راوا

اپوزيسيونی نه چندان نيرومند
کامران میرهزار
پنج شنبه 10 جنوری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مينا بنيانگذار جنبش انقلابی زنان افغانستان در چهارم فوريه ی 1987 در شهر کويته ی پاکستان بدست نيروهای وابسته به گلبدين حکمتيار و خاد بی رحمانه کشته شد.(1) مينا خود يکی از مثال های آشکاری ست که بر زن در افغانستان می گذشت و می گذرد. از آن زمان تاکنون جنبش انقلابی زنان افغانستان( راوا) تلاش کرده است تا ياد و خاطره ی او و مبارزاتش را زنده نگه دارد و راهش را ادامه دهد.

راوا می گويد که جامعه نياز به آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی دارد و برای رسيدن به آن، دين بايد از سياست جدا باشد. راوا تاکيد دارد که افغانستان را در زمينه های گوناگون، مستقل و آزاد می خواهد و تلاش می کند تا بر گروه های بنيادگرای افغانستان بتازد. آنچه راوا در اين شعارها می گويد، در شرايط فعلی شايد لازم و منطقی به نظر می رسد . اما وقتی می خواهيم راوا يا جمعيت انقلابی زنان افغانستان را با دقت بيشتری بررسی کنيم، زوايا و کنج هايی نمايان می شود که راوا را به عنوان يک اپوزيسيون نه چندان نيرومند نشان می دهد. يک راوا با روحيه ای کلاسيک از مبارزه که جامعه ی افغانستان در مسير ساختن افغانستان نو از آن می گريزد و قصد ندارد تا با برخوردهای انقلابی زمان را به عقب براند و يا در گذشته نگاه کند. ممکن است که گفته شود که بافت جامعه، هنوز به شکل کاملا سنتی و کلاسيک آن نگاه داشته شده است و هنوز در کشاکش برای تغيير و تحول بنيادين، نياز به برخوردهای انقلابی داريم و اما اين خود منجر به اين می شود که جهان را در افغانستان گاه با همان نگره ی چپ کلاسيک محدود نگاه داريم. در حالی که در افغانستان شکل بهره کشی از زن و حتا کودکان و حتا مردان در حال تغيير است و راوا قصد ندارد که جبهه ی خود را در برابر شرايط جاری و دورنمايی که تصور می شود، با نگره های نو تر و خلاق پيوند دهد. رفرنس ها و مواردی که راوا به آن رجوع می کند، ناشی از همان تئوری های کلاسيک شده، وضعيت برابر و نابرابر را در هيات های مشخصی می بيند که تئوری ها را توجيه نمايد و نه اينکه تئوری چند گام پيش تر برای جامعه چراغ باشد. شرايط افغانستان بگونه ای نيست که بخواهيم آن را با شعارها ی کلاسيک شده به عقب بازگردانيم. تصور من اين است که راوا در جريان مبارزه نمی تواند دست به خلاقيت و نو آوری بزند و وقتی نتواند که از خود خلاقيتی نشان دهد، رفته رفته نيرو تحليل می رود و با همان تازيانه ی هميشگی رانده می شود. نداشتن خلاقيت در متد ها و روش های برخورد و نقد باعث لوث شدن می شود. باعث اين می شود که همچنان که رانده شده، با همان ترفندهای پيشين رانده شود و به کلی از بافت جامعه فاصله گيرد و راوايی شود که حالاست. اين راوا عملا در جامعه ی افغانستان نمی تواند نقش کارايی داشته باشد و برای جامعه ای که پس از سال ها جنگ و گرسنگی می خواهد که واژه های جنگ و گرسنگی را فراموش کند، فضای روانی آزاد نمی گذارد. اين