سبویی از دریا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یادداشتی در نکوداشت دکتر محمدسرور مولایی
برای ویژهنامه نکوداشت ایشان در ششمین جشنوارهی قند پارسی که در اسفند 1390 در تهران برگزار شد.
در ذهنم به دنبال اولین جایی میگردم که نام دکتر محمدسرور مولایی در آن ثبت است. کنگرهی شعر دانشجویان کشور در سال 1369 در کرمان را به خاطر میآورم که در آنجا یکی از شاعران دانشجو در جریان صحبت و آشنایی با من، از استاد افغانستانیاش با نام دکتر مولایی یاد میکند و شعری از مرا برای ایشان میبرد. برای من که هنوز با مجامع دانشگاهی ایران آشنا نیستم، این نام تازگی دارد و اشتیاق دیدن صاحب نام را در من بیدار میکند. چون ما مردم در آن سالها به دلایل گوناگون کمتر هموطنی از خویش را در مجامع دانشگاهی ایران دیده بودیم.
سال بعد در اولین شب شعر افغانستان که از سوی دفتر نمایندگی رهبری در امور افغانستان برگزار میشود، دیدار جناب دکتر مولایی و خانم دکتر مستشارنیا میسر میشود، که به واقع حضور این دو تن در کنار هم، نمادی از یک پیوند عمیق فرهنگی میان دو ملت هم میتواند بود.
از آن پس با ارتباط بیشتری که در طی برگزاری چندین مجمع شعر انقلاب اسلامی افغانستان با ایشان مییابیم، بیشتر از محضر ایشان بهره میبریم; گاه در قالب سخنرانی ایشان در دومین مجمع در مشهد، گاه در گفتوگویی مفصل در ویژهنامهای در صفحهی «بشنو از نی» روزنامهی اطلاعات، گاه در برنامههای رادیویی و تلویزیونی. این ارتباط کم کم به رفتوآمدهایی میانجامد و باز با ابعاد و گسترهی پژوهشهای دانشگاهی ایشان بیشتر آشنا میشوم. تحقیقات گسترده در زمینهی آثار و احوال خواجه عبدالله انصاری، از این جمله است و نیز کتاب ارزشمند «برگزیدهی شعر معاصر افغانستان» که باری نومیدانه با محمدحسین جعفریان در کتابفروشیهای تهران به دنبال نسخهای از آن بودیم و آن را در کتابفروشی رز که به واقع ناشر آن بود، یافتیم و چه یافتن مسرتباری بود، چون این کتاب تا سالها از آن پس یکی از بهترین منابع ما برای شناخت شعر سالهای قبل از انقلاب افغانستان و دسترسی به نمونههای برجستهی آن بود. مقدمهی دکتر مولایی در آن کتاب خود تحلیلی ارزشمند از شعر آن روز افغانستان در خود دارد.
از آن پس دیگر دانش و آگاهی و آثار ارزشمند دکتر مولایی، تکیهگاه ما جوانهایی بود که به یک هویت علمی برای جامعهی ادبی مهاجر نیازمند بودیم. حضور متواضعانهی ایشان در جمع شاعران جوان مهاجر و صحبتهای شیرینی که گاه تا دیروقت شب به طول میانجامد، در اوایل دههی هفتاد برای ما واقعاً مغتنم بود و مایهی دلگرمی، به ویژه که از موقعیت علمی ایشان در دانشگاههای ایران و شاگردی صدها جوان ایرانی در مقاطع لیسانس و فوقلیسانس و دکترا در نزد ایشان، به خود میبالیدیم. این احساس، همواره به مهاجرانِ تحقیرشدهی افغانستان در ایران دلگرمی و نشاط میداده است.
اما ارادت شخص نگارندهی این سطور نسبت به جناب دکتر مولایی وقتی افزونی گرفت که متوجه یک قرابت تاریخی شدم، این که پدران ما به نوعی همسنگران هم بودهاند. آنها جزء حلقهای سرّی بودند که پیرامون علاّ مه سید اسماعیل بلخی شکل گرفته بود، با هدف سرنگون ساختن حکومت شاهی در عصر شاه محمود خان و برقرار کردن جمهوری، که پیش از اقدام عملی فاش شد و به زندانی شدن دیرپای پدر و عموی دکتر مولایی در کنار علاّ مه بلخی انجامید. پدر من که به خاطر برفباری شدید در مسیر، نتوانسته بود خود را به موقع مناسب به کابل برساند، لاجرم در آن جلسهای که مأمور مخفی دولت اعضای حلقه را دیده و شناخته بود و گزارش داده بود، حضور نداشت و از این بند رهید، هرچند به همین دلیل، مدتی در پاکستان پنهان ماند. باری، در موقعیتهایی که دیدار دکتر مولایی در منزل ما میسر شد، ایشان به پاس همسنگری پدرم با پدر و عمویش، سخت به آن مرحوم احترام نشان میداد، احترامی که خود بیانگر تواضع و فروتنی ذاتی دکتر نیز هست.
باری، کسب فیض من از محضر دکتر مولایی در این سالهایی که کمتر دیدار ایشان میسر میشد هم از طریق کارهای نشراتی ادامه داشت، بدین معنی که من افتخار داشتم که امور فنی بسیاری از کتابهایی را که ایشان در این سالها تدوین و یا ویرایش کرد، برعهده داشته باشم، همچون «تاریخ احمدشاهی»، «آتشکدهی وحدت» و «کلیات نادم» و در همه این موارد، به واقع ضمن انجام کارهای صفحهآرایی کتابها، به نوعی از دانش و آگاهی ایشان بهره گرفتهام و در عین حال، دقت نظر، پشتکار و حوصلهی مثالزدنی ایشان را ستودهام. باری ایشان استنساخ کتاب «خاطرات و تاریخ» را که خاطرات تاریخی عمویشان جنرال میراحمد خان مولایی بود، به من سپردند و من با دشواری بسیار، در طول چندین ماه فقط توانستم بخشی از آن دستخط کهن سرشار از اصطلاحات نظامی آن روزگار را بخوانم و پیاده کنم و در نهایت کار را به صورت ناتمام به ایشان سپردم، با این احتمال ناگزیر که چند سالی، ایشان را درگیر خواهد کرد. ولی مدتی نه چندان دراز نگذشت که ایشان متن کامل کتاب را در دو جلد منتشر کردند و این برای من که آن دستنویسهای دشوارخوان را دیده بودم، سخت مایهی شگفتی بود.
اما برکات وجود جناب دکتر مولایی به تدریس دانشگاهی و پژوهشهای خود ایشان منحصر نمیشود، بلکه وجود ایشان را به نوعی میتوانیم در ایجاد علاقهمندی همسر دانشمندشان خانم دکتر عفت مستشارنیا به افغانستان هم مؤثر بدانیم. حاصل این علاقه و عطف توجه، پژوهشهای ارزشمند خانم دکتر در زمینهی ادبیات افغانستان است، مثل تحصیح و انتشار «فیض قدس» و «نینامه» استاد خلیلالله خلیلی، «دیوان عایشه درانی»، «دیوان واصل کابلی»، «غزلیات قاری عبدالله» و «دیوان ندیم».
به واقع وجود دکتر مولایی در جامعهی علمی و ادبی ایران یک اثر فرهنگی عمیق هم داشته است، یعنی زنده ساختن پیوندهای دیرین میان همزبانان همسایه. مسلماً هر دانشجوی ادبیات که سالی یا نیمسالی را در محضر ایشان گذرانده است، نگاهش نسبت به افغانستان و مردم آن تعدیل شده است و حال شما در نظر بگیرید سالها تدریس ایشان در چندین دانشگاه این مملکت را، در مقاطع گوناگون تحصیلی.
باری، یادکرد خدمات گوناگون فرهنگی جناب دکتر محمدسرور مولایی با بضاعت صاحب این قلم ناسازگار است. من فقط به آن ابعاد و جوانبی تماس گرفتم که خود بدان ارتباط یافته بودم، با این امید که در سخنان دیگر دوستان ابعادی دیگر از این شخصیت والامقام علمی و ادبی بازنموده شود.
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/724