Kabul Press, World Media Home, Associated with RAHA in exile

 

 

No Censorship!

Letter to Editor

RAHA PEN CLUB, Afghanistan Centre

English

Portuguese

Spanish

Pashto

E- Afghanistan/Web Hosting

 

آسيب های دانشگاه کابل

به روایت یک دانشجو

اسدالله سعادتی

صفحه ی اول از دو صفحه:  يک      دو

چهار سال پیش زمانیکه در محیط دانشگاه قدم گذاشتم، تصویری از دانشگاه در ذهن خود داشتم که بعدها با آنچه که با چشم خود دیدم و با تمام وجود خود لمس کردم تفاوت فاحش داشت. آن دانشگاهی که من در عالم ذهنی خود به تصویر می کشیدم، دانشگاهی بود فخیم و عظیم و با صلابت و صلاحیت آکادمیک؛ و در عین حال محیطی برای مبارزه با تبعیض و مرکزی برای مقابله با تعصب و حق کشی و قانون شکنی. اما این دانشگاهی که در عالم عینی به مدت چهار سال در آن وقت گذراندم، دانشگاهی بود فقیر و خالی از صلابت و صلاحیت آکادمیک، و در عین حال غرق در فساد و تعصب و تبعیض و قانون شکنی و حق کشی.

در جریان تحصیل نیز رسالت انسانی و وجدان دانشجویی، گهگاهی به من نهیب می زد که از این همه نارسایی ها و تنبل پروری ها و حق کشی هایی که در چهار سمتت صورت می گیرد، حد اقل یکی را با مدارک و شواهد عینی بازگو کن؛ اما وحشت از اخراج همچنان بر دلم سایه می افکند و عقل سود و زیان سنج بر سکوت و تحمل فرمان می داد. و اینک همزمان با فراغت از دانشگاه به ناچار از قلم خواستم تا آن حکایت های آتشین را «که از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش» بر صفحه کاغذ بنگارد تا باشد که بیدار دلان ملک و ملت و مسؤولان عالی رتبه دولت اندکی آگاه شوند و نگذارند که چراغ علم و دانش و انسانیت و عدالت در شبستان جهل و تعصب، آنهم در مراکز آموزش عالی کشور به خاموشی گراید.

البته سنت جاریه دانشگاه و بلکه در مجموع، جامعه ما تا هنوز این است که هر انتقاد و اعتراضی معمولاً با برچسب "ماجراجویی"، "انگیزه سیاسی" و ... عمدی و توطئه آمیز جلوه داده می شود. بنا بر این خوب است پیشاپیش به تقدس قلم که خداوند به آن سوگند یاد کرده است، سوگند یاد کنم که به جز انگیزه اصلاحگری و بجز دلسوزی به دانش و دانشگاه، صاحب این قلم را هیچ محرک دیگری نیست. چه اینکه در این نوشتار بیشتر از آنکه افراد خاصی هدف قرار گیرد پرده از ناهنجاری هایی برداشته می شود که با گذشت هر شب و روز، تار و پود دانشگاه را از هم می پاشد و هر چه بیشتر به جانب پوچی و بی محتوایی سوق می دهد. ناهنجاری هایی که عمدتاً در قالب یک سیستم پوسیده به دوران می افتد و خیلی از افراد سالم را نیز به صرف ورود، بی اختیار در درون خود می پوساند. این قلم سعی خواهد کرد بر پاره ای از آن ناهنجاری ها انگشت بگذارد، آسیب هایی که نفس سیستم آموزشی ما را به شماره انداخته است بازگوید و در صورت امکان راه حل هایی رانیز پیشنهاد کند.

البته مواردی که به آنها اشاره خواهد شد، بدون شک همانند حلقه های زنجیر با هم متصل و متداخل اند؛ اما با آنهم ناگزیر، برای فهم بهتر خوانندگان ترجیح می دهم که آنها را  به شرح ذیل دسته بندی کنم:

الف) سیاست زدگی: قدر مسلم این است که سیاست را نمی توان از افق دانشگاه بیرون راند. سیاست و حتا فعالیت های سیاسی در دانشگاه های جهان بعنوان یک واقعیت و حتا یک ضرورت، مورد پذیرش است. واقعیتی که چه بخواهیم و چه نخواهیم همواره خود را در متن مراکز آکادمیک تحمیل می کند؛ اما بحث بر سر چگونگی برخورد با این واقعیت انکار ناپذیر است. متأسفانه در کشور ما و در محیط دانشگاهی ما سیاست زدگی جای سیاست فهمی و اندیشه های سیاسی را به اشغال کشیده است. بیش از نصف استادان دانشگاه کابل با شمول تعداد زیادی از آنانی که در بخش های اداری دانشگاه کار می کنند؛ سیاست زده هستند. شکی نیست که سیاست زدگی غیر از سیاسی بودن است. تحلیل آگاهانه از اوضاع جامعه و کشور و سعی در جهت انسانی کردن سیاست و جستجوی راههای رام کردن آن از طریق علم و دانش، سیاسی بودن و فعالیت سیاسی تعریف می گردد؛ اما برخوردهای غیر عادلانه و منافی با روح آکادمیک در جریان تدریس و در مناسبات و روابط استاد با شاگرد که انگیزه سیاسی محرک اصلی آن باشد سیاست زدگی تعبیر می شود.

این مرض در مراکز آکادمیک هرچند که ریشه کهنه دارد؛ اما در حال حاضر دانشگاه کابل و بخصوص دانشکده ادبیات را که من از آنجا فارغ شده ام در بستر احتضار انداخته است. این سیاست زدگی آنهم از نوع قومی-زبانی آن، کار را به جایی رسانده است که گاهی دانشگاهیان ما به جان هم می افتند که چرا دانشگاه  می گویی و یا بالعکس دیگری بهانه می گیرد که چرا پوهنتون گفتی! این وضعیت در دنیایی که بر مدار تکثر می چرخد و تکلیف محوری کاملاً جایش را به حق محوری داده است، شرم آور است. بسیار احمقانه است که در دانشگاه یک کشور، دانشگاهیان آن، به یگدیگر حق ندهند که به زبان خود شان گپ بزنند، به خصوص که "پوهنتون" و "دانشگاه"، به دو زبان رسمی کشور تعلق دارند. بدیهی است که اگر در پشت قضیه انگیزه منفی سیاسی وجود نداشته باشد و پای تکلیف و تحمیل در میان نیاید، هیچ نوع حساسیتی هم در کار نخواهد بود. این است سیاست زدگیی که با روح دانشگاه ناساز گار است.

 فعلاً متأسفانه در دانشگاه کابل، روابط استاد با استاد و استاد با شاگرد، در شعاع سیاست زدگی های سمتی، زبانی ، قومی، حزبی و مذهبی تنظیم می شود. از برخوردهای صنفی استادان با شاگردان شروع تا توزیع نمرات، تا رسیدگی به اعتراضات شاگردان و خیلی از مسایل دیگر عمدتاً از همین محورها متأثر می گردد.

اگر می خواهيد سايت اينترنتی مخصوص خود را داشته باشيد!

اگر بدنبال افزايش اعتبار می باشيد!

و اگر ارتباطات گسترده و ارزان می خواهيد

ب) ضعف استادان: یکی از دوستان دانشگاهی ام نکته خنده آور اما عبرت آمیزی از قول یک دوست نکته سنج دیگر روایت می نمود و می گفت؛ کسی به فلانی استاد گفته بود اگر من وزیر تحصیلات می بودم دستور می دادم که مجسمه بزرگی از شما در جلو دروازه ورودی دانشکده زبان و ادبیات درست نمایند. وانگهی بلافاصله علاوه کرده بود که نپرسیدی چرا؟ و بعد ادامه داده بود که به دو دلیل: نخست اینکه شما در عین بی سوادی چگونه توانسته اید چهل سال در دانشگاه، خود را در مقام استادی حفظ کنید و این خود یک قهرمانی است! و دوم اینکه مجسمه شما به عنوان نماد بی سوادی می تواند برای عبرت آیندگان نیز سودمند باشد. البته نمی دانم این گپ تا کجا واقعیت دارد؛ اما می دانم که تعدادی از اساتید دانشگاه کابل هرگز صلاحیت تدریس را ندارند؛ ولی در عین حال مدتهای زیادی در مسند مقدس استادی تکیه زده اند و هنوز هم رها کردنی نیستند. ما خود شاهد بودیم که برخی از اساتید محترم حتا توان درست خواندن عبارت را هم نداشتند، تا چه رسد به تفهیم و توضیح گره گاه های درس؛ و این خود نه تنها ستمی است نا بخشودنی در حق دانشجو، بلکه ظلمی است بس بزرگ در حق دانش و توهینی است بس آشکار در حق دانشگاه.

جالبترین نکته در این میان این است که اساتیدی از این دست در برابر هر اعتراضی، سابقه سی-چهل ساله اش را به رخ شاگردان می کشانند؛ اما از اینکه به نیاز شاگردان پاسخ گفته نمی توانند و در طول سال به جز" نقطه سر خط"، حتا یک کلمه هم در مورد روح درس و پیام درس سخنی بر لب نمی رانند خم به ابرو نمی آورند. در مورد اینکه در مقابل  این نابسامانی های شرم آور، چه باید کرد؟ در پایان این نبشته که در شماره بعدی منتشر خواهد شد، اشارات جمع بندی گونه ای خواهیم داشت.

ج) فساد و بی عدالتی: مهمترین آسیبی که واقعاً نفس های دانشگاه را به شماره انداخته است، فساد و بی عدالتی در توزیع نمرات است، این بی عدالتی در دو مسیر جداگانه جریان می یابد که هر دو برای دانشگاه کشنده است. مسیر اول که به پیمانه بسیار وسیع نیز به پیش می رود، توزیع نمرات هوایی بر مبنای روابط پیچیده و ناسالم اقتصادی، سیاسی، سمتی، گروهی و زبانی است. متأسفانه یکی از تبعات تلخ بحران در افغانستان ورود تعداد زیادی از نظامیان دوره جنگ و افراد بی سواد دیگر به عنوان محصل در مراکز آکادمیک بود. وضعیت به گونه ای پیش آمده بود و شاید هنوز هم به نوعی دوام داشته باشد که امتحان کانکور نه تنها کارایی اش را بعنوان فلتری برای جدا کردن بی سواد از با سواد از دست داده بود؛ بلکه خود بعنوان وسیله ای عمل می کرد که با سوادان و تحصیل یافتگان را حذف کند و در عوض شان زورمندان و زرداران بی سواد را جابجا نماید. سوگمندانه باید گفت که این روند قهقرایی هم اینک سطح دانشگاه کابل را تا مرز صفر پایین کشانده است. در جمع محصلین تعدادی زیادی بودند و هستند که نام خود را درست نوشته نمی توانند؛ اما با این وصف هیچگاهی ناکام نمی ماندند و هرگز دغدغه درس و نمره را هم در دل راه نمی دادند. این وضعیت روحیه درس خوانی را نه تنها در ذهن و ضمیر تنبلان و بی سوادانی که نمره هوایی می خورند، نابود می کند، بلکه استعداد های روشن و سرشار از عشق و علاقه به دانش و دانشگاه را نیز در باتلاق بی تفاوتی و سرخوردگی زنده به گور می سازد. به طور کلی در چنین دانشگاه، انگیزه ای برای درس خواندن باقی نمی ماند، همچنان که در دانشگاه کابل نمانده است. به نظر می رسد شبکه پیچیده ای در درون تمامی دستگاه اداری تحصیلات عالی و دانشگاه و حتا بیرون از آن وجود دارد که نبض دانشگاه را به قوت تمام در چنگ خود گرفته است. امکان دارد خیلی از استادان عضو آن شبکه باشد و خیلی های دیگر هم اسیر آن. اینگونه است که فارغین دانشگاه کابل، فقط یک کاغذ، (مدرک) می گیرند و کله های شان کاملاً خالی است. این کله پوک های کاغذ دار، وقتی که وارد چرخه اجتماع می شوند و در مکاتب و ادارات و جاهای دیگر وظیفه می گیرند، جز ترویج فساد و رشوه و تبعیض و تعصب و بی عدالتی و حق کشی کار دیگری نمی توانند. طبیعی است که گناه  این خیانت بزرگ برمی گردد به سیستم و به استادی که این زمینه را به آنها فراهم کرده است.

استاد محترمی داشتیم که تا حدی هم در مورد توزیع نمرات محتاط عمل می کرد؛ اما هنگامی که یکی از شاگردان پارچه امتحان را سفید برایش تحویل داد، به شدت عصبانی شد و اعتراف کرد که در یک جامعه کثیف هر انسانی، ناگزیر کثیف می شود، من عمیقاً خجالت می کشم ازاینکه اینگونه شاگرد به جامعه تقدیم می کنم.

مسیر دومی که در راستای فساد و بی عدالتی می خواستم اشاره کنم، کم کردن نمره برخی از شاگردان است. خیلی اتفاق می افتاد که استادان پارچه های امتحان را در نزد خود نگه می داشتند تا ببینند که اگر فرد یا افراد مورد نظرشان در سایر مضامین عقب تر مانده اند، علاوه بر اینکه نمره آن افراد را حق یا ناحق پوره بدهند،  نمره رقیب، یا رقیبان شان را نیز در مضمون خود تا آنجا که دل شان می خواهند، تنزیل بدهند. من موارد مشخصی از این قبیل حق کشی ها را سراغ دارم که در این مقاله نمی خواهم وارد جزئیات شوم و افراد آن را انگشت نما سازم.

صفحه ی اول از دو صفحه:  يک      دو

صفحه ی نخست

آگهی و اعلان شما در اينجا

سايت داکتر رمضان بشردوست

دريافت کتاب افغانستان الکترونيکی (ميزبانی وب)

ثبت قلمرو اينترنتی

طراحی وب

ميزبانی حرفه ای وب

پنج هزار مگابايت فضا

دوهزار و پنجصد ايميل

دارای تمام امکانات امنيتی

پهنای باند صد و پنجاه گيگابايت

تماس:      0799390025

Top Global Newspapers: Asia    Latin America    Africa   Europe   USA    Canada    Australia  

فقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و  تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد                Members Login

As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions


Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org

info at kabulpress.org   reader at kabulpress.org

Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت  محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد