افغانها وافغانستانیها در پالتاکهای انترنتی چی میگویند؟
آیا میشود صحبتهای هموطنان را با یکدیگر دیالوگ سالم نامید؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
گویند که روشنفکر وجدان یک جامعه است آیا این مقوله در باره روشنفکران سرزمین بنام افغانستان کنونی صدق میکند؟
بلی!
چرا نه!
اگر میخواهید روشنفکر سرزمین تانرا بشناسید باید به اطاقهای گپ سرا یا به اصطلاح انگلیسی به "پالتاک" انترنتی سر بزنید تا روشنفکران جامعه خویش را ازهر قوم وتبار وملیت که استند به درستی بشناسید وآنگاه قضاوت کنید که مردم این سرزمین در کشورهای غربی مصروف چی استند وچگونه از امکانات دست داشته خویش استفاده معقول میکنند ونیز پی خواهید برد که دموکراسی ویا مردمسالاری به حال این ملت چه چیز را تا کنون به ارمغان آورده است حجم تحمل وگذشت این تحصیل کرده گان دربرابر یکدیگر تا کدام اندازه است. ملاحظه میکنید که چگونه سخنها به خشونت ودشنام های رکیک می انجامد چنانکه اگر امکان آن فراهم آید بدون شک یکی از طرفین به حذف فریکی طرف مقابل مبادرت میورزد.
شاید برای یک روشنفکر واقعی که وابستگی قومی ونژادی به یکی از اقوام ساکن سرزمین بنام افغانستان دارد تحمل شنیدن لاطائلات دشنامهای رکیک وخارج از چوکات خیلی گران باشد اما اگر قدر تحمل شنیدن را ازخود کند در می یابد که سویه وسطح روشنفکران ما تا به چی اندازه از رشد واعتلای فرهنگی وادبی رسیده است.
بار من در اطاق سرزدم که مدافع قومیت پشتون بود خانم را یافتم به اسم مستعار "نازو" وی خودرا درین پالتاکها نماینده رسمی وبلا منازع قوم پشتون جا زده است وی برای جذب شنونده گان خویش پیام های دعوت میفرستند که بفرمایید داخل روم من شوید وبشنوید که من چی درفشانی میکنم.
بمجرد بلند شدن آواز این خانم شنیدن نام آلات تناسلی بالهجه شیرین وردکی به زبان پشتو ودشنام علیه اقوام غیر بشتون گوشم را نوازش کرد تعجب برایم دست داد که خداوند چنین مخلوقات را نیز در کره زمین خلق کرده است .
مضحک ترازهمه این است که این خانم باهمه دشنامهای رکیک ونداشتن عفت کلام از طالبان نیز بعنوان یک لشکر نجات دهنده امت اسلام یاد نموده و دفاع میکند واز دین اسلام نیز بعنوان یگانه شریعت غرا وابدی برای انسانها یاد میکند همه را به اطاعت از دستاتیر شریعت محمدی نیز فرا میخواند.
در دقایق بعدی یک پیام دیگر برایم رسید که در اطاق دیگر بحث روی اقوام وملیت ها وشناسائی اقوام افغانستان در جریان است شما میتوانید آنجا تشریف ببرید بمجرد ایکه دکمه yes را فشار دادم آواز های خیلی آشنا را شنیده که در نکوهش امیر عبدالرحمن خان سخن میراند خیلی علاقمند شدم که به همین اطاق ادامه بدهم حتما چیزی خواهم آموخت اما چند لحظه بعد شنیدم که نوبت سخن به شخص دیگر میرسد که وی درد خیلی جانکاه را از زمان امیر عبدالرحمن تا به طالبان کشیده است وی مایک را میگیرد بالهجه شیرین هزاره گی اولا گلو را صاف میکند وخیلی مودبانه بدون اینکه به عنوان بحث متوجه شود به اسم مستعار "دنجر" خویش را معرفی نموده وآغاز سخن مینماید در ابتدا برایم امید پیدا میشود که حتما این هموطن من چیز برای گفتن دارد زیرا بنده تشخیص دادم که وی کی است از تخلص اصلی خیلی زیبای این آقا بوی یک اکادمیسن بمشامم رسید اما چند دقیقه نگذشته بود که آین آقا به صحبت خویش چنین ادامه داد:
" خوب دوستان عزیز من ازاینکه تازه وارد این اطاق شده ام نمی دانم که راجع به چی صحبت شده اما من یک چیز را میدانم که خدا کند مرا در جمله قومپرستان ونژاد پرستان حساب نکنید مشکل این است که هویت افغان ونام افغاننستان یک نام کثیف و بدبوی است که مربوط قوم کثیف و سراپا قبیله ئی و خیمه نشین بیابان گرد پشتون اطلاق میشود من این هویت تحمیلی را اصلا قبول ندارم بانی این افغانستان شخص را میدانم که وی احمدخان ابدالی نامداشت وی شخص نهایت بد.......................بود من با او هیچ وجه مشترک ندارم نه تنها با او بلکه با جنس پشتون کثیف من هیچ وجه مشترک ندارم حالا وقت این فرا رسیده است که اقوام غیر پشتونی چون ازبک ها هزاره وتاجکها باهم یکی شوند علیه سلطه چندین صد ساله قوم پشتون بپا خیزند آنها را به حال خودشان رها کنند آنها میدانند ملاعمر کور شان و هر نظام دلخواه که میخواهند برای خود ایجاد کنند باید ما اقوام غیر پشتونی باهم یکی شویم"
سخن ها به همین شکل ادامه میابد تا بار دیگر نوبت به میزبان وگرداننده بحث بالهچه شیرین کابلی میرسد وی در نهایت ادب واخلاق از سخنران قبلی تشکر نموده وی را باالفاظ چون جامعه شناس بی بدیل وروشنفکر توانا مورد نوازش قرار داده وسخنانش را با ارائه تبصره های تائیدی خیلی نازک استقبال مینماید وبعد نوبت به سخنران بعدی میرسد که تازه برای اولین بار داخل شده است:
"بلی مهمانان گرامی!
مااکنون یک مهمان تازه وارد داریم نمیدانم نامش را من خوانده نتوانستم خوب می بینم که علامه دستش را بلند کرده شاید چیز برای گفتن داشته باشد ببنیم که این برادر چی میگوید خدا کند که چیز های خوب بگوید."
این سخنران که چندان سابقه مهمانی درین اطاقها را ندارد چون خیلی شوکه شده وخواسته است که بنا بر مسوولیت دینی ووجدانی که دارد چیز بگوید و دوستان را از اینهمه زیاده روی وافراط گرائی منع کند اما بمجرد اینکه کلامش بمذاق گرداننده جور نمی آید سخنش قطع شده وبرای ابد نامش بلاک میشود تا دیگر درین بحث اشتراک نکند ومتعاقب آن برایش گفته میشود که:
" آقای نصحت گر برو این نصحت هارا برای زنت بکن ما به همچو نصیحت ها ضرورت نداریم فامیدی؟
تو هرکی استی حتما نوکرفاشیسم قبیله گرائی پشتون هستی برو خود فروخته بی وجدان بی ناموس بار دیگر درین روم نیائی که خواهرت را چنان وچنا میکنم................"
آری!
اینجا شنونده گان دیگر نیز سخن را درک میکنند که گپ از چی قرار است. دیگر هیچ کس جرأت اینرا نمیکند که مایک را گرفته مخالف افکار واندیشه های میزبان محترم سخن براند.
قابل یاد آوری میدانم که نگارنده تعداد زیاد از گوینده گان وگرداننده گان این اطاقهای پالتاکی را باوجودیکه ازنامهای مستعار استفاده میکنند خصوصا آنهایکه دنبال هویت سازی استند شخصا وحضورا می شناسم اما بدلایل معین نمیخواهم که درین مقاله از آنها نام ببرم ولی ذکر چند نکته را درین نوشته لازمی میدانم که افغانستان بعداز گذشت اینقدر تلخی ومرارت وعدم استحاله قومی برای اولین بار درخارج از افغانستان از امکانات خوب تخنیکی در بحش وسایل اطلاعات جمعی برخوردار شده است اما تاکنون چیزیکه دربین اینگروه از تحصیل کرده گان مقیم خارج احساس میشود همانا نبود یک وحدت فکری واعتقادی است جامعه سخت متلاشی واز هم پاشیده دروادیهای تحیر هویت وهویت سازی سرگردان به هیچ صورت نمیتواند بدون توجه به زیر ساختهای اصلی آن با چنین پالتاکها و دشنامها ونفی یکدیگر به یک جامعه مرفه وآزاد وانسانی برسد.
ازطرف دیگر در غرب با پیشرفت های محیرالعقول که در ساحات مختلف زنده گی روی داده است استفاده های اینچنینی از وسایل تخنیکی هیچ مصرف گزاف ندارد که به استفاده کننده گان از روی دقیقه ویا ساعت با ایشان محاسبه شود.
اگر چنین می بود شاید هیچ افغان حاضر نمیشد که یکدقیقه وقت خودرا بخاطر ارائه افکار وعقاید خود بمصرف برساند خواه حق یا باطل.
اینهمه اطاق سازی ها بحث نمودن ها فقط وفقط از بیکاری وبی برنامگی وفرونشاندن عقده های روحی وروانی حکایت میکند که شاید از یک جهت مثتبت تلقی شود اما از جهت دیگر دلالت به بی برنامگی ونبود یک استراتیژی واحد میکند.
زیرا آنچه که تعین کننده است نقش مردم پا برهنه است که در داخل افغانستان زنده گی میکنند آنها استند که برای خویش هویت میسازند ویا نمیسازند نقش این گرداننده گان اطاقهای گپ سرا در انترنت نقش حاشیوی بوده جز اینکه وقت گرانبهای خویش را صرف دشنام دادن به یکدیگر کنند دیگر چیز عاید حالشان نخواهد شد.
درسطح ویب سایتها نیز چنانچه که دیده میشود وضعیت مشابه به وضعیت پالتاک هاست طوریکه یک نویسنده مجبور است بخاطر رعایت خاطر گرداننده یک ویب سایت از آنچه که دلش میخواهد بنویسد صرف نظر کند وبا حقایق چنانچه که هست برخورد ننموده تا سبب رنجش مدیر ویب سایت فراهم نشود ویااینکه ازطرف مدیر ویب سایت برایش گفته میشود که من بخاطر دوستی که بافلان نفر دارم ازنشر مضمون شما باید خود داری نمایم تا وی از من نرنجد و در آینده هکاری خویش را بامن قطع نکند شخص بنده نمونه های از عدم نشر مقاله ها را درسایت افغان جرمن انلاین قبلا نوشته ام که خواننده گان عزیز میتوانند به آن رجوع کنند مقالات که بدلایل مختلف با اعمال سانسور مواجه شده اند .
بناء این خود میرساند که ما به جز سایت کابل پرس? خودمان تاهنوز از وضعیت آزادی بیان بمفهوم واقعی کلمه برخور دارنیستیم هرکس از آزادی بیان صحبت میکند اما وقتیکه انتقاد متوجه خودش ویا قوم مربوطه اش صورت بگیرد آنرا بیرحمانه زیر ساطور سانسور قرار میدهد آنچه که برای خود نمی پسندند برای دیگران می پسندند این است وضعیت دموکراسی دربین روشنفکران افغانی مقیم غرب.
از نظر روانی نیز این روشنفکران دچار اختلالات گوناگون روانی میباشند به این معنی که هر دارنده ویب سایت ویاهم دارنده اطاقهای پالتاک فکر میکند که وی با همان داشته خود حتما تاثیر خیلی شگرف بالای اوضاع جاری در کشور خواهد داشت که این خود یک نوع مرض روانی است.
زیرا طوریکه در بالا نیز تذکر رفت که این دوستان ما در اروپا صرف میتوانند یک مصروفیت برای خودشان ایجاد کنند کمتر کس در کشور چون افغانستان که درگیر بسا مشکلات روزگار است میتواند اینهمه سایت ها و اطاقهای پالتاکی را بشنود و یا بخواند. آنجا غم غم یک لقمه نان است که آنرا دزدان عصری بنام متخصص وتکنوکرات وغیره از دهن مردم بیچاره ربوده اند ومردم بیچاره را بنام حاکمیت فلان قوم ومحرومیت قوم دیگر بجان هم انداخته اند.
این هموطنان خارج نشین ما فراموش کرده اند که باچی خواری وذلت وقبول هرنوع مشکلات طافت فرسا خودشانرا به غرب رسانیده وبا دادن پناهنده گی سیاسی امروز از امکانات خوب زنده گی برخوردار هستند.
این هموطنان فراموش نموده اند که به چی تعداد انسانهای دیگر بخاطر رسیدن به یک زنده گی آبرومند به کشورهای اروپائی حین عبور از راه بحری طعمه امواج خروشان بحر گردید ولقمه ماهی های دریاها گردیده اند. شاید که بسیاری ازین هموطنان ما نیز جزو همین گروهای نجات یافته باشند که امروز بااستفاده از این امکانات به دشنام دادن علیه یکدیگر می پردازند.
هل من عاقل یعقل؟
پيامها
12 مارچ 2008, 16:21, توسط طورخان
سلام به همه دوستان موافق ومخالف!
در ابتدا سلامتی تک تک شما هموطنان های گرامی را از خدای لایزال خواسته وخواهانم به امید یک افغانستان اباد وسر بلند.
اما بعد در رابطه به واژه (افغانها وافغانستانیها)
سلام ای سرزمین من، کوهها ی سر بفلک دریا ها و خاک وسنگ ودره های تو شاهد شقاوت انسان است که میاید به آتش میکشد، میدرد، می کشد و قلب فرزند مادری را می شگافد وخون جوان وگرمش را روی خاک وسنگ وکوه و مرز می ریزد ومیرود، برایش ارزش کوه وسنگ وچوب بالاتر از ارزش خون انسان است! سرزمین که حدود دومین قرن هست به دست یک مشت جماعت مجهول الهویت که به فرهنگ بدویت شان افتخار میکنه اخی چه افتخاری اینها نه تنها دشمن انسانیت واسلامیت هست بلکه دشمن سنک وچوب هست چرا به حیرت اوفتاده ي اگر باورت نمیشه یکبار به بامیان باستان برو اینها با بودا چه کرد اما بازهم افرین به این سرزمین که اینها را تحمل کرده اری شما که این پیغام را خواندید یک بار چشم تان را بسته کن وبعد باز کن بیبین در کجا استاده ای تو به چه هویت افتخار میکنی تو از کدام تمدن حرف میزنی هموطن گرامی اقای عطاخیل شما از کدام افغانی وافغانستانی حرف میزنید ایا اصلآ شما با کلمه افغان تا چه حدی اشنایی داری ؟
ما به کجای این کلمه افتخار کنیم کجای این جای افتخار هست به چه قمتی تو بگو کجای این انصاف هست ایا میشه خاک را به نام بابا ی یک قوم وقبیله سجل کرد و گفت " دا زمونژ بابا وطن! " کدام بابا؟ کدام وطن ؟ کدام خاک؟ ،خاکی که چون میراث بابا هرروز خرید وفروش می شود؟ وطنی که پراز ماین ها وپرازگودالهای سگنسار زنان است؟ خاکی که پرازگورهای بی نام ونشان، پرازاجساد جوانانیست که در پولیگونهای پلچرخی زنده زنده زیر خاک شدند؟ وطنی که در قرن بیست ویکم پایتخت شان برق نداره؟ وطنی ملیون ها انسان به جرم اقوام دیکر کله منار کرد؟ وطنی که افتخار جهاد شان ذبح کردن انسان هاست؟ وطنی که پراز تن ظریف، کوچک و نا شگفته کودکانی است که درزیر بمباردمان اشغالگران روسی وامریکایی جان سپرده اند؟ وطنی که زیز چکمه های صهیونیست تباران با قانون بدویت و پختونوالی دست وپنجه نرم میکنه؟ وطنی که پراز پیکر خشمگین زنان خود به آتش کشیده یی است که با قلب سوخته زیر خاک خفته اند؟ وطنی که پر از سنگر های سرد وخموش دیروز وسنگر های گرم و خونین امروز وفردا است، خاکی که پرازکشتزارهای افیون برای تباهی بشریت است، خاکی که پراست از سلاح بدوشان مافیای جهان ؟ وخاکی که آبستن فلسطین دیگری است در بسترزمان؟
گرچه همه این ها تحمیلی هست ولی اگر قرار باشه برای اينكه به خودت هویت بدهی همانا کلمه پاسوند ترا به اصلیتت نزدیک میکنه بلی برادر ارجمند من:
من افغانستانی هستم سخت جای تعجب وشرم است که یک تاجیک ویا اوزبیک ویا هزاره ........... وغیره میگه من افغان(اوغان) هستم اگه بدین قرار باشه باید همه مردم تاجکستان بیگه من تاجکم تمام اوزبکستان بیگه من اوزبیک هستم مگه چشم شما کور هست نمی بینید که اقوام متعدیدی درين مرز وبم زندگی میکنه وبومی های این سرزمین هست ؟ حكايت باقيست من بر ميكردم........
12 مارچ 2008, 17:50
وقتی شما به دلایل معینی خودسانسوری می کنید، دیگر دور از انتظار است که اخلاق این هموطنان بازسازی شود. معلوم نیست چه دلیل یا دلایل معینی دارید که نام این آدم های ملیت پرست و فاشیست را افشا نمی کنید. شما می دانید که تبلیغات خصمانه و عاری از احساس و ترحم بحال صدها شنونده جوان دیگر که در این اتاق های چت سرگردان استند رفته رفته تا چه اندازه ای در نفاق میان هموطنان نقش بازی می کند. پس چرا از افشای نام چند تن بداخلاق حذر میکنید؟ این دلایل معین جز ترس، چه می تواند باشد؟ آیا در خفا ماندن نفاق افگنان و دشنام زبانان مهم تر از به راه راست رفتن جوانان است؟ نیست. پس دهان و زبان بگشایید و زیر شعار کابل پرس? افشا میکند همه را افشا کنید تا توبه کنند و دیگرانش گنگ شوند.
13 مارچ 2008, 07:27, توسط عطاخیل
دوست عزیز که نامت را نوشته ئی!
قبل ازهمه میخواهم یک تصحیح درباره دوشیزه ویا خانم "نازو" انجام دهم که من اشتباها لهجه وی را در نوشته ام وردکی تشخیص داده ام درحالیکه شب قبل برایم معلوم شد که وی لهجه مردم جاجی پکتیا را دارد.
باهمه حال شما مرا متهم به خود سانسوری کرده اید اما من میخواهم ازنظر قواعد راز داری خبرنگاری برایتان عرض کنم که من صرف یکطرف قضیه را که بیشتر ازبک وتاجک وهزاره هاهستند میشناسم اینها بیشتر سخنان شان واکنشی است طوریکه برادر بنام "طورخان" نیز این جا درهمان سیاق پیام خویش را نوشته است.
طرف اصلی قضیه ومتعرض وکاملا فاشیست که یکتعداد پسران ویا دختران جوان پشتون تبار در آلمان وسویدن استند هیچ معلومات ندارم ونمی شناسم صرف ازبکارگیری کلمات جرمنی وانگلیسی وسویدی حدس میزنم که مقیم همان کشورها باشند اما زبان پشتو که زبان خودم است درک کردم که آنها خیلی بی وجدان تر وغیرانسانی تیورهای قوم ستیزی را ترویج میکنند مثلا دوشیزه "نازو" خودرا بنام Quin Nazo مینامد بزبان پشتو میگوید:
که من عنقریب باید داکتر شوم وبعد در مناطق هزاره جات با تزریق واکسین های زهری نسل هزاره ها را گم کنم.
درین پالتاکها یک تعداد پشتونهای باوجدان نیز میخواهند صدای شانرا بالا کنند که ازطرف این دختر باکمال وقاحت قطع میشود.
حالا ما وشما نظر به وجدان انسانی ایکه داریم نباید ظالم ومظلوم را یکسان جزا بدهیم بصراحت میگویم که من با آن جوانان پشتون تحت رهبری خانم "نازو" هیج شناخت شخصی ندارم پس چطور میتوانم که طرف مقابلش را برای شما افشا کنم که ضرورت چندان هم به افشا کردن ندارند شما اگر زحمت شنیدن را بخود بدهید میتوانید که آنهارا اززبان خودشان بشناسید.
اما هدف من ازین نوشته درسایت کابل پرس? این است که باید یک بحث جدی بهمکاری کامران جان میرهزار راه اندازی شود تا تمام طرفهای درگیر بتوانند آوازشان را ازطریق نوشته به اطلاع خواننده گان برسانند این را باید بپذیریم که هردو طرف به نظرات مخالف ارج قایل نیستند.
13 مارچ 2008, 17:40
دوستان عزیز سلام .
زمانیکه در یکی از این روم ها که نسبتآ سیاسی نامیده میشوند سر میزنم باور کنید شوکه میشوم و عصابم بهم میخورد پشتونها بر علیه تاجک ها و ازبکها و تاجکها وازبک ها بر علیه پشتون ها از آنگونه الفاظ زشت و رکیک استفاده میکنند که از یاد آوری آن زبان معذور است .
اشخاصی به اسمای afghan scurty-Rishten-Queen Nazo-scort_13 ....... در این اطاق شخصی که از تربیه و نزاکت اصلآ آگاهی ندارد Nazo and afghan scurty است . ودر اطاق تاجکها بنامهای Dangar-Ayyar - Aaatash-parcha Sasal - Dr,Nasim-........ که از نظر من اینهاهمه چه پشتونها وچه تاجکهای که در پالتاک از چنین کلمات استفاده میکنند از جمله خاینین هستن که در آسیاب اجنبی ها آب میریزندتا کشور ما همیشه در آتش نفاق بسوزد .
همچو اعمال، عمل کاملآ غیر انسانی و بی شرمی است . لعنت به کسانی که قوم پرست زبان پرست شخصیت پرست فاشیست حرفوی است .
13 مارچ 2008, 18:07, توسط شینواری
دوست عزیز عطاخیل سلام
پیام قبلی را که بدون نام پست شده بود من نوشته بودم.
شما در اینجا بیشتر یک نویسنده استید تا خبرنگار که از نقطه نظر قواعد رازداری خبرنگاری پشتیبانی کنید. آنچه را شما در مقاله آورده اید، من هم میدانستم که حرف نوی نیست. ببخشید که من تنبل استم و سالهاست که دیگر شکل مسنجر پالتاک را روی صفحه کمپیوترم ندیده ام. باور کنید و قسم هم می خورم. همینجا التماس می کنم به کسانی که حتی یک کودک گویا و پای روان دارند، بهر هرچه ایمان دارید ثبت مسنجر پالتاک در کمپیوتر کاری ضررناک و خطرناک است. پالتاک جز ضیاع وقت، دیگر هیچ نیست. کسانی که چیزی به گفتن دارند می توانند هم بنویسند و از طریق سایت ها به دیگران انتقال بدهند. از سراسر جهان مردم در پالتاک جهت تبلیغات اندیشه هایشان استفاده می کنند. دینی، سیاسی، تجارتی یا فرهنگی همه یکسان.
عطاخیل عزیز شما می توانید آغازگر طرز جدید نویسندگی انترنتی باشید. من اگر این جرأت را می داشتم که با قبول چند دو و دشنام رکیک به آدرس خود یا هموطنانم در پالتاک حضور یابم، با شناخت تک تک این افراد روز گم و تفرقه انداز همه روزه افشاء می کردم. خوشبختانه روزی رسیدنیست که شخص دیگری دست به اینکار خواهد زد. این اطمینانم از اعتماد به انترنت در انتقال خبر است. می دانم شما نمی خواهید متهم به قضاوت یک جانبه شوید. در اینصورت شما می توانید با مکمل نمودن لست مورد قبول خویش یکباره همه را روسیاه بسازید. ترحم شما بالای این اشخاص قابل درک است. مقابل نگاه های خاموشانه شما روز به روز تخم نفاق، فاصله و دشمنی می پاشند. از آدمی دلسوز مانند شما این خاموشی پذیرفتنی نیست. خواهش است، حقگو باشید. شینواری
20 می 2009, 16:41, توسط سلمان
ای مسلمان این خشونت چیست اخر/
با خشونت هم شود عالم مسخر؟/
ای که از سوئی زفطرت می زنی دم/
فطرت ایا هست تسلیم ای منور؟/
ای که می گوئی خدا کرد افرینش/
ادمی مجبور زاد ایا زمادر؟/
بر نتابدبند وجبروزور را چون/
بهره انسان خرد شد ای برادر/
ادمی را چون خرد دستور باشد/
نیست ره جز گفتگواندربرابر/
نیست ره جز گفتگو نوع بشر را/
هم نباشد زور در معروف و منکر/
هم نشاید حاکمیت عده ای را/
عده ای را هم اطاعت همچو نوکر/
نیست جانا بنده یک باورادم/
نیست باور اصل و ادم فرع باور/
جاهلیت چیست؟ باشد قتل و غارت/
قتل و غارت هست اصل فتنه و شر/
بین خرد در برهه ای ودر مکانی/
شاید و ناشایدش باشد چه ایدر/
حاصل وسمت و سوی جمع خردها/
هر چه می بینی بدان ان است معبر/