صفحه نخست > دیدگاه > البقره راست‏ بود موسى عمران نمود

البقره راست‏ بود موسى عمران نمود

مرده او زنده شد چونکه به قربان رسيد

همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

نويسنده: م ذکی

﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾

(آل عمران)

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ ﴿96﴾ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿97﴾ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَاللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ ﴿98﴾

ترجمه:

نخستين خانه‏اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است.(96) در آن، نشانه‏هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است; و هر كس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بى‏نياز است.(97) بگو: «اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا كفر مى‏ورزيد؟! و خدا گواه است بر اعمالى كه انجام مى‏دهيد!»(98)

نوت: مخاطبان این نوشته دوستانی اند که یا معتقد به دین و مذهبند ویا هم به این تازه گی ها در دوراهئ تردید و شک گام نهاده اند.

و دوستانی که معتقد به بی خدایی و پوچگرایی هستند، به نظرم در این دایره نگنجند. دلیلش هم اینست که آنها اعتقادی ندارند که در صحت و یا رد آن وارد بحث گردیم و فقط میخواهم از قول حسین (ع) نواده پیامبر (ص) برایشان بگویم که: "اگر مسلمان نیستید، لااقل آزاده باشید!"

موضوع یکی از مقاله هائ داکتر سروش تحت عنوان "سکیولاریزم ستیزه گر" نیز تقریباً با این موضوع در ارتباط است که دوستان میتوانند آنرا در سایت خود ایشان بخوانند.

اما بعضی اوقات حرکات و اعمال بعضی از دوستان ِپوچگرائ ما مضحک و خنده دار است بطور مثال، یکی از دوستان که معتقد به نهالیزم اند، روزی مشغول خواندن مثنوئ معنوی بود و با خواندن هر بیتی سرش را میجنباند که عجباً، عجبا! از وی پرسیدم که علت تعجبت چیست؟ گفت: در اشعار مولوی متحیرم! در جوابش گفتم: من به پوچگرایانی همچو تو حیرانم که باوجود رد خدا و معشوق ِمولوی، شهکار هایش (مثنوئ معنوی و دیوان کبیر) را میخوانی؟!

در این دوره و زمانه کم نیستند جوانانی که با خواندن چند کتاب فلسفئ که مکاتب آن در ریشه به شکست محکوم بوده اند، راه را از چاه گم کرده و به پرت و پلا گویی روی آورده اند... بعضاً نمونه اش را در میان فارغین دانشگاه کابل به آسانی میتوان یافت. به یقین که در اکثر موارد دست بیگانه ها در کار بوده و با پرداخت مبلغی، بعضی ها را که از استعداد سخن پراگنی بهره مندند (بالخصوص مخلصان شعله و توده)، تشویق به دین ستیزی مینمایند و چندی دیگر نیز بدون تحقیق و مطالعه به آنها میپیوندند و گرنه نهالیست واقعی کسیست که مردانه دست به خودکشی زده و خود را از اینهمه کشمکش و مشکلات ِروزگار هر چه زودتر نجات دهد.

افرادی را که پیرو پوچگرایی و نهالیزم میباشند، بدون شک از گروهی میدانم که میزان آگاهئ شان راجع به شعبات مختلف ساینسی مانند فزیک، ریاضیات، بیولوژی، کیمیا، و سایر علوم طبیعی ضعیف بوده وگرنه هرگز موجودیت آفتاب حق را انکار نمیکردند. بقول استاد زارع در دانشگاه طبئ کابل: "هرکس خدا (ج) را قبول نداره، بیایه فزیک بخانه...".

اضافه بر این اگر این افراد اقلاً در ادبیات فارسی عمیقاً مطالعه میداشتند، محبوب و معبود مولوی، سعدی، حافظ، نظامی و مابقئ شاعران و اندیشمندان آسمانی را از لابلائ اشعار آنها پیدا کرده و راه ابوجهل و ابولهب را ترک میگفتند. تمامئ این بزرگان در آثار خود از یک خدا و معشوق یاد نموده اند و محور تمامئ آثار آنها فقط یک دلبر و معبود بوده است که عین اندیشه را در آثار شاعران و اندیشمندان غربی همچو ویلیام شکسپیر، ویلیام بلِک و شیلی نیز به وضاحت دیده میتوانیم.

یقین دارم که اکثریت مطلق دانشمندان، ادبا، موسیقیدانان، فیلسوفان و هنرمندانی که خدمت به بشریت نموده اند از یونان باستان گرفته تا عصر حاضر همه گی عاشق و مست آن خورشید نور آفرین بوده اند وگرنه هیچ فرد عادی و دنیا پرستی نمیخواهد که نیرو، وقت، و سرمایه اشرا در راه ترقی و از بین بردن مشکلات انسانها صرف کند. بقول مولوی:

از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست

وز جمال لایزالی هفت و پنج و چار مست

این قیامت بین که گویی آشکارا شد ز غیب

خم و کوزه حوض کوثر از می جبار مست

در غیر آن نام افرادی چون خودم، آقایون کمال و زاهدی از کانادا، و چند دوست خوشباور دیگر و یا هم پوچگرایانی که در میان جارو جنجال هائ زنده گی سرگردان و بی هدف به اینسو و آنسو میتپند نیز در لست خدمتگذاران ِ بشریت با آب طلایی نوشته میشد... استغفرا...!

ابیاتی که در ادامه آمده است شرح دهندهء افکار عاشقیست که سال دوهزار و هفت میلادی را به اسم جاویدانه اش مسمی کردند:

هوسی است در سر من که سر بشر ندارم

من از این هوس چنانم که ز خود خبر ندارم

دو هزار ملک بخشد شه عشق هر زمانی

من از او بجز جمالش طمعی دگر ندارم

بعضی اوقات این دوستان به اصطلاح روشنفکر ِما (که معیار روشنفکری را در دین ستیزی جستجو میکنند) میگویند که دین باعث عقب مانده گی، تحجر و تنبلئ انسانها گردیده اما من بسیار کوشیدم که در کتب معتبر اسلامی آیه و یا حدیثی را بیابم که ما را به ترک نمودن دنیا و تنبلی تشویق کند که تا هنوز نیافته ام. این در حالیست که تعداد قابل توجهی از دانشمندان که در عرصه هائ هنر، ادبیات، موسیقی، ساینس و تکنالوژی حرف اول را زده و یا میزنند، (از شرق و غرب) به نحوی معتقد به دین بوده اند.

طور مثال آلبرت انشتین خود میگوید:

Science without religion is lame, religion without science is blind.
Albert Einstein, "Science, Philosophy and Religion: a Symposium", 1941

"ساینس بدون دین لنگ و دین بدون ِساینس کور است."

و اینهم سخنان بتهوفن بزرگترین موسیقیدان غرب:

“No friend have I. I must live by myself alone; but I know well that God is nearer to me than others in my art, so I will walk fearlessly with Him.”

"هیچ دوستی ندارم و باید تنها زنده گی کنم اما خوب میدانم که در هنرم این خداوند (ج) است که به من از همه نزدیکتر است ، پس با همراهئ او و بدون هیچ نوع واهمه و ترسی به پیش خواهم رفت"

و در جای دیگر میگوید:

“Recommend to your children virtue; that alone can make them happy, not gold.”

"به فرزندان تان سفارش و توصیهء تقوا و پرهیزگاری کنید که تنها اینها میتوانند فرزندان ِشما را خوشحال و مسرور نگهدارد، نه ثروت و دارایی."

و به گفته ِموزارت موسیقیدان شهیر و بلند آوازه جهان:

"I thank my God for graciously granting me the opportunity of learning and playing."

"از پروردگارم ممنونم که با مهربانی و لطف برایم فرصت اینرا میدهد که بیاموزم و بنوازم."

همچنان کشف بزرگ دانشمند مذهبی آقای گریگور مندل کشیش اتریشی را که به عنوان پدر دانش ژنتیک شناخته می‌شود، نیز هرگز منکر شده نمیتوانیم.

از اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمانی که نامشان در تاریخ جاویدانه گردیده و به نحوی دینمدار بوده اند میتوان از سید جمال الدین افغان، داکتر شریعتی، جبران خلیل جبران، جلال آل احمد، شهید مطهری، مارتین لوتر کینگ جونیور، مهاتماگاندی، علامه اقبال و از کسانی که در قید حیاتند میتوان از آقای ماندیلا، داکتر سروش، داکتر الهی ، داکتر ذاکر نایک (که دوستان میتوانند کلیپ هائ ایشانرا به زبان انگلیسی و اردو در یوتیوب ببینند)، و ده ها تن دیگر نام برد که همه گی در راه آزادئ بشریت از یوغ جهل و استعمار جهانی، تمام هستی و جان خود را مایه گذاشته اند.

اگر بازهم بطور نمونه به خدمات ارزندهء ابو علی سینا، فخر رازی، ابو ریحان البیرونی، خیام، فارابی، و دهها ریاضیدان، منجم، ادیب، و فیلسوفی که در دامن اسلام بزرگ شده و تمام هستی و وجود خود را در راه خدمت به همنوعان خود وقف کرده اند، توجه کنیم خواهیم دانست که گفتهء دوست ما کمال جان از کانادا "تحقیقات علمی (در یک لابراتوار نامعلوم!) ثابت کرده است که : هر قدر گرایشات مذهبی در افراد بیشتر باشد ، ضریب هوشی آنها کمتر است و بر عکس هر قدر ضریب هوشی بالا میرود ، میل به دینداری کمتر می شود" نه تنها یک نتیجهء تحقیق علمی نبوده بلکه حرف هائ مفت و مجانئ اند که دین ستیزان برائ بدست آوردن منفعت هائ اقتصادئ بیشتر و چور و چپاول منابع طبیعئ آسیا و افریقا به خورد مردم ساده لوح و خوشباور ِاین مناطق میدهند تا نسل جوان بیشتر مشغول عیاشی و خوشگذرانی گردیده و از مسئولیت هائ وجدانی، انسانی و مذهبی خود را برهانند تا زمینه را برای اشغال کشور هایشان توسط قدرتهائ بزرگ آماده تر سازند.

در ارتباط به این موضوع نویسنده مقالۀ (مردمان خاور میانه، چی کسی با ما چنین کرد؟) آقائ (برنارد لویيس) خود با آنکه نمیخواهد واضحاً حقیقت را بگوید اما اعتراف میکند (در پاراگراف 12 و 13) که این مسلمانها بودند که با ترک احکام اسلامی و رو آوردن به عیاشی و خوشگذرانی تیشه به ریشۀ خود زدند... بقیه این مقاله را در روزنامۀ 8 صبح از طریق لینک زیرین میتوانید بخوانید:

http://8am.af/mashroh/1386/gho...

اکثراً کشور هاییکه از قرنها قبل کاری بجز غارت، برده فروشی و به یغما بردن اموال و دارایی هائ دیگران نداشته اند برای برداشتن هر گام در آینده، ده ها سال قبل نقشه طراحی میکنند و یقیناَ که اغفال و گمراه نمودن ِ نوجوانان و جوانان کشور هائ غنی از ذخایر طبیعی یکی از دسیسه هائ استعماریست. آنچنانکه سه قرن قبل مذهبی جدیدی را تحت نام وهابیت به راه انداختند تا از طریق آن بتوانند چنگ و دندانهایشانرا بیشتر در منطقه فرو ببرند.

و اما دوستانی که تا بحال بر رد ِدین و ارزش هائ دینی پافشاری میکنند بفرمایند و توضیح دهند که خود تا بحال چی خدمتی برائ بشریت و جهانیان انجام داده اند که پیروان راستین ادیان نتوانسته اند انجام بدهند؟ تا همه بدانند که باغ نهالیزم نیز درختان میوه دار دارد!

بجز از چند تن به اصطلاح فیلسوفان مفت خوری که از کیسهء صهیونیزم، امپریالیزم و فاشیزم حرام میکردند ویا میکنند و با ضایع کردن وقت خود باعث سرگردانی و گمراهئ چند ساده لوح دیگر نیز شده اند که نمونهء خوب آنها، مارکس، انگلس، و ... که مکاتب شان در نطفه محکوم به نابودی بوده است.

و گذشته از این امروزه کشور هائ پیشرفتۀ غربی با وجود داشتن ضریب بالائ امنیتی (ناگفته نماند که در بریتانیا برای هر 12 نفر یک دوربین مخفی بیست و چهار ساعت در عملیات بوده و در یکروز بیش از 350 مرتبه تصویر یک فرد در هنگام عبور و مرور در شهر ثبت میگردد...)، سواد و رفاه شهروندانش بازهم بابت ترک ارزش هائ دینی قیمتهائ گزافی میپردازند که پورنوگرافئ اطفال، تجاوز جنسی به زنان و اطفال، قتل، خودکشی، دزدی هائ مسلحانه، مشکلات روانی، میزان بالائ اعتیاد به مواد مخدر و الکول و ده ها نوع جرم و جنایت اجتماعی بخشی از آنرا تشکیل میدهد. در بیست و چهار ساعت شنیدن صدائ بلند آلارم موتر هائ پولیس در گوشه و کنار شهر هائ بریتانیا خصوصاً پایتخت امریست بسیار عادی.

برای معلومات بیشتر میتوانید به لینکهائ ذیل مراجعه کنید:

http://news.bbc.co.uk/1/hi/uk/...

http://www.poverty.org.uk/50c/...

http://sa.rochester.edu/masa/stats.php

http://www.feminist.com/antivi...

http://www.rainn.org/statistic...

http://www.paralumun.com/issue...

http://www.infoplease.com/ipa/...

http://mchb.hrsa.gov/whusa_07/...

http://www.bbc.co.uk/insideout...

http://en.wikipedia.org/wiki/G...

http://news.bbc.co.uk/1/hi/uk/...

http://news.bbc.co.uk/1/hi/uk_...

http://observer.guardian.co.uk...,,2190804,00.html

یکی از شکایات آقای زاهدی (در نوشتۀ جدید ایشان) از ازدواج دختران 9 سال و بالاتر در جوامع اسلامی و بالخصوص افغانستان میباشد، که بدون داشتن مدرک معتبری پائ پیامبر اسلام (ص) را نیز در این موضوع میکشاند و با استناد بر دو کلیپ از سازمان راوا، در یوتیوب میخواهد حرفش را بر کرسی بنشاند. ازدواج دختران در سن 9 ساله گی (ویا قبل از سن بلوغ) را در افغانستان میتوان به جرئت گفت که ندرتاً رخ میدهد و خودم بیش از سی سال عمرم را در داخل کشور گذشتانده و به بسیاری از ولایات کشور نیز سفر کرده ام ولی وقوع این موضوع را بسیار کم مشاهده کرده ام که هر گونه تبصره و قضاوت روی این موضوع را نیز نیازمند به تحقیقات علمی و منصفانه دانسته و هرگز نمیتوان بر دو کلیپ ویدیویی از سازمان راوا و یک قطعه عکسی که در روزنامه هائ اروپایی به نشر میرسد (آنهم معلوم نیست که زن نشسته در کنار مرد چی نسبتی با آن مرد داشته و سن هردو چند است و ده ها سوال دیگر...) استدلال کرده و به پیامبر (ص) نیز تهمت روا داریم. از این گذشته حماقت ما و سوء استفادۀ بعضی از روحانیون و زورمندان هیچ ربطی به مکتب اسلام و ادیان سماوی ندارد.

علاوه بر این صداقت روزنامه هائ اروپایی از بدو نشر کاریکاتور هائ پیامبر اسلام (ص) بر همه گان واضح و روشن است. و در مورد همسر پیامبر (ص) نیز تشویش آقای حسین زاهدی و سازمان هائ توده، شعله، راوا و سایر دشمنان اسلام کاملاً بیجا بوده چونکه بی بی عایشه با آنکه هیچ سند و مدرکی مبنی بر اثبات 9 و یا 10 ساله بودنش در موقع ازدواج موجود نیست، از عمر طولانی و صحت کاملی بهره مند بودند تا به حدی که در جریان خلافت علی (ع) بار ها لشکر کشید و در میادین نبرد شرکت نمود... حالا معلوم میشود که دلهرۀ آقای زاهدی بابت بی بی عایشه بسیار بیجا و بی مورد است.

موضوعی مهمی را که آقای زاهدی بکلی فراموش کرده اند و امروزه در کشور هائ غربی (که بر خلاف عربستان هوائ سرد داشته و دختران نیز چند سالی دیر تر بالغ میشوند...) اکثر دختران از سن 9 و 10 ساله گی به مقاربت جنسی روی آورده و در همین سنین (بقول زاهدی صاحب در صنف دوهم مکتب...) حامله میشوند و اکثراً سقط جنین نیز میفرمایند...!

بقول آقائ داکتر سروش؛

"در دنیائ قانون مدار غرب، یک دختر میتواند در سن دوازده ساله گی حامله شود و زایمان کند اما حق ازدواج و تشکیل خانواده را ندارد..."

در اینمورد آقای زاهدی میتوانند که به خود یک کمی زحمت داده، چشمان مبارک شانرا باز و به چهار اطراف خوب بنگرند تا از اوضاع کشور میزبان و سایر کشور هائ که به فکر ایشان مدافع حقوق زن بوده و آهسته، آهسته از ارزش هائ دینی فاصله میگیرند، نیز باخبر شوند... با آنکه پیامبر اکثریت غربی ها، حضرت عیسی مسیح (ع) شاید در عمرش هیچ ازدواج نکرده بود، اما پیروان متدین و وفادارش از سن 9 ساله گی دست به اعمال خیر زده و کشیشان هم در کلیسا ها در کنار ریاضت و دینداری بعضاً حتی پا از رسم و رواج هائ طبیعی و برقرارئ رابطه جنسی با راهبه ها فراتر گذاشته و به قوم لوط (ع) میپیوندند... و اینهم لینکهائ مفید جهت معلومات مزید شما:

http://news.bbc.co.uk/1/hi/wor...

http://news.bbc.co.uk/1/hi/ent...

http://www.pubmedcentral.nih.g...

http://www.bbc.co.uk/persian/w...

http://www.nytimes.com/2004/01...

http://abcnews.go.com/Primetim...

http://www.now.org/issues/heal...

زاهدی صاحب در نوشته اش تحت عنوان (ای قوم به حج رفته...) که عنوان آن بخشی از یک مصراع شعر مولویست، به نکاتی پرداخته بودند که برخی از آن قابل قدردانی و تقدیر است (مانند توجه نکردن طبقهء متمول و یا سرمایه دار ِ جامعه به فقرا و مساکین و ترک اعمال خیریه و نیک و پسندیده...) که در اینمورد نه تنها دین اسلام بلکه تمامئ ادیان، پیروان خود را به بذل، بخشش و سخاوت دعوت نموده و اگر کسی عمل نمیکند مسئولیتش بر میگردد بخود آن فرد، نه به دینی که وی پیروی میکند.

اما ایشان در برخی از نوشته خود احکام الهی را به باد استهزا و تمسخر گرفته اند و از قربانی کردن بیش از دو میلیون حیوان در جریان مراسم حج بطور مستقیم و غیر مستقیم انتقاد نموده اند.

اما بنده از جناب ایشان خواهش میکنم تا لطف کرده و حیواناتی که روزانه در کشتار گاه هائ کشور هائ غیر اسلامی سر بریده میشوند را نیز یکبار سرشماری نمایند تا ما احساسات حیوان دوستانهء ایشانرا بیش از پیش تحسین کنیم.

بطور نمونه تنها در جریان همین عید کرسمس و در میان کشور هائ عیسوی مذهب همین بوقلمون هائ (بقول خودی ها فیلمرغ) دهن بسته که سر بریده میشوند را یکبار سرشماری کنند، و بعداً یک گزارشی را جهت شادئ ارواح بوقلمون صفتان در ویبلاگ خود ویا همین کابل پرس?، به نشر بسپارند. اجرشان با بوقلمونها باشد!

بله! آقائ زاهدئ عزیز اگر کشتار گوسفند، بز و شتر گناه دارد پس کشتار ماهیان، نهنگها، خوکها، و مابقئ زنده جانها نیز گناه داشته چرا که آنها نیز جان دارند و بقول فردوسئ بزرگ "...که جان دارد و جان و شیرین خوشست!

و یک کمی اگر انسانی تر فکر کنیم قتل عام مردم فلسطین، عراق و افغانستان نیز گناه دارد...! ندارد؟

حساب میلیونها درخت ِکاج را که در این شب و روز ها ساقه هایشان را با اره هائ برقی و پطرولی میبرند و در جلو و یا داخل خانه ها و ساختمانها برائ چند روز چراغانی و به نمایش میگذارند هم از یاد تان نرود! چرا که آنها نیز جاندارند!

راستی آقائ زاهدی آیا کدام وقتی این ابیات مولوئ را نیز خوانده ای؟ (اگر خود سوره بقره را با تفسیرش بخوانی شاید بهتر باشد...):

البقره راست‏ بود موسى عمران نمود

مرده از و زنده شد چونکه به قربان رسيد

روزه چو قربان ماست زندگئ جان ماست

تن همه قربان كنيم جان چو به مهمان رسيد

مولوی خود واضحاً میگوید که این قصه ها (چی در قرآن و چی در مثنوی) همه رمزند و شما وقتی آنها را میخوانید سعئ تان بر این باشد که آنها را در زنده گی و امروز خود تطبیق کنید و گرنه خواندن آن داستانها نفعی ندارد:

ای برادر! قصه چون پیمانه است

معنی اندر وی مثال دانه است

دانهٔ معنی بگیرد مرد عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

ماجرای بلبل و گل گوش دار

گرچه ”گفت“ی نیست آنجا آشکار

ماجرای شمع با پروانه هم

بشنو و معنی گزین کن ای صنم

ذکر موسا بهر روپوش است لیک

نور موسا نقد تو است ای مرد نیک

و دانستن بسیاری از حقایق چشمانی بغیر از این دو چشم ظاهر میخواهد که مولوئ بزرگ چی شیرین گفته است از دهن لیلی جواب اینگونه نابینایانرا:

گفت لیلی را خلیفه: كان توئی؟

كز تو مجنون شد پریشان و غوی ؟

از دگر خوبان تو افزون نیستی

گفت: خامش، چون تو مجنون نیستی

دیده ی مجنون اگر بودی تو را

هر دو عالم بی خطر بودی تو را

باخودی تو، لیک مجنون بیخود است

در طریق عشق بیداری بد است

هر كه بیدار است او در خواب تر

هست بیداریش از خوابش بتر

و از قول کرمانشاهی:

برو ای عاقل و از دیدهء مجنون بنگر

تا ببینی همه سو جلوهء لیلایی را

آری دوست عزیزم آقائ زاهدی

اگر به قصص الانبیا، داستان ابراهیم خلیل (ع) و ایثار اسمعیل (ع) و عدل الهی شکی داری باز هم شما را به خواندن چند بیتی از مولوی دعوت میکنم، چرا که با ابیات مولوی استدلال کرده اید:

هست قرآن حال های انبیا

ماهیان بحر پاک کبریا

چون تو در قرآن حق بگریختی

با روان انبیا آمیختی

تا قیامت می زند قرآن ندا

کای گروه جهل را گشته فدا

مر مرا افسانه می پنداشتید

تخم طعن و کافری می کاشتید

خود بدیدید ای خسان طعنه زن

که شما بودید افسانه، نه من

تا بدیدید ای که طعنه می زدید

که شما فانی و افسانه بدید

من کلام حقّم و قائم به ذات

قوّت جان جان و یاقوت زکات

نور خورشیدم فتاده بر شما

لیک از خورشید نا گشته جدا

نک منم ینبوع آن آب حیات

تا رهانم عاشقان را از ممات

و اینهم گفتار مولوی از زبان خداوند (ج) خطاب به پیامبر (ص) در مورد معجزه اش (9 سوره حجر: انا نحن نزلنا الذکر واناله لحافظون؛ ما نازل کردیم این کتاب را و ما حافظ آن هستیم.)

مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو نمیرد این سبق

ما کتاب و معجزت را حافظیم

بیش و کم کن راز قرآن رافضیم

تا قیامت باقیش داریم ما

تو مترس از نسخ دین ای مصطفی

کارتون از عتيق شاهد

شما در بخشی از نوشتهء خویش کوشیده اید تا از زبان مولوی مراسم حج را کاملاً رد کنید در حالیکه مولوی هیچگاهی در پئ رد اصول و فروع دین نبوده بلکه آنها را درجه بندی کرده است. به این مفهوم که نجات جان یک انسان ارزشش بیشتر از رفتن به مکه و حج است اما بدین معنی نمیباشد که همه مسلمین از رفتن به حج خودداری کنند و تمام سرمایهء خود را به فقرا و مساکین بدهند. تنها پول ذکات، صدقه و مابقئ وجوهات خیریه برائ از میان بردن فقر در جامعه کافیست ولیکن هنگامیکه ما مسلمین به یک حکم عمل و به دیگری عمل نمیکنیم، گناه ماست نه دین اسلام. شما از ظلم اعراب و آل سعود گرفته تا طواف و بوسیدن سنگ سیاه انتقاد کرده اید اما صرف نظر از آیات قرآنئ که در بالا آمده میخواهم از زبان مولوی بگویم:

عاشق که به صد تهمت بدنام شود این سو

چون نوبت وصل آید صد نام و لقب بیند

ارزد که برای حج در ریگ و بیابان ها

با شیر شتر سازد یغمای عرب بیند

بر سنگ سیه حاجی زان بوسه زند از دل

کز لعل لب یاری او لذت لب بیند

بر نقد سخن جانا هین سکه مزن دیگر

کان کس که طلب دارد او کان ذهب بیند

بازهم شما انتقاد از این دارید که میلیارد ها دالر زبان بسته چرا به جیب آل سعود رفته و صرف امور خیریه در داخل کشور هائ اسلامی نمیگردد؟ در حالیکه راجع به تریلیونها دالری که از درک چور و چپاول منابع طبیعئ ما به جیب قدرتهائ بزرگ رفته ویا منبعد میرود سکوت اختیار میکنید.

مسلمانها اگر وجوهاتی را که برائ پرداخت آن مکلف شده اند بپردازند، یقیناً که فقیری در کشور هایشان باقی نه مانده و نیازی به آمدن گروه هائ جاسوس، مبلغ و منافق تحت لوائ انجو ها و موسسات خیریه در سرزمین آنها پیدا نمیشود... تا یکی بدهند و ده تا بستانند...

نمونه اش را اگر به چشم ندیده اید شاید تحت نام شفاخانه هائ زنجیرهء ایمرجنسی در داخل کشور ( مشخصاً رحمت خان مسئول شعبه لشکرگاه)، و سناریوئ خبرنگار ایتالوی دانیل ماستروجی در مطبوعات شنیده باشید که به آزادئ سران طالب و شهادت اجمل نقشبندی و رانندۀ آنها منجر گردید.

و نمونهء دیگرش گروگان گیرئ مبلغین عیسویت (از کوریا) که خودم کلیپ هائ تبلیغ شانرا در یوتیوب (که فقط برائ یکروز قابل دریافت بود و فردایش ناجوانمردانه حذف گردید...) دیدم، که یک برنامۀ از پیش تعین شده بود و فقط کوریایی ها از بعضی از صحنه ها آگاهی نداشتند وگرنه دم به تله نمیدادند...

و صد ها مورد دیگر که اسناد چور و چپاول شان در کابل پرس نیز بار ها به نشر رسیده است...

بله آقائ زاهدی

اگر گوشت حیوانات ذبح شده در جریان مراسم حج حیف و ضایع میشود، مسئولیتش بر میگردد به مسئولین وهابئ آل سعود (که از <الف> تا <ی> اختیارات شان در دست یکی دو کشور غربی میباشد). وگرنه برائ دولتمردان سعودی فراهم نمودن کشتار گاه مجهز، فریزر و یخچال کار بسیار آسان و سادهء است که در نتیجه بتوانند گوشت هائ مذکور را به کشور هائ فقیر بفرستند که بازهم لازم به ذکر است که اعراب اختیار مستراب رفتن را هم باید از باداران خارجئ خود بیگیرند چی رسد به بقیۀ امور.

راستی کدام وقتی تاریخچۀ کلمۀ طیبه و شمشیری که بر پرچم آل سعود ترسیم شده است را خوانده اید و در مورد تاریخچۀ وارداتئ آن که پیامی بسیار بدی دارد، فکر کرده اید؟ از این آدرس میتوانید معلومات بدست آورید:

http://www.crwflags.com/fotw/f...

بله آقائ زاهدی

خودت اکثراً به معلول فکر میکنی نه به علت. شاید هم از قطع شدن جیرۀ کشور میزبان میترسی؟ من واقعاً متأسفم که جوانان ما اکثراً سطحی فکر کرده و جرئت گفتن حقایق را ندارند. ما همیشه در داخل کشور به اصطلاح مجاهدین و یا اجیران اجنبی (طالبان ِمتحجر) را فحش و دشنام میدهیم اما بسیار اندک پیش آمده که مجاهل و طالب آفرین ها را انتقاد کرده باشیم.

اگر پیروان یک دین بر احکام دین خود عمل میکنند و یا نمیکنند دلیل شده نمیتواند که ما بدون دانستن فلسفۀ احکام آن دین، بر ارزش هایش تاخت و تاز کنیم.

بعضی از دوستان در نقد هائ خود نوشته اند که چرا پیروان دین اسلام بعد از گذشت چهارده قرن تا هنوز نتوانسته اند که احکام مذهبئ خود را عملی کنند؟ این دوستان ما لطف نموده و سر در گریبان خود نمایند و این سوال را در قدم نخست از خود بپرسند.

تا وقتیکه ما بجز از یاوه گویی، خوردن، خوابیدن، تمسخر و تحقیر کردن ِاین و آن، غلامی کردن به بیگانه ها، و ناموس فروشی کاری دیگری نداشته باشیم حالت و روزگار ِما از این بد تر خواهد شد.

آیا بجز از اسلام در هیچ دینی دیگری سراغ دارید که اینهمه بر فراگیرئ علم و دانش و عمل نمودن به آن برائ پیروانش تأکید و سفارش کرده باشد؟

آیا خداوند (ج) نمیفرماید:

قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون (زمر، 9):

(بگو آيا آنهاييكه ميدانند با آنهاییکه نمیدانند، برابرند؟)؟

آیا پيامبر گرامي(ص) نفرمود که:

من اراد الدنيا فعليه بالعلم، و من اراد الاخره فعليه بالعلم، و من ارادهما معافعليه بالعلم.

(هركس درپي دنياست، بايد دنبال علم برود، و هر كس درپي آخرت است بايد دنبال علم برود، و هركس دنبال هر دوست، بايد دنبال علم برود).

آیا پیامبر خاتم (ص) نفرمود:

هلاك امتي في ترك العلم:

(هلاك امت من در ترك علم است).

آیا حدیث، اطلبوا العلم ولو بالصين:

"علم طلب کنید ولو در چین." از زبان پیامبر ِمسلمین (ص) نیست؟

آیا علی (ع) نفرمود "العلم ضاله المؤمن فخذوه و لومن ايدي المشركين"؟

(علم گمشدهء مومن است، پس آنرا بدست آورید با آنکه در دست مشرکین باشد.)

و آیا این علي(ع) نیست که میفرماید: اكتسبوا العلم يكتسبكم الحياه:

(علم را به دست آوريد تا از حيات بهره مند شويد.)

بله دوستان عزیز!

ما نباید مسئولیت خریت و جهالت خود را بدوش دین بیآندازیم. اگر به اصطلاح مجاهد و طالب، به نام اسلام مکتب و خانه هائ مردم را چور و به آتش میکشانند ویا اگر مردم بیگناه را به اشکال مختلف قتل عام مینمایند، باید تحقیق کرد که به امر کی و با پول کدام حکومت خارجی دست به این اعمال میزنند؟

ما از گوهری به اسم عقل بهره مندیم که نیروئ تشخیص دهندهء خوبی از بدیست. در کجائ آیات و حدیث نوشته شده که مکاتب را بسوزانید و مسلمین را حتی در روز عید به خاک و خون بکشید؟ اینها همه سیاست است نه دین!

اگر مردم ما به خاک و خون کشیده میشوند، علتش سیاست هائ شرر بار خارجی ها و نوکران داخلئ آنهاست نه دین. هر گروه ویا فردی را که دست به اعمال ناشایسته و شیطانی میزند لطفاً عاقلانه و با حوصلهء تمام ریشه یابی کنید تا برایتان ثابت شود که آنها نه تنها که در دین و مذهب ریشه ندارند بلکه از کوچهء انسانیت نیز هرگز گذر ننموده اند. همهء اینها نوکران قدرتهائ سلطه طلب و شیطانی بوده و احکام سیاسئ شیاطین را پیاده میکنند نه اصول دینی و مذهبی را.

به امید روزی که جوانان ما همت نموده و سابقۀ استعمار گران و تاریخ اسلام را بیطرفانه و بدور از اغراض و تعصب مطالعه نمایند و در اخیر نکات مثبت و مفید را گرفته و نکات منفی و مضر را از صفحۀ افکار خود پاک کنند.

متأسفانه نسل حاضر بجائ اینکه خود تحقیق و مطالعه کنند، اکثراً از طریق مطبوعات و رسانه هائ غربی که در اختیار مخالفین اند راجع به دین اسلام معلومات حاصل میکنند و این خود، اوج ِجهالت است.

در اخیر سالروز ولادت حضرت عیسی مسیح (ع) و حلول سال 2008 میلادی را به دوستان عیسوی و همزبانم صمیمانه تبریک و تهنیت میگویم.

پر حرفئ خود را با دو بیت از حضرت مولوی (رح) خاتمه میدهم:

رو سینه را چون سینه ها

هفت آب شو از کینه ها

وآنگه شراب عشق را

پیمانه شو پیمانه شو

گردن همۀ هم میهنانم از حلقه هائ غلامی، آزاد باد!

ای قوم به حج رفته...

معشوق تو همسايه ديوار به ديوار ... .

پنج شنبه 20 دسامبر 2007, نويسنده: حسين زاهدی

فريب گريه زاهد مخور ز سادهِ دلی

که دام در دل دانه است سجده داران را

پنج شنبه 27 دسامبر 2007, نويسنده: حسين زاهدی

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • آفرین بر شیری که خوردی و آفرین بر ایمانی که در دل داری و آفرین بر غیرت دینی که نشان دادی .

  • ثواب روزه و حج قبول ، آن کس برد

    که خاک میکده عشق را زیارت کرد

    (حافظ)

    با آقای ذکی موافقم و میخواهم این شعر زیبا را که در مورد عشق و اهمیتش است، از زبان مولوی بنویسم:

    هر کی در او نیست از این عشق رنگ

    نزد خدا نیست بجز چوب و سنگ

    عشق برآورد ز هر سنگ آب

    عشق تراشید ز آیینه زنگ

    کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح

    عشق بزد آتش در صلح و جنگ

    عشق گشاید دهن از بحر دل

    هر دو جهان را بخورد چون نهنگ

    عشق چو شیرست نه مکر و نه ریو

    نیست گهی روبه و گاهی پلنگ

    چونک مدد بر مدد آید ز عشق

    جان برهد از تن تاریک و تنگ

    عشق ز آغاز همه حیرتست

    عقل در او خیره و جان گشته دنگ

    در تبریزست دلم ای صبا

    خدمت ما را برسان بیدرنگ

    و در اخیر اینهم خلاصۀ وصیت نامۀ مولوی:

    شما را وصیت میکنم به ترس از خدا در نهان وعیان و اندک خوردن، اندک خفتن و اندک گفتن و کناره گرفتن از جرم و جریت ها و مواظبت بر روزه و بر پا داشتن نماز و فرونهادن هواهای شیطانی و خواهش های نفسانی و شکیبایی بر درشتئ مردمان و دوری گزیدن از همنشینی با احمقان، نابخردان و سنگدلان و پرداختن به همنشینی با نیکان و بزرگواران همانا بهترین مردم کسی است که برای مردم مفید باشد و بهترین گفتار کوتاه و گزیده است و ستایش از آن خداوند یگانه است.

    با احترام

  • متاسفم که صفحات وزین کابل پریس برای یکچنین مقالات بی‌ارزش و طالبان پسند به هدر میرود.

    جهان به کجا ها رسید و ما در فکر چه چیزهایی هستیم!! همین عوامل است که ما هر روز عقبگرد را تجربه میکنیم و بس.

    آقای میرهزار، خوب بود این مقاله را به کدام سایت دینی فارورد میکردید، سایتهایی که شاید ماهانه ده بیننده هم نداشته باشند.

  • من در يک خانواده مسلمان متولد شدم. مادرم مرا مجبور مى کرد هر روز صبح قرآن بخوانم، نماز بجا بياورم و در ماه رمضان روزه بگيرم. طى دوران رشد و بزرگ شدنم، مادرم مرا به نزد يک "پير" يا رئيس يک فرقه مذهبى که مورد احترام و قبول مسلمانان بود، مى برد. اين "پير" دار و دسته خودش را داشت و به جن و خرافات معتقد بود. "پير" اعلام کرده بود که زنانى که در حضور مردان مى خنديدند يا از خانه بيرون مى رفتند، توسط جن تسخير شده اند. او بيرحمانه اين زنان را کتک مى زد تا جن از پوستشان بيرون بيايد. او توصيف وحشتناکى از جهنم مى کرد. هرکس با او ديدار مى کرد بايد پول به او مى داد.

    "پير" توسط زنان جوانى احاطه شده بود که تنش را ماساژ مى دادند و هرچه او مى خواست برايش انجام مى دادند. يک روز در حضور من او اظهار کرد که قيامت، روز نابودى زمين، بزودى خواهد آمد، و زنان ديگر لازم نيست شوهر کنند. آنها بايد زندگيشان را براى الله فدا کنند.

    من از اينکه او زنان را وحشيانه کتک مى زد تا جن از پوستشان بيرون بيايد، و از توصيفاتش در مورد قيامت مرعوب و وحشتزده مى شدم. اما قيامت هرگز نيامد.

    "پير"، بيماران را با خواندن سوره هاى قرآن و کتک زدن آنها "معالجه" مى کرد. او آب مقدسى داشت که بيماران را با آن شفا مى داد. اما بيماران با آشاميدن آن آب، مريض تر مى شدند. به منهم از آن آب داده شد اما من هنگامى بهبود يافتم که پدرم که پزشک بود با داروهاى علمى مرا مداوا کرد.

    پدرم تشويقم کرد که آموزش سکولار ـــ غير اسلامى ــ داشته باشم. من درباره بيگ بنگ، تکامل و منظومه شمسى آموختم و به همين دليل در مورد اينکه خدا در شش روز کل جهان را خلق کرد، درباره افسانه آدم و حوا و داستان چرخش خورشيد به دور زمين و اينکه کوهها مانند ميخ، بالانس زمين را نگه مى دارند و غيره، اعتمادم را از دست دادم. مادرم از من خواست درباره خدا سوال نکنم و به او ايمان کورکورانه داشته باشم.

    سپس قرآن را خواندم البته آن را مطالعه کردم نه اينکه بدون درک معنى، فقط آن را بخوانم. و آن را کاملا مزخرف و چرند يافتم. قرآن که ميليونها نفر آن به آن عقيده دارند، از بردگى و نابرابرى بين مردم کاملا دفاع مى کند. اين در حالى است که در کشورهاى ديگر برابرى بين زن و مرد بعنوان يک حق انسانى برسميت شناخته شده و ماه هم توسط انسان تسخير شده است. در قرآن، مرد حق دارد چهار زن داشته باشد، حق طلاق دارد، مى تواند با بردگان زن سکس داشته باشد و زنان خود را کتک بزند. در مقابل ، زنان بايد بدنشان را بپوشانند چون آنها صرفا بعنوان يک شى جنسى و ابزار لذت جويى مردان نگريسته مى شوند. زنان از حق طلاق، وراثت برابر و شهادت مانند مردان محروم هستند. من دريافتم که الله به مسلمانان، نفرت از غير مسلمانان و قتل برگشتگان از اسلام را تجويز مى کرد.

    طبعا من قرآن را به کنارى گذاشته و به اطراف خود نگاه کردم. من دين را در زندگى واقعى و روزمره هم به همان اندازه ستمگرانه يافتم. من دريافتم که ستم و بى عدالتى ناشى از دين بخصوص در کشورهاى مسلمان در حال افزايش است.

    با شعور و آگاهى که کسب مى کردم متوجه مى شدم که دين مضحک است چرا که مانع تفکر آزادانه انسان، خرد و تعقل او مى شود. پدرم به من ياد داد به هيچ چيز بدون دليل عقيده پيدا نکنم. من همين کار را کردم. من نمى توانستم به خدا و دين معتقد باشم و بى خدا شدم. بالاخره يک روز قلم خود را برداشته و شروع به نوشتن عليه دين و کليه خرافات مذهبى کردم. من شروع به تلاش براى افشاى جنايات مذهب بخصوص بيعدالتى و ستم آن بر زنان کردم. من ديدم که چگونه اسلاميون با زنان مانند حيوانات يا بردگان عهد عتيق رفتار مى کنند. من درباره همه اينها نوشتم و به همين دليل مورد حمله و تعرض فيزيکى و شفاهى مذهبيون قرار گرفتم، آنها چندين بار عليه من به دادگاه شکايت کردند. آنها مرا از دين برگشته خوانده و بر عليه من چندين تظاهرات به راه انداخته و مراسم به دار کشيدن مرا به نمايش گذاشتند. آنها بدرون دفتر روزنامه اى که در آنجا ستون داشتم و مى نوشتم ريخته و عليه سردبير و ناشرين روزنامه به دادگاه شکايت بردند. خشم افراد مذهبى آنقدر زياد بود که من ناچار به ترک کشورم شدم.

    من در يکى از فقيرترين کشورهاى دنيا زندگى مى کردم. من ديدم که چگونه مذهب فقر را تمجيد مى کرد و باد مى زد و چگونه مردم فقير استثمار مى شدند. گفته مى شود که فقرا به زمين فرستاده شده اند تا با زندگى پر از بدبختى و ادبار خود ايمانشان به خدا را اثبات کنند. من هيچ آموزش مذهبى نديده ام که خواهان علاج فقر باشد. بلکه ثروتمندان موظف شده اند با بخشش پول به فقرا به شيوه مادر ترزا خدا را راضى کنند. فقرا بايد فقير و بدبخت باقى بمانند و فرصت طلبان با استفاده از آنها بليط ورود به بهشت را تهيه کنند.

    من اسلام و بنيادگرايى اسلامى را به يک اندازه مورد انتقاد قرار مى دهم. من فرقى بين اين دو نمى بينم. من دين را ريشه و منشايى مى بينم که بنيادگرايى بعنوان ساقه اى سمى از آن بيرون مى آيد. اگر ما بنيادگرايى را کنار بزنيم اما دين را نگه داريم روزى ديگر نوعى ديگر از بنيادگرايى رشد و ظهور مى کند. بر خلاف برخى از روشنفکران ليبرال که از اسلام دفاع مى کنند و گناه را به گردن بنيادگرايى مى اندازند، بنظر من اين اسلام است که به زنان ستم مى کند، اين خود اسلام است که مخالف دمکراسى و حقوق انسانى است.

    من خدا و بيرحمى نامقدسش را قبول ندارم. من وجدان خودم را دارم که به من باور داد تا از يک جامعه مبتنى بر برابرى و تعقل گرايى حمايت کنم. دين منشا فناتيسم، ريختن خون مردم، کينه، راسيسم، تناقض و جنگ است. فقط انسان گرايى است که مى تواند انسانيت به انسانها ببخشد و دنيا را قابل زندگى کردن بسازد.

    من بى خدا هستم. من به نماز و دعا عقيده اى ندارم. من به کار باور دارم. و کار من کارى است که بعنوان يک نويسنده مى کنم. سلاح من قلمم است.

    آنلاین :

  • بسم الله الرحمن الرحیم .ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا ط ومن کفر فان الله غنی عن العلمین .با عرض سلام به خوانندگان این سطور ناچیز ! از زمانیکه مقاله اقای زاهدی و تعداد دیگراز همنظران شانرا خواندم متاسف شدم که چرا اقای کامران میرهزار به یکتعداد از عناصری که همیشه به مادیات فکرمیکنند وخود را ازاد اندیش مینامند و ارایه نظریات را حق مسلم خود میدانند اجازه میدهند تا با نظریات خود باعث توهین به عقاید دیگران شوند .ازادی بیان معنی انرا ندارد تا هرکس هرچی خواست بگوید و دیگران را توهین کند و به ادیان اسمانی تاخت وتاز نماید .میخواستم مقاله ای نوشته وبه کابل پرس? ارسال نمایم که خوشبختانمه امروز نامه محترم م.ذکی را خواندم و بسیار خرسند شدم که ایشان با دلایل مقنع جواب اقای زاهدی را داده اند و من هم حرفهای شانرا تایید میکنم .اقای زاهدی با استفاده از بنای پنجم اسلام یعنی حج خواسته اند نظریات ضد دین خود را ابراز نمایند که زیادتر به ترحم بالای حیوانات و اینکه چرا اینقدر پول به جیب سعودی میرود پرداخته اند اما اینکه فلسفه اصلی حج چی است و چرا فرض شده ودرچه شرایطی انرا باید انجام دادتماس نگرفته اند که قابل تاسف است ؟ حج در لغت به معنی قصد بزرگ بوده اما در اصطلاح به معنی زیارت مکان مخصوص در زمان مخصوص وبا شرایط مخصوص میباشد. فرضیت حج با ایات واضح وروشن کلام ربانی ثابت است و انکار ازان در حقیقت انکار از قرانکریم ودین اسلام است که با احادیث و سنت نبوی ص نیز تایید شده است . متاسفانه اقای زاهدی و همنظران شان اعمال خلاف دین را که از سوی یک تعداد صورت میگیرد دلیل اورده و انرا نواقص دین تعریف نموده اند که کاملا ظلم و نارواست و ایشان از گفتار مولانای بزرگ استفاده نموده اند که اگر واقعا با تمام معنی مثنوی مولوی را بخوانند از رکن پنجم دین انکار نمیکردند از پیشرفت جهان متذکر شده اند!!!در همان جهان پیشرفته که ایشان ازان یاد میکنند امروزمیلونها خواننده مثنوی مولوی وجود دارد که بر حقانیت مولوی و دینش صحه میگذارد و با تاسف که یکتعداد دوستان صرف بالای مادیات تمرکز دارندو معنویت را فراموش کرده اند و اینکه چرا ما خلق شده ایم از چی بوجود امده ایم و انسان بلاخره به کجا میرود و توشه راه اش چی باشد و....؟ را فراموش نموده صرف به اسباب ظاهری توجه داشته که در مورد حج مشخصا میگویند که همه پولها به جیب سعودی میریزد درحالیکه چنیین نیست طور مثال 24100 نفر از افغانستان روانه سعودی شدند تنها پولی که کام ایر بدست اورد بیست وشش ونیم میلیون دالر میشود که مانند این پول چقدر پولهای دیگر شرکت های مختلف هوایی دیگر گرفته باشند و چنانچه اگاهی داشته باشیدکشور سعودی زیاد پیداوار ندارد ویک کشور مصرفی است و اکثریت اقلام از کشور های دیگر به سعودی میرسد که تجار سعودی نفع میبنند مگر پول اصلی به کشور های مختلف اسلامی وغیر اسلامی برمیگردد تنها از چین سالانه مقدار بسیار هنگفت اموال به سعودی صادرات میشود ویک کشور اسلامی که شاید اقای زاهدی هرگز فکرش را نکرده باشند بنگله دیش را میگویم سالانه به مقدار بسیار زیاد کلاه های مخصوص نماز به سعودی صادرات دارد که حجاج انرا خریداری میکنند تا به دوستان شان تحفه بدهند و این کلاه ها توسط مردم بنگله دیش تهیه شده واز مدرک ان نان میخورند و یا تولیدات مختلف در پاکستان ترکیه ایران هند وغیره ممالک دنیا به سعودی ومخصوصا در فصل حج صادرات میشود که بالاخره بسیاری از دیگران مستقیم وغیر مستقیم نفع میبرند وتعدادی زیادی از افراد ممالک مختلف اسیایی که در سعودی مصروف کار هستند نیز نفع گرفته و به فامیل های شان در کشور های شان پول ارسال میدارند که خود با عث بهتر شدن وضع زندگی انان خواهد بود و انچه که اقای زاهدی بنام اقتصاد اسلامی یاد کرده اند برداشت خود شان است که در واقعیت چنیین نیست و اصلا به اصطلاح عام کاسه بخش دست پروردگار است مثلا ذخایر انرژی که در سعودی و کویت و دیگر کشور ها وجود دارد و منابع طبیعی که در کشور ما وجود داردوانعده کشورهای که چنین منابع را ندارند به کجا دعوا کنندواینکه ما تنبل هستیم و کار نکریدم وازمنابع طبیعی خود استفاده سالم نتوانستیم هرگز گناه دین ما نیست و نه تنها اسلام بلکه همه ادیان سماوی تنبلی را رد نموده وتایید نمیکند وبرعکس همه ادیان سماوی وبلخصوص اسلام به کار وتلاش وکسب پول از راه حلال توجه داشته و امر نموده است و قابل تذکر است که نوشته های محترمه نسرین کاملا ساختگی نظر میرسد وصرف برای خدمت به مخالفین دین خواسته اند داستان پردازی نمایند که به خوبی ضد ونقیص بودن مطالب شان در متن نوشته های شان اشکار شده است . در خاتمه ارزو دارم خدواند کریم همه را هدایت کند و از گمراهی نجات دهد. امین

