صفحه نخست > دیدگاه > خلقیها؛ کمونستان دوآتشهء دیروز؛ فاشیستان قبیله گرای امروز

خلقیها؛ کمونستان دوآتشهء دیروز؛ فاشیستان قبیله گرای امروز

پرویز "بهمن"
پنج شنبه 27 سپتامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درمحفلیکه بخاطر قدردانی از آقایان خیرمحمد ماموند ومحمد معصوم هوتک درشهرمالموی سویدن درهشتم ماه سپتمبرسال 2012 میلادی ترتیب یافته بود قرار راپورسایت انترنتی (لر وبر) آقای حبیب الله غمخور ودیگرسخنرانان گفته اند که هدف شان ازبرگزاری چنین محافل وگردهمایی ها ؛ صرف قدردانی ازکارهای علمی وادبی دانشمندان ونویسنده گان پشتون می باشد که باید درزنده گی شان مورد اکرام واعزاز قرار بگیرند زیرا قبلا رسم درمیان پشتونها چنان بوده است که به تأسی از فرهنگ مرده پروری یک شخصیت علمی وادبی ویا هنری را هیچ کسی درزمان حیاتش نمی شناخت ولی بمجرد اینکه او چشم ازجهان می پوشید آنگاه همه گریه وناله سرمی دادند و میگفتند که وای بر ما که چه گوهر قیمت بهایی را از دست دادیم وقدرش را ندانستیم ؛ آنگاه نوحه سرایی ها ومرثیه خوانی ها را سرمیدادند ودر وصف آن شخصیت علمی هرثنا وصفتی که لازم می دیدند نثار می نمودند؛ چنانچه که به همین سبب ضرب المثلی درمیان مردم باقی مانده است که میگویند:

درافغانستان مردهء بدنام وزندهء نیک نام هرگز یافت نمیشود. آقای غمخور ودیگرسخنرانان بریک نکتهء جالب دیگر نیز تاکید ورزیده اند که آنها بخاطری این محافل را برگزار می نمایند تا نسل جوان پشتون که درمدارس ودانشگاه های اروپایی تحصیل می نمایند باید ازگذشتهء پربار خویش آگاهی حاصل نمایند و درک کنند که وطن آبایی شان افغانستان از اول چنین زار وفقیر ودرمانده نبود بلکه کشوری بود که از وجود چنین شخصیتهای علمی وادبی وهنری سرشار بود و زیب وزینت آسیا شمرده میشد که بدبختانه حالا به اساس جبرزمان ومداخلهء کشورهای همسایه، این اشخاص بزرگ علمی درکشورهای اروپایی؛ آواره وبی وطن وسرگردان درحالت گمنامی وغربت بسربرده و دوراز آغوش وطن مانند سنگ های فلاخن بهرسو پرتاب گردیده اند . بگفتهء سخنرانان آن محفل؛ این جوانان نباید بخاطر وضعیت اسفبار جاری کنونی دربرابر همقطاران و همسالان شان از سایر ملیتها واقوام احساس حقارت و سرافگنده گی نمایند. بناء انجمنهای فرهنگی درشهومالمو این را یک مکلفیت ملی و وطنی خویش می شمارند که سال یکبار یکی ازرجال سرشناس پشتون را به شهرمالمو دعوت نمایند وبا گذاشتن عمامه های قبیلوی برسراو که نشان عزت وافتخار پشتونها شمرده میشود از وی تقدیر بعمل آرند .

اما ازنظربسیاری صاحبنظران وکسانیکه درشهرمالموی سوئد سکونت دارند واین اخباررا ازطریق سایتهای انترنتی تعقیب می نمایند، هدف برگزارکننده گان چنین محافل ودررأس آنها آقای حبیب الله غمخور غیر از آن چیزهایست که درظاهر آنرا اعلام می نمایند، به عبارت واضحتر برگزاری اینگونه محافل کاملا انگیزه های فاشیستی وقومی دارد که حالا خلقی ها میخواهند درلباس پشتو وپشتونولی یک عده عناصر بی خبر پشتون را علیه زبانها وفرهنگهای غیر پشتو درافغانستان تحریک نمایند که درین مقال بصورت گذرا راجع به آنها پرداخته میشود.

درین تصویرآقای غمخوردرحال فریب دادن یک مقام سویدی دیده میشود. خلقیها که تجربهء معامله گری را درزمان امین وتره کی با روسها دارند بعدازپناهنده شدن شان به کشورهای اروپایی نظربه تجارب گذشته ایکه از رهبران شان اندوخته اند حالا میتوانند دیگرکشورهای اروپایی را نیز ببافند و پولهای زیادی را به بهانه های گوناگون چون : ترویج وفراگیری زبان پشتو دربین نسل جوان ؛ دعوت ازشعرا ونویسنده گان پشتون وغیره از کشورهای اروپایی به جیب می زنند

درقدم نخست قطع نظر ازفرهنگ مرده پروری که تنها خاصهء پشتونها نیست بلکه اکثرکشورهای شرقی ومسلمان به این مرض مبتلا می باشند ؛ معرفی نمودن کشور کثیرالملیتی افغانستان به جوامع اروپایی وخصوصا برای نسل جوان پشتون؛ بصورت اینچنینی که گویا درافغانستان تنها یک قوم بزرگ ویک زبان واحد بنام پشتو وپشتون یا افغان؛ صاحب این همه افتخارات معنوی می باشد وتمام شخصیتهای علمی وفرهنگی مربوط این قوم بزرگ می باشد خودش یک جنایت ویک خیانت وطنی درحق سایر ملیتها بحساب میرود. زیرا افغانستان تنها کشور افغانها نیست بلکه ملتهای دیگری چون : ترکها وتاجیکها وهزاره ها نیز در درازنای سده ها درین کشور زیست نموده اند ودربرابر مهاجمان بیرونی ازخانه وکاشانهء شان دفاع کرده اند. این اسم بی مسمای که افغانستان تنها مربوط یک ملت باشد یک غلط مشهور است که بنا برترفندهای شیطانی تحصیلکرده های افاغنه درغرب به یاری وپشتیبانی انگلیسها درسطح بین المللی رایج گردیده است. نامگذاری کشورها براساس شعاع وجودی قومی وملی یک طرز فکر فاشیستی ودرعین زمان؛ استالینستی می باشد. این استالین بود که درشمال افغانستان کشورهای ماوراء النهررا که درخلافت عثمانی ها بنام کشورهای امیرنشین ماوراء النهر مسمی بودند بنامهای قومی آن مسمی ساخت ودرین تقسیمات قومی؛ سمرقند وبخارا که مهدتاریخ تاجیکان بود به ازبیکها تسلیم داد ومیان خلقهای ترک وتاجیک درز ونفاق ایجاد کرد.

ازطرف دیگر آقای غمخور وسایر خلقی ها تاکید برآن دارند که: از آنجاییکه پشتونها نیزمانند سایر باشنده گان افغانستان درزیرسایهء حاکمیت های تاریخی شاهان پشتون قربانی استبداد گردیده اند و رنج دیده اند وزبان شان محکوم بوده است حق دارند که دراروپا ازمزایای آزادی ودموکراسی استفاده کنند وشخصیتهای علمی وفرهنگی شانرا به تجلیل بنشینند و برای نسل جوان اروپایی زادهء شان بفهمانند که آنها گذشتهء خیلی پرافتخاری داشتند، خیلی خوب! ماهم کدام حسادت نداریم ، چشم بخیل کور، ولی پرسش این است درصورتیکه شما مانند دیگر ملیتهای بومی مستضعف، وسایرستم دیده گان ازتبارها وتیره های مختلف ؛ خودتانرا ستمدیده ورنجدیده میدانید چرا به عوض دوستی وهمدیگرپذیری با دیگر اقوام ستمدیدهء کشور تنها دهل پشتونولی را بصدا درآورده اید وتاکید دارید که کشورافغانستان تنها مربوط افغانهاست وغیراز افغانها دیگران مهاجران آنطرف مرزهای جغرافیایی این کشوربوده واقلیتهای قومی بشمار میروند؟

دوم اینکه درتجلیل ازکارکردهای علمی وادبی شخصیتهای فرهنگی وعلمی پشتون آیا گفته میتوانید که آن شخصیت علمی وفرهنگی پشتونی را که درآغوش پرعطوفت وغنامند وپرمهرزبان فارسی تغذیهء فکری نشده باشد و بمدارج عالی علمی رسیده است کیست؟ آن شخصیت علمی وادبی پشتون که تنها با خواندن پته خزانه شخصیت علمی شده باشد وازگنجینه های پربار زبان فارسی بهره نبرده باشد او کیست؟

واقعیت موضوع این است که برگزاری اینگونه محافل که درظاهر امر؛ رنگ فرهنگی وادبی را بخود گرفته است درحقیقت ، ماهیت فاشیستی وبرتری جویی قبیلوی وقومی دارد که حتی خود پشتونها را درهمان شهرمالمو به قبایل مختلف وگرایشهای مختلف سیاسی تقسیم کرده است امروزبرتری طلبی های قومی وقبیلوی داخلی ، میان پشاتین نه تنها که دیوارهای بلندی چون دیوار چین را میان پشتون وغیر پشتون ایجاد کرده است بلکه روابط داخلی خود پشاتین را نیز سخت آسیب رسانده است. امروز درکشورهای اروپایی پشتونها هم باخودشان درجنگ واختلاف به سر می برند وهم با دیگران. ظهور انجمنهای متعدد فرهنگی براساس هویتهای قبیلوی وسمتی بنامهای: انجمن فرهنگی کنر، انجمن فرهنگی هلمند وپکتیا وقندهار وده ها انجمن فبیلوی دیگر درشهرهای اروپایی از تحمل ناپذیری وخودخواهی و موجودیت اختلافات ودشمنیهای داخلی قبیلوی میان پشاتین حکایت میکند. هرچند درظاهر امر این نامهای رنگارنگ فرهنگی وزیبا برای شنونده وخواننده در وهلهء نخست چیزی بنام اختلاف را درذهن انسان تداعی نمیکند ولی اطلاعات داخلی از درون هریک ازین انجمنها وروابط مسؤولان آنها با یگدیگر نشان میدهد که پشتونها حتی درکشورهای اروپایی نیز از همبستگی چندانی برخوردارنیستند. لطفا این گزارش را که یکی ازدوستان ازمکالمهء تیلفونی اش با محترم ببرک بارکزی در شهرمالمو فرستاده است به غوربخوانید:

