شصت وهفتمین سالیاد وفات فرقه مشرعلی دوست خان هزاره گرامی باد!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
فرقه مشرعلی دوست خان فرزند فردوس پسر نیک قدم و نیک قدم پسر غلام علی فرزند پیوند علی بود از فردوس از جمله ی هفت فرزند صرف یک فرزند بنام علی دوست باقیماند. علی دوست باشنده اصلی ولسوالی شهرستان ولایت کنونی دایکندی بود که بعدا پدرش به قریه ی سگدیز ولسوالی پنجاب ولایت بامیان نقل مکان نمودعلی دوست هنگامیکه صنف سوم مکتب قریه اخضرات ولسوالی پنجاب بود که پدرش فردوس وفات نمود واومجبور شدتا مکتب را ترک گوید ودر پهلوی کارروز مره مصروف سوار کاری و تیر اندازی شد. علی دوست زمانیکه شانزده سال داشت توسط حاکم دایزنگی در دوره امیرعبدالرحمن در سیاه بومگ ولسوالی پنجاب زندانی گردید اما او پس از چند روز موفق به فراراز زندان سیاه بومگ شد. پس از فراری شدن علی دوست – حکومت کابل کاکایش کلبی حسین را گرفتار و به کابل منتقل کرد واو در محبس کابل جان داد.
علی دوست بعد از فرار از زندان بشکل پنهانی از طریق پنجاب – بهسود و سرچشمه به کابل رسید و در افشار نانکچی شهرکابل در منزل یزدان بخش بیگ یکی از دوستان پدرش که خود نیز زیر نظر حکومت بود ساکن گشت ا و مخفیانه با دوستان پدرش تماس حاصیل نمودچندی بعد علی دوست خواست بطرف شمال فرار کند که از طریق شیخ علی به بامیان رفت و از راه کهمرد وسیغان به دره صوف و مزار شریف –آقچه شبرغان وسرپل رسید و از انجا میخواست درقریه ی قرشی درانسوی دریا ی آموعبور نماید ولی دستگیر و زندانی شد و بعد از چندروز از زندان فرارنمود و از طریق آقچه و بلخ خود را به بند امیرویکاولنگ و درمنزل خود در ولسوالی پنجاب زمانی رسیدکه مادرش وفات نموده بود.او پس از چند روز دوباره مجبور شد تا از طریق گیزاب و ارزگان خود را به قندهاربرساند و به خانه کپتان یعقوب یکی از افسران پائین رتبه که خواهر علی دوست را بزور گرفته بود و بعد باهم ازدواج نموده بودند پناه گرفت. علی دوست بعد از چند مدت تلاش کردتا یکجا با خواهرش از قندهار فرار نمایند که خواهرش را از چنگال کپتان یعقوب نجات دهد ولی علی دوست در قندهاردستگیر و زندانی شد.
علی دوست بار دیگر بعد از چندی از زندان قندهارنیز فرار نمود و توسط علی ظفر نام از سرحدات افغانستان عبور داده شد و در منطقه چمن وارد و در شهر کویته هند بریتانوی آنزمان مسکن گزین شد .علی دوست بتاریخ دوم ماه مارچ سال ۱۸۹۵ میلادی بوسیله ی غلام رسول نام یکی از همدیاران خود به اردو شامل گردید ودر شهر کویته تحت تربیه ی نظامی قرار داده شد او در فنون نظامی و ژیمناستیک و پرش مهارت حاصل نمود و مورد توجه مقامات نظامی قرار گرفت. او دروس نظامی یک ونیم ساله را در مدت نو ماه فرا گرفت و پس از اکمال دروس نظامی به حیث اسیستانت نظامی موظف شد و در رتبهی نظامی تا به درجه کاپیتان رسید که بلندترین رتبه برای نظامیان غیر انگلیسی بود.علی دوست در سال ۱۸۹۶ م همراه با ۱۱۴ تن جوان هزاره در چوکات قطعه نظامی مردم هزاره ی کویته برای فرونشاندن شورش مردم زنگبار عازم آن سر زمین گردید که پس از سه ماه شورش انجا پایان یافت که علی دوست و هم قطاران او از کشورهای مصر – سودان – نایروبی – یوگندا و تانکانیکا نیز بازدید نموده و به هندوستان مراجعت نمودند. علی دوست بعد از مراجعت از افریقا امتحان نظامی را سپری و یک درجه ترفیع نمود .
در سال ۱۹۰۶م علی دوست به تعلیمات نظامی بخش انجینری شامل شد و در امتحان نمرات عالی اخذ وبه درجه اول فارغ گردید . در سال ۱۹۱۴م در جنگ جهانی اول کپتان علی دوست بحیث یک افسر ارشد به معیت بیش از دوصد وپنجاه تن از سپاهیان هزاره شرکت داشت که درماه اپریل سال ۱۹۱۵م از راه عدن از طریق بحر قلزوم و بحر احمر و تنگه ی سویز به سوی فرانسه رفتند و در جنگ جهانی اول شرکت کردند.
کپتان علی دوست خان پس از ختم جنگ به هندوستان انتقال یافت. علی دوست اولین جوان هزاره بود که به صفت افسر نظامی در جنگ اول جهانی شرکت نمود وبا وجود آنکه دریک پایش در جریان جنگ اول حهانی زخم برداشت ولی با شهامت بی نظیر جبهه جنگ را ترک نگفت و در کنار هم قطارانش باقی ماند. در ماه جون سال ۱۹۱۹م افسرانیکه در جنگ جهانی شرکت داشتند به دربار پادشاه انگستان دعوت شدند و کپتان علی دوست خان نیز در آن جمله بودند که جورج پادشاه انگلستان نشان شجاعت را در سینه کپتان علی دوست هزاره نصب نمودکه در آن هنگام چرچیل صد ر اعظم انکشور نیز در آن محفل حضور یافته بودند.
کپتان علی دوست خان سه بار ازدواج کردواززن سومی اش او یک پسر بنام ضامن علی ودودختر باقیمانده است .کپتان علی دوست خان در ماه سپتامبر سال ۱۹۲۵ م از وظیفه نظامی استعفی داد و قصد عزیمت به افغا نستان را نمود چون شاه امانالله خان که شهرت علی دوست را شنیده بود، نامهای به قلم ملا فیض محمد کاتب برایش نوشت تا به وطن بیاید.همچنان او ازبرخی ازرهبران مردم هزاره نیز نامه های دعوت به وطن پدریش را بخاطر بازگشت به افغانستان دریافت نموده بود. کپتان علی دوست خان درماه سنبله سال ۱۳۰۶ شمسی به کابل امد و موردپذیرائی گرم وصمیمانه ی حکومت ومردم کشور قرار گرفت. او به حضور پادشاه باریاب شد و شاه امانالله خان از او خواست تا به وطن برگردد و همه نزدیکان خود را نیز به وطن بازگرداند.کپتان علی دوست در مدت اقامت خود در هتل کابل کنونی بود وباش داشت .
چند روز با بزرگان هزاره و مقامات رسمی حکومتی دیدار کرده و دوباره به سوی کویته بلوچستان درخانه و کاشانهاش، روان شد تا فامیلش را از کویته به کابل انتقال دهد که قبل از انتقال فامیلش به کابل حبیبالله کلکانی روی کار امد و شاه امان الله خان از سلطنت خلع گردید وجریان عودت او به افغانستان معطل گردید. کپتان علیدوست خان زمانی که در کویته بود،به مشهد رفته و درآنجا با سردارعبدالعزیز خان حیرت جنرال قونسل افغانی ملاقات کرده بود.
وی برای کپتان علیدوست خان گفته بود: اعلیحضرت امانالله خان به شمامردم هزاره مهربان است،امرکرده است که هیچکس هزاره رابه حیث غلام وکنیزنگاه کرده نمیتواند.کپتان علی دوست خان به اوگفته بود که «جامعه ملل تصویب کرد وبردگی را لغوکرده است وهیچکس بعد ازاین کسی راغلام و کنیز گرفته نمیتواند. ازاینکه اعلیحضرت لطف کرده وتصویب جامعه ملل راعملی و تطبیق کرده است، مردم ما از ایشان ممنون میباشند.
هنگامیکه نادر خان حکومت را از حبیبالله کلکانی گرفت کپتان علی دوست خان در ماه اسد سال ۱۳۱۲ شمسی دوباره به کابل امد و با نادر خان و برادرانش ملاقات نمود که حکومت وقت رتبه فرقه مشری اول را برای او اعطا کردند و فرقه مشرغلام نبی بیگ گلگ از هزاره های دره صوف دعوتی به افتخارش در باغ بابر ترتیب نمود ودرین مهمانی برخی از سران مردم هزاره که نیز حضور یافته بودند رتبه فرقه مشری اول را برایش تبریک گفتند. ب
اردوم نیز فرقه مشرعلی دوست خان میخواست فامیلش را از کویته به افغانستان انتقال دهد مگر درین جریان قبل از امدن ایشان به کابل نادر خان به قتل رسید باردو م نیز جریان امدن او به کابل معطل شد. سر انجام در سال ۱۹۳۴م فرقه مشرعلی دوست خان برای سومین بار همراه با فامیل وارد کابل شد ودر کابل مسکن گزین گردید. مدت اقامت فرقه مشرعلی دوست خان در خارج افغانستان تقریبا چهل سال را دربر گرفت.
در اواخر عمر فرقه مشر علیدوست خان در اثر دسیسه سردار محمد هاشمخان،توسط شخصی به نام حیدربیک از سگدیز دایزنگی که از فرقه مشر عارض و چنان وانمود کرد که فرقه مشرعلیدوست خان به نسبت نیات سوء در دایزنگی زمین میخرد؛ صدراعظم که چنین زمینه را آرزومند بود همه اسناد او را از نزدش گرفته درریاست ضبط احوالات قید و ضبط کرد.
فرقه مشرعلیدوست خان از آن پیشامد سردار هاشم خان بسیارمتأثر گشت.فرقه مشر علی دوست خان روزی با پسرش ضامن علی که کوچک بود،به حضور پادشاه رفته بود وپادشاه محمد ظاهر شاه پسر خورد سال او ضامن علی را دربغل گرفته نوازش کردکه فرقه مشر علیدوست خان گفت؛ خدا را سپاسگزارم که حال پادشاه مملکت فرزند ما را در آغوش میگیرد؛ و آه و افسوس از آن روزی که امیر عبدالرحمان پسران ما را با شمشیر دو نیم میکرد.
داکتر ضامن غرج یگانه پسر فرقه مشرعلی دوست خان بتاریخ دهم ماه اپریل سال ۱۹۳۴ دز شهر کویته بدنیا آمد و مادرش هم در هنگام شیرخوارگی از دنیا رفته بود.او را خواهرش دارالنساء سرپرستی میکرد ، اودر کابل در لیسه استقلال درس خواند و تا درجه دکتورای طب تحصیل نمود و جهت کسب تحصیل به ایتالیا رفت و چند سالی آنجا بود و بعد از موفقیت به وطن بازگشت. او مدتی ریس شفاخانه علی اباد کابل و چندی هم معاونت اداری دانشگاه کابل را به عهده داشت .در سال ۱۳۵۵شمسی داکتر ضامن علی غرج در زمان جمهوری داود خان عضو کمسیون تدوین قانون اساسی تعین شده بود.
ضامنعلی غرج بعد از عودت از ایتالیا با «نادره» دختر سناتور نادر علی خآنجاغوری ازدواج کرد و از آن ازدواج سه پسر و یک دختر به دنیا آورد ضامن علی غرج در سال ۱۳۵۸ شمسی در زمان حکومت حفیظالله امین زندانی و به قتل رسانده شد خداوند بیامرزد.
در سالهای اخیر دهه هشتاد میلادی صاحب قلم با خانم حمیده یکی از دختران فرقه مشرعلی دوست خان که بیش از پنجاه سال عمر داشت و قرار گفته ی خودش دختر خوردسال فرقه مشر بوده است معرفی و آشنا گردید درحالیکه خانم حمیده دخترفرقه مشر و خانم نادره همسر ضامن علی غرج در دو حویلی درهمسایگی یکدیگر در همان خانه پدری که ازفرقه مشردر چهار راهی صدارت شهر کابل به ارث رسیده بود زیست می نمودند صاحب قلم در جریان تماس با خانم حمیده در باره مرحوم فرقه مشر علی دوست خان طالب معلومات شده واز کارنامه های پدرمرحومی شان اگاهی پیدا میکرد و همچنان خانم حمیده را جهت حل برخی مشکلاتش درادارات حکومتی در حدود امکان کمک مینمود .مطالب بیشتراین مقاله گفته ها وحکایت خانم حمیده دومین دختر ان خانواده در مورد پدر مرحومیش فرقه مشر علی دوست خان است که درین مقاله انعکاس داده شده است.
فرقه مشراول علی دوست خان بتاریخ یازدهم ماه سرطان سال ۱۳۲۴ شمسی درشهر کابل پدرود حیات گفت که هفتاد سال عمرداشت . فرقه مشرعلیدوست خان علاوه برشهامت و دلیری وشجاعت نظامی که داشت، مردی نکته دان وهوشیار و سیاست فهم بود و به قوم و تبار خود یعنی قوم هزاره خیلی محبت و وابستگی داشت.به زبان و لهجه مادری خودهزارگی خیلی خوب حرف میزد؛علاوه برآن درزبانهای انگلیسی،اردو، پشتو وزبان فارسی تسلط داشت وشخصیت وطن دوست ومردم پرور بود.
خدایش بیامرزدوروحش شادویادش گرامی باد!
اول- ماه – سپتامبر– سال – ۲۰۱۲
پيامها
2 سپتامبر 2012, 00:02
قسمیکه برداشت صورت گرفت بیجاره از نبود یک سیستم خوب در داخل کشور 40 سال در خدمت گذاری به بیگانه را تجربه کرد.
2 سپتامبر 2012, 00:09, توسط هزره .
حالا مطابق رشد نفوس و ازدیاد تشکیل اردو سهم هزاره ها در رهبری و کادر های نظامی افغانستان به زیر صفر است .ودر سهمیه وبورس های تحصیلی نظامی افغانستان هم اصلا فیصدی مشمولین هزاره زیر صفر است.کجا است رهبران سیاسی و کسانیکه ادعا رهبری این مردم را دارد جدا متوجه این مساله حساس ومهم باشد
2 سپتامبر 2012, 00:21, توسط افغانستانی.
اصلا عادلانه ومنطقی ومهم و موضوع کلیدی است که از پنج یا ۶ قول اردو یکی ان به هزاره ها تعلق داشته یا فیصدی سهم هزاره ها در رهبری اردو به تناسب یک قول اردو و بخش اردو ملی باشد .ودر وزارت داخله معین اول و یک زون امنیتی مربوط هزاره ها باشد ودر امنیت ملی معاون اول یا دوم اش بشمول ۵ ریاست مرکزی و۵ ریس ولایتی مربوط وسهم هزاره ها باشد .درغیر این عدالت اداری نه بلکه دیکتاتوری یک قوم علیه دیگر قوم دریک وطن واحد خواهد بود که یکی مظلوم ودیگری بهره کش ظالم است.ودر اینصورت دولتمداران ما هرگز ادعا افغانستان مبتنی بر حکومت دموکراسی ازاد و مردمی را نکند.بلکه یک رجیم دیکتاوری خود کامه بنامد
2 سپتامبر 2012, 09:59, توسط هزارستان
اقای نبی زاده عزیز سلام ! بیو گرافی مرد از روز گار تاریخ که برای سومین بار زندانی و سر انجام با کو له بار پر ازغم راهی پاکستان شد و در کشور میز بان به رتبه کاپتاینی رسید در حالیکه در همان وقت بودن علی دوست خان و ملیون ها هزاره در کشور خودش یک نوع جرم پنداشته میشد ..
چند جمله اخر این مقوله مستند تان که علی دوست هزاره دوست بود اشکم را از گونه هایم سرازیر کرد . چون علی دوست درک کرده بود که هزاره ها چقدر رنج و محنت کشید و ستم دیده است . خدا شاهد است ادم بیخی از افغان بودن خود نفرت میکند لعنت به افغان متعصب کور دل و متحر . سوگمندانه دربین این خیل اصلا خوب نیست نمیدانم شاید هم تبعیض اوغان بر علیه مردم ما اگاهانه یا نا اگاهانه است خدا این قوم را در مجموع براه راست هدایت کند و اگر قابل هدایت نیست از صفحه روز گار بر اندازد ..
2 سپتامبر 2012, 15:02, توسط فراری
به نظر من خالق اشتبا کرد که نادر را کشت زیرا پاک شدن دریای کابل مشکل است و مصارف کار دارد
بهترین رائی پیشرفت کسپ تحصیل و کمال است به هر شکل وهر طریق باید درس و تعلیم کرد در ان زمان خالق باید در داخل ارگان های دولت نفوذ میکرد و امکانات را داشت با کشتن ان ملعون هیچ مفاد به قوم خود نرساند بجز اینکه وحشی ها خیره شده بزگترین سدی را به روی ما بوجود اورد بطور مثا ل اگر مزاری شهید را شیادان تاریخ شهید کرد مرام و اندیشه ان شهید نشده ورای ان ادامه دارد و ما نیرو مند تر از هر زمان دیگر هستیم کشتن نادر غدار اشتبا بود جبران نا پزیر .