Kabul Press, World Media Home, Associated with RAHA in exile

 

 

No Censorship!

Letter to Editor

RAHA PEN CLUB, Afghanistan Centre

English

Portuguese

Spanish

Pashto

E- Afghanistan/Web Hosting

 

آسيب های دانشگاه کابل

به روایت یک دانشجو

اسدالله سعادتی

صفحه ی دوم از دو صفحه:  يک      دو

د) انتقامجويي استادان: يكي از آسيب هاي مرگبار ديگر در دانشگاه، رو آوردن استادان به انتقام كشي از شاگردان است. حس انتقامجويي هرچند در وجود اكثريت استادان وجود دارد؛ اما بسته به شخصيت، ميزان سواد و توانمندي درسي هر استاد، طبعاً به شدت و ضعف می گراید. به هر پيمانه كه استاد ضعيف و بي سواد باشد، به همان پيمانه اشتهاي انتقامجويي اش نيز نسبت به شاگردان، تيزتر و سركش تر مي شود. طبيعتاً وقتي كه استادي از عهده وظيفه اش به درستي بر نمي آيد، از جانب برخي از شاگردان، به ويژه آناني كه روح نقاد و ذهن خلاق دارند، به چالش كشيده مي شوند  و اين خود در ذهن و ضمير استادان، باعث ايجاد عقده مي گردد. عقده اي كه در طول سمستر، اندك اندك متراكم مي شود و در روز امتحان و هنگام توزيع نمرات، منفجر و استعدادهاي فراواني را به مسلخ مي كشاند. كم نيستند شاگرداني كه به ناحق چانس  مي خورند، ناكام مي شوند و حتا نمره صفر دريافت مي كنند!

واقعيت اين است كه امتحان در دانشگاه كابل، در اكثر موارد، كار ويژه اصلي اش را كه عبارت از ارزيابي و توان يابي شاگردان است، از دست مي دهد و نقش ساطور سطبري را بر عهده مي گيرد كه در كف انسانهاي خيره سر و كينه توز قرار دارد و هر آن مي تواند  بر فرق استعدادي فرود آيد و روح نقادي را هدف قرار دهد تا منقادي در صدر كشيده شود. شاگرداني زيادي را سراغ داشتم كه از شدت اين دردها به خود مي پيچيدند؛ ولي چاره اي جز سوختن و ساختن نداشتند.

هـ) بد اخلاقي استادان: برخي از استادان آنقدر، عبوس و بد اخلاقند که با يك زندانبان خشن بيشتر شباهت دارند، تا با يك استاد دانشگاه. بد اخلاقي هرچند كه يك پديده فطري است؛ اما در دانشگاه، اكثراً با ميزان سواد و ناتواني علمي و فقدان سواد لازم در ارتباط تنگاتنگ است. استاداني كه نمي توانند، با ابهت و عظمت علمي و معنوي،  شاگردان را به تواضع وادارند، سعي مي كنند، با خشونت و بد اخلاقي زهر چشم آنان را بگيرند، تا مبادا مباحثه اي بوجود بيايد يا پرسشي مطرح شود كه آنان از پاسخ دادنش عاجز بمانند.

به هر حال، استادي كه نمي تواند بين خود و شاگردانش پيوند عاطفي برقرار كند، هرگز صلاحيت تدريس را ندارد؛ زيرا اگر در فرايند آموزش و در انتقال آگاهي و تجارب، ترس و ظاهر سازي بين استاد و شاگرد فاصله ايجاد نمايد، بدون شك، فرايند آموزش با موفقيت همراه نمي شود. درست است كه يك صنف درسي در دانشگاه نياز به نظم دارد؛ اما فراموش نشود كه نظم در يك صنف درسي، نظم تحميلي نيست؛ انضباط در دانشگاه علي رغم ميل شاگردان به وجود نمي آيد، بلكه نظم دانشگاه ها، قاعدتاً بايد نظمي باشد خود جوش. انضباط در صنف درسي، بايد انضباطي باشد كه شاگردان با ميل خود، به آن تن در دهند. تفاوت بين نظم دانشگاه و نظم زندان نيز دقيقاً از همين زاويه برجسته و تمام قد ديده مي شود. گرچه در ظاهر، هردو منتظم به نظم اند. در زندان، نيز زندانيان در وقت معين از خواب بر مي خيزند در وقت معين غذا مي خورند، در وقت معين ورزش مي كنند، با آرامش و ترتيب خاصي راه مي روند و هيچ داد و قال يا عربده و بد مستي هم نمي كنند؛ اما آنها اين نظم را به ميل خود نپذيرفته اند، بلكه از جانب زندان بان به زور به آنان تحميل گرديده است.

نظم دانشگاه اما قاعدتاً با تحميل در سطوح صنف ها تعميم نمي يابد و استاد بر خلاف زندانبان، از نظر عاطفي و روحي- رواني وضعيتي را ايجاد مي كند كه شاگردان خودشان، نظم را بر خودشان اعمال كنند. حتا اگر كدام شاگرد بي ادبي هم بخواهد درس را اخلال كند، قبل از اينكه استاد عكس العمل نشان دهد، شاگردان او را از جمع خود مي رانند؛ ولي ايجاد اين فضا از يكسو با هنر و تكنيك تدريس ارتباط دارد و از سوي ديگر با ميزان علم و توانمندي استاد. چه اينكه اگر استاد به مضمون خود محيط و مسلط باشد و با شيوه درست درس را ارائه كند، شاگردان خودشان را سخت علاقمند و نيازمند به درس و نظم درسي احساس مي كنند.

و) فقدان آيين نامه تحصيلي: فكر مي كنم، دانشگاه كابل، فاقد آيين نامه هاي آموزشي است. لااقل من در طي چهار سالي كه در دانشگاه مشغول تحصيل بودم، از وجود چنين آيين نامه اي اطلاع حاصل نكردم. اين در حالي است كه در دانشگاه هاي جهان، آيين نامه هاي آموزشي پيوسته مورد بازبيني و ارزيابي قرار مي گيرد، تا از نبض زمان عقب تر نيافتد.

مسلم است كه در فرايند آموزش، استاد و شاگرد هردو از حقوق و وظايف متقابل برخوردارند. چگونگي و كيفيت اين حقوق و بسا مسايل ديگر مرتبط با تدريس و تحصيل، بايستي طي آيين نامه هاي مدون روشن و در اختيار اساتيد محترم و شاگردان دانشگاه قرار داده شود، تا هيچ استاد و شاگردي در حوزه فراغ آن، گام گذشته نتوانند. ريشه يكي از زجر دهنده ترين آسيب هاي دانشگاه كابل، در عمق اين مسئله، يعني فقدان آيين نا مه آموزشي قابل جستجو است.

در حال حاضر، طبق آيين نامه نا نوشته دانشگاه، استاد حق دارد شاگرد را بدون دلايل قانوني و منطقي،  به جرم يك پرسش يا يك انتقاد كوچك، امروز از صنف بكشد، فردا ناكام كند و پس فردا از دانشگاه اخراج نمايد؛ يا بالعكس استاد حق دارد، شاگردان درس نخوان، تنبل؛ اما چاپلوس را نمره هوايي بدهد؛ آنهم نه فقط نمره كاميابي كه نمره كدري. و در مقابل شاگرد مكلف است، این همه را تحمل كند.

در يك كلام استاد دانشگاه كابل، بر فراز قله هاي بلند انواع حق مي ايستد و عربده مي كشد؛ اما شاگردان در ميان امواج تكاليف دست و پا مي زنند، بي آنكه صداي شان، در اندرون وزارتخانه ها و رياستخانه ها راه ببرد و پرده هاي سنگين گوش مقام يا مقامهايي را بتكاند.

ز) ضعف كنترول و برنامه ريزي: در مبحث رهبري (رهبري هر مجموعه و هر فرايندي) حد اقل سه بحث يا سه موضوع اساسي مطرح است؛ طرح و برنامه ريزي؛ بخش بندي و سازمان بندي و نظارت و كنترل. دانشگاه كابل و مراكز آكادميك اما تا هنوز در اين موارد رهبري درست نشده است.

نه برنامه ريزي درست وجود دارد، نه بخش بندي درست و نه هم نظارت و كنترل از اجراي برنامه ها. كمتر موردي را مي توان مثال داد كه در دانشگاه كابل، كسي به جرم تخلف، يا حق كشي و بي عدالتي، يا كمكاري و يا بد اخلاقي و بي سوادي مورد بازپرس قرار گرفته باشد. وقتي به اين بعد قضيه مي بيني تصور مي كني كه هيچ مشكلي در دانشگاه كابل وجود ندارد؛ اما وقتي كه با يك ديد عميق تر وارد عمق قضايا مي شوي، درك مي كني كه اين مركز مقدس آكادميك در اعماق لجن كمكاري و فساد و بي عدالتي و بد اخلاقي و حق كشي و بي سوادي غرق است؛ ولي در عين حال هيچ كسي نگران نيست و هيچ كسي در برابر آن احساس مسؤوليت نمي كند. حتا در برخي موارد ما خود شاهد بوديم كه اداره ديپارتمنت، در عين آگاهي و يقين، آشكارا در برابر ناهنجاري ها به مماشات روي مي آورد. شاگرداني كه از بي كفايتي و بي عدالتي استادان به ديپارتمنت شكايت مي بردند؛ ديپارتمنت نه تنها به عنوان يك وظيفه اداري، كدام اقدام مثبتي صورت نمي داد، بلكه در مواردي خود به نفع اشخاص متهم، طرف دعواي محصلين واقع مي شد.

رييس دانشگاه نيز در پشت حجاب هاي هفت گانه پنهان مي شود كه هيچ شاگرد شكايت خود را به گوشش رسانيده نمي تواند. محصلين زيادي را ديدم كه براي حل مشكلي يا بردن شكايتي، يا گرفتن حقي به رياست دانشگاه مراجعه كرده بودند، تا درد شان را مستقيماً با رييس در ميان بگذارند؛ اما از پشت دروازه، باز گردانده شده بودند.

علت اين تشريفات برايم روشن نشد كه آيا خود اشرف غني نمي خواهد شاگردان درد خود را به او برسانند، يا حلقات اطرافش عمداً كوشش مي كنند كه نگذارند كسي به او برسد. در هر دو صورت، شاگردان زخمي و دردمند، پس از گردش يك دور باطل، سر انجام خسته تر و دردمند تر از پيش، به همان نقطه اي مي رسند كه حركت كرده بودند. گه گاهي هم اگر شاگرد، اندكي ضعيف و بي واسطه باشد، به جرم بي احترامي به استاد و به بهانه ماجرا جويي و چسپاندن برچسب هاي سياسي به كلي از دور خارج مي شود و چانس كاميابي اش، در آتش كينه اين و آن مي سوزد.

ج) كهنگي و پراكندگي مواد درسي: گرچه در يك نگاه كلي مي توان ادعا كرد كه كهنگي و پراكندگي مواد درسي نيز حاصل ضعف و تنبلي استادان است؛ اما بايد فراموش نكنيم كه اين كل قضيه نيست، تهيه و تدوين مواد درسي خود يك فرايند دو سويه است كه كيفيت و مقبوليت آن، از يكسو با نحوه فعاليت و ميزان توانايي استاد، به عنوان يك فرد در ارتباط است و از سوي ديگر با نحوه مديريت و برنامه ريزي دانشگاه و دانشكده هاي مربوطه به عنوان يك مركز و يك سيستم. بر اساس همين اصل، ترجيح دادم كه كيفيت مواد درسي، به طور جداگانه- جدا از آنچه كه ضعف استادان عنوان داده بودم-  مورد ارزيابي قرار گيرد.

در دانشگاه های مدرن، معمولاً مواد و مصالح درسي، هماهنگ با حركت دراز آهنگ زمان پيوسته به تازگي و تحول مي گرايد. اين تحول خصوصاً در حوزه علوم انساني سرعت مضاعف دارد و با گذشت هر سال نظريه ها و مباحث جديدتر و جدي تر پا به عرصه وجود مي گذارند. بناءً توفيق بيشتر از آنِ دانشگاهي خواهد بود كه هرچه بيشتر بتواند گيرنده و حتا زاينده انديشه هاي جديد باشد. رشد و بالندگي هر دانشگاه را بايد با ميزان استفاده از فن آوري و مواد و مصالح جديد درسي به ارزيابي گرفت. قامت استوار يا خميده دانشگاهيان را نيز در اين آيينه بايد به تماشا نشست.

دانشگاه و دانشگاهيان كابل اما در اين آيينه قامت استواري را به نمايش نمي گذارد. دسترسي به فن آوري مدرن را شايد فقر مملكت اجازه نمي دهد؛ ولی عدم استفاده از مواد و مصالح روز آمد درسي را در دنيايي كه نه تنها كثرت كتابهاي چاپي با آخرین داشته های علمی از ويژگي هاي آن است؛ بلكه وسعت كتاب هاي ديجيتالي و متن هاي رايانه اي نيز از خصوصيات بارزش به حساب مي رود، هرگز با فقر اقتصادی نمیتوان توجیه کرد. عدم استفاده از اين امكانات، بيشتر با فقر فكري ارتباط دارد تا فقر اقتصادي.

 در دنيايي با اين مشخصه ها، اگر استادي بيايد نوتي را به محصلين ديكته كند كه از دوران تحصيل پدر كلانش باقي مانده و احتمالاً از باباي ملت نیز چند سالي سن گذشته تر است، از آن دانشگاه چه انتظاري خواهيد داشت؟ با تأسف در عصري كه پهناي سرسام آور باند CPU ها تمام تعاملات فيزيكي اين دنيا را به جانب مجازي شدن به پيش مي راند، محصل دانشگاه كابل ناگزير بايد در تمام ساعت درسي اش نوت شصت سال پيش را بنويسد و نقطه سر خط بشنود. بگذريم از اينكه اين نوت ها چقدر از مرض نا هماهنگي، پراكندگي و تكرار و تعقيد رنج مي برند.                  

ط) ميخانيك گرايي: با تأسف اكثريت قريب به اتفاق استادان دانشگاه ميخانيك گرا هستند، ميخانيك گرايي مرضي است كه بيشتر با فقدان انديشه و عدم برداشت مفهومي و موضوعي يك مضمون در ارتباط است. استاداني كه خود از درك پيام مضمون درسي شان عاجز مي مانند، ناچار به ميخانيك گرايي رو مي آورند و از شاگرد نيز برداشت مفهومي و موضوعي مضمون را نمي خواهند و نمي پذيرند. سؤال  ها در امتحان، هيچگاه سؤال  هاي موضوعي نيست، سؤال  هاي ميخانيكي است، شاگرد مجبور است كه تمام نوت را حفظ كند و در جواب هر سؤال ، از فلان قسمت نوت، تا فلان قسمتش را بدون كم و كاست بنويسد، اگر كوچكترين تفاوتي حتا در تعابير به وجود آمد، قيچي استاد عرض و طول نمره اش را برش مي زند. اين وضعيت ابتكار و خلاقيت شاگردان را زنده به گور مي كند و از آنان طوطيي مي سازد كه تنها از تقليد كلمات به خود مي نازند.  كلماتي كه هرگز به معناي شان نمي انديشند.

اگر می خواهيد سايت اينترنتی مخصوص خود را داشته باشيد!

اگر بدنبال افزايش اعتبار می باشيد!

و اگر ارتباطات گسترده و ارزان می خواهيد

اول نمره هايي زيادي را سراغ داشتيم كه براي نوشتن يك مطلب دو صفحه اي، ناگزير پيش يك شاگرد دهم نمره مي ايستاد، اين عدم توازن از آنجا ناشي مي شود كه كمتر استادي توانايي هاي صنفي، معلومات آفاقي و ظرفيت ها و خلاقيت هاي ذاتي شاگردان را در نظر مي گيرند.

ي) پيشنهادها و راه حل ها: تا حال، به موارد زيادي منحيث آسيب، در دانشگاه كابل اشارت رفت. اصلاح و معالجه همه آنها امكان دارد اندكي زمان نياز داشته باشد؛ اما به نظر مي رسد در صورتي كه عزم اصلاح گري وجود داشته باشد، حد اقل بخشي از زجر دهنده ترين آنها، به آساني و در ظرف زماني اندك قابل معالجه و اصلاح است. راه حل پاره اي از آنها را ذيلاً بر مي شماريم:

- براي جلوگيري از حق كشي و بي عدالتي در توزيع نمرات، بايد در هر دانشكده از صادقترين و عادلترين استادان، يك كميته امتحان تشكيل گردد؛ اين كميته در اولين اقدام خود براي هر شاگرد يك كد نمبر معين كند تا در برگه هاي امتحان به جاي نام شاگردان از كد نمبر استفاده به عمل آيد. اين اقدام مي تواند وقايه اي باشد، در برابر بخش اعظمي از تقلب هايي كه در جريان امتحانات رخ مي دهد؛ چه اينكه در آن صورت، برگهء هيچ شاگردي در نزد استاد ممتحن قابل شناسايي نيست.

- تمامي استاداني كه مضمون دارند و از شاگردان امتحان مي گيرند، موظف شوند كه يك هفته قبل از امتحان، حد اقل چهل سؤال  با كليد آنان را در اختيار كميته امتحان قرار دهد. سؤال هاي اصلي را اما در روز امتحان همان كميته انتخاب و امتحان توسط خود استاد صاحب مضمون اخذ گردد.

- هر استادي كه امتحان مي گيرد موظف باشد كه در ظرف بيست و چهار ساعت بعد از اخذ امتحان، پارچه ها را بررسي نموده غرض اعلام، در اختيار كميته قرار دهد. كميته نيز به نوبه خود با توجه به كليد سؤال ها، قبل از اعلام نتايج، پارچه ها را باز بيني و در صورت احساس كدام بي عدالتي، استاد نمره دهنده را احضار و بعد از اصلاحات لازم نتايج را اعلام نمايد.

- با همه اينها بازهم اگر شاگردي اعتراض نمايد، كميته امتحان موظف باشد كه پارچه فرد معترض را با حضور خودش، به شكل مقايسوي با پارچه هاي سه شاگرد ديگر، كه در درجه هم سطح، بالاتر و پايين تر از فرد معترض نمره گرفته اند، مورد غور مجدد قرار دهد، تا هیچ کسی احساس نکند که حقش تلف شده است.

- در جريان امتحانات اگر روشن شود كه استادي عامدانه و يا با انگيزه انتقام جويي و يا روابط سمتي، گروهي، اقتصادي، سياسي، زباني و ... نمره شاگردان را كم و زياد كرده است، بايد آن استاد نه تنها از مسند مقدس استادي به زير كشانده شود؛ بلكه مورد تعقيب عدلي نيز قرار بگيرد.

به نظر مي رسد، زمينه حق كشي و بي عدالتي در توزيع نمرات، با به كار بستن تمهيدات بالا، در پايين ترين حد خود مي رسد؛ اما در رابطه با نحوه برخورد و اخلاق منفي استادان، توانايي هاي درسي و روش ارائه درس، مي توان در باره تك تك آنها از شاگردان صنوف سه به بالا نظر خواهي كرد. نحوه نظر خواهي بايد به گونه اي باشد كه هر شاگرد، با سه گزينه خوب، بد و متوسط، بي آنكه مورد شناسايي قرار گيرد، در باره اخلاق، توانايي و شيوه تدريس هر استاد، با يك تيك مارك در برگ نظر خواهي، نظر خود را  روشن سازد. با اين روش مي توان استاد خوب و بد، توانا  و ناتوان، بد اخلاق و خوش اخلاق را از هم تفكيك و براي اصلاح و يا اخراج شان اقدام كرد.

کابل، زمستان 1384

صفحه ی دوم از دو صفحه:  يک      دو

صفحه ی نخست

آگهی و اعلان شما در اينجا

سايت داکتر رمضان بشردوست

دريافت کتاب افغانستان الکترونيکی (ميزبانی وب)

ثبت قلمرو اينترنتی

طراحی وب

ميزبانی حرفه ای وب

پنج هزار مگابايت فضا

دوهزار و پنجصد ايميل

دارای تمام امکانات امنيتی

پهنای باند صد و پنجاه گيگابايت

تماس:      0799390025

Top Global Newspapers: Asia    Latin America    Africa   Europe   USA    Canada    Australia  

فقط با ذکر ماخذ، نام نويسنده و  تاريخ انتشار می توانيد از مطالب ، عکس ها و آثار ديگر در کابل پرس استفاده کنيد                Members Login

As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions


Kamran Mir Hazar: Editor-in-Chief / Afghanistan/ Kabul/ Mobile: 0093 799390025/ Email: editor at kabulpress.org

info at kabulpress.org   reader at kabulpress.org

Copyright© Kabul Press, World Media Home 2004 -2006

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت  محفوظ و متعلق به سايت کابل پرس می باشد