صفحه نخست > کارتون > طنز روز > ســنت پــیامــبر مــانع اظهــار نظــر مــولــوی کشــاف شــد !

ســنت پــیامــبر مــانع اظهــار نظــر مــولــوی کشــاف شــد !

مـــولـــوی کشـــاف رئیس شـــوری علـــمای افغـــانســـتان میخـــواست کـــه در مــــورد کشـــتار اخــــیر زنان بدست برادران ناراض کـــرزی اظهـــار نظـــر کننـــد ولی متاســـــفانه سنــــت پیامــــبر و احـــکام اســــلامی مــــانع این امـــر شــــد !
شمس الحق حقانی
چهار شنبه 18 جولای 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

افغانستان زمان زادگاه مردان بزرگ چون مولانای رومی ، ابن سينا بلخی و سيد جمال الدين افغانی بود که نام نامی شان چون ستاره های درخشان در آسمان علم و معرفت ، عرفان و حکمت مشرق زمين درخشيده و شکوه و جلال به زندگی معنوی مردمان اين خطه بخشيده بود.
بیجا نخواهد بود اگر محترم مولوی کشاف را با کشفیات ارزنده شان در ساحات مختلف حکمت و دانش عصر در زمره آن بزرگمردان تاریخ شمرده و از خدمات علمی شان قدردانی بعمل آریم .

محترم مولوی کشاف که بیشتراز سی سال از عمر عزیز شان را صرف تحقیق و مطالعه در مورد مشکلات بارز جهان اسلام منجمله تهیه و استفاده درست کلوخ استنجا و فواید آن و مضرات استفاده از کاغذ تشناب ، فواید و برتری های مسواک بر برس دندان ، فواید نصوار دهن و بینی از دیدگاه اسلام ، فواید صحی و اجتماعی پولیگامی بر مونگامی غربی نموده اند و ضمناً صد ها جلد کتب اسلامی به رشته تحریر درآورده اند که منحیث مشت نمونه خروار می توان از کتاب رهنمای بهشت و کتاب دعای شان نام برد که در کتاب دعا یشان صد ها نوع دعاهای مفیده از قبیل دعای تبدیل حرام به حلال ، دعای تبدیل مال مردم به مال خود ، دعای وصل العشاق ، دعای دفع الانباق ، دعای دفع وبا ، دعای دفع چشم بد و خیلی دعا های مفیده دیگر را می توان یافت.

رای شیخ الاسلام مولوی کشاف منحیث عالم و دانشمند بزرگ جهان اسلام رهنما و چشم چراغ مسلمین در مشکلات و معضلات زندگیست و ازینرو ملت مسلمان افغانستان بیصبرانه انتظار نظر ایشان را در مورد سنگسار ها و محاکم صحرایی طالبان داشتند که تا بدانند که آیا محبت و دوستی دو انسان دلیل برای سنگسار شان شده می تواند و یا تجاوز بر زن شوهردار و بعداً تیرباران کردن او در شرع اسلام مجاز است یا خیر !؟

شیخ الاسلام مولوی کشاف که دلش از دست این این جناوران بیابان گرد سخت داغدار است و به نیکی میداند که اینها با این اعمال شنیع شان باعث آبروریزی و بدنامی اسلام شده اند قصد داشت که در بیانیه ای نفرت و انزجار عظیم شان را ازین چارپایان آدم نما و لکه ننگ بر دامان بشریت ابراز داشته و آنها را دشمنان اسلام و در نتیجه مباح الدم و واجب القتل اعلام کند ولی افسوس و صد افسوس که رشد غلو و انبوه سنت پیامبر در دم در دهان بالای شان که حتی نفس کشیدن را برای ایشان مشکل ساخته مانع این کار شد.
حالا شما خود می توانید تصور کنید که با استماع خبر جنایات هولناک برادران ناراض کرزی چه آتش در درون مولوی کشاف مشتعل میگردد که چون کوه آتش فشان در جوش و خروش شده و مجرای برای بیرون شدن لاوای خشم و غضب درونی اش می پالد.

حالا که دهان بالا را سنت پیامبر مسدود کرده و دهان پائین برای جلوگیری از شکستن وضو باید مسدود باشد پس این شباهت به دیگ بخاری دارد که اشپلاقش بند شده و دیر یا زود سر نوشت انفجار در انتظارش خواهد بود که شیخ الاسلام مولوی کشاف کدام روزی خدای نا خواسته بدن واسکت انتحاری منفجر شده و این یک ضایعه بزرگی به امت مسلمان افغان و جهان اسلام خواهد بود .

............................................................................

مــا زقـــرآن برگــزیدیم مغـــز را
پوســت را پیش ســگان انداختـیم

چه زیبا فرموده مولانای رومی و فرموده شان نه تنها در مورد قرآن که در باب سنت پیامبر هم بکلی صدق میکند که هرکسی به اندازه اهلیت ، شخصیت و سواد و دانش علمی خویش برداشتی از سنت پیامبر دارد ، یکی زیر نام سنت پیامبر روش درست مبارزات اجتماعی و خودسازی انقلابی و یا به اصطلاح قرآن جهاد اصغر و جهاد اکبر را می فهمد و دیگری از همان سنت پیامبر فقط ریش ماندن ، دستار بستن و استعمال عطر و شترسواری را به خاطر دارد !

یقین کامل دارم که اگر یکعده از فرط جهل و بیسوادی و پائین بودن سطح دانش سیاسی و فرهنگی بنام سنت پیامبر به همین ریش و پشم و عبا و قبا دل خوش میکنند ولی یکتعداد دیگر آگاهانه و رندانه بر سر اسلام و پیامبر اسلام کلاه گذاشته و بجای رعایت سنت واقعی پیامبر که همانا مبارزه در مقابل ظلم و ستم و بی عدالتی اجتماعی و تلاش برای انسان ماندن و انسان شدن است خود را و دیگران را با این ریش و پشم وعطر و مسواک و شانه و تسبیح فریب میدهند !

این را یک طفل هم میداند که عمل کردن به سنت های واقعی پیامبر خالی از ضرر و خطر نیست و امکان دارد که آرامش زندگی ، مقام و منزلت اجتماعی و حتی حیات و زندگی ات را در آن راه از دست بدهی ولی از برکت فتاوی ملاهای دیوبندی تمام ضررات و خطرات احتمالی از سر راهت برداشته شده و تو برای انجام سنت پیامبر فقط کافیست که یک متر ریش گذاشته و دو متر پارچه دور سرت بپچانی و بجای برس دندان از مسواک استفاده کنی و به این سادگی کلید بهشت بدس آری !!!