.محترم بارکزی خود یکی از پایه گذاران سابق یک انجمن بنام:( اتحادیهء کلتوری افغانها) درشهرمالمومی باشد او درین گفتگوی تیلفونی میگوید:" اتحادیهء کلتوری افغانها درشهرمالمو که سابقهء سی ساله داشت با ورود خلقیها تقریبا ازهم پاشید؛ ما افغانها در ابتدا درمیان خود هیچ دشمنی وعداوت نداشتیم؛ درسالهای هشتاد میلادی که من تازه به شهرمالمو آمده بودم اتفاق واتحاد باشنده گان افغان این شهر برای تمام شهرهای اروپایی مثال زدنی بود ولی بمجردیکه پاهای کثیف و نحس خلقی ها خصوصا اشخاصی مانند غمخور به این شهررسید ازیک اتحادیهء کلتوری چهار اتحادیهء دیگر تولد یافت که حالا هرکدام آن براساس سمت وقبیله تقسیم شده اند. درحالیکه ما درگذشته دراتحادیهء خویش هم هزاره داشتیم هم تاجیک وهم ازبک وپشتون . هیچکسی ازهیچکس ما نمی پرسیدیم که ازکجای افغانستان استیم وبکدام زبان صحبت میکنیم؛ همه باهم روابط صمیمی برقرار ساخته بودیم درشادی وغم یکدیگر می رسیدیم؛ یک مکان کوچکی را هم برای ادای نماز وهم برای تجمع اعضای اتحادیه به کرایه گرفته بودیم وهیچ آثار خودخواهی وسمت پرستی وقومگرایی درمیان ما نبود هرکی رئیس اتحادیه انتخاب میشد او بیشتر ازدیگران؛ دربرابر اعضای اتحادیه وکسانیکه حق العضویت می پرداختند احساس مسؤولیت میکرد وکوشش مینمود که کاری کند که سبب خوشی ورضایت اعضای اتحادیه گردد ولی با پیدا شدن چهره های منحوس خلقی ها مثل ( منشی کوچی)؛ و(حکمت) و(غمخور) و(عبدالنبی الهام) که ازپشتیبانی وطنوال وخانمش داکترعزیزه برخورداربودند دیگر تمام آن صمیمیت ها برهم خورد. خلقی ها درقدم اول؛ با استفاده ازشعار قومیت وپشتونولی خودشان را داخل اتحادیهء ما ساختند ولی بمرور زمان درقدم نخست علیه شعایر مذهبی قرار گرفتند. غمخور کثیف درچند جلسهء اتحادیه باصراحت اعلان کرد که اگر شما نمازخوان استید چرا به افغانستان نمی روید درآن سالها که غمخور تازه به سویدن آمده بود طالبان برسر اقتدار بودند. البته دلیل آقای غمخور درآنوقت بحیث یک خلقی بی نماز توجیه پذیر بود که طالبان بیشترخاک افغانستان را درکنترول داشتند وامنیت را قایم کرده بودند ولی من دربرابرش ایستادم وگفتم:

غمخور!

