مدت ها رييس غير قانونی دانشگاه کابل
اشرف غنی احمدزی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
معيين جديد وزارت تحصيلات عالي و رييس جديد پوهنتون کابل معرفي شدند
4 شنبه - دوکتور محمد اعظم دادفر وزيرتحصيلات عالي روز چهارشنبه دوکتورمحمد عثمان بابري قبلا معاون علمي پوهنتون کابل را به حيث معين تدريسي جد يد وزارت تحصيلات عالي و دوکتورانجينر عبدالرحمن اشرف قبلا مشاوررياست جمهوري را به عنوان رييس جد يد پوهنتون کابل معرفي نمود.
قبلآ اين دو سمت به عهده ثريا پيکان وپوهاند عبدالحي نظفيي بود. دوکتور محمد اعظم دادفر وزير تحصيلات عالي که در جمعي از اعضاي رهبري وزارت تحصيلات عالي و روساي پوهنتون ها صحبت ميکرد ،تغير وتبديل پست هاي دولتي را امرطبيعي خوانده افزود. که اين گونه تبد يلي ها جهت بهبود يافتن هرجه بيشترنظام وسيستم در نهاد ها صورت مي گيرد .
دراخير هردو متصدي جد يد اين سمت ها به نوبه خود صحبت نموده و تعهد برمبناي اخلاص ، همکارياد کرده افزودند تا با هم در پيشرفت وترقي علمي وفرهنگي اين خانه مشترک صادقانه ومسئولانه مصدر خدمت براي ملت خود باشيم .
23 ثور 1386
با اين وجود حداقل يکسال از رياست غير قانونی دانشگاه کابل می گذشت.
آقای اشرف غنی احمدزی مدت هاست که در وظيفه و کار خود به عنوان رييس دانشگاه کابل حضور ندارد. به جای ايشان داکتر عبد الحی نظيفی کارهای دانشگاه را پيش می برند.
طبق قانون مامورين و کارمندان دولت عدم حضور بدون دليل موجه باعث اخراج کارمند موصوف می شود. همچنين طبق ماده 56 قانون کارمندان، افراد در صورت عدم دليل موجه برای غيبت خود از رتبه خود تنزيل پيدا می کنند. بر اساس اين قوانين آقای اشرف غنی احمد زی که به عنوان رييس دانشگاه کابل شناخته می شود، نمی توانند در اين پست ايفای وظيفه کنند. همچنين ايشان بايد تنزيل رتبه شده و يا از وظيفه اخراج شوند.
آقای بيژن يکی از فعالان سياسی در کشور در اين مورد به کابل پرس? گفت که: اين دولت قانون را تنها بالای افراد عام اجرا می کند در صورتی که خود اين افراد بار بار بصورت دزدانه قانون را نقض می کنند. وی افزود که اشرف غنی احمدزی پدر خوانده کرزی محسوب می شود و اين دليل باعث وجود احمدزی به عنوان رييس دانشگاه کابل می باشد.
اشرف غنی احمدزی که زمانی يکی از سخنگويان غير رسمی طالبان محسوب می شد، در دولت انتقالی وزير ماليه کشور بود. پس از آن ايشان به عنوان رييس دانشگاه کابل انتخاب شد و چندی پيش خود را به عنوان دبير کال سازمان ملل خود را نامزد نمود که ناکام ماند. معلوم نيست که آقای اشرف غنی احمد زی فعلا در آمريکا بسر می برند و يآ در کابل اما دانشجويان دانشگاه کابل می گويند که حتا در زمانی که ايشان در دانشگاه حاضر بودند، وظيفه خود را بدرستی انجام نمی دادند.
اين مطلب از نسخه ی نخست کابل پرس? به نسخه ی جديد منتقل شده است. کابل پرس به مرور مطالب نسخه ی اول را به اين نسخه منتقل می کند.
پيامها
13 دسامبر 2007, 14:51, توسط ahmad
اقای گمنام که مقاله نوشته کرده ای
داکتر اشرف غنی احمدزی افتخار مردم افغانستان است. تو اگر افغان هستی بايد افتخار کنی که کانديدی از کشورت درپست ملل متحد بود. نمايندگی افغانستان درملل متحد انوقت نزد گروه شورای نظار بود وهيچ کسی برايش کمپاين نکرده بود. دراين کارکمپاين بسياروسيع ضرورت است. خودش هم هيچ کاری نکرده بود که برای پست طرفدار بيشتر
پيداکند. اقا دانشگاه فعلا رئيس برحال دارد که وی سرپرست پوهنتون نيست بلکه ازطرف وزارت تحصيلات عالی رسما مقررشده است. اقای اشرف غنی احمدزی به اين پست ها بند اوواز هم نيست. فعلا تا جای که اطلاع دارم منحيث يک روشنفکر ازاد دردنيا ازافغانستان نمايندگی ميکند و درپوهنتونهای معتبر دنيا روی وضع کشور صحبت ميکند.وی قوم پرست نيست. ازدزدانی بسياری درافغانستان خوبتر است.
شما گفته بوديد که سخنگوی طالبان بود. بسيارظلم کرده ايد. طالبان دراوايل مردم بخاطر اينکه ازشر تنظيم ها رها يابند ازانها استقبال کردند که همگی استقبال کرده است به شمول اشرف غنی کرزی رئيس جمهور امروزی ربانی امروزی وصد ها تن ديگر اما پس ازافشای چهره های اصلی انها قضيه طوری ديگری شد انها اجندای ديگری درپيش گرفتند.
شا بهتراست روی شخصيت های معنوی وعلمی وطن تعرض نکنيد.
هستند کسانی بيشماری که درمورد انها بايد نوشت
13 دسامبر 2007, 15:43, توسط Farid
کسی که دانش اش خيری به مردم افغانستان نداشته ، چگونه افتخار مردم افغانستان بوده می تواند؟ توجيهات تيوريک طالبان توسط آقای اشرف غنی و امثال وی مردم را در دام طالبان بيش از پيش گرفتار کرد.
13 دسامبر 2007, 17:35
در مورد محترم احمد زی صاحب این بیت کاملاً صدق میکند:
تو علم آموختي از حرص و اينک ترس کاندر شب
چو دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد کالا
13 دسامبر 2007, 17:38, توسط جبغويه
دانسته نشد که اشرف غنی طالبی را که دانشمند جا زدا است!! ادمی که شهرت دروغينش مديون سازمانهای جاسوسی بيگانگان است چگونه ميتواند دانشمند پنداشته شود!!در کدام ازمون ملی ودرست او بر ساير تحصيلکرده های کشور پيشی گرفته است؟اين دانشمند عاشق مقام -خودرا به زور خارجی ها ريس دانشگاه کابل ساخت تا روحيه ازادی حواهی ومبارزه جويی دانشجو ها را سرکوب کند وبدين گونه دانشگاه را به سکوت بکشاند تا بيگانگان به راحتی سرنوشت کشور را بدست بگيرند.امروز دانشگاه زنده نيست ورنه چگونه است که از تاريک ترين لايه های جامعه صدای اعتراض شنيده ميشود اما از دانشگاه که بايد سنگر دفاع از حقوق مردم باشد صدای شنيده نمی شود!!بيگمان که عملکرد دانشمند احمدزی ودانشمند کرزی - دانشگاه را به اين روز سياه کشانده است.
13 دسامبر 2007, 23:19
تا جائیکه من میدانم آغای احمدزی ماه ها قبل استعفا داده و فعلاً شخص دیگری به گمانم بنام پوهاند بابری رسماً بعنوان رئیس پوهنتون ایفای وظیفه مینمایند. به عنوان خبرنگار لطفاً قبل از نشر همچو مطالب عقده مندانه موضوع را confirm کنید.
13 دسامبر 2007, 23:42
رئیس فعلی پوهنتون کابل داکتر عبدالرحمن اشرف استند. نویسنده این مطلب باید از جناب احمدزی با در نظرداشت اصول ژورنالیسم معذرت بخواهند!!!
و این هم خبری در این مورد:
هفته دفاع از مونوگراف محصلين در پوهنحي وترنري پوهنتون کابل آغاز يافت.
به تاريخ: 17 قوس 1386
هفته دفاع از مونوگراف محصلين در پوهنحي وترنري پوهنتون کابل آغاز يافت. درمحفلي که به همين مناسبت در پوهنحي متذکره تدوير يافته بود معين تدريسي وزارت تحصيلات عالي، رئيس پوهنتون کابل ،نماينده موسسه انکشافي ايالات متحده امريکا (USAID) و جمع کثيري از استادان و محصلين پوهنتون کابل شرکت کرده بودند.
بعد از تلاوت چندي از آيات ملکوتي توسط يکي از محصلين پوهنحي ،دکتور نور محمد ايوبي رئيس پوهنحي وترنري با ابراز امتنان و تشکري از تشريف آوري مهمانان ، کارکردهاي محصلين و امادگي آنان را در دفاع از مونوگراف هايشان بسيار با اهميت خواند.
همچنان پوهنوال محمد عثمان بابري معين تدريسي وزارت تحصيلات عالي طي سخناني خطاب به محصلين گفت: در مدت 5 سال گذشته شما به مسلک خود آشنا شديد فعلا در مرحله ي قرار داريد که بايد آموخته هاي خود را عملا بکارگيريد و مونوگراف نقطه آغازين آن است. از خصوصيات مونوگراف اين است که بايد بالاي آن جروبحث صورت گيرد تا ديگران از اين جروبحث ها سود ببرند. داکتر عبدالرحمن اشرف رئيس پوهنتون کابل يکي ديگري از سخنرانان محفل خطاب به محصلين گفت: لحظاتي فعلا شما در آن قرار داريد يکي از بهترين اوقات زندگي شما است که به لذت آن بعدا پي خواهيد برد و توصيه من به شما اين است که بايد بعد از فراغت پوهنتون کابل را فراموش نکنيد و به همکاري خود با پوهنتون کابل ادامه بدهيد.
ناگفته نبايد گذاشت که پوهنحي وترنري پوهنتون کابل داراي ديپارتمنت هاي کلينيک ،پريکلينيک،پاراکلينيک، پرورش حيوانات و حفظ الصحه وکنترول مواد غذاي مي باشد که در سال روان 39 تن از محصلين اين پوهنحي در شرف فراغت قرار دارند
13 دسامبر 2007, 23:50
عجب ژورنالیست های احساساتی و بی خبر!!!:
معيين جديد وزارت تحصيلات عالي و رييس جديد پوهنتون کابل معرفي شدند
به تاريخ: 23 ثور 1386
4 شنبه - دوکتور محمد اعظم دادفر وزيرتحصيلات عالي روز چهارشنبه دوکتورمحمد عثمان بابري قبلا معاون علمي پوهنتون کابل را به حيث معين تدريسي جد يد وزارت تحصيلات عالي و دوکتورانجينر عبدالرحمن اشرف قبلا مشاوررياست جمهوري را به عنوان رييس جد يد پوهنتون کابل معرفي نمود.
قبلآ اين دو سمت به عهده ثريا پيکان وپوهاند عبدالحي نظفيي بود. دوکتور محمد اعظم دادفر وزير تحصيلات عالي که در جمعي از اعضاي رهبري وزارت تحصيلات عالي و روساي پوهنتون ها صحبت ميکرد ،تغير وتبديل پست هاي دولتي را امرطبيعي خوانده افزود. که اين گونه تبد يلي ها جهت بهبود يافتن هرجه بيشترنظام وسيستم در نهاد ها صورت مي گيرد .
دراخير هردو متصدي جد يد اين سمت ها به نوبه خود صحبت نموده و تعهد برمبناي اخلاص ، همکارياد کرده افزودند تا با هم در پيشرفت وترقي علمي وفرهنگي اين خانه مشترک صادقانه ومسئولانه مصدر خدمت براي ملت خود باشيم .
http://www.mohe.gov.af/index.p...
14 دسامبر 2007, 03:54, توسط B.popal
باعرض احترام.برادرعزيزم شکوه وشکايت ازقانون شکنی نکن کدام کاردر اين وطن به اساس قانون صورت ميگيرد که تغيروتبديل اعضای دولتی ان به اساس قانون صورت بگيرد.چوکهای ولايات همگی دروازتخانهای مربوط ان بفروش ميرسد که ازهيچ هموطن ما پوشيده نيست.شاروال هرات بجرم دزدی توسط سارنوال متهم گرديد موصوف چند روزی خود را از انظار پنهان نمود.چندی بعد باتهديد صبغت الله مجددی وزدوبندهای اقای کرزی با عيان دولت ، شاروال هرات دوباره بوظيفه خود برگشت هنوز هم بدزدی وغارتگری ادامه ميدهد.جالبترازهمه اينکه شاروال هرات بشکل انتخابي ازطرف وکلای ناحيه انتخاب ميشود مدت يک سال وچندی از تاريخ دوره انتخابی گذشته وهنوزهم شاروال جديدی تعين نشده بلکه شاروال سابق که از نظر قانونی هچ اعتبار و رای مردم را ندارد هنوز هم برذالت ادامه ميدهد چون ايشان از دوستان نزديک صبغت الله مجددی ميباشد.اينست قانون و قانونگذاران ما.اگر زور , يا ثروت وياواسط داريد خود شما قانون هستيد بقانون ديگری ضرورت نيست چون فانون سپريست برای زوگويان وادمکشان. خداگربخواهد که کارکند.....زنوک سوزن مناری کند ..... خری ازطويله بيرون اورد...به افغانستان سياست مداری کند.
14 دسامبر 2007, 03:56, توسط B.popal
باعرض احترام.برادرعزيزم شکوه وشکايت ازقانون شکنی نکن کدام کاردر اين وطن به اساس قانون صورت ميگيرد که تغيروتبديل اعضای دولتی ان به اساس قانون صورت بگيرد.چوکهای ولايات همگی دروازتخانهای مربوط ان بفروش ميرسد که ازهيچ هموطن ما پوشيده نيست.شاروال هرات بجرم دزدی توسط سارنوال متهم گرديد موصوف چند روزی خود را از انظار پنهان نمود.چندی بعد باتهديد صبغت الله مجددی وزدوبندهای اقای کرزی با عيان دولت ، شاروال هرات دوباره بوظيفه خود برگشت هنوز هم بدزدی وغارتگری ادامه ميدهد.جالبترازهمه اينکه شاروال هرات بشکل انتخابي ازطرف وکلای ناحيه انتخاب ميشود مدت يک سال وچندی از تاريخ دوره انتخابی گذشته وهنوزهم شاروال جديدی تعين نشده بلکه شاروال سابق که از نظر قانونی هچ اعتبار و رای مردم را ندارد هنوز هم برذالت ادامه ميدهد چون ايشان از دوستان نزديک صبغت الله مجددی ميباشد.اينست قانون و قانونگذاران ما.اگر زور , يا ثروت وياواسط داريد خود شما قانون هستيد بقانون ديگری ضرورت نيست چون فانون سپريست برای زوگويان وادمکشان. خداگربخواهد که کارکند.....زنوک سوزن مناری کند ..... خری ازطويله بيرون اورد...به افغانستان سياست مداری کند.
15 دسامبر 2007, 09:13, توسط قدوس
آقای احمد
آدمیت نه به نطق است، نه به ریش و نه به جان
طوطی هم نطق و بز هم ریش و خر هم جان دارد.
پشتون ها نمتوانند هرگز روشنفکر باشند چون آنها به مزخرفات پشتونوالی بیشتر باور دارند.یک پشتون اگر پنجاه سال زنده گی خود را صرف تحصیل کند، باز هم با یک پشتون مکتب نا خوانده برابر است چون هردو نفر سر انجام به چیز میاندیشند و آنهم پشتونوالی و تعصب در مقابل دیگران است.
16 دسامبر 2007, 13:57, توسط tareq
dost salam.
manzorat az confirm chi ast agar momken bashad tarjomaye
farsi ash ra beneweseed ta ma ham estefada bebareem . tashakor
14 دسامبر 2007, 00:07
At the beginning of this year I had a trip to Kabul with a transit stay over Dubai for 4 hours; during my stay in Dubai airport I was watching a debate on BBC, about world’s economy in which top world’s economists participated including Dr Ashraf Ghani Ahmadzai, I felt very proud watching Dr Ahmadzai coming up with very strong arguments, convincing answers and impressive speech. It made me optimistic of my country’s future. But when I’ve arrived in Kabul, things were very different and confusing; some people called Dr Ahmadzai the thief, others called him corrupt and stupid. Also some people claimed that he embezzled public money. In few days time I came out of confusing state and learnt that, most Afghans think that they know a lot, but they don’t, attacking someone’s personality without having enough grounds is no problem for Afghans and worse of all they don’t appreciate their knowledgeable and great people.
My massage to Dr Ahmadzai is this; leave and forget Afghanistan as soon as possible, don’t you know what happened to other great people in Afghanistan like king Amanullah, Dr Najibullah and others? And remember that Mullah Omar, Hekmatyar, Marshal Fahim, ect know Afghans better than you and can deal better than you with Afghan issues.
And my massage to those Afghans who launched propaganda campaign against Dr Ahmadzai is this; brothers! With this kind of sick way of thinking you will never ever see prospers Afghanistan.
14 دسامبر 2007, 04:02, توسط ذ بیح الله نا صر ی
اندر باب سخنان دوست ما که به انگلیسی نوشته اند:
شخصیت علمئ آقای احمد زی به جای خودش و قابل احترام است نه تنها از جهت افغان بودن وی بلکه به خاطر انسان بودن ِ وی و از اینکه از امکا نات موجود در امریکا حد اکثر استفاده را نموده اند.
مشکلی که مردم ما با تکنوکرات ها دارند نه همه از روی عقده هائ شخصی، قومی و مذهبیست بلکه در اکثر مواقع یک حقیقت بسیار تلخیست که ریشه در اعمال همین تکنوکرات ها دارد.
