نگاهی اجمالی بر یک ایدئولژی خشونت پرور!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درآواخرقرن بیست واوایل قرن بیست ویک جهانیان، شاهد بوجودآمدن حکومتی، بودکه با شعارنه شرقی نه غربی جمهوری اسلا می روی کارآمد.این حکومت که رهبری آن را یکی ازمراجع دینی وفقهی مکتب تشیع به عهده داشت، پس ازسالهامبارزه برعلیه حکومت شاهنشاهی 2500ساله ای ایران، با نام دین ومبارزه باطاغوت، مردم ایرانرابه صحنه مبارزه وپیکارکشاندند تا سرانجام در22.11.1357هجری شمسی انقلاب مردم ایران به پیروزی رسید وروحانیون، باهوشیاری آیت الله خمینی واستفاده ازاحساسات دینی مردم،تمام رقبای سیاسی دیگرشان راکه، دوشادوش آنها مبارزه کرده بودند ودرسقوط حکومتی شاهی ایران نقش شان اگراز روحانیون بیشتر نبود به هیچ وجه کمتر هم نبود ازصحنه ای سیاسی بیرون کردند واختیار مطلق امور سیاسی ایران را درقبضه خویش درآوردند این حکومت که روی یک مسأله ای ساده ای فقهی بنام ولایت محدود فقیه درقضاوت، صدور فتوی،ورسیدگی به امورحسبیه(قیمومیت صغیر،جمع آوری زکات،حفظ اموال شخص غائب وغیره) بنا نهاده شد، اما کم کم این ولایت محدود فقیه را گسترش دادند وآن را تبدیل به یک نظریه سیاسی واید ئولژیک، که تمام اختیارات، ائمه معصومین وحتی پیامبر را دربر میگیرد کردند چنا نچه سیدعلی خامنه ای دریکی ازصحبت های خود به این موضوع تصریح کرد که:ولی فقیه تمام اختیارات پیامبراسلام (حتی اختیار برجان ومال مسلمانان) رادارا میباشد ورأی ونظر اوبرهمه مردم، حتی سایرفقها برتری ورجهان دارد.این مسأله که ولایت فقیه تا این حد گسترده وفراگیر باشد،هیچ دلیل وبرهانی درمتن دین وشریعت وحتی درنظریات، فقها شیعه غیر ازخمینی و دارودسته ای او که قدرت وریاست ومعیشت شان را به آن گره زده اند وجودندارد.درمیان فقها شیعه، شیخ مرتضی انصاری(ره) یکی ازنخستین فقیهانی است، که به بحث درموردولایت فقیه میپردازد.اواین بحث را درکتاب بیع مکاسب، مطرحکرده ومنصب ولایت فقیه جامع الشرایط رادرسه بخش إفتا،قضاء،وسیاست شرح میدهد.اوولایت فقیه درإفتا وقضاوت را میپزیردولی درگسترش آن بحوزه ای امورسیاسی بطورجدی، تردیدمیکندومیفرماید که:فاقامة الدلیل علی وجوب اطاعة الفقیه کالامام(ع)الاما خرج بالدلیل دونه، خرط اقتاط.اقامه دلیل بروجوب اطاعت فقیه، مثل اطاعت امام معصوم، مگر مواردخاصی که بادلیل خارج شده اند،مثل کو بیدن خاردرخرمن است، یعنی اینکه غیرممکن است .( مکاسب المحرمه کتاب البیع ص 154)وقتی شخصیتی مانند شیخ انصاری آوردن دلیل، برای اثبات ولایت مطلقه ای فقیه را،غیرممکن، میشمارد بی بنیادی آن روشن میشود.حتی بعضی ازفقهاءمعاصر مانند آیت الله خوئی،این نظریه رایک بدعت، عاری ازهرگونه پشتوانه، درقوانین وحکمت، شیعی میداند.خلاصه ای کلام اینکه ولایت مطلقه ای فقیه یک نظریه ای بی پایه، که ثمره ای تطبیق آن، درجوامع اسلامی جزسرکوب، خشونت ودیکتاتوری چنانچه امروزما،شاهد آن هستیم، چیزی دیگری نبوده ونخواهد بود.اصلا ماهیت این نظریه، یک ماهیت، خشونت زاوخشونت پروراست .وقتی ما به تاریخ سی ساله ای إستیلای این اندیشه، درنظام سیاسی ایران، مراجعه میکنیم ،درمییابیم که، ازابتداء تاریخ تولد آن تاکنون، جزخشونت وقلع وقمع مخالفینش، که با بی رحمانه ترین شیوه اعمال کرده است، نقطه ای روشن،درکارنامه ای سی ساله ای آن ،نمیبینیم وهر روز هم، دامنه آن گسترده تر شده، تا جائیکه امروز حتی جهانیا ن را بوحشت، انداخته است وقتی که انسان میبیند، حکومتی، تا این اندازه، با مخالفین داخلی خود ومردمان زیردستش، با بی رحمی وقساوت، رفتار میکند، که سرزبازان وچکمه پوشانش، برای رضایت ولی فقیه ونائب امام زمان ( که حالا خودش امام زمان گردیده)روی هرچه جباران تاریخ بود را سفید کرده اند،به جامعه جهانی وغرب حق میدهد،که ازدست یافتن چنین یک حکومت، سرکوبگر،به سلاح هستی بوحشت بیفتند وامنیت منطقه وجهان را درخطر ببینند. حکومت وایدئولژی که پابند ،هیچ یکی ازمعیارها وموازین پذیرفته شده ای انسان معاصرنیست .نه تنها پای بند موازین پذیرفته شده ای بین المللی نیست، بلکه پای بند اصول ومعیارهای که خودش آن رابه عنوان ارزشهای انقلاب واسلام معرفی کرده ومیکنند هم نیستند .خمینی وقتی که قدرت رابدست گرفت، اعلان کردکه اسلام، مرز ندارد وتمام مسلمان های جهان با هم برادر وبرابرند ودرهرنقطه ای ازجهان که مسلمین، دچارمشکل گردند وظیفه ای همه مسلمانهای دیگر یاری وهمکاری با آنان میباشد وخودشان راهم درگذشته وحال، قاعد ورهبرکل جهان دانسته ومیدانند،یعنی ولی امر مسلمین جهان.حالا ما فهرست وار به خشونت پروری وخشونت زائی این رژیم ازبدو پیدایش تا کنون ،چه با ایرانیان وچه با سایرمسلمین به گفته ای خودشان مثل ،مهاجرین افغانی اشاره میکنم، تامعلوم شودکه ماهیت ،مطلقه ای ولایت فقیه جزدیکتاتوری هیچ چیزی دیگری نیست وباهیچ یک ازدستورات اسلام سازگاری ندارد.
1»اعدام دسته جمعی وگروهی زندانیان سیاسی، درسال1367. آماراعدام شدگان سال 67 رااز2500 تا 5000نفرگفته اند،تعدادی ازاین زندانیان کسانی بوده اند،که دوشادوش مردم ایران مبارزکرده بودندولی چون مخالف درآمدن قدرت، درانحصارولایت فقیه بودند،به جرم مخالفت با اسلام ونظام اسلامی ونفاق، طبق فتوی آیت الله خمینی بدون تشکیل هیچ گونه دادگاه عادلانه، باحکم های ازپیش مسجل شده دردادگاهای فرمایشی انقلاب، به جوغه ای اعدام سپرده شدند .درمتن فتوی که ازآیت الله خمینی درخواطرات آیت الله حسینعلی منتظری نقل گردیده، درجواب استفتاء،سید احمد خمینی که درسه مورد ازپدرش پرسیده 1حکم زندانیان سیاسی که، محکوم به اعدام شده اند.2حکم کسانی که درزندان هستند وهنوزمحکوم نشده اند وحتی بخشی اززمان زندانی شان راهم گذرا نده اند ولی برسرموضوع خوشان باقی هستند.3پرونده های منافقین که درشهرستان هاهستند وخودشان استقلال قضائی دارند.آمده است که:درتمام موارد فوق هرکس درهرمرحله، اگربرسرنفاق باشد،حکمش اعدام است سریعا دشمنان اسلام را نابودکنید،درمورد رسیدگی به وضع پرونده درهرصورت که حکم، سریعتر اجراگردد همان مورد نظراست .این نفس فتوی آیت الله خمینی است که با حکم قرآن، کاملا درتضاد است. مادرقرآن کریم آیاتی زیادی رادرباره نفاق ومنافق داریم ولی درهیج جای ازقرآن حکم منافق قتل نیست،زیراکه نفاق یک امرقلبی است وهیچ کس ،جزخداوند،ازدرون قلب انسان ها باخبرنیست.وما درتاریخ صدراسلام بعد ازقدرت یافتن مسلمین حتی ،یک مورد را هم نداریم که پیامبر اسلام کسی را به خواطر نفاق،حکم قتلش را صادرکرده باشد، باو جود اینکه دقیقا،با حکم وحی، منافقین را میشناختند وقدرت کشتن شان راهم داشت،چون دراسلام کسی که شهادتین را برزبان جا ری کند، خون ،جان ومالش درامان است ومحترم، درحالیکه بسیارازهمان زندانیان سیاسی، اسلام را باور داشتند وبه اصول آن معتقد بودند ولی درعین حال، به جرم مخالفت بااسلا م اعدام شدند. معنی این رفتار،غیرازاینکه خمینی وپیروانش اسلام رامساوی خود میدانستند ومخالفت، با خود را مرادف نفی خدا وپیامبر قلمداد میکردند، هیچ چیزی دیگری نمی تواند باشد ،این دقیقا هما ن جنبه ای خشونت زائی وخشونت پروری ولایت مطلقه ای فقیه است، که مردم وجامعه رابردودسته تقسیم میکند، با ما وبرعلیه ما ،هرکس با ماست، حق است وهرکس برعلیه ماست باطل است ومستحق کیفر؛وازهمین جاست،که پای تقدس وقداست افراددرمیان کشیده میشود ویک جنبه ای آسمانی ومافوق بشری پیدا میکنند. هرنوع مخالفت با آنها مخالفت با خدا وپیامبر محسوب گردیده وسرازکفر وارتداد، درمییاورد وهرنوع تعدی وظلم برعلیه مخالفین شان، ازطرف پیروان شان،توجیه شده وموجب ثواب پنداشته میشود، ازهمین جاست که خشونت، درجامعه نهادینه شده وگسترش پیدا میکند. چنانچه امروز ما شاهد این موضوع درجمهوری اسلامی ایران هستیم.
2»نفی وطرد مخالفین فکری،کسانی که مخالف حکومت ولایت فقیه بودند واصل 110 قانون اساسی جموری اسلامی ایران را که بعد ها زمینه سازطرح،حکومت، مطلقه ای ولایت فقیه شد را،قبول نداشتندوآن راموجب به وجود آمدن،دیکتاتوری میدانستند،مانند آیت الله سید کاظم شریعت مداری،مهدی بازرگان اولین نخست وزیر ایران پس ازانقلاب،ابوالحسن بنی صدراولین رئیس جمهور ایران،عباس امیر انتظام سخنگوی دولت موقت،صادق قطب زاده رئیس صدا وسیمای ایران ووزیرخارجه وقت وبعدها آیت الله حسینعلی منتظری قائم مقام رهبری وبسیاردیگری که،هرکدام شان درزمان خودشان نقش بارزومؤثری درپیروزی انقلاب دا شتند را،به بهانه های گوناگون ازصحنه ای سیاسی بیرون کردند ویا خودشان، ازترس کشته شدن، بدست سربازان ولی فقیه، ازایران فرارکردند ودرخارج پنا هنده شدند ،حتی مخالفین نظام ایران درخارج، هم درامان نماندند،بدست سربازان جان برکف ولایت فقیه وبا پول نفت کشته شدند،نظیر شاپور بختیار .این وضعیت هم چنان ادامه دارد،کوچکترین مخالفت وانتقاد برعلیه ولی فقیه با شدید ترین عکس العمل ها، ازجانب نظام ولایت فقیه وسربازان گمنام امام زمان (خامنه ای) مواجه میشود.فقط امروز کسانی ازشمشیر ولایت مطلقه ای فقیه درامان است که تملق وچاپلوسی کرده، حق وناحق مدیحه گوی مقام عظمای ولایت باشند درغیراین صورت اگرسر بجنبانند وحرفی بزنند که بمذاق،امام زمان وپیروانش خوش آیند نباشد، یا سرش را ازدست میدهد ویا این که اززندان های اووین، قرچک وغیره سربازان ولایت سردرمییاورند. تما م جنایت ها وخطا ها وتعدیاتی هم، که ازجانب سربازان ولی فقیه علیه مخالفین،صورت میگرد قربتا الی الله است،چون فکر میکنند که هرنوع مخالفتی با نظام ولایت فقیه وولی فقیه درحد شرک به خدا وکفراست واطاعت بی چون وچرای ولی فقیه، به سان پیامبر اسلام(ص) وائمه معصومین (ع) واجب است .آنها درذیل ایدئولژی نظام موجود معتقدند، که باید بامخالفین ولایت مطلقه، باشدیدترین وجه ممکن، برخورد شود. یعنی مطابق، أشدّاء علی الکفار باید رفتارشود.این گونه رفتارها إقتضاءذاتی این طرز تفکراست.
3»تعمیم گناه ومعصیت وترویج دروغ درفرهنگ ولایت مطلقه ای فقیه:گرچه ما ازحکومت ودولتی که با مردم خودش با چنان خشونت وبی رحمی رفتار میکند، که کوچکترین اعتراض،آنها را با باتوم، شکنجه، زندان، گلوله وحتی بدتر ازآن پاسخ میدهند وآنهارا خس وخاشاک خطاب میکنند، انتظار برخورد شفقت آمیزو دوستانه، با ملت های دیگر ومهاجرین را نداریم،اما حد اقل این توقع وانتظار را داریم که به کرامت انسانی مها جرین، احترام بگذارند. زیراکه مهاجرین افغانستانی،اگرازدیدگاه نظام ولایت فقیه، به یهودیان که فلسطین رااشغال کردند ،تشبیه میشود،که به شکل میهمان آمدند و حالا میخوا هند صاحب خانه را بیرون کنند ولی انسان که هستند. حداقل به تعهداتی که به میثاق های بین المللی درمورد حقوق بشر سپرده اند پای بند باشند.ازدروغ پراگنی دررسا نه ها،برعلیه مهاجرین بی پناه افغانی وتجاوزات وجنایات،خود ایرانیها رابه پای افغانی نوشتن وتحریک کردن احساسات مردم کوچه وبازار دست بردارند.این که دولت مردان نظام ولایت فقیه میآیند علت بیکاری گسترده ای نسل جوان وتحصیل کرده ای ایران را، بپای مهاجرین افغانی مینویسند واینکه، یک قتل وتجاوزیکه صورت میگیرد پیش ازآن که عامل قتل وجنایت شناسایی شود آنرا، به گردن بی دفاع ترین قشر، میاندازند وآنگاه، سربازان گمنام ،امام زمان (خامنه ای) همراه با مردم عادی به خانه های مها جرین، یورش برده، تروخشک را به آتش میکشانند ،جز، تعمیم گناهی اثبات نشده ای یک فرد، بردیگران وترویج فرهنگ، دروغ وخشونت هیچ معنای دیگری نمیتواند، داشته باشد.این رفتاری راکه امروز نظام ایران، با مهاجرین افغانی درپیش گرفته اند، باهیچ معیارومنطقی ،قابل تطبیق نیست، نه با آن شعار دروغین اول انقلاب شان، که میگفتند، اسلام مرز ندارد ونه با رأفت اسلامی که ،امروزازآن دم میزنند ونه با حکم قرآن،که میفرماید: ولاتزر وازرة وزراخری ونه باهیچ یک ازقوانین پزیرفته شده ای بین المللی امروز. نظام ولایت مطلقه ای فقیه ،با کارهای که امروز،چه درسطح جهان وچه درداخل، با مردم خود ایران ومهاجرین افغانی انجام میدهند،هیچ نتیجه ای جز،پراگندن تخم تنفروانزجارازاسلام ومخصوصا مکتب تشیع درمیان مردم جهان ندارد.به صراحت میتوان گفت که رفتاردولت ایران کاملا با روح رحمانی دین اسلام مخالف ودرتناقض است
پيامها
18 جولای 2012, 14:23, توسط ش س
آقای سلیمی سلام!
در پناه و عصمت خدا باشید به قلم ات برکت ، خداوند توانا نگهدار مردم مظلوم افغانستان در ایران وپاکستان باشد.
18 جولای 2012, 15:22, توسط Bashir
رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ بقای خود در طول مدت حکومتش از هیچ جنایتی فرو گذار نکرده ونمی کند. حرکت اخیر او در برابر کارگران پناهنده افغانستان و خانواده آنها برگ دیگری از درنده خوئی رژیم را به نمایش گذاشت. این بار او تکیه بر اوباشان خود حملات وحشیانه اش را نسبت به دردمنترین اقشار مردمی در ایران یعنی کارگران پناهنده افغانستان همراه با خانواده های شان رقم زد. همانطور که در تاریخ ۲۹ و۳۰ جون در بر نامه های تلویز یونی اعلام کردم متاسفانه اوباشان وعوامل حکومت جمهوری اسلامی از دو شنبه ۵ تیر در یزد در دسته های صد ها نفره خانواده های کارگر ومهاجر افغان را با سنگ وچوب زیر حمله گرفته اند وخانه های مسکونی آنانرا همراه با زن و فرزندان شان را به آتش کشیده اند، دهها خانه را با بنزین طعمه حریق وویران نموده اند. بسیاری از خانواده های افغان به خانه های امن دوستان وآشنایان شان فرار کرده در آنجا مخفی شده اند. بسیاری نیز آواره بیابان وصحرا گشته اند. تا کنون تعدادی بزرگسال وکودک در آتش سوخته وجان باخته اند. بسیاری نیز در اثرآتش و پرتاب آجر وسنگ سوخته ومجروح شده اند. این مجروحین از طرف بیمارستانها به عنوان اینکه افغانی هستند پذیرفته نشده اند. در یک مورد زن وشوهری افغانی را که همراه کودک شان با موتور در حال عبور از خیابان بوده اند، باپاشیدن بنزین برروی آنها آتش زده و سوزانده اند. در حال حاضر بجز کسانی که در خانه های خود محبوس مانده و جرات بیرون آمدن را ندارند. چراکه دسته های اوباش واراذل اسلامی در خیا بانها هر افغانی را که مشاهده می کنند، با برگ اقامت یا بدون آن، مورد حمله قرار میدهند. در این میان مامورین انتظامی علیرغم مراجعه وشکایت قربانیان از هر اقدامی برای تامین امنیت آنان احتراز کرده وحتی دیده شده که در مواردی در پشت جمعیت اراذل واوباش در حال حرکت وهمراهی با آنان بوده اند. همه این اطلاعات توسط شاهدان عینی وخود قربانیان چه آنها که به بیابان ها فرار کرده وچه آنها که در خانه های هنوز آتش نزده شده ای اقوام شان پنهان شده اند، در بر نامه های اخیر تلویز یونی بطور زنده تا کنون به ما گزارش داده اند. ومی توانید درسایت فیس بوک شخصاً مشاهده کنید. ( نقل ازماهنامه روشنگر شماره شصت جولای 2012
18 جولای 2012, 16:36, توسط بی طرف
آنچه دراین مقاله آمده کاملا درست ومنطقی است.رفتارحکومتی به نام اسلامی ایران با مهاجرین مظلوم افغانی روی تمام غدران عالم را سفید کرده است. واسلام را درجهان برخلاف ادعای شان بدنام ساخته اند،این گونه رفتار که امروز درایران بالای افغانی ها صورت می گیرد حتی باعث شرمندگی نوع انسان گردیده است،وسکوت جامعه جهانی دراین مورد واقعا سؤال برانگیز و خجالت آوراست.