ما وطن را از دست شما خلقیهای جنایت پیشه ترک کردیم؛ اگر شما وطن مارا خراب نمیکردید ما اینجا چه میکردیم ؛ توباید ازخواب گران برخیزی وباید بدانی که اززمانیکه ما به اینجا مهاجرشده ایم تقریبا یک نسل اینجا تولد وبزرگ شده اند ما چطور اینها را قناعت بدهیم که حالا به وطن آبایی شان که از دست شما وطنفروشان خراب گردیده بازگردند. غمخور با بی حیایی وپررویی صدا زد که : وطن را ما خلقیها خراب نکردیم بلکه قبل از آن همین نمازخواندن های شما بود که وطن را قرنها عقب مانده نگهداشت و شما بیسوادها حالا میخواهید سویدن را نیز مانند افغانستان بسازید. من دیگر کنترول بالای اعصاب خویش را از دست دادم ویکه راست به جانش حمله ور گردیدم، بعدازچند مشت ولگدی که به سر وصورت وی زدم؛ او همچنان خاموش می بود ولی بمجردیکه کمی دور تر شد باز صدا زد که: اگرنمازخوان استید بروید به مسجد عمومی شهر مالمو آنجا خدایتان را عبادت کنید اینجا چه بد میکنید؛. ما خلقی بودیم خلقی استیم وخلقی باقی می مانیم و از دست شما اخوانیها ومسلمان نما ها اینجا فرار کرده ایم؛ .اینجا یک دفتررسمی یک اتحادیه فرهنگی است که بنام اتحادیهء فرهنگی؛ ثبت وراجسترشده نه مسجد، ما نباید ازدفتر رسمی اتحادیه ؛ بحیث مسجد استفاده نمائیم. بار دیگر خواستم به جانش حمله کنم دیدم که مثل موش ازچنگم فرار کرد. این سخنان غیر مسؤولانهء غمخور احساسات بعضی ریش سفیدان راسخت جریحه دارساخت ویکی ازریش سفیدان که حالا دیگر درقید حیات نیست نزدم آمد وگفت ما که ازظلم وستم واعمال کفر آمیز خلقی های بی دین وظالم وقاتل به اینجا فرار کردیم خانه وکاشانهء خویش را ترک دادیم ولی حالا برایم چنان معلوم میشود که خلقی ها اینجا نیز مارا آرام نمیگذارند وما را از داشتن یک مکان مناسب بخاطر ادای نمازهای پنجگانه منع می نمایند خدا آینده را بخیر کند که همراه این خلقیها سخن ما بکجا می کشد.. من به رئیس اتحادیه که درآنوقت نادر بریالی بود پیشنهاد کردم که باید از ورود خلقی ها به اتحادیه جلوگیری نمائیم وبمقامات قضایی دولت سوئد شکایت نمائیم تا اینها را به میز محاکمه بکشاند ولی بریالی سخنان مرا کم بها داد. نادر بریالی استدلالش این بود که: معرفی نمودن این اشخاص در یک دولت بیروکراتی چون سویدن کار آسان نیست وما مجبور خواهیم شد که برای اثبات دعوا های خویش باید اسناد ومدارک معتبر را نیز پیشکش نمائیم درغیر آن خودما مورد پیگرد قانونی قرار خواهیم گرفت حالا کی حوصله دارد که دوباره به افغانستان برود ودربارهء هریک از این اشخاص اسناد معبتر راجمع آوری کند.

آقای بارکزی افزوده است: به نظرمن این ترس نادربریالی چندان توجیه پذیر نبود واینچنین استدلالهای بی پایهء وی چندان اساس حقوقی وقانونی نداشت؛ خلقی ها درابتدا که تعدادشان خیلی اندک بود وچشم شان نیز دراجتماع بازنگردیده بود وهیچ دست راست وچپ خویش را نمیدانستند درآنوقتها به قوانین بیروکراتیک دولت سوید آشنایی چندانی نداشتند؛ صرف محروم ساختن آنها ازعضویت دراتحادیه میتوانست آنها را زیرفشارقرار دهد وآنها را وادار سازد که به احساسات دینی ومذهبی دیگر افغانها احترام بگذارند. ولی ما برعکس از ورود خلقی ها استقبال نمودیم وآنها را بحیث نویسنده وشاعر وژورنالیست وخبرنگار پشتون به صدرجلسات اتحادیهء خویش نشاندیم ؛عزت واکرام نمودیم وقدردانی بعمل آوردیم. درمحافل ادبی شان که درحقیقت محافل سیاسی وتجمعات سازمانی بود ازجیب خود مصرف نمودیم ؛ چای های سبز وسیاه چاکلیت دار را هم به ایشان سرویس کردیم وتربیون اتحادیه را درخدمت شان گذاشتیم تاجاییکه اینها با ارتباطات قبلی که با دیگر شبکه های خلقی خویش در دیگرکشورهای اروپایی خصوصا انگلیستان داشتند ازطریق داوود جنبش دربرنامه های بی بی سی بحیث نماینده وسخنگوی رسمی تمام افغانهای شهرمالمو معرفی شدند. آنوقت دیگر کار ازکار گذشته بود ومن بعدازاین همه رسوایی به نادر بریالی گفتم که حالا سخن ازچی قرار است؟

بلاخره یک روز غمخوررا درجلسهء اعضای هئیت رئیسه احضار نمودیم ودرحضوراعضای هیأت رئیسه برایش گفتیم که تو بعدازین به هیچ صورتی سخنگوی این اتحادیه نیستی. تویک خلقی استی وما بخاطر افغان بودنت ترا بحیث عضو قبول کرده بودیم ولی تو تا آنجا پیش رفتی که دررادیو های بین المللی خود راسخنگوی تمام اعضای این اتحادیه معرفی می نمائی.

ولی دیدم که غمخور دیگر آن غمخور سایق نبود؛ او دیگر درکنارخویش یک تعداد خلقیهای دیگر منجمله سمونوال عبدالنبی الهام (که حالا دراستان هلمند بحیث قوماندان پولیس ایفای وظیفه می نماید) را درکنار خویش داشت وتهدید کرد که اتحادیهء جدید دیگری را تشکیل میدهد. بالاخره غمخور تهدید خویش را عملی ساخت او به همکاری رفقای همرزمش یک اتحادیهء دیگری را بنام اتحادیهء افغانهای اکادمیسن ازدرون اتحادیهء ما جدا کردند وریاست آنرا بدوش یکی ازشاگردان سلیمان لایق بنام داکترخلیل ساپی سپردند. دیده شد که آنها پشتونها را بین قندهاری وغیر قندهاری تقسیم کردند افراد حزبی وپشتونهای دارای سوابق خلق وپرچم زیرچتر یک اتحادیهء جدید بنام : اتحادیهء اکادمیسن های افغان جمع گردیدند و وعده سپردند که آنها قادر به تالیف یک لغت نامه بزبانهای سویدی / پشتو می باشند. آنها به این بهانه چند صد هزار کرون سویدی پول یکی ازموسسات علمی سویدن را درشهر اوپسالا حیف ومیل نمودند ولی ازآن زمان تاکنون که ده سال میگذرد هیچ خبری ازآن لغت نامه نیست. خلقیها دیگر پشتونها را که گویا اتحادیهء قبلی مربوط قندهاریهاست تحریک نمودند. از آن زمان به بعد فعالیتهای خلقیها زیرنام زبان پشتو وخدمت به فرهنگ وزبان پشتو که درحقیقت همان فعالیتهای حزبی وسازمانی خودشان می باشد شدت کسب کرد وبسیاری ازاعضای غیر پشتون اتحادیهء ما را ازما رنجاندند. روابط میان خانواده ها ازهم گسست. اختلافات زبانی وقومی بیشتر اوج گرفت که تاکنون این مصیبت ادامه دارد. حالا سخن بجایی رسیده است که پشتون به فارسیوان سلام نمیدهد وفارسیوان به پشتون بچشم یک خلقی وطالب نگاه میکند همهء اینها ثمرهء کار وفعالیتهای شباروزی خلقیها منجمله غمخور می باشد. درحالیکه اتحادیهء کلتوری افغانها که حالا حیثیت مادر دیگر اتحادیه های فعلی را دارد نه درگذشته سیاسی بود ونه هم حالاسیاسی است و با هیچ یک ازاحزاب سیاسی وتنظیم های جهادی بشمول طالبان ارتباط نداشت وندارد؛ اما غمخور خبیث نام اتحادیهء مارا درسایتهای انترنتی بد ساخته وحالا درخارج ازمالمو دیگراقوم وملیتها به پشتونهای شهرمالمو به چشم یک خلقی وفاشیست نگاه میکنند "

یک خبرنگار آزاد دیگر به نقل از یکی ازکارمندان سابق وزارت امنیت دولتی درزمان دکتورنجیب الله احمدزی؛ می نویسد: درتمام فعالیتهای نفاق افگنانهء غمخور درمیان پشتونها دستهای پنهانی اعظم سیستانی ازشهرگوتنبرگ سویدن دخیل می باشد زیرا غمخور ازخودش آنقدر کیاست وکفایت ندارد تا اتحادیه ایی را ازهم بپاشاند. اعظم سیستانی این ماکیاولیست کهنه کار بخاطر رسوایی های اخلاقی خانواده گی اش مورد تنفر پشتونهای مالمو وگوتنبرگ قرار دارد. این دوشخص بخاطر نفوذ میان پشتونها ضرورت به یکدیگر داشتند وتا اندازه ای توانستند یکی دیگررا در افکار عمومی بحیث شخصیتهای پشتوندوست ؛ تبلیغ نمایند.این دو شخص یعنی غمخور وسیستانی ازنام ویاد بسیاری ازبزرگان زبان وادب منجمله گلپاچا الفت وبینوا وغیره استفاده های سیاسی نمودند. ابتدا محفلی را بنام یادو بود ازشخصیت گلپاچا الفت ترتیب دادند ودرآن سیستانی بخاطر جذب وتحریک پشتونها یک مقاله ای را قرائت نمود که درآن حبیب الله کلکانی را بدون هیچ پیشدرامدی وبدون اینکه با اصل محتوای محفل کدام ربط منطقی داشته باشد با بدترین الفاظ یاد نمود. اعظم سیستانی وغمخورهمچنان ازنام وحضورشخصیتهای داکتر اکرم عثمان وداکتر اسدالله حبیب نیز بهرهء سیاسی بردند. ازدرون اتحادیهء دومی یک اتحادیهء دیگر که بیشتر اهالی پکتیا وخوست بود نیز جدا گردیدند واتحادیهء جدیدی را براساس تمایلات و وگرایشات قبیلوی خودشان ایجاد نمودند .

حالا وضعیتی حاکم شده است که یکتعداد پشتونهای بیطرف ؛ یک مسجد را تازه دریکی ازگوشه های شهر بنیانگذاری کرده اند ولی باچالشهای جدی روبرو می باشند که بیشتر این چالیشها اختلافات سیاسی وقبیلوی میان خود پشتونها می باشد. خلقیها مانند حکمت وغمخور محمدگل اندر وسلام اندر ومنشی کوچی فامیلهای غیر پشتونرا بخاطر نیامدن به مسجد افغانها تشویق میکنند وبه آنها تبلیغ می نمایند که شما خوب میکنید که به این مسجد نمی روید؛ همین مساجد بود که نسل پشتون را جاهل وعقب مانده نگهداشت واز پشتونها طالب و تروریست وانتحاری ساخت وحالا درسویدن نیزگریبان ما را رها کردنی نیستند ولی ازجانب دیگر درین کوشش اند که آنها را جذب اتحادیه های حزبی وسازمانی خودشان سازند واز وجود آنها بحیث یک حربه و وسیلهء تبلیغاتی کاربگیرند که گویا دربرابرغیر پشتونها کدام ضدیت وتعصبی ندارند. درحالیکه نسبت به هرپشتون بیطرف ومسلمان دیگر؛ همین خلقیهای خبیث دربرابر زبانها وقومیتهای بیچارهء دری زبان تعصب ونفرت دارند"

حالا باخواندن این گزارشها پرسشهای که مطرح میشود خلقی ها چگونه میتوانند خودشانرا نماینده گان برحق ناسیونالیزم پشتون جا بزنند؟ آیا کار وفعالیتهای بظاهر فرهنگی خلقیها درشهرهای اروپایی منجر به ایجاد اتحاد حلقه های پراگندهء پشتونی خواهد شد ویا اینکه برعکس پشتونها را هم میان خودشان بیشتر پراگنده ومتفرق خواهد ساخت وهم دربرابر زبان فارسی ودیگرملیتها آنها را تحریک خواهد کرد؟ چه چیزی میتواند که ناسیونالیزم پشتون را درمیان نسل جوان وتولدیافته درکشورهای اروپایی زنده گرداند؟ ازنظرداعیه داران ناسیونالیزم پشتون چنانچه که آقای انورالحق احدی نیز این را درمصاحبه اش باتلویزیون هرات ابراز نمود زبان پشتو باوجودیکه اکثریت گوینده گان سرزمین کنونی افغانستانرا تشکیل میدهد یک زبان محکوم بوده است. اما پرسش این است که چرا پشتونها به عوض تقویت زبان مادری خودشان درپی نابودی وقطع خطوط ارتباطی میان گوینده گان زبان فارسی باهمزبانان شان خارج ازمرزهای افغانستان فعلی اند وهرنوع فعالیتهای مشابه فرهنگی را بچشم دشمنی وعداوت نگریسته و بنام فعالیتهای نوکران ایرانی وشورای نظار وغیره محکوم میکنند؟

چرا برگزاری اینچنین محافل ادبی وفرهنگی ازطرف پشتونها آنهم ازطرف خلقی های بدنام نماد ملی گرایی وشجاعت و وطندوستی شمرده میشود واگر تاجیکی ویا هزاره ای ویا ازبیکی همچومحافل را برای جوانان فارسی زبان وترک زبان تدویر نماید فورا برچسپ تجزیه طلبی وفاشیسم قومی میخورد؟

شاید پاسخ منطقی این باشد که پشتونها ایجاد یک نظام مدرن براساس تیوری (دولت / ملت) را مانند ترکیه واسرائیل؛ درگرو احیای زبان پشتو وتحمیل آن بالای دیگرخلقهای این کشور میدانند. برای رسیدن به این مامول باید نخست هویت زبانی پشتونها احیا گردد.وزبان پشتو بحیث یک زبان رسمی درتمام دفاتر دولتی ومطبوعات ومدارس تاسطح ریاست جمهوری وسازمان ملل متحد مانند دیگرزبانهای رایج دنیا چون تـرکی، عربی وفارسی مورد استفاده قرار بگیرد، چه آنهایکه ازنظر تباری پشتون استند ویا نیستند باید قادر به فهم زبان پشتو باشند. روی همین علت است که آنها یک اصطلاح را بنام : ترمینالوژی ملی!!!!!!؟ بعداز دستبرد زدن دراثنای تصویب قانون اساسی دورهء انتقالی حامدکرزی برخلاف قانون اساسی بوجود آوردند که: یک سلسلهء مصطلحات پذیرفته شده به نام ترمینالوژی ملی باید حفظ گردد. این ترمینالوژی ملی ازنظرپشتونها همانا: پوهنتون ؛وزیژنتون وروغتون وستره محکمه وسارنوالی و سارندوی ودرملتون وپوهنزی و رتبه های عسکری مانند جگرن وتورن وجکتورن ودگرمن ودگروال ؛ سمونوال وسمونمل سمونیارو القاب علمی دانشگاهی چون: پوهیالی وپوهنیار وپوهنمل وپوهاند وحقوقپوه وحقوقمل وغیره کلمات نامفهوم می باشد معادل فارسی آنرا پشتونها تجاوز برحریم ملی فرهنگی خویش ازسوی ایران می شمارند. پشتونها مدعی اند که باید غیر پشتونها این اصطلاحات را بخاطرحفظ وحدت ملی احترام بگذارند وازاستعمال کلمات معادل این اصطلاحات که بیشتر درایران کاربرد دارد خودداری ورزند. اما بخش افراطی تر قومگرایان پشتون به این هم بسنده نمیکنند بلکه میخواهند تمام مامورین دولتی در دفاتر و وزارت خانه ها مکاتیب رسمی شانرا به زبان پشتو بنویسند واحکام شانرا بزبان پشتو اصدار فرمایند. ازنظر این طیف از باسوادان پشتون تا وقتیکه مشکل زبانی درین کشورحل نشده است هویت ملی افغانی یک ادعای پوچ وبی معنی است. این گروه از افراد به این باورند که پشتونها درکشورخودشان ازکراچی تا دریای آمو مانند سیاه پوستهای افریقای جنوبی درزمان اپارتاید؛ مظلوم بوده ومورد تبعیض قرار گرفته اند. چگونه امکان دارد که یک فردی که ادعای ریاست جمهوری بالای یک ملت ومردم را می نماید بزبان آن ملت سخن نزند درسازمان ملل متحد بیانیهء رسمی خویش را بزبان انگلیسی ویا زبان یکی از اقلیتهای قومی ایراد کند. اگر سرود ملی بزبان پشتو است چرا رئیس جمهورکشور درتمام مجالس ومحافل سیاسی ودیپلماتیک اززبان پشتو کار نمیگیرد. البته این انتقاد تنها امروزمتوجه آقای کرزی نیست بلکه پشتونها مدعی اند که از بدو تاسیس سازمان ملل متحد تا امروز زبان پشتو قربانی هژمونیزم زبان فارسی گردیده است. تمام افراد اول مملکت درتاریخ افغانستان ازپادشاه گرفته تا نخست وزیران ورؤسای جمهور ونماینده گان دیپلوماتیک افغانستان درسازمان ملل متحد باوجودیکه ازنظر تباری پشتون بوده اند ولی بازهم بزبان فارسی سخنرانی نموده اند؛ درحالیکه این زبان برای عامهء پشتونها یک زبان بیگانه است . کسیکه نداند که رئیس جمهور کشورش یا پادشاه کشورش چه میگوید آیا منطقی خواهد بود که از او انتظار داشت تا اوخودش را انتحار نکند ویابه شبکه های تروریستی پاکستان که اکثرا هم تباران وی می باشند نه پیوندد؟ یک پشتون چگونه خودش را بحیث یک شهروند متساوی الحقوق بادیگران احساس نماید که زبانش نه در دفاتر دولتی ونه هم دربازار ونه هم در محل کار آن؛ کاربرد نداشته باشد؟ ازدید پشتونها زبان فارسی بزرگترین ظلم فرهنگی را بالای آنها روا داشته است ودرطول تاریخ؛ هویت فرهنگی وملی پشتونها را هم در داخل وهم در بیرون تحت الشعاع قرار داده است؛ وحتی این ظلم واستبداد فرهنگی دری زبانانرا درحق پشتونها نمیتوان با ظلم واستبداد فرهنگی نظامیان پاکستانی قابل مقایسه دانست. زیرا پشتونهای قبایل سرحد درساحهء نظام فدرال درآنجا آزادیهای مشروع ومشروط فرهنگی خویش را درطول تاریخ داشته اند درحالیکه افغانستان ادعا دارد که سرزمینهای کنونی پشتونخوا جزو قلمرو افغانستان تاریخی است چگونه پشتونها اعتماد نمایند که با الحاق به سرزمین مادر؛ مورد تبعیض واستبداد فرهنگی وزبانی قرار نمیگیرند؟ تا چه وقت میتوان این ظلم را تحمل نمود؟ چرا زبان پشتوبحیث زبان رسمی ودیپلوماتیک کاربرد عملی ندارد؟ . بناء بخاطر حل این مشکل نخست باید مشکل زبان حل گردد وزبان پشتو هم در ارگ ریاست جمهوری وهم درمقرسازمان ملل متحد توسط رئیس جمهور کشور تمثیل گردد.

اماباتمام این ضجه ها وفریادهای بظاهر دادخواهانهء یک عده افراد احساساتی وتنگنظر پشتون ازنظرعملی پشتونها با چالش های شدیدی روبرو می باشند . زبانشناسان پشتون حتی بخاطربوجود آوردن یک زبان معیاری برای تعلیم وآموزش زبان پشتو بحیث زبان مادری شان بایکدیگر دچار تفرقه واختلاف می باشند ولی بخاطر اینکه غیر پشتونها ازین موضوع آگاهی نیابند این موضوعات را به نحوی کتمان می نمایند ودر اخبار منتشرشده ازسوی سایتهای انترنتی قصدا وعمدا ازنشر این خبرها برخلاف تمام معیارها وضوابط خبرنگاری طفره میروند .

