|
No Censorship! |
|||||||
| ||||||||
خبری، تحليلی و انتقادی
نشر آرای متفاوت الزاما به معنای تاييد آن از طرف کابل پرس نيست! چرا خبرنگاران مورد خشونت قرار می گیرند؟
مختار پدرام گفته می شد کناره گیری نجیب روشن هشداری دیگری است برای تمام کسانی که راه مطبوعات را در پیش دارند. گفته می شد که کریم خرم تهدید جدی برای مطبوعات و آزادی بیان در افغانستان است و باید بر کنار شود. گاهی هم گفته می شد که وزارت داخله شورشیان را تحت تعقیب قرار نمی دهد، بلکه روزنامه نگاران و خبرنگاران را مورد پیگرد قرار می دهد. و اکثر اوقات هم گفته می شد که پارلمان افغانستان بالاخره خشونت و کشتار را رسمی خواهد کرد نه آزادی مطبوعات و رسانه ها را، و خیلی حرفهای دیگر گفته می شد...؟ جالب است که باز همین کسانی که این حرف ها را می گفتند، با وصف که می دانستند، می پرسیدند در چنین شرایطی که حرف اول دنیا تکنالوژی و دموکراسی است، مانع شدن پیشرفت یک رسانه ولو هم دولتی چه معنا خواهد داشت؟ در ابتدای آمدن وزیر فعلی فرهنگ کسی از پهلوانی وی تعریف کرده بود، وبعدها این موضوع با اولین برخورد وی با یک عکاس زن در مرکز آینه و بار دیگر جبهه گیری وی با نجیب روشن و برکناری از پست ریاست عمومی رادیو تلویزیون افغانستان، و کسانی دیگری که نقش مهم در بهبود برنامه های این شبکه را بازی می کردند، روشن شد که به راستی جناب خرم پهلوان هست. از طرف دیگر یک روزنامه نگار در دوران خرم در همین چند روز پیش در شمال افغانستان کشته شد. این که این رونامه نگار به دلیل کدام خصومت شخصی کشته شده و یا هم انگیزه ای دیگری داشته به آن کاری نداریم، مهم این است که یک روز نامه نگار کشته می شود که گفته می شود او کدام سوء استفاده هم نکرده بود، نه اختلاس کرده بود و نه هم با قاچاق بران مواد مخدر و تریاک دست داشت و بالاخره قبل از کشته شدنش هم هیچ حرفی در باره او که جنجال برانگیز باشد در میان نبود. درست یک روز بعد از آن در تظاهرات هرات لت و کوب وحشیانهء خبرنگار و تصویربردار تلویزیون آریانا و تلویزیون افغان، توسط مقامات امنیتی نگرانی بیشتری را برای خبر نگاران خلق کرد و این مساله بر روحیه این طیف تأثیر بیشتری برجای گذاشت. این اولین بار نیست که روزنامه نگاری کشته و یا لت کوپ می شود، بار ها این اتفاق افتاده اگر هم به این جدیت نبوده، در حدی لت کوپ به طور زیاد ثبت گزارش های رسانه ها و نهاد های مدافع آزادی بیان و خبرنگاران شده است، این کار که یک روزنامه نگار مورد تحقیر وتوهین و یاهم لت کوپ قرار می گیرد، بسیار به یک امر معمولی بدل شده است. اما این مسایل به عهده کی خواهد بود و کی ها باید از این گونه اتفاق ها جلوی گیری نمایند، همه می دانند روز نامه نگاران بیشتر از سوی کی ها مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. و این که چرا روزنامه نگاران لت و کوپ، توقیف، اختطاف، و یا هم در مواردی به قتل می رسند، هم تا جای روشن است. امنیتی ها درافغانستان پیش از این نیز چندین بار به این عمل نامشروع دست زده اند که باید جلو یک روزنامه نگار را بگیرند با تهدید و یا لت و کوپ، برا ی آنها فرق نمی کند، آنها به خشونت متوصل می شوند، چون کار آنها است و آنها به خاطر آن تلاش می نمایند. این کار را بارها انجام هم داده اند، و به نفع آنها هم است، که روز نامه نگاران را توقیف نمایند. چون دیگر کسی باقی نخواهد ماند که از کار های درست و یا خلاف آنها حرفی به میان بیاورند. حالا چرا مقامات امنیتی به جای این که جلو این دست اتفاقات را بگیرند، به انجام این گونه کار دست می زنند، اما کاریست که باید خود آنها جواب بدهند و یا مقام های بالا تری که به این نهاد ها دستور می دهند. این نظر وجود دارد که در قدم نخست پارلمان افغانستان به این امر رنگ قانونی داد و به همه ای نهاد های فعال دولتی در افغانستان گفت که باید چگونه با مطبوعات بر خورد نمایند، هرچند که اولین بار نبود زیرا این نهاد با توجه به اعتبار که دارد می تواند این کار را انجام دهد. این یک طرف قضیه است، موضوع دیگر این است که در پارلمان افغانستان بیشتر افرادی جمع شده اند که برای آنها منافع خود شان مهم است نه آزادی و آگاهی، قطعنامه ای که این نهاد تصویب کردند نمونه ای از این دست می باشد. در هر صورت این پارلمان افغانستان بود که مطبوعات در افغانستان را وسایل ارتباط جمعی نه، بلکه مراکز دروغ پراکنی و خبر نگاران را منافق خواندند. شاید به باور این نماینده های بی خبر از اوضاع، کار خبر نگاری دروغ گفتن و کار رسانه ها منابع پخش این دروغ ها باشد. سال های دوهزاروچهار تا اخیر دوهزار و شش ده ها بار گزارش های از سوی نهاد های مدافع حقوق خبرنگاران به این مساله اشاره داشتند که خبرنگاران آزاد و یا هم وابسته از سوی افراد پولیس و مقامات امنیتی مورد اذیت و شکنجه قرار می گیرند. قتل، بازداشت غیر قانونی، ضرب و شتم و ربودن خبرنگاران از موارد اساسی این گزارشها بود. در این مدت چندین قضیه ای قتل خبرنگاران از سوی افراد شورشی و یا هم افراد ناشناس به ثبت رسیده است. اما آخرین مواردی تکان دهنده قضیه قتل رحمان قل در ولایت فاریاب است که برای یک نشریه دولتی کار می کرد. در حالی که با گذشت زمان و افزایش شمار رسانه ها از یک سو، و وجود سازمانها و نهاد های مدافع از حقوق روزنامه نگاران از سوی دیگر، انتظار می رفت میزان خشونت علیه آنان کاهش یابد، اما این ایده کاملاً بر عکس اتفاق افتاد. حالا چند پرسش اساسی مطرح می شود که چرا خشونت با خبرنگاران در افغانستان سیر صعودی به خود می گیرد؟ آیا آزادی مطبوعات با منافع امنیت ملی کشور در مغایرت قرار دارد؟ راست حرف این است که افشاگری مطبوعات و به تعبیری درست تر پرده از روی واقعیت ها برداشتن به حال و هوای بیشتر از مسوولین محترم دولتی ما خوش نمی خورد، زیرا در بسا از موارد این کار به منافع شخصی آنان صدمه می زنند. اقدام پارلمان افغانستان در مورد برخورد با روز نامه نگاران فاجعه ای بود که به دلیل نبود خرد و عقل اتفاق افتاد. آنروز ها روز نامه نگاران و نهاد های مدافع مطبوعات هم این موضوع را زیاد جدی نگرفته بودند. در این میان کریم خرم وزیر فرهنگ به عنوان اولین کسی که ارتباط دولت و رسانه ها را بر قرار می سازد، نیز در مقابل این کار پارلمان حرفی به میان نمی آورد. خرم می توانست با توجه به حقوق که روزنامه نگاران در قانون رسانه های افغانستان دارد، از این گروه تا حدی دفاع نماید. در هر حال این موضوع به دو وزارت داخله و وزارت فرهنگ مربوط می شود که در قسمت جلوگیری از این فاجعه ها دست به کار شوند. هر چند من از این دو نهاد امید ندارم زیرا در این نهاد ها هم کسانی قرار دارند که آزادی به نفع شان نخواهند بود و منافع آنها نیز حول منافع پارلمان می چرخد. این روز ها همه در جریان هستند که پارلمان و مجلس سنای افغانستان قانون مجاز بودن قتل انسان ها در افغانستان را تصویب کردند و حالا کشتن افراد هم قانونی شد، و انتظار می رود اگر این پروسه به همین شکل پیش برود شاید کرزی هم به همین جمع بپیوندد. در اخیر می خواهم از تمام نهاد های مدافع حقوق بشر دعوت نمایم که اینگونه سکوت شما ره به جای نخواهد برد، و اگر شما به خود رسیده گی نکنید هیچ یک از نهاد های دولتی به فکر شما نخواهد بود. فکر نکنید که هر روز وضعیت آزادی بیان و مطبوعات در کشور بهبود می یابد، شما این را بدانید که از قدیم یک حرف باقی مانده: " غَرّه مشو که گربه ای زاهد نماز کرد" هنوز اول عشق است سفر دنباله دارد.....
|