
این قوم به بیماری آلزایمر مبتلا شده است
ویرانه های افشار از چشم دوربین
من از قتل عام افشار، قتل عام یکاولنگ وقتل عام مزار می گویم که به سختی یک دهه از آن می گذرد. ما فقط یک دهه پیش شاهد فجیعانه ترین کشتار و آخرین قتل عام ها درسالهای پایانی قرن بیستم بوده ایم. اما سالروز آن حوادث خونین وتراژدیک می آید و می رود ولی هیچ پلکی نمناک نمیشود وهیچ لبی باز نمیشود و هیچ قلمی نمی جنبد که بنویسد و فریاد بزند: که ما آخر آدم هستیم و یک دهه پیش بیشتر از دهه هزار زن ومرد وکوک همنوع ما، همتبار ما، همسرنوشت ما دسته دسته کشته شدند و هیزم آتش فاشیسم شدند. سکوت صدها نویسنده وشاعرهزاره در مورد قتل عام های افشار، بامیان و مزار را چگونه بخوانیم؟ آیا شایسته نیست که باشهامت تمام بگویم که این قوم به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.
پارسال الی ویسیل، یکی ازنجات یافتگان هلوکاست، نویسنده کتابهای متعدد و برنده جایزه صلح نوبل، دریکی سالن های مرکزی شهر ما مهمان بود و سخنرانی داشت. او سخنانش را با یادآوری از عیادت یکی از دوستان دیرینش آغاز نمود و با لحن محزون گفت که دوست او به بیماری آلزایمر مبتلا شده است و هیچ چیزی از گذشته را بیاد نمی آورد. لحن الی ویسیل اندکی محزون تر شد و گفت:" او حتا مرا نشناخت که من کی هستم، در حالیکه ما دوستان دیرینه هستیم." الی ویسیل پس از پایان این قصه کوتاه به سراغ اصل مطلب رفت و دلیل یک عمرقلم زنی برای زنده نگهداشتن خاطره هلوکاست را تشریح نمود. مخاطبان زمانی به اهمیت یادآوری قصه آغازین سخنرانی او پی بردند که او با لحن هشدارآمیزی گفت :"من از روزی می ترسم که یک ملت به بیماری آلزایمر مبتلا شود و گذشته تاریخی اش را فراموش کند." دراین قسمت از سخنان او من به فکرقوم نگون بخت خودم افتادم و پرسشی برای مطرح شد که" آیا ملیت هزاره به راستی به بیماری آلزایمر مبتلا نیست؟" منظورم فراموشی تاریخ هزار سال قبل نیست، منظورم حتا صدسالی پیش و قتلعام های امیرعبدالرحمان نیز نیست، من از قتل عام افشار، قتل عام یکاولنگ وقتل عام مزار می گویم که به سختی یک دهه از آن می گذرد. ما فقط یک دهه پیش شاهد فجیعانه ترین کشتار و آخرین قتلعام ها درسالهای پایانی قرن بیستم بوده ایم. اما سالروز آن حوادث خونین وتراژدیک می آید و می رود ولی هیچ پلکی نمناک نمیشود وهیچ لبی باز نمیشود و هیچ قلمی نمی جنبد که بنویسد و فریاد بزند: که ما آخر آدم هستیم و یک دهه پیش بیشتر از دهه هزار زن ومرد وکوک همنوع ما، همتبار ما، همسرنوشت ما دسته دسته کشته شدند و هیزم آتش فاشیسم شدند. سکوت صدها نویسنده وشاعر هزاره در مورد قتل عام های افشار، بامیان و مزار را چگونه بخوانیم؟ آیا شایسته نیست که باشهامت تمام بگویم که این قوم به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.
ویرانه های افشار از چشم دوربین
یافته های من از انترنت






تذکر: هیچ وبسایت حق ندراد که نام و یا آدرسش را به روی این عکسها علاوه نماید. این عکسها به منظور زنده نگهداشتن خاطره قتل عام افشار منتشر می شود.
این عکسها را با سایز بزرگتر در پایان این صفحه ببیند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدشاید مثل جنایت افشار درافغانستان اتفاق نیافتاده باشد جنایتی مثل قزل آباد ، مزار شریف ، یکاولنگ ،بامیان وشمالی و.......بوقوع پیوسته ولی در جنایت افشار بی رحمانه ومتعصبانه وبادید انتقام گیری از یک قوم ومردم بی دفاع وبدون سلاح، جمعی عقده مندانه بالای خانه ها و...... وحشیانه هجوم آوردند کشتند وبه آتش کشیدند وتجاوز کردند رفتند وحالا عده حتی حاضر به نشر اخبار آن نیست از جمله کابل پرس? که زشت ملی و.....بخود میگریرد .و....
عزیزم آنطوریکه به این قبیله ستم رفته است بدیگران کمتر است درست است که بدیگران هم ظلم شده است اما با جنایت افشار به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
شاید عده ای قیل قال کنند که فلانی ها در فلان جای شهر کابل چنین چنان کردند ولی بادید بی طرفانه برو از باز منادگان شهدای افشار بپرس وطوری بپرس ،بعضی جنایتهای که متجاوزین به آن مردم کرده اند با سکوت پاسخ نگویند وبا ....... جواب بگویند و......
امروز بحث از محاکمه جنایتکاران جنگی است میترسم که خانواده شهدای افشار بنام عاملان جنایت افشاربه محاکم سپرده نگردد بیا بگذر از این حرفها ، که این حرفها همگی اش کشک است .
همین چند روز پیش مردم دشت برچی کاسه صبر شان لبریز شده دست به تظاهرات زدند حتی اینها برچی از نقشه توزیع برق خارج کرده اند
و......هزاران گپ دیگراست که با یک مقدار دقت انسان متوجه میگردد.
man be nawbe khod az aqai Rezai tashakkor mikonam ke en maqalera naveshte ast omid varam ke qalam betasnani ma in vaqeei holnagra az qalam nayandazad agar ma emroz mesle gozashteha sokot konim fardaha niz montazeri chenin fajehayi bayad bashim man az tamami navisandegani aziz tamana daram ke in fajayara misli gozashteha azyad nabarad ..ma ham mitavanim yek jalase dar hamin mawred dashtebashim... ta nasle ayandema mesle ma be sarnavesht nabashad,,,beyayed baray edamei va baqai khod va farzandani khod mabareze konim hamantorke tamami mardom donya barai baqai khod koshish mikonad...
تاریخ جانسوز هزارها در افغانستان درست مثل تاریخ یهودیها در اروپا است اما برتریی که یهودیها بر هزاره ها دارند این است که با وجود اینکه تمام عالم و آدم با یهودیها خصومت داشتند اما آنها خود شان با خودشان خصومت نداشتند و خود را دوست داشتند و با همدیگر احساس یهودیت داشتند، و این خوددوستی و اتحاد یهودیها بود که تاریخ آنها را رقم زد که منجر بر ریاست آنها بر جهان شد. و اما هزاره ها.. با وجود اینکه هیچ جناهی و هیچ قومی به شکل از اشکال مختلف هزاره را دوست نداشتند و ندارند و همگی با این قوم خصومت و تنگنظری داشته و دارند این درست همان توقعی است که از حریفان باید داشت، اماچیزی که بنده را بیشتر میرنجاند این است که هزاره ها با وجود این همه بدخواه خود هم دشمن همدیگر هستند. و بیگانه ها خیلی براحتی در درون این قوم نفوذ کرده واین قوم را پارچه پارچه کرده و به جان همدیگر میاندازند. ملت هزاره یکی از بزرگ ملت ها در افغانستان است، که در صورتی انسجام و اتحاد هیچ دشمنی قادر به مقابله با این قوم نخواهد بود، اما جای تأسف اینجاست که با ازدیاد دوگانگی و نفاق نسل کشی های فاشیسمی تاریخ از زمان خونخواران همچون عبدالرحمن و امثالش تا امروز از احساس این ملت کاهیده است. ما از بیگانگان هرگز ننالیم که با ما هرچه شد از خود ما بود. بیگانه ها همواره از مغزهای منجمد در چارچوب سنت ومذهب این قوم برای نقوذ کردن در درون آنها استفاده کرد،برخی رفتند دنبال محسنی یک شخص که اصلا هویتش معلوم نیست را گرفتند و به تحریک عصیانگرانه ای آنها به مبارزه بر علیه قوم و نژاد خود پرداختند و حتا امروز هم میبنیم که پیرمرد پیدوفیل بالای منبر میرود و به لهو و لعب گفتن میپردازد انقدر کودکانه و بی سوادانه حرف میزند دور از باور است که شخصی به این سن اینقدر احمق باشد، اما مستمعین کرام همگی از مردم هزاه که با چشم و دهن بازرفته نشسته اند و به سخنان گوریل پیر گوش و جان سپرده اند. و برخی هم رفته اند دنبال یک عده اشخاص بنام سید و سادات را گرفته اند که این سادات ها هم یکی از دشمنان جیبی هزاره ها هستند آنچنان نمک حرام که سالهاست از خمس و زکاه هزاره ها تغذیه کردند اما باز هم دشمن هزاره هستند. توصیه ای من به تمام نسل نوین هزاره ها این است که اول خود دوست داشتن را تمرین کنند،و نظر به تاریخ بدانند که هیچ کسی مارا دوست ندارد اماما باید خود را دوست داشته باشیم که با انسجام و یگانگی با مشت محکم دندان هر دشمن و بدخواهی را خواهیم شکست.
آقای رضایی سلام:یکی از بدبیاریهای مردم مااینست که جیزنویسان آن تمام مصایب ملت مارا از دریچه تنگ قومی به نمایش میگذارند.ناله های شما زمانی فریاد میشد که که به دفاع از مظلومین تمام اقوام بر ضد جنایت کاران،رهزنان و قاتلان تمام اقوام برمیخاستید.مطمین باشید که این نوشته تانرا حتی قوم شریف هزاره هم بر علاوه که جدی نمیگیرد شمارا به مثابه چوبکی جنایت سالاران می شناسند.ملت ما انتظار دارد که قربانیان تمام اقوام از قتل عام های کنر،کندز، لوگر و قربانیان گور های دسته جمعی پلچرخی،هرات ،بدخشان دشت چمتله...،از قتل عام مردم شمالی،از قتل عام اسیران دشت لیلی،در کنار قتل عام افشار،یکاولنگ... یاد شود.زمانیکه سیاف و مسعود و ربانی هزاره هارا در کاتینر کباب میکردواهل هنود را ختنه میکرد مزاری،محقق،خلیلی...بر فرق پشتون و تاجک میخ شش انج میکوبیدند ورفص مرده را به تماشا می نشستند.و گلبدین بسی نقاط کابل را به راکت میبست.وتمام گروپهای مربوط این تبهکاران به تاموس مردم تجاوز کردند. فقط و فقط انسان مرض دار می تون همه اش را نبیند.وجدان سالم به ما امر میکند که اگر ویرانی های افشار را بنمایش میگذاریم ویرانه های شهر کهنه،شاشهید، کارته نو ...را نباید فراموش کنیم.من فکر میکنم که گله تان از نویسنده گان هزاره بی جاست اکر منظور تان همین نوع ناله های باشد که شما از گلو کشیدید ،بسیار سالها میشود که به گفته خود تان همتباران تان مانند سخی ارزگانی ها، عوض نبی زاده ها... بدون وقفه و دراز تر از ریش سیاف مینوسند.همچنانیکه روستار ترکی ها،مایار ها...،بشیر بغلانی ها، دستکیر پنجشیری ها...،همت فاریبی ها...از دیگر اقوام مینویسند.جنایتکاران به خوبی درک کرده اند که یکی از متود های که عمر شانرا دراز میکند همین انداختن افوام به جان یکدیگر است.به همین منظور است که تعداد زیاد از سایت ها ،نشرات و حتی تلویزین ها را در خدمت گرفته اند.وبه گفته ایرانی ها هی داد میزنند که از برای خدا بالای قوم ما چه شد و چه ها شد. واندک کسانی اند که از موضع مظلومین تمام اقوام به دفاع برخیزد.ولی مردم ما بلاخره کسانیرا پرورش خواهد داد که به همه باشنده گان کشور فکر کنند.ودرفش عدالت خواهی تمام باشنده کان این سرزمین را بلند کنند. به امید رسیدن چنین روزی.
salam Aghai Rezai,
besyar tashakor azi ke da bari shohadai mah naweshta kadi.
man khodem padare khoda az dast dadim da wakhti ke taliban trrerist da Mazar-e-Sharif amad padarem da onja begona shahid shod wa mesli padare ma 1000 ran Hazarah da onja begona shaid shod chera hich kas tabale yadi onhara namekona??
chon bakhateri ke Hazara koshta shodan.
baz ham besyar tashakor Aghai Rezai.
We Hazaras never ever forgot it.
.God bless all our shohada
آنلاین : www.kabulboy.tk
آقای هزاره سلام:نویسنده گان دل خوش کن شما مدت هاست که به گفته خودتان به"شرم!"آمده اند.اینکه شما و آقای رضایی با این همه هزاره دوستی!!!!تان ازآن بی اطلاع هستید مایه تعجب است.من در نامه قبلی ام هم نوشتم که سخی ارزگانی ها،عوض نبی زادهاسالهای سال است که دراز تر از ریش سیاف همچو چیزی را که شما میخواهیدمینویسند.و کمترین خواننده را حتی در بین هزاره ها، دارند.می خواستم از شما بپرسم چه تفاوت داردباشنده گان افشار مثلا با باشنده گان شهر کهنه و شاه شهید و کارته نو؟آیا کسی که برفرقش میخ کوبیده می شد کمتر درد احساس میکرد از کسی که در کانتینر کباب میشد؟نویسندگان که دل شمارا وامثال تانرا در اقوام دیگر خوش میسازد متاسفانه زیاد است وشما به ناحق عصبانی هستید.ولی نویسندگان که درد همه مردم را فریاد کند کم است ولی هست.فکر نمیکنم که تمام رهبری و کادر های راوا هزاره باشد اما انعکاس قتل عام یکاولنگ را هیچ هزاره و غیر هزار ای مستند تر ،دقیقتر که با تصاویر در پیام زن وسایت انترنتی راوا انشار یافت ، بیان نکرده است.اینکه آقایون عثمان، سیاه سنگ...چه موضع دارند خود جوابگو خواهند بود.و اگر این گفتگو را تعقیب میکنند باید جواب بدهند.
به نظر من مردم هزاره در طول تاریخ نشان داده اند که طرفدار جنگ و ظلم نسبت به مظلوم و هیچ وقت قوم ستمگر نبوده و این را خلاف ارزشهای انسانی و وطنی و ملی دانسته اند و تنها فریادگر عدالتخواهی بودند ولی متاسفانه بعضی از اقوام دیگر افغانستان همیشه داد از نفاق و جدائی می زنند انگار نمی دانند همه به عنوان یک افغان هستند وقتی از یک قومی مقاله نوشته می شود دیگر قوم ها بجای اینکه به مفکوره هم وطنی به قضایا قضاوت کنند متاسفانه برخلاف آن اقدام می کنند واقعاً جای تاسف است وقتی آدم نظرات دیگر دوستان را مطالعه می کند آنچنان بغضی و کینه ای نسبت به هزاره دارند و فکر می کنند باز می توانند صدای فریادگر عدالتخواهی هزاره را خفه کنند مثل دوران جنگ که نمی خواستند هزاره باشد من از آنها خواهش می کنم اگر یادشان رفته است که افغان هستند باز به یادشان می آورم.... مثلاً اگر یکی از اتباع بیگانه این نظرات دوستان را مطالعه کنند واقعا جای شرم است برای ما و شما که همدیگر را نفی می کننم به جای اینکه همدیگر راقبول کنیم.
جمشید از کابل
آقای هزاره سلام:معلوم میشود که گاهی به در و گاهی به دیوار زدنتان نانشی از عصبانیت فراوان تان است.من مشخص صحبت کردم که :1_چیزی را که شما می خواهید آغاز کنید سالهای سال است که سخی ارزگانی ها،
عوض نبی زاده ها...که به مراتب باسواد تر از شما اند آغاز کرده اند.آیا دروغ گفته ام؟و من بی چار کی باشم که این پروسه را اخلال کنم؟و تعجب من هم درهمین بود که شما چرا با ایهمه هزاره دوستی!!!تان از فیض ارز گانی ها و نبی زاده ها سیراب نه شده اید؟ 2_ شما نوشته بودید که هیچ یک از غیر هزاره ها را ندیدم که درد هزاره هارا بیان کند .در جواب نوشتم راوا در پیام زن و سایت خود اسنادی را با تصاویر و موضع گیری معین ارایه کرده که هیج هزاره وغیر هزاره ای تا کنون نه کرده است ،درغ گفته ام؟انکار کردن تان از کوبیدن میخ بر فرق غیر هزاره ها بیانگر ارتباط نزدیک تان با جنایت کاران حزب وحدت است.که حتی خود حزب وحدتی ها نمیتواند این عمل ننگین را انکار کنند.آمدیم بر سر دشمنی با هزاره ها:اقای هزاره باید خدمت عرض کنم که من به همان اندازه که دگر اقوام ساکن افغانستان را دوست به همان اندازه هم هزاره ها را،نه یک گرام زیاد و نه هم یک گرام کم.فاشیست تاپه زدن هم فکر میکنم از بی استلالی تان ناشی می شود.ویا اینکه از فاشیسم هم درک درست ندارید؟ویا شنیده اید که علی آباد شهر است.
نوشته اید که مسعود و سیاف قتل عام افشار را پلان کردند.منکرش کافر .آیا حاضرید علیه این جنایت کاران دست به عمل شده و خواهان محاکمه آنها شوید؟ویا اینکه شما هم مانند رهبران تان خواهید گفت :به تو چی ما همدیگر خودرا بخشیدیم!!!!3_از قتل عام های دگر اقوام پرسیدید ،به نظر من شنوایی،دید،حافظه و احساس تان همه هزاره گی است.زیرا جنایات هولناکی که بالای غیر هزاره ها صورت کرفته شما نه آنرا بیاد دارید،نه دیده اید،نه شنیده اید ونه آنرا درک کرده اید باوجود آنکه من در صحبت اولم به یک تعداد شان اشاره کردم.لطفا آنرا یکبار دگر بخوانید.راستی از شما پرسیده میتوانم تاجیک ها و پشتون های شهر بامیان و سایر نقاط بامیان چه شدند؟شاید بگویی به مه چی آنها که هزاره نبودند.
با عرض سلام خدمت همه خواننده کان برای آخرین بار از محتر آقای هزاره می خواهم بپرسم که جواب های سوال مشخص من چه شد؟ .من می خواهم خدمت عرض کنم که من از "کلمه" هزاره ومردم هزاره هیگاهی وحشت نداشته بلکه بر عکس انهارا مردمان شریفی یافته ام.من وملت ما از حزب وحدت ،حزب اسلامی، جمیعت اسلامی،طالبان، اتحاد اسلامی ، جنبش اسلامی... و متحدین امروزی شان بقایای حزب دموکراتیک خلق وحشت داریم وحق هم داریم که از وحشی ها وحشت داشته باشیم.حساب جنایت کاران چنانکه بارها گفته ام از حساب مردم و اقوام جداست .با اینکه جنایت کاران با هزار حیله و نیرنگ خودرا به اقوام می چسپانند.وازین طریق سرباز گیری میکنند.وتا اندازه هم موفق شده که افراد معینی را در خدمت بگیرند. و انکار از عملکرد های خاینانه حزب وحدت به معنی مستور شدن واقعیت های جامعه نیست.ودر اخیر میخواهم برایت بگویم اقای هزاره اگر حزب وحدتی نیستی کوشش کن پایت را ازین نجاست بیرون کنی.واین به نفع هزاره هاست.ولو اگر تنها هزاره هم برایت مطرح باشد.
آقای کامران میرهزار زیاد دست پایچه نشو که چرا آقای رضایی از جنایاتی که بر هزاره ها رفته است گفته است و تصویر پیدا کرده اگر کسی متهم به قومگرایی شد جعفر رضایی می شود تو یک اینترقومی و با دید بزرگ!راحت باشید. بر زخم مردمی که نه دراین دهه اخیر که به درازای تاریخ کشور "افغانستان" نام زجر کشیده و جنایت تحمل کرده نمک نپاش. لابد نظر شما این هست که یک نفر که در خانه اش آتش به پا است سطل آب را پر کرده برای خاموش کردن آتش خانه دیگران بدود؟