زن ، جامعه و نقش آن در توسعه ی اجتماعی
انسان وحشی که به تنهای شکار می کرد و خود را زنده نگه میداشت تدریجاَ خانواده ای تشکیل داد و تمام اعضای خانواده برای یکدیگر و بخاصر یکدیگر کار می کرند، بعد ها کارگران و پیشه وران را به وجود آوردند. به این ترتیب می بینیم که تدریجاَ واحد های اجتماعی رشد و توسعه یافته. آنها با توجه به خواست ها و نیاز های که داشته در اجتماع زیست نموده اند تا از آسیبها رهایی یابد، و در واقع می شود گفت که با توجه به ساختار ترکیبی جامعه ی انسانی هیچ جنسی بر جنس دیگر برتری ندارد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بر خورد از حقوق و آزادی از ارزش های حیاتی و حقوقی هر فرد می باشد،که توام با تولد انسان بوده است. "انسان در ذات خود آزاد به دنیا آمده و هیچ گونه ارگان و نهادی نمی تواند این حق آزادی را از انسان سلب نماید و یا انسان را مجبور به ترک آن نماید. لذا این حق در ذات و سرشت انسان جای دارد، که بدون تفکر و آندیشیدن و بیان آن انسان مفهوم ندارد؛زیرا هویت انسان سایر موجودات در واقع همان تفکر و نیروی عقل است که انسان را مفهوم و هویت می بخشد و با عقل و بیان آن انسان کامل پنداشته می شود ".
در جوامع قدیم هند و چین روم وجزیرة العرب و...دید گاهی رواج داشت که اکنون هم رسوبات آن در گوشه و کنار جهان به چشم می خورد. بر اساس این بینش تفرطی زن موجودی است زبون و پلید، در ردیف حیوانات که مجبور است همواره در خدمت مرد باشد بر این مبنی طبعاً از هر گونه حقوق فردی، اجتماعی وسیاسی محروم بوده که حتی حق تمصمیم گیری در مورد سرنوشت خویش را هم ندارد، زیرا زن انسان به شمار نمی آید تا از حقوق انسانی بهره مند باشد.
زن در برخی از این جوامع آنچنان سقوط کرده بود که حیات او هم به ارده مرد وابسته بود، در هند وقتی مرد می مُرد، زن را هم با جسد وی می سوزاندند و یا با ذلت و خواری رها می کردند. شواهد فروانی در کتابهای تاریخی ملل و نحل در این مورد وجود دارد، و نشان می دهد که در نظام جاهلیت زن آنچنان موردی بی مهری قرار گرفته که وجود او ننگ و عاری به شمار می رفت و وقتی مردی می شنید که همسرش فرزند دختر به دنیا آورده از شدت ناراحتی وغضب صورتش سیاه می شد، ودرفکر چاره جویی بر می آمد که این ننگ و ذلت را تحمل کند یا دختر را زنده به خاک بسپارد. اما در قرن تمدن، خرد وعلم بدبختانه ما شاهد چنین واقعیت ها هستیم،جامعه ما امروز شاهد اینست که یک جامعه خشین مرد سالار و سنتی باقی مانده است، که همه ی اندیشه ها (اندیشه سیاسی یا حقوقی و...) رشد چندانی نداشته است. در این جامعه زن موجود مکلف بوده است.که نه تنها حقوق شان زیر پاه شده بلکه آنان مکلف اند تا دستورات سالاران خود را بدون چون و چرا به عنوان تکلیف لازم بپزیرد، وگر نه به عواقبی از قبیل تحقیر و توهین و یا لت وکوب دچارمی شوند.
این وضعیت افسوسناک در حالی وجود دارد که مجمع عمومی سازمان حقوق بشر که در تاریخ دهم دسمبر سال 1959به توصیب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده،و آزادیهای مربوط به حقوق بشر را یکجا گرد آورد و اعضای سازمان ملل متحد را به پیروی آن موظف ساخته است. مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم وکلیهُُ ملل اعلام می کند تا جمیع افراد و همه ارکان اجتماعی این اعلامیه را دایماً مدنظر داشته باشند. احترام این حقوق و آزادی های توسعه یابد و تدابیر تدریجی ملی، بین الملی شناسایی و اجرای واقعی وحیاتی آنها چه در میان خود عضو چه در بین مردم کشور های که در قلمرو آنها میباشد تأمین گردد. برای بسط بیشتر موضوع چند ماده کنونسیون را نقل می کنیم: ماده دوم:(1)" هر کس می تواند بدون هیچگونه تمایز مخصوصأ از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملت وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر از تمام حقوق و کلیه ی آزادی های که در اعلامیه حاضر ذکر شده است بهره مند گردد. (2) به علاوه هیچ تبعیض به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضأی یا بین المللی کشور یا سرزمین باشد که شخص به آن تعلق دارد ،خواه این کشور مستقل تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد".ماده سوم:"هرکس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد".ماده چهارم: "احدی را نمی توان در بردگی نگهداشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است".ماده پنجم: "احدی را نمی توان تحت شکنجه، مجازات یا بد رفتاری قرارداد که ظالمانه یا بر خلاف انسانیت و شؤن بشری یا موهن باشد".ماده ششم:"هر کس حق دارد که شخصیت او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود". ماده بیست و هفتم:(1)"هر کس حق دارد آزادنه در زندگی فرهنگی و اجتماعی شرکت کند، از فنون هنرها متمنع گردد ودر پیشرفت علمی و فواید آن سهیم باشد.(2)هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثار علمی، فرهنگی و چیزی دیگر خود بر خوردار شود".
به رغم چنین اعلامیه ها با چنین ماده های خوبی که دارد، به ظاهر ازطرف حکومت ها و نهاد های حقوقی و همچنان از طرف خانوده های استقبال گردیده، اما در میدان عمل بر خلاف این ظاهر سازی ها تابع سنت های کهنه قرار گرفته اند، در خیلی جا ها حقوق زن مراعات نگردیده و نمی گردد ، که هر گز اختیاری از خود نداشته بلکه افسار و سرنوشت شان همیشه در دست مردان بی رحم بوده اند. توهین ،اهانت وبازی با سرنوشت زن که از طرف بنیاد گراها و افراطیون در ظاهر پاسبان دین اما در حقیقت نوکران خارجی بنام طالبان در افعانستان صورت گرفت، همه ما شاهد بودیم که چگونه بنام دین ومذهب و اسلام و... با سرنوشت نیم جامعه وهمچنان با سرنوشت میلون ها انسان دیگر بازی می کرند و می کنند آنان مدعی بودند که ما برای تعبیر و تفسیر دین، اصلاح جامعه وگسترش عدالت و به ویژه بجاه کردن امر به معروف و نهی از منکر آمده اند. از دید گاه طالبان یکی از گسترشهای عدالت را که میتوان نام برد این بود که آنها می گفتند: "زن را موجودی دور کننده ای بین خدا و انسان است.و می گفتند ما مکلف ایم (چون مسلمانیم ) که مردم را از کار نا شایسته نهی و به کار خوب راهبری کنیم".(2) سپس با چنین عملکرد طالبان جامعه افعانستان را به انحطاط و انزوا گرایی کشاند که مردم و مخصوصاً زنها آزادنه زندگی نمی توانستند.
باری، از آنجاکه جامعۀ ما کاملاً قبیلوی و سنتی است ، شکیبا یی و بردباری این خواستهای انسانی و بشری را ندارد که زن هم به حیث انسان باید از ارزشهای انسانی بهره مند گردد، و با تآسف باید گفت که محبوس کردن زنان پاره ی از عنعنات شوم ما است که زن را مخصوص آشپز خانه میدانیم و حتی بعضی ها معتعقد اند که زن نباید پا از چارچوب فرهنگ قبیلوی بیرون نگذارد. لاشک این بینش افراطی خود حق انسانی را از زن سلب نموده، باعث می گردد که زن ها در چار دیواری خانه ها محبوس شوند و همینطور از حق آموزش ،حق فعالیت سیاسی و اجتماعی محروم می شوند و در نتیجه فاصله میان زن و مرد دورتر می شود و این امر سبب پسماندگی زنان می گردد.
انسان وحشی که به تنهای شکار می کرد و خود را زنده نگه میداشت تدریجاَ خانواده ای تشکیل داد و تمام اعضای خانواده برای یکدیگر و بخاصر یکدیگر کار می کرند، بعد ها کارگران و پیشه وران را به وجود آوردند. به این ترتیب می بینیم که تدریجاَ واحد های اجتماعی رشد و توسعه یافته. آنها با توجه به خواست ها و نیاز های که داشته در اجتماع زیست نموده اند تا از آسیبها رهایی یابد، و در واقع می شود گفت که با توجه به ساختار ترکیبی جامعه ی انسانی هیچ جنسی بر جنس دیگر برتری ندارد. بنابر این، بر خورد از حقوق و آزادی از ارزش های حیاتی و حقوقی هر فرد می باشد،که توام با تولد انسان بوده است. "انسان در ذات خود آزاد به دنیا آمده و هیچ گونه ارگان و نهادی نمی تواند این حق آزادی را از انسان سلب نماید و یا انسان را مجبور به ترک آن نماید. لذا این حق در ذات و سرشت انسان جای دارد، که بدون تفکر و آندیشیدن و بیان آن انسان مفهوم ندارد؛زیرا هویت انسان سایر موجودات در واقع همان تفکر و نیروی عقل است که انسان را مفهوم و هویت می بخشد و با عقل و بیان آن انسان کامل پنداشته می شود".(۳)
افزون براین، به کار گماشتن زن در شعبه های مختلف زندگی اولین گامی است که تغیرات اقتصادی را با خود را همراه دارد و همچنان باعث می گردد تا فشار های گوناگون جسمانی و دماغی مرد تقلیل یافته و زنان نیز از استعداد های سرکوب شده خویش آگاهی یابند. چنانچه ذکر شد که انسان توام با آزادی و برابری تولد میشود و آزادی و برابری نیز به انسان مفهوم انسان را می بخشد. معهذا، به رسمیت شناختن حقوق زن به معنی ارج گذاری و احترام به مقام انسان است.
منابع:
1:فرهنگ علوم سیاسی، علی رضا جهانیار، 32،38
2:طالبان،احمد رشید،ص 168
3:چهار مقاله در باره آزادی، آیزیابرلین،ص 41