اگر قرار باشد که تکنوکرات هائ آمده از غرب همچو رهبران و قوماندانانی خائن و جاهل رفتار و عمل نمایند آنوقت است که هر هموطن ما دهن به انتقاد از آنها خواهند گشود. آیا در شـش سال گذشته که این نکتایی به گردن هائ آمده از غرب بر کرسی هائ کلیدی نشسته و حکم میرانده اند، مشکل وطن ما کمتر شده و یا بیشتر؟ لطفاً یک نگاهی به گراف مشکلات مردم از هر نگاه انداخته و بعداً در اینــمــورد یک کمی فکر کنید.
آنوقت آقائ احمد زی آمده و با تأکید و پافشارئ جدی در مورد نوشتن کلمات (یونیورستی) و (پوهنتون) بر سر لوحهء دانشگاه کابل و با جـلوگـیری از نوشته شدن کلمهء (دانشگاه) که یک موضوع بسیار ساده بوده و حق اولیهء نصفی از باشنده گان فارسی زبان ِ کشور است ، چـی را ثابت کند؟ روشنفکرئ خود را و یا اینرا که با داشتن تحصیلات عالی و شرکت در بحث هائ علمئ اقتصاد جهانی و منطقوی باز هم در مورد کنار آمدن با اقوام برادر و برابر خود ، در گـِل بند مانده است؟
بقول حضرت مولانا:
طواف کعبـــــه ی دل کـن اگـر دلی داری
دل است کعبه ی معنی تو گل چه پنداری!
طواف کعبه ی صورت حقت بدان فرمود
که تا به واسطه ی آن دلی به دست آری
هزار بـــار پیـــاده طــواف کـعــبـــه کنی
قــــبول حق نشـــود گـــر دلی بیـــازاری
بده تو ملکت و مال و دلی به دسـت آور
کـــه دل ضیـــا دهـدت در لحد ، شب تاری
هزار بدره ی زر گر بری به حضرت حق
حقـــت گوید دل آر گــر رو به مــــا داری
که سیم و زر به ما لاشی است بی مقدار
دل اســـت مطلــب ما گر مـــرا طلب کاری
زعرش وکرسی و لوح و قلم فزون باشد
دل خـــراب که آن را کهـــی بنشـــمـاری
مدار خــوار دلـــی را اگر چــــه خوار بود
که بس عزیز عزیز است دل درآن خواری
عمـــارت دل بیچـــاره ای دو صـــد پاره
ز حج و عمــره به آیـــد به حضرت باری
دل خـــــراب چو منظــــرگــــه اله بود
زهـــــی سعــادت جانــی که کرد معمـاری
کنــــــوز گنـــــج الهـــی دل خـــراب بود
کـــه در خرابــــه بود دفـن گنـج بسیاری
کمـــر به خدمـــت دل هــا ببند چاکر وار
که بـــر گشــــاید در تــو طــریق اسراری
گـــرت سعـــــادت و اقبال گشت مطلوبت
شـــوی تو طــالب دل ها و کـبر بــگذاری
چو همعنـــان تو گـــردد عنــایت دل هــا
شود ینـــابع حکمــت ز قلـــب تـــو جاری
روان شــود ز لسانت چو سیل آب حیات
دمـــت بود چــو مسیـــحا دوای بیـــماری
برای یک دل موجود گشت هر دو جهان
شــنو تــو نکتـــه ی لولاک از لب قــاری
وگر نه کون و مکان را وجود کـــی بود
ز شمس و ماه و ز ارض و سمای زنگـاری
خموش ، وصف دل اندر بیان نمی گــــنجد
اگر به هر سر مویی دو صــد زبان داری
بله دوست عزیز! رسیدن به درجهء عالئ علمی و یا اکادمیک افتخار است برای خود فرد و اطرافیانش اما نهایت شرم و خجالت است بر وی و اطرافیانش اگر وی با تمام پیشرفتش در عرصهء علمی باز هم شکاری باشد در چنگال خطرناک تعصبات قومی، زبانی، مذهبی، و منطقوی.
چی میشود اگر در پهلوئ کلمهء انگلیسئ (یونیورستی) کلمه فارسئ (دانشگاه) به صفت مترادف و از زبان نصف اقوام کشور ما نوشته شده و دل میلیون ها انسان خوشنود گردد؟
ما اگر با نوشتن کلمهء (دانشگاه) بر دروازهء مرکز تحصیلات عالئ کشور خود بتوانیم رضایت ِ هموطنان خود را بدست آوریم و در آمدن وحدت و اتفاق کمک کنیم، پس چرا این کار را نکنیم؟ آیا با نوشتن مترادف انگلیسئ آن دل کشور هائ انگلیسی زبان از ما خوش شده است؟ هرگز! این کشور ها تا هنوز دانشگاه هائ ما را قبول نداشته و به اسناد فارغین ما هیچگونه اعتبار و احترامی قایل نیستند...
پس از این معلوم میشود که معیار ترقی و پیشرفت در عرصهء تحصیلات عالی نوشتن عنوانها به زبان پشتو و انگلیسی نبوده بلکه بسته گی دارد به بالا بردن ِ کیفیت درسی و ارتقائ سویهء علمئ استادان و دانشجویان یک دانشگاه و یا مرکز علمی.
پس آقائ احمد زی با تمام ترقی و پیشرفتی که در زمینهء هائ علمی و پژوهشی داشته اند اما تا هنوز نتوانسته اند از دیو و یا عفریتهء ِ تباه کنندهء تعصب و خود بر تر بینئ نفس ِ خود، خویشرا آزاد نمایند.
و این بسی جائ تأسف و تأ ثر است که شخصیت هائ علمئ کشور ما با همه پیشرفت و ترقی باز هم با الفبائ اخلاق ، انسانیت ، همزیستئ مسالمت آمیز ، عدالت ، برابری و مسا وات بیگانه اند.
14 دسامبر 2007, 11:51, توسط احمد
اشرف غنی ( امریکن زی ) یک تبعه خارجی است و مدت زیادی است که هیچ تعلقی به افغانستان و مردمش ندارد ، او همزمان با آمدن هموطنان جدیدش (امریکایی ها ) به افغانستان ، وارد کشور شد ودر قالب یک مثلث شوم خلیل زاد ، قیوم کرزی واشرف غنی با حمایت کامل سردمداران قصر سفید و پنتاگن ، شرایطی که امروز در آن قرار داریم را طراحی و بر کشور و مردم بیچاره ما تحمیل کردند . شما چه می گویید ؟ اشرف غنی و دانشگاه کابل !! ؟ اگر در منویات باطنی او تفحص کنید ، او در قالب کشوری بنام افغانستان نمی گنجد ، کاندید شدن برای دبیرکلی سازمان ملل ، خود موید این مدعاست . ناگفته نماند ای روزها گفته می شود که او یکی از مهره های اصلی مورد نظر امریکا برای پست ریاست جمهوری بعد از کرزی می باشد . دلسوزان این مملکت باید تا می توانند تلاش کنند ونگذارند چنین افرادی که دیگر بیگانه به حساب می آیند ، زمام امور کشور را بدست بگیرند .
14 دسامبر 2007, 21:09, توسط Rostam
Dear Mr Nasiri ! Just I want to tell you that I don’t agree with you and also will not continue the discussion with you, since the difference between my and your opinion is I think too big and it will take a long while to convince you. Thanks for your comment.
15 دسامبر 2007, 08:13, توسط ناصری
به پاسخ دوستان عزیزم آقائ رســـــــــــــــتم و آ ر یا نــــپـو ر ( و یا پسر آ ر یا یی)
نخست از همه و تا جائیکه من میدانم، رستم بسیار شجاع، حقیقت جو و آراسته به صفات مردانه بوده که در شاهنا مۀ فردوسی می بینیم که وی به حیث قهرمان ملت آریانا در جستجوی نام نیک است و حتی مرگ را از بد نامی بهتر میداند:
به نام نیکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ را ست
و جایی دیگر:
مرا مرگ بهتر از آن زنده گی
که سالار باشم کنم بنده گی
و این است جواب رستم برای اسفندیار رویین تن:
مر ا سر نهان گر شود زیر سنگ
از آن به که نامم بر آید به ننگ
پس دوستان ما هر یک رستم و آرینپور لطف نموده و اولاً نباید از بحث هائ سالم گریزان باشند و دوماً فقط از یک زاویه نباید به جهان امروزی بنگرند... و یاد آورئ این موضوع ضروریست که حفظ کرامت زبان و قلم از تمام مسائل مطرح پیرامون اجتماع ، سیاست ، اقتصاد ، حقوق بشر ، و غیره مهمتر و با ارزش تر میباشد.
و بسیار عالی خواهد بود که اگر موفق شویم تا سنت مُهر (تاپه) زدن بر جبین ی این و آن را که نظر مخالف دارند ، کنار گذاشته و بیشتر دقت و تحقیق کنیم که حق با کی بوده و یا میباشد...
اظهار نظر در مورد مسئولین بلند پایه هرگز دلیل شده نمیتواند که نظر دهنده نوکر این همسایه و یا آن همسایه ویا هم فلان کشور است... چنانکه سید جمال الدین افغان بزرگترین منتقد و مخالف سیاسئ قدرتمندان جابر و ظالم وقت خویش بود و این هرگز دلیل شده نمیتواند که بگوییم ایشان خادم و نوکر ترکیه و مصر بوده است...
اما در مورد تکنوکرات هائ فعلی از هر قوم و قبیلهء که هستند صریحاً میتوانیم بگوییم که اکثریت مطلق شان در خدمت سرویس هائ ... و دولت هائ اجنبی میباشند که صرف به کمی دقت و تفکر نیاز دارد و نه به کدام سند ویا ثبوتی...
داکتر احمد زی با تمام استعداد ، لیاقت ، و موقف علمی و اجتماعئ که دارند باید دیده شود که در رکاب کدام کشور و دولتی خدمت میکند... این موضوع به قول مولوئ کبیر جرئت و چشمان باز میخواهد:
دل نبیند آنک باشد جسم و جان را او حجاب
سر ندارد آنک بنهد پا در این ره سرسری
تا دو چشمت بسته باشد اندر این بازارگاه
سخت ارزان میفروشی لیک انبان میخری
این کوچکترین مثالیست از دسته گل هائ که این تکنوکرات هائ به اصطلاح روشنفکر به آب داده و یا از این به بعد میدهند.
مسئلهء نوشتن کلمهء مترادف فارسی (دانشگاه) بر سر لوحهء مرکز تحصیلات عالئ مرکزی کدام اهمیت حیاتی برائ مردم و کشور ما نداشته و ندارد. اما این موضوع نشان دهندهء نیات و برنامه هائ شوم و پلید تکنوکرات هائ به اصطلاح روشنفکر است که تصمیم دارند با عملی نمودن سیاست هائ تفرقه افکنئ دیگران وحدت ملی و اتفاق را در کشور از ریشه خشک نمایند.
اینها ادامه دهنده گان راه آل یحی میباشند که با آنکه خود حتی به زبان پشتو مکالمه نمیتوانستند ولی بازهم با عملی کردن اوامر باداران خارجئ خود کمپاین هائ تفرقه افکنئ زیر نام پشتو تولنه و .... را به راه انداخته بودند و اگر امروزه آقائ اتمر میخواهد صنوف و مکاتب را زیر نام پشتو و دری ازهم جدا کند نیز همان برنامه است لیکن پالان ها تغیر کرده...
نمونهء بارز پشتو سازی اصطلاحات مروجه را در کشور را میتوان در نوشتن مترادف پشتوئ جملات نوشته شده بر نوت هائ پول افغانی بر شمرد که ثابت کنندهء تقریباً پنجاه ساله گئ اصطلاحات تحمیل شده در عرصه هائ مختلف میباشد.
http://www.bbc.co.uk/persian/a...
گزارش مستند فوق را لطف نموده و به دقت بخوانید و خود فکر کنید که این اصطلاحات چقدر تاریخ کوتاهی دارند... که مثال خوبش همین کلمهء پوهنتون است. درست و دقیق بیاد دارم که در سال 1369 هجرئ شمسی استاد مضمون پشتو در صنف میگفت که:
الحمدالله! ما آهسته آهسته از زیر بار کلمات فارسی رها شده و به پائ خود میآستیم... بطور نمونه ما اخیراً کلمهء (آب گرمی) را به (اوبتود) تغیر داده ایم...
ویا هم خدمات اخیر آقائ گوهر رحمان گوهر در بخش پشتوئ بی بی سی قابل یاد آوریست و خود ثابت کنندهء تازه بودن و نوزاد بودن اصطلاحات پشتو میباشند همچو (چورلت) یعنی هلیکوپتر...
من بنوبهء خود این پیشرفت هائ دوستان پشتو زبان خود را از صمیم قلب تهنیت و تبریک میگویم و ترقئ بیشتر آنها را در این زمینه خواستارم اما صریحاً باید بنویسم که حسادت و بخل و یا کتمان و زورگویئ به اصطلاح روشنفکرانی را که به امر باداران خارجئ خود در پئ از بین بردن و محو زبان نصف از مردم کشور را تحمل کرده نمیتوانم.
ما نمیگوییم که دوستان ما به رهبرئ احمدزی ها، اتمر ها، و احدی ها کلمات همچون پوهنتون، روغتون، زیژنتون، درملتون و غیره را در کتب ، سر لوحه ها، ویا گفتگوئ روزمره استفاده نکنند، بلکه میخواهم بگویم که هنگامیکه فارسی زبانها مترادف این کلمات (دانشگاه، شفاخانه، زایشگاه، دواخانه و غیره) را که بیش از هزار سال قدمت و تاریخ دارد استفاده میکنند، لطفاً خودخوری، بخل و حسادت هائ بیجا و بیفایده را کنار بگذارند...
اینها مشتی بود نمونه خروار و با آنکه میتوانم از این بیشتر نیز مثال دهم و سند بیاورم اما متأسفانه وقت اجازه نمیدهد.
با عرض ادب و احترام بی پایان به تمامئ انسانها از هر رنگ ، زبان ، مفکوره و مذهب.
14 دسامبر 2007, 22:09, توسط Rostam
Dear Mr Nasiri ! Just I want to tell you that I don’t agree with you and also will not continue the discussion with you, since the difference between my and your opinion is I think too big and it will take a long while to convince you. Thanks for your comment.
15 دسامبر 2007, 04:41
اي ستميان كوروكر! اي نوكران روس ايران و اي اس اي! اي وطنفروشان احمق!.صد بار دهان چتل تانرا بوشيد واگر؟؟؟؟ پاك شد باز نام اشرف غني را بگريد.وهر چيزيكه راجع به دانشمند ترين و صادق ترين فرزند اين مرزوبوم ميگو ييد همه هذيان بوده و جايي رانميگيرد.كسيكه باوجود سرطان روزانه بين 14-16 كار ميكند وشما اورامتهم به بيكاري ميكنيد واز خاديست مشهور بنام بيزن حواله ميگيريد.لعنت به شما و قضاوت شما.
وتو آقاي مير هزار سايتت راباطله داني جور نكن. اين به معني عدم سانسور نيست.
با حرمت: آرين پور-كابل
15 دسامبر 2007, 09:42, توسط جا و ید
در مورد داکتر اشرف غنی احمد زی و همقطارانش از زبان مولانا مینو یسم:
بد گوهر را علم و فن آموختن
دادن تيغی بدست راهزن
علم و مال و منصب و جاه و قِران
فتنه آمد در کف بد گوهران
تيغ دادن در کف زنگی مست
به که آيد علم را ناکس بدست
15 دسامبر 2007, 09:58, توسط na afghan
ارين پور!!
راستی ايره بگو که فاشيست های چون خودت از ستمی خواندن انسانهای وارسته چه منظوری داريد؟اگر ستمی بودن عدالتخواهی وضدیت با فاشیزم قبیله است همه فرزندان خراسان زمین ستمی اند.از شما قاشيستها هر چيز بر می ايد.شما که احمد شاه ابدالی اين چلم بردار نادر افشار را با با ميدانيد بايد هم نوکران حلفه بگوش انگليس را بپرستيد!
راستی يادت نرود که همه نيکان ودانشمندان در قبيله ای تو رويده اند!اگر معيار دانشمند بودن نوکری ووطن فروشی است تو بايد پيش از احمد زی به دفاع از دانشمند شاه شجاع ودانشمند کرزی بر خيزی.قبيله گرايی و پای بندی به ارزشها ی ما قبل مدرن وارتجاعی ان انسانهای چون تورا واميدارد تا بر خلاف راستی وحقیقت از افراد مربوط به قبيله ای خودت پشتيبانی کنی وملا عمر را امير مومنين بدانی وهر شاه کودن وستمگر را بابای خودت.پاکستانيهای اوغان را از خودت بدانی اما غير اوغانهای اين سر زمين را بيگانه.توزيع زمينهای مردم ما به پاکستانيها بنام کوچی- از دست اوردها همين دانشمندان شما اند که از بابای نفرين شده خود محمد گل مومند اموخته اند.
15 دسامبر 2007, 11:47, توسط Balkhi
I wish I could feel proud about all academic achievements of Dr Ahmadzai. As Mr Nassiri has beautifully explained despite his remarkable academic achievements he has apparently remained very narrow-minded and unfairly biased against non-Pashton majority Farsi speakers of Afghanistan. As Rector of biggest universtiy in the country he strangely has gone as far as undermining our prestigious and majority language risking the already shaken inter-ethnic peace and harmony. How painful it is to see the most capable academist of our dear Pashtons been spoiled to this extent! The problem with our Farsi speakers as rooted in their culture is that they remain pacifist and passive and let aggressor Pashtons impose their will on them. The poem from Rumi/Balkhi as qouted by Mr Nassiri best reflects the Farsi speakers attitude of non-confrontation. Or it is perhaps their greatest strength as every aggressor along the history has found it impossible to replace their language and culture. But thanks to Dr Ahmazadzai’s brother Mr Hashmat Ahmadzai who is apparently acted more sensibly by standing against Pashtonisation of schools for the interest of peace and harmony in the country