صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > همه عمربا تو قدح زدیم...

همه عمربا تو قدح زدیم...

جاويد فرهاد
دوشنبه 22 آگوست 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

"همه عمرباتوقدح زدیم ونرفت رنجِ خمارِما

چه قیامتی که نمی رسی،زکنارِمابه کنارِما"

"قدح"بربنیادنگرش عارفانه می تواند اشاره به "قدح وحدت"؛یعنی یگانگی مطلق باشد.باتوجه به این پنداشت اگرتمام عمر"عارفِ سالک"قدح وحدت رابرای شناخت ومعرفت جهان وحدت نوش کند،نه تنهاکه خماراو(که این جامنظورازخمارهمان نیازوتشنگی برای نوشیدن قدح وحدت است)رفع نمی گردد؛بل به میزان خماروی افزوده هم می گردد.

وحدت چیست؟:

وحدت،عالم یگانگی مطلق است که ازآن به نام جهان"وحدت الوجود"درسلکِ صوفیه یادشده است.

وحدت الوجودصفت ذاتی پروردگاراست که درآن هیچ گونه دویی ودوگانگیی موجود نیست؛جهانی ست مطلق ویگانه که دریدّقدرت وتوانایی خوداست وازاین روتشریک رادرهیچ حدومقیاسی برنمی تابدوبه تعبیرقلاسفه ومتکلمین:"قدیم"است وقایم به ذات خود.

این نگرش برعکس نگرش درجهان"کثرت الوجود"(که جهان منوط به انسان وپدیده های حیّه است) می باشد.

کثرت الوجودازمنظرعرفان فلسفی جهان "حادث" است وقایم به ذات خودنیست؛یعنی وابسته به وحدت الوجود(خداوندج) است؛زیراآفریدگارش وی است.

همان گونه که ازچشم اندازعرفان فلسفی مطرح شد،وحدت الوجودقدیم است وعالم قایم به ذات خود؛یعنی اراده اش ازآن خودش است وبدون وابستگی به شی؛عامل وپدیده ای وجودداردوبه جهان کثرت الوجودنیازهستی شناسانه ندارد؛امابرعکسِ این مطلقیت تامِ وحدت الوجود،جهان کثرت(کثرت الوجود)وابسته ومتعلق به جهان وحدت الوجوداست وبحث هرگونه خودارادیت مطلق درآن منتفی است.
جهان کثرت به بیان روشن،زاده ی جهان وحدت است وازهمین روقایم به ذات خودنیست وحادث است.

"چه قیامتی که نمی رسی،زکنارِمابه کنارِما"

بربنیاداشاره ی فوق درمصرع نخست این بیت گفته شدکه اگرتمام عمرهم عارفِ سالک قدح وحدت رابرای معرفت ازجهان وحدت نوش کند،بازهم ازمیزان خماریاعطش وی برای دریاقت بیشترمعرفت کاسته نمی شودودرواقع"رنج خمار"اوازاین عطش (معرفت) رفع نمی گردد.

پس بربنیاد این نیازسیری ناپذیرباآن که همه ای عمرقدح معرفتِ وحدت رانوشیده،خدایی که همه ای عمراوتصورمی کرده که درکنارش هست،درواقع هنوزدرکنارش نیست؛یعنی اوهنوزدرذات وحدت الوجودبه گونه ی واقعی ره نیافته خدادروجودش حلول نکردهوازکنارتصورش تاکنارواقعی وعملی اش راه درازی هنوزموجوداست که باطی نمودن مراحل ووادی های معرفت وعرفان، بایدآن هارابپیمایدتافاصله ی میان تصورورسیدن به کنارحقیقی وعملی او(سالک)برای رسیدن به وحدت الوجودازمیان برچیده شود.

"چه قیامتی"اشاره ی حسرتبار(نوستالژیک)برای بیان این وضعیت(دوری ازوحدت)؛یعنی "نرسیدن ازکناربه کنار"ازتصورذهنی تاکنش عرفانی است.(بحث عرفان نظری وعملی هم این جامطرح می شودکه باشدبرای بعد)
کاربرد"ز"که به معنای "از"وصورت اختصارشده ی آن(از) است وهم چنان"به"اشاره به دوحالت زمانی معین دارد؛یعنی "ز"اشاره به زمان دورترو"به"اشاره به وضعیت جاری حال یااکنون.پس خط فاصل(یاهم حجابی)که میان"زکنارماتابه کنارما"وجودداردبایدازمیان برداشته شودتابه آن عالم وحدت برسیم.(1)

"همه رابه عالمِ بی خودی ،قدحیست ازمیِ عافیت

سروبرگ گردشِ رنگ کو،که خطی کشدبه حصارِما"

"عالم بی خودی"همان عالم بیرون شدن ازپوسته ی خود(کثرت)وداخل شدن به وحدت است؛هنگامی که انسان(که این جامنطورازعارفِ سالک است)به عالم بی خودی؛یعنی بریدن ازانانیتِ ناشی ازتعلقاتِ نفس اماره رسید،قدحی ازمی عافیت می نوشد؛یعنی به فلاح وسلامتی واقعی که اشاره به هستی واقعی است،می رسد؛پس دراین مرحله"سروبرگ گردش رنگ"که به معنای اسباب تعلقِ نفسانی است،کجاست تاخطی کشدبه حصار"او؛یعنی اورامحدودکندواین اشاره درواقع کنایه ای است برای تعلقات نفسانی ومبرابودن سالک درمقام بی خودی ازهرچه که رنگِ تعلق نفسانی دردنیای مادی دارد،زیراوقتی وی درعالم بی خودی به سلامتی وهستی محض می رسد،ازهمه تعلقات بُریده وهیچ خطی ازرنگ(که این جامنطورازرنگ تعلقاتِ نفسانیِ مادی است)نمی تواندبراوحصارکشد؛یعنی اورادرمحدوده ی تعلقاتِ نفسانی اسیرسازد.به نوعی این رویکرد ذهنی بیدل اشاره به آزاده گی انسان درمرحله ی بی خودی نیزمی رساند

"چمنِ طبیعتِ بیدلم،ادب آبیارِشکفتگی

زده است ساغرِرنگ وبو،به دماغِ غنچه بهارِما"

"چمنِ طبیعتِ بیدلم"اشاره به سبزی وطراوت دهن شاعرانه ی شاعرداردکه مجموعه ی"ادب آبیارشکفتگی"؛یعنی اندیشه های آبدارسرزده ازآن،"ساغررنگ وبو"راکه مرادازخیالات رنگین ومعطراست به دماغ یاذهن "غنچه بهار"اوکه اشاره به همان رویکردخیال انگیز دربهارشاعرانگی ذهن شاعراست ،شکل داده است.

بایدبه این نکته توجه کردکه پس ازترکیب"چمنِ طبیعتِ بیدلم"،ترکیب بعدی"ادب آبیارشکفتگی"رادریک ردیف بهم پیوسته ی مفهومی بامصرع"زده است ساغررنگ وبو،به دماغ غنچه بهارما" معنا کنیم تابه آن فرضیه ی مفهومی ازبیت نایل آییم.

پانوشت:

1-"حافظ" هم باکمی تغییرصوری درلفظ(حجاب خودی) نگاه جذابی به این مسأله دارد:

"میانِ عاشق ومعشوق هیچ حایل نیست

توخودحجابِ خودی،حافط ازمیان برخیز".

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس