نظام فدرالی راه حل بحران کنونی درافغانستان
ایالت و یا فدرال ترکستان/ ایالت و یا فدرال قطغن/ ایالت و یا فدرال کوهستان/ ایالت و فدرال هزاره جات و یا غرجستان/ ایالت و فدرال شمال غرب/ ایالت و یا فدرال لوی قندهار/ ایالت و یا فدرال لوی مشرقی/ ایالت و فدرال لوی پکتیا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
نظام های دولتی جهان از لحاظ تئوری قدرت به دو بخش ( متمرکز و غیر متمرکز) تقسیم میشوند، دولت فدرال دولتیست که برپایه ء عدم تمرکز قدرت شکل گرفته ویکی ازاشکال دولتهای مدرن ازبهم پیوستن اجتماعات انسانی میباشد،زمانیکه ملت واحد شکل گرفته باشدفدرالیسم وسیعترین شکل عدم تمرکزقدرت درعرصهء سیاسی بوده ویکی ازبارزترین مدلهای نظام دولتهای دموکراتیک بشمارمیرود.دولتهای فدرال عمدتا با دوگرایش درساختارهای اجتماعی جوامع بشری عرض وجود کرده اند: اول گرایش اتحاد جویی ممالک کوچک دردرون یک ساختار کلان برای حضور بعنوان یک قدرت بزرگ درعرصه ء بین المللی، دوم گرایش حفظ هویتهای کوچک در سایه ء حقوق شهروندی دریک ساختاربزرگتر دولتی با حفظ هویتهای کوچک درقالب یکرژیم حقوقی مشخص است. بنیاد نظام فدرالی،نمادعالی دموکراسی بحساب میرودوفدرالیسم و دموکراسی لازم و ملزوم هم اند ویکی درنبود دیگری نمیتواند رشد وبقا کند.درنظام فدرالی دولت مرکزی هیچگاه میان ایالتهای تابع تبعیض وتفاوت قایل نبوده،بلکه مانند خورشید برهمه یکسان میتابدوبا المقابل،ازهمه انتظارکارووفاداری به مردم رادارد.نظام سیاسی فدرالی نباید مخالفین آنرا هراسان سازد چون اکنون نظام سیاسی فدرال درهر گوشه ء ازجهان یک گزینه مهم درانتخاب طرز اداره دولتی بشمار میآید. کشورسوئیس یکی ازمثالهاواز قدیم ترین کشورفدرال در جهان است و میتوان ازنظامهای فدرالی آلمان - امریکا - کانادا- هندوستان – پاکستان وغیره ممالک دنیا نیزنام گرفت و بخصوص تجربه نظام فدرالی درپاکستان کشورهمسایه ء ما قابل دقت و تامل بیشتراست که جهت الگوسازی برای نظام فدرالی درافغانستان شده میتواند گرچه کشورپاکستان زیرعنوان مفکوره واندیشه های اسلامی ازنیم قاره هند جدا وایجادگردیده است ولی نقش عمده واصلی را درتشکیل نظام فدرالی پاکستان چهارقوم بزرگ وعمده از جمله پنجابیها - سندیها – بلوچها و پشتونها دارا بوده است.طوریکه اکثریت نفوس باشندگان ایالت پنجاب را اقوام پنجابی و اکثریت نفوس ایالت سند را اقوام سندی و اکثریت نفوس ایالت بلوچستان را اقوام بلوچ و اکثریت نفوس ایالت صوبه و سرحد ومطابق نام جدی آن ایالت پشتونخوا را اقوام پشتون تشکیل میدهند که بدین ترتیب در ایجاد فدرالیزم پاکستان اقوام آن کشور نقش و سهم قابل توجه داشته ودارند. چنانچه تجزیه پاکستان شرقی بعد ازنیمه دوم قرن بیستم بنام کشوربنگله دیش نیزبراساس موقعیت جغرافیائی جدا افتاده ازپاکستان غربی و اختلاف درترکیب وساختار قومی مردم بنگال پاکستان شرقی ریشه داشته است که اکنون مردم پاکستان شرقی دیروز بنام کشوربنگله دیش چندین دهه است که درکنارسایرممالک دنیا بحیث یک کشورآزاد زیست مستقیلانه دارند.بدینترتیب افغانستان نیزازنظام فدرالی میتواندسود بیشترببرد.اگردرافغنستان نظام فدرالی پارلمانی با تفکیک واقعی قوای سه گانۀ دولت که ناشی ازارادۀ مردم ودرهمسانی موازین اعلامیۀجهانی حقوق بشرودموکراسی بمیان آید وانتخابات آزاد ارگانهای محلی قدرت وادارۀ دولتی ازبالا تاپایان تاسطح محلات ازمیان با شنده گان اصلی محل انجام گردد که دیگروالی،قومندان، ولسوال، قاضی، دادستان وغیره ازمحلات دیگربه فرمان مرکزصادرنخواهد شد. زیرا افغانستان کشوریست که درآن اقوام وقبایل گوناگون با ساختارمتفاوت جغرافیائی-اتنیکی- ربانی ومذهبی بودوباش مینمایند.وهرکدام ویژه گیهای قومی جداگانه خودرا دارند.هیچ یک ازاقوام کشورازلحاظ تعداد نفوس به تنهائی اضافه از پنجاه فیصد نفوس عمومی کشوررا پوره کرده نمیتواند بناء افغانستان رامیتوان سرزمین اقلیتهای قومی نامید.مردم افغانستان درطی مدت سه قرن وبخصوص سه دهه ء اخیررژِیمهای استبدادی خاندانی - سلطنتی وحکومت های ایدئیو لوژیکی راست وچپ راهمراه با خونین ترین جنگهای میان قومی تجربه نموده است اما نظامهای استبدادی ومحافل حاکمۀگذشته به بهانه ها ی گوناگون ملیتهای محروم راسرکوب نموده ودرحیات سیا سی،اقتصادی وفرهنگی کشورسهم ونقش برابروفعا ل به آنان قایل نشدند؛بوحدت ملی آسیب رسیده و.میان ملیتهای باشنده نارضایتی بوجودآمده است. قبیلهءحاکم با خشن ترین شیوه های حکومتداری تبعیض و بیعدالتی راعلیه اقوام محروم کشور تطبیق کرده اند نسل کشی مردم هزاره در سال – 1893- میلادی توسط عبدالرحمان خان نشانگر رابطه خونین و استبدادگرانه دولت مرکزی با اقلیتهای قومی وبحران سه دهۀ اخیربا انگیزۀ سیاسی وایده ئولوژیک که،خشونتهای بسیارخونینراسبب شد وتا حال پا یان نیافته که نمونه درد ناک مظالم و بیداد گری گذشته را برملا میسازد .زندگی باهمی درافغانستان نیازبیشتربه سعی دولت برای نزدیکی اقوام دارد که همه افغانها با وجود رقابتها، خیانتها و جنگهای داخلی به این معتقد شوند تا زمانی که همه خودرا اهالی یک کشور دانسته وهمه کسانی که در ین کشور زندگی میکنند را از خود بدانند و دشمن یکی از گروه ها را دشمن تمام کشور بدانند افغانستان یک کشور قبیله ای است، پایبندی به طایفه و قبیله افراد اطراف خودرا در دو گروه، یعنی از خودی و بیگانه، تقسیم میکند، جنگ داخلی افغانستان همیشه جنگ قومی بوده است.اینجنگها برملا میسازد که هرقوم درافغانستان، ویژگیهای خود را دارد که با قوم دیگردرافغانستان، این ویژگی، قابل اختلاط نیست واقعیت اجتماعی افغانستان، بیشترین ارتباط رابا سیستم فدرال دارد.
افغانستان،ازجمله کشورهای است که قوم،زبان ومذهب متکثرومتفاوت دارد گروههای مختلف قومی هرکدام درمیان قبایل خود ادارات قومی داشته وبیشتراوقات تقسیم بندی قومی بجای ادارات دولتی بوده است.اما برای اداره و رهبری درمناطق مختلف نیاز به قدرت اقتصادی واعتماد سیاسی میان اقوام کشورمیباشد.نفوس افغانستان ونفوس اقوام درافغانستان مشخص نیست.همیشه حکومتها دراین رابطه چشم پوشی کرده و درسایه این پنهان کاریها، حق تلفیها به عنوان امتیاز بیک قوم درنظرگرفته شده است. جغرافیای قومی افغانستان در سیستم فدرال بیشترمحسوس خواهد بود ودرسیستم فدرال حکومت مرکزی، جای است که حضورتمام مردم فدرال میتواند درآن محسوس باشد.ایالتها درامورداخلی شان طبق سیستم فدرال، استقلال وابتکار خود را دارند که حکومتهای فدرال بایست از حکومت مرکزی در سیاست خارجی شان اطاعت داشته باشند.در حالیکه هرجغرافیای قومی درافغانستان علاقه دارد که والی شانرا خودشان انتخاب کند و ازمیان خودشان باشد .با تغییر سیستم دولتی، مشکل فساد، مشکل جنگ، عوامل جنگ و بسا پنهان کاریهای دیگرروشن خواهد شد وهربخش بايد از قوانين عام داخل کشور پيروی کنند. اما درمحلات در رابطه با مسايل منطقوی میتواند لوايح جداگانه و مجرد وجود داشته باشد.اختيارات بخشهای فدرال بايد مساويانه باشد. دربخشهای نظامی و سياسی، بايد تابع مرکز باشند، اما در ساحات فرهنگی و اقتصادی بايد مستقل و دريک رقابت سالم قرار داشته باشند .چون در فدرالیزم، رهبران ایالتی فدرال توسط خود مردم همان ایالت تعین می شود، و درمقابل مردم جوابده است و هرگاه ازعهدهء کار به درستی برآمده نتواند و رضایت مردم را در خدمت رسانی به آنها حاصل کرده نتواند، بار دیگر انتخاب نمیگردد. گرچه که درمناطق مرکزی وشمال کشورتقسیمات ملکی غیرعادلانه بصورت تبعیض آمیزازطرف نظام های استبدادی افغانستان انجام گردیده است که تاهنوزمیراث شوم آن درین مناطق بیداد میکنند.اما افغانستان سرزمین کثیرالاقومی است که هریک ازاقوام بزرگ کشورسرزمین ومناطق طبیعی وجغرافیائی خویش دارند ودرگذشته ها نیز بنامهای باشنده گان این منا طیق یاد میگردیدند بطورنمونه ولایات بلخ– جوزجان– فاریاب –سرپل– سمنگان را بنام مناطق ترکستان یاد مینمودندکه اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام ترک تبارازبک – ترکمن وبا فیصدی های معین اقوام هزاره تاجک و پشتون تشکیل میدهد. وولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان را بنام سرزمین قطغن یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام تاجک و با فیصدی های معین اقوام ازبک – ترکمن – هزاره وپشتون میسازند . و ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا بنام سرزمین کوهستان یا د میشدند که درین ولایات اکثریت باشندگان آنرا اقوام تاجک و با فیصدیهای معینی اقوام هزاره – پشتون نیز درین ولایات زیست دارند .و ولایات بامیان – دایکندی – مناصفه ولایات غزنی و وردک – برخی از محلات ولایات غور – پروان - سرپل -سمنگان و بغلان را حکومت های مستبد و قومگرا بنام مناطق مرکزی ولی خود مردم این سرزمین به اسم هزاره جات و یا غرجستان آنرا یاد میکردند .و ولایات هرات – غور – بادغیس بنام مناطق شمالغربی یاد میشد ند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام تاجک و با فیصدی های متفاوت اقوام هزاره – پشتون – ازبک و ترکمن و قیر غیز نیز درآن زیست دارند . وولایات قندهار – هلمند - ارزگان و زابل را بنام لوی قندهار یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون و با فیصدی های کمتر اقوام هزاره و تاجک نیز در آن زیست می نمایند .و ولایات پکتیا – پکتیکا- خوست و لوگر و مناصفه و لایت غزنی را بنام لوی پکتیا یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون وبا فیصدی های معینی اقوام هزاره و تاجک نیز درین ولایات بود وباش دارند . وولایات ننگرهار – کنر – لغمان و نورستان را بنام لوی مشرقی یاد میکردند که اکثریت باشندگان این ولایات را اقوام پشتون و اما با فیصدی های کمتر اقوام نورستان – پشه ای و تاجک نیز درین سرز مین زیست می نمایند.و ولایت و شهر کابل بنام پای تخت افغانستان مسمی است که اکثریت باشندگان محلات درولایت کابل را اقوام تاجک و با فیصدی های کمتر اقوام پشتون و هزاره تشکیل میدهند چون در شهرکابل تاهنوز نفوس شماری دقیق انجام نشده است ولی بر اساس تخمین نفوس اصلی شهر را اقوام تاجک وهزاره میسازند ولی اقوام پشتون – ازبک – ترکمن و دیگر گروه های گوناگون قومی نیز درین شهر بود وباش می نمایند.همچنان درباره ساختار اداری افغانستان در مرکز و وولایات کشور در دهه هشتاد میلادی نیز تجارب معینی جهت اداره بهتر و برجسته نمودن نقش مردم در اداره دولت صورت گرفت و- ولایات افغانستان در آن زمان به زون های ذیل تقسیم گردیده بود که :- زون مرکز شامل ولایات کابل - بامیان – پروان – کاپیسا – وردک -و لوگر میشد و زون شمال – شامل ولایات بلخ – سمنگان – جوزجان – فاریاب و سر پل بودند و زون شمالشرق شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میگردیدند –و زون شمال غرب شامل ولایات هرات – بادغیس و غور میشدند و زون جنوب شامل ولایات قندهار – ارزگان - هلمند و زابل بودند و زون جنوب غرب شامل ولایات فراه و نیمروز میگردیدند و زون شرق شامل ولایات ننگرهار – کنر – لغمان و نورستان میشدند و زون جنوب شرق شامل ولایات پکتیا – غزنی – پکتیکا وخوست بودند وهم چنان در دهه هشتاد گامهای دیگری نیز در رابطه به انتخابی شدن ارگانهای محلی و شهری قانون انتخابات ارگانهای محلی کشوربرداشته شد و تا حدودی معین با وجود تداوم جنگ و مداخلات خارجی درمراکز ولایات و برخی از شهرها ی کلان کشوراین قانون تطبیق و عملی گردیده بود اما بنا بر ایدیو لوژیک بودن حاکمیت - قانون ارگانهای محلی وقت کمتر ساحه تطبیقی پیدا نمود بادر نظر داشت تداوم سه دهه جنگ ومداخلات نظامی خارجی هنوزکه هنوزاست بحران عدم امنیت و ثبات در کشور پایان نیافته است و جامعه جهانی نیز کدام راه بیرون رفت برای حل معضله دیر پای افغانستان پیدا کرده نتواسته است.گرچه درین اواخیر امریکا و متحدینش به این نتیجه رسیده است که در برخی از رسانه ها نیز منعکس یافته که آنان میخواهند صلاحیت های والی ها و دیگر مسولین محلی را در اداره ارتقا بخشند تا از تمرکز قدرت در مرکز کاسته و همه مسایل را از طریق محلات حل و فصل نمایند این طرح مقامات غربی گرایش آنهارا بطرف فدرالیزم در افغانستان نشان میدهد .بناء افغانستان نیز میتواند از تجربه کشور همسایه و اسلامی پاکستان در باره تطبیق فدرالیزم بهره گیردچون فدرالیزم در پاکستان براساس ترکیب اقوام تطبیق شده است در افغانستان نیز باید بر اساس ترکیب اقوام عمده چهار گانه ایجاد گردد و یکی از راه حل قابل پذیریش بحران کنونی کشور تشکیل فدرالیزم میباشد . براساس نامهای قدیمه مناطق مختلف افغانستان ترکیب قومی و اتنیکی و موقعیت و ساختار جغرافیائی میتوان کشور را به هشت ایالات و فدرال های ذیل تقسیم نمود :
اول : - ایالت و یا فدرال ترکستان که شامل ولایات بلخ – جوزجان – فاریاب – سمنگان و سرپل میشوند که اکثریت باشندگان آن را اقوام ازبک و ترکمن ترک تکبار میسازند.
دوم :- ایالت و یا فدرال قطغن که شامل ولایات قندوز – بغلان – تخار و بدخشان میشوند که اکثریت نفوس آن را اقوام تاجک تشکیل میدهند .
سوم :- ایالت ویا فدرال کوهستان که شامل ولایات پروان – پنجشیر و کاپیسا است که اکثریت نفوس آنرا اقوام تاجک میسازند.
چهارم :- ایالت و فدرال هزاره جات و یا غرجستان که شامل ولایات بامیان و دایکندی و مناصفه نفوس و جغرافیای ولایات غزنی و وردک و با فیصدی های متفاوت برخی ازمحلات ولایات پروان – غور - سرپل – سمنگان و بغلان را نیز احتوا مینمایند که اکثریت نفوس این مناطق را اقوام هزاره تشکیل میدهند.
پنجم :- ایالت و فدرال شمال غرب که شامل ولایات هرات – غور و بادغیس است که اکثریت نفوس آنرا اقوام تاجک تشکیل میدهند.
ششم :- ایالت و یا فدرال لوی قندهار که شامل ولایات قندهار-هلمند – ارزگان و زابل میشوند که اکثریت نفوس آنرا اقوام پشتون میسازند.
هفتم :- ایالت و یا فدرال لوی مشرقی که شامل ولایات ننگر هار – کنر -لغمان و نورستان است که اکثریت نفوس آنرا اقوام و نورستا نی تشکیل میدهند.
هشتم :- ایالت و فدرال لوی پکتیا که شامل ولایات پکتیا – پکتیکا – خوست – لوگر و برخی از محلات غزنی میباشند که اکثریت نفوس آنرا اقوام پشتون و قسما هزاره و تاجک میسازند.
فدرالیزم یکی ازاجزای متشکله دموکراسی است وبرای دستیابی به راه حل سیاسی مسایل افغانستان وتحقق دموکراسی تطبیق نظام فدرالی یکی از راه های حل معقول درجامعه چندین قومی افغانستان پنداشته میشود طرح ایجاد نظام فدرالی بر اساس ترکیب قومی ومناطق جغرافیایی، یک نظام شایسته ومردم سالاردرشرایط موجود افغانستان است وتسهیلات بیشتردرین نظام سیاسی برای مردم افغانستان فراهم خواهد گردید.
رویکردها:
سایت آریائی گفت وشنود میان آقایان «محمد بشیر بغلانی» و«عزیز جراًت
سایت آریائی زیرعنوان فدرالیسم دموکراتیک الترناتیف مثبت دردورنمای افغانستان نویسنده :-انجینر حسن پیمان
سایت کابل پرس? زیر عنوان فدرالیزم در افغانستان فعلاَ جریان دارد و کار نمی کند نويسنده: رضا جاوید
سایت کابل پرس زیر عنوان ا لگوی فدرال و تئوری دولت سازی در افغانستا ن نويسنده: یعقوب ابراهیمی
سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستا ن نويسنده: نجیب روشن
سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستان, نويسنده: یعقوب یسنا
سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستان ., نويسنده: نعمت الله ترکانی
سایت کابل پرس زیر عنوان فدراليزم در افغانستان, نويسنده :-عبدالسمیع رفیع صافی
یادداشت های شخصی صاحب این قلم - 9- ماه- می – سا ل 2010 -
فدراليزم در افغانستان
متاسفانه مفکوره ی نظام قبیله و آرزوی تداوم نظام قبیله ممکن است بزرگترین مانع ایجاد نظام فدرالی شود. وقتی بعضی از عناصر آگاه و خیرخواه از نظام فدرالی حرف می زنند، هستند عناصر عقب گرا و قبیله گرا که آن را باعث تجزیه ی افغانستان می دانند. اگر نظام فدرالی، سبب تجزیه ی یک مملک می بود، مملکت همسایه ی ما پاکستان، سال ها پیش به سرنوشت تجزیه مواجه می شد، و ممالک دیگر از این قبیل که به اساس اداره ی فدرالی اداره می شوند نه تنها معروض به تجزیه نشدند، بلکه به درجات عالی ترقی و تکامل رسیده اند.
جمعه 7 مه 2010, نويسنده: عبدالسمیع رفیع صافی
فدرالیزم در افغانستان فعلاَ جریان دارد و کار نمی کند
طرز اداری فعال در افغانستان نیاز به یک دولت مرکزی دموکراتیک دارد که در آن هر گروه مردمی به قرار بخش نفوس خود قدرت دارند. هیچ گروهی نباید از گروه دیگری امتیاز بیشتر داشته باشد و زنان باید بسوی در دست گرفتن نصف قدرت قدم بردارند.
يكشنبه 2 مه 2010, نويسنده: رضا جاوید
الگوی فدرال و تئوری دولت سازی در افغانستان
گروه های سیاسی بیشتر به ساده سازی بحران و عوامل آن پرداخته و اکثرا با تک عاملی پنداشتن بحران، عمدتا برنامه هایشان را با طرح نمونه های متفاوت از ساختار موجود بطور فارغدلانه مزین ساختند.
پنج شنبه 29 آوريل 2010, نويسنده: یعقوب ابراهیمی
فدرالیزم در افغانستان مثل یک بمب آماده انفجار است
فدرالیست های آن دوره – برخلاف فدرالیست های امروزی) مراد بسیار روشنی از فدرالیزم داشتند. آنان خواستار تجزبه افغانستان به چهار کشور پشتونستان، تاجیکستان، هزارستان و ازبکستان بودند.
سه شنبه 27 آوريل 2010, نويسنده: میرحسین مهدوی
آیا نظام فدرالی برای افغانستان کنونی مناسب است؟
افغانستان متأسفانه هنوز آماده گی عینی و ذهنی برای استقبال از نظام سیاسی فدرالی نداشته و اگر تلاشی در این راستا صورت هم بگیرد، منطقاً به شکست مواجه خواهد شد.
دو شنبه 26 آوريل 2010, نويسنده: پیکار پامیر
فدراليزم در افغانستان
آيا مشکلات و نارسایی ها در افغانستان با تغيير سیستم حل خواهد شد؟/ افغانستان چنانکه تاریخ نشان میدهد به اقتدار ملی، رشد و انکشاف صنعتی و کشاورزی ، عدم انسلاک به پیمان های سیاسی و منطقوی، روابط شفاف با همسایگان زیادتر از ترفند های به نام فدرالیزم، سوسیالیزم و یا حکومت های مذهبی نیازدارد.
شنبه 24 آوريل 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی
فدراليزم در افغانستان
جمعه 23 آوريل 2010, نويسنده: یعقوب یسنا
فدراليزم در افغانستان
فدراليزم نوع نظامی است که امروز در اکثر کشور های پيشرفته حاکم است و می تواند برای افغانستان نيز مفيد باشد./ تقسيم بندی بايد به اساس ولايت باشد، نه زبان و قوم، زيرا در آنصورت به کوچ های اجباری اقوام مختلف از يک نقطه به نقطهء ديگر می شود که امکان وقوع حوادث دلخراش خواهد بود.
چهار شنبه 21 آوريل 2010, نويسنده: نجیب روشن
فدراليزم در افغانستان
نظر شما درباره ی فدرالیزم در افغانستان چيست؟/ آيا فدراليزم در افغانستان می تواند به عنوان روشی موثر و مثبت بکار آيد؟ / لطفا پاسخ ها را، در صورت امکان همراه با يک عکس منتشر نشده از خود تا انتهای ماه حمل ايميل کرده و یا با ورود به بخش مدیریت کابل پرس، برای انتشار پیشنهاد کنید.
شنبه 3 آوريل 2010
پيامها
10 می 2010, 23:45, توسط Bina
اين تحليل نبى زاده صاحب را مطابق به واقعيت هاى موجود كشور خود ميدانم.راستى اكر همين طور شود,شايد يك اميد براى بيرون رفت از كودال بدختى بيداشود.
11 می 2010, 00:54, توسط ادم خان
نبی زاده صاحب !
این کلمات لوی لوی که پیش وند پکتیا و یا قندهار و جلال اباد نموده زاید منظور شما مورال دیگر اقوام راضعیف ساختن باید باشد . حالا که نه شما وحدتی هستید و نه دگروال که کدام جگ را در مقابل پاکسنانی و یا طالبان رهبری کنید ایا باز هم از گزند پشتنه در هراس شده یک عده نصوار پک را لوی خطاب نموده اید ؟ .
11 می 2010, 05:16, توسط Bina
ادم خان عزيز شما به ناحق غضب شده ايد.اين كلمات ساخته و بافته محتر نبى زاده نيست.او از اسطلاحات سابق استفاده كرده است .طوريكه ميكويند ,هرجيز نو , همان بكلى فراموش شده سابقه است.با عرض حرمت
5 فبروری 2012, 07:39
اپوزیسیون سیاسی کشور بعنوان نخبگان سیاسی، وضعیت آشفته ی موجود را برخاسته از آشفتگی سیستم سیاسی کشور می داند. بدین رویکرد برآنست که تغییر وضع موجود، باید بنیادین و پایدار صورت بگیرد وگرنه این کشور تغییرات روبنایی بسیاری را تجربه کرده است ولی اصلاح پایدار را به خود ندیده است. بدین رهیافت، نخبگان سیاسی، به دنبال تغییر هنجارین در کشور است. لذا هنجاری ترین اصلاح وتغییر را در تغییر ساختار نظام سیاسی کشور یافته است. تغییر نظام از ریاستی به پارلمانی، اینک به عنوان نسخه شفابخش بحران کشور عرضه وبه پیشگاه اهل خرد وسیاست پیشکش شده است.
طرفداران نظام پارلمانی در افغانستان معتقد اند که نظام ریاستی نمی تواند نظام ایدئال برای مردم افغانستان باشد چه آنکه در طول چندین سال بوضوح مشاهده شده که نظام ریاستی قدرت را در دست یک شخص ویا نهاد مشخص نهادینه می کند. و بدین ترتیب زمینه دیکتاتوری وفرمانروای مطلق را در کشور فراهم می سازد. و این همان چیزی است که ملت به امتداد یک تاریخ از آن گزند یافته و به شدت از آن گریزان اند. بدین لحاظ، تغییر نظام از متمرکز به پارلمانی یگانه راه بیرون رفت از تمرکز قدرت وسانترالیزم در افغانستان است.
حال سوال اساسی اینست که آیا براستی نظام پارلمانی می تواند در افغانستان یک نظام ایدئال باشد؟ آیا این نظام قادر خواهد بود که از تمرکز قدرت در افغانستان جلوگیری کند و زمینه توزیع قدرت ومشارکت همگانی را فراهم آورد؟
بی تردید، نظام پارلمانی بهترین شیوه متعارف برای مهار تمرکز قدرت در دست یک نهاد مشخص شناخته شده است. ولی این نظام خود دارای پیش شرط های است که در صورت فقدان، پیشرفت آن حتمی به نظر نمی رسد. از مولفه های اساسی این نظام موجودیت احزاب سیاسی قدرتمند در سطح ملی خارج از چارچوبه های قومی ، مذهبی و نژادی است. اساسا نظام پارلمانی در صورت نبود، چنین احزابی شکل نمی گیرد. حضور احزاب قدرتمند در کشور های دارای نظام پارلمانی همین تلقی را تقویت می بخشد.
حضور نمایندگان کارآمد و کاردان در پارلمان از دیگر مولفه های مهم سیستم پارلمانی به حساب می آید. زیرا در این سیستم، نهاد دولت از درون پارلمان به وجود می آید. بدهی است که پارلمان نا کار آمد نمی تواند یک دولت کاردان را بیافریند. چه آنکه از کوزه آن تراود که در آنست.
در افغانستان اما، تا کنون یک نظام قوی و قدرتمند که متکی به خود باشد بوجود نیامده است .چرا که افغانستان یک کشور ضعیف است که در نبود جامعه جهانی معلوم نیست که بتواند دوام بیاورد، چه آنکه، پایه هایش لرزان است و از استحکام لازم برخوردار نمی باشد. با این وجود، نظام ریاستی کنونی که قوه مجریه از قدرت بیشتری نسبت به قوای دیگر برخوردار است، از مهار ناامنی ها، فساد اداری وهزاران مشکل دیگر عاجز مانده و اعتراف به ناتوانی می کند،آیا با این وضعیت نهاد دولت باید تقویت شود یا قوت آن باید توزیع گردد؟
حقیقت دیگر اینست که؛ صرف تغییر سیستم نمی تواند برای افغانستان مفید باشد چه آنکه سیستم سیاسی نیک، بدون سیاستمداران خوب، نمی تواند مشکلات یک کشور را حل کند و یا باعث پیشرفت یک جامعه شود. برفرض قدرت نمایی قوه مجره ، در صورت تغییرنظام ، آیا بیم آن نمی رود که پارلمان افغانستان دارای تمرکز قدرت شود و با عدم تحمل قدرت، مشکلات ناشی از قدرت گرای امتداد پیداکند. بنابر این تنها، تغییر سیسم نمی تواند راه حل مناسب برای حل مشکلات افغانستان و ترقی این کشور باشد.
بنابر این برای رهایی از جدال های سیاسی در مورد تغییر نظام سیاسی کشور به نظر می رسدکه به جای تایید مطلق نظام کنونی و یا رد مطلق آن باید در یک گفتمان ملی بصورت علمی و تخصصی در مورد حاکمیت نظام سیاسی که با شرایط سیاسی، اجتماعی،فرهنگی و جغرافیایی کشور هماهنگ است تبادل نظر صورت بگیرد و در نهایت نظامی که دارای مزایای بیشتر و ضعف های کمتری است و می تواند برای افغانستان مفید باشد تصمیم گرفته شود و یا اگر مزایای نظام کنونی بیشتر از ضعف های آن است،تغییرات لازم در همین سیستم انجام گیرد مانند اینکه بعضی از صلاحیت های ریاست جمهوری محدود شود و صلاحیت های پارلمان در صورت نیاز بیشتر گردد
5 فبروری 2012, 10:02, توسط نادر
ازهمین تقسیمات تخیلی آقای نبی زاده میتوان پیشبینی کرد، که بالای این تقسیمات چه خونریزی های منتظر مردم بیچاره افغانستان خواهد بود.
در ضمن، آقای نبی زاده در تقسیمات تخیلی شان ولایت نیمروز را بکلی فراموش کردند.
یا این ولایت را به دولت ایران هدیه میفرمایند؟
5 فبروری 2012, 15:19, توسط شهر وند کابل
در جواب نادر بدون فدرالی مانیز هر روز 5نفر الی 15 نفر کاهی اوقات در روز 300 الی 400 نفر کشته وزخمی می دهیم .
نادر جان عزیز در سال 2011 حدود 30000 هزار مردم ملکی به شهادت رسیده است .
برادر عزیز 30000 هزار تقسیم 12 ماه تقسیم نمائید در روز چند نفر به شهادت می رسد .
5 فبروری 2012, 15:56, توسط نادر
اقای شهروند کابل،
امید که با توضیحات تان به این نتیجه گیری نرسیده باشید، که چون در یک سال 30هزار مردم ملکی کشته میشوند، پس چه فرق میکند، که در آینده نیز به همین مقدار یا بیشتر کشته شوند. به معنی دیگر، اگر به خون تمام ملت افغانستان هم تمام شود، مقصد رژیم فدرالی شود.
این نظر تان مرا به یاد بیانه ای "رهبر بزرگ انقلاب و شاگرد وفادار" میاندازد، که گفته بود، ما درافغانستان فقط به يک ميليون نفر ضرورت داريم، که مثل ما فکرکنند و ديگران همه بايد نابود شوند.
5 فبروری 2012, 16:36
تاجیک های حرامی از ترس پشتونها هزاره و اوزبک را برادر خطاب میکنند. و اگر ترس از پشتونها رفع شود باز پیش شان هزاره موشخور است و اوزبک هم کله خام.
من مخالف تجزیه نیستم صرف به هزاره ها توسعه میکنم که در صورت تجزیه یا ایالت خود شانرا ایجاد کنند یا با اوزبکها یکجا شوند و اگر به این دو هدف نرسیدند حتی با پشتونها یکجا باشند. تاجیکها رگ ایرانی دارند و از سر و کونشان خودپرستی و غرور کونی مانند میباره.
6 فبروری 2012, 05:59, توسط شهر وند کابل
آقا نادر هدف ما این است :
فدرالیزم یکی از راه های برون رفت از بحران کنونی مباشد .
ما سه ملت بزرگ متحید برادر واز هر نگاه برابر هستیم میخواهیم طلسم ظلم استبدادی قبیله را محو ونابود سازیم.
ما سه ملت بزرگ میخواهیم آزادانه زندگی نمائیم دیگر نمی خواهیم سر هم وطنان ما بریده شود بنام کار مند دولت.
ووووطن ما ومردم ما توسط وطن فروشان بی ناموس کس فروش پشتون های طالبی و گل بی دین ها وافغان ملتی ها با آی اس آی وانگلیس معامله شود.
کس فروش ، هیروئین فروش تر یاگ فروش وطن فر وش ها در سر زمین خود این کار ها را کنند با ما سه ملت بزرگ تاجگ هزاره از بگ سر کار نداشته باشد
6 فبروری 2012, 06:59, توسط نادر
آقای شهر وند کابل،
من فکر کردم که شما یک انسان معقول اید، اما چون هر سکه دو روی دارد، انسان های مانند شما ( با این همه پوچگوئی ) به روی دیگر همهان سکه ای طالبی، گلبدنی و افغان ملتی قرار دارید.
8 فبروری 2012, 05:56, توسط wahid
to;;;; shahrwand kabuراست گفتی والا چقدر بچاره مضلوم و ناچار اوفففففففففففففففففففففف.
حالا دمکراسی است تو هم هرچه دلت میشه میگی و پیشانیته ترش میکنی
کاش افغانستان هم از بادارن با فرهنگ ایرانی شما یاد میگرفتن ومثل انها میشدند که چه میکنند با اقلیت های خود شان
۱ مذهب سنی بجز شهر خود شان در جای دیگه حق نماز خواندن وداشتن مسجد را ندارند
۲حق تحصیلات عالی و داشتن پست ملکی و نظامی را ندارند
۳ بر اولاد شان در مکتب طبق مذهب شیعه درس دینی داده میشه این همه کار ها مثلا در یک کشور اسلامی در برابربرادر مسلمان میشه وای به حال دیگر ادیان
۴ قتل عام ترک. کرد. بلوچ. لور. عرب و غیره وحشیانه دوام دارد توسط این قوم با فرهنگ و اصیل که امسال تو سنگ شان را به سینه میزنید صورت میگیره
در کل اقوام غیر فارسی بیشتر از فارس ها استن اما قدرت سیاسی ونظامی فقط در دست انهاست.
انها میفهمیدن که بعضی ها گنجایشش را ندارد اما پشتون نی واقعا نا فهمند
اما این چیز های که این روز ها نوشته و گفته میشه بسیار خوب است چون بیدار و هشیار میشن در اتفاق و اتحاد شان هم کمک میکند.
این به شما هم معلوم اگر انها یکجا شوند هیچ قدراتی توان مقابله با انها را ندارند ... shar wand kabuli agar tajzya ham shawad feker ko to ba ki mirasi agar waqean kabuli asty binamosi hay panjshiri melat brader ozbak khod da kabul hatman ba yad dari. shayed ham to wa amsal to in chiz ha mesle warzesh bode in ha da 4 sal naqshe kabul ra taghir dadan bad az tajzye nam on nsfesh ke bareshan mirase ra panjsher mimanan
9 فبروری 2012, 08:42
wahid ایران خوب است بد است ظالم است عادل است بخود شان ارتباط دارد نه به مردم ما کنایه تو فاشیست این است که یک تعداد مردم ما را بشمول تاجک ها و فارسی زبانها نوکر و پیرو ایران جلوه بدهی و
خوب کمی از مظالم اقوام پنجابی ات در باره بلوچ ها هزاره ها اوغها ها سندی ها عیسوی ها صوفی ها در پاکستان هم مینوشتی .
6 فبروری 2012, 08:38, توسط شهر وند کابل
آقای نادر
حق گفتن وحق خودرا خواستن تلخ است .
آقای نادر تعبیر شما غلط است.
شهر وندان اصیل کابل با مردمان معقول معقول بر خورد میکنند .
شهر وندان کابل یک ضرب المثل دارد اوغانه سلام دادی 100 خروار تاوان دادی .
مردم جاهل اوغان از نوشته های این جانب بنده فقیرافتخار دارد
اما نا گفته نمانند سیب سیب دیده رنگ میگیرد
6 فبروری 2012, 09:35, توسط نادر
آقای شهروند کابل،
اول اینکه پوچگوئی و دشنام دادن به یک قوم خاص تعلق نمیگیرد، بلکه در هر قوم اوباش ها به قدر کافی وجود دارند.
دوم، اگر خودت کابلی اصیل میبودی، همهان ضرب المثل را درست افاده میکردی (... صد تنگه تاوان) نه صد خروار.
سوم، بخاطر جنایات رهبران پشتون، تاجک، هزاره و....، تمام یک قوم را دشنام دادن نه کار معقول است، نه کار یک کابلی اصیل...
6 فبروری 2012, 08:43, توسط وردکی
هر کجا انسان بود، من انتحارش می کنم,
کودک و زن گیرم آید، سر به دارش می کنم,
هر کجا حیوان ببینم، می کشَم تیغ از گلو ...,
من قصابی قرن بیستم، پار پارش می کنم, .
... ریش و لنگی می گذارم، لکه بر اسلام زنم,
قوم اسراییلم و نیک نامی، بارش می کنم,
واسکتی دارم که اجدادم، به من میراث داد,
هرکه گوید لااله، آنوقت شکارش می کنم,
گر به تاریخ ام بینی، بزچرانی کرده ام,
مکتب و مسجد نخواهم ، غارغارش می کنم,
بن لادن بهر من ، امروز پیغمبر بود...
جان خود را من فدای ، هر شعارش می کنم,
همچو خَر هَنگ می زنم ، فرهنگ می خندد به من,
عاقبت روزی به پشت خود، سَوارش می کنم,
زه پتنگ یم ، زه ملنگ یم، زه څوان,
خلتَه ام را هر که پُر کرد، زود کارش می کنم,
هستم اوغانی جنوبی ، دا زما هم ډنده ده,
وحشت و دهشت بیارم ، بی قرارش می کنم,
من چرا بار غلامی را، ز پنجابی کشم ؟؟,
پول دهد هر کس بخواهد، غارغارش می کنم,
گر فریب ات می دهم، از حال این کشور بپرس؟,
انتحارش کرده بودم، انتحارش می کنم..
6 فبروری 2012, 10:24
من چرا بار غلامی را ، ز پنجابی کشم ؟؟,
هرکسی پول داد لالا گویم و بادارش می کنم
6 فبروری 2012, 14:58, توسط شهر وند کابل
آقای نادر:
1- شاعر صحنه را دیده شعر می سراید
2- به فکرمن دو پنزده یک 30 است
3- صد خروار تاوان ویا ( صد تنگه تاوان)
4- آقای نادر شما فرموده ئید شما کابلی اصیل نمی باشید شما لطفاً صفات کابلی را تعریف نمائید .
آ قای نادر از دوست یک اشا ره بس است
لطفاً نوشته قبلی را دروست بیخوان گفته بودم تعبیر شما غلط است
از نوشته های بنده فقیر تعبیر غلط نه فرمائید
باز شیر جاری میشود .
آفتاب از دو انگشت پنهان نمی شود
5-هر چه قدر تعبیر غلط نمائی خواننده گان کابل پرس? وهم وطنان عزیز ما می دانند وشاهد صحنه هستند .
ملت مجاهد قهرمان ما می دانند دشمنان ما که ها هستند وجنایت کار که هاهستند .
6- انتحار گر(خودکش) انفجاری ، انتحاری ، چپن پوش ، نکتای پوش ، تنبان پوش ، سر بر، اختاری ، گوش بر ، بنی بر ، کیبل کش ، اعدامی که ها هستند .
7- کسان که در سه دهه جنگ رهبرا ن و فر مانده هان مجاهدین را به شهادت رساندن ومردم بی گناه را به شهادت رساندن همه ملت افغانستان وجامعه جهانی میدانند که توسط طا لبان ، القا عده ، گل بی دین ها ، افغان ملتی ها صورت گرفته وعملی گردیده است .
دیگر کابلی ها نمی خواهند قتل عام شوند .
دیگر کابلی ها نمی خواهند حقوق زن نادیده گرفته شود.
دیگر کابلی هانمی خواهند بالای شان ظلم باشد .
دیگر کابلی ها نمی خواهند با سر نوشت شان معا مله صورت گیرد.
دیگر کابلی ها نمی خواهند فر زندان شان به مکتب نروند .
دیگر کابلی ها نمی خواهند مردم بیسواد جاهل وحشی ، بالای شان حکم روای وفر مان روای نماید .
دیگر کابلی ها نمی خواهند والی ها ، شار وال ها ، فرماندهان توسط فرمان رئیس جمهور تعین گردد.
دیگر کپ ها زیاد است همین قدر بس است .
ضر ب المثل کابلی ها ی اصیل ( مشت نمونه خروار)
امید وار هستم که باز در خروار انتقاد نه گیرد دوست عزیز ما آقای جناب عالی نادر .
6 فبروری 2012, 15:23, توسط شهر وند کابل
آ قای نادر بنده 16 سال عمر دارم متعلم صنف هشتم لیسه عالی ......... در شهر کابل میباشم
شما فر موده ئید همه یک قوم را چرا فحش داده ئی متآسفانه تا هنوز از شاه تا گدای پشتون هر چقد ر پالیدم وجستوجو نمودم به گفته شما آ دم معقول وطن دوست مسلمان نه یافتم .
حتا شما ببینید کر زی رئیس جمهور است در طول یک دهه ملیارد ها دالر به مردم افغانستان کمک شد در زنده گی مردم افغانستان جز ئی تغیرات نامد ........................................
مر دم کابل شاهد است که در برف باری های چند روز گذشته تنها در کابل در صرف در دوکمپ مها جرین 100 ها فر زندان مردم بی سر پناه جان دادن آ یا آنها انسان نیستند .
آقای نادر شما پیش وجدان خویش فکر کنید آقای کرزی خد مت گار مردم است ویادشمن مردم (مشت نمونه خروار)
آقای کر زی آنقدر لوده احمق است که ملیارد ها دالر را به عوض که به مردم افغانستان کمک نماید به یک دوکاندار پاکستانی دادند که ما صلح میکنم باطالبان در آخر آن هم دوکاندار بر آمد (مشت نمونه خروار)
لوده گی ، احمقی وزیرا ن کر زی باقی مانده است از قیدی قلم بنده حقیر بخاطر که دیگر وقت نوشتن ندارم .
ضرب المثل کابلی های اصیل
همین قدر بس است اگر در خانه کس است
8 فبروری 2012, 06:18, توسط wahid
به شهروند کابل
حالا در مورد تو همه چیز را فهمیدم تو هم ثمره بیناموسی همین مجاهدین استی که در وقت قدرت شان در کابل اجام دادن تو باید تمام اقوام غیر پشتون را برادر بگویی چون انها این بی نامسوسی ها را کردن .
کابلی اصیل هیچ وقت او بد بختی ها را از یاد نمی برد.
چه خوب گفتن عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با ادمی بزرگ شود
6 فبروری 2012, 16:15, توسط شهر وند کابل
آقای نادر
شما فرموده ئید شما کابلی اصیل نستید
طالبان در دوران فرمان روای خویش نیز گفته بود:
تاجگ از تاجگستان
هزاره از گورستان
ازبگ از ازبگستان
اوغان از اوغانستان
آقای نادر برای بنده سوال خلق شده است آ یا شما کدام رگ طالبی ، گل بی دینی ، اوغان ملتی نداری؟؟؟؟؟؟؟؟!
7 فبروری 2012, 09:58, توسط نادر
آقای شهروند کابل،
موضوع کابلی اصیل یا غیر اصیل را اول خودت مطرح کردی. برای من هر گوشه ای این خاک وطنم و هرفرد صادق و مردمدوست آن خواهر و برادرم است.
من با خودت و دیگران در رابطه به فاسد بودن و نوکر بودن این دولتمردان و دارودسته کرزی هیچ اختلاف نظر ندارم. همچنان در رابطه با طالبان، گلبدین، حقانی و دیگر نوکران پاکستان همنظر شما هستم.
اما اختلاف من با نظر شما اینست، که من رهبران فاسد را محکوم میکنم، که درین سی سال مردم عوام بیچاره ما را به گروگان گرفته اند و برای اهداف شان مانند مواد سوخت از آنها استفاده میکنند.
برای من از الف تا یای این رهبران فاسد، قدرت طلب، پول اندوز و خاین به آرمانهای ملت ستمدیده این کشور اند. اما شما هنوز هم دست به دامان این رهبران خون آشام و قاتلان 65 هزار کابلی دراز کرده اید و فکر میکنید که با دشمنی با یک قوم مشکل ما حل میشود.
شما با مردم عادی که خود زیر ستم رهبران شان اند، دشمنی دارید، من با رهبران شان.
آیا طالبان وحشی را همین امریکا به قدرت نرسانید؟ این موضوع را برای آخرین مرتبه وزیر خارجه امریکا هیلری کلنتن خود اعتراف کرد.
آیا همین حالا امریکا برای طالبان در قطر دفتر نمی سازد، صد ملیون دالر را برای فامیل های شان اختصاص نمیدهد؟ آیا قاتلان مردم افغانستان را از زندان گوانتانمو آزاد نمی سازد؟ آیا این امریکا نیست، که میخواهد، بار دیگر طالبان را برما حاکم سازد؟
آیا این کرزی و دارودسته اش را امریکا به قدرت نرسانید؟
آیا در همین ده سال با هزینه ملیون ها دالر این حکومت فاسد را تقویه نکرد؟ چه تقلبات یکه در انتخابات صورت نگرفت؟ برای اینکه کرزی بار دوم رئیس جمهور شود.
عزیزم، شما پیشروی صحنه را می بینید، من عقب این پرده را. کرزی با همه دارودسته اش بدون اجازه امریکا حتی یک گیلاس آب نوشیده نمیتواند. طالبان، حقانی، گلبدین یا وحشی های دیگر بدون حمایت امریکا و انگلیس یک مرمی فیر کرده نمی توانند. همین امریکا زمانیکه خواست، طالبان را از افغانستان بیرون کند، به تنهائی در ظرف چهار هفته رنگ شان را از افغانستان گم کرد. اما حالا چنین نشان میدهد، که با کمک 46 مملکت دنیا و 150 هزار عساکر مجهز به مدرن ترین سلاح ها در ظرف ده سال قادر نیست، که چند هزار طالب پای لَچ را ازبین ببرد؟
برادرم، مگذار که بار دیگر خارجی ها و رهبران دزد و فاسد، ما مردم عوام و مظلوم را به جان همدیگر بیاندازد.
مگذار که بار دیگر از وطن ما حمام خون درست کنند. اینها چندین بار آزموده شده اند. بار دیگر آزمودن خطاست.
ما مردم عوام باید انسان های صادق و مردم دوست را که به خارجی ها وابسطه نباشند، جستجو کنیم، آنها را به حیث رهبران خود انتخاب کنیم، صدای شانرا بلند کنیم. من یقین دارم که ازین نوع انسان ها به قدر کافی درین وطن موجود اند. یکی اینها را من میشناسم، ایشان آقای بشردوست است.
7 فبروری 2012, 21:25, توسط کابلی
نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادر:
سلام شب تان بخیر جناب محترم وعالیقدر وبرادر محترم نادر
برادر عزیز در آخر بحث با اختلاف نظر خلی جزئی هم نظر هستم و موافق نظر تان هستم .
شب خوش خدا یار ومدد گار تان دوست عزیز موفق کامیاب باشی
با احترام کابلی
9 فبروری 2012, 07:19, توسط نادر
آقای شهروند کابل،
در اخیر بحث سازنده ای ما، رویت را مانند یک برادر میبوسم.
به امان خدا باشی.
9 فبروری 2012, 13:23
بالاخره معلوم شد که هردو نفر تگ وتگمار بودند واین قدر قلمزنی ساختگی بود. حتی اینکه هردو نفر یک نفر بودند.
10 فبروری 2012, 04:08, توسط نادر
گرچه میدانم، که یکی از عوامل جنگ های سی سال اخیر، این همه بی اعتمادی بالای دیگران است، اما باید کوشش کنیم که اعتماد خود را بالای انسانها دوباره بدست بیاوریم. در غیر آن خود را درین جهان بزرگ بکلی تنها احساس میکنیم و احساس تنهائی منجر به مریضی های مختلف روانی میشود.