"دانش"گاه" بلخ لکه ی ننگینی بر عظمت این شهر!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
سال ها در همه جا وقتی نام بلخ و " بلخی" بر زبان رانده می شد، در ذهن شنونده حتمن افتخارات و عظمت این شهر مثلاً شخصیت های همچون: مولانا جلال الدین محمد بلخی، ابوعلی سینای بلخی،رابعه بلخی و.... به تصویر کشیده می شد و وقتی رشته ی سخن در مورد این شهر با کسی باز می کردی، از پیشرفت ادبیات،خانقاه مولانا، و افتخارات دیگری این شهر می پرسیدند!
اما در ده سال اخیر، بلخ شاهد دگرگونی های غیر قابل پیش بینی ،در عرصه های فرهنگی،علمی و ادبی از یک آدرس اکادمیک و مهم این شهر بوده است.
"دانش"گاه" بلخ که یگانه نشانی از هویت علمی و فرهنگی این شهر می باشد، درین چند سال اخیر میزبان چندین"رسوایی های بزرگ" بوده است که به سطح جهانی لکه ی ننگینش بر پیشانی بلخیان حک گردیده است!
ضمن اینکه نابسامانی های فراوانی در داخل این "دانش" "گاه" هنوز درجریان است، درین نوشته درنگی دارم بر انعکاسات بیرونی و رسانه یی ابتکارات اهالی این"دانش" "گاه" در چند سال اخیر:
- پنج سال قبل از امروز "بابه جان عزیزی"یکتن از استادان هفتاد ساله ی دانشکده ی طب این"دانش" "گاه" با پناه بردن به شهوات شیطانی اش در روزهای امتحان از یکتن از دانشجویان طبقه ی اناث درخواست معامله ی "بداخلاقی" در بدل "نمره عالی"نموده بود که در نتیجه، دام شهوات شیطانی اش نام این "دانش" "گاه" را با پسوند "بلخ" به جهانیان معرفی کرد و چهره ی واقعی فساد و بد اخلاقی درین "دانش"گاه"را به نمایش گذاشت.
- این قصه ی عاشقانه و دلباختن "بابه جان عزیزی" بر یکتن از دانشجویانش هنوز روی زبان هاست و اسنادی غیر محسوسی در رابطه در اختیار تک تک مردم جهان می باشد.
فتنه ی دیگری که باعث جان باختن یکتن وزخمی شدن چند تن از دانشجویان و شعله ور ساختن جنگ "زبان" در سطح کشور گردید نیز از "دانش" گاه" بلخ آغاز گردید. در قانون اساسی افغانستان آمده است که: زبان های رسمی مردم افغانستان، دری و پشتو می باشد. این را هرکسی که خود را تابع این کشور می داند باید بپذیرد، وقتی که بر سر دروازه ورودی "دانش" "گاه" بلخ نوشته بود "پوهنتون" و عده ی دیگری ادعا داشتند که باید"دانشگاه" نیز بر سر این دروازه نوشته شود، چه نیازی به درگیری ها و کشمکش های تباه کننده و جاهلانه بود. اگر واقعاً کسانی که به عنوان "دانشجو" در فضای این "دانش" "گاه" قدم می زدند، درکی از قانون اساسی و همدیگر پذیری می داشتند، این لکه امروز به دامان پاک بلخ حک نمی شد.
- موردی دیگری ازینگونه حرکت ها ، ممانعت تعدادی از "دانشجویان" این "دانش" "گاه" از نمایش فلم های پاییزی حقوق بشر در تالار این "دانش" "گاه" بود که اینبار جهانیان را به شک انداختند که آیا واقعاً در بلخ جای بنام"دانش" "گاه" وجود دارد،یا کدام دارلمجانین را به این نام یاد می کنند؟بر اساس ادعای این دانشجویان، این فلم منحرف کننده بوده و ضد منافع اسلامی و افغانی بوده است، اگر واقعاً همینگونه بوده است، بدون اینکه این "دانشجویان" دست به خشونت بزنند، راه های زیادی برای حل این مسئله وجود داشت. یکی از راه ها، این بود که باید در پایان این نمایشگاه، فلم ها و کارگردانان این فلم ها مورد نقد در حضور رسانه ها قرار می گرفت. این دانشجویان ثابت نمودند که تاهنوز فرهنگ فلم دیدن را بلد نیستند.
- در آخرین مواردی که شاهد بودیم، این "دانش" گاه" آغازگر یک جنگ و حرکت تباه کننده ی بود که این حرکت در حقیقت به یکی از دسیسه ها و تاکتیک های می ماند که دشمنان اسلام و افغانستان برای از بین بردن و از هم پاشیدن مردم افغانستان از آن تاهنوز استفاده نموده و یکی از خطرناکترین جنگ های است که دشمنان توسط آن" آب را گل آلود نموده و ماهی می گیرند"، این جنگ ، جنگ مذهبی و فرهنگی است، که "دانش" گاه" بلخ ابتکار آغاز این جنگ را در یکی از روزهای مذهبی، همزمان با دشمنان قسم خورده ی ملت افغانستان که درین روز بیش از دوصد کشته و زخمی از مردم ما گرفت، اغاز نمود.
عاشورای امسال برای مردم افغانستان در درونش عاشورای دیگری ایجاد کرد.
در حاشیه ی این همه فاجعه در روز عاشورا ، "دانش" "گاه" بلخ نیز سهم خویش را ادا نمود و مهر تایید بر "ابتکارات" قبلی اش زده و از دفتر ننگین خاطراتش یک صفحه ی دیگری را نیز به هوا داد.
به نظرمی رسد که دست هایی درتلاش اند درمرحله جدید دامن زدن به ناامنی درجامعه افغانستان، تجربه های مشئومی را که در بعضی از کشورهای دیگر دارند درافغانستان به کارگیرند. و خوبترین وسیله ی این دشمنان قسم خورده ،انسان های جاهل،نا آگاه و تعصب می باشند. بدبختانه حرکتی که اهالی "دانش" "گاه " بلخ در روز عاشورا از خودشان به نمایش گذاشتند،نشان می دهد که آنها لیاقت نام" دانشگاهی" را ندارند و باید در لیست کسانی حساب شود که قبلاً یاد آور شدیم.
دانشگاهیان، که تصور مردم از آنها یک قشر روشن و آینده ساز می باشد، متاسفانه امروز در افغانستان، بخصوص در بلخ ،همین قشر بیشتر درمواردی زیادی مورد استفاده سوء از طرف تعدادی از دست های شوم قرار می گیرند،که وضعیت فعلی می تواند بسیاری از حرکت های سرنگون کننده را در قبال داشته باشد،چون مردم بنابر عقیده ی که به محل های علمی،دینی و فرهنگی دارد، به زودی فریب اشخاص استفاده جو را می خورند.
پيامها
9 دسامبر 2011, 17:06, توسط خ . نبیل مزاری
آقای وفایی سلام ! از داستان زنکه بازی داکتر عزیزی ، جنجال نامگذاری دانشگاه و نداشتن فرهنگ تماشای فلم را در دانشگاه خبر بودیم . اما موضوع عاشورا را در دانشگاه بلخ خبر نبودم و شما هم طور دپلوماتیک تبصره نموده و کلوخ را مانده از آب گذشته اید . اصل گپ چی بوده که شما را درد دل گرفته و مجبور به نوشتن نموده است ؟
9 دسامبر 2011, 17:52
سلام دوست عزیز!
در مورد تنش میان دانشگاهیان دانشگاه بلخ در روز عاشورا همچنان که در نوشته ام گفته ام، یک تعداد دست های شوم در داخل دانشگاه کار می کند و آن هم ناشی می شود از رقابت های بر سر ریاست،مقام ،تعصبات قومی و مذهبی که دانشگاهیان نا آگاه این دانشگاه مورد استفاده آنها قرار می گیرند.
سپاس
9 دسامبر 2011, 20:25, توسط یک شهروند افغانستان
آقای نبیل جان، شما نسبتاً یاد گرفته اید که واژه ها را بطور مناسب ردیف کنید و یک مقاله دراز بنویسید، اما کوشش یاد گرفتن معیارهای علمی تر تفکیک میان "حق" و "باطل" را از یاد برده اید، یا اصلن نیاموخته اید. شما بغضهای پوسیده در سینه تان را بالاخره خواستید به پای افسانه حماقت یک دانشجوی که آنهم نه از بلخ است و نه از وادی آن، بلکه یک کسی که لوبیای لیلیه منطق برخورد انسانی با قضایا را از او گرفته است، بریزید و بوسیله آن برجسب رسوائی را به هویت فرهنگی بلخ بزنید. بابه جان عزیزی، یک فرد است، یک فردیکه نه در بلخ زایده شده است و نه هم دران پرورش یافته است، بلکه در ولایت شرقی افغانستان به دنیا آمده است و چیزهای را به بلخ برده است، با آنهم به معنی نیست که بابه جان عزیزی نمایندگی از مردم شریف مشرقی میکند، بلکه بالاخره یک فرد است که تابع ویژگیهای فردی خودش است. خوب، اگر از اتهام زنی و خشم پراگنی بگذریم، علت درد سینه شما از مقاله شما کاملاً هویداست، و آن اینکه "دانشجوی" در بلخ در روز عاشورا واکنش غیر منطیقی و غیر انسانی (که تنها بازتاب دهنده ی منطق و ویژگی فردی خودش است) نسبت به حملات دشمنان مردم بیگناه افغانستان درین روز، نشان داده است. عاشورا تنها به تشیع مرتبط نیست. پیامبر اسلام هم به تسنن ارتباط دارد و هم به تشیع، نوه های پیامبر هم همینطور. حضرت حسین و حسن و علی و دیگر اصحاب و دوستان و نزدیکان پیامبر خدا را همه مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دوست دارند، پس عمل آن دانشجوی یا شمار از دانشجویان متعصب و بی فرهنگ و افراطی نمایندگی از دانشگاه بلخ و مردم شریف بلخ یا نمایندگی از دیدگاه اهل تسنن نمیکند. جای شرم این است که شما این برجسب نا منصفانه را به بلخ و دانشگاه بلخ میزنید، در حالیکه خوب میدانید که یک دانشجوی یک دانشگاه تابع شرایط اخلاقی و محیطی خودش است.
امید است که قلم تان بجای بازتاب دادن خشم و بغض و احساسات تان، منطق و استدلال و تحمل پذیری و بردباری تان را نشان بدهد
9 دسامبر 2011, 23:06, توسط خ . نبیل مزاری
آقای یک شهروند ! سپاس ازینکه پیام من حقیر را خوانده اید و حُسن نظر لاحقلی را که هم شده روا داشته اید . اما از فحوا و درون مایه پیام تان چیزی ندانستم که سنگ بدبینی و به فرمودۀ خود تان بغضهای درونی تان را به من حقیر ضمن پیامی فرستاده اید .
چند نوشتۀ پیام شما را پیهم مینویسم و کوشش میکنم به زعم خودم آنرا تعبیر نمایم تا ببینیم چی از آب در خواهد آمد :
1- یاد گرفتن معیار های علمی تر تفکیک میان حق و باطل را از یاد برده اید ، یا اصلأ نیاموخته اید .
شهروند محترم ! بهتر میبود که نخست معیار های علمی تر تفکیک حق از باطل را می نگاشتید که حق چیست ، باطل به چی می گویند و سیاه چیست ، سپید چیرا گویند ، تا با خواندن آن پی به معیار های علمی تر تفکیک آن می بردم و بهره می گرفتم . دوم چی گاهی حق را نادیده و باطل را پسندیده ام که به معیار های علمی تر تفکیک آن پی نبرده ام ؟
2-افسانه حماقت یک دانشجو ....
من حقیر پی نبردم که افسانۀ حماقت این دانشجو در کجای نوشتار شان درج گردیده ؟ زنکه بازی داکتر عزیزی مشرقی وال از آفتاب روشنتر است ، کشته و زخمی شدن دانشجویان دانشگاه بلخ بر سر نامگذاری دانشگاه بلخ را حتی دیوانه گان خبر دارند ، اینکه پخش فلمی را بخاطریکه مطابقت با شریعت غرای محمدی ندارد را مانع شده اند به هر دانشجو مانند روز روشن هویداست .تنها مطلبی را که ندانستم از نوشتار شان موضوعی بوده که در عاشورای امسال به وقوع پیوسته است ، فقط همین . کجای این پیامم بازتاب دهنده بی منطقی ، بی استدلالی ، خشم ، بغض ، احساسات و تحمل نا پذیری من حقیر را نمایان ساخته که شما را وادار به نوشتن این پیام نموده است ؟
3- داکتر عزیزی یک فرد است که تابع ویژه گی های فردی خودش است . خوب الگر از اتهام زنی و خشم پراگنی بگذریم
بلی داکتر عزیزی یک شخص است و تابع ویژه گی های فردی خودش ، البته خارج از محوطه دانشگاه . وقتی این زنباره بی مسؤلیت در داخل دانشگاه و زیر چتر صنوف درسی دست به عملی دست میزند که شایسته استاد دانشگاه نیست ، حتی وجدان ما این حق را به ما نمی دهد که این عمل غیر انسانی او را بخاطر حقوق فردی اش توجیه نمائیم . آیا پاسخ مسؤلیت داران عرصه حقوق دانشآموز در داخل دانشگاه به مردمی که فرزندان خود را بخاطر آموزش و پرورش به دانشگاه می فرستند با موجود بودن چنین زنبارۀ چی خواهد بود ؟ آیا فرد تابع ویژه گی های فردی این حق را دارد که از موقف استادی بخاطر رفع شهوت حیوانی خود استفاده نماید و شهروند دیگری این عمل او را بخاطر داشتن معیارهای علمی تر تفکیک میان حق و باطل ، اتهام زنی و خشم پراگنی پرخاشگران پندارد ؟
4-علت درد سینه شما از مقاله شما کاملأ هویداست.
آقای شهروند ! من حقیر مقاله نه ، بلکه پیام کوچکی داشته ام در قبال این نوشتار . پرسیده ام که علت این نوشتار در چی بوده و آقای وفایی با وجودیکه بار دوم پیامی فرستاده اند باز هم بطور واضح و روشن علت نگاشتۀ خود را ننوشته اند . درین پیام من حقیر درد دل و سینه نه بلکه آقای وفایی داشته اند .
5-حضرت علی ، حسن و حسین و دیگر اصحاب ، دوستان و نزدیکان پیامبر خدا را همۀ مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دوست دارند .
آقای شهروند ! شما مثلیکه سخنرانی های آخند های شعیه ایرانی را نمی بینید و نمی شنوید . ایشان همیشه به حضرت علی حجت الله میگویند و به ابوبکر صدیق ، عمر فاروق و عثمان غنی یاران بهشتی دیگر پیغمبر اسلام لعنت الله علیه می گویند . میدانید حجت الله چی معنی دارد و لعنت الله به کی میگویند ؟ آقای شهروند ، هر عمل عکس العمل دارد . این دعای شما که حضرت حسین ، حسن و علی و دیگر اصحاب و دوستان و نزدیکان پیامبر خدا را همه مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) دوست دارند مثلیکه از انتهای داشتن معیارهای علمی تر تفکیک میان حق و باطل است یا چطور ؟
6-جای شرم این است که شما این بر چسپ نا منصفانه را به به بلخ و دانشگاه بلخ میزنید
این چسپ های نا منصافانه نه ، بلکه حقیقت های تلخ و شیرینی است که دانشگاه بلخ با وجود عمر کوتاه ولی پربار و افتخار خویش آنرا دیده و تجربه کرده است . اگر ما انتقاد میکنیم باید مسؤلین امور به بهبود آن کوشا باشند نه اینکه آنرا شما دیگر دانشمندان پر غرض برچسپ های نا منصافانه بپندارند .
امید توانسته باشم با وجود نداشتن معیار های علمی تر تفکیک حق از باطل ، پیام شما را پاسخی ارایه نموده باشم .
10 دسامبر 2011, 00:54, توسط شهروند افغانستان
آقای مزاری، اجاز بده که مغتذرانه اعتراف کنم که شما را به اشتباه در کامنت خود مخاطب قرار دادم، همه آن نقدهای (چه مستدل و چه مبتذل، هرطوریکه شما فکر میکنید) بنده متوجه نویسنده محترم که آقای وفائی هستند، میباشد.
من به جناب شما هم تکرار میکنم که منصفانه نیست که عملکرد یک شخص، یک گروهک یا یک واحد مشخص حکمی یا حقوقی که در یک ساحه جغرافیائی مشخص یا یک قلمروی مدنی که برخلاف عرف و میل مردم صورت میگرد را به تمام باشندگان یا شهروندان آن شهر یا منطقه تعمیم کنیم. اگر در بلخ یک فرد بد است، در ازای آن صد فرد خوب هم است. بابه جان عزیزی نمایندگی از دانشگاه بلخ نمیکند. اگر چنین باشد، دکتر حبیب از دانشگاه طبی کابل که به اتهام جاسوسی به استخبارات پاکستان و دسیسه قتل رئیس جمهور دستگیر شد، باید نمایندگی از تمام استادان دانشگاه کابل کند، که چنین داوری دور از انصاف، حد اقل انصاف یک وجدان، است. دوم، دانشجویان که غالباً ماجراجوئی میکنند، احتمالاً مربوط به دانشجویان لیلیه (خوابگاها) اند، و اگر فرضاً هم از باشندگان دایمی بلخ باشند، بازهم یک عمل شخصی شان است، آنها نمایندگی از تمام مردم کرده نمیتوانند. سوم، واکنش در مقابل نشر فلمهای مستند حقوق بشر، عمده تاً از سوی دانشجویان شرعیات بوده که آنها بعنوان یک بخش از جامعه افغانستان، نه تنها در بلخ بلکه در تمام افغانستان، اعمال زشت تر ازینها را نیز انجام داده اند، حتی شماری ازانها ممکن است مدتی در جبهه طالبان و افراطیها و چیزهای ازین قبیل، نیز بوده باشند، این عمل آنها به حیثیت بلخ و دانشگاه بلخ چه ارتباط دارد؟
من نه از بلخ هستم، نه شناخت چندان از مردم آن دارم، ولی اینقدر میدانم که مردم بلخ، آنطوریکه فکر میشود، بد نیستند، یا دانشگاه بلخ دومین دانشگاه مشهور در افغانستان است و دانشجویان آن پس از فراغت بهترین سمتهای اجرائی را در ادارات عامه و خصوصی افغانستان در دست دارند. با شماری زیادی آنها شناخت دارم، آنها مردمان خیلی خوبی اند.
یادم نرود که، معیار علمی که بوسیله آن میتوان حق را از باطل تفکیک کرد، اگر در یک جمله برای تان خلاصه کنم این است که، بهترین معیار برای تفکیک حق از باطل این است که آنچه میگوئیم یا مینویسیم ناشی از داوری باشد که دران "شناخت" و "وجدان سالم" بایکدیگر همنوا باشند. خیلی انسانهای در جامعه هستند که میدانند، و لی تجاهل میکنند و وجدان شان مرده است.
11 دسامبر 2011, 02:31
وفائی جان عزیز! یک موضوع از قلم مانده است وآن عبارت از مسئلۀ کامبخش عزیز وستودنی است که تو سط استاد بی خرد آن دانشگاه در معرض شهادت دربیدادگاه اشرار بی فرهنگ قرار گرفت. درود به کامبخش عزیزاین سمبول جوانان آزادۀ افغانستان. مرگ برآن استاد بیخرد دانشگاه وهمفکرانش.
11 دسامبر 2011, 18:59, توسط بابک روشنضمیر
آقای وفایی!
بعد از عرض سلام باید خدمت شما عرض کنم که خود شما هم از محصلین این دانشگا میباشید ،یا دارای پست خاصی در آنجا هستید؟البته باکمال معذرت،چون من از شما شناخت ندارم چنین سوالی برایم پیدا شد.در قسمت انتخاب عنوان تان هم کمی از افراط کار گرفته اید.در قسمت اتهامات تان نیز دست به عمومی سازی بیشتر از حد معمول زده اید.اتهام عزیزی نیز در صورت واقعیت میتوانست در صورت شکایت آن دوشیزه متضرر مورد تعقیب عدلی قرار بگیرد.اینرا هم باید بدانیم که جرم امر شخصی است و بخاطر جرم یک فرد،حیثیت دانشگاه مورد سوال قرار نمیگیرد.بی حیثیتی عزیزی به حیثیت دهها استاد شریف و خدمتگذار دانشگاه بلخ نمیتواند صدمه وارد کند.
در مورد اصل مطلبی که در باره روز عاشورا نوشته اید و برادر گرامی مزاری صاحب نیز به آن اشاره نموده اند،بدون تشریحات و گذارش واقعی و بیطرفانه موضوعات واقع شده ، یکباره به قضاوت و نتیجه گیری پرداخته اید.حال اگر ما تنها به قضاوت شما اکتفا کنیم، چیزی از اصل حادثه نخواهیم دانست.بهتر این میبود تا همه چشم دید های تانرا مینگاشتید تا هر کسی در نتیجه گیری آن اراده آزاد میداشت.
در مورد عاشورا خلص باید بنویسم که عاشورا روزیست که باید در آن روز به حماقت و سفاهت اعراب به شمول "اهل بیت محمد"، با تعجب نگریست.و باید گفت که این طایفه چقدر جاهل بوده اند.عاشورا هرگز روز مهم تاریخی نبوده و نمیباشد.جوانانی که بدست خمینی و خامنه ای به قتل رسیدند از حسین کمتر نمیباشند.تاریخ 14 قرن اسلام از دهها عاشور مملو میباشد.اهل تشیع از روز عاشورا یک درامه مضحکی ساخته اند.نگاه کن به عملکرد خامنه ای.این مرد در روز عاشور مثل یک زن شوهر مرده گریه میکند.اما در روز بعد دستور اعدام جوانان مظلومی را صادر میکند که با یک یا دو شعاری روی سرک برامده اند.
تجلیل از عاشورا بعد از این باید در داخل محوطه مذهبی اهل تشیع صورت بگیرد بدون آنکه سبب مزاحمت سایر افراد گردند.هیچکسی حق ندارد که دیگران را از شنیدن موسیقی و یا تماشای فلمی در این روز باز دارد.بیرقهای سیاه حسینی را دوباره به کربلا و مکه برگردانید.
امسال عزای من در یوم عاشور از سبب مرگ هموطنان مظلوم ما به شمول اطفال و زنان و سایر همشهریان گرامی ما بود و نه از بابت اعدام حسین زنباره در 14 قرن قبل .
27 دسامبر 2011, 11:39, توسط حزب
دوست ها تشویش نکنید باز وعقاب هر چه که باشد بازهم مرغ هوایی گفته میشود.
آنلاین : مرغ
9 دسامبر 2011, 17:09, توسط محمد رضا مجاهد
از بزرگ مردان پشین شنیده ام که مورچه که اگر گم شدنش آمد بال مکشد .
آنلاین : http://m-rezamojahid.blogfa.com/
10 دسامبر 2011, 02:58, توسط ن.ب
نوشته اقاى وفايي به نظر بنده غرض الود است.اول اينكه خاطر دو كيك اين شخص بوستين را در اب انداخته و تر و خشك را يكجا خوركرده و منظره را سياه وجهار كنج رسم كرده است.برادر در بلخ عزيز در بين مردم با فرهنك عالى و غيرت و شهامت,مردم شيرين و شيرين زبان,خوش طبع,مهمان نواز كشور ما بيدا ميشود يكان زاغ سياه بد جنس و بدديانت.ولى از لحاظ فيصدى انها بسيار كم است.به كوشش مكس شكر مردار نميشود.در يك كشور رييس جمهورش از زنى يك بوسه خوسته بس تمام مملكت را زنباره ها نبايد كفت.برو برادر يكان مطلب را بيدا كوكه جسب داشته باشد.انجا ان مرد خدا با مشت اهنين ايستاده است.اينجا قبيله به لرزه اوفتاده و بطور دسته جمعى در صددد دسيسه و توطعه هستند.دشمن بسيار با تجربه و مكار است.با خبر باشيد برادران.هركى هر جه مينويسد,يا مطلب دارد و يا باد دل خارج ميكند ولى ما بيدار از زير ريش ما خرسوار تير نشو...
دروغجن دروغ وايي,عاقل يي قياس كوى.
10 دسامبر 2011, 03:15, توسط کمال کابلی
گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری
ده ها کشیک کاتولیک متهم شده به آزار جنسی . دایماً واتیکان عمل آنان را محکوم می کنه . رییس دانشگاه بلخ ، دوشیزه ای را چشمک کرد . مگر آسمان به زمین خورد ؟ شریعت درز کرد ؟ در روز عاشورا یک نفر برهنه رقصید یا ایزاز دیگری را پاره کرد . والله نمیدانم به خدا .
دیوانه ی سنگی در چاه اندخت و عاقلان در صدد درآوردن آن هستند .
آب دریا ها را فروخته اند یا خاکش را ؟ هر کدام راه حل جداگانه دارد . فقط خدا کند که آب و خاک را باهم نفروخته باشند که خیلی کار سخت میشه . راستی تکلیف ماهی ها درین میانه چه میشه ؟
یکی درین زمینه بنویسه
10 دسامبر 2011, 03:26, توسط ن.ب
ماهى هاى جوجه خير,ولى ماهيهاى كلان بايد بر ماهيبزى بركردانده شوند.
سنك ميدزدند از ديوانه با اين عقل وراى
محبث دانستنى هارا جنين دانسته اند
جمله را ديوانه نا ميدم جو بكشودند,در
كر بد است اين نام,بدين نامم جرا نا ميده اند
من بدين زنجير ارزيدم كه بستندم به با
كاش ميبرسيد كس,كيشان به جند ارزيده اند
كابلى عزيز نوشته ات خيلى شيرين بود!
10 دسامبر 2011, 14:20
با تمام احترامی که به بعضی از استادان برحق دانشگاه دارم.
مختار جان من که تا حالا هر چی محصل فارغ التحصیل شده از دانشگاه بلخ را دیدیم یا شکایت داشته یا اینکه از خاطرات بد آن زمان قصه کرده ،یا فساد استادان دانشگاه مخصوصا رشته تاریخ که از قصه اش میشرمم . با این همه من که وقتی سه تا چهار تا سند در رابطه به فساد استادان را دیدیم خیلی خیلی متعجب شدم .
آه آه آه بر این مکان .
10 دسامبر 2011, 15:28, توسط گردیزی
برادر وفائی
از نوشته ات چنین بر میاید که واقعن دانشگاه بلخ برای آموزش خودت کوتاهی کرده است وگرنه یک دانشگاهی باید اینرا بداند که قانون اساسی وحی نیست که در آن تغیر نتوان آورد مخصوصن این قانون جعلی و تحمیلی تیم فاشیستی کرزی .
دانشگاه بلخ از محدود دانشگاه های است که این افتخار را دارد افتخار نوشتن نام دانشگاه به زبان فارسی زبان اکثریت .
ما در دانشگاه کابل این خواسته انسانی و بر حق خودرا بار ها فریاد زده خواستیم ولی این تیم فاشیستی حاکم گوش شنوا ندارد و اگر دارد هم جز از همان تیم را میشنود .
11 دسامبر 2011, 13:28
دوست عزیز آقای وفایی سلام. ما امید واریم که تمام قضایای که در دانشگاه بلخ باستان اتفاق افتاده است مورد رنجش شما قرارنگیرد،در یک کانون علمی چه بلخ باستان ویا جهاندگر باشد چنین واقعات اتفاق مییفتد ولی دانشجویان عاجل گلیم یک دانشگاه را ویا یک منطقه ،مردم وملتی را جم نمیکند ولکه های بد شوم را نثار نمیکند.مطمینم که احساس ،تفکروطرز برخورد، شما را این اتفاقات جریحه دار ساخته دست به قلم فرسایی کردید ،آنطرف واینطرف نگاه های دانشجویی نموده واز احساسات خود شوق زده شده فرق حق وباطل را یکسان لمس نموده اید.مطمینم که با آمد سالهای دراز احساسات تان فرو کش کند
15 دسامبر 2011, 06:57, توسط جهانگير..
عجب آدم هاي كم خرد و بي خردي در دنيايي مجازي پيدا ميشه!
فكر كنم نويسنده اي اين چرنديات و چرت و پرت ها يك تن طالبزاده اي حرامزاده اي ناقل سليمان كوهي باشد وگرنه فرزندان اصيل خراسان و آرياناي كهن اين قسم احمقانه قضاوت نمي كنند، عمل كرد يك شخص را به همه دانشجويان يك دانشگاه و يك خطه اي باستان و پر افتخار نسبت نمي دهند، آن هم عمل كرد چند تا ناقل باد آورده را، در رابطه به موضوع نام دانشگاه و اينكه در قانون اساسي چه نوشته شده بايد خدمت اين آقا بنويسم كه در قانون اساسي نيامده كه شما حتمن بايد به جاي كلمات فارسي از كلمات پشتو و يا ديگر زباني استفاده كنيد، من به آنعده دانشجوياني كه برپا خيستند و از حق خويش دفاع نمودند و تابلوي دانشگاه خود را به زبان مادر خويش نوشتند يك دنيا سپاسگذارم، و به روح آن جوان شجاع كه شهيد شد دعامي كنم.
خداوند صد نفر بي غيرت و معامله گر را فداي يك باغيرت و بيدار بكند.
زنده باد آزاد انديشان و آزادي خواهان، مرگ بر كسانيكه هنوز در خواب خرگوش هستند.
17 دسامبر 2011, 22:24
lake nang dar afghanestan,daneshgahe balkh nist,agar amiq shawim daeman doshmanan e abadi dar samte shamal,ke omdatan az tarafdaran e hezbe eslam mebashand,ba in etehamate wahi azhan ra az lakahaye nangin ke dar jonoob ghawgha mekonad monharef negah midarand[gorg dar lebase mish]lake nang an qesmat az watan ast ke ba KALDAR moamela meshawad,taryak,entehar,jenayat,teror,wahshat,zan setizi,wa100 ha jenayat e digar rayej ast,,,ta kai,kor e khod binaye mardom?