صفحه نخست > دیدگاه > مردم سالاری در اندیشه غوغا سالاری

مردم سالاری در اندیشه غوغا سالاری

نويسنده: بصيربيگزاد
يكشنبه 8 آپریل 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اشاره:
گفته شد حاكميت فعلي افغانستان با آنكه شعار مردم سالاري و مصالح ملي در قالب دموكراسي سر ميدهد، فاقد شرايط و خصوصيات حكومت مردم سالار است زيرا با استفاده از اين دو اصطلاح مقدس طيي اين پنج سال هم حقوق حقه مردم (محاكمه جنايت كاران جنگي و ناقضين حقوق بشر و باز خواست غاصبين داريهاي مردم و دولت) را پايمال كرده و هم موجب نا آراميهاي روز افزون و نارضايتي اتباع كشور گرديده است.و همچنان ياد آوري شد كه حاكمت نه تنها زور گويان و تفنگ سالاران را محاكمه نميتواند كه بر تداوم اعمال آنها صحه گذاشته وعملكرد آنها را مصلحت عامه ميپندارد.

در اين قسمت نگارنده تلاش ميكند تا خصوصيات و شرايط حاكميت مردم سالار را در عصر حاضر به بحث بگيرد. حكومت مردم سالار يعني حكومت مردم توسط مردم و براي مردم. اينگونه حاكميتها شرايط و لوازم خاصي خودرا دارد.مانند برابري مردم، حكومت اكثريت و احترام به اقليت،وجود آزاديهاي عمومي و خصوصي، چند گانگي سياسي و از همه مهمتر توزيع خرمندانه قدرت. از مجموع انچه در نبشته قبل گفته شد به راحتي بدست ميآيد كه مردم سالاري ماهيتا با تمركز قدرت به معني اعم كلمه قابل جمع و انطباق نميتواند باشد يعني خود كامگي، استبداد و خودسري را برنمي تابد.درحاليكه هم حاكميت و هم پارلمان افغانسان ماهيت خود كامگي بخود گرفته است. پارلمان بر معافيت جنايت كاران جنگي و ناقضين حقوق بشر مصوبه ميدهد و حاكميت بدون درنظر داشت آراء مردم و قربانيان، آنرا به توشيح ميگيرد . بي ترديد بي دولتي برابر با هرج مرج اجتماعي و سياسي است و جامعه را به جزيره وحشتناگ مبدل ميسازد اما در كشور مانند افغانستان دولت و حاكميت يك نوع خود فريبي، باند ضد مردمي ،ويا يك باشگاه قومي و قبيله اي شده است هر" وزير" وزارت خانه مربوطه را باشگاه قومي خود ساخته است. اما ريشه اصلي اين بد اقبالي مردم افغانستان، در درون هستي فرهنگي نهفته است كه در ان انسانيت تنها در قالب فر هنگ قوميت محوري" وزرا" قابل درك است و در انديشه حاكميت افغانستان قوميت مفهومي مقدس تر از انسان شده است. حاكميت با بازي سياه سياسي در پوشش مصالح ملي و مردم سالاري تاريخ شوم بي عدالتي ها، كتمان كردنها به هدف نابود كردنها، هستي ها به هدف نيست كردنها را تكرار ميكند.امروزه اين شيوه رفتار حاكميت به يك فرهنك عام تبديل شده است و رابطه عام تحت عنوان صلاح عام بر مبناي قوميت تفسير ميشود و انسانيت در ان جاي ندارد لذا فرهنگ ما فرهنگ استبدادي و فرهنگي متقلب پرور شده است. به راستي چرا هر روز نا رضايتيهاي عامه از عملكرد حاكمت در شمال،شمال شرق، جنوب و جنوب غرب افزايش ميابد؟براي اينكه حاكميت در اين مناطق به خواسته هاي مردم توجه نمي كند اگر مردم براي دادخواهي به حاكميت مراجعه ميكنند، حاكميت با يك بازي سياه به فريب مردم پرداخته ميگويد: مصالح ملي تقاضاي اين شرايط را دارد در نتيجه برايند آن ميشود دور باطل تاريخي كه همان پارادوكس هستي و نيستي و چرخش هميشگي در نقطه صفر ونيستي مطلق است. حتي در رژيمهاي نماينده سالار اشخاص بر گزيده از سوي مردم تنها در محدوده قانون اساسي داراي حصه از قدرت خواهند بود و نميتوانند از مرزهاي محدوده قانوني پاه فرا تر گذارند اما در افغانستان عده تحت عنوان نخبگان جامعه چه در قالب حكومت وچه در قالب پارلمان غوغاي مردم سالاري را سر ميدهند در اينگونه انديشه ها ست كه شايسته سالاري جايش را به قو م محوري و قوم سالاري ميدهد. چه زيبا گفته است نجيب روشن ريسس مستعفي راديو وتلويزن ملي: من از وزير فرهنگ نمي ترسم اما از فرهنگ وزير هراس دارم. او خوب ميداند وزيريكه هستيش بر اساس فرهنگ قوم محوري شكل گرفته و از سوي غوغا سالاران به اصطلاح اصلاح طلب و تماميت خواه حمايت ميشود ، چگونه اجازه ميدهندكه روشنها در يك اداره كه بايد نمودار عيني مردم سالاري و وشايسته سالاري بوده باشد ، اصلاحات بوجود آورد؟او بايد قرباني شود تا خرمها با فرهنگ هستي براي نيستي در باشگاه قومي و قبيله اي اش(وزارت فرهنگ و جوانان) در پوشش اصلاح عامه به تصفيه نژادي اداره راديو تنلويزون ادامه دهند.حاكميت از يكسو شعار دموكراسي و حكومت مردم سالاري را سر ميدهد از سوي ديگر وزير فرهنگش از مصاحبه كردن با خانمها كه در حكومت مردم سالار و جامعه دموكراسي برابر با مردان محسوب ميشوند، امتناع ميكند. پس شعار دموكراسي، حكومت مردم سالاري و مصالح ملي در انديشه غوغا سالاران تماميت خواه، چيزي جز فريب عامه براي نابودي فرهنگ مردم سالاري نميتواند باشد.جامعه افغانستان در يكصد سال اخير تا آنجا پارپاره و بند بندش از هم گسيخته است كه به سختي ميتوان نام ملت بر آن گذاشت زيرا هرجا ملتي هست نا گزير هستي ملي به معني واقعي شكل ميگيرد وزيري به اين آساني نميتواند اراده عمومي را به سرقت برد و آنرا دستخوش خواسته هاي قومي و قبيله اي خود سازد.هجدهم ميزان روزي بود كه مردم افغانستان، مخصوصا اقليتهاي محكوم همه سراپا قيام كردند كه پيروزي شان را بر استبداد تاريخي جشن بيگيرند و اين ديو آدم خوار استبداد را آنقدر زير پاي شان لگد كوپ كنند كه بيميرد و نابود شود اما اين فرصت طلاي، با آن همه شور شوق آن همه اميد آرزو مانند تابش يك روياي بامدا دي پر زد و پيش از پايان يافتن وقت مقرر به ناكامي و شكست اراده عمومي تبديل شد قدرت طلبان مست از شراب كهنه ي قوميت گرايي، براي احياء خاطرات ظلمت تاريخي به اراده عموم يورش بردند جشن و رقص مردم حالت عزا گرفت. باز اقتدار گرايان با شعار دموكراسي در گستره مردم سالاري دروغين بر سرنوشت مردم حاكم شدند باز نزاعهاي قومي از دهن اين اژدهاي هزار سر بيرون آمد. عده با نيكتاي و انديشه استبدادي تحت عنوان حكومت مردم سالاري در قالب جامعه دموكراسي هستي مردم را به تاراج برد مليارد ها دالر كمكهاي جامعه جهاني به كمپيني هاي خصوصي در دبي و امارات عربي تبديل شد و هزاران جريب اراضي مردم بيدفاع و دولتي مورد تاراج هيولاهاي هزار سر تحت عنوان اصلاحات ارضي دولت قرار گرفت..جامعه افغانستان جامعه نگون بختي است كه طيي بيش از دو دهه جنگهاي خانمان سوز داخلي تحت عنوان جهاد و مقاومت تنازعات قومي و جنجالهاي جناحي هستيش را بر باد داد و عده با استفاده از جهاد فرهنگ هستي و نيستي را به هدف هست كردن ها و نيست كردنها به چرخش در آوردند بعد از اجلاس بن و انتخابات هجدهم ميزان عده ديگر تحت عنوان تكنوكارتهاي اصلاح طلب بر سر نوشت مردم يورش بردند. اين عده با حاميان خارجيشان براي تقويه فرهنگ نيستي ، قومي و قبيله اي تحت عنوان دموكراسي و حكومت مردم سالاري ، مجاهدين را به عناوين تفنگ سالار و پاتك باز از گردونه قدرت بيرون راندند و دولت را به باشگاه قومي و ايلي تبديل ساختند در نتيجه اين جماعت نيز براي تقويه همان ظلمت تاريخي و استبداد قبيله ي سر نوشت مردم افغانستان را سرنوشت سزيف وارانه ساختند. باز همان نگون بختي بزرك در پوشش مردم سالاري و حكومت اصلاح طلب دامن گير ملت گرديد. امروزه كار شناسان مسايل سياسي افغانستان به طيف اقتدار طلب و تماميت خواه افراطي عنوان "غوغاسالاران در انديشه مرد سالاري" را داده اند .در نتيجه اصطلاحات چون تفنگ سالار، جنگ سالار ، پاتگباز و غوغا سالار به فرهنگ مردم افغانستان علاوه گشته و سر نوشت مردم با استفاده از اين واژه هاي جديد بسوي استبداد ايلي و قومي به پيش ميرود.بنا بر اين تمركز قدرت سياسي در يك گروه محدود از نخستين مظاهر حكومتهاي اقتدار گراي جهان بوده است كه افغانستان با آن دست به گريبا ن تاريخي گرديده است . اگر به تاريخ بشر نگاه افكنده شود خواهيد يافت كه استبداد و خود كامگي در نتيجه تمر كز قدرت سياسي حاصل شده است. فراعنه مصر ، مستبدان آسيايي و سلاطين مطلق در اروپا يا ديكتاتوريهاي مدرن، مثالهاي پراكنده اي از اين تمركز قدرت ساسي بدست يك گروه محدود محسوب ميشود. بنا بر اين ميتوان به اينگونه حكومتها نام حكومتهاي منوكراسي(يكتاسا لاري) اطلاق كرد نه حكومت مردم سالاري در انديشه خرد سالاري. غوغا سالاران آهسته آهسته با حاميان و مشاورين خارجيشان چرخش سياست افغانستان را به سمت نيستي مطلق سوق ميدهند تا با استفاده از اصطلاحات مردم سالاري ، شايسته سالاري و تقويه مصالح ملي همان فرهنگي قوم محوري را در باشگاه سياسي قوم سالاري خود استحكام بخشند. پس مردم سالاري در انديشه غوغا سالاري تكرار همان پارادوكس هستي و نيستي در ظلمت كده افغانسان در جهت تفاضلات قومي و قبيله اي غوغا سالاران قابل تحليل است.
ادامه دارد...

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس