شهرنوش از دلنوشته تا نقد داستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تصادفا این نبشته را در وب سایت روزنامه ۸ صبح دیدم. به این بهانه از بانو لیلا زمانی سپاسگزاری کرده وبلاگ را به روز می سازم.
شهرنوش
«شهرنوش» عنوان وبلاگ پرباری است از نویسندهی نامآشنای کشور، منیژه باختری.
منیژه باختری در سال 1350 در شهر كابل به دنیا آمد و فرزند استاد واصف باختری است. تحصیلات ابتدایی و لیسه را در لیسه عالی ملالی به پایان رساند. سپس وارد دانشکدهی ژورنالیزم دانشگاه كابل شد. در سال 1370 لیسانس گرفت و با شروع جنگهای داخلی در سال 1371 همراه خانوادهاش به پاكستان رفت. مدتی در آنجا زندگی کرد، سپس دوباره به وطن آمد، اما شرایط و اوضاع رو به وخامت گرایید و در نهایت باعث شد که وی باردیگر در غربت پناه بگیرد. همزمان با سقوط رژیم طالبان، منیژه باختری نیز پس از شش سال مهاجرت و دوری از وطن، به کابل بازگشت و فعالیتهای فرهنگیاش را از سر گرفت.
از او، یك مجموعه داستان تحت عنوان «سه پری» به نشر رسیده است. این مجموعه در 73 صفحه و 1000 نسخه از سوی انتشارات پرنیان در زمستان 1386 چاپ و نشر شده است و هشت داستان كوتاه شامل این مجموعه میباشد.
نوشتهها و فعالیتهای فرهنگی منیژه باختری حیطهی وسیعی از ادبیات، ژورنالیزم، موضوعات اجتماعی و فرهنگی را شامل میشود، اما به نظر میرسد دلبستگی وی به داستان، بیشتر از موارد دیگر باشد؛ چه او در وبلاگش «شهرنوش» بیشترینه در همین زمینه نوشته است.
منیژه باختری بیش از چهار و نیم سال است که دایما وبلاگش را با نوشتههای بلند و مفصل بروز میکند و علاقمندان زیادی را در اطراف «شهرنوش» گرد آورده است.
نخستین مطلب در وبلاگ شهرنوش، در چهارشنبه بیست و نهم حمل 1386 قرار داده شده و تا این لحظه، آخرین پست آن به چهارشنبه بیست و هشتم ثور 1390 مربوط میشود. هرچند این وبلاگ تقریبا از سه ماه به اینسو، بروز نشده است، اما در طول چهار و نیم سال گذشته، معمولا به طور اوسط هر ماه، شاهد سه مطلب تازه بر صفحهی خویش بوده است.
با نگاهی به آرشیف این وبلاگ، پی میبریم که از تاریخ تاسیس شهرنوش تاکنون، 148 مطلب در آن پست شده که فعالیت دوامدار نویسنده را نشان میدهد.
نخستین مطلب شهرنوش، نوشتهی خبرمانند کوتاهی است با این عنوان:
«تلویزیون طلوع مورد تهدید نیروهای مسلح قرار گرفت»
و آخرین آن (که آخرین مباد) مقالهی تحلیلی مفصلی است با عنوان «ناشاد؛ ضد قهرمان مظلوم» درباره رمان «ناشاد» از محمد حسین محمدی.
بررسی نوشتههای نخستین شهرنوش نشان میدهد که وبلاگ در آغاز بیشتر رویکرد بازگویی خبرهای داخل افغانستان و تحلیل آنها را دارد، ضمن اینکه در کنار آن، دلنوشتههای نویسنده نیز جایگاه خاص خود را دارند؛ اما رفتهرفته نویسنده به نوشتن در باب مسایل اجتماعی، زنانگی، ژورنالیستی و داستان و نقد داستان روی میآورد.
چند داستان کوتاه به قلم خود نویسنده نیز در میان پستها دیده میشوند؛ داستانهایی مانند «سه پری» و «نمره پنجم».
از این رهگذر، میتوان به خوبی مشاهده کرد که منیژه باختری، به سرعت چهرهی شهرنوش و راهی که باید طی کند را ترسیم میکند و پس از یکی دو ماه، این وبلاگ را به ثبات و پختگی میرساند و به خوانندگان میگوید که با چه وبلاگی روبرو هستند و چه نوشتههایی را از آن انتظار داشته باشند.
خانم باختری، در شرح وبلاگش، چنین نوشته است:
یک شاخه سلام ویک سبد محبت
یک عمر در انتظار بودم که گفتنیهای خود را آن طوری که دلم میخواهد، بگویم. سالها انتظار کشیدم که شاید اثری بیافرینم که بهترین باشد. همواره و همیشه در آرزوی بهترین بودم و شاید به این دلیل سالها خاموش بودم. سالها گذشت اما بهترین من از ذهنم بیرون نشد و در همانجا آنقدر بالا و پایین رفت که زنگار پندارم شد. روزی در آیینه به خود دیدم، دانستم که دیگر فرصتی که من میپنداشتم به سراغم نمیآید و پندارم از بار آن زنگار موهوم همچنان صیقل ناخورده باقی مانده است. بگذار بهترین نباشم. این آخرین تجربه من است: باید زیست و خاموش نماند.
آنلاین : http://shaharnosh.blogfa.com/p...