با تقــــــــــــديم حــــــــــــــــــرمت
حقــــــــ(شـــمس الحـــق)ـــــــانی

http://haqani.funpic.de

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • تف بر اسلام . تف بر محمد رسول الله یعنی محمد رسول لات که بزرگترین بت در عربستان بود.
    از دین اسلام جز خشونت، عقب ماندگی، زن ستیزی، بچه بازی، گدایی، وحشی گری و گردن زدن و دست و پای قطع کرد چیزی دیگری به دست نمی اید.
    محمد خودش یک بچه باز درجه یک و یک زنکه باز بی حیا بود. چه قسم از چنین ادمی چیز خوبی بر جای می ماند؟

    • yak bar ba khod feker kon ke donbale chi hasti
      chi ra bayad ba dast beyari
      bade naweshtan een doshnam nama yak bar dar yak jaye aram ba khod beyandeesh ke ba koja mekhwahi berwi wa ba chi mekhwahi berasi wa rahe rasedanash kodam ast
      aaftab aaftab ast agar man ya to setayeshash konem ya nekoheshash
      anche mohem ast een ast ke khod ra daryabeem ke ki hasteem wa chi hasteem wa chi manzelate dar jameaa wa mahale khod dareem
      ok

  • « دزد هم از برای خدا می گوید صاحب خانه هم » طالبان به حکم قرآن و شرع شریف به تحقق حکم قرآنی در مبحث رجم محصن محصنه می پردازند و عده از حکام دولت اسلامی نیز به حکم قرآن و شریعت کشتن خانم دلداده و پیرو راه رابعه بلخی را تقبیح می دارند. سوال در این جاست که چرا علمای جهان اسلام نتوانسته اند تفسیر روشن قابل درک و فهم و واحد از قران ارایه دارند.؟ زیرا علمای دین خوب می دانند که دین مذهب قرآن سنت پیامبر حدیث ... همه و همه وسایل اند که در خدمت جیب و شکم های گندیده این جیره خوران قرار دارد و انها را از مهملات و مزخرفات نامبرده باید در جا های مختلف زمانه های مختلف ......تعبیر ها و تفسیر های مختلف نمایند تا جیب وشکم های شان پر و منافع اربابان شان در امان باشد. درین قران و .... به جز از شرارت جهالت و رزالت هیچ چیزی دیگر وجود ندارد. آیا مسلمانی را شروع از محمد تا امروز سراغ دارید که دروغ نگوید مال مردم را نخورد از دارای ملت استفاده سو نکند...... آیا کشور اسلامی را سراغ دارید که در آنجا عدالت انصاف و رفاه اجتماعی از همان صدر اسلام تا کنون وجود داشته باشد.؟ ایران عربستان افغانستان ......
    در اخیر بگونه نتیجه : اگر می خواهید صاحب علم دانش عزت .......شوید ذهن های تانرا از خرافات قرون اوسطای برهانید و پی عقل درک وشعور را اختیار دارید.

  • مقاله خوبی بود!
    درست حرف دلم!
    تمام جنایتکاران افغانستان از عبدالرحمن تا محمدعمر همه به خاطر اینکه قدرت به دست آورند یا بخاطر مسایل نژادی قتل و جنایت میکنند و بهانه را اسلام قرار میدهند!
    کسی هم که پدرش اسلام را با سلیقه خود و جنایت کار به پسرش میشناساند نباید اسلام را مقصر بداند ایراد از پدرش است!

  • محمد یک بی سواد بود که نصف عمرش در چوپانی تیر شد و نصف دیگرش هم در ادمکشی و دزدی و چپاول. حال هم از طالبان و مجاهدین و ملاها و مولوی ها نمی توان گله کرد. انها با همان روش محمد رسوالله زندگی و عمل می کنند.
    اسلام از ریشه گندیده است و چیزی جز وحشت و چپاول و خشونت و توحش را تدریس نمی کند. دقیقا در مناطقی که اسلام اکثریت دارد، خشونت است، عدم حکومت قانون است، دزدی و دروغگویی است. ظلم به زن و غیر مسلمان است. ظلم به انسان است.
    محمد یک عرب بی سواد بدوی و چتر چران بود.

  • لعنت خداوند(ج) بر شما جاهلان که به خاطر مسایل شخصی‌، سمتی، نژادی وزبانی به پیامبر اسلام و دین مبارک اسلام توهین میکنید. خداوند(ج) شما جاهلان را هدایت کند در غیر آن از کمنت های تان معلوم است که از جمله بد بخترین موجودات روی زمین هستین.

  • من با صاحب مقاله موافق هستم که افراد چون مولوی کشاف بجز استفاده جوی از نام اسلام عزیز چیزی دیگری را نمی خواهند. اما کسانی دیگریکه با وقاحت تمام و با بی حیائی به اسلام و به پیامبر اسلام حرفهای زشت و رکیک استفاده نموده لعنت می فرستم. اگر چندی غوغو سگان جای را نمیگیرد و هیچ ضرری به اسلام و پیامبر گرامی وارد نمی شود اما دلم بحال این کور دلان ذلیل و فرومایه می سوزد که چرا خودرا با این حماقت خراب مینمایند نه حیات و نه هم ممات دارند.
    انا لله و انا الیه راجعون
    حسین غزنوی

  • در همین روزها محمد پرستان و مسلمانان را در برمه قتل عام میکند. اگر واقعا حرفهای محمد و اسلام دروغ و از شکم این انسان خبیث نیست بیاید به کمک طرفدارانش.
    محمد وقتی هنوز زنده بود، طرفدارانش بالشت را مثل نورمحمد تره کی بر دهانش ماندند و او را مثل یک حیوان ذلیل خفه کردند. ان وقت چرا محمد به داد خودش نرسید؟
    مگر طرفدارانش که همان جنایت کاران عرب دزد مثل علی، ابوبکر، عمر و عثمان و ... بودند بر سر فاتحه ای محمد برای قدرت درگیری وجدال را شروع نکردند؟محمدهنوز نفس نداده بود و ایلا گوی می کرد که این چهار نفر برا میراث و قدرت او را مثل یک پشک خفه کردند و بعد برای قدرت شروع کردند به چور و چپاول .