  • دوست محترم تشکر از شما ,

    ایمانت قوی تر و بهشت برین جایت,خداوند بشما دانش و علم زیادتری ارزانی بدارد,تا با استفاده درست باعث رستگاری خود و دیگران شوید.

    با احترام

    ادریس مشعل

  • سلام آقای م ذکی!

    واقعاً مقاله خوب و جواب های دندان شکن. آفرین

    اما یک چیزی که من میخواهم خدمت شما عرض کنم که اسلام که حضرت محمد آورده بود و اسلام که ما حالا پیروی میکنیم بسیار فرق دارد. بالای این دین در طول تاریخ بسیار بلا ها آورده اند. این دین در کشور ما محافظین چون سیاف، محسنی ، ربانی ............ دارند همین ها استند که در این دین تغیرات میاورد.

    و دیگر این که عروسی دختران 9 ساله با مردان پیر را انگشت شمار گفته اید نمیدانم که شما از واقعیت ها جامعه بی خبر استید یا خود را به کوچه حسن چب میزنید. شاید از داستان دختر 14 ساله یا هم کوچکتر از آن را که همین آغای محسنی به عقد خود در آورده بود خبر ندارید. پس جامعه که رهبر اش این باشد وای از رعیت اش.

    ا

  • اين مباحث در جامعه افغانستان به خرد انديشی کمک می کند. از کابل پرس? تشکر که برای اولين بار در طول تاريخ افغانستان بحث های آزاد گذاشته است.

  • The Qur’an has a story of a woman who has never had sexual intercourse (a virgin) that becomes pregnant and gives birth (Qur’an 19:16-21). This is a myth deeply rooted in many cultures. Muslims are used to debating with Christians, so they are never told that virgin birth is impossible, as this is a doctrine of Christianity as well. The reality is, this is a scientific absurdity.

    The Qur’an tells us that this same child who was born of a virgin mother is able to speak in complete sentences at only a day old (Qur’an 19:29-33)! While Muslims and Christians are debating the scientific knowledge written in the pages of the Qur’an, a rational thinker can clearly see that this idea of the talking baby, born of a virgin mother, is absurd. It was a myth adopted by Muhammad, and inserted into the text of the Qur’an.
    According to the Qur’an there was a man who could understand the speech of animals (Qur’an 27:18-19). While zoologists have formed methods of communicating with apes and chimps, no human being has ever been able to understand the "language" of species different from our own. The ability to speak like a human is formed by advanced brains with complex thought patterns, something most animals do not have. Therefore, to think that a man could understand the spoken language of another animal is absurd.

    What is even worse is the verses cited have this man hearing the speech of ants! It is a scientific fact that ants have no speech patterns. They communicate through chemical trails, and other forms of odor. In otherwords they communicate via smell, not sound! This blunder is understandable, as the average desert Arab in the seventh century would not know this. However this lack of knowledge of the animal kingdom proves human origin of the text, and disputes theories of a divine origin.

  • کاری به اسلام نداریم. ولی پیروان این دین آدمای خوبی نیستند. من به این مساله خیلی حیران هستم که با وجود اینکه اسلام اینهمه خوبی ها دارد پس چرا پیروانش این همه بد بختند ؟؟ مسلمان یعنی دزد دروغگو،کلاه بردار، زناکار، مردم آزار، کج رفتار، حسود. و..و..و.. پس خوبی این دین مبین به درد چه کسی میخورد؟؟؟

  • نخست از کابل پریس سپاسگذار هستم که زمینه چنین بحث حیاتی را برای جوانان افغانستان ودیگر کشور ها فراهم نموده است. من در مورد یک مسئله از همه دوستان پوزش میخواهم وآن اینکه وقت نداشتم تمامی مقاله ونظریات را مطالعه کنم اما یک دیدگاه عمومی از آن به دست آوردم ونظریاتم نیز بربنیاد همان برداشت سریع ارائه خواهد شد.
    تقریبا" همه متفق القول شده اند (چه حامیان وچه منتقدین دین) که دین اسلام یک عامل موثر وعمده(مثبت یا منفی) در شکل گیری شرایط افغانستان وتمامی کشورهای اسلامی است. بنا" زمانی آن فرارسیده است تا به دین اسلام با یک دید متفاوت وجدی نگاه بکنیم. پیش فرض های مانند اینکه "دین اسلام مشکل ندارد ومشکل در مسلمانها هست"،"اسلام دین صلح وصفا است"،"غربی ها میخواهند دین اسلام را بدنام کنند"، "اسلام در خطر است" وصد ها پیش فرض دیگری که متاسفانه در ذهن های ما مانند اسمم مان حک شده است را کنار بگذاریم وآنچه را که بیشترین نزدیکی را با زندگی روزمره یی مان دارد، با دقت بیشتری نگاه کنیم. من معتقدم که بیشترین انتقادات به اسلام امروز در حقیقت متوجه جایگاه آن است نه در جهت محتوای آن. به نظر من آنانیکه در دفاع از اسلام به نظریات حضرت مولانا، حافظ وسنایی استدلال میکنند، دچار یک اشتباه بنیادی هستند وآن اینکه تا اندازه یی محدودی که من با تفکرات این بزرگان آشنایی دارم، عشق آنان به اسلام به عنوان یک دین ویک راه میان خدا وبندگان معتقدش است. همه یی مسائل که آنان مطرح میکنند در حوزه یی فردی مطرح است ومن باور ندارم که مولانا از اسلام سیاسی واجتماعی که یکی از جدی ترین مشکلات زمان ما به شمار میرود دفاع کرده باشد. امروز اسلام جایگاه بسیار نامناسب را در تمامی جوامع اسلامی وبه ویژه در افغانستان اشغال نموده است. میخواهم استدلال کنم که اشغال این جایگاه تنها به تعبیر مسلمانان از اسلام ارتباط ندارد بلکه خود اسلام نیز فرامین دارد که آنرا به حوزه یی سیاسی واجتماعی میکشاند.
    به صورت فشرده باید گفت که دنیای امروز که افغانستان وجوامع اسلامی جز آن هستند، میطلبد تا آزادی فکر واندیشه به صورت بنیادی در تمامی جوامع انسانی بدون هیچ نوع پیش فرض تحقق یابد تا فرصتی دست دهد که حقیقت (که چه باشد وشاید هم صدها سال را در برگیرد) از میان لایه های تهمت، خشونت،تهدید،زورگویی،تکفیرگرایی، تحجر، جهالت، بیسوادی، فقر وصدها مشکل دیگر سربلند نموده واین انسان راه گم شده را راحت سازد.
    دوستان تا آن زمان بیائید بر سر یک چیز توافق کنیم وآن اینکه هر آنچیزیکه بتواند منافع ملی، رفاهیت اقتصادی، صلح پایدار، احترام به انسانیت، سهم گیری تمامی شهروندان یک کشور بدون در نظر داشت جنس، مذهب، قوم ورنگ، آینده یی روشن کودکان، بالندگی فرهنگی وسهم گیری فعال در دستاوردهای بشری را تضمین کند که حتی درتناقض با اسلام واقع شود را بپذیریم وقبول کنیم ونمی خواهم که یکی از دوستان بازهم این پیش فرض معمول را (مغلطه یی بزرگ) را بنویسد که اسلام با مسائل یاد شده در بالا تناقض ندارد.
    از عدم فصاحت لازم در زبان زیبای فارسی از دوستان معذرت میخواهم.

  • اگر مجال سخن فراخ تر بود و از منجنیق فلک سنگ فتنه نمی بارید و عقاب جور بال در همه شهر نگشوده بود و رهزنان گره برزبان نبسته بودند و اگر نبود عوامی عوامیان و حرامی حرامیان ، غیر منطق لب نگشادمی . لیک از چشم بد ، ز هر لب زخم های روح فرسا خورده ایم .
    انشتاین در کتاب خودش « جهان آنطوریکه من میبینم » آورده است که : « اگر عامل تعین کننده رفتار بشر در این جهان تنها بیم از کیفر یا امید پاداش در جهان دیگر باشد ، شرایط حاکم برجامعۀ بشری ما شرایطی ترحم آور خواهد بود . اسطورۀ پاداش یا کیفر آن جهانی ، ویران کنندۀ همه موازین اخلاقی این جهان است .
    شما چرا به دنبال خدایی میگردید که شما را ببخشاید ؟ مگر گناهکارید ؟ اگر گناهکارید ، چرا به جای طلب بخشش از خدا ، گناهان تانرا جبران نمیکنید ؟ چرا از آنهایی که در حق شان مرتکب ظلم و ستم شده اید ، تقاضای عفو نمی کنید ؟ آنها هستند که باید شما را ببخشند ، نه خدا . از خدا می خواهید به شما که باعث ضرر و رنج و آزار به دیگران شده اید رحم کند ؟ آیا مظلومان و ستمدیده گان به خدا وکالت داده اند تا از طرف شان ، ظالمان و ستمگران را ببخشاید ؟ از خدا میخواهید به شما طول عمر و سلامتی و ثروت و بزرگی عطا کند . مگر خدا شرکت بیمۀ عمر ، انبار سلامتی و ثروت و فروشگاه بزرگی و عزت دارد ؟ مگر نمی دانید که طول عمر به سلامتی و سلامتی هم به رعایت بهداشت و زندگی متعادل و پرهیز از زیاده روی در خوردن و نوشیدن و دوری گزیدن از کارهای مضراست ؟
    مذهب را افراد توانمند بوجود آوردند تا بوسیلۀ آن بر توده های بینوا و محروم اجتماع بشر فرمانروایی نمایند . تمام مذاهب فرآوردۀ و دست پروردۀ بشر است . ناپلیون
    دانته نویسنده بزرگ قرن چهاردهم ایتالیا با نوشتن شاهکارش « کمدی انسانی » در دیوار های بلند و ستبر کلیسای روم درز ایجاد کرد که دو قرن بعد با انقلاب دینی و اصلاح دین ، دیوار خرافات و موهومات و حکومت سیاه هزار سالۀ پاپ ها سرنگون گردید .
    زکریای رازی در قرن سوم هجری سه مجلد کتابش را در مورد رد سنت ها و آموزه های خرافی دین نوشت که بعد ها حریقش کردند و نیز گویند با همان کتاب ها آنقدر بر فرق سرش زدند که بینایی اش را از دست داد . رازی گفت : آنچه با عقل سازگار نیست اگر به قرآن و پیامبر هم نسبت بدهند ، درست نیست . اگر دینی مردمی نبود ، خدایی هم نیست و اگر خدایی مردمی نبود ، خدای نیست . چنین خدا و دینی بیگمان وسیله ای است که قدرت طلبان و منفعت جویان طمعکار و انحصارگران بیدین و بی خدا برای هدف های شخصی و گروهی خود ساخته اند و بکار میبرند .
    تمدن اسلامی تمدن فقه محور است و از فقه سالاری تا دموکراسی که قلبش قانون سالاری است فاصلۀ زیاد است خیلی . تنها معیار مشروعیت عدالت است نه اسلامیت . نارسایی نظام فقهی دراین است که تکلیف اندیش است نه حق اندیش . لذا داروی شفا بخش حق را باید به این اندام نیم مردۀ تکلیف اندیش تزریق کنیم تا تندرستی و چالاکی دموکراتیک پیدا کند و جامۀ عدالت امروزین که بر مدار حقوق بشر می گردد بر قامتش راست آید و توازنی مطبوع و مطلوب میان حق و تکلیف برقرار کند و این بسی فاصله دارد با آرمان خیال اندیشانۀ کسانی که خواهان استخراج دموکراسی از متن تعلیمات اسلامی اند . اکثر دین باوران مقلد اند نه محقق و عقایدی دارند مُعلل و غیر مُدلل که زادۀ جبر محیط و تلقین و تربیت است و من ایمان تقلیدی آنان را بر نمی آشوبم .
    دیگر از نیاز روانی انسانها نگویید ، این نیاز روانی نوعی بیماری است لطفاً پی علاج بیماری برآیید . قرنهاست به نام این تکیه گاه معنوی ، بازار سوء استفاده ازین نیاز ادامه دارد . افسانه ها ساخته شد ، حدیث ها و حکایت ها جعل گردید . جنگ ها راه انداخته شد و به جای آرامش معنوی و رفاه و سعادت مادی ، آدم ها کشته شدند و دینمداران و دکمانداران دین ، بنام دین تسمه از گردۀ مؤمنان کشیدند و کنون نیز میکشند . هرکجا حکومت از مردم و برای مردم باشد تفاوت نمی کند که مردم چه دینی یا چه عقیدۀ دارند . مردم باید بدانند که خدا و دین هیچگاه حکومت نکرده و نمی کنند ، بلکه این افراد هستند که به نام خدا ، دین ، ایدیولوژی حکومت میکنند . زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش .
    اسپینوزا یهودی سرشناس و فیلسوف هالندی ، ولتر نویسندۀ « دیکسیونر فلسفی » زیگموند فروید و آلبرت انتشتاین و دیگر متفکران سرشناس به نوبه خود اصالت تورات را با قاطعیت انکار کردند و و لتر وجود خود موسی را به استهزا گرفته است .
    در اعلامیه اسلامی حقوق بشر که در سال 1951 از جانب کشور های اسلامی انتشار یافت بر حقوقی از قبیل آزادی مذهب و منع برده گی و تساوی کامل حقوق زن و مرد بصورت قاطه تأکید نهاده شده است ، در صورتیکه اینها با مقررات قرآنی تناقض دارند . همین جهان پیشرفته مسیحی اخیراً پنجاهمین سالگرد تدوین منشور جهانی حقوق بشر را بعنوان دستاورد حقوقی و قضایی جشن گرفت و این منشوری است که دست کم دوازده مادۀ از مواد سی گانه آن با کتاب مقدس تناقض دارد . در جهان مسیحی حکم اعدام را لغو کردند در صورتیکه این حکم یک از مقررات اصولی تورات است .
    ادامه دارد .

  • سلام بر ذکی ! بسیار عالی نوشتی و به این میگویند جواب دندان شکن ولی حیف که : صم بکم و هم لا یرجعون

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس