افتضاح افغانستان
رویدادهای افغانستان از دید یک نویسنده پاکستانی - بریتانیایی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حملات ناعاقبت اندیشانه بر دهات و دشمنان " تحت تعقیب" نرخ تلفات ملکی را بالا برده است که باعث سربازگیری آسان برای شورشیان می شود. این را هم باید اضافه کرد که قوت های منطقه یی که به سرنگونی رژیم عمر (ملا عمر) یاری رسانیده بودند، دیگر در جمله متحدین نیستند. ایران با تحریم ها و فشارهای اتحادیه اروپا (که خود نتیجه فشار اسراییل است)، بیگانه گردیده و اتحاد شمال کارآیی خود را از دست داده است. رهبران آن مثل خانواده کرزی به زر اندوزی مشغول بوده و نظامیان پاکستانی هم هیچگاهی ارتباطات خود را با طالبان قطع نمی کنند.
نویسنده: طارق علی
برگردان: عبدالرحیم احمد پروانی
در هفته گذشته چریک های افغان حمله دیگری را بر میدان هوایی قندهار به راه انداختند. جنرال جان آلن فرمانده نیروهای کمک به امنیت افغانستان (آیساف) در بیانیه عجیبی که در این ارتباط به نشر رسانیده، گفته است: " ملا عمر کنترول خود را بر شورشیان طالبان از دست داده است، در غیر آن فورن این حمله را محکوم کرده به "نیروهای" خود دستور می داد تا از حمله بر غیر نظامیان بیگناه افغان خودداری کنند."
همان ملا عمری که از یازده سپتمبر به حال در فهرست افراد تحت تعقیب قرار داد؟ این برای کسی جالب است که نداند طالبان تحت رهبری ملاعمر از چندین سال با امریکا در حال مذاکرات مقطعی بوده ، مذاکراتی که تا به حال به توافقی نیانجامیده است.
ممکن است حمله بر قندهار از طرف جناح دیگری سازماندهی گردیده باشد ، جناحی که مخالف مذاکرات با اشغالگران است، اما این هم محتمل است این اقدام تیر دیگری بر پیکر امپراتوری خسته به منظور تسریع جریانات باشد. تمام انکشافات بزرگ جلوه داده شده توسط رسانه ها گمراه کننده بوده است، چیزی که امروز دیده می شود ضرورت برای مذاکره و تجرید هر چه بیشتر رژیم کرزی است
جناح های مختلف "نیو طالبان" از دو سال قبل برای گرفتن قدرت آماده گی می گیرند. حملات آن ها بر تاسیسات امنیتی، پایگاه های جاسوسی و هلیکوپتر های حامل افراد رده بالا اطلاعاتی امریکا نشاندهنده آنست که تا چه حد در شبکه های افغان های وفادار به ایساف نفوذ کرده اند. جنگ های چریکی اینان – بدون در نظر داشت ناهمخوانی فکری آن – بی شباهت به جنبش های مقاومت زمان جنگ دوم جهانی، و تجربه های ویتنام، چین و کیوبا که توسط گیاپ (جنرال انگوین گیاپ، نخستین جنرال ویتنام و از فرماندهان مشهور مقاومت علیه نیروهای امریکایی در آن کشور بود – مترجم)، مائو و چه گوارا اساسگذاری شده بودند، نیست.
چند ماه پس از ادای مراسم تحلیف، اوباما با بلند پروازی روی تشدید جنگ پافشاری کرد که با حمایت کشورهای عضو اتحادیه اروپا، اما مخالفت بعضی جنرال های خودش، به شمول کارل ایکنبری سفیر امریکا در افغانستان مواجه گشت. استدلال اوباما این بود که: "اگر دولت افغانستان به دست طالبان سقوط کند و یا در برابر القاعده ایستاده گی صورت نگیرد، این کشور باز به پایگاهی برای تروریست ها مبدل خواهد گشت و آن ها هر چقدرِ ما را که بتوانند خواهند کشت... برای مردم افغانستان برگشت به دوران حاکمیت طالبان به معنی قرار گرفتن تحت حاکمیت یک دولت مستبد، انزوای بین المللی، اقتصاد فلج و محرومیت از حقوق بشری، به ویژه برای زنان و دختران خواهد بود. برگشت قهرآمیز تروریست های القاعده در همراهی با هسته رهبری طالبان، افغانستان را زیر سایه یی از خشونت دوامدار خواهد کشانید."
اما بسیاری از این کاستی ها ( به شمول وضعیت زنان) همین اکنون در عمل وجود دارند. مهمتر از آن، حملات ناعاقبت اندیشانه بر دهات و دشمنان " تحت تعقیب" نرخ تلفات ملکی را بالا برده است که باعث سربازگیری آسان برای شورشیان می شود. این را هم باید اضافه کرد که قوت های منطقه یی که به سرنگونی رژیم عمر (ملا عمر) یاری رسانیده بودند، دیگر در جمله متحدین نیستند. ایران با تحریم ها و فشارهای اتحادیه اروپا (که خود نتیجه فشار اسراییل است)، بیگانه گردیده و اتحاد شمال کارآیی خود را از دست داده است. رهبران آن مثل خانواده کرزی به زر اندوزی مشغول بوده و نظامیان پاکستانی هم هیچگاهی ارتباطات خود را با طالبان قطع نمی کنند.
بنا برین، علیرغم ذخایر لیتویم تداوم حضور ناتو در کشور بیشتر از بیش دشوار شده می رود. بیست و چهارکشوری که در اشغال افغانستن سهیم بودند، دیگر نمی توانند به گدیک شرم آور خود در کابل کمک کنند تا نقش خوبی بازی کند و انتخاباتی که با هزینه بسیار زیاد به کمک کمپنی های غربی سازماندهی گردیده، نیز قادر به فریب کسی نیست.
در اصل، هر دو طرف به بن بست مواجه اند. شورشیان نمی توانند به پیروزی نظامی دست یابند، اما ناتو را نیز نمی گذارند به موفقیت دست یابد.
آنچه را که ما شاهد آنیم اشغال مصیب آوری است که حتی نسبت به نسخه روسی در سال های 1980 دست آوردهای کمتری داشته است. از مدتیست در داخل ایالات متحده، منتقدین واقعگرا امپریالیزم در باره پیامدهای این بلند پروازی ها هشدار داده اند.
جان میرشمیر با اجتناب از هر گونه کم ارزش دادن جلوه دادن دست آوردها، به تراژیدی سیاست های امریکا اشاره کرده می گوید که سیاست خارجی کشورش منجر به دولتداری خوب و یا ارزش های لیبرالیستی نگردیده، حتی اگر مسئله امنیت را نیز در نظر بگیریم، تنها محدود به دفاع از منافع امریکا در برابر کشورهای دگر بوده است. این دقیقن همان واقعیتی است که سیاستمداران قرن بیست و یک به آن پرداخته اند. نسخه یی از این گرایش را ران پاول لیبرال ارایه کرده است که در جریان انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری در تلویزیون های امریکا پخش می شود. پاول تنها سیاستمداری در عرصه سیاست ملی است که خواهان برچیده شدن امپراتوری ایالات متحده امریکا می باشد و جالب این است که نسبت به سایر رقبای خود، او بزرگترین حمایت را در این راستا از خانواده های نظامیان به دست آورده است.
یادداشت: طارق علی نویسنده پاکستانی – بریتانیایی است که از سال های درازی با گاردین همکاری دارد.
پيامها
25 جنوری 2012, 16:24, توسط جاغوری
نویسنده محترم انچه واقعیت های جامهع امروزی است شما انکاس داده اید قابل ستایش است.
تشکر از زحمات شما امید وارم ادامه داده در جهت اگاهی مردم همکاری نمائید.
موفق باشید.