  • ازکسانیکه نا آگاهانه برپیامبر مسلمانان تاخت وتاز نموده ومسلمانان را توهین می نمایند باید بدانند که هنوز جامعهء قبیلوی اوغانی را نشناخته اند وحتی کوچکترین مطالعه ایی هم پیرامون اینکه این کسانی که بنام طالب ومجاهد هزاران انسانرا به کام مرگ میفرستند خودشان چقدر از اسلام وقرآن فهمیده اند.
    سیدحسین پاچا یکی ازخبرنگ‍اران اوغان می باشد او مصاحبهء یک ملای کوچی را ازیک ویدیو بیرون آورده است ودرسایت دعوت به نشر سپرده است اگر زبان اوغانی را میدانید این را مطالعه کنید وبیجا وبی مورد به مقدسات مردم توهین ننمائید.
    بااحترام
    پرویزبهمن
    نوټ :
    دغه ليکنه مې درنو هېوادوالو او محترم مولوي صاحب عطاءالله لودين ته له وېډيو راايستلې ده. هيله ده چې يوځلې يې واوري او يا يې ولولي او بيا پرې خپل منصفانه قضاوت وکړي. ايا له دغې سرښندنې به موږ ته اسلامي او سياسي زده کړه او ورسره بيا سوله غوره نه وي چې خلکو زموږ له پاکو او اسلامي احساساتو نه ناوړه ګټه پورته کړه. ترڅو به راباندې په ازاد مارکېټ کې سوداګري کيږي؟ دا وخت دی چې موږ ټول بايد په شريکه د يو ملي تفاهم په چوکاټ کې د خپلو ملي او اسلامي ګټو نه دفاع وکړو نه دا چې خپل ځانونه، هېواد او ملي ګټې له نورو نه قربان کړو.
    پوښتنه :
    په لمانځه کې فرض چا ته کيږي او سنت چا ته کيږي ؟
    ځواب : ؟؟؟
    لاره ترې ورکه ده او نه پوهيږي چې څه ووايی ؟ بل درېيمګړی دلته مداخله کوي. خو بيا هم وايی چې نه پرې پوهېږم چې څنګه يې ووايم.
    پوښتنه :
    څو کليمې دي ؟ دا کليمه چې ته يې وايی، دا فرض ده، واجب ده او که مستحب ده ؟ فرايض د دې کليمې راته ووايه !
    [په زوره غږېږه!]
    ځواب :
    نه پرې پوهېږم چې څنګه ده ؟
    نه پرې پوهېږې ؟ ته مسلمان نه يې ؟
    مسلمان خو يم، خو دومره مو څه زده کړې ده ؟
    نو تا هېڅ نه ده زده کړې ؟
    نه دومره مې چېرته زده کړې.
    پوښتنه :
    دا اسماني کتابونه څو دي ؟
    ځواب :
    والله که ما ته معلومات شته چې څو دي ؟
    پوښتنه :
    مذهبونه څو دي ؟
    ځواب :
    مذهبونه ؟
    [غلي مه غږېږئ !]
    تکراري پوښتنه :
    مذهبونه څو دي ؟
    ځواب :
    مذهبونه خو يو مذهب دی
    پوښتنه :
    کتابونه څو دي ؟
    ځواب :
    کتابونه، کتابونه خو دومره ډمبارۍ دي، نو ما ته يې څه پته ده ؟
    نه پوهېږم چې څو کتابونه دي ؟
    پوښتنه :
    کليمه يې شهادت ووايه !
    ځواب :
    بل خوا ته مخ اړوي او پوښتي چې شهادت څه رقم ده ؟
    پوښتنه :
    کليمه يې طيّبه ووايه !
    ځواب :
    طيّبه والله که راځي، نو څه ووايم ؟
    ((نو ته بيا څنګه مسلمان يې ؟))
    پوښتنه :
    څو بناوې دي ؟
    ځواب :
    بناوې ما ته څه زده دي ؟
    نه مې دې زده کړي، زده مې نه دي.
    پوښتنه :
    دا اودس چې کوې، نو څه رقم ته يې کوې ؟
     [1]
    اشهد ان لا اله الا الله
    پوښتنه :
    نه، فرض پکې کوم دي او سنت پکې کوم دي ؟
    يا لوی اودس يا وړکی اودس وي.
    تشريح : لوی اودس دا مانا چې غسل درباندې اوښتی وي يعنې شيطان غلط کړی يې.
    پوښتنه :
    ته څه رقم لوی اودس کوې ؟
    زه اودس داسې کوم چې اشهد ان لا اله الا الله ... نو مخ ښۍ خوا ته ګرځوي او خپله ښۍ اوږه ښيي چې لومړی بايد پر ښۍ اوږه اوبه توی شي او بيا خپل سر ته اشاره کوي چې بيا پر سر باندې او بيا چپې اوږې ته اشاره کوي چې پر چپه اوږه بايد اوبه توی شي.
    يعنې اول به يې پر ښي مټ، بيا به يې پر سر او بيا به يې پر چپ مټ توی کړې. ښه، کور دې ودان.
    بس چې کله وچ شې ...
    پوښتنه :
    اللهم انا ووايه !
    ځواب :
    اللهم انا ونستعين او بس نور مې نه ده زده.
    نوره دې نه ده زده ؟ ((خندا))
    اللهم انا ونستعين ...
    ښه، اوس تاسو ځان ته مسلمانان وايی ؟
    ((خندا))
    ته مسلمان نه يې ؟
    ولې نه زه مسلمان يم.
    ادم کوچی هم ځانته مسلمان وايی؟
    زه نه پوهېږم چې څنګه مسلمان ځانته وايی ؟
    همدغه رقم مسلمانان ورسره دي لکه ته چې نورو مسلمانانو ته اسلام خپروئ ؟
    نورو خلکو ته اسلام ورښئ! ؟
    زه ...
    د تا خپله کليمه نه ده زده، نو ته څنګه خلکو ته اسلام ورښيی ؟
    بيا لا نورو مسلمانانو ته اسلام خپروې ؟
    پېژنې يې ؟
    نه، نه.
    سنت يې ؟ يعنې سنت شوی يې ؟
    چا سنت کړی يې ؟
    خاندي او وايی چې سنت يم.
    زه خير، بلې خبرې ته راځو.
    ((څه شی؟ سنت کړی يې ؟؟))
    ستا نوم څه شی دی ؟
    ځواب :
    زما نوم نورخان دی.
    پوښتنه :
    د کوم کلي يې ؟
    ځواب :
    ايسته پورې د دلوزيو کلي يم.
    پوښتنه :
    بل نوم دې څه شی دی ؟
    ځواب :
    بل نوم مې نری دی.
    ښه، بل نوم دې نری دی.
    پوښتنه :
    د چا زوی يې ؟
    ځواب :
    د ګل داد زوی يم.
    پوښتنه :
    په قوم څوک يې ؟
    ځواب :
    دلوزی
    پوښتنه :
    په دلوزيو کې څوک يې ؟
    ځواب :
    په دلوزيو کې سلطان خېل يم.
    ښه، سلطان خېل يې !
    نو دا کليمې دې ولې نه دي زده ؟
    نو ته څنګه مسلمان يې و وروره ؟
    نو کليمې خو موږ کوچيان خلک يو. موږ په څه پوهېږو ؟
    ولې کوچان مسلمانان نه دي که څنګه ؟
    او بيا له دې نورو نه پوښتنه وکړه. زما خو لا ښه ده دومره لمونځ زده دی. د دې نورو هېڅ زده نه دي، پوه شوې.
    نو ولې ته مسلمان نه يې چې تا نه دي زده کړي ؟
    موږ يې بايد زده کړو.
    څنګه به يې زده کړئ ؟
    اوس يې زده کوې ؟
    موږ يې بايد زده کړو.
    ځنې خو نه دي، بلڅې خو نه دي چې دې پرېښي.
    په دوو کلو کې به دې دا بلڅې رااوږدې شوي وي ؟
    که په کال دې يوه يوه دغه زده وای، نو اوس به دې دوه زده وای.
    که په مياشت کې دې يو يو حديث زده وای، نو کال دولس مياشتې دی، نو اوس به دې دولس حديثه زده کړی وای.
    پوښتنه :
    اولين ايمان تا په څه شي راوړی دی ؟
    ځواب :
    اولين ايمان ...
    په چا دې ايمان راوړی ؟
    ايمان مې په خدای راوړی، په چا مې راوړی ؟
    آفرين !
    پوښتنه :
    د چا په مذهب يې ؟
    ځواب :
    مذهب ؟
    هو ،
    ((خندا))
    پوښتنه :
    د چا په امت يې ؟
    ځواب :
    امتيان د خدای يو، د چا يو ؟
    آفرين، آفرين !
     [2]
    ګوره !
    ټولو مسلمانانو ته زما دا خطاب ده. ټولو کوچيانو او ټولو طالبانو او ټولو مجاهدينو ته زما دا خطاب دی چې نور خلک مه غولوئ!
    خپله په کليمه نه پوهېږئ. مګر نور خلک د کافر په نوم تاسو شهيدانوئ. وژنئ يې د خپلو ګټو لپاره، پنجابی خوشاله کوئ.
    نور همدومره دې بس دی چې د تا کليمه هم نه ده زده. دا اوس د تا مرګ روايت لري چې د خدای په احکامو تر اوسه نه پوهېږې.
    ته خپل پېغمبر نه پېژنې، ته خپل مذهب نه پېژنې، ته خپل امام نه پېژنې، ته خپل کتاب نه پېژنې. د تا مرګ موږ ته روايت لري کنه؟ کنه د خان ولي مرګ روايت درلوده چې هغه څوارلس - پينځلس کاله جهاد کړی وو او د اسلام پر ټولو احکامو بلديت لاره. هغه ده ((ادم)) کوچي دا د تا په رقم يو ځناور وو ، هغه شهيد کړ.
    او هغه ځناور پخپله نه پوهېده، لکه د تا غوندې يو ځناور وو.
    په کليمه نه يې خبر، خالق دې هدايت درته وکړي.
    ورته وايه امين.
    امين
    په درنښت
    سيدحسين پاچا
    کوچی طالب :
    http://www.benawa.com/fullstor...