به اين معنا نيست که از جامعه گرسنگی و خشونت رخت بسته است و اين به اين معناست که برای پاک کردن چهره ی افغانستان جنگ زده و گرسنه بايد مکانيزم ها ی نو تری از انديشيدن را بوجود آوريم. حال آنکه راوايی که من طی چند سال می شناسم، بی کوچکترين تغيير و خلاقيتی در مبارزه، گذشته ی تاريکی از جامعه را دوباره با همان متدهای فرسوده اش به نمايش می گذارد. در افغانستان با توجه به تغييرات اساسی که در حال شکل گرفتن است، نوع و شيوه ی بهره کشی از جامعه نيز در حال تغيير است و نمی توان با شعار های کلاسيک شده ی چپ با آن مقابله کرد. مردم در افغانستان تلاش می کنند که گذشته ی تاريک را ننگرند و از آن فاصله بگيرند. اين خواست، خواست کمی نيست و گروه های روشنفکری بايد پيشتر از مردم دورنمايی از راه و آينده ی بهتر را ترسيم کنند. جامعه اين خصلت را پيدا کرده است که جهش قابل توجهی داشته باشد. راوا اگر اينچنين بخواهد که بايستد، از جامعه عقب می ماند و چه بسا ديگر به جامعه نرسد. راوا اکنون شبيه بيشتر گروه های تزيين شده و بزک شده ی ايرانی ست که بيشتر از اينکه خلاق باشند، چپ های ورشکسته محسوب می شوند و يا راست هايی که از شکم سيری مرگ بر رژيم هم می گويند. اين قبيل گروه ها بيشتر برای همان تزيين استفاده می شوند و زمانی که نياز به جلوه ی ديگری باشد، آن ها به راحتی مانند همان تئوری های کلاسيک شده، کنار گذاشته می شوند. گاه جريان روشنفکری از مسير روشنفکری خارج می شود و مورد استفاده قرار می گيرد. نمونه ای که می توان آورد نوع و فرم انتقادهای منتقد آمريکايی سياست آمريکا، نوام چامسکی ست که فرم نقد او به بدنه ی سيستم و ماشين بهره کشی ياری می رساند. بيشتر از آنکه به سمت نيت خود حرکت کند، چرخ ها و نيات ماشين بهره کشی آمريکايی را حرکت می دهد. هردم مشکلات فنی آن را مثل يک مهندس مکانيک بررسی می کند و ماشين بهره کشی مجهز تر می شود. راوا در شکل ديگری همين کار را در محيط سياسی افغانستان انجام می دهد. يعنی در سطح و اندازه ی گروه ها ی خشونت - گرچه با آنها مقابله می کند – قرار دارد و جامعه می تواند در روند تغيير و تحول از راوا عبور کند و راوا از نقش روشنگری خود، غرق در انبوه مدال ها و افتخارات تبليغاتی و کاملا بهره کشانه، بازماند. ساختارها در جامعه ی افغانستان در حال تغيير است. افغانستان مانند نقطه ی بهم رسيدن چند رودخانه محسوب می شود که در هنگام يکجا شدن با توجه به تفاوت های فراوان بايد دقت و حساسيت خاصی به خرج داد. در هيچ دوره ی تاريخی افغانستان نمی توان يافت که اين کشور در موقعيت تاريخی واحد جريان های متفاوتی را اينچنين گذرانده باشد. در افغانستان جريان های گوناگونی به شکل متناوب آمده است که تنوع و اشکال خاص فرهنگی را آفريده. تنوعی که اکنون در بستر زمان رنگ تنوع را باخته و از خصوصيات پيکر واحد است. جامعه ای که در پی ساختن آنيم، نياز به کند و کاو های عميق و ژرف تری دارد. راوا اگر نتواند آن ها را دريابد و از خلاقيت همچنان دور باشد، از همين حالا با راوا خداحافظی می کنيم.

توفان ارتجاع در پياله ی چای داغ

جمعيت انقلابی زنان افغانستان

پوسيدگی اجباری راوا

نقدی بر نوشته ی راوا عليه روزنامه نگار

پنج شنبه 10 ژانويه 2008, نويسنده: کامران ميرهزار

(1) سايت راوا


اين نوشته از نسخه ی نخست کابل پرس? به نسخه ی جديد منتقل شده است

شاعر و متخصص سیستم های معلوماتی
سردبیر و ناشر کابل پرس?
هزاره از هزارستان

آنلاین :

Work and Poetry

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • کامران جان
    نشود که خودت هم راوای باشی؟

    بسيارتمايل به وابسته گان ان نشان ميدهی. چندی قبل نيز ازملالی جويا که يک راوای بسيارمتعصب وشديد است، بسيار طرفداری ميکردی!
    موفق باشی

    • سلام

      خوانده ای که نامت را ننوشته ای. من عضو راوا يا گروه سياسی ديگر نيستم. ترجيح می دهم که کار نوشتن خود را بصورت آزاد پيش ببرم تا اينکه يک نويسنده ی حزبی و گروهی باشم. اما به نظر من عضو راوا بودن کدام جرمی محسوب نمی شود.

    • طوری نوشته‌ای که گویا "راوایی" بودن جرم کلان است و آنرا معادل "طالبی" و "اخوانی" بودن نمایش میدهی.

      برعکس به نظرم "راوایی" بودن افتخار است. "راوا" سازمانیست با تاریخ درخشان مبارزه مقابل همه دشمنان گوناگون کشور ما. "راوا" تنها سازمانیست که رهبرش و بنیانگذارش در راه مبارزه شهید شده، در حالیکه رهبران اکثر سازمانها و تنظیم های افغانی جیب هایشان را پرکردند و جنایت کردند، "راوا" قربانی دادن را در سطح رهبری اش پذیرا شد و با وجود نبود رهبرش همچنان استوار ماند و تا امرور نترس و شجاعانه در پیکار است.

    • من در نوشته ميرهزار جرم کلان راوايی بودن را نيافتم. شريف الله خان اما از منابع مالی راوا کسی خبر ندارد گفته می شود که ISI و سيا پشت راوا هستند. می توانی به سازمان متبوعت بگويی که منابع مالی خود را جهت شفافيت معرفی کند؟

    • گلنوربهمن‌ مدیر مسئول "سپیده" و چندین نشریه دیگر پس‌ از شمردن‌ ارزش‌های‌ «پیام‌ زن‌» نوشته‌ بود:

      «بی‌ هیچ‌ مداهنه‌ و مبالغه‌یی‌ باید اذعان‌ كنم‌ كه‌ پیام‌ زن‌ برای‌ من‌ به‌ عنوان‌ یك‌ سند معتبر تاریخی‌ و یك‌ نسخهء‌ ماندگار آرشیفی‌ ارزش‌ استثنایی‌ دارد و هیچ‌ شمارهء‌ آن‌ را سراغ‌ ندارم‌ كه‌ چندین‌ روز متوالی‌ با من‌ صحبت‌ نكرده‌ باشد.

      من‌ در رودبار همیشه‌ جاریِ اشك‌های‌ پیام‌ زن‌ كه‌ از زخم‌های‌ خونین‌ جامعه‌ و آزادی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد، اشك‌ نه‌، كه‌ چشم‌های‌ خود را جاری‌ مـی‌بینـم‌ و شـادمانـم‌ از ایـن‌ كه‌ پیـام‌ زن‌ تنهـا بـه‌ مـویه‌ و مـاتـم‌ اكتفـا نـمی‌كند.

      زبان‌ برا و غافلگیركنندهء‌ پیام‌ زن‌، برای‌ پرنده‌های‌ آشیان‌ بر دوشی‌ كه‌ خانه‌ و كاشانهء‌ خویش‌ را در لابلای‌ شعله‌های‌ سركش‌ آتش‌ و پاره‌های‌ تن‌ فرزندان‌ خویش‌ را زیر رگبار گلوله‌های‌ كور دشمنان‌ ملت‌ مشاهده‌ كرده‌اند، مرهم‌ التیام‌ بخشی‌ است‌ كه‌ تسكین‌ می‌كند و آرامش‌ می‌دهد ولی‌ این‌ زبان‌ برای‌ آنانی‌ كه‌ همواره‌ ریگ‌ در كفش‌ داشته‌اند و به‌ عنوان‌ دشمنان‌ نابخشودنی‌ آزادی‌ و حیثیت‌ ملت‌ و سرزمین‌ ما شناسایی‌ شده‌اند، زهرآلود و خشونت‌آمیز تلقی‌ خواهد شد.

      مطالب‌ و مضامین‌ مستدل‌ و گزارش‌های‌ مستند و مصور پیام‌ زن‌ دقیق‌ترین‌ آثار و اسنادی‌ اند كه‌ در ده‌ سال‌ آخر در مورد جنایات‌ تهوع‌انگیز و چندش‌آور تفنگداران‌ و "پاتكچیان‌" حكومت‌های‌ ملوك‌الطوایفی‌ نبشته‌ و تهیه‌ شده‌اند.

      خاطرهء‌ كارنامه‌های‌ جانبخش‌ و امید آفرین‌ پیام‌ زن‌ در امر اعادهء‌ حقوق‌ و آزادی‌های‌ از دست‌ رفتهء‌ زنان‌ را تاریخ‌ معاصر جامعهء‌ ما هرگز به‌ دست‌ فراموشی‌ نخواهد سپرد.

      ... من‌ عمیقاً باورمندم‌ به‌ استثنای‌ چند تن‌ معدود، اكثر نویسنده‌گان‌ و شاعرانی‌ را كه‌ پیام‌ زن‌ به‌ سنگ‌ ملامت‌ و تهاجم‌ كوبیده‌ است‌، شخصیت‌ برتری‌ از سگ‌ داستان‌ بوف‌ كور هدایت‌ كه‌ به‌ امید تكه‌ گوشت‌ كثیفی‌ با چاپلوسی‌ نامحدودی‌ كاردكشی‌های‌ قصاب‌ را مداحی‌ می‌كند و با هر حركت‌ ابروی‌ او دم‌ می‌جنباند، نداشته‌اند. برخی‌ از این‌ نویسنده‌گان‌ و شاعران‌ (!) تا كنون‌ نیز بی‌شرمانه‌ به‌ گذشته‌های‌ ننگین‌ خویش‌ مباهات‌ می‌كنند و به‌ دلیل‌ اینكه‌ دار و دستهء‌ فاسد و آدم‌كش‌ ربانی‌ و شركای‌ حكومتی‌اش‌، كابل‌ را به‌ حمام‌ خون‌ مبدل‌ كرده‌اند، خون‌ ملت‌ را مانند شیر مادر نوشیده‌اند...

      باری‌، با آنچه‌ گفتم‌ و پیشمان‌ نیستم‌.»

      آنلاین : «سپیـده»‌ای‌ كه‌ نبـود (پیام زن)

    • شعری در رثای مینای شهید سروده گلنور بهمن:

      هـــای‌ بــــانـــــوی‌ شگــرف‌ آفتــــاب/تــك‌ درخـت‌ بیشــه‌هــای‌ انقــلاب

      دشمــنانت‌ هم‌ چنان‌ شرمنــده‌ اند /مرده‌ اند اما به‌ ظاهــر زنــده‌ انــد

      ...

      دشمــنانت‌ كوچــك‌ و بی‌مــایه‌ اند/بد سرشت‌ و مضحك‌ و بی‌مایه‌ اند

      از میــان‌ جهل‌ خنجــر می‌كشنــد/گــرگ‌ها را بــاز در بــر می‌كشــند

      آشتی‌ با كس‌ ندارد چشم‌ شان‌/آتش‌ آفت‌ می‌كند در خشم‌ شان

      دشمنانت‌ روشنی‌ را دشمن‌ اند/دشمــنــان‌ آبــروی‌ میهــن‌ انــــد

      بــا خیــال‌ بیشــه‌ها بیگــانه‌ انــد/با نیــاز ریشــه‌هــا بیــگانــه‌ اند

      دشمنــانــت‌ دلقــكان‌ سركس‌ اند/از شرف‌ عاری‌ بسان‌ كركس‌ اند

      دشمــن‌ آرامش‌ ایــن‌ خــانه‌ انــد/عــاری‌ از دانش‌ پر از افسانه‌ اند

      دشمــنانت‌ قــاتل‌ و شب‌ باور اند/لشكــر بیــگانگــان‌ را یــاور انــد

      پیكر شهنامــه‌ را بشكستــه‌ اند/قامت‌ شهنامه‌ را بشكسته‌ اند

      دشمــنــانت‌ از قماش‌ گــژدم‌ اند/قاتــل‌ انــدیشه‌هــای‌ مردم‌ اند

      آب‌هــا را یك‌ قــدم‌ گــِل‌ كرده‌ اند/در حریم‌ جهــل‌ منــزل‌ كرده‌ اند

      چشم‌هــا تان‌ با سحر بیگانه‌ باد/بــاغ‌ها تــان‌ با ثمر بیگانــه‌ بــاد

      هــای‌ بــــانــــوی‌ شگــرف‌ خــاوران‌/آخــریــن‌ شعــــر سپیــد آسمــان‌

      در صــدایــت‌ واژه‌هــا معنــی‌ گرفت‌/دامــــن‌ انــدیشــه‌هــا پهنا گرفت‌

      رهــروانت‌ هــم‌ چــنان‌ با ملــت‌ اند/قلــه‌های‌ استــوار همــــت‌ انــد

      بــاغ‌ گــل‌هــای‌ بهــار آگیــنه‌ انــد/از تبــار رستــــم‌ و تهمینــه‌ انــد

      ...

      وقتی‌ رفتی‌ آسمان خون می‌گریست‌/مردم نیك جهان خون می‌گریست

      در صــــدای‌ خلــــق‌ بــالان‌ زنــده‌ای‌/در نفــس‌هــای‌ بهــاران‌ زنــده‌ای‌

      هــر نگــاهــــت‌ پــرچــم‌ آینــده‌ بــاد/راه‌ و رســم‌ روشنت‌ پاینــده‌ بــاد!

      آنلاین : http://pz.rawa.org/62/62sapeda.htm

  • اقای میر هزار فکر میکنم اشتبا میکنید در مورد کشتن رهبر راوا .
    خاد در ان زمان انقدر بیکار نبود که یک رهبر سازمان بی نام بی نشان را بکشد. اگر خاد توان کشتن رادر پاکستان میداشت اول از منافقین اسلامیست مانند گلبدین ربانی سیاف مجددی محمد نبی موسنی ......... را سر به نیست میکرد .افراد این سارمانهای بنیاد گرا و دزد در افغانستان عملا مردم را قتل عام میکردند.
    به نظر من گلبدین *یک نوکر دال خور * رهبر راوا *دال خور* را کشت.چون گلبدین نمیخواست پول غلامی را تقسیم کند با غلام حلقه بگوش دیگری.
    سازمان های که در ایران و مخصوصا در پاکستان ساخته شده اند هیچ امکان ندارد که حلقه غلامی را بگوش نکرده باشند

    • در اینکه قاتلان مینا وابسته به «خاد» بودند شکی وجود ندارد چون آنان خود در اعترافات خود این نکته را گفته اند و زمانی در پاکستان دستیگر شدند که مواد منفجره را در یک موتر لاری جاسازی کرده به داخل خاک پاکستان انتقال میدادند.

    • خادیستی که عمر را در غلامی روسها تیر کده همه را مثل خود غلام فکر میکند. دهنت را صد دفعه بشوی و نام گلبدین را بگیر بیسواد! یکدفعه ببین که محسنی را چه قسم نوشته ای. گلبدین هیچوقت غلامی نکرده نه برای پاکستان و نه برای ایران و نه امریکا. تاریخ گواه بزرگ این ادعا است اگر خبر نداری برو بخوان و خود را خبر بساز.

    • راست گفتی
      گلبدین هیچ.وقت غلامی نکرده است. او غلام غلامان بوده و میماند.
      من نه خاد بودم ، نه پرچمی. اما خوب میدانم که در قتل مینه شهید خاد دست نداشت .این یک حرف کاملا هوایی است که از کامران میرهزار گرامی و محبوب ما انتظار چنین اتهام بی پایه نمیرفت.
      شهپر

    • انور آغا!!! گلبدین کاشکی غلامی میکرد ولی یک کاری کرده که همه گی در همان قندوز میدانند. خدا هیچ کسی را آنقدر ذلیل نسازد.

  • کجای اين نوشته توهين به راوا است که راوايی هارا برآشفته کرده؟ در کشورهای متمدن پول خرچ می کنند تا منتقدان انتقاد کنند و اصلاحات صورت بگيرد اما در افغانستان راوا انتقاد را دشمنی فرض می کند. عجب روشنفکری!!!!!

    • از جواب "راوا" به میرهزار چنین برداشت کردم که آنان عمدتا به علت تاختن میر هزار نه بلکه بخاطر نظرات مطروحه در آن نوشته خواسته اند روشنگری کنند که این حق مسلم شان است و نظرات شان همه منطقی و عالی اند، کاش در افغانستان دیگرانی را نیز میداشتیم که با این دقت مسایل را مورد موشگافی قرار میداند آنطوری که "راوا" میکند.

      از چیزی که در کار و مبارزه "راوا" برایم خوش آیند است اینست که از اول تا حال بر مبارزه خود استوار مانده اند و هیچوقت مدارا و سازش را پیشه نکرده اند. "راوا" همیشه پیشگویی هایی که کرده درست از آب درآمده و تحلیل هایشان مطابق اوضاع و شرایط افغانستان است.

      زمانیکه دیگران و حتی شخص ربانی طالبان را "فرشته های صلح" مینامید، "راوا" آنها را "خنجر دیگری بر گرده مردم ما" نامید. "راوا" اولین سازمانی بود که وابستگی های برده‌وار رهبران جهادی به پاکستان را افشا نموده و همین اکنون هم سایت شان یکی از منابع غنی اسناد و مدارک درین مورد را در خود دارد.

      زمانیکه طالبان افغانستان را به دوزخی مبدل کرده بودند و امریکا و به اصطلاح "جامعه جهانی" تلاش داشت همرایشان بسازد، این "راوا" بود که با بیرون کردن اسنادی که با ریسک بزرگی بدست می‌آمد به جهان هشدار دهد و طالبان را افشا کند.

      و به همین صورت امروز که امریکا و غرب در مقابله با طالبان تنظیم های جنگسالار را در آغوش گرفته به قدرت نشانده، این "راوا" بود که از اولین روز های ورود امریکا هشدار دارد که با این جانیان کشور ما دور دیگری از تیره روز را تجربه خواهد کرد ....

      امروز "راوا"ی "نه چندان نیرومند" است که به مسایل حیاتی افغانستان میپردازد و در مقابل انواع و اقسام اتهامات ناروا و در مواردی خاینانه به آن بسته میشود. و این عالیست، این رساننده برندگی مبارزه و تلاش "راوا" است.

      من به وجود "راوا" در کشور خود میبالم.

    • راوا یعنی چی؟

      روزی زنبیل متکبرانه به چلو صاف گفت که چرا سوراخ، سوراخ استی، بیچاره!؟

      راوا از استعمال لهجۀ فارسئ ایرانی انتقاد کرده در حالیکه نام سازمانش انگلیسی و تمویلش از جانب قدرت های منطقوی و جهانیست!

      کور خود بینای مردم!

      راوا یعنی مجاهدین خلق ایران! راوا ، اخوان الشیاطین، و طالبانیزم هر سه شاخه های یک درخت اند...!

      خاطر تان جمع باشد، مردم به اندازۀ کافی هوشیار شده و میدانند که سگ زرد برادر شغال یعنی چی؟

    • باليدن به تاختن بی دليل به ميرهزار جای تاسف دارد و فقط يک راوايی چشم و گوش بسته می تواند چنين اظهار نظر کند. کامران ميرهزار بسيار خرد بود که به ايران رفت. مهاجرت در هيچ قانون بشری جرم پنداشته نمی شود و حق هر کسی است که در صورت خطر به مهاجرت دست بزند. در مهاجرت محيط بر زبان تاثير می گذارد و جای تعجب نيست که از کلماتی که در ايران استفاده می شود او هم استفاده کند. تاسف و تاسف که راوا بزرگترين اتهامش به ميرهزار استفاده از اين کلمات است که فقط يک گروهی که ضد زبان فارسی است چنين می پندارد. ميرهزار تمام جنايتکارانی که اسنادشان را دريافت کرده افشا نموده و سايت کابل پرس? يک سايت ملی و مبارز است. اتهام زنی به ميرهزار يک امتحان و آزمايش مناسب برای سنجيدن ظرفيت راوا است. من به وجود کامران ميرهزار می بالم که کابل پرس را به رسانه ای ملی تبديل کرده که حتا توی راوايی هم می توانی نظراتت را منتشر کنی.

  • هر جند موضع گیری راوا در مقابل میر هزار سخت بی رحمانه و دور از انصاف بود, فقط نمیشود کار های بسیار خوبی را که راوا انحام داده است,با یک اشتباه کوچک فراموش کردو نادیده گرفت.

    در کشوری که زن حتی نمیتواند آزادانه نفس بکشد, موجودیت یک سازمان زنانهءِ مخالف یک نعمت است. فراموش نشود که راوا جان اعضای خود را به خطر انداخته, بربریت و ظلم طالب را در مقابل زنان در افغانستان به شکل مستند آن به جهانیان رساند. امروز اکثریت دنیا راوا را به مثابه یک سازمانی که برای حقوق بشر و آزادی زنان مبارزه میکند؛ میشناسد.

    مبارزه راوا در مقابل جنائت کاران که اکثریت مردم افغانستان از آن حمایت میکند, قابل قدر است.

    آنهایی که ادعا دارند که راوا به این و آن سازمان استخباراتی وابسته است, بفرمایند, تحقیق کنند, امروز ما در عصر تکنالوژی معلوماتی قرار داریم؛ اگر کوجکترین سند به دسترس شان باشد در اختیار رسانه های قرار بدهند. تا خدمتی باشد به مردم رنح دیده مان. در غیر آن لطفاً از اتهامات تراویده شده از ذهنیت های قبیلوی شان بپرهیزند.

    آنهایی که میخواهند در مورد منابع مالی راوا بدانند, لطف کنند با خود راوا در تماس شوند و یا تحقیق کنند حتی اگر سایت راوا را هم دقیق بخوانند؛ بسیاری مسایل برایشان حل خواهد شد. شفافیت و دموکراسی به عمل ضرورت دارد, نه به گب مفت گفتن و اتهام زنی.

    • اميد جان می گويد:

      آنهایی که ادعا دارند که راوا به این و آن سازمان استخباراتی وابسته است, بفرمایند, تحقیق کنند, امروز ما در عصر تکنالوژی معلوماتی قرار داریم؛ اگر کوجکترین سند به دسترس شان باشد در اختیار رسانه های قرار بدهند. تا خدمتی باشد به مردم رنح دیده مان. در غیر آن لطفاً از اتهامات تراویده شده از ذهنیت های قبیلوی شان بپرهیزند.

      آنهایی که میخواهند در مورد منابع مالی راوا بدانند, لطف کنند با خود راوا در تماس شوند و یا تحقیق کنند حتی اگر سایت راوا را هم دقیق بخوانند؛ بسیاری مسایل برایشان حل خواهد شد. شفافیت و دموکراسی به عمل ضرورت دارد, نه به گب مفت گفتن و اتهام زنی.

      اميد جان راوا اجازه دارد بی سند به ميرهزار اتهام بزند و ما اجازه نداريم. ما اما اتهام نزديم. فقط سوال کرديم که پول راوا از کجا تامين می شود. سوال کردن بد است؟

    • آقا یا خانم که به نام چه گوارا مینویسید:

      اتهام زدن بدون اسناد و مدرک از طرف هر کسی که باشد, غلط است و بد است . هیچکس از این قاعده مستثنی نیست.

      سوال کردن خوب است, فقط پیش از این که سوال کنید, خوبتر است که یک کمی تحقیق کنید, بخوانید. با سوال کردن نمیشود هم چیز را بدست آورد.

      شاد باشید.

    • اميد جان آيا راوا نادرستی اش را درباره ميرهزار می پذيرد؟ فکر نمی کنم. دوبار من به سايت راوا نامه نوشته ام به آدرس انفو ات راوا دات اورگ هم درباره ميرهزار و از منابع مالی آن ها سوال کردم که هيچ جوابی دريافت نشد. شما خود نوشته ايد که زاوا درباره میرهزار غير منصفانه قضاوت کرده. بهتر نيست که راوا جای تخريب آزاديخواهانی که عضو راوا نیستند از آن ها حمايت کند؟

    • خدمت سروران و عزيزان گرام سلام

      و اما از روا برايتان هر چه گويم اندك گفته ام .
      وقتي وارد سايتشان مي شوي شعار هاي قشنگ و زيبايي زيبنده سايتشان هست
      داخل لينكها كه مي شوي براي هر يك يك مردم و مسئولين و مديران حدود هزارن فحش و ناسزاي زشتي كه زبان به آن نمي چرخد نثار كرده است .
      وارد صفحه ديگر مي شوي دو هزار فحش و پرونده ديگر ساخته اند
      در جالي گرم و راحت نشسته اند و با بودجه هايي كه از مراكز جاسوسي برايشان واريز مي شود به نام خود و توسط بي خبران و ناآگاهان مشغول تبليغ و شوراندن مردم عليه مردم ديگر هستند .
      دقت كنيد و جواب دهيد .
      دفترشان در پاكستان است و در آنجا حكمتيار و رباني و سياف ووووو ديگر رهبران جهادي كه مورد حمايت مالي و نظامي و معنوي شديد پاكستان هستند را زشت ترين فحش ها را مي دهند ولي به هيچ عنوان مورد مواخذه پاكستاني ها قرار نمي گيرند . در حالي كه ما در افغانستان توسط جاسوس ها و نيروهاي پاكستاني تكه تكه مي شويم اما هيچگاه آنها هيچ مزاحمتي نصيبشان نمي شود كه هيچ ماهيانه هزاران دلار هم به حسابشان واريز مي شود .
      به نظر من كه عجيب نيست چون هر علتي معلولي دارد .
      ( البته در ميان رهبران جهادي جنايتكار وجود دارد و بايد آنها را محاكمه كرد ولي فحش و ناسزا و اهانت عملي است بسيار قبيح كه فقط بي فرهنگها و بي شعور ها اين اقدام را مي كنند . )

    • برای من که از این جنایتکاران تنظیمی و طالبی و خلقی و پرچمی داغ ها به دل دارد، هر حرف و تحلیل و شعار سرکوبگر راوا آخ دلم هست و به آنان آفرین میگویم.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس