صفحه نخست > دیدگاه > وبلاگ نویس > نفرین به آن که خواسته از هم، جدایمان

نفرین به آن که خواسته از هم، جدایمان

سه شنبه 24 آپریل 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

«ما خیلی ساده و راحت خوابیده بودیم. واقعیت خیلی زود انتقامش را گرفت».

این سخن یکی از صاحب‌نظران آن ینگه دنیاست که درباره موضوعی گفته بود، ولی دیدم سخن بجایی است که هم می‌تواند تلنگری به ما افغان‌ها باشد و نیز هم‌زبانان ایرانی ما.

مقدمه مانند

مهربانی‌های مردم نجیب ایران با مردم مهاجر افغانستان چیزی نیست که با آلاینده‌های طبیعی و غیر طبیعی ضدانسانی از میان برود. با این هم همیشه وقتی خبری منتشر می‌شود یا حادثه‌ای رخ می‌دهد، اکثریت مردم (از هر دو طرف)، ناخواسته به سویی می‌روند که دیگران و نابخردان می‌خواهند تا از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. برای مثال، وقتی رادیو و تلویزیونی یا روزنامه و نشریه‌‌ای تیتر می‌زند: «متجاوز افغانی دستگیر شد» یا فلان شد، کسی نمی‌رود تمام خبر را بخواند و ببیند که دشمنان دوستی دو ملت چه آتشی سوزانده‌اند. خبر را که می‌خوانی، می‌بینی مثلا باند چند ده نفره از آدم‌های قاتل و ماتل و غیره را گرفته‌اند. در این میان، یکی یا دو نفر یا چند نفر از آن‌ها نیز افغانستانی بوده‌اند. بدبخت، «افغانی» که در این میان، تیتر می‌شود و هرچه کینه و نفرت است، بیش از پیش بر او بار می‌شود.

اگر همه بپذیریم که آدمیم، نه آدم‌تر (به قول همان کتاب قلعه حیوانات اثر جاودانه جورج اورل که در کشورهای ما کاملا رایج است، افغانستانی هم بد دارد و هم خوب. هم قاتل درون جامعه‌اش پیدا می‌شود و هم آدم‌های معمولی و هم انسان‌های شریف و زحمت‌کش و فهیم و سیاست‌مدار و هنرمند و شاعر و نویسنده و استاد دانشگاه و ادیب. ایرانی هم بد دارد و هم خوب. هم قاتل درون جامعه‌اش پیدا می‌شود و هم آدم‌های معمولی و هم انسان‌های شریف و زحمت‌کش و فهیم و سیاست‌مدار و هنرمند و شاعر و نویسنده و استاد دانشگاه و ادیب.

دوست ایرانی‌ام!

تا این را نفهمیم و ملکه ذهن ما نشود؛ وقتی مرا می‌بینی، حتا اگر رییس جمهوری مملکتم باشم، یک جایی از دهانت در می‌رود: «فلانی مثل کارگر افغانی کار می‌کند»... . (کارگر افغانی بودن، ننگ نیست؛ شرافت است).

دوست افغانی‌ام!

تا این را نفهمیم و ملکه ذهن ما نشود؛ وقتی مرا می‌بینی، حتا اگر فرشته هم شوم، یک جایی از دهانت در می‌رود: «فلانی هم مثل دیگر ایرانی‌هایش، متکبر و نژادپرست است» ... . (ایرانی با نژادپرست، برابر نیست).

زنده‌یاد پدر کلانم تعریف می‌کرد وقتی خانواده ما به ایران مهاجرت کردند، مدتی ـ نزدیک به چند هفته ـ در تهران بودیم. در این مدت، همه همسایگان ایرانی اطراف، هرگونه وسایل و نیازهای اولیه زندگی مانند نفت و پوشاک و دیگر چیزهایی را که یک خانواده بی‌جا شده نیاز دارد، تأمین کردند. به یقین، اگر حس انسانی نبود، چنین رفتاری سر نمی‌زد. البته بعدها تازه مردم ایران فهمیدند که این مردم مهاجر شده چیزهای مشترک زیادی با آن‌ها دارند، هرچند سوک‌مندانه، بسیاری از مردم ایران هنوز نمی‌دانند زبان افغانستانی‌ها فارسی است و اصلا خاستگاه زبان فارسی، افغانستان کنونی یا همان خراسان بزرگ پیشین بوده است.

از دیگر خوبی‌هایی که هر کسی از مهاجران در طول این سال‌ها از هم‌زبانان و دوستان ایرانی خود دیده است، بگذریم که هر کسی، خودش باید بگوید. یکی از نمونه‌های عمومی آن نیز حرکت اجتماعی سپیدموی سینما و نمایش ایران، استاد بزرگ عزت الله انتظامی بود که برای گردآوری کمک‌های مردمی به کوچه‌بازار تهران رفت و وقتی از او پرسیدند: «با وجود این همه آدم نیازمند در دنیا، شما چرا برای افغانستانی‌ها کمک جمع می‌کنید؟» با چشمی اشک‌آلود چنین گفت: «آخر، این مردم با زبان من حرف می‌زنند».

از آن همه مرارت‌هایی هم که به صورت فردی یا جمعی دیده‌ایم، باید به گونه‌ای دیگر حکایت کرد. به نظر می‌رسد، «لنگه کفش در بیابان هم غنیمت است». همین پیدایش حس هم‌دردی و واکنش جمعی وبلاگرها و رسانه‌های جمعی ایران به دو خبری که در ادامه می‌خوانید، نشانه مثبتی است از تغییرهایی که در فضای افکار عمومی ایران در قبال مهاجران افغانستانی مقیم این کشور رخ داده است. نویسندگان افغانستانی و شاعران و هنرمندان و دیگر افراد اثرگذار و نیز مردم عادی ما باید بکوشند این فضای مثبت را با رفتارهای مثبت‌تر خودشان گسترش دهند و نگذارند این حس مشترک انسانی خاموش شود.

اصل داستان

همه داستان از آن‌جا شروع می‌شود که سیزدهم فروردین همین امسال، احمدرضا شفیعی، مسئول کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر شهر اصفهان با اشاره به حضور پررنگ افاغنه (بر وزن فراعنه) در روز طبیعت در سال‌های گذشته در پارک کوهستانی صفه و ایجاد ناامنی برای خانواده‌ها اظهار داشت: «به منظور رفاه شهروندان، نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز ۱۳ فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری می‌کنند».

انتشار این خبر با بازتاب‌ منفی و مثبت روبه‌رو شد و گروهی از کاربران اینترنتی افغانستانی و ایرانی در اقدامی هم‌دردانه و انسان‌دوستانه، لوگوی «ما همه افغانیم» را برای مطالب و وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های خود برگزیدند تا به این اقدام نژادپرستانه و ضد حقوق مهاجران که در پوشش حمایت از حقوق شهروندی میزبانان ایرانی انجام می‌شد، اعتراض کنند، ولی کو گوش شنوا.

قنبرعلی تابش، شاعر خوب کشورمان از ممنوعیت هوای تازه سرود:

بهار آمد، ولی آوازه ممنوع

تنفس در هوای تازه ممنوع

حضور مرغ بال و پر شکسته

کنار جویبار و سبزه ممنوع

محسن سعیدی، اسطوره‌ی نوروز را به تلخی حکایت کرد:

از من نخوانی دفتر فرخنده­فالی را

نوروز را؛ اسطوره‌ی تحویل حالی را

جز آسمان خسته‌ی مبهوت خاک­آلود

چیزی نمی­دارد روا با من زلالی را

در باغ­های وهمی این دشت بی­کاریز

شاداب نتوان دید حتی مرغ قالی را

تاریخ من از اول میلاد، هجری بود

تأویل کن متن بلند بدسگالی را

منحوس­تاریخی که تقویمش به چندین قرن

جز سال خوک و سگ ندارد هیچ سالی را

دانسته­ام با این زمستان­های پی­درپی

یخ­سوز فکر سبزه در جان اهالی را

حس می­کنم در گردباد وحشی سوزان

مهرِ جنوبی­غربیِ شرقی­شمالی را

جز آسمان خسته‌ی مبهوت خاک­آلود

...................................................

•  

در نیمه‌ی پُر، زهر مار است آن­چه من دیدم

تا تو چه بینی باقیِ لیوان خالی را!

ادامه داستان

این خبر را زیر سبیلی رد کردیم، ولی به تازگی، بنا بر گزارش خبرگزاری فارس، بهمن خواجوند، بخش‌دار مرکزی نوشهر از ممنوعیت حضور افغان‌ها در این شهر خبر داد و گفت: «نوشهر، شهری توریستی است و وجود افاغنه در این حوزه به شدت ممنوع است.» وی از دهیاران خواست نسبت به شناسایی شهروندان افغانستانی به اتفاق فرماندهان پایگاه‌های بسیج اقدام و گزارش فعالیت‌های خود را به واحد سیاسی فرمانداری نوشهر اعلام کنند.

به گزارش خبرگزاری رسمی ایران (ایرنا)، هادی ابراهیمی، معاون استانداری مازندران نیز اعلام کرد: «از تیرماه امسال، سکونت و تردد اتباع افغان ها در مازندران ممنوع است و از این تاریخ، تمام مدارک اقامتی و هویتی این افراد بی‌اعتبار می‌شود. حضور اتباع افغانستان در ۱۰ شهر ساحلی مازندران از سال ۱۳۸۶ ممنوع بوده است». او هرگونه خدمات‌رسانی به این افراد را «جرم» خواند و گفت با متخلفان به شدت برخورد خواهد شد. 

سید تقی شفیعی، مدیرکل مهاجران و اتباع خارجی وزارت کشور هم در كارگروه سامان‌دهی اتباع خارجی در آمل با اشاره به اینكه در سال ‌جاری، یك مصوبه اولویت‌دار برای خروج اتباع خارجی در مازندران اجرایی شده است، گفت: «تمام اتباع افغانی تا تاریخ 30 خرداد امسال فرصت حضور در مازندران را دارند. این قانون برای تمامی افغان‌های مجرد، متأهل، دارای مجوز، غیر مجوز و حتی دارای گذرنامه می‌شود».

شفیعی با اشاره به این‌كه امروزه یك گروه دامادهای تحمیلی ناشی از ازدواج غیرقانونی با دختران ایرانی با افغانی‌ها تشكیل شده است، یادآور شد: «این دامادها نیز باید دست همسران خود را گرفته و از مازندران خارج شوند.» دیگر سخنان وی عبارتند از: «همه موظف به اجرای این قانون و پاك‌سازی استان از این اتباع هستیم»؛ «این مصوبه یك فرصت طلایی برای مازندران در راستای پاك‌سازی استان از اتباع بیگانه است»؛ «امروز دیگر حضور افغان‌ها برای مازندران یك تهدید به شمار می‌رود»؛ «نباید اجازه داد گروهی در راستای تغییر فرهنگ استان تلاش كنند»؛ «مازندران به دلیل گردشگرپذیر بودن نمی‌تواند حضور این اتباع را بپذیرد».

 لینک های این خبر:

http://www.farsnews.com/newste...

http://www.farsnews.com/newste...

http://www.farsnews.com/newste...

http://www.farsnews.com/newste...

روزنامه شرق با یادآوری اعلام خبر ممنوعیت ورود افغانستانی‌ها به پارک صفه اصفهان در سیزده به در امسال و واکنش شدید و منفی بسیاری از رسانه‌ها و فعالان اجتماعی نوشت: «حجم اعتراضات به این اقدام ناپسند به حدی بود که وب‌سایتی که خبر اولیه این موضوع را انتشار داده بود، بلافاصله آن را از روی خروجی خود برداشت، اما اعتراضات و واکنش‌ها به این مسئله و این نوع نگاه تا چندین روز پس از آن هم‌چنان ادامه داشت».

این روزنامه، اظهارات بخش‌دار مرکزی نوشهر درباره «ممنوع شدن حضور افغان‌ها در نوشهر» را «سخنان تأسف‌بار یک بخش‌دار در استان مازندران» توصیف و یادآوری کرد: «بسیاری از افغان‌هایی که در ایرانند، دارای مجوز اقامت و کار هستند و همین مسئله، جواز لازم برای حضور و فعالیت آنها در همه شهرها قلمداد می‌شود».

احمد محیط‌فر، جامعه‌شناس هم در این ‌باره به شرق گفت: «این چه سیاست غلطی است که مدام در حال تولید بحران است... . فکر می‌کنم روی این اتفاقات باید کمی تأمل کرد؛ چون مغایر است با پیشینه کشورمان. البته اگر یک مورد بود، می‌توانستیم به حساب بی‌سلیقگی یک مدیر بگذاریم».

این جامعه‌شناس از ممنوعیت حضور افغان‌ها در برخی مراکز گردشگری ایران انتقاد کرد و افزود: «این کار، کار درستی نیست هم به لحاظ انسانی و هم زحمتی که آن‌ها برای ما کشیده‌اند و هم ما و برای آن‌ها».

لینک های مربوط:

http://khabarfarsi.com/ext/2433036

http://www.afghanpaper.com/nbo...

باز هم گلی به جمال نماینده

انوشيروان محسني‌بندپي، نماينده نوشهر و چالوس در مجلس شوراي اسلامي ایران در رابطه با اين اظهارنظر بخشدار مركزي نوشهر به «شرق» مي‌گويد: «آن‌گونه كه من در رسانه‌ها خواندم، اگر اين صحبت‌ها از طرف بخشدار شده باشد، بايد اعلام كنم اين اقدام هم به لحاظ اخلاقي و هم به لحاظ قانوني، غلط است. هم‌چنين بايد گفت اطلاعات بخشدار از قانون بسيار كم و اشتباه است يا اينكه او از مفاد قانون مطلع نيست؛ چرا كه توريستي بودن يك شهر دليل نمي‌شود چنين تصميماتي اتخاذ شود. علاوه بر اين، قانون در اين‌باره فقط به اتباع بيگانه فاقد مجوز حضور در كشور و بدون اوراق هويت اشاره كرده است و نمي‌توان همه آنها را از ورود به جايي منع كرد.» اين نماينده مي‌افزايد: «خود من بسياري از افغان‌هاي ساكن در نوشهر را از نزديك مي‌شناسم كه آنجا متأهل و بچه‌دار شده‌اند و كار مي‌كنند. من حتما با فرماندار و بخشدار تماس مي‌گيرم و به دليل اين اظهارات و براي اصلاح آن توضيح خواهم خواست.»

چرا عاقل کند کاری که ... ؟

دقايقي پس از اين گفت‌وگو با بهمن خواجوند، بخشدار مركزي نوشهر تماس و از او درباره تماس نماينده نوشهر سراغ گرفتيم. خواجوند در پاسخ به شرق مي‌گويد: «من در جلسه‌اي كه با دهياران بخش مركزي نوشهر داشتم، گفته بودم نوشهر، شهري توريستي است و حضور افاغنه غيرمجاز در اين حوزه ممنوع است. با اين حال، خبرنگاري كه در جلسه بود، اين خبر را بدون اشاره به كلمه «غيرمجاز» منتشر كرد. همين الان نماينده نوشهر هم با من تماس گرفت. من همين موارد را به او هم گفتم.»

او مي‌افزايد: «در شهر نوشهر، اتباعي از افغانستان ساكن هستند كه سال‌هاست در اين‌جا زندگي مي‌كنند، همسر ايراني گرفته‌اند، بچه‌هايشان در مدارس درس مي‌خوانند، خود من هم تعدادي از آنها را شخصا مي‌شناسم و بخشي از مردم اين شهر محسوب مي‌شوند. طبيعتا كسي با آنها كاري ندارد. اما از سوي ديگر، با توجه به توريستي بودن اين شهر و رونق زياد ساخت و ساز در آن، بسياري از اتباع غيرمجاز افغان كه به كارگري مشغول هستند، روانه اين منطقه شده‌اند و چون خانه و جاي ثابتي براي زندگي ندارند، در خرابه‌ها سكونت مي‌كنند. اين مسأله هم براي چهره شهر و هم به لحاظ امنيتي براي ساكنان و گردشگراني كه به نوشهر مي‌آيند، ناخوشايند است. به همين دليل، ما نيز بر اساس قانون، با اين‌گونه افراد كه فاقد مجوز اقامت و كار هستند، برخورد مي‌كنيم.» اين مسئول دولتي در استان مازندران در ادامه تأكيد مي‌كند: «من در قبال امنيت شهر و گردشگران و ساكنان آن مسئولم. اگر روزي يكي از اين افراد بدون هويت و فاقد مجوز اقامت دست به كار خلافي زده و امنيت كسي را بر هم بزند، من مسئول آن هستم. به همين دليل، ما براي پيش‌گيري از وقوع چنين اتفاقي بايد دست به كار شويم.»

خواجوند در پاسخ به پرسش شرق كه آيا تاكنون اتفاقي كه اتباع افغان ساكن در نوشهر عامل آن بوده باشند كه مخل امنيت شهروندان يا گردشگران باشد، سر زده است، اين‌گونه پاسخ داد: «در نوشهر تاكنون مورد اين‌چنيني نداشتيم، اما در شهرهاي هم‌جوار ما اتفاق‌هايي كه اتباع افغان غيرمجاز عامل آن بوده باشند، رخ داده است.»

با وجود اظهارات نماينده و بخشدار نوشهر آن‌گونه كه از مصوبه اداره كل دفتر اتباع و مهاجران خارجي استانداري مازندران برمي‌آيد، گويا قرار است تا پايان خرداد 91 يعني حدود دو ماه ديگر همه افغان‌هاي مجوزدار و غيرمجاز ساكن در اين استان اخراج شوند. بر اساس آمار اداره كل دفتر اتباع و مهاجران خارجي مازندران سه‌هزار مهاجر افغان به طور ثابت و 24 هزار نفر به صورت غيرمجاز در استان مازندران حضور دارند.

لینک خبر:

http://khabarfarsi.com/ext/2440763

چاشنی تلخ خبرهای تلخ

افغانی

ضیا قاسمی

خيابان، ظهر خلوت بود و او پر موج و توفانی

قدم می‌زد خودش را غرق در افکار طولانی

ز روی راه، سيبی گَنده را با پا به جوی انداخت:

چه بيهوده است اين دنيای مدفون در فراوانی

پُکی ديگر به سيگارش زد و چشمان خود را بست:

جهان، تلخ است، تلخِ تلخ پرآشوب و ظلمانی

جلوتر یک پل عابر، از آن يک پله بالا، بعد

نگاهی سوی بالا با دو چشم رو به ويرانی:

چه آرام و چه سرد است آسمان ـ اين مرگ دور از دست ـ

فقط يک لکه ابر آن گوشه مشغول پريشانی

اگر آن ابر را هم باد می‌شد با خودش... خنديد:

چه می‌گويی تو که حتا غم خود را نمی‌دانی؟

به روی پل رسيد و اندکی رفت و توقف کرد

نگاهی کرد از آن بالا به اشباح خيابانی

دو دستش را گرفت از نرده و غرق خيابان شد

ز اشکال مزخرف، خسته، چشمش پر ز حيراني

به سيگار آخرين پُک را زد و آن را به زير انداخت

سپس دستی کشيد آرام بر موها و پيشانی

به زير لب، سرودی خواند و با او هم‌صدا خواندند

ميان سينه‌اش صدها هزاران روح زندانی

به روی نرده خم شد، بعد چشمان خودش را بست

کسی از پشت سر، او را صدا زد: آی افغانی!

 

کارگر

علی‌مدد رضوانی

و خوب یاد گرفتم که کور و کر باشم

همیشه در دل این شهر، باربر باشم

وخوب یاد گرفتم که مفت کار کنم

که در حساب شما، سود بیشتر باشم

که تو بخوابی و من با خیال آشفته

به خواب پشت کنم، مردِ رُفتگر باشم

درون کوره بسوزم که با تمام وجود

ز خشت خشت بنای شما خبر باشم

بگو چگونه بمیرم برای شهر شما

که خوب جلوه کنم، خوب کارگر باشم؟

***

نمی دانم چرا شاده دل من

ز درد و رنج آزاده دل من

چنان افغانی غیر مجازی

رها از عسکر آباده دل من

http://ayeena.persianblog.ir/post/19/

***

امروز هم زوار حرم رد مرز شد

با گریه از کنار حرم رد مرز شد

دیگر برای شیعه ،حرم جای امن نیست

ای وای، اعتبار حرم رد مرز شد

http://ayeena.persianblog.ir/post/18/

نه خاک مان جداست، نه دل، نه خدایمان

نفرین به آن که خواسته از هم، جدایمان


آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/post-81.aspx

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس