حافظه ی ممنوعه
اورلی کارتون - برگردان از رضا معينی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: دانستن تجربه ی کشورهای ديگر می تواند به جنبش حقوق بشر در افغانستان ياری رساند. اين نوشته درباره ی پاره ای از تجربه ها در کشور لبنان است. کابل پرس?
از سال ١۹٧٥ تا ١۹۹٠جنگ داخلي در لبنان ، ١٥٠ هزار کشته و ٣٥٠ هزار نفر زخمي بر جای نهاد. حاصل اين جنگ بدون پيروزمند و بازنده، فقط آن بود که رهبران گروه های مختلف شبه نظامي، مسلسل های خود را با کيف های وزارتي عوض کردند. وقتي " جنگ سالاران" به قدرت رسيدند، ديگر هيچ نفعي برای بازکردن جعبه ی پاندور حافظه ای نزاع برانگيز نداشتند. از سوی ديگر شبه نظاميان خود نيز بخشي از جامعه مدني بودند. تاکيد بر اين امر که "هر قرباني خود شکنجه گری ست" پذيرش بيشتری داشت و راه را پيشاپيش برای بي ثمر کردن هر تلاش در جستجوی حقيقت باز مي کرد. در کشوری که زير چکمه های سوريه و در اشغال بود، لبناني با دولتي موقتي هميشگي، برای لبناني هايي که مي خواستند مسئوليت گذشته را بر گردن ديگران بيندازند، توجيه خوبي نيز بود. حال سوری ها باشند يا فلسطيني ها و يا اسرائيل و امريکا باشد و يا ايران، هر گروه از جامعه، در خود و بسته بر ديگری، بدون هيچ گفت و گويي و اشتراک نظری با ديگر گروه ها، روايت "موثق و بي طرف" خود را از جنگ داخلي حفظ مي کند، و فراموشي به موتور محرک قدرت حاکم بدل مي شود.
البته ابتکاراتي در جهت "آشتي ملي" هم وجود داشته است. اسقف ماروني، وليد جنبلاط رهبر شبه نظاميان دروزی را که وزير جنگ زدگان شده بود در آغوش گرفت و ده – بيست دهکده هم برای پيشبرد اين ابتکار از سوی دولت انتخاب شدند، تاخسارات وارده به آنها جبران شود. اما همانگونه که ايدا کانافي در فيلم مستند خود به نام "لبنان من" نشان مي دهد : " آشتي کنان خطاها را به رسميت نشناخت و فقط تا حد پرداخت خسارت در برابر پس گرفتن شکايت پيش رفت. دولت خود جايگزين مجرم شد و مفهوم آشتي ملي از معنای آن خالي شد."
کشيدن ضامن گذشته
امل ماکارم موسس انجمن "حافظه ی آينده" مي گويد : "ما هر کدام خاطرات مان را داريم اما اين حافظه نيست، زندگي کردن با زنده ماندن تفاوت دارد، بايد به شکل علني رويداها و مسئولان آن را معرفي کرد تا اين خاطرات در گذشته بمانند و ما را تا حال حاضر تعقيب نکنند. ارتکاب جنايت اقدامي غير اخلاقي ست، تنها با ساختن حافظه جمعي در حال حاضر است که مي تواند اخلاق زيرپا گذاشته شده را بازسازی کرد." اين روشنفکر لبناني با هر يادمان " فولکلوريک" که ارتکاب جنايت را از خشونت زيانمندش تهي نکند مخالفت است. او مي گويد " اينگونه مراسم بر عکس جراحات را تازه مي کند و يا نياز به انتقام را برمي انگيزاند." امل ماکارم با همکاری روزنامه نگار برجسته لبناني سمير قيصر، در سال ٢٠٠١ سميناری را در اين باره برگزار کرد و سپس در دهکده ی شوف که صحنه ی کشتار دهشتناکي ميان دروزی ها و مسيحيان بود سمينار شاهدان را برگزار کرد. که در آن شبه نطاميان و مردم به شهادت آنچه گذشته است پرداختند. اما اثرات روحي به جای مانده از وحشت و ترس، هنوز قوی ست و مقاومت مي کند. او مي گويد : " مردم اين دهکده هنوز احساس مي کنند که تهديد مي شوند، چرا که عدالت بر قرار نشده و قاتلان هنوز در ميان آنها هستند." انجمن چندی بعد از اين سمينار، نشستي را با شبه نظاميان سابق و جوانان برگزار کرد، که در آن مسائل بي ملاحظه و مستقيم طرح شدند، تجربه ای پر بار که ديگر دنبال نشد. ترور ناگهاني سمير قيصر در سال ٢٠٠٥ و سپس جنگ ٣٣ روزه با اسرائيل در سال بعد به اين کارگاه جالب بازسازی حافظه پايان دادند. امل ماکارم مي گويد " فکر مي کنم ديگر دير شده است، ما فرصت را از دست داديم و دوباره جنگ غافلگيرمان کرد."
اما زوج جوان آلماني – لبناني که در خانه ای سفيد در حومه ی جنوب بيروت زندگي مي کنند. هنوز باور دارند که دير نشده است. مونيکا بورگمان و لقمان سليم بعد از ساختن فيلمي از پنج شکنجه گر دخيل در کشتار اردوگاه های صبرا و شتيلا، به بازسازی ديجتالي آرشيو فيلم های جنگ داخلي مشغولند. متاسفانه ٢٠ درصد اين اسناد در بمباران های تابستان گذشته از بين رفتند. در آنسوی نيز، برخي از بازيگران صحنه جنگ داخلي، زبان به سخن گشوده اند، در سال ٢٠٠٠ اسد شفتاری، يکي از افسران سرويس اطلاعاتي ارتش لبنان در سالهای جنگ، با انتشار نامه ای از همه قربانيان تقاضای بخشش کرد. در بخشي از اين نامه آمده است " پيش از جنگ، نسبت به مسلمانان، وجودم آکنده از پيشداوری و ترس بود، مسلح و قدرتمند، خود را خدا فرض کردم و تصميم گيرنده بر سرنوشت انسانها." او در اين نامه پس از شرح شرايط روحي که طي کرده است هدفش از نوشتن نامه را چنين مي گويد :" من اين اظهار ندامت را نوشتم تا پسرم همان خطايي را که من مرتکب شدم، در آينده تکرار نکند، اما او فکر مي کند، من "ضعيف" نشان داده ام."
واکنش های متفاوتي نسبت به انتشار اين نامه نشان داده شد، رئيس سابق اش، الي هوبيکا (که در کشتار صبرا و شتيلا دست داشت و خود نيز قرباني تروری نافرجام شده است) گفت که او را به خاطر " آويزان کردن لباس های کيثف" در برابر ديگران "هرگز نخواهد بخشيد". عده ای ديگر بدبينانه، معتقدند که اين " اظهارات مبهم اجازه نمي دهند که رويدادها به روشني مشخص شوند و کافي نيستند."
به فراموشي سپردن "ناپديد شدگان"
در برابر دولتي چنين ناشنوا، که در پاسخ فرياد خانواده های "ناپديد شدگان" فقط سکوت کرده است؛ ابتکارت تازه ای از سوی افراد مختلف شکل مي گيرد. صحبت از ١٧٠٠٠ نفر است که در طي جنگ در پست های بازرسي به گروگان گرفته شده اند. سرنوشت اين افراد نا معلوم است عده ای برای تبادل متقابل مورد استفاده قرار گرفته، برخي در گور های دستجمعي دفن شده، تعدادی به اسرائيل فرستاده شده اند و يا در زندان های دمشق در حال پوسيدن هستند. "ناپديد" کردن تا سال ٢٠٠٥ و تا زمان خروج ارتش سوريه از لبنان ادامه داشته است.
"ناپديد شدگان" پرونده ای پر سر و صداست، چرا که برخي از دولت مردان کنوني از چند و چون آن "مطلع" هستند. رژين سنيفر که در دوران جنگ داخلي از اعضای يک گروه شبه نظامي مسيحي بود، اخيرا کتابي به نام " من اسلحه را زمين گذاشتم" نوشته است، وی مي گويد : روزی که خبر مرگ مادر يکي از "ناپديد" شدگان را شنيدم در حالي که مي دانستم پسرش در سال ١۹٨٦ به دريا انداخته شده است، و او ندانست، تصميم گرفتم سکوت را بشکنم."
در لبنان دو کميسيون ملي يکي بعد از ديگری برای "ناپديد شدگان" به وجود آمد و سپس نهاد مشترک ميان سوريه و لبنان تشکيل شد که تنها کارش به خاک سپردن پرونده های "ناپديد شدگان" بود. از ٧٠٠ موردی که کميته خانواده های " ناپيد شدگان" از سوريه خواهان روشن شدن سرنوشت شان شده بودند، از سوی سوريه پاسخ داده شد : "که هيج لبناني در زندان های سوريه وجود ندارد." چگونه مي توان اين امر را تائيد کرد در حالي که در ١٦ نوامبر ٢٠٠٠ به شکل ناگهاني ٤٦ لبناني از زنداني در سوريه آزاد مي شوند. اخيرا سازمان عفو بين الملل سوئد نامه ای از سفارت سوريه در اسلو دريافت کرده است که در آن اعلام شده : ناجيب يوسف جاماني به اتهام جاسوسي اعدام شده است، پيش از اين دولت سوريه قاطعانه اعلام کرده بود که هيچ خبری از اين " ناپديد" شده ندارد. از طرف لبنان نيز مقامات رسمي تا کنون، به سوال رسمي نماينده پارلمان قاسم مکيبر که در ١٣ آوريل ٢٠٠٦ خواهان تشکيل کميته تحقيقي بين المللي در باره ی " جنايات مرورزمان ناپذير" و پيشنهاد تشکيل کميسيون حقيقت ياب و سازگاری ملي را داده است، هيچ پاسخي نداده اند. امروز نيز که از مسئولان وزارت دادگستری لبنان در باره ی "ناپديد" شدگان مي پرسيم، مي گويند " زمان مناسبي برای طرح اين سوال نيست!"
دراوج مباحث در باره ی تشکيل دادگاه بين المللي برای قضاوت در باره ی ده ها جنايت سياسي انجام شده در لبنان در بعد از اکتبر ٢٠٠٥، زمان آن نرسيده که پرونده های بيشتری را بازکرد؟
در زبان عربي الحقيقت به معنای حقيقت است، در اين کلمه "حق" نيز هست که عدالت نيز معنا مي دهد، آيا مي توان به يکي بدون کنار نهادن آن ديگری دست يافت.
بيداران
پيامها
7 جنوری 2008, 00:51, توسط B.popal
به اميد روزی که در افعانستان هم کميسونهای ازمليگرايان ودست اندرکاران حقوق بشر تشکيل وباهمکاري بانهاد های بين المللی بتوانيم مجرمين سه ده جنگ را(چپ وراست ) رابميز محاکمه بکشانيم مصالحه ملی وعدالت اجتماعی را نميتوان فقط بافيصله چند اوباشی که که از طريق لويه جرگه نامنهاد برائت حاصل نموده اند درعمل تطبيق نمود. مفقود شدن هزاران هموطن کشتار دها هزار هموطن بخاطر مخالفت عقيدتی وفکری هزاران معيوب مليونها مهاجر وبيجا شده از خانه وکاشانه تخريب زيربنای اقتصادی تقسيم ملت واحد به گروها و ميليت ها از نقطه نظر قومی زبانی ومنطقوی ودها پرابلم ديگر. بدون بدام کشيدن عاملين بدبختيهای فوق نميتوان ازمصالحت صلح وعدالت اجتماعی حرفی رابيان نمود. امروز وظيفه ورسالت تمام روشنفکران وپيشروان جامعه است تادست بدست هم داده در ئنابودی ناسيوناليزم ميلتی کوشش همه جانبه نمايند .رسالت هر روشنفکر است تافاصله ها خاليگاها را که بين ميليت ها توسط همين ناقيصن حقوق مردم بوجود امده باکوشش پيگير پرنمود.وبه اميد روزي که عقاب عدالت درفضای وطن مابه پرواز درايد.