    [1په دې کې فرض څو دي او سنت څو دي ؟

    [2په امت د رسول الله (ص)

  • نویسندهء گرامی شمس الحق حقانی درود برشما
    با خوانش عنوان مقالهء شما فکر کردم که در ذیل آن مطلب روشنگرانه و دانشمندانه یی جا خوش کرده خواهد بود لذا با علاقه مندی تمام آنرا باز کرده ومطالعه نمودم وبا کمال تأسف دریافتم که مطلبی را که شما با لفاظی تما م خواسته اید برای خواننده گان خوبش القاء نمایید نه تنها روشنگرانه نیست بلکه برعکس خیلی هم عوامفریبانه و توهم برانگیزاست ؛ زیرا از قرائن بر میآید که شما آنقدر هم ناآگاه و کم سواد نبوده و لابد آگاهی دارید که رهبرگرامی اسلام محمد بن عبدالله با چه قساوت وبیرحمی یی زن بیچاره یی به نام عصما بنت مروان را که درهجو او شعری سروده بود به قتل رسانید و همینطور دهها فقرهء ترویستی دیگر را شحصا سازمان داده و به منصهء اجرا گذاشت که اینجانب برخی از آنرا در مقاله یی تحت عنوان « اسلام ناب محمدی » دربخش دیدگاه همین سایت وزین کابل پرس? به نشر سپرده ام .... آری مطلبی که شما در تحت این عنوان پرزرق وبر ق نوشته اید درحقیقت هما ن تأکید المدح بمایُشبِه الذم بوده و به مراتب زشت تر از اظهارات جاهلانهء مولوی کشاف میباشد و شما خواسته اید به گونه یی آگاهانه و فریبکارانه خواننده گان خویش را در بند جهل و نا دانی نگهدارید ... خواهشمندم در نوشته های بعدی خویش وجدان را در نظر گرفته و به مردم فریبی و شارلتانیزم نپردازید وسعی نکنید تا آفتاب رابادو انگشت بپوشانید. ازخواننده گان گرامی خواهشمندم تا به لینک پایین که دربردارندهء مقالهء یاد شده است مراجعه فرمایند
    http://kabulpress.org/my/spip....

    • آقای عزیز یاسین !
      هنوزهم قرآنیار زنده است. لطف نموده اول نام اسما را درست بنویس که عصما نه بلکه أسماء بنت مروان است. ازشما میخواهم که منبع تاریخ این حادثه را ازکتب عربی بیاورید تا ما به صحت دعوای تان باور نمائیم . میزان تحمل شما را درمقابل آقایان فرشید وباقی سمندر که اخوانی واسلامیست نبودند همه دیده ایم شکر که یک طنز نویس وکارتونیستی چون آقای حقانی نیز برچسب عوامفریبی را خورد
      والسلام علی من اتبع الهدی
      قرآنیار

    • این دیگر از آن نوع استدلال‌های مضحک است، و آن اینکه برای یک رخداد تاریخی، خواستار منبع از زبان مشخص بشویم، نمونه :کسی رخداد تاریخی را بازگو میکند، و چون من برای نمونه به فلان زبان آشنایی دارم، ادعا کنم که
      شما باید از منابع چینی و یا یهودی برای ما سند بیاورید وگرنه پذیرفتنی نیست. به این گویند فضل فروشی مضحک!
      ترجمه آثار عربی به اندازه کافی در دسترس است!
      یک واقعه تاریخی، درستی و نادرستی آن بستگی به زبان مشخص ندارد.

    • بح بح!
      منظور رهگذر بیخدا این است که تهمت بستن واتهام بستن درمسایل دینی آنقدرها هم مهم نیست وهرکسی میتواند بدون ارائه سند هرچه دلش بخواهد بنویسد خیلی عالی !!!!

    • خیر، برای من هیچ چیزی بالاتر از حقیقت نیست. اگر ما این‌طور سطحی نگر بودیم، شاید بجای بی‌خدایی آلان برای حسین سینه می‌زدیم.
      آنچه منتقدان دین اسلام میگویند و می‌نویسند همه از منابع اسلامی است، تنها لحن بیان شاید متفاوت باشد. حادثه هولناک کشتن اسماء دختر مروان به کرات توسط مورخین مسلمان گزارش شده است. برای روشنی و تائید سخن، توجه شما و خوانندگان کابل پرس? را به نوشته مورخ معروف جهان اسلام محمد بن عمر واقدی در کتاب بنام مغازی بدون کم و کاست جلب می‌کنم.
      محمد بن عمر واقدی در کتاب بنام مغازی در ارتباط به کشتن اسماء دختر مروان چنین می‌نویسد:
      عبدالله بن حارث از پدر خود برایم روایت کرد که: اسماء دختر مروان از قبیله بنی‌امية بن زید، که همسر یزید بن زید بن حصن خطمی بود، پیامبر (ص) را آزار می‌داد و از اسلام ایراد می‌گرفت و مردم را علیه پیامبر (ص) تحریض می‌کرد، وی این اشعار را گفت:
      به نشیمنگاه بنی مالک و نبیت و عوف و به نشیمنگاه بنی خزرج شما از افراد ناشناخته ای پیروی کردید که نه از قبیله مرادند و نه مذحج پس از کشته شدن سران قوم هنوز هم به او امید دارید، همچنانکه از گوشت سوخته آبی امید داشته باشند.
      عمر بن عدی بن خرشه بن امید خطمی چون این گفتار او را شنید و شوراندن او را علیه اسلام بدید، گفت: پروردگارا، نذر می‌کنم که اگر محمد (ص) را به مدینه بر گردانی، من اسماء را به قتل برسانم - رسول خدا (ص) در هنگام در بدر بود- چون پیامبر (ص) از بدر مراجعت فرمود، عمیر بن عدی در دل شب به خانه اسماء رفت، بعضی از بچه های او اطرافش خواب بودند و یکی از آن‌ها شیر خوار و روی سینه او بود، عمیر با دست خود او را لمس کرد و کودکی را که شیر می‌داد را از او کنار زد و شمشیرش را بر سینه اسماء نهاد و چنان فشار داد که از پشت او بیرون آمد. آنگاه نماز صبح را با پیامبر (ص) کزارد. چون پیامبر (ص) از مسجد بیرون آمد، به عمیر نظر فرمود پرسید: آیا دختر مروان را کشتی؟ گفت آری پدر و مادرم فدایت گردند.
      عمیر ترسید که نکند با قتل او مرتکب نافرمانی شده باشد، این بود که پرسید: آیا گناهی بر من است؟ پیامبر (ص) فرمود: نه، به خاطر او حتی دو بز هم شاخ به شاخ نخواهند گذاشت (ارزش این حرف‌ها را ندارد). این مثل برای اولین بار از پیامبر شنیده شد.
      عبدالله بن حارث از پدر خود برایم روایت کرد که قتل اسماء در پنج شب باقی مانده از رمضان، پس از بازگشت پیامبر (ص) از بدر و در نوزدهمین ماه هجرت صورت گرفت.
      خرد یارتان

    • قرآنیار نادان وبی حیا میدانستم که بازهم سرو کله ات پیدا خواهد شد که متآسفانه پیداشد.... نام آن زن مسکین و مظلوم همان «عصما بنت مروان » است نه اسماء ... در این زمینه مراجع فراوان وجود دارد که من به خاطر جلوگیری از إطالۀ موضوع تنها یکی از آنهارا نصاً در اینجا درج مینمایم ودر مورد بقیه تنها به ذکر مرجع اکتفا نموده از خودت میخواهم که به آن مراجعه نموده رفع زحمت کنی و چون قبلا گفته بودی که به زبان عربی آشنایی داری ، بخوان و بدان:
      جاء فی السيرة النبوية لعبد الملك بن هشام المعافري ـ غزوات وبعوث الرسول صلى الله عليه وسلم ـ عن غزوة عمير بن عدي الخطمي لقتل عصماء بنت مروان:
      وغزوة عمير بن عدي الخطمي عصماء بنت مروان ، وهي من بني أمية بن زيد ، فلما قتل أبو عفك ، نافقت فذكر عبدالله بن الحارث بن الفضيل ، عن أبيه ، قال ‏:‏ وكانت تحت رجل من بني خطمة ، يقال له يزيد بن زيد ، فقالت تعيب الإسلام وأهله ‏:‏
      باست بني مالك والنبيت * وعوف وباست بني الخزرج
      أطعتم أتاويَّ من غيركم * فلا من مراد ولا مذحج
      ترجونه بعد قتل الرءوس * كما يرتجي مرق المنضج
      ألا أنف يبتغي غرة * فيقطع من أمل المرتجي
      قال فأجابها حسان بن ثابت فقال ‏:‏
      بنو وائل وبنو واقف * وخطمة دون بني الخزرج
      متى ما دعت سفها ويحها * بعولتها والمنايا تجي
      فهزت فتى ماجدا عرقه * كريم المداخل والمخرج
      فضرجها من نجيع الدماء * بعد الهدو فلم يحرج
      فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حين بلغه ذلك ‏:‏ ألا أخذ لي من ابنة مروان ‏؟‏ فسمح ذلك من قول رسول الله صلى الله عليه وسلم عمير بن عدي الخطمي ، وهو عنده ، فلما أمسي من تلك الليلة سرى عليها في بيتها فقتلها ، فقال ‏:‏ ثم أصبح مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ، فقال ‏:‏ يا رسول الله ، إني قد قتلتها ‏.‏ فقال ‏:‏ نصرت الله ورسوله يا عمير ، فقال ‏:‏ هل علي شيء من شأنها يا رسول الله ‏؟‏ فقال ‏:‏ لا ينتطح فيها عنزان ‏.‏
      و أما المصادر الأخری فهی:
      1-
      الإصابة‏ في تمييز الصحابة ج4 ـ تتمة حرف العين المهملة ـ تتمة القسم الأول
      المؤلف : الإمام الحافظ أحمد بن علي بن حجر العسقلاني
      2-
      البداية والنهاية ج5 ـ سنة إحدى عشرة من الهجرة
      المؤلف : الإمام الجليل الحافظ عماد الدين أبي الفداء إسماعيل ابن كثير
      3-
      الطبقات الكبري ج2 ـ عدد مغازي الرسول وسراياه ومرضه ووفاته ـ غزوة بدر
      المؤلف : أبو عبد الله محمد بن سعد بن منيع
      4-
      عيون الأثر في المغازي والسير ـ سرية عمير بن عدي
      المؤلف : ابن سيد الناس
      5-
      المنتظم في التاريخ ج3 ـ نزول فريضة رمضان وزكاة الفطرة ـ سرية عمير بن عدي
      المؤلف : أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي
      6-
      المنتظم في التاريخ ج4 ـ ثم دخلت سنة ثمان عشرة ـ العاص بن سهيل بن عمرو
      المؤلف : أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي
      7-
      موقع وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد للمملكة العربية السعودية ـ السيرة ـ المغازي ـ الجزء الأول ـ ذكر سرية قتل عصماء بنت مروان
      اللينك : http://sirah.al-islam.com/Disp...

    • ا شخا صی با نا م ا صلی با مستعا ر به نا م ها ی ، شمس ، الافغا نی ، عیزیز یا سین ، و رهگذ ر بیخد ا ،
      ا ینها مسلما ن نیستند د شمنا ن ا سلا م هستند نا م مستعا ر مسلما نی گذ ا شته بر ضد ا سلا م مینویسند .
      یا خود ر ا به ا ختیا ر د شمنا ن و پروپا گند کننده های ا سلا م مثل کا رتونیست سوید نی د ر مقا بل چند یورو پول
      خود را فروخته ا ند . نوشته ها ی شا ن همه د روغ ا ست و بهتا ن ا ست ا گر ا سلا م ، طوریک ا ینها ا د عا کرده
      ا ند ، میبود ، تا حا ل بیش ا ز 1400 سا ل د وا م نمیکرد . نگه با ن د ین ا سلا م خد ا وند ا ست .
      ا نسا ن ها ی بی ظرفیت جا هل ا حمق نا د ا ن حیوا ن صفت ، ا ینچنین تهمت ها د ر نوشته ها ی خود ذ کرکرده ا ند
      شعر مولا نا ی روم را هم غلط نوشته ا ند ، سوا د د رست ند ا رند هرچه بر د هن شا ن آ مد مینویسند و جد ا ن
      ند ا رند . و من الله توفیق

    • آقای عزیزیاسین!
      این داستان شما مخلوطی ازراست ودروغ است لینکی را که شما داده اید من درسیرهء ابن هشام چنین عبارات مخلوط را نیافتم لطفا بصورت دقیق اصل داستان را ازمصدر اصلی آن باترجمهء دقیق اشعار آن خانم وشعر حسان بنگاریدولینک همان صفحه ای که شما این عبارات را از آن اقتباس نموده اید بدهید تا دیده شود که میان ادعای شما وعبارات مذکور چقدر فاصله موجود است

    • قرآنیاز! حال باید همه بدانند که تو ( دروغگو ) نیز هستی که یکی از ویژه گی های انسانهای بی حیا میباشد . میگویند دروغگو حافظه ندارد وراست هم میگویند زیرا تو فراموش کرده یی که قبلا با دهل و سرنا جارمیزدی که به زبان عربی آشنا هستی و ازمن میخواستی تا با تو به زبان عربی مکاتبه کنم اما حال که من برایت متن عربی را فرستاده ام ترجهء آنرا میخواهی....چطور! همینطور نیست ؟! حال چون من تورا بی حیا نامیده ام لذا ازت خواهش نمیکنم که : یک کمی بشرمی... یعنی آنجه را که نداری ، نخواهی توانست به دیگران بنمایی... تنها اینقدر برایت میگویم که : برو گم شو ورفع زحمت کن!
      عزیز یاسین

    • آقای عزیزیاسین!
      زیاد عربده نکنید من هم پیام اولی شما وهم پیام رهگذر بیخدا وهم جمیل را درمورد کشته شدن آن زن خوانده ام. آقای رهگذر بیخدا مدعی است که اوطرفدار اظهارحقیقت است وخودت نیز مدعی استی که بدون سند چیزی نمی نویسی.
      متن عربی که آورده اید درلینک داده شده توسط شما اصلا وجود ندارد شما صرف یک صفحه عمومی را لینک داده اید . تمام عناوین را ازسیره ابن هشام گرفته تا مغازی وغیره باز نمودم اصل متن شما در آن یافت نشد.
      فرض کنیم که همان متن را هم درست اینجا آورده باشید ولی چنان معلوم میشود که میان شما وجمیل ورهگذر بیخدا یک نوع تواطئو وتنسیق وجود دارد. هرسه شما یک مطلب را به اشکال مختلف مطرح کرده اید ولی بازهم بین ترجمهء آقایان ومتن عربی فرق فاحش وجود دارد.
      درترجمهء آقای رهگذر سخن ازین رفته است که پیامبر شخصا عمیررا امرکرده که باید آن زن را ازبین ببرد درحالیکه درمتن عربی چنین چیزی به نظر نمیخورد.
      درترجمه سخن ازین رفته است که زن طفل دار بوده است وعمیر شمشیررا به سینه اش درموجودیت اطفال به سینه اش کوفته است درحالیکه درمتن عربی چنین چیزی بنظر نمیخورد
      بحثهای دیگرش را عچالتا میگذارم وازشما میخواهم تمام متن را اولا به منبع اصلی لینک دهید ودوم اینکه درترجمه دغل بازی نکنید تا صحت ادعای شما مورد پذیرش قرار گیرد

    • قرآنیار نادان و بی حیا! اینبار سند دیگری ازیکی دیگر از اجداد مسلمانت برایت می آورم که عین همان قصه را بیان داشته است وقصداً آنرا ترجمه نمی کنم تا معلوم شود که توآیابه زبان عربی آشنایی داری یا خیر..
      المصدر : البداية والنهاية ج5 ـ سنة إحدى عشرة من الهجرة
      المؤلف : عماد الدين أبي الفداء إسماعيل ابن كثير
      بعث عمير بن عدي الخطمي لقتل العصماء بنت مروان من بني أمية بن زيد، كانت تهجو الإسلام وأهله، ولما قتل أبو عفك المذكور أظهرت النفاق وقالت في ذلك‏:‏
      بأَسَت بني مالك والنَّبيّتَ * وَعوف وباست بني الخزرجِ
      أَطعتمْ أَتاوي من غيركمْ * فلا منْ مُرادَ ولا مذحجِ
      ترجونَهَ بعد قتل الرؤوسِ * كما يرتجى وَرقَ المنضجِ
      ألا آنفُ يبتغي غِرةً * فيقطع من أملِ المرتجِي
      قال‏:‏ فأجابها حسان بن ثابت فقال‏:‏
      بَنو وائلٍ وبنو واقفِ * وخطمةَ دونَ بني الخزرجِ
      متى ما دعتْ سفهاً ويحها * بُعولتَها والمنايا تجِي
      فهزَّت فتى ماجداً عرقُه * كريمُ المداخلِ والمخرجِ
      فضرَّجها من نجيعِ الدما * وبعيد الهدوِّ فلم يحرجِ
      فقال رسول الله صلَّى الله عليه وسلَّم حين بلغه ذلك‏:‏ ‏(‏‏(‏ألا آخذ لي من ابنة مروان‏)‏‏)‏ فسمع ذلك عمير بن عدي، فلما أمسى من تلك الليلة سرى عليها فقتلها، ثم أصبح فقال‏:‏ يا رسول الله قتلتها فقال‏:‏ ‏(‏‏(‏نصرت الله ورسوله يا عمير‏)‏‏)‏‏.‏ قال يا رسول الله‏:‏ هل علي من شأنها‏. ‏قال‏:‏ لا تنتطح فيها عنزان، فرجع عمير إلى قومه وهم يختلفون في قتلها، وكان له خمسة بنون فقال‏:‏ أنا قتلتها فكيدوني جميعاً ثم لا تنظرون، فذلك أول يوم عز الإسلام في بني خطمة، فأسلم منهم بشر كثير لما رأوا من عز الإسلام‏.‏

    • آقای عزیز یاسین!
      متن عربی را بدون ترجمه آورده اید وشعرحسان درجواب شعرآن خانم را ترجمه ننموده اید.
      ولی باوجود آنهم ازهمین متن عربی هم معلوم میشود که شخص پیامبر هیچ امری را برای کشتن این زن صادر نکرده است ولی ازکشتن شدنش نیز ناراض نبوده است.
      این جذبهء ایمانی حضرت عمیررضی الله عنه بوده است که همچوزن بدکاره را به سزای عملش رسانده است ولی درینجا بازهم خبری از اولادهای یتیم شده کشتنه شدن اولادهای زن مذکور نرفته است خبر ازنذر نمودن واینکه با قدوم حضرت محمد به مدینه حضرت عمیر نذر کرده بود که باید سرآن زن را قطع کند درمتن عربی چنین چیزی دیده نمیشود واین خود نشان میدهد که همهء تان میخواهیدحقایق تاریخی را بادروغ وافتراأت من درآوردی خلط نمائید. چنین روش را توطئه میگویند نه تحقیق وپژوهش علمی درلباس تحقیق وپژوهش برمسلمانان بتازید که قرآنیار برای تان این اجازه را نمیدهد تا این بدراپیش چشمان هزاران خوانندهء پژوهشگر انجام دهید.

    • آقای عزیزیاسین!
      یک موضوع را که فراموش کردم باید بگویم که منظورمن ازترجمه نمودن متن عربی تاریخ توسط خودت وبدست خودت این است تا معلوم شود که میان هردوزبان چقدر امانت علمی را مراعات کرده ایی. وچقدر ازمتن عربی مفهوم گرفته ایی.
      من ترجمهء رهگذر بیخدا ازشعر آن زن را هم مطالعه کردم دانستم که اول ترجمهء من درآوردی را بنام رهگذر نشرنموده اید درحالیکه طوریکه تکرار نمودم به استتثنای یکی دوبیت اول بین متن عربی وترجمهء رهگذر فرق فاحش وجود دارد شما ترجمهء رهگذر را بخوانید که چه نوشته است ومتن عربی را بخوانید

  • آقای قرآنیار!
    آقای عزیز یاسین نام آن زن شاعره را که به دستور پیامبر اسلام کشته شد درست نوشته است. ابن هشام قدیمی ترین سیرت نویس پیامبر یکجا در کتاب خویش زیر عنوان " کسانی که رسول خدا دستور قتل شانرا داد" از هشت نفر نام میبرد که سه نفر شان زن هستند واز قضای روز گار، بیشتر آنان مردمی شاعر ودوتن از زنان آواز خوان بوده اند که جسارت کرده ودر مخالفت با بعضی کارهای پیامبر اسلام یا انتقاد از خشونت های مسلمانان نسبت به غیر مسلمانان شعر سروده یاسخن گفته اند. تاریخ طبری نیز عین نام هارا آورده است.
    عصماء بن مروان که بقولی زن شاعر وزبان آور بود، پس از جنگ بدروسپس قتل عام عده ای ازیهودیان به فرمان محمد و همچنین کشتن " ابو عفک" ناراحت شده وبقول ابن هشام منافق شده در باره ای عیب جوئی مسلمانان ودیانت مقدس اسلام اشعار های گفت. محمد یکی از مومنان را به نام " عُمیر بن عدی" مامور کشتن او میکند. عُمیر شبانه به خانه ای آن زن میرود واورا می کشدوچون فردا صبح به نزد محمد می رود وخبر می دهد که آن زن را کشته است حضرت می گوید" ای عمیر خدا ورسولش را یاری کردی." ( سیره ابن هشام جلد 2 صفحات 411 و412)
    آقای قرآنیار! نام عصماء باشد یا اسماء مهم نیست مهم نفس قتل است که به دستور پیامبر صورت گرفته است. اینکه شما اصل عربی را متذکر شده اید پس شما متن عربی را ذکرکنید که اگر ترجمه مخالف اصل عربی بود آنگاه خرده گیری وبهانه تراشی شما قابل تامل خواهد بود، در غیر آن این گونه خرده گیری ها هیچ مصداقی نخواهد داشت.

  • اقای پرویز بهمن
    ممکن است بخشهایی از فرهنگ پشتونها هم خشن، مرد سالار و زن ستیز باشد. اما این طور نیست که تمام گناهان طالب و مجاهد و ملا را به گردن پشتونها بیاندازید.
    مسلمانان در هر جا که هستند کم و بیش بر اساس باور های شان که همان اصول غیر انسانی اسلام است عمل می کنند.
    ببینید که در ایران، خلخالی مثل یک قصاب در زمان خمینی ادم می کشت. همین حالا هم در زندانهای ایران، به زنان و دختران زندانی تجاوز می کنند که حتما اخبارش را شنیده اید. همچنان درپاکستان هم توحش را می بینید. درکشمیر، در عرستان سعودی در عراق، در و در سراسر جهان اسلام.
    تازه فعلا زیر فشارجهان مدرن بخش زیادی از دستورات ضد انسانی اسلام در کشورهای اسلامی اجرا نمی شود. مثلا سنگسار، دست و پا بریدن، سوختاندن و... کمتر عملی میشود. یعنی حتی تندرو ترین ملاها و اخند ها و مولوی ها هم کم کم می فهمند که اجرای این دستورات برای جهان امروز قابل قبول نیست.
    شمابروید زندگی محمد را بدون تعصب نگاه کنید. در تمام عمرش جنگ می کرد. در تمام عمرش ادم می کشت. در تمام عمرش مردم را به جرم اینکه مسلمان نمی شدند ازار و اذیت می کرد. مگر همین حکم ارتداد معنی اش چیست؟ یعنی من حق دارم شما را به دین خود دعوت کنم اما شما حق ندارید، بعد از مسلمان شدن دین را ترک کنید؟ چرا چون که در اسلام فکر کردن جایز نبود. باید مثل گوسفند و بز به دنبال چوپان می رفتند.
    طالبان اتفاقا امروز، احکام اصیل اسلام را مو به مو اجرا می کنند. اما اصل اسلام همین است. توحش، ادمکشی، ظلم، عدم تحمل، زن سیزی و مثل حیوان پای را در گل ولای فرو کردن و رد حرکت کردن به جلو.
    برای ان مسلمان لوده ای دیگر هم بگویم که:
    این نامها مسلمانی نیستند. این نامها سالها قبل از اسلام کثیف و چور و چپاول محمد بچه باز وجود داشتند و بعد از نابودی اسلام کثیف هم وجود خواهند داشت.

  • شمه ای از جنایات محمد پیامبر اسلام که یک بچه باز ، زنکه باز و ادم کش و دزد و بی سواد بود:
    خالد بن ولید از اشراف و ثروتمندان قریش و از مخالفین سر سخت محمد بود که در جنگ های بدر،خندق و احد با پیامبر اسلام جنگید اما سرانجام قبل از فتح مکه مسلمان شد و محمد از مسلمان شدن او بسیار شادمان شد.(طبقات الکبری جلد 7 ،ص 403)
    خالد برای استقرار اسلام در عربستان جنگ های بسیار کرد بطوریکه محمد او را سیف الله (شمشیر خدا ) لقب داد.(تاریخ طبری جلد 3 ،ص 1171؛جلد 4 ،ص 1539؛طبقات الکبری جلد 7 ،ص 404)
    کشتار مردم بنی حذیمه:
    طبری می نویسد محمد پس از فتح مکه خالد را مامور مسلمان سازی قبیله بنی حذیمه کرد.برخی از مردم با دیدن خالد دست به اسلحه بردند اما خالد گفت سلاح بگذاريد كه مردم مسلمان شدند.سرانجام مردم تسلیم شدند و اسلام را پذیرفتند اما خالد دستور به کشتار مردم داد و بو قول طبری دستهايشان را ببستند و آنها را از دم شمشير گذرانيد و بسيار كس بكشت‏.(تاریخ طبری جلد 3 ،ص 1195؛طبقات الکبری جلد 2 ،ص 144؛مغازی ص 680)
    عبد الله بن ابى حدر اسلمى گويد من جزو سپاه خالد بودم، يكى از جوانان بنى جذيمه كه جزو اسيران بود و دستهايش با ريسمان به گردن بسته بود و زنانى نه چندان دور از او فراهم بودند به من گفت مى‏ توانى اين ريسمان را بكشى و مرا پيش اين زنان ببرى كه كارى دارم آنگاه بازم آرى كه هر چه خواهيد با من كنيد.گفتم اين كار آسان است و ريسمان او را بگرفتم و پيش زنان بردم و با يكى از آنها سخن كرد و اشعار عاشقانه خواند، آنگاه او را پس آوردم و گردنش را بزدند.(تاریخ طبری جلد 3 ،ص 1195)
    اما محمد در قبال چنین جنایت هولناکی اصلاً خالد را تنبیه نکرد فقط دست به آسمان برد و گفت خدايا من از آنچه خالد كرد بيزارم. آنگاه على بن ابى طالب را خواست و گفت پيش اين قوم برو و در كارشان بنگر و كار جاهليت را از ميان بردار(تاریخ طبری جلد 3 ،ص 1195)
    حال معلوم نیست چرا محمد او را قصاص نکرد؟ و خالد همچنان سردار بزرگ اسلام باقی ماند.
    غزو حنین (غزو هوازن):
    بعد از جنایت خالد در کشتار مردم بنی حذیمه این بار محمد خالد را برای جنگ دیگری می فرستد و خالد همچنان فرمانده مقدمه سپاه مسلمانان بود.(طبقات الکبری جلد 2 ،ص 148؛مغازی ص 685)
    در این جنگ نیز خالد پیر زنی را به قتل می رساند و محمد وقتی جنازه آن زن را می بیند دستور میدهد به خالد بگویدد پیامبر ترا از کشتن زنان و مردان پیر نهی کرده است(مغازی ص 696)
    ولی باز هم خالد نفر اول سپاه محمد است.
    پيامبر (ص) از حنين به آهنگ طائف بيرون آمد و خالد بن وليد را به مقدمه گسيل داشت‏.(طبقات الکبری جلد 2 ،ص 154؛ مغازی ص 704)
    پس پيامبر (ص) در همان ماه رجب خالد بن وليد را با چهار صد و بيست سوار به جانب اكيدر بن عبد الملك به دومة الجندل گسيل فرمود.(طبقات الکبری جلد 2 ،ص 162؛ مغازی ص 781)
    و سرانجام محمد او را مامور مسلمان کردن قبایل مختلف می کند تا او آداب مسلمانی را به دیگران بیاموزد.
    پيمبر خدا صلى الله عليه و سلم در ماه ربيع الاخر يا جمادى الاول سال دهم هجرت خالد بن وليد را سوى طايفه بنى الحارث بن كعب فرستاد كه در نجران بودند و گفت كه پيش از آنكه جنگ آغازد سه روز آنها را به اسلام بخواند و اگر پذيرفتند از آنها بپذيرد و آنجا اقامت گيرد و كتاب خدا و سنت پيمبر و آداب مسلمانى را به آنها تعليم دهد و اگر نپذيرفتند با آنها جنگ كند.(تاریخ طبری جلد 4 ،ص 1256)
    پيمبر خالد بن وليد را سوى مردم يمن فرستاد كه به اسلام دعوتشان كند.(تاریخ طبری جلد 4 ،ص 1262)
    همانطور که مشاهده می کنید نه تنها خالد از جانب محمد برای جنایاتش توبیخ نشد بلکه همیشه نفر اول سپاه بود و وظیف داشت آداب مسلمانی را به بقیه بیاموزد.

  • این است بنیانگذار اسلام. این است بنیانگذار مکتب جنایت و دزدی و چپاول و توحش. این است ریشه ای اصلی مشکلات امروز ما که گرفتار انتحاری، توحش، عقب ماندگی و انسان خوری هستیم. بی خود نیست که طالب بر انسان و انسانیت رحم نمی کند همچنان که هیچگاه ملاها و مولوی ها بر انسان و انسانیت رحم نکرده اند چون محمد پدر لعنت که پیامبر شان بود بر انسان و انسانیت ترحم نداشت.

  • با تقدیم حرمت به تمام،کسانی که پیرو عقل اند ومنطق!ای کسانی که به نام عزیز یاسین ،بی خدا،الافغانی وغیره درمورد دین و پیامبراسلام وتاریخ آن نظر می دهید،وحرمت هیچ چیزی را نگهنمیدارید،بدانید که یک مشت مقلدان کرو کور،مارکسیست ها وغیره بیخدایان عالم هستید،که ادعای فهم ودرک موضوعات ومسائل تاریخی را دارید،ولی ازنوشته ها وگفته های شما جز بوی تنفر وانزجار نسبت به خیلی بی شمار ازانسان ها هیچ چیزی دیگری بدست نمی آید شما یکه مدعی هستید،ازروی مدارک واسناد تاریخی،صفات رذیله ومذموم پیامبر اسلام را بیان میدارید،درهمان مدارک واسناد هزاران صفت نیکو وپسندیده نیز برای پیامبر گرامی اسلام نوشته اند وآورده اند چرا آنها را هم شما درنظر نمی گیرید،اگر راست می گویید که روشن فکر هستید.آنچه که مدعای باطل تان را تأیید می کند را می پذیرید وآنچه را که برمذاق تان ناخوش آیند هست را دورمی ریزید،این است نشانه ای روشن فکری وروشن اندیشی شما،بگذار یک مطلب دیگری را هم برای شما بگویم که،هیچ یکی ازاین تواریخ صحیح ودرست نیستند،زیرا اولین تاریخ که در میان عرب درمورد سیره ای پیامبر اسلام نوشته شد سیره ابن اسحاق است که حداقل دوصد سال بعد ازپیامبر برشته ای تحریر درآمده است،وثانیا بسیاری ازدشمنان اسلام اسرائلیات وجعلیات بی شماری را برای بد نام ساختن دین اسلام وپیامبر بزرگوارآن وارد تاریخ ساختند.واما درمورد قرآن من سلسله مقالات که عزیز یاسین درمورد تناقضات قرآن نوشته است را نیز دیده ام آنقدربی پایه واساسند،که انسان لایق نمیداند که درجواب چنان چرندیات ،صفحه ای کاغذ را سیاه نماید .بروید با همان شراب وکباب ومی گساریهای تان وقت بگذرانید،وبا آن چرندیات وقت مردم را ضایع نسازید.

  • هموطن گرامی آقای عزیز یاسین سلام !
    در نوشته تان که مرا مورد خطاب قرار داده از طنزم انتقاد میکنید حرفی ندارم حق مسلم تان است و من هیچگاه این توقع احمقانه را از خوانندگان گرامی ندارم که همه با نظریاتم موافق باشند.
    از تاریخ اسلام یاد آور شده و چیز های در مورد پیامبر اسلام می نویسید که دوستان دیگر در مورد با شما به مجادله پرداخته و دیگر نیازی به ادامه آن نمی بینم.
    اما در نوشته تان به یک کلمه برخوردم که قدری مرا به تعجب انداخت که آیا این یک اشتباه کتبیست یا که واقعاً شما هم چیزی را بنام ( وجـــــــــــدان ) می شناسید !؟
    اگر چنین باشد من این را سخت با این اظهارات تان در تناقض می بینم که می نویسید :
    " نوشته ام عوام فریبانه بوده و زشت تر از اظهارات مولوی کشاف است !!! "
    هموطن گرامی با وجودیکه من عقیده مذهبی دارم ولی کسانیکه را از روی تحقیق و تجسس به نتیجه دیگری رسیده و راه غیر مذهبی انتخاب کرده اند صد بار بر آن مسلمانهای گوسپندی که عقایدشان را بی چون و چرا از پدران شان به میراث گرفته اند ترجیح میدهم و با اینکه عقاید غیر مذهبی شان را قبول ندارم ولی به آنها احترام میگذارم.
    اما آنعده کسانیرا که روی عقده مندی های شخصی با اسلام و یا عقیده مذهبی در کل بر خورد های احساساتی و خصمانه دارند فقط از خداوند متعال برایشان آرزوی صحت و سلامت کامل میکنم که خودتان نیز در جمع همان کسان هستید ورنه نیازی به اهانت بیجای و ناحق بنده نداشتید و می توانستید با رعایت آداب معاشرت انسانی به نقد نوشته ام بپردازید.
    این که نوشته من عوام فریبانه و زشت تر از اظهارات مولوی کشاف است و یا شما دچار عقده روانی شده و با هرکسیکه نام از اسلام و مذهب برد برخورد خصمانه کرده و نزاکت های نویسندگی و مطبوعاتی را هم زیر پا میکنید این قضاوت را میگذاریم به خوانندگان محترم و با شعور و با وجدان این صفحه !
    با تقـــــديم حـــــرمت
    حقــ(شـــمس الحــق)ـــانی

    • آقای شمس الحق حقانی!
      من ازشما توقع نداشتم که به چرندیات یک انسان احمق مریض وعقده ایی که بنده از وی خریطهء بوکس ساخته ام برایش پاسخ ارائه نمائید. نفس پاسخ دادن به چنین انسانهای بیماربرسمیت شناختن هویت کاذب آنهاست.
      ایشان نه ازروی روحیهء دریافت حقیقت جویی وجستجوگری براسلام ومسلمانان می تازد بلکه ازروی عقده های رنگارنی است که درنتیجهء چندین دهه جنگ وبدبختی نصیب بسیاری ازافراد شده است.
      این بار اول نیست که ایشان شمارا گزیده اند و وجدان شمارا زیر سوال برده اند. بلکه برهرکی که مانند خودش کمونیست بداخلاق وبدزبان ومتعرض به مقدسات مردم نباشد وی اورا بی وجدان میداند.
      آقای باقی سمندر وفرشید قبل ازشما زخم حرف های رکیک وی را خورده اند. نتیجهء پژوهشهای من نشان میدهد هرکی را که عزیزیاسین بی وجدان میداند او باوجدان ترین انسان درروی زمین است وهرکی را که عزیزیاسین باوجدان میداند او پست ترین موجود روی زمین است ولو وابسته به هر ایالوژی ویا مذهبی که باشد.شما هیچ غمگین نشوید

    • قرآنیار بی حیا ! از آنجایی که تو یک مسلمان نسبتاً واقعی هستی گناهت نیست و باید از دهان گندیده ات همینگونه حرفهای متعفن وزشت براید ....بازهم برایت میگویم که من هرگز به تو حرف زشتی نخواهم گفت و تنها اینقدر میگویم که برو گرم شو و رفع زحمت کن!.....

  • شماه در أسلا م شك دا ريد پس يك سؤال از شما ه ميكنم شماه را كي خلق كر ده. سوا ل من را جوا ب بيگو منتظري جواب هستم و سلام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس