
مشت بسته هزار دینار
نگاه دیگری به راوا
در مورد یک سازمان سیاسی نیمه مخفی مانند راوا نمیشود از روی گمانه زنی به حکم قطعی رسید.اگرراوا تشکیلات باز و گردانند گان علنی میداشت که جامعه آنهارا میشناخت ، دیگر مجالی برای بد گمانی وطرح پرسشهای شک آلود در مورد آن باقی نمیماند.
در واقع پرسشهای مصرانه ای که آقای میر هزار در باره ی راوا مطرح کرده است از نظر مسولیت اجتماعی یک ژور نالیست متعهد و آزاد اندیش لازمی بوده است .شاید بسیاری های دیگر با انگیزه ی آرزومندی نیک برای حضور فعالانه ی یک سازمان چپ واقعی و دموکراتیک در صحنه ی سیاست افغانستان مایل اند از ماهیت، اهداف و عملکرد راوا شناخت بیشتر وبهتری بدست آورند.
در حال حاضر راوادر برابر دو طیف نا همگون قراردارد : یکی مخالفان ودیگری منتقدان. مخالفان را میتوان به حال خودشان واگذاشت اما، منتقدان و جویندگان حقیقت در مورد راواحق دارند بدانند که آیا این یک سازمان واقعاٌ سیاسی به معنای متعارف "افغانی" آن است ؟
گردانندگان آن کیانند؟ تشکیلات آن چگونه است وچی تعداد افراد در آن گرد آمده اند؟مصارف فعالیتهای سازمان از کجا تهیه میشود وآیا تمام اعضای سازمان در جریان آن قرار داده میشوند؟ به همینگونه منتقدان راوا حق دارند اهداف دور نمایی، فعالیت جاری و موضعگیری های سیاسی راوارا بدانند و برداشت خودرا در باره ی آن بیان کنند.
راوا تاکنون به پرسشهای بالا جواب روشن وقانع کننده ای نداده است ولی ما این پرسشها را پی میگیریم .
چرا مخفی گری ؟
وضعیت سیاسی در افغانستان کنونی به گونه ای نیست که یک سازمان "مردمی ومترقی" نتواند بصورت علنی و قانونی اعلام موجودیت کند (ولو برای آزمون هم که شده .) گاهی شاید یک فرد ناگزیر باشد زیر فشار وتهدید عناصر وگروههای ضد آزادی ، مخفی شود ولی یک حزب سیاسی که مدعی است تنها قهرمان معرکه ی مبارزه ی سیاسی و دفاع از مردم بحساب میرود ، نباید از برامد در عرصه ی فعالیت علنی شانه خالی کند. اگر یک نیروی سیاسی مردمی بصورت علنی وآشکاردر دفاع از مردم وحقوق انسانی آن قرار گیرد مورد حمایت جامعه خواهد بود. چنین حزبی که مردم را پشت سر خود داشته باشد چرا باید به مخفی گری روی آورد؟ راه مخفی شدن همیشه باز است ولی راه فعالیت علنی هنوز بسته نشده است .
مخفیگری در شرایط موجود خواهی نخواهی گمان بر انگیز میشود. منظور من از شرایط موجود جو بی اعتمادی ، سوء ضن و سر خوردگی عامه از احزابی است که به مردم خیانت ورزیده اند. راوا میتواند با عرض وجود وتثبیت ماهیت خود به افکار عامه بحیث حزبی که با دیگران تفاوت ماهوی دارد، این جورا تغییر دهد نه اینکه با ادامه ی مخفیگری آن را هنوز تیره سازد . درغیر آن بوجود آمدن حالت شک وتردید وسوالهای درمورد راوا غیر طبیعی نخواهد بود. مثلاٌ کسانی خواهند گفت :
- راوا یک گروه معدود چند نفره خواهد بود .
- راوا یک گروه مورد حمایت خاص منبع خارجی است وبرای منافع آن کار میکند.
- راوا دارای اعتقاداتی است که اگر در شرایط عادی وقانونی در میان بگذارد با واکنش منفی جامعه روبرو خواهد شد .
- راوا یک گروه لاف زن وترسو است که یارای رویا رویی علنی سیاسی را نداشته و آماده ی پرداخت هزینه مبارزه نخواهد بود .
از قدیم گفته اند :" در وازه ی سرای را میتوان بست اما دهان مردم رانی"
در مورد امکانات شناخت راوا:
از دید من در شرایط کنونی (حیات نیمه مخفی راوا) برای شناخت نسبی برخی از وجوهات این سازمان تنها یک منبع ومدرک وجوددارد وآن مجله ی پبام زن نشریه راوا میباشد.شاید نوع دیگری از نشرات هم وجودداشته باشد ولی من از آن اطلاع ندارم.در این نشریه چیز های را که آشکار است میتوان مورد تحلیل قرار داد و رگه های از ابهامات وموارد مرموزی را نیز میتوان مشاهده کرد که قابل پرسش وکند وکاو بیشتر اند . یکی از موارد سوال بر انگیز، موضع راوا در قبال نقش دشمنانه و آتش افگنانه ی پاکستان در کشور ماست . راوا هیچگاه پاکستان را در این مورد بصورت آشکار وبا همان لحنی که جهادی ها را میکوبد آماج خویش قرار نداد ه اما مخلوقات گونا گونی را که پاکستان آفرید ، رشد داد و بجان مردم ما انداخت زیر ضربه گرفته است . در نشرات پیام زن حتا در مواردی بسیار ظریفانه تلاش صورت گرفته تا نقش پاکستان در فاجعه ی افغانستان فرعی وکمرنگ جلوه داد شود .به چند فاکت توجه نمایید :
1- در شماره ی 65 مورخ 2006 پیام زن، ضمن تخطیه ی ادعای حکومت کابل در مورد ادامه ی مداخلات پاکستان در وجود حمایت از تروریستهای طالبی ، چنین آمده است :" ... دامن زدن تشنج با پاکستان جنگیدن با تنبان خود آدم است ." این جمله میتواند چنین تعبیر شود که پاکستان با آنهمه دشمنی با مردم کشورما هنوز حیثیت "تنبان" مارا دارد و اگر به تشنج دامن بزنیم (یعنی مداخلات پاکستان را افشا کنیم) "بی عورت" خوا هیم شد ! پس باید به موضع پسیف خود اد امه دهیم .
در این نوشته به تمام روشنفکران وکسانی که علیه مداخله ی پاکستان حرف میزنند دشنام داده شده است . بخوانید :"...تمام روشنفکران وفعالان سیاسی که رگهای گردن شان را به منظور"اثبات وطنپرستی" از شعار های ضد پاکستانی می پندانند ، اگر جنایت سالار ، میهنفروش ویا به طور رقتبارنا آگاه نباشند، باید امریکا را آماج قرار دهند که چرابه کار مزدوران طالبی و القاعده ای اش پایان نمیدهد و به مهمترین متحدش (پاکستان) وظیفه ی وچ کردن طالبان را سپرده است ...؟"
در اینجا نویسنده ی را وا فراموش میکند که طالبان در کجا پرورش یافتند وبا دلالی چی کشوری امریکا متقاعد گردید که این یگانه نیروی تامین کننده ی اهداف جیو پولیتیک آن در منطقه میتواند باشد .آیا هدف نویسنده آن نبوده که از سنگینی بار مسوولیت پاکستان بکاهد وتنها تقصیر را به دوش امریکا اندازد ؟
نویسند ی روا ادامه میدهد :" ..مردم به قوماندانی سیاف وقانونی و خلیلی وبرادران نه به جنگ پاکستان خواهند رفت ونه هیچ کشور دیگری..."
خوب، تصور میکنم اگر به همین روال اد امه دهیم میترسیم سخن به درازا بکشد واین سطور ملال انگیز شود .اما اینقدر باید یاد آوری کنیم که آیا راوا این حقیقت را نمیداند که مردم افغانستان توطیه های دشمنانه ی پاکستان علیه خود را (بخصوص مردمان شمال ونقاط مرکزی) در سی سال گذشته با گوشت وپوست وخون خود لمس کرده اند ؟ آیا میشود به بهانه ی نام بردن از چند جنایتکار به چشم مردم خاک پاشید و پاکستان را اززیر ضربه بیرون آورد؟
یک فاکت دیگر:
در شماره ی 41 مورخ نوامبر 1995پیام زن ، را وا طی اعلامیه ای که انتشار داده ، حمله ی خشمگینانه ی مردم کابل به سفارت امریکارا محکوم کرده واز جمله چنین نوشته است :" ...حمله کنندگان بر سفارت در کابل مشتی قصابان حاکم در کابل بشماررفته وهرگز از مردم ما نمایندگی نمیکنند."
در پایان اعلامیه میخوانیم :" ... با ابراز نفرت مجدد نسبت به حمله بر سفارت پاکستان ، از دولت پاکستان مصرانه میخواهیم بیشتر از این لکه بد نامی را در مناسباتش با احزاب میهنفروش وبنیاد گرایان ضد آزادی ،ضد دموکراسی و ضد افغانی نپذیرفته وبا موضعگیری روشن وقاطع علیه تمام باند های رهزن مذکور، به سو ءضن مردم ما در این مورد پایان بخشند."
در فراز بالا ، راوا با لحن مودبانه و خیر اندیشانه(!) به دولت پا کستان دونکته ی زیررا حالی میکند:یکی اینکه ارتباط خودرا با تنظیمهای مخلوق خود قطع کند که گندش بلند شده است . دو دیگر اینکه از حمله ی مردم به سفارت خود زیاد تشویش نداشته باشد زیرا مردم افغانستان نسبت به پاکستان صرف یک سوءظن ساده دارند و حمله کنند گان همه "قصابان وراهزنان " بوده اند! در اینجا میبینیم که حتا هشدار های برخی از شخصیتها ، رسانه های مترقی و گروههای واقعبین پاکستان به دولت آن کشور نسبت به خودداری از ادامه ی مداخله در افغانستان که بارها از رسانه های جهانی انعکاس یافته ، خیلی قاطعتر و مسوولانه تر از موضع راوا بوده است . بیاد بیاوریم تحلیل ها وابراز نظر ها وهشدارهای احمد رشید نویسنده ی معروف پاکستانی را بخصوص آن پوزش شرافتمندنه اش از مردم افغانستان را و همه را مقایسه کنیم با چنین موضع تزلزل آمیز یک سازمان "انقلابی" افغانی !
و اکنون آخرین مورد : در شماره ی 40سال 1995 پیام زن، راوا با ذوق زدگی عجیبی چنین عنوان داده ست:" ظاهر شاه می آید ، اخوان میلرزد .!اکنون با آمدن جنرال عبدا لولی، باردیگر کابوس ظاهر شاه اخوان را به تب لرزه ی مرگ دچار ساخته است!" تصور میکنم این جمله نیازی به تبصره وتفسیر نداشته باشد.
در باره ی چگونگی زبان راوا در نوشتار ها ی تبلیغاتی یا پاسخ به مخالفین و منتقدین ، حرفهای زیادی گفته شده که من به تکرار آن نیازی نمی بینم. ولی اگر به محتوای نوشته های نشر شده از آدرس راوا در پیام زن یا برخی سایتها دقت کنیم بر می آید که همه را یکنفر مینویسد واین نویسنده مسلماٌ یک مرد است نه زن چرا که گمان نمیرود هیچ زن سیاسی ومدعی دفاع از آزادی، عدالت و شرافت انسان با چنین بیباکی وخشونت عمل کند . این گمانه زنی ها زمانی به پایان میرسد که راوا از سایه بیرون آمده وبا تمام دار وندار خود در معرض دید جامعه قرار گیرد .
اشاره : کابل پرس? به آزادی بيان احترام می گذارد و نظرات مخالف و موافق را نشر می کند.
واژه های کلیدی
حقوق کودکان و زنان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخرید
آقای بهمن با بسیار بیمسئولیتی و بیدقتی به نقد راوا پرداخته. طوری به نظر میرسد که کابل پریس در افغانستان راوا را خطرناکترین و بزرگترین مانع در مقابل صلح و ثبات دانسته که از بیش از یکماه بدینسو پیاپی مغرضانه علیه راوا میتازد.
آقای بهمن، نقل قولهایی 13 سال قبل راوا را کشیده و میکوشد آنرا با اوضاع فعلی تطابق داده از آن نتیجه گیری کند. این آقا نمیداند که حمله به سفارت پاکستان در آن وقت بوسیله مسعود و حواریونش سازماندهی شد که عمدتا این عکسالعملی بود در مقابل بیاعتنایی پاکستان به نوکران جمعیتی اش. همه کس میداند که واقعا چنانچه راوا نوشته، مردم کوچکترین نقشی در حمله به سفارت پاکستان نداشتند.
ثانیا به نوشته کوبنده و افشاگر "پاکستان نوکرانش را افشا میکند" در پیام زن (شماره 33 و 34 – جولای 1993) مراجعه کنید که به موضعگیری و قاطعیت راوا در برابر مداخلات پاکستان و نقش مخرب نوکرانش در افغانستان اطلاع یابید.
راوا بدرستی امروز غوغای ضد پاکستان ائتلاف شمال را "جنگ با تنبان خود" مینامد، ائتلاف شمالی ها که خود در گهواره استخبارات پاکستان بزرگ شده اند، امروز میخواهند به مثابه قهرمانان ضد پاکستان همه بلای مصایب افغانستان را به دوش پاکستان بیندازند، چیزیکه واقعا خنده دار است. من کاملا به این گفته راوا موافقم:
و این خواست اصولی و واقعی راوا، سخن هر هموطن ما میتواند باشد:
جهادی های ائتلاف شمال، موفق شده اند که حتی بخش اعظمی از روشنفکران را به ساز "ضد پاکستان" خود برقصانند، اما راوا هشیاری لازم را داشت که در این ساز را عوامفریبانه دانسته به آن نرقصد، حتی اگر کسانی مثل آقای بهمن پیدا شوند که راوا را متهم به طرفداری از پاکستان کنند.
شاید درک این موضع راوا برای آقای بهمن مشکل باشد، اما در آن منطق درست سیاست نهفته است:
این یک چال هر کشور مرتجع و خاین است که برای اینکه توجه مردم را از مسایل اصلی و حاد
درونی به سوی دیگری معطوف نماید، میکوشد که مسایل بیرونی را دامن زده و توجه را به آن برگرداند، شاید نمونه های خوبی از آن را بوسیله رژیم جلاد جمهوی اسلامی ایران یافت که همیشه کوشیده که با کشورهای دیگر نظیر اسرائیل و امریکا و ... مسایلی برایش بتراشد و سروصدا راه اندازد تا قضایای داخلی زیر زده شوند. این شاید از خمینی به ارث مانده باشد که دیدیم چگونه در بهبوهه نوشیدن جام زهر، مسئله سلمان رشدی را بیرون کشید و آنرا به حدی داغ ساخت که نوشیدن جام زهر برایش گوارا گردد!
در ارتباط به "نیمه مخفی" بودن راوا نیز آقای بهمن بسیار عامیانه قضیه را طرح کرده است. به نظرم خوبست درین مورد تجربه خود آقای میرهزار را در برابر تان قرار دهید که چگونه مجبور به فرار از کشور شد تا بتواند به کارش ادامه دهد. شاید میرهزار به تجربه دریافته باشد که در شرایط استیلای فاشیزم دینی، امکان پیشبرد مبارزه جدی (توجه کنید مبارزه جدی و سازش ناپذیر) به هیچصورت میسر نیست مگر اینکه به مخفیگری روی آورد.