افغانستان کنونی نازل شده وقبل از آن این منطقه فقط ازتاجیک وهزاره وازبیک بوده است بح بح !
میرهزار عزیز!
بالاخره چرا اینقدر را درک نکرده اید که نفرت بیش ازحد شما ازعبدالرحمن خان که خود او رگ ورشته با تاجیک ها نیز داشته هرگز ترحم آنهارا نسبت به شما تحریک نخواهد کرد ونمی کند نمی کند وبازهم نمیکند. این را بدانید وباور داشته باشید که عبدالرحمن خان را قبل ازپشتونها ناسیونالیستهای تنگ نظر تاجیک می پرستند. مصلحت نیست که ازپرده بیرون افتد راز ورنه همین حالا من می شناسم افرادی متعصب تاجیک وهزاره را درکابل که برای پیوند دادن رگ و عرق شان با امیرعبدالرحمن خان دنبال سند هستند، که گویا درفلان معرکه، بابه کلان وی ، کلوخ استنجای امیررا آمداده کرده وتا آخرین لحظهء ایکه امیر ازسر مبرز برنخاسته بابای وی دست به روی سنه وکلوخ بدست انتظار فراغت امیررا می کشید واین سینه به سینه اکنون به نسل های امروزی شان رسیده است . هدف ازین سند کشی ها این است که گویا ایشان از پدر پدر خانزاده تشریف داشته اند. اما غرب دیده ها اینجا وآنجا بخاطر فریب مردم امیرعبدالرحمن خان را بدگوئی میکند اینجا یکتداد منافقین که لوای تاجیک بودن را بلند کرده اند بخاطر سوء استفاده ازوضعیت کنونی درظاهر امر باشما همنوائی نشان میدهند اما خدا از دل شان خبر دارد. امیرعبدالرحمن ضربهء که به پشتونها وارد کرده به هیچ قوم دیگر نزده است.
امروز نداشتن راه بحری افغانستان و واگذاری مناطق افغانیه به استعمار بریتانیا وعاق ساختن قوم بزرگ وزیرستان همه وهمه نشانه های جفا وظلم های تاریخی آن امیر نسبت به پشتونها است. بعداز آن اعقاب وی نیز چندان گلی به سر پشتونها نزدند فقط زبان فارسی را ترویج دادند خودشان به همین خوشحال بودند که ما پشتون هستیم اما اززبان پشتو مثل یک هتلر نفرت داشتند. این چه خدمتی بما کرده است که شما ازآن محروم مانده اید؟
رجوع کنید به تاریخ ورق بزنید که درلشکر امیرعبدالرحمن چقدر پشتون وجود داشت چند درصد پنجشیری خالص وجود داشت؟ بروید لا اقل ازآقای اورزگانی پرسان کنید مضامین وی را درسایت فیض محمد کاتب بخوانید که حقایق را برای تان ثابت کند؟ چرا و بکدام وجدان گناه یک فرد را به تمام یک ملت بزرگ وپرغرور چون پشتون تعمیم می بخشید؟
مگر حالا وقت آن فرا نرسیده است که یکدیگر خویش را درک کنیم وازگذشته ها بیاموزیم وبه آتشهای نفاق وبدبینی آب بپاشیم تا خاموش شود؟ بالاخره تاچه وقت این کارهای تحقیقاتی شما ادامه خواهد یافت؟ تاوان این کار های تحقیقاتی شما درمیدان عمل چه کسانی خواهند پرداخت؟ ایا مسؤولیت اخلاقی این کارهای تحقیقاتی خویش را بعهده میگیرید؟ ازقلم شما چه تراوش میکند؟ بالاخره شما ازسایت کابل پرس? که باید به نفع همدیگر فهمی استعمال شود شما آنرا درجهت جدائی وتفرقه وتشدید مخاصمت های قومی استفاده میکنید چرا عزیزم؟ چرا این انرژی ات را درجهت رسوا سازی چهره های جنگ سالاران وناقضان حقوق بشر که ازهرقوم وقبیل جمع گردیده و اکنون زنده اند وتمام ارکان دولت مافیائی کرزی را به گروگان گرفته اند به مصرف نمی رسانید؟
من شک می کنم که خودت همان کامران میرهزار اولی که بنیان گار این سایت وزین بود باشی؟ من بارها نوشته ام که من کامران میرهزار را گم کرده ام؟ کامران من این کامران نیست
18 می 2011, 14:15, توسط مزاری
آقای میرهزار !
_ ولا که بیکار ماندی و ای اسناده که از دورگه ها و سه رگه ها پیدا کده ده سایتت نشر میکنی درد هیچکسه حالی دوا نمی کنه و بیغم باش که همگی اوغانستانی ها ایقه بالای یکی دیگه خود اعتماد دارن که دونیا حیران مانده و تو میخایی تیل پاشک کده همگی ره گوی درگو کنی ، بیادر ای کارای خوب نیس .
_ اینه می بینی که خصوصیت دارا هم زیر نام مستعارهمی امیر عبدالرحمن خان بیچاره ره بد میگن ، خیرباشه دیگای شان بخیر پسانا خبر شده از نوشتای خود توبه کده و خط بینی خات کشیدن . ازیکه امیر صیب شینواری ها و مومندی ها ره ده کسب و کار شان مالیه مانده بود و ده گفتش نکدن کل شانه چنواری کد . پسانا دید که ای کسب و کار خو شرط پختونوالیس کل شانه نواقل ساخته بریشان زمینای دیگه مردمه بخشش کد . اینی ره میگن عدالت نوع اوغانوالی !
_ باز ده کون همی کوچی های مادر مورده چنگو هستی ؟ بیچاره ها نه خانه دارن و نه جایداد ، غیر از یک غژدی ، چند دانه سگ دَیدو دو رأس گوسپند ، یک قبضه کلاشینکوف ، سه میل راکت انداز و پنج میل آوان . بیچارا از ناداری زن و فرزند خوده میفروشن و اگه دلشان شد قطی قاطر الیش بدلکان میکنن . اگه زمین و مالچر هزاره و ازبک نگیرن ( تاجک ها خو ندارن ) خی از کی ره بگیرن ؟
_آغای میرهزار ! نمی بینی که همی زیردار گریختگی های انگلیسی ده استرلیا چی کارای نبوده که نکردن و استرلیای بیچاره ره همرای مردم بومیش غت مغتول کدن و امروز مردوم استرلیا گدایی میکنن و اما ده اوغانستان شکر بفضل و مرحمت پاچا های اوغان غیرتی دنیا گل و گلزار اس ، کور هستی نمی بینی که تاریخ پر افتخار و تمدن اوغانی ما ره تحریف میکنی و اسناد جعلی ره با گورکوک پیدا کده ده رخ ما میکشی ؟
آغای میرهزار ،عجب اس که خودت هزاره هستی و ده نقش پای تنگنظرای تاجیک پایته میمانی ؟ خبر داری که پختونها تا وقتیکه به فرهنگ وهویت قومی شان اهانت نشوه هرگز متعرض ومتجاوز نیستن ونخواهن بود. همی هزاره ها خو به فرهنگ و هویت پختونا تعرض نکده بودن و ناحقی ده تفت تاجکا سوختن ، اگه نی امیر صیب هزاره هاره بسیار دوست داشت و هیچوقتی اوناره نمی فروخت اگه پیسه خزانه جنگیش خلاص نمی شد . باز خودت مربوط یک اقلیت قومی هزاره هستی و تره ده کارای قوم اکثر پختون چکار که هر طرف چنگوک داری ؟
_آغای میرهزار ، ایتو فکر نکو که پختونها از کدام سیاره دیگه آمده باشن ، پختونها سرزمینی دارن که بنام کوه سلیمان یاد میشه ، فرهنگی دارن که جوانمرگی ده پته خزانه پت شده بود ، زبانی دارن که تنها دمبک و پندکش کل بت بامیانته بی عاروق میخوره ، ایتو غیرتی های دارن که زن فروشی ، تیزاب پاشی و انتحار کردن ده هر تار ریش شان مانند شبوشکای شکم پر بح بح که کشال اس . کمی پایته برابر گلیمت دراز کو !
آغای میرهزار ، خبر نداری که کلوخ کون امیرصیبه تاجک ها و هزاره ها ده دان دروازه کناراب شان ده دست داشتن که کونشه پاک کنن ، اگه نی امیر صیب با کون چتل ده تخت می شیشت و ای گپ سینه به سینه تا امروز ده بین مردم رسیده که امیر صیب بخاطر دل بد کردن مراجعین خود ده وقتای جوانی ، عادت کون پاک کردن نداشتن و ای عمل بد تا زمان پاچایی شان ادامه داشت .
آغای میرهزار ، خبرنداری که امیر صیب زبان پختو ره بخاطریکه الفبا نداشت نتانست رسمی بسازه ، همی که حبیبی صیب الفبای پختو ره کشف کد انمو بود که دیگه مردوم پختو تولنه ره جور کدن ناقی گنای امیر صیبه نگیرین که پختو سازی میکدن . اونا فقط ناقل روان کدن ، یک چار تا هزاره یاغی ره او ره هم نسبت دست تنگی فروختن ، پختونستانه با انگریز معامله کدن ، چند روشنفکر لامذهبه ده دار زدن ، نسبت نداشتن کشتی راه دریایی خراسانه ده ک.. زن خود زدن . اینها که ایقه گونای بزرگ نیس که ایقه پشتشه ورداشتین . چرا و بکدام وجدان گناه کوچک یک فرد را به تمام یک ملت بزرگ وپرغرور چون پشتون که سردارانی چون ملاعمرزنفروش ، حکمتیار مفعول ، امین جلاد ، تره کی بیسواد ، داود دیوانه ، ظاهر بچه باز ، نادرغدار ، امان الله پدرکش ، حبیب الله صد زنه ، عبدالرحمن جانی ووو تعمیم می بخشید؟
18 می 2011, 20:36, توسط شبیر "کاکر"
اخر هم فارسي ژبى تلويزيون په افغانستان كې د پخوا په پرتله په يو ډول اصولي لارو د ايران د لاسوهنو په موخه د همدې هيواد لخوا د تاجكستان له دريڅې خپرونو ته چمتو شو.
د فارسي ژبي ټولنې د غړيتوب په پرېكړليك لاسليك، د افغان ولسمشر كرزي يو داسې ناوړه كار و، چې د دغه هيواد وګړي به يې تر ډېره په ياد ولري او وبه يې نه زغملى شي.
د ولسمشر كرزي وروستۍ دوره لا روانه ده؛ خو ډېر زر به د تېرو دورو په څېر پاى ته ورسېږي؛ خو ايران ته يې په افغانستان كې د لاسوهنې داسې سند په لاس وركړ، چې مخنيوى به يې د روانو حالاتو په نظر كې نيولو سره افغان ملت ته تر ډېره ناشونى وي .
په دې وروستيو كې د ځينو ايراني رسنيو لخوا خبرونه خپاره شول، چې د ايران تاجكستان او افغانستان ګډ ټلويزيوني چېنل (فارسي ژبى تلويزيون) نشر ته چمتو شوى او نږدې راتلونكي كې به په خپرونو پيل وكړي.
د ايران د فارس نيوز د انګليسي ويبپاڼې د راپور له مخې د تاجكستان د راډيو تلويزيون رييس د ۲۰۱۰ په جنورۍ كې اعلان وكړ، چې دا هيواد له دوو نورو فارسي ژبو هيوادونو، افغانستان او ايران، سره د ګډ فارسي تلويزيون خپرونو ته چمتو شوى دى.
د تاجكستان د راډيو تلويزيون د كمېټې رييس اسدالله رحمانوف فارس نيوز خبري اژانس ته وويل((د فارسي ژبو لپاره د ايران، افغانستان او تاجكستان په شراكت د يوه ګډ تلويزيون د خپرونو د پيلولو چارې بشپړې شوې دي)).
د هغه په وينا دا تلويزيوني خپرونې به يوازې د دغو درېواړو هيوادونو لپاره د فارسي ژبې د ودې او د دريوو هيوادونو تر منځ د همكاريو د پراختيا لپاره خپرونې كوي.
ده همدا راز وويل چې دا ګډ تلويزيون به د ايران، افغانستان او تاجكستان خلك له هغو مهمو موافقو او تړونونو خبروي، چې د دوه اړخيزو او درې اړخيزو همكاريو لپاره يې لاسليكوي.
د رحمانوف په وينا د دې تلويزيون د پيلولو لپاره ټول تخنيكي او قانوني اسناد برابر شوي او د پروګرامونو د خپرولو او د كاركوونكو لپاره يوه ودانۍ ځانګړې شوې ده.
د تاجكستان د راډيو تلويزيون د كمېټې ريس د ايرانيانو، تاجكانو او افغانانو تر منځ كلتوري، تاريخي، سيمه ييزو، دوديزو اوو ديني ګډولو (اشتراكاتو) ته په اشارې وويل، چې د درېو خواوو تر منځ د اړيكو پراختيا د دغو هيوادونو لپاره ډېره مهمه او ضروري ده.
فارسي ژبى تلويزيون كه د ايران سياسي پروژه:
دغه تش په نامه د همژبو هيوادونو تلويزيون د خپرونو ځاى ځكه تاجكستان ټاكل شوى، چې ايران ته د كلتوري يرغل په برخه كې د افغانستان په پرتله مناسب ځاى دى.
د همژبو كليمه په لومړي ځل په ۱۳۸۵ لمريز كال كې و كارول شوه، چې بنسټ اېښودونكى يې د همدغو دريوو هيوادونو د كلتور وزيران وو، وروسته دى لړۍ دوام وكړ او د ۲۰۰۶ زيږديز كال په جولاى مياشت كې د ياد تلويزيوني چينل د جوړېدو طرحه په رسمي توګه د ايران ولسمشر محمود احمدي نژاد، تاجك ولسمشر امام علي رحمانوف او افغان ولسمشر حامد كرزي لخوا لاسليك شوه.
كه په ژوره توګه د دغو دريوو هيوادونو مذهبي، كلتوري، تاريخي او ژبني جوړښت ته نظر وكړو نو په پوره باور ويلى شو، چې دا درې هيوادونه همژبې نه دي.
لكه څنګه، چې تاريخ په دې ګواهي وركوي، چې ايران تل هڅه كړې په سيمه كې خپل كلتوري او مذهبي ښكېلاك ته لاره پرانيزي؛ نو ښكاره خبره ده، چې دا لوبه هم ايران روانه كړې او په دې ډول غواړي په سيمه كې خپل نفوذ زيات كړي.
بله مهمه خبره داده، چې ايران غواړي د افغانستان په سياسي او ټولنيزو چارو كې د پښتنو رول كمزورى كړي، ځكه چې د پښتنو پايښت د متعصبو ايرانيانو په مغزو كې د فارس د امپراتورۍ د بيا راژوندي كېدو خيال پلو كمزورى كوي.
د ايران له اهدافو څخه يو دا هم دى، چى غواړي له افغانستان څخه د غرب پر ضد د يوې وسيلې په توګه كار واخلي او په دې ډول د جګړې سنګر په افغانستان كې ټينګ وي.
پر ۱۳۸۸ لمريز په لندن كې د افغانستان په اړه يو كنفرانس ترسره شو، چې نږدې د ۷۰ هيوادونواو موسيسو استازيو په كې گډون كړى وو.
د غونډې بنسټيزه موضوع په افغانستان كې د امنيت ټينګښت او په سيمه كې د تلپاتې سولې د راوستو خبره وه، چې ايران په كې له گډون كولو څخه ډډه وكړه.
موږ د كنفرانس په اړه نه غږېږو خو دومره بايد ووايو، چې ايران ولې له گډون كولو څخه په شاشو؟
ايرانيو چارواكو د خپل نه ګډون په اړه ويلي، چې له امريكې سره د ښو اړيكو نه درلودو د دې كنفرانس له ګډون كولو څخه په شاكړل.
له دې څخه دا جوتېږي، چې ايران اوس په داسې موقف كې ولاړ دى، چې په سيمه كې هر ګام خپلو هدفونو ته د رسېدو په موخه پورته كوي، نو دهمدې تلويزيون په جوړېدو به په سيمه كې د خپلو غربي دښمنانو پر ضد د يو سنګر په توګه كار واخلي.
دې پروژې عملي كېدل به د پخوا په څېر يو ځل بيا د افغانانو په زړونو كې د نفاق تخم وشيندي او ايرانيان به په بيا بيا خوند ترې اخلي.ځكه چې د دې پړي سر به د ايران سره وي، چې د اقتصاد له پلوه په افغانستان او تاجكستان ډېر پياوړى دى.
ايران به د دې چينل په جوړېدو په اسانۍ سره خپل هغه پلان، چې له كلونو، كلونو څخه يې د عملي كېدو خوبونه ليدل عملي كړي. د شيعه مذهب پراختيا، د فارسي ژبې خپرول او د افغانستان په نوم د يو خپلواك هيواد د نوم نفي كول د ايرانيانو هغه پلانونه دي، چې له ډېر پخوا راهيسې يې د عملي كېدو په لټه كې دي. د لوبې بل لوبغاړى تاجكستان دى، چې غواړي په سيمه كې په يو نوي بڼه ځان مطرح كړي.كه څه هم تاجكستان د روس تر اغېز لاندې هيواد دى او په كوم طرف چې روس ورته د تللو اشاره وكړي، نو دوى په هماغه لار ځي، نو داسې هيواد چې د نورو په خوښه كار كوي او له نورو امتيازات اخلي هغه بيا په اسانه خپل كلتور او فرهنګ د نورو لپاره كارولى شي.
كه لږ فكر وكړو كوم همژبي هيوادونه؟
ايا ايران، تاجكستان او افغانستان همژبي دي؟ ايا د دوى كلتوراو مذهب ګډ دى؟ نه، هېڅ منطقي دليل نشته، چې دا درې هيوادونه دې يو وښيوو او بله دا چې هيڅ ايرانى به دې ته حاضر نه وي، چې د افغان دري ژبه او د ايراني فارسي ژبه يوه وگڼي او يا هم د ايران او تاجكستان د وګړو ژبې توپير نه لري؟
يو بل څه هم ددې طرحې د بنسټ اېښودونكو كمزوري را په ګوته كوي، هغه دا چې دوى وايي دغه چينل به په دري ، تاجكي او فارسي ژبو خپرونې كوي. كه د درې واړو هيوادونو ژبه يوه واى بيا دې وېش ته څه اړتيا وه، چې د هرې ژبې لپاره يې معين وخت ټاكلى، د همژبو مانا خو داده، چې په يوه ژبه وغږېږي او پرې ليك لوست وكړي، خو كه وګورو په حقيقت كې داسې نه ده د افغانستان په اساسي قانون كې پښتو او دري ژبې رسمي دي د ايران په اساسي قانون كې فارسي او د تاجكستان رسمي ژبه تاجكي ده، چې هره يوه ځانته بېل ليك دود لري.
له بل پلوه افغانستان څنګه، چې له نوم څخه يې جوتېږي يو فارسي ژبى هيواد نه دى د دې هيواد نږدې ۸۰ سلنه كسان په پښتو او نورو ژبو خبرې كوي، چې غوڅ اكثريت يې پښتانه دي.
د افغانستان په تېر اساسي قانون كې پښتو د ملي ژبې په نوم نومول شوې وه، چې په اوسني اساسي قانون كې بيا دا تورى نه تر سترګو كېږي، خو يو څه چې بيا هم د پښتو ژبې پر مليتوب دلالت كوي هغه دا دي، چې ملي سرود به په پښتو ژبه وي او همداسې تل به په بانكنوټونو كې په پښتو ژبه ليكل شوي وي، نو په داسې يو حالت كې د دغه هيواد ولس څرنګه د خپلې ملي ژبې سره دومره ستر خيانت وزغمي؛ خو بيا هم ښاغلي كرزي صيب ته ګوته نيسو، چې تر كومې به دا ولس د دې ښاغلي د ملي تېر وتنو ښكار وي، چې د هيواد په برخليك منفي اغېز كوي. سربېره پر دې د درېواړو هيوادونو بېل مذهبونه دي : ايران يو سخت دريزه شيعه هيواد دى، چې په سيمه كې د نورو هڅو تر څنګ غواړي شيعه ييزم هم خپور كړي دا چې د افغانستان ټولنه يوه سني مذهبه ټولنه ده؛ نو څنګه به دا ومني، چې ايرانيان دې د دوى د مذهب جرړې و باسي او دوى دې لاس تر زنې ورته ناست وي.
تاجكستان خو لا له پخوا په وړوكي مسكو مشهور دى او پكې د ښځو نڅا ته د عزت په سترګه كتل كېږي او حكومتي نظام يې سيكولر په مذهب نه ولاړ نظام دى، چې د ايران او افغانستان سره په مذهبي برخه كې ځمكه اسمان توپير لري. كه چېرې د فارسي ژبي تلويزيون پر پرده نيم لوڅه او سكسي تاجكۍ ښكاره شي، نو د ايران اخوندان او د افغانستان ملايان به يې ومني؟
له دې ټولو خبرو څخه دا نتيجه اخيستل كېږي، چې يوازې او يوازې دا يوه سياسي لوبه ده، چې د ايران لخوا پر لاره اچول شوې ده او هسې يې كرزي صيب ته د خپلو لاس پوڅو په مرسته سياسي دوكه وركړې، چې لا به د دې ډول غږ سبا واوري ياني ايران يې د بوسو لاندې او به تېرې كړي دي.
نو د پورته يادو شويو زيانونو په نظر كې نيولو سره افغان ولسمشر په يوه داسې مسله كې د ټولو افغانانو په اړه فيصله كړې، چې واك يې له ده سره نه بلكې له لويې جرګې سره وو.
دا دى ايران په نره خپل ټاكلي هدف ته ورسېد او د فارسي ژبي تلويزيون د خپرونو د پيل اعلان يې وكړ چې زمونږ د كلتور وزير لا له پخوا ورته نغارې وهلې.
را به شو دې ته، چې ا افغانستان حكومت په دې اساس وخت كې دې پروژې ته څه اړتيا درلوده؟ د دې ځواب ممكن هغو كسانو مخكې له مخكې جوړ كړى وي، چې په ښكاره د افغانيت ادعا كوي، خو په اصل كې يې ځانونه د څو مادي ارزښتونو په بدل كې پر نورو پلورلي او د هغوى په اشارو روان دي، خو يو كس چې په هيڅ ډول ځان نه شي خلاصولاى هغه افغان ولسمشر حامد كرزى دى، چې د دې پروژې په عملي كېدو به د افغانانو لاس وي او د ده ګريوان.ايا ولسمشر ته د ګاونډيو شوم پلانونه نه و مالوم، چې بيا يې هم له هغوى نه د ملګرتيا تمه وكړه؟ ايا ولسمشر د خپل هيواد تاريخ نه دى لوستى، چې همدا اوسني ايران يې له خلكو او هيواد سره څه لوبې كړي؟ ولسمشر ته په كور دننه غمونه نه و بس، چې ده بيا د فارسي ژبي مثلث بې منطقه طرحه لاسليك كړه بل دا چې ښاغلي ولسمشر په كوم ډاډ دا ومنله، چې د تلويزيون په جوړېدو به د افغان په فرهنګ لوبې نه كېږي، په داسې حال كې چې ايران ورته په كور دننه رسنۍ هڅوي، چې د ده او ولس پر ضد يې تبليغات وكړي، چې ښې بېلګې يې طلوع، تمدن او نورين تلويزيونونه دي، چې د هيواد د ملي ترمينالوژۍ د وركولو هڅې كوي.
د دې پروژې يو تن فعال بنسټ اېښودونكى او د افغانستان د اطلاعاتو او كلتور وزير سيد مخدوم رهين د ۱۳۸۸ د سلواغې په مياشت كې له رسنيو سره د مركې پر مهال د دې پوښتنې په ځواب كې، چې ولې پر افغانستان له هر لوري كلتوري يرغلونه كېږي او ددې د مخنيوي لپاره افغانان څه وكړي، چې د خبريال اشاره د ايران لاسوهنو ته وه. رهين په لنډو ټكو كې له مسلې تېر شو، يوازې دومره يې وويل، چې په دې وروستيو كلونو كې ځيني انګريزي كليمې افغاني فرهنګ ته راننوتي، چې بايد مخنيوى يې وشي. كه له يو منطقي نظره د رهين ځواب ته ځير شو نو خپله به ووايو، چې په اوس مهال كې انګليسي دومره د افغانانو كلتور ته مضره نه ده، لكه ايرانۍ فارسي.
او له بله اړخه دا چې كله هم د يو هيواد كلتور ته زيان متوجه كېږي، هغه ډېر د ګاونډيو لخوا وي. نوموړي ته پكار و، چې د ايران او تاجكستان د كلتوري يرغل د مخنيوي يادونه يې كړې واى، چې ورځ په ورځ زموږ ملي ترمينالوژي له منځه وړي، چې په اساسي قانون كې يې د ساتلو حكم شوى دى.
په داسې حال كې، چې زمونږ د اطلاعاتو او كلتور وزارت د هغو ايران پلوو تلويزيونونو، چې همدې وزارت ورته د كار كولو اسناد په لاس وركړي دي، د دې هيواد د كلتور او ژبې د وركاوي په برخه كې په ازاده توګه كار كوي او دوى يې مخه نشي نيولى، ملي ترمينالوژي هره ورځ زموږ په ډېرى تلويزيونونو كې يوه هېره شوې مسله ده، هره ورځ افغانان د همدې تلويزيوني چينلونو له لارې د افغاني ژبويوه كليمه هېروې او پر ځاى يې يوه ايرانۍ كليمه ذهن كې اچوي.
نو د فارسي ژبي تلويزيون له لارې خو به په نېغه توګه د دې هيواد په كلتور او ژبو باندې تېرى كېږي او مخه به يې هم نشي نيولى، ځكه چې د كار كولو اسناد ورسره دي.
د وروستۍ خبرې په توګه له ښاغلي ولسمشر كرزي څخه د افغان په توګه غوښتنه كوو، چې د دې پروژې د عملي كېدو مخه دې ونيسي، ګني خداى مكړه هيواد به مو له يو داسې فرهنګي ګذار سره مخ شي، چې خداى مكړه خپل هويت به له لاسه وركړي. ولسمشر ته:
ښاغلى ولسمشر صيب هغه ورځ دې يادېږي، چې د هيواد د هر اړخيزې ساتنې لپاره دې لوړه (قسم)وكړ، نو افغان ولس د هماغې لوړې د پرځاى كولو هيله درڅخه كوي، فارسي ژبى تلويزيون زموږ د ملي هويت د له منځه وړلو په موخه د ايران سياسي پروژه ده، مخه يې ونيسه لا هم وخت تېر نه دى.
19 می 2011, 15:03, توسط Roshan
ماییم فارسی و زما است فارسی
ما زنده بود وایم که تا است فارسی
پیوسته تازه گیست به ترکیب و واژه اش
وزهرچه کهنگی ست جدا است فارسی
ازقند فارسی ست حلاوت به هردهن
هرسینه را حضورصفااست فارسی
آری حقیقت است کـــــه زیبا ست فارسی
چشم و زبان و جــان و دل ماست فارسی
رنگین وروشن است وسرافرازو دلنشین
گــل ،مــاه،کٌه، ترنم دریــــــا ست فارسی
از هرچه هست درخور اعزاز برتر است
یعنی به مــا سعادت د نیــــا ست فارسی
اوج است و سرفرازی و پایایی و شکوه
تــازند گیست زنـــده و پـــایا ست فارسی
جسم فسرده تــازه شــود از تــــــرنمش
جان بخش چون سرود اوستاست فارسی
برآسمان شـــعر و اد ب همـــچو روشنان
رخشنده در نهــــایت شبهــا ست فارسی
ازحضرت سنایی و تا خواجهءهرات
حمد است فارسی و دعااست فارسی
مولای بلخ خرمن شوریده گان بسوخت
سرکاروان راه هُدی است فارسی
من زبان فارسی را پاسداری می کنم
من بیان خویش را فرهنگ مداری می کنم
خون دل خوردم بسی و با سرشک دیده ام
گلشن باغ ادب را آبیاری می کنم
من زبان پهلوی را گفته ام دّر دری
واژه های ناب آنرا ساختاری می کنم
شهر یاران ادب را می نهم ارج گران
هر یکی را هر کجا حرمت گذاری می کنم
چون زبان ماست گنج معرفت اندر جهان
احتزاز از فحش وطعن وجعل کاری می کنم
نوت: هدف از استعمال کلمه جعل کاری اینست که فارسی گهربار ترین زبان درجهان بوده, است وخواهد بود و تعداد کتاب های که در عرصه های مخلتف نوشته شده به اندازه است که علم ریاضی توان محاسبه انرا ندارد. اینکه چند نفر غژدی نشین وحشی که با همسایه گی با فارسی زبانها متوجه فقر فرهنگی و بربر بودن خود شدند کوشش کردند که در قرن بیست دست به جعل کاری بزنند تا خودرا با فرهنگ واریایی بشمارند. به همین علت یکی از این عژدی نشینان بنام عبدالحی حبیبی دست به جعل کتابی بنام فته خزانه (پته خزانه) زد و کوشش کرد که اولین شاعران پشتو را قبل از اولین شاعران فارسی نشان بدهد. چون خود حبیبی از بیسوادی وفقدان فرهنگ ودانش رنج میبرد برای هرشاعر جنین جعل کرد که هاغه یو ملیون بیت ویلی دی جه اوس یوازی یو مصرع په لاس که شته! یعنی فلان شاعر یک ملیون الی یک ملیارد بیت شعر سروده است ولی در عصر حاضر صرف یک مصرع از دیوان یک ملیارده ان به دست ما است که عبارت از: زما لالی چه غواییان گرزوی---لکه ماشین چی په مخمل وچلوینه!
یونسکو از غژدی نشینان درخواست کرد که اصل کتاب پته خزانه که گفته میشود برای حبیبی وحی شده بود که در فلانه دیوار پنهان شده است را برای این سازمان بفرستند تا درج گنجینه های تاریخی گردد ولی غژدی نشینان دانستند که مچ شان باز میشود به همین علت از این ادعای خود گذشتند وامروز کمتر از فته خزانه یاد میکنند واز اریایی بودن و از پختانه بودن زردشت و از کتواز بودن ابن سینا هم گذشتند!
امروز پختانه شروع به جعل کاری دیگر کرده اند که نهایت زبونی این قوم بی فرهنگ را نشان میدهد وان اینکه اسمعیل یون, حبیب الله رفیع, غفور لیوال, سلیمان لایق, ملالی شینواری و جندنفر دیگر از طریق مسکو با اسراییل تماس گرفته اند و ادعای یهود بودن را کرده اند وعصمت قانع کار را بجای کشانیده است که خانه پدری خود در زابل را کنیسه یهودی در قرن قروت عله سلام معرفی کرده است. اینهم یک جعل دیگر این قوم بیفرهنگ است وانها فراموش کرده اند که بابه کلان ایشان یعنی نواسه عبدالرحمن خبیث وحبیب الله لعین یعنی امان الله بروت چاپلین یک زمانی هیتلر را مشر ورور یعنی برادر بزرگ خطاب کرده بود و داوود کل میخواست کتاب جنگ من هیتلر را در مکاتب افغانستان درس بدهد ومنتظر زسیدن لشکر المان در اوغانستان بود تا به با لشکر المان یکجا به هند حمله کرده و شمله بابه کلان خود یعنی احمد شاه را با قتل, غارت’ ادمکشی وویرانگری و سوختاندن معابد وسر بریدن هندو ها بلند کند که خوشبختانه به این اروزوی شوم خود نرسید
18 می 2011, 23:02, توسط Wali
سلام به همه.
خدا خیر کنه که باز بین اوغان و هزاره یک گپ خیست و قوم منافقه خدا داد۰
بنده با میرهزار خان صد در صد موافقم و گله های کاکر صاحب را بی جا میشمرم۰ براستی هم اگر کسی در گذشته ظلم و نا روا کرده باشد باید اولاد یا نسل های بعدی اش غرامت بپردازند۰ با استفاده از سایت کابل پرس? از تمام تاریخ دانان کشور تقاضا میکنم تا اوراق تاریخ را بپالند و هر کسی یا قومیکه زمین کسیرا به زور گرفته باشد باید جایدادش مصادره شود مثل پیشنهاد میرهزار در حصهُ کوچی ها۰ فقهً حنفی یا جعفری یا قوانین مدنی یا شرعیشه کی کشیده۰
به تمام اقوام ساکن کشور هم هوشیار و خبردار میگویم که شمشیرهای خود را خوب تیز کنند و آمادهً جنگ های مزید باشند چون در صورت عملی شدن پیشنهاد بنده و میرهزار خود خداوند هم از وقوع جنگ جلوگیری نخواهد کرده توانست۰
بنده و میر هزار باید در صورت وقوع جنگ باید در جای بسیار مصًون باشیم بخاطریکه ناپیلیون در جنک های خود هرگا شیپورچی را اسیر میکرد بدون محاکمه دستور تیربارانش را میداد. روزی یک شیپورچی اسیر چانس چند تا حرف زدن با ناپیلیون را قبل از مرگش یافت و از ناپیلیون خواهش کرد تا اعدامش نکند چون به ادعاً خودش اسلحه ندارد و کسی را هم نمیکشد۰
ناپیلیون در جوابش گفت ( اولتر از همه باید تو کشته شوی چون شیپور تو جنگ را آغاز میکند و جنگ هزاران انسان را میکشد)
نشه که کسی باز تقلید از ناپیلیون کنه۰
19 می 2011, 00:17, توسط مزاری
کاکر خان ، اینالی خوب گپ شد کوزه ره بگیرین و حوض ولی خانه پرکونین اگه میتانین . شما خو نوشته کده بودین که دین و مذهب خصوصیت داران ایقه ماکم اس که جان خوده میتن ولی دین و پختونوالی خوده نمیتن . اینالی ولی جان بدماشک خو نوشته کده که : بنده با میرهزار خان صد در صد موافقم و گله های کاکر صاحب را بی جا میشمرم و فقهً حنفی یا جعفری یا قوانین مدنی یا شرعیشه کی کشیده ؟ اینالی کشیده گیشه بیا و پیدا کو و ازی نوده پیوند کو که شفتالویش بشقابی شوه ! هزاره و تاجک خو کسی ره نداشتن که جواب گو باشن وابجان ترک و ازبک که جواب کار های چنگیزخان و تیمور لنگ بتن !
اگه ملا ربانی ، آخند محقق ، ملاعطا ذبیح الله ، تورن اسماعیل ، ملا فهیم ، ملا قانونی ، آخند خلیلی و دیگای شان بی سلاح ده گیر مردوم شان بغلتن زیر تف غرق خات شدن ضرورت ده تاریخ دانا و ماکمه و ماکمه بازی نیس . شما خصوصیت داران خوده بخورین که ده زیر جوال ، اجداد تان بریتان مولی ره ماندین .
19 می 2011, 21:35, توسط Wali
کاکړ صاحب سلام۰
خدا کنه خوب باشین۰
باوجودیکه آدم فهمیده و هوشیار استید صرف میخواهم برای تان خبردار بگویم که یک عجوبه از قبیلهُ منافق حمله کرده و لطفاُ هوش و گوش تانرا در گیر تاپ پرتین و همرایش گیر کمک را هم بزنید۰ حالا خات پرسان کدین که مره خیال چی کدی؟ پشت گپ نگرد برادر که ایشان بسیار خطرناک استن و در منافقت همیشه مدال طلا دارن. کونه همرای تنبان جنگ انداختن بریشان خوردن او واریست۰
19 می 2011, 23:54, توسط مزاری
کاکړ صاحب سلام۰ خدا کنه خوب باشین۰ باوجودیکه آدم فهمیده و هوشیار استید ولی یگان وقت لوده و احمق میشوید ، خیر است صرف میخواهم برای تان خبردار بگویم که یک عجوبه غیراز قبیلۀ ما زنفروشان غیرتی یعنی از قبیلۀ منافق حمله کرده و لطفاُ هوش و گوش تانرا بخاطر دفاع از قبایل کوچی ، شینوار ، باجور و مومند در گیر تاپ پرتین و همرایش گیر کمک را هم بزنید که همرای گیر دبل و سینگل در کوتلش برآمدن مشکل شده حالا خات پرسان کدین که موتر چکله دنده پنج خور مره خیال چی کدی؟ پشت گپ نگرد برادر که ایشان با قطار 1620 و کاماز های خود بسیار خطرناک استند زورش را من بدماش دیده ام ، پرسان نکنید و در منافقت همیشه مدال طلا که از بابا های غیرتی ما ، بما طور میراث رسیده بوددارن وگرفته اند. کون ما ره همرای تنبان ما جنگ انداختن بریشان خوردن او واریست۰ ما باید هم کون خوده حراست کنیم و هم تنبان خوده ، وگرنه هر دو را از ما خواهند گرفت . په درناوی !
20 می 2011, 10:14, توسط Roshan
اقای مزاری سلام. معذرت میخواهم که این چند سطر را خدمتتان مینویسم زیرا من به درایت وفهمیده گی شما ایمان دارم. هدفم از نوشتن نامه هذا اینست که برایتان دوستانه توصیه کنم که از درگیری با این چند قوم از کوه سلیمان تا شده وبی هویت که گاهی خودرا زردشتی واریایی وزمانی یهود میشمارند پرهیز کنید زیرا این قوم بسیار غیرتی است ونکند که خود را در کابل پرس? منفجر کنند!
صحبت از غیرت کردیم واین قوم انقدر باغیرت ومهمان نواز هستند که روز خدمت اعراب وپنجابی ها را در خانه های خود در حالی میکنند که نرینه هایشان در امارات متحد عرب مشغول نانوایی, ندافی و پشمینه بافی هستند و شبانه مجبور هستند که مهمان نوازی 46 کشور عضو ناتو را بکنند و این بیچاره ها مجبور هستند که بار سنگین بمباردمان ها را هم بکشند. هرچه که اینها مینویسند از کون پاره گی هایشان است وحقشان هم است. بسیار جای خوشی است که چند نفر دارند که هزیان نویسی کنند. اگر چه جای شان در سایت اوغان جرمن است ولی در انجا بنابر اختلافات قبیلوی میان بارکزایی و نورزایی ودرانی وغلجایی برایشان وقت داده نمیشود بنا بهترین جای برایشان همین کابل پرس است که بیاییند واستفراغ کنند.
این قوم چنان سگ چشم و سفید چشم هستند که باوجود که ده وصدها بار در این جا خشتک های زنهایشان کشیده شد ولی هنوز هم مانند یک سگ که در زمستان کوشش میکند جای گرم پیدا کند هنوز هم در تلاش هستند. من به این غیرت اینها افرینی میگویم و میدانم که این کوچیان غژدی نشین این غیرت را از بابه کلانهای خود به میراث برده اند که همینتور سگ چشم باشند.
مسله حمله کوچی ها به بهسود و به اتش کشانیدن زمین های مردم ثبوت دیگری براین ادعای ماست
به نظر من ضرور نیست که به هر سگ چفی های ایشان پاسخ داده شود. ولی این بدین معنی نیست که چماق را بگذارید به کنار. چماق بدست باشید واگر دیدیدکه ناقلین مرض لاعلاج پقتانه والی (پختونوالی) به طرف تان امد بزنید به دهنشان.
با تشکر
روشن ضمیر
20 می 2011, 12:49, توسط مزاری
دوست عزیزم روشن ، شما را درپناه و عصمت پرودگارم می خواهم ! با خواندن نام روشنضمیر ، شخصیت ممتاز، نویسنده خوش سخن با منطق و ادیب بی بدیل کابل پرس? محترم بابک روشنضمیر را خاطرات مبارزات قلمی شان به خاطرم زنده گشت . ( یاد شان بخیر و اگر این پیامم را می خوانند درود احترام به ایشان تقدیم است ) .
دوست ارجمند روشن ! چندیست برگهای کابل پرس بی نوشته های مبارزان آتشگون و شهسواران منطق و استدلال چون راوش ، بابک روشنضمیر ، سلیمان وو چنان بی نمک و خسته کن شده که روز ها و شب ها همه داستان و اخبار بی شنونده کشتن و بستن طالب کوچی و کوچی طالب چشم ها را خسته نموده است . آنانیکه آبرو و عزت خود را در مقابل نشدن با هرزه نویسان دوپهلو ، غیرتیان شمله پوش و دولکی های جپله گر می بینند و جستجو میکنند ، حق شان است ، ولی با خموشی و بی اعتنایی از پیامها و دروغ نگاری کاکریان گذشتن شخصأ برای خودم صبر ایوب و حوصله یعقوب میخواهد .
باوجود این ،شما اگر متوجه شده باشید تمام پیامهایم به این سلیمان کوهی های دولکی ، طنزگونه بوده و بمنظور گشودن لبخندی به رخسار نازنین دوستان و دلسیاهی و زهره کفی دروغ پراگنان بی آزرم نوشته ام و کدام هدف توضیحی و تعریفی با این گرد نشینان پهلو پسند نداشته ام . با خواندن پیامهایم آنانیکه از نوشتن بارها گریخته و توبه کرده اند ، از درد دل و سوزش چین باز مجبور میشوند باد دل پرباد رهانند و یکدیگر را تسلی و دلجویی نمایند . این قبیله هرگز حاضر به گفتمان منطقی و با استدلال نمی شوند .
بارها نویسنده گان دانشمند کابل پرس به اینان گوشزد نموده اند که خاک خشک تانرا زیاد خاک باتک نکنید که بدیوار نمی چسپد ولی باز میبینی با دیده دارایی و بیعقلی تمام نشخوار دیگر جانوران کوهی شانرا میجوند و خائیده روان اند . بهر روی ، امید از نوشته هایم خسته نشده باشید و به شما و تمامی دوستان عزت پسند خود اطمینان میدهم هرباریکه این صحرا نشینان کوچی گرد ، بادی بدبویی رهانند کلکینچه کابل پرس را باز میکنم که بوی بد شان به جان و لباس دیگران نه نشیند . عزتمند باشید .
20 می 2011, 22:31, توسط Wali
بیشک که چلو چلو است۰ از یکطرف چتیات گویی ۰ تعرض ۰ منافقت و بیشرفی میکنند و از طرف دیگر ادیب استن مظلوم استن۰ حق بجانب استن و بلاخره موسیچهُ بیگنا استن۰ ای لعنت خدا بر سر شما شیطانان انسان نما۰
21 می 2011, 12:34, توسط شبیر "کاکر"
ولی جان عزیز سلامونه او نیکی هیلی!
من شخصا به لیافت واستعداد خودت بحیث یک فرد مردم شناس ورموز فهم از اول اعتراف دارم که خودت از رمز وراز اقوام ، لهجه ها واصطلاحات هرقوم ساکن اینکشور شناخت و آگاهی دارید. راستش من پیامی را که آقای خلیل نبیل به کامران میرهزار داده اصلا نفهمیدم که وی بکدام زبان نوشته وهدف وی ازنوشتن آن پیام چه بوده توهین وتحقیر بخودش یا به کامران میرهزار یا بخواننده یا بکدام کس دیگر. کلمات والفاظ آنچنان درهم وبرهم وعضب آلود است که مثل همان تفنگهای کهنهء ساخت افغانها درمنطقه آزاد قبایلی دره ، گاه گاهی بطرف خودش نیز اصابت کرده وحریف ازجان خود خبرندارد. واقعا این اصطلاحات واین زبان درزبان دری وجود ندارد جز اینکه نویسنده مربوط قوم بخصوصی باشد که شما درشناخت آن تخصص دارید. من شخصا نفهمیدم که این دو بیچاره چرا این قدر خشم آلود وغضبناک هرکی را سگ وسگ چشم وسفید چشم میخوانند آیا میان خودشان کدام اختلاف پیدا شده یا چطور اما بهرصورت من مطابق رهنمائی خودت ازهمان تاکتیک استادی کار میگیرم که خودت در ولایت مزارشریف آنرا به تجربه گرفته بودید.
موفق ووسی
21 می 2011, 22:37, توسط Wali
کاکړ صاحب سلام۰
پیغامونه په دری ژبه در لیږم چه بعضی کودنان په پښتو ژبه سر نشی خلاصولی۰
از حسن نظر تان در حصه تخصص علمی بنده متشکرم. وقتی عجوبه (چ) دیگران را چشم سفید میگه مره خنده میگیره. خودش تا کدام سرحد در پوچ گویی پیش میره باز پس ادیب میشه۰ خودش عریضه به میرهزار نوشته میکنه اما گریان کدنی ها دیگرا استن و............. امی پوچ گفتنش به نام خودش یا مستعار و باز ادیب شدنش و تحلیلگر شدنش به این میمانه که کسی گلها به روی تان خووووب گوه را چنگالی کنه و بدون شستن دست بیایه و بالای دسترخوان بشینه و لقمهً پنجسیری بزنه.
22 می 2011, 20:21, توسط گردیزی
آقای کاکر
نظر اولتان را خواندم در نخست فکر کردم که ادم روشن و اهل استدلال هستید اما همینکه درفشانی شما در مورد زبان فارسی و فیصدی آن در افغانستان را خواندم فهمیدم که شما هم از قماش همان فاشیست های هستید که احساس و طرز فکر خودرا در مقابل هر نوع منطق و استدلال تغیر نمیدهید ، یکبار سر در گریبان برید و فکر کنید که شما به کدام حق میاید و در مورد زبان دیگران قضاوت مینماید. گوینده گان این زبان زبان خودرا فارسی میگویند حتی همین امروز هم در افغانستان از شما میپرسند که اوغان(افغان) هستید یا فارسیوان(فارسی زبان) و دری هم نام همین زبان است چنانکه حافظ میگوید : زشعر دلکش حافظ آنکس شود اگه - که لطف خوش سخن گفتن دری داند
و جای دیگری گوید: شکر شکن شود همه طوطیان هند - زین قند پارسی که به بنگاله میرود
و در باره فیصدی زبان اینرا همه میدانند که زبان فارسی زبان تفاهم بین القومی و زبان اکثریت مردم افغانستان است ، من حد اقل دو منبع معتبر دارم برای این ادعای خود دارم یکی کتاب علامه غبارکه از جمله 15 ملیون نفوس آنوقت افغانستان 6 ملیون آنرا پشتون(افغان) میداند و این کتاب بعد از تائیدی حکومات فاشیستی وقت چاپ شده ، دوم کتاب حقایق در مورد جهان (سیا) که زبان پشتو را تا 35 فیصد میداند ، حالا شما از کجا این آمار را بدست آورده اید . دو کس تا به حال این آمار را داده اند یکی خانم نغمه و سلیمان لایق به گفته های آنها نمیشود اعتماد کرد میشود؟
23 می 2011, 10:12, توسط شبیر "کاکړ"
آقا یا خانم گردیزی!
این را هربیسواد میدانند که هشتاد وپنج درصد باشنده گان کشور فقط وفقط اصالت پشتونی دارند ولو اگر دری زبان هم باشند، اینکه زبان دری زبان بین الآفغانی تاکنون بوده درین جای شک نیست اما این زبان را ما پشتونها بین الافغانی ساخته ایم اکثریت پشتونها به دوزبان صحبت میکنند ومی نویسند مثال روشن آن این خود بنده میباشد.
پرسش من این است که تا چه وقت یک زبان اقلیت بطور مستمر و دوامدار بالای یک اکثریت قومی تحمیل شود یکجانب همیشه باید دری صحبت کند اما جانب مقابل نه تنها که به زبان اکثریت حرف نمی نزند ونمی نویسد بلکه آنرا توهین وتحقیر نیز میکند اینجاست که اکثریت بومی کشور باید وباید وبازهم باید بخاطر حفط اصالت قومی خویش به زبان خود واصل خود رجوع کند. درین شکی نیست که هم زبان دری وهم پشتو زبان دو برادر بوده وهست ولی خود بزرگ بینی یک برادر بالای برادر دیگر عاقبت خوب ندارد. بهترین و واضح ترین مثال درین مورد خود شما هستید، کور هم میداند که شما ازین آمار وارقام جز اثبات برتری زبانی دیگر هیچ مدعای ندارید. شما ازین نوع بحث ها مرام وهدف دیگر دارید که پشتونها را تحریک کنید اما پشتونها حق دارند که به زبان خودشان بنویسند به زبان خودشان حرف بزنند وبرای تقویهء زبان باستانی شان به منابع تاریخی متوسل شوند اگر دیگران ادعای برادری وبرابری دارند چرا اززبان پشتو نفرت دارند وچرا این زبان را توهین میکنند چرا خودشان نمیخواهند که این زبان را فراگیرند وبا متکلمان این زبان به تفاهم وگفتگو بپردازند؟ شما زیر نام فارسی اصیل ترویج کننده گان کلمات ایرانی وحذف واژه های پشتو هستید ولو اینکه ایرانی ها عوض (تشکر) (مرسی) را هم استعمال کند شما از آنها تقلید میکنید. بناء شما وامثال شما، مردم ازخود بیگانه هستید مثل بوزینه از دیگران تقلید میکنید شما مقلدین کور هستید. آنطوریکه دربعد مذهب شما را آخوندهای ایرانی کور وکر ساخته و بوزینه وار به نام تشیع از آنها تقلید میکنید درعرصه فرهنگی وزبانی نیز شما را استحمار کرده اند. هر آنچه که لهجه ورنگ ایرانی داشته باشد برای تان گوارا است وهرآنچه که رنگ واصالت بومی وافغانی داشته باشد شما از آن بیزارید، نه از خود اصل دارید ونه هم نسب. سالها بدهل دیگران رقصیده اید مثل گدی های کوکی به اشاره بیگانه ها علیه برادر خود دست به تفنگ برده اید. مزدوری ، ذلت ، پستی ، دنائت جزء خصایل ذاتی شما است. این اسناد کشیدن شما واین آمار وارقام که شما بیان میدارید هدفی جز توهین پشتونها در سر ندارید.
نام خودرا گردیزی گذاشته اید اما درحقیقت ازبخن آخوندهای ایرانی سربرآورده اید. خودت ازبحث ومنطق صحبت کرده ایی. درحالیکه همفکران وهم مسلکان خویش را درسایت کابل پرس? میخوانی که چقدر عالمانه ونقادانه برخورد میکنند زهی به این منطق واین علمیت که شما دارید!!!!!
23 می 2011, 15:32, توسط Wali
کاکړ صاحب سلام۰
اندیوال متوجه باشی که گردیزی هم از قومای نبیل مزاری است اما از نبیل کده لوده تر و ساده تر۰ این را با ثبوت قوی برای تان میگویم. بخاطریکه اسم مستعار گردیزی انتخاب کده اما خدازده خبر نداره که گردیز چلو نداره۰
23 می 2011, 17:56, توسط گردیزی
رفیق کاکر ! نوشته ای تان اینرا ثابت مینماید که من حق به جانب بوده ام و گرنه به جای توهین و نا سزا گفتن میپرداختید به ارایه دلایل برای دفاع از طرز فکر خویش ، اگر دلیلی میداشتید . برادر یا نمیدانی یا میخواهی که خودرا به نادانی بزنی چون همت پذیرفتن حقیقت را نداری ،* برادر کدام منطق اینرا می پذیرد که من با ارایه ارقام خواسته ام به قومی توهین کنم و کدام منطق اینرا میپذیرد که اگر قومی اقلیت باشد قومی خوار و بی حیثیت است
* کدام منطق اینرا میپذیرد ودر کجائی جهان شنیده اید که قومی اکثریت بیاید و زبان یک اقلیت را بیاموزد و آنرا رشد دهد ، اگر فارسی در افغانستان همگانی و بین القومی است از برکت خود این زبان است اینرا هر جور و سالم میداند( برخلاف گفته ای شما که گفته اید : که اینرا هر کور میداند . برای اگاهی شما باد بگویم که کوری دلیلی بر نادانی شده نمیتواند)
* من کجا گفته ام که زبان پشتو رشد و انکشاف نکند من به زبان پشتو هم مانند سایر زبان های کشور احترام دارم ولی میخواهم رشد یک زبان باعث سرکوب دیگر زبان ها نگردد ، حالا هر قدر واژه نو میخواهید اختراع کنید ولی چگونه منطق تان میپذیرد که از گوینده گان سایر زبان ها بخواهید که آنرا به جای واژه های زبان خود به کار برد . در هیچ جای دنیا معمول نیست که شما را وادارند که تمام زبان های رسمی کشور را یاد بگیرد . هند ، بلجیم ، انگلستان مثلن از جمله کشور های چند زبانه اند که تمام اتباع آن آزاد اند به هر زبانی میخواهند حرف بزنند
23 می 2011, 18:35, توسط شبیر "کاکړ"
ولی جان وروره سلامونه!
من هم حیران شدم که درگردیز این قسم موجود را تاهنوز نه دیده ونه هم شنیده بودم اما حالا برای من هم معلوم شد که این آقا یا خانم حتما باید باکسی کدام خویشاوندی وقرابت داشته باشد که شما موفق به شناخت وی گردید.
اصل موضوع ازین قرار است که بعضی ازخویشاوندان تحصیل کرده اینها که ازقدیم الایام پدران شان به ایران تبعید شده بودند دراثر بی توجهی ولامبالاتی اکنون در زندانهای رژیم آخوندی ایران بسر می برند. بابک که خودرا روشنضمیر معرفی کرده بود میخواست آخوند شود اما خدا نخواسته بود گمراه شد وی بعداز فراگیری فلسفه نزد آیة الله ناصرمکارم شیرازی، منکر اسلام گردید وعلیه تمام ادیان لوای مخالفت را برافراشت غافل از آنکه توفیق یکی ازجواسیس رژیم آخوندی درکابل پرس که قبلا با بابک درگیرشده بود وی را شناسائی کرده و نام وی را به استخبارات ایران معرفی کرده بود. بابک بیچاره بی آنکه ازین دامهای رژیم آخوندی آگاه باشد در آخرین سفر خویش به تهران توسط ماموران رژیم شناسائی وگرفتار گردیده واکنون در سلولهای زندان ایوین توسط مقامات ایرانی به بیست سال زندان محکوم گردیده است. سلیمان شورای نظاری هنگام وساطنت بین القاعده وشورای نظار که میخواست به کویته برود درمسیرراه کابل قندهار ترورگردید. سلیمان راوش که درآلمان ازبس که درنوشیدن مشروب افراط کرده بود اکنون سکتهء مغزی کرده ودریکی ازشفاخانه های آلمان بستری میباشد. گوربز عطاخیل وخان خادیست کامپیوترهای شانرا ویروس زده است وازقرضداری زیاد قدرت خرید کامپیوتر جدید را ندارند زیرا دیگر احمد ولی مسعود درلندن نیست که بسته های پوند را به این دونفر جاسوس گماشته شده می انداخت هردوی آنها در لندن یک تاکسی را به شراکت خریداری کرده شب وروز هردوی شان درتاکسی آن کار ...... دیگر را نیز میکنند یعنی اینکه باید تمام آدرس های......... را نیز باید همه را ازبر کنند تاضرورت به نقشهء الکترونیکی نباشد فقط این دو سه نفر بی اصل وبی نسب امروز یا فردا گم میشوند. تا مطمئن ووسی
24 می 2011, 00:11, توسط مزاری
خصوصیت داران ایتنالوژی و خواب آلوده گان اکثریت دروغین دل جمع دارند و خشتک کشال که ، تک درخت عدالت خواهی باشنده گان خراسان زمین برومند شده ، شاخ و پنجه زده و از خون شهیدانش آبیاری و جنگل انبوهی شده است . اگر زیر نوشته های شینواریان ، باجورخیلان و مومندملان هرزه نویس دروغگو و چادری پوشان بی هویت پیامی از راوش ، بابک ، سلیمان ، خان ، سپهر و و و نمی خوانید ، این بدان معنا نیست که ایشان فرار نموده و یا محبوس اند ، بلکه ایشانرا وعده و وعیدی در نگهداری عفت کلام است که با شما مقابل نمی شوند .
این شما پوزمالان گریزی و بدماشک های دهه بیست زنده گی تان هستید که با نام مستعار به شخصیت های شان میتازید و با وعده های گل انجیر همینکه زورآمد مانند اجداد و نیاکان گریزی خود میگریزید و فرار را بر قرار ترجیع می دهید . کمی بشرمید اگر شرمی دارید ورنه نوشته های بویناک خودتانرا برخ تان خواهم کشید که چگونه با وعده پوزمالی دیگران گریختید و چادر بوبوی تانرا برُخ کشیدید .
هنوز من حقیر با شما بی هویتان هرزه نویس مقابلم و هر باری که دهن باز کنید چنان بدهن تان کوبم که مغز پوچک تان از دماغ تان آید ، دیگرانرا تحریک نکنید و آرام بگذارید اگر میخواهید میدان تان چتل نشود .
24 می 2011, 02:14, توسط خان اصلی لندن
به همه سلام به خصوص مزاری صاحب و سایر دوستان !!
من از زبان مجددی انگریزی نقل قول کرده بودم که تا اخرین کارتوس در برابر اوغان لا مذهب, فریبکار, لاف زن و دورغگو استاده ام .
من مصروفیتم زیاد است نه خودم نه پدرم دزد بود تا تاکسی رانی نکنم وخزانه مالامال بیت المال به اختیارم باشد اما هر شب نیم ساعت سری به کابل پرس? میزنم عنقریب در باره ترک جهاد و دست و پا بوسی کوئین الیزابت دوم از جانب ملا ضعیف .... چیزی های پیشکش خواهم نمود .
این پررو های ناقل چیزی را بنام شرم و حیا نمی شناسند اعمال و کردار و خصایل شان چون روز برای همه روشن شده است اما بازهم میخواهند برف بام خود را بر بام دیگران بریزند !!
با این نیمه اهلی ها مشکل است بحث علمی کرد ..
همین حالا 85 فیصد مردم ما را غلام و جاسوس و بی غیرت زن فروش و تریاک فروش معرفی کرده اند !!!
24 می 2011, 12:42
کاکړ صاحب سلام۰
هیاه ده جوړ اوسی۰
در بسیاری موارد با شما همنظرم اما با نظر تان که میگویید چلو را فرار خواهید دادید مخالفم. من چند بار برای شما و دیگر دوستان گفتم که در سر چوک ایزار شانه هم بکشین به خدا اگر شرم کنند و در میدان منطق به اصطلاح تخته پر شکست شان هم بدهید اگر قبول کنند۰
خودم در اول کوشش کردم که با کلانتر چلوها از در منطق به تفاهم برسم اما هیچ فایده نکرد۰ هی در جریان بحث با بی شرمی و رذالت میگفت منطق اوغانی و منطق انسانی۰ چند بار ازش خواهش کردم که متوجه حرف زدن خود باشد اما میدانید که چلو چلو است۰ آخر ازش پرسیدم که یک تعریف جامع و مختصر از منطق برایم ارایًه کند تا بدانیم که اصلاً منطق را میشناسد یا نه. کلانتر صاحب رفت و دکشنری کهنه را باز کره و یک تعریف بدوی از منطق برایم کرد که ( سخنی را که از آن مفهوم بدرآید منطق گویند) بنده ازش پرسیدم که اگر باز مفهوم برامده پوچ باشد باز هم منطق است۰ نفری بند ماند و این سو و آنسو خوده تیرکد. بنده باز ازش پرسیدم که به برادر کوچک خود اگر اجازه دهد برایش جامعتر منطق را تعریف کنم۰ درین حالات خو دیگه میفهمید که غرور احمق غالب است۰
بنده باز گپه دنبال نکرده به بحث ادامه دادم تا رسیدیم به جایکه حریف ادعا داشت که شهنامه تاریخ ماست اما من ادعا داشتم که شهنامه یک اثر فرهنگی باارزش ماست ولی تاریخ نیست. این درست است که در شهنامه بعضی وقایع تاریخی درج شده اما چون نسبت به داستان های ساخته شدهً نویسنده خیلی کمتر اند نمیشود تاریخش نامگذاری کنیم باز در اینجا خو میدانید که احمق احمق است شروع کرد به توهین و نیشخند زدن و در آخر پیامهایش پامیدی و ........ مینوشت۰ بلاخره فهمیدم که حریف مثل دیگر همقماشانش یک طوطی گک بی ادب و بی منطق است و شروع کردم به شجره کشیدنش و ضربه کردنش تا جایکه قانسهایش برامد و شکایتنامه به میرهزار نوشت. و ازش خواهش کرد که از کابل پرس? حذفم کند اما میرهزار را هم میشناسیم که آدم دیروز تولد شده نیست و به حرف هر کو.. و کرباس ارزش نمیدهد۰
حالا هم با دلایل لق و پق خود شله است که شیر سیا است۰
24 می 2011, 13:49, توسط مزاری
لعنت به آنانیکه دروغ میگویند و نفرین به آنانیکه از گپ خود میگردند . حال هم از گپ خود نگشته ام که بین منطق اوغانی و منطق انسانی تفاوت زمین و آسمان است . در قسمت فهم و برداشت مفاهیم تاریخی شهنامه فردوسی بزرگ شما خزانه داران هنوز عاجزید و از درد بی هویتی خود رنج میبرید ، فرهنگ و ادب دیگران را دیده نداشته حسد میخورید . به شما سلیمانکوهی ها چی مربوط است که تاریخ ، فرهنگ و ادب دیگران را افسانه و موهوم میخوانید و زبان یگانۀ ما را شاخه شاخه تبلیغ میکنید ؟ کی به شما شینواری های مومند خیل اجازه داده که با زبان فارسی علیه زبان فارسی بنویسید ؟ اگر توانایی دفاع همان دلایل گفته خودتان لق و پق مرا دارید فقط بنویسید با رسمی بودن دو زبان فارسی و پختو ، چرا پختو ملی باشد و این اکثریت قومی قبیله را از کدام احصائیه گرفته اید ؟ اگر منطق و استدلالی دارید این گز و این میدان کابل پرس? !
24 می 2011, 15:39, توسط شبیر کاکړ
ولی جانه وروره موفق اوکامیاب ووسی!
درلجاجت وبی حیائی وپرروئی این گروه بدنام بی اصل وبی نسب من هیچ شک ندارم وکاملا باشما موافق هستم وقتی که کلان شان این طور اخلاق باشد از خورد شان چه گله. واقعیت این است که این قوم نه خورد دارند ونه هم کلان گاهی یکی دیگر خودرا کلان معرفی میکند ولی باز مثل دزدان سرگردنه برسرمال غنیمت یکی دیگر خودرا بی آب میکنند وبجان هم می افتند. اگر کمی سخت ترحرف برنم درحیوانات تنها سگ ها همین قسم عادت دارند اول یک گروه ازسگها یکجا با حریفان خود زور آزمائی کرده ولی هروقت که موقع را مناسب دیدند بجان می افتنند. این موضوع را یک نویسندهء خوب ونسبتا با وجدان در وصف یکی ازبرادران جمعیتی گفته است خواندن این مقاله را بشما لازمی میدانم :
هزا ران افتخار برخویش دارم
که نام بد به ملک خود ندارم
بشرمید نوکران آی،اس،آی
که کابل رانمودید شهرویران
ویس ناصری ودیگر جیره خواران آی اس آی را من بهتر میشناسم
چندروز قبل درسایت فاشیستان اخوانی " آزمون ضد ملی "دربرابر یک نوشته من که هویت وشهرت کاذب یک مشت خاینین فاشیست مذهبی درآن افشا شده ومورداستقبال وطنداران باوجدان ما قرارگرفت بود ،چرنیاتی درمورد من از سوی عناصر بی هویت که جز جاسوسان وخاینان ترسو کسی دیگری نیستند، چاپ شده بود .
معلوم گردید که نوشته من مثل خنجری درقلب این خاینین کارگر افتاده و آنها را چنان دیوانه ساخته است که ازروی درماندگی به زندگی شخصی من چسپیده و برایم سوانح جعلی ساخته اند. این بیچارگان خیال میکنند که با این تقللبات میتوانند ذهنیت یکعده را علیه من مکدر نموده ومرا به سکوت وخاموشی وادار سازند. اما نمیدانند که زندگی من وخاندان من در مبارزه علیه وطنفروشان، جواسیس، نمک حرامان ملت و قاتلین مردم وقف گردیده وبه همین علت بار ها به زندان استبداد محکوم شده ام .
دوستانی که مرا میشناسند بعدازخواندن سوانح خیالی وتقلبی که دشمنان شناخته شده به من ساخته بودند به حماقت سوانح سازان خندیده و به من تلفن زدند ودر لابلای خنده خبر دادند که دشمنان قلمی برای شما یک سوانح جعلی ودور از عقل درست کردند. من اول با شوخی گفتم من بار ها گفته ام که من مانند کوه هندوکش هستم هرقدر برف که سرمن بزند سرانجام خود آن برف را کرم می زند.و سر کوه تاثیر ندارد .
24 می 2011, 15:43, توسط شبیر کاکړ
بعد به کمپیوترمراجعه کردم و چرندیات آنهارا خواندم وفهمیدم که راستی دشمنان قلمی من بنام یک دوست من ( که من اورادوست دارم واو نیزمرادوست دارد ) چتیات خنده آور نوشته و ازنام داکتر صاحب دوست محمد خان پروانی که دوست نزدیک من و در دوران ماستری استادمن بود وازهمشهری های من می باشدودر سن وسال من قراردارد استفاده سوءکرده اند. داکتر صاحب انسان شریف است فامیل داکترصاحب از جمله مردم شریف ولایت پروان بوده وسالها با فامیل ما دوستی داشتند ولی این دشمنان زبون خواستند که روابط من وداکتر صاحب را به هم بزند دست به یک رذالت غیر انسانی زده اند.در حالیکه من به آن احترام دارم واوبه من . این اوباشان ناجوان مردانه مانند رهبران پاکستانی شان دست به یک توطئه خنده آورزدند. نوشته دلقکان باوجودیکه قابل جواب گفتن نیست بازهم بخاطریکه دردل جانب مقابل چیزی نگردد، نگزیر شدم تا حقایق را بار دیگر بنویسم.
ویس ناصری دوستان متقلب خودرا مجبور نموده تا از طرف داکتر صاحب دوست محمد خان پروانی که در مسکو با خانم روسی خود واولاد های خود زندگی می کند علیه من چیز های بنویسند.
شاید هم اصلاٌبنام دوست محمد پروانی شخصی نباشد و خود این ویس ناصری پسرخانم طلاقی پسراندرقاسم بخش چرسی شکردره ی دست به یک جعل کاری نا جوان مردانه زده باشد چنا نچه قبلاً هم این کار را کرده است.
مثلیکه این جعلکار وفاشسیت مذهبی نوشته خانم ملالی نظام راجعل کرده بود وتا امروزاز خم چشمی زمان طفلیت خودکارگرفته به سوالات خانم ملالی نظام جواب نگفته وخودرا به کوچه بی شرمی خانوادگی خود زده است. این دلقک آی اس آی پاکستان اگرکسی بنام دوست محمد هم باشد ویا وجود خارجی هم داشته باشد از قماش همین اوباشان بی آبرو بخاطر حفظ آبروی ویس ناصری که در خانه حمیدگل رییس آی اس آی به شکل بی شرمی زندگی می کرد و "ایاز محبوب" او بحساب میرفت،من آن را افشاه کرده و چلوصاف گذشته او ورهبران قتل ملت آن را از آب بیرون کرده ام خواسته است به تلافی همان نوشته علیه من چیزی نوشته کرده و به من یک سوانح خیالی وجعلی بسازد ولی این بیچاره درآن سوانح خیالی هم نتوانسته چیزی درست کندکه کسرشان من گردد . چراکه می دانستند هیچ وقت گل خشک در دیوار نمی چسپد. او فکر کرده که من با خواندن آن جعلکاری اش عقب نشینی کرده ودیگر دست به قلم نخواهم برد واز جنایات رهبران وهمسنگران اخوانی او مانند گلبدین راکتیار ودیگران چیزی نخواهم نوشت ولی او نمیداند که من از افشای اخوانی های جاسوس، طالب وطالب نما، گلب الدین وگلب الدین نما، فاشیست قبیلوی وفاشیست شهری که فرزندان صدیق انگلیس دشمن تاریخی مااستند و پیش من نامرد حساب می شوند هیچ وقت ازنیش قلم من تا افغانستان آزاد نشود وملت از زیر سلطه فاشیستانی که دوصد وپنجا سال در سرزمین من بیدا د کرد ه ا ند خلاصی نخواهند داشت . قلم من همیشه واقعیت ها را مینویسد ومانندرعد وبرق تاریکی هارا روشن وکثافت هارا نشان خواهدداد.
اگر این نامردان چیزی مینوشتند که اشتباه ونا درستی مرا نشان میداد من عوضیکه از سر تنبگی کار بگیرم ویا سکوت اختیار کنم مردانه وارعتراف می کردم ومیگفتم که بلی اشتباه کرده ام و از جانب مقابل وملتم رسمًا معذرت می خواستم . اشتباه خود را به خود ننگ نمی دانم بلکه اعتراف کردن به اشتباه خود را در جوان مردی های خود حساب می کنم وخجالت نمی کشم وهیچ انسان نیست که از اشتباه خالی باشد فقط کسانی اشتباه نمی کند در انزوا زندگی می کنند آنهاییکه دراجتماع زندگی می کنند ودر خدمت انسان ووطن خود استند امکان دارندکه اشتباه کنند.
اما این نویسندگان جعلی و سوانح ساز نه تنها وجود خارجی ندارندبلکه اگر فر ض کنیم که واقعاٌ وجود خارجی دارند،شهامت ندارند واگر سرحرفهای خود باور دارند وحرفهای آنها راست است همسلک واز قماش اوباشان خجالت زده ویس ناصری نیستند، شخصیت آنها با شخصیت ویس ناصری کور گره نخورده بهتر است از نقاب نامردی مستعار برآیدند و مثل من عکس خود ونوشته خود را با نام اصلی خود به نشر بسپارند ویا ویس ناصری که هیچ وقتی از وجدان سالم کار نگرفته اگر ترک عادت کند از وجدان سالم کار بگیرد عکس وسوانح ساز را در سایت چتلیان آزمون ملی به نشر بسپارد باز ببینند که دال می پرد یا چپاتی . من چلوصاف آن ها را از آب کثافت شان میکشم .کسانیکه بنام مستعار می نویسند عکس خود را به نشر نمی سپارند ملت ما هم بی عقل نیستند می دانندکه این اشخاص دسیسه سازو جنگ انداز که سابقه خجالت زدگی اجتماعی دارند یاجاسوس وبد نام استندویا سابقه وشهرت بد درجامعه خودشان یا فامیل شان دارند شاید سابقه این آقا گره محکم با سابقه ویس ناصری ویا با گرداندگان شهر غلغله خورده باشد صدای نامردی خود را از عقب پرده رنگ تاریک کشیده من را شعله یی گفته اند . شعله یک جریان بود حزب نبود هر کس گفته می تواند که بگوید من شعله یی بودم یا بگوید نبودم چون حزب نبودمن قبلاً در نوشته های خود شعله وشعله یی بودن رابخاطر کشتار بی رحم اخوان بی وجدان که هزاران روشنفکر و انسان شریف را بخاطر حزب نبودن شعله وبخاطر جریان بودن اش از این خالی گاه درسی وپنج سال حالت بدی که سر ملت افغانستان از زمان حکومت داوود دیوانه تاامروز آمده مردمان وطن پرست صاد ق وبیطرف را بنام شعله ی در پاکستان توسط آی اس آی کشتند بخاطر جنایت وحشیانه اخوان در پاکستان وجهبات جنگ وکشتن هزار ها انسان بی گناه سر مال وناموس شان در جنگ های تنظمی کابل که در قلب تاریخ آتش جنایت اخوان بلندتر از آتش جنایت چنگیز است سراپا سوختند.
24 می 2011, 15:49, توسط شبیر کاکړ
سگ شعله یی ها وپرچمی ها بر خائین فاشیست جمعیتی وربانی شرف باخته شرف دارد وگذشت زمان هم ثابت کرده است . بعد از این کسانیکه شرف آبرو وانسانیت داشته باشند خودرا از قماش طالب ومجاهد واخوان و دیگرشرف با خته ها حساب نمی کنند . به ملت افغانستان معلوم شده که شما خصلت سگ هارا دارید اول سر دشمن تان یکجا تاخت وتازو حمله می کنید بعد بجان خود شروع می کنید جنگ های تنظمی کابل وبعداز آمدن طالب وجمع شدن تان بالای یک آخوربنام جهبه متحد و سایت ونویسندگان سایت چتل آزمون ضد ملی نشان میدهند که از همان پاچه گیران آی اس آی استند . با وجودیکه نویسنده گان فاشیت می دانند بدنام ترین حزب، حزب ربانی وشورای نظار وطالب مزدوردست نشانده انگلیس است با پر رویی وبی شرمی در سایت آزمون ضد ملی از آن کثافت ها بیشرمانه دفاع میکنندونویسندگان شان به شمول پسر اندرقاسم بخش چرسی شکردره ی . از نوشته های شان معلوم می شود که این جانیان شناخته شده بشریت بجان یک د یگرسگان مذهبی افتاده اند ومثل سگ ها ازپاچه یکدیگر با بی شرمی می گیرند ورهبران شان از وا رخطایی خود را در دامن ، جنرال علومی ،مصطفی ظاهرو دوستم انداخته اند.
من در نوشته های خود نه سر تحصیل خود ونه سر دوران کار خود افتخار کرده ام ونه از غربت واقتصاد ناداری وبیچارگی رنج می برم نظربه گفته خود شما من فیودال زاده بودم مثل ویس ناصری با مادر طلاقی در خانه پدر اندرچرسی زندگی نکردم .شخصیت پدرم ومبارزه پدرم ونیاکانم به تمام ملت افغانستان معلوم است من از زیر بته خار نبودم و نیستم هیچ کسی نیست که خودم وفامیل مرا نشناسد . اولین نمک حرام توبودی که سر خاندان عثمان پروانی ،علی خان تتمدره ای ،میرمسجدی خان کوهستانی ومحقق ترمزی استاد مولانا که من منسوب به خانواده ی آنها استم تهمت بستی وحمله نا جوان مردانه کردی . اگر تونمک حرام نمی بودی واز ولایت پروان وشمالی می بودی از یک خاندان پُر عقده وپست نمی بودی بخاطر باداران انگسی تان که دشمنی خودرا در عمل نشان داده بودند آ ن شخصیت های تاریخی را توهین نمی کردی سر من هرچیز که چرند می نوشتی من به جواب تونوشته نمی کردم یا به شگل محترمانه می نوشتم چون سایت آزمون ضدملی وافغان جرمن به افتخارات دیگر ملیت های افغانستانی غیر ملیت پشتون دشمنی روشن وبی شرمانه دارند مثل خود شان شما اوباشان را که ازتاریخ و افتخارات افغانستان چیزی نمی داننید سگ پاچه گیر می سازند . مردم شمالی که پدر من وخوانواده من به آنهاحیثیت پیر وپیشوا ارا داشتند ودارند به احترام شهادت پدرم من که در راه آزادی وطن جان خود وجان فرزندخودسید حسین جان را داده بود روزشهادت روان شاد پدرمن که تمام مردم منطقه جمع شده بودند شاهداین این جملات احمدشاه مسعود هستند که گفت:" سیدیوسف عثمان خوداش ونیاکان اش عمرخودرا درزندان ها سپری کردند یا کشته شدند، شهادت این مرد فولادین بخاطرانسان ،آزدی انسان ووطن اش تاثیربالای فامیل اش ندارد و فامیل آقا صاحب سید یوسف عثمان از مبارزه علیه ظلم وبیدادعقب نشینی بخاطر شهادت آقا صاحب نمی کنند". شما خاینین نام از داکتر صاحب اخلاص بردید ، داکتر اخلاص افتخاربنام سید یوسف عثمان افتخار می کند چنا نچه دریک مصاحبه خود درمجله کابل میگوید:" من افتخارشاگردی شهید سید یوسف عثمان را درمبارزه سیاست وپاک نفسی دارم ." من نمی دانم بیشرمی ودروغ گفتن تا چه حد درشان شما است . از یکطرف حرف از شناخت من و داکتر صاحب اخلاص می زنید از طرف دیگربه استاد اش توهین می کنید و تهمت می بندید ملت به کدام حرف شما باور کند.
من خوبی هاو کارکرد های مثبت وخوب حزب دموکراتیک خلق ودیگر احزاب چپ وراست افغانستان را خوب می گویم وبد شان را بد . نه مثل اقای ناصری گاهی نوکر خان جان هستم و گاهی نوکر باد نجان ونه به کدام خاین ویاحزب خوب وبد عهد وپیمان بستم. نه سیر خورده ام نه دهنم مثل شما بوی بد می دهد ونه مثل شما به دفاع ازکار کرد های بد شان می برایم. هزاربارشکرکه من کدام نام بد نداشتم وبه ملت خود خاین نبودم که شما در سوانح ساخته گی خود هم نتوانسته اید به من چیزی بدنامی وطن فروشی ونام جاسوسی دهید . شاید مرچ آسیاب کردن های من درزندان پاکستان پیش روی چشم شمارا گرفته است که نتوانستید به من تهمت ناحق بزنید من با این سوانح که درست کردید ناراحت نیستم حمله دشمن به من شکل عادی خودرا دارد وهیچ دشمن برسر دشمن خود تاج نزده ومن در طول مبارزات روشن فکری افغانستان در جلسات روشنفکری پیش قدم بودم هیچ هیات رهبری باوجدان هیچ حزب از مبارزات پرافتخار روشن فکری من انکار نمی کند وانکار کرده نمی تواند. این را بار ها با غرور نوشته ام باز خواهم نوشت . من اگرمانند غبار، ببرک کارمل ، ربانی ، سیاف، گلب الدین حکمتغار، واکرم یاری، صدیق فرهنگ ،مجید کلکانی ،مولانا باعث ، داکتر فیض ،طاهر بدخشی ،ظاهر افق، فدا محمد فدایی ،غلام محمد فرهاد، داکتر زرغون، نعیم شایان ، استاد بزرگ انجنیرعثمان خان، هادی خان محمودی، سید هاشم خان ساعد، حفیظ الله امین ، داکتر نجیب، وپنجشیری ، استاد واصف باختری درجامعه شهرت ندارم در جلسات روشن فکری به عقیده خودم کمتر از اینها در سیاست روشن فکری شهرت نداشته ام وکم تر از این ها در جامعه نقش روشن فکری ایفا نکرده ام . کسانیکه زنده استند وجدان دارند خصوصاً رهبران کثیف شما در محافلیکه من در برابر آنها قرارگرفته بودم آنها مثل موش پیش من بودند اگر ویس ناصری کمی وجدان وشناختی که از من دارد نقش مرا در پاکستان به ضد رهبران دلقکان انکارکرده نمی تواند تا وقتیکه مرا آی اس آی در زندان پاکستان به اثر جاسوسی شما زندانی نساخته بود رهبران شما پیش من موش بودند موش استند وموش خواهند بود .حالا هم اگر رهبران شما مرد هستند در یکی از تلویزیون ها در برابرسوالات ملت افغانستان با من یکجاحاضر شده می توانند من حاضر هستم . ولی ایمان دارم ،نظر به خیانتی که کرده اند، حاضر شده نمی توانندولی مثل شما اوباش هارا بجان من تحریک کردند تحریک می کنند وتحریک خواهند کرد وخودشان خودرا درعقب قراردادند که شمارا هم بی چغه گفتن نمانده ام ،به پوز شما زده ام ،میزنم وخواهم زد.
حتی خود شما هم سوانح ساختگی که به من ساختیداعتراف کردید که من نقش روشنفکر دلاوروشجاع رادر دوران جوانی بازی کرده ام وبا افتخارنظر به گفته خود شما درمحافل اجتماع تورنتو بدون ترس از دلقکان احزاب به سخن رانی می پردازم ونوشته های خودم ونوشته های ماهنامه بینام شاهید حرفهای من است . وقتیکه در محفل حاضرمی شوم تمام شما مانند رهبران تان موش می گرددید.
اگروجدان دارید بگوییددر کدام مجلس که من بودم شما جرات حرف زدن را داشتید ودارید؟ مثلیکه از سوراخ بزدلی مستعارکله کشک کردید.
اگر شما پروانی وشمالی وال می بودید مرا درست می شناختید هرگز دست به یک عمل بزدلانه نمی زدید .من ایمان سر مردم با غیرت خود دارم که مرا هیچ وقتی از زیر چادری بزدلانه بنام مستعار ازعقب خنجر نمی زنند اگر شمالی وال هم باشید مانند ویس ناصری در دسترخوان پدر اندر بزرگ شدی اید سر دسترخوان پدر خود بزرگ نشده اید در قسمت این حرف تهی مغزان باید گفت من در سایت پرچمی ها می نویسم بلی من حرفهای دل ملت خودرا می گویم هرکس که صدا ی برحق ملت مراخفه نکند ونوشته مرا سانسور نکند از آن سایت بنشر می سپارم . سایت پرچمی ها اینقدر شهامت دارند که نوشته های مرا که در آن از آنها انتقاد شدید هم کرده ام به نشر میرسانند ولی شما بز دلهای فاشسیت آیا هیچ نوشته علیه خودرا در سایتهای چتل خود اجازه نشر داده اید ؟ از این خاطر است که پرچمی ها هزار بار بر شما شرف وامتیاز دارند.اگر شما شهامت دارید واقعیت هارا می پذیرید وبه دموکراسی وآزادی مطبوعات احترام قایل استید دروغ نمی گویید تنها دیگ جنایت کاران آزمون ضدملی به یک قماش خاین ووطن فروش تبلیغ نمی کند من چندین نوشته خود را بشما فرستادم آنرا نشرنکردید وجرات نشر کردن نوشته من را ندارید واگر شما شهامت داشته باشید نوشته های مرا نشرکرده بتوانید من بشما ارسال می کنم به نشر بسپارید دیگر به سایت های خلقی ها وپرجمی ها ارسال نمی کنم . نوشته های خودرا قبلاً بشما ارسال کردم چنانچه بعضی ازنوشته های من در آنچاپ شده وبرای آزمایش این نوشته را اول بشما می فرستم ببینم که شما چقدر شهامت دارید . شما هرچیز که سرمن نوشته کنید ببینید که من بدون کم وکاست آنرا در نشریه بینام به نشر می سپارم یانه ؟
شما یک اشاره کوچک که راجع به آقای پنجشیری داده اید اگراز سوابق محترم آقای دستگیر خان پنجشیری شما بشکل درست آن خبر می داشتید چنین حرفی را برقلم کش نمی کردید .
آقای پنجشیری با وجودیکه جوان بود در بین حلقه روشن فکران هیات رهبری حزب دموکراتیک خلق آن قدر نقش دانشمندی داشت زمانی که من وغبارودیگران در جلسات روشنفکری نظربه اختلاف سلیقوی از اشتراک در کنگره حزب دموکراتیک خلق خود داری کردیم هیچ کدام شان خودرا شائیسته ملاقت با دانشمند بزرگ غبار ندانستند پنجشیری را وظیفه دادند که با غبار ببیند . غبار از شناختی که از صداقت وپاکی پنجشیری داشت حاضر به ملاقات شد وپنجشیری افتخار ملاقات را با آقای روانشاد غبار پیدا کرد وبه کنگره حزب دموکراتیک خلق از طرف پنجشری غبار وهم فکران غباردعوت شد آقای غبار من ودیگر همفکران غبار که در جلسات قبلی روشن فکران اشتراک کرده بودند در کنگره حزب دموکراتیک خلق اشتراک نکردند که اکثریت عضای حزب دموکراتیک خلق زنده هستند واین حرفهای مرا رد کرده نمی توانند.
خلا صه من از جعلکاری های شما کوچکترین ترسی ندارنم وبا ادامه ی نوشته های خود نمیگذارم که خواب آرام کنید.من تا با نوشته های خود دشمن هارا دیوانه نسازم آ رام نمی نشینم. این بیت برای شما صدق میکند:
هرکی را دامن زپشت برداشتند
تخم بی شرمی برویش کاشتند
24 می 2011, 19:27, توسط گردیزی
مزاری صاحب واقعن شما این آدم ها را شناخته اید ، من فکر میکردم که این آدم ها شعور و عقل دارند و ارزش اینرا دارند که با آنها بحث نمود.
حالا این بی خردان بجای اینکه دلیل بگویند و از نظر خود دفاع نمایند میپردازند به توهین به این و آن و نام اشخاص ؛ واقعن وقتی منطق کور گردد و عقل کوتاه آید جز چرند گوئی و یاوه سرائی راه دیگری نمیماند . این دو نمونه ای فرهنگ قبیله و فاشیست ها اند و .........................
25 می 2011, 00:23, توسط مزاری
بعد از اینقدر افسانه خرمنگسک سه بخشه ، معلوم نشد که درد ک.. تانرا چرا از شقیقه خود کشیده اید ؟ پاسخ آقای گردیزی را در کدام گوشه کچکول کوچی گردی خویش پنهان کرده اید که وجیزه ده و درختان را در چپوله نویسی خویش زنده ساخته اید ؟ اگر کلۀ تان گرامی مغز میداشت پاسخ بسیار منطقی و همه جانبه دوست ارجمند ما گردیزی صاحب را می فهمیدید . یا اینکه مانند خصوصیت داران خود ، کله تان مانند سرخرود صیب خلاص نشده که خرفهم تان نمائیم !!
سلیمانکوهی ! بدانید و آگاه باشید که تشت رسوایی شما کاکریان شینوارزی از گوشه غژدی اشتر بویک تان افتیده است . اگر چیغسک و داد و واویلای خود را در ده بخش هم کلوله پیچ کرده چهار طرف آخور قبیله تان لول بدهید باز هم در پایان سرگین آگین شده باعث سرنگونی شمله بیغیرتی اندیوال تان خان ولی خان بدماشک ، استاد سقاوی نامه نگار خود خان یون خان و فیلیسوف دروغباف تان خان روستار خان خواهید شد . دیر نخواهد بود آنروز که این نوشته های خود را از شرم زیاد بشکل شبنامه پخش نمائید !
25 می 2011, 06:41
معلوم نشد که این داستان سرایی پاچه گیر بایانی تحت نام شبیر یهودی کاکر برای چه بود ه .
که مثل بعضی زن های بیوه زنجوگری کرده است داستان خصی گری خود را نگاشته است .
کاکر خان حقیقت در چانته ات نیست که بیرون بکشی هر چه گفته یی دورغ تهمت ناروا دشنام تحقیر و توهین چیزی بیش تر از نبوده گاهی طالب گاهی غالب گاهی خلقی گاهی هم پرچمی شده یی نامرد زنچو یک راه را انتخاب کن ..... این پاچه گیری را رها کن .
2 آگوست 2011, 00:01, توسط خان
بت پرست گله یی کاکر.
من گفتم که تا اخرین کارتوس در برابر اوغان ناقل ظلم غاصب نا مسلمان استاده ام .
من زنده و صحت مند و از ابله کف دست خود چون نیکانم میخوردم نیکانم صاحب زمین خانه و باغ بودند اهسته اهسته همه فروخته و ترکه ... شد با انهم چشم به مال وزمین و خانه مردم و اموال دولتی ندوخته در داخل و خارج کشور از حلال امرار معاش میکنیم .
من با برادران مسعود ربانی ... و هیچ یک از گروه های جهادی ارتباط و شناخت ندارم انان را کسانی میدانم که به مردم خود حتا به مردم تاجک و فارسی زبان خیانت کرده اند زراندوخته اند با قبیله در ضدیت به منافع مردم خود توافقاتی داشته اند ... اما مردم رنج دیده پنجشیر و شمالی و شمال و هرات ..... از ازبک و تاجک هزاره ووو را تن و جان وجود خود میدانم درد انان درد منست خوشی انان خوشی منست.
من به تبار گله و ایل نه چسپیداه ام من خواهان حقوق ازبک ترکمن هندو هزاره و تاجک .... میباشم . دشمنی من با غاصب ناقل کافر یا نوکر پاکستان و انگریز و امریکا (اوغان )ست چون که به هیچ یک از قوانین بشری و خدایی عمل نمی کنند , نمونه ان خری چون تو که در همین بالا چون همه نیمچه باسواد اوغانی ادعا هشتاد و پنج فیصد نفوس اوغانی راکرده اید میباشید , انقدر بی شرم و بی حیا هستید که از هر گونه دورغ و دشنام ....در راه اهداف سلیمان کوهی ها دریغ نمی کنید ...
اگر 85 فیصد هستید چرا در برابر این 15 فیصد متباقی از پاکستانی و عرب و انگریز کمک میخواهد ... چرا اجانب را از تمام دنیا به ملک ما در برابر شیران فرا میخوانید ..
بی حیا یی به جای رسیده که دختر فروشی تانرا نیز توجیه میکنید , بی حیایی بجای رسیده است که خیر البیان دزدان تان را با کوه فارسی همردیف و برابر میدانید ...
سفارت لندن و اکثر سفارتخانه های اروپایی در خدمت مردم ما نه بل در خدمت اوغانهای پشاور و باجور و کویته قرار دارد چونکه همه پاکستانی های اوغانی پاسپورت ظلمستان ما را به اسانی اخذ کرده اند .
این هم بی حیایی و دیده داریی اوغان پول پرست انطرف دیورند تان , نامرد وحشی گله یی وظیفه توست که در این زمینه بنوسی چونکه اگر در اینده کاری منفی از انان سر زد انگشت بطرف خاکدان ما نشانه میرود.
چندی قبل داکتری در زابل به نرس زیر دستش تجاوز کرد مقامات ولایت بعد چندین سال وظیفه داری ان داکتر گویا کشف کردند که جانب داکتر اوغان نه بلکه پاکستانیست....
یا هر ماه چندین اوغان پاکستانی در صف اردو تثبیت و اخراج میگردنند, بی وطن ناقل نمک حرام ما را وارثان اصیل این سرزمین را بخود نزدیک نمی دانید اما ان پایناک نصوار پر پاکستانی را چون برادر و نیکه اخشی تان فکر میکنید مثال این دوستی و برادری تانرا در کابل بانک جلال اباد دیدیم .
23 می 2011, 13:13, توسط مزاری
دوست ارجمند آقای گردیزی ! این پاسخ کاکریان فقط فقط به همان جمله پیام تان نوشته شده که نگاشته اید : اوغان هستید یا فارسیوان ؟ . اینان اوغان هستند و بیشتر ازین انتظاری از ایشان نداشته باشید . منطق ، استدلال ، گفتمان ، تفاهم ، انعطاف پذیری ، انتقاد پذیری ، درک ، تحلیل ، ارزیابی و دیگر شرایط زیست باهمی ، انسانی و آدمگری در قاموس فهم این قبیله اصلأ وجود ندارد .
وقتی از دانشمندان ، سیاستمداران و تحلیگران این طائیفه بپرسی ، با رسمی بودن دو زبان ، چرا باید پختو ملی باشد ؟ میگویند زبان اکثریت است و وقتی بپرسی اکثریت را از کدام احصائیه گرفته اید ؟ با چنان منطق اوغانی پاسخی ارایه میدارند که مرغ شیر میدهد و مار چهاردست و پای کشیده میگریزد .
وقتی بپرسی ، آغا زبان پختو به آن اندازۀ غنامندی و توانایی نرسیده که با فراگیری آن دردی را مداوا نمایم ، میگویند به زبان ما توهین میکنید ! وقتی میپرسی این شما نبودید که نخستین بار زبان خود را مانند تازی های صحراگرد شاش شترخور بر باشنده گان این سرزمین بزور و قنداق تفنگ توسط پختوتولنه ها تحمیل کردید و در معرض توهین و تحقیر مردم گذاشتید ؟ میگویند شرایط زمان ایجاب میکرد . وقتی بپرسی ، خوب آنگاه شرایط زمان ایجاب میکرد ، حالا در شرایط گویا دموکراسی چرا واژۀ دانشگاه را غیر ملی و غیر اسلامی میخوانید ؟ باز هم چنان پاسخی میدهند که از تعجب شاخ بکشی و از خنده گرده کفک شوی . خلاصه : مرغ این طائیفه یک لنگ دارد و خر دانش شان در گلخن استدلال و منطق اوغانی شان چنان غرق است که هرگز و هیچگاهی نجات نخواهد یافت .
بگذارید این قبیله زن معامله کنند ، انتحار کنند ، تیزاب بپاشند ، مکتب بسوزانند ، شفاخانه ها را منفجر ساخته بیماران را بکشند و با نعرۀ الله و اکبر سرهموطن خود ببرند . منطق و استدلال اینان فقط و فقط اوغانوالی وپختونوالیست و سلام !
با عرض احترام و ادب !
1 جون 2011, 08:55, توسط حقیقتیاب
این یک حقیقت تاریخیست اما توده های هزاره همواره توسط به اصطلاح رهبران شان فروخته شده و نتوانسته اند در پهلوی توده های سایر اقوام و میلیتهای تحت ستم، در راه آزادی و بهروزی شان مبارزه کنند. تاریخ دهسال اخیر ظلم و استبداد طالب و کوچی بر مردم مظلوم هزاره گویای این خیانت ملی "رهبران" قومی آنان است.
8 جون 2011, 00:19, توسط تاجیکزاد
این واقا، یک جنایت علیه انسانیت است اما بنظر من که یک تاجیک هستم هزاره ها همیشه با دستبوسی پشتون ها به خود و دیگر مردم افغانستان خیانت کرده اند. به گفته معمول " تخم خویش را برای پشتون ها میدهند و قت قت خویش را به تاجیک ها" هزاره و پشتون بیراره دوشمنی سری شورای نیظاره ........
11 جون 2011, 18:51
پښتون د نړۍ يوازينى قوم دى چې له پېدايښته تر اوسه پورې د ګڼ شمېر انقلابونو، بدلونونو، درپه دريو ، جګړو او نورو شاهد پاتې شوى دى خو له بده مرغه دغو ټولو نارورينو بيا هم ونه شواى کړاى دغه قوم بدل کړي. که نړۍ هر څومره هم بدله را بدله شوه خو پښتون پښتو کړې او په هماغه پخواني حال پاتې دى. پښتون لا اوس هم ورور وژني، تربور دښمن بولي او په خپل کور کې تر خپلو په پرديو زيات خوشحاله دى.
دا خبره مي ډېر ځايه کړې چې که پښتون بدل نه شي نو هغه وخت ليرې نه دى چې څوک به خپلو اولادو ته د پښتون قوم کيسه داسې کوي چې :
((وو نه وو يو قوم وو د پښتانه په نامه يادېده . دغه قوم د نړۍ تر ټولو سرټمبه قوم وو، تل به يې په نورو پسې خندل خو په خپل څېرې ګېروان يې کله هم اوښکې توى نه کړې. پښتانه چې به په کوم ښاخ ناست وو هماغه ښاخ ته به يې اره نيولې وه او پرې کاوو به يې. ورور او تربور يې تر ټولو سخت دښمنان وو او د بل د پاره به يې وژل، په پرديو هېوادونو کې به يې مزدورۍ کولې ودانۍ به يې جوړولې خو چې خپل هېواد ته به لاړل نو جوړې ودانۍ به يې نړولې، په خپل هېواد کې ورڅخه جوړ پول او جوړ ښوونځى نه پاتې کېده، په نورو هېوادونو کې به يې د خلکو لوڼې ښوونځيو ته رسولې خو د خپل هېواد نجونې چې به يې ښوونځي تلې پر لاره به يې پر مخ تېزاب ورپاشل، هلکان زدکوونکي به يې په دې ګناه چې ښوونځي ته ځي په اور د پسه غوندې الېيل، روغتونونو ته به يې اور اچاوو او ډاکټران به يې په ګوليو ويشتل، مړي به يې په عطرو لمبول خو زوم به يې په تار حلالاوو، د بل په هېواد کې به يې پوليس ته درې فوټه سلام کاوو خو خپل پوليس به يې ژوندي نه پرېښودل. د کافر او مسلمان په نامه يې يو بل ووژل، په خپلو کې به يې يو بل د پرديو غلامان بلل او په دې توګه به يې يو د بل مرګ ځان ته روا کاوو ، په اسلام نه پوهېدل خو ځانونه يې د نړۍ ښه مسلمانان بلل
نړۍ ډېر وس وکړ چې دغه قوم سم کړي خو مور زاده کاږه نه سمېږي اخير هغه وو چې خپل ځان يې په خپله تباه کړ .
بچيه! دغه اوس چې کومې ښځې په بازارونو کې خير ټولوي او مونږ يې چيچګرې بولو دا د هماغه قوم پاتې شوې کونډې دي. که غواړې ښه ژوند ولرې نو د پښتانه له دغو پاتې شويو کونډو څخه عبرت واخله.))
بيا هم وايم چې که پښتون ځان بدل نه کړي د تباهۍ کندې ته لوېږي. دوى اوس هم د بل په غلامۍ فخر کوي. خو دې ته نه ګوري چې بادار تر دوى وړاندې له خپل غلام سره څه ډول چلند وکړ.؟
رښتيا زما خبره خو د عوامي نېشنل ګوند په اړه وه خو بيخې بلې خوا ته لاړه .
نو عوامي نېشنل ګوند د پښتونو يو تر ټولو لوى ملتپال ګوند دى چې له پيل راهسې بيا تر څو مياشتې وړاندې پورې يې د پښتون د يوالي خبره کړې ده. د پښتانه د حق چيغې يې وهلې او د دغه قوم په زړه د راکښل شويو کرښو پاکوال يې غوښت خو په دې ورستيو وختونو کې خورا بدل شوى دى .
تاسې ته به يې حافظه خرابه شوې ښکاري خو زه يې مړ بولم. څه موده وړاندې ددغه ګوند لوړ پوړي مشر او د خيبر پښتونخوا ايالتي وزير بشير بلور په وازه خوله چيغې کړې چې :
اې طالبانو منډه واخلئ او په افغانستان کې جهاد وکړئ. هلته کفر دى او هلته جهاد روا دى. د ډيورنډ تر کرښه را دې خوا په پاکستان کې سپين اسلام دى دلته جهاد ترهګري ده او زمونږ پاکستانيانو وژل کفر دى.
مونږ چيغې وکړې چې وه بلور صاحب خبره دي غلطه کړې. ملګرو ته مو يې چيغې وکړې چې بلور صاحب ته فتحه ورکړي خو هغوى اوس په ډېرو لوړو حکومتي چوکيو ناست دي او له سپېرې ځمکې څخه زمونږ چيغې يې تر غوږونو نه رسېږي. مجبوره شوو چې په خپله ځان ته تسلي ورکړو چې ياره بلور صاحب تېروتى وو خير دى بيا به داسې نه کېږي. خو ده د نر بچې دوه واره نور هم خپلو طالبانو ته پر مونږ د بريد قومنده ورکړه. په دې خاطر چې پنجاب خوشحاله کړي.پښتون که ووژل شي هم خو خپل ورور يې دى يا به يې تربور وژل کيږي او تربور خو دى د تروږمۍ مېږوى بولي چې بايد که په خپله وي که د پنجاب په مټو خو چې له بېخه يې وباسي. پنجآب دي خداى ورته جوړ لري چې ده ته يې داسې نرمه ګرمه چوکۍ ورکړې ده.
د عوامي نېشنل ګوند ځينې غړي چې چوکيو ته لا نه دي ختلي او لا هم پر ځکه ګرځي هغو ته مو مخامخ وويل چې ياره دا بلور صاحب ليږ سم کړئ زمونږ خوا بدېږي د هغوى ځواب دا وو چې بلور خداى په لار کړى سړى دى خو دا ده چې ليږ لېونى غوندى دى خير دى په هر چا کې يو لېونى وي. له مجبورئ مو بيا هم ښه وايساوو.
خو تېره ورځ د يادې ډلې يو بل درانه مشر هم ګلا پاشلي دي دا خو يې هاغه پر سد سړى وو . امير حيدر هوتي يادوم.
څو ورځې وړاندې د خيبر پښتونخوا په دير کې د پوليسو په پوستو بريدونه شوي وو چې زيات قربانيان يې پښتانه وو. تېره ورځ ( د جون پر نهمه ) هوتي صاحب دغې سيمې ته تللى وو او هلته يې يوې غوندې ته د خبرو پر مهال وويل چې :
په دغه پېښه کې افغان دولت لاس درلود، افغانان او ناټو غواړي مونږ ووژني او دا خبره مونږ ته د منلو وړ نه ده مونږ بايد د ځان دفاع وکړو.
وروره ته څوک يې او زه څوک يم ؟ پرونۍ خبرې دي هېرې شوې؟ تر پرونه دي خيبر پښتونخوا د افغانستان برخه بلله نن وايې افغان دولت په پاکستان کې لاسوهنې کوي. تر ډيورنډ کرښې طالبان دې خواته رالېږي او پاکستانيان پرې وژني .رښتيا هم څه چې په ځان کې وينې هغه په جهان کې وينې . رحمان بابا رح وايي:
و هر چا ته په خپل شکل څرګندېږم
اينې غوندې به رويه بې ريا يم .
اخېر دي زما په تندي کې ځان وليد؟ ورورهِ! اخير دي د پنجابي د پاره د خپل سکني ورور دښمني پيل کړه؟ هغه چې تا د پښتانه د پاره کاوو هغه سياست دغه وو؟ افرين شه څه ښه دي پښتون سره يو کړ، څه په خوند دي د پښتنو پر زړونو را کښل شوې کرښې ړنګې کړې، هغه زما او ستا شريک دښمن دي هم ښه وپېژاند، ښه غچ به ورڅخه واخلې.
وروره! زه پوه شوم چې ته رښتيا پښتون يې، هماغه د پښتانه کار دي وکړ، د دښمن په خوا کې کېناستې او ورور ته دي د ټوپک شپېلۍ سيخه کړه خو خداى ته وګوره دغه ماشه دي يو وار مه ټينګوه يو دوې خبرې لرم.
وروره ! ليږ شا ته وګوره همدغه پنجابي چې اوس يې ته په جګه چوکۍ کښېنلوى يې تر دې وړاندې پر دغه چوکۍ له ناست پښتانه سره څه وکړل؟ ياد دي ؟
قدير خان دي په ياد دى ؟ هغه چې تور پنجاب يې د دونيا سيال جوړ کړ. هغه چې پاکستان ته يې بې ساري چوپړ وواهه. اوس يې څه حال دى؟ پنجاب څومره ونازاوو.
تازه بېلګه يې شاهد اپرېدى ښه به يې پېژنې. له هغه سره يې څه وکړل ؟
اې د شاهد اپريدي يوه خبره را ياده شوه سړى ورته حيرانېږي په خداى. څه موده وړاندې چې د کرکټ نړيوالې سيالۍ روانې وي. دغه وخت ځينو پښتنو هم د پاکستان لوبډلۍ ته دوعاوې کولې لامل يې دا وايه چې مشر يې پښتون دى او نوم د پښتون يادېږي خو د پاکستان او هند تر لوبه مخکې زمونږ يو خبريال ملګري له شاهد اپريدي سره مرکه کوله ور څخه ويې پوښتل چې اپرېدى صاحب ګڼ شمېر پښتانه ستاسي له وجهې د پاکستان بشپړې لوبډلې ته دوعا کوي تاسې دغو پښتنو ته څه پيغام لرئ؟ ډاډ ورکولاى شئ چې د پښتانه نوم به لوړ وساتئ؟
پښتون صاحب په ځواب وايي :
(( جي زه هيڅکله د پوختانه د پاره لوبه نه کوم. نه پوختانه ته څه پيغام لرم. زمونږه لوبه د پاکستاني قوم او پاکستان د پاره ده نه د پوختنو د پاره. ))
وه هلکه په غبرګو سترګو ړوند شې دومره خو ووايه چې ( انشاالله) او بس.
دې نورو خبرو ته څه حاجت وو چې زه پښتانه ته پيغام نه لرم زه د پنجابي په مقابل کې پښتون هېروم دا ده او ها ده .ودي ليدل پنجابي څومره مينه ورکړه.
خو ښه شوه او ډېره ښه شوه له څو کالو را په دې خوا د پاکستان اتل او له پېړيو را په دې خوا د خړ خيبر بچى ؟ اوس د پنجاب او پاکستان له لاسه ژاړي. اوس بېرته پښتانه اوښکي تويوي.
هغه اپريدى چې د پښتنو د يو قاتل ګوند متحده قامي غورځنګ د خوشحالولو د پاره يې ټول پښتانه په يوه څپېړه ووهل او د يادې ډلې د لاسه چې دى يې غړيتوب اوس هم لري سلګۍ وهي.
هوتي صاحب! ستا انجام هم راته داسې ښکاري. ستا نه بلکې د پاچا خان له لارې د اوښتې عوامي نېشنل ډلې . ټوله ډله ځکه يادوم چې څه موده وړاندې بلور صاحب خپلو طالبانو ته پر مونږ د بريد قومنده ورکړه تاسي ويل په هر چا کې يو لېونى وي مونږ هم بلور لېونى وباله او خپله مو خپل ځان ته تسلي ورکړه خو نن دا دى تا ليونتوب وکړ. ته به مو هم ليونى بللى وې خو که دي شا ته افتخار حسين او د ډلې نور مشران نه واى ولاړ.
اوس نو داسې مالومېږي چې په ډله کې پاتې کسانو مو له څېلمي د ليونتوب اوبه څښلې دي.
وۍ رښتيا د لېونتوب اوبه به همدغه د واک شراب خلک ښيي چې تاسي يې اوس ليونتوب ته رسولي ياست. په هر هال زمونږ درباندې زړه سوځي چې سبا بيا خپل ځپل شوي قوم ته ژاړي يا يې غاړې ته لوېدلى لاس يې راشه اوس لا ليږ فکر وکړه . تا لاره غلطه کړې تا کعبه غلطه کړې ده او دا مهال پنجاب ته روان يې مشره
2 آگوست 2011, 00:28, توسط خان
کاکر خان .
ظلم ایکه بر اوغان مظلوم رفته و باعث عقب مانی او شده است را و ارزو و دعا های طالبه مکرمه را از "نازک زبان" اوغانیست تان نغمه جان یا همان شاپری جان بشنویم که خواسته است اوغانوالی نمایند .
http://www.youtube.com/watch?v...
این خانم که سر و زیر اش یک قسم است چه سیلی به رخ ان بلوچ و فارسی زبانی.... که با تشنه لبی یا گرفتن سامان بر سر شانه , کار شاقه در ان گرمی دوبی را رها و رهسپار مجلس نازو ادا های نغمه جان شده اند زده است . باید میگفت سلام به حاضرین محترم ] هموطنان ارجمند , اشتراک کنندگان محترم و برادران پاکستانی همزبان من...
باری نغمه جان با منگل خان برای خالی کردن جیب مسکونشینان راهی مسکو شده بودند , چند هزاره مظلوم بی تعصب که از اوغانی هم بوی نبرده بودند نیز به بزم ارایی نغمه جان تشریف فرما شده بودند از قضا در حالت مسی ایشان نیز رقص و پایکوبی واتن نمودند نغمه جان با تمسخر از عقب مایک گفت خدایا دغه بیچارگانو .. تا اینجا رسیده اند زمانی که منی حقیر از داستان خبر شدم هزاره های اشتراکننده بزم نغمه جان را که در نزدیکی های ما دوکان داشتن را سر زنش نمودم وگفتم گناه از از نغمه نه بلکه از شما بی خردان است چونکه کار و بار را, نتاشه های پری چهره را رها به مجلس ان کجاوه اوغانی اشتراک کرده اید گفتم هزاران راکت صیاف و گلبیدین یکطرف این تحقیر و توهین نغمه جان یک طرف....
18 سپتامبر 2011, 16:56
فیصدی را اول انگلیسها و بعد پاکستانیها ارزیابی نموده .
به یوتیوب رفته و نگاه کنید که پشتونها اکثریت است یاخیر؟؟
Musharaf Vs massoud