بحث زبان معیاری پشتو میان شاگرد واستاد یعنی آقای محمد معصوم هوتک ودکتورمجاوراحمدزیار؛ که شاگردرا وادار ساخته است تازیرنام مستعار هارون خیل شعشعی به استادش بی احترامی کند؛ عمق اختلافات فکری خود پشتونها را نشان میدهد. افرادی مانند سیدخلیل الله هاشمیان با آنهمه اکت ها واداهای بظاهر پشتوندوستانه درین اواخر اعلان کرده است که باید زبان پشتوی افغانستان ازکلمات پشاوری پاک گردد. آقای هاشمیان زبانهای پشتو وفارسی هردورا زبانهای عقیم ونا زا میداند که مانند عربی قابلیت زاییدن کلمات را ندارند. ازنظر آقای هاشمیان اینکه خداوند قرآن را بزبان عربی نازل فرموده حکمت درآن بوده که زبان عربی زبان زایا می باشد که کمترزبانی میتواند ازین نظر بازبان عربی همسری نماید

آقای محمد معصوم هوتک یکی ازشاگردان پوهاند دکتورمجاور احمدزیار که گاه گاهی زیرنام مستعار هارون خیل شعشعی درسایتهای پشتو علیه استادش مقاله می نویسد. ایشان قبلا خلقی تشریف داشتند ولی حالا دفتربازرگانی سیاسی را بنام زنده یاد مولوی صالح محمد هوتک درکانادا وقندهار گشوده اند تا خلاء رهبری درمیان پشتونها را پرسازند

نخبه گان پشتون دراروپا درشرایط حاضر ازفرط بیکاری وبی مضمونی سال یکبار به بهانه های مختلف درشهرهای مختلف اروپایی گردهم جمع میشوند ولی بعوض اینکه درغم تقویت زبان پشتو باشند برعکس دهل دشمنی بازبان فارسی را هرچه بلند تر بصدا میاورند ومحفل ادبی وفرهنگی را به محفل سیاسی وقبیلوی تبدیل می نمایند . بار مسؤولیت تمام حوادث خونبارگذشته را بگردن غیر پشتونها می اندازند؛ خودشان را مرد میدان وشمشیرزن ومدافع وطن خطاب میکنند ودیگران مزدوران بیگانه و اقلیتهای وطنفروش که به زور وسلاح قوای اجنبی بقدرت میرسند. گاه می گریند؛ گاه میخندند؛ گاه چنگ ودندان نشان میدهند؛ وگاه دشنام میزنند. درحالیکه اگر قضایا را ازدریچهء تنگ تعصبات قومی ننگرند و واقعیتهای ملموس جامعهء کنونی افغانستان را با اعصاب آرام وبدور ازتعصبات قومی نگاه نمایند هیچ مشکلی باقی نمی ماند.

آقای مفتون یکی ازسخنرانان محفل که بالای سازمان یونسکو خشمگین است که چرا زبان پشتو را زبان مرده خوانده است

طوریکه دربالا به آن اشاره شد که: این حق مسلم پشتونها است که خودشانرا ازنژاد هندواروپایی بدانند وبرای ایجاد همبستگی ملی ضرورت داشتن یک زبان واحد ملی را میان خودشان احساس نمایند و بحیث یک کتلهء ملی واحد درصحنهء جهانی ومنطقوی تبارز نمایند ولی درصورتیکه زبان پشتو نتواند درین عرصه نیازآنها را جوابگو باشد؛ درینجا تقصیر زبانهای دیگر چون فارسی وترکی وعربی واردو چیست؟ چرا اینها بعوض تقویت زبان مادری؛ بدشمنی با زبانهای اردو وفارسی وحتی عربی برامده اند؟ چرا ناسیونالیستان پشتون مسأله زبان را با مسالهء قدرت قومی یکی میکنند واشخاصی مانند رحمت ربی زیرکیار عدم کاربرد زبان پشتورا درارگ ریاست جمهوری مساوی به مرگ تمام پشتونها میداند؟ ایندو بهم چه ارتباطی دارند؟

بهرحال؛ صحبتهای آقای معصوم هوتک درشهرمالمو، نکات خیلی مهمی درخود داشت. او برای حاضران محفل باصراحت وشجاعت اعتراف نمود که ایجاد زبان معیاری واحد برای پشتونها درشرایط کنونی خیالی بیش نیست. آقای معصوم هوتک درآن سخنان تاکید نمود که ما پشتونها که تاهنوز میان خودما نتوانسته ایم حداقل یک لهجهء گفتاری معیاری داشته باشیم چگونه ممکن است که زبان معیاری واحد نوشتاری را بوجود آوریم؟ ما پشتونها که تا حالا نتوانسته ایم اختلافات ما را در دو حرف (س) و(ش) حل نمائیم چگونه میتوانیم زبان معیاری نوشتاری وگفتاری بوجود آوریم؟ این اعتراف آقای معصوم هوتک خیلی صادقانه می باشد وحقیقت نیز همین است که مردمی که بعدازگذشت چندین قرن میخواهند یک اثر ادبی عربی را بنام (هزارویک شب) تازه بزبان پشتو برگردان نمایند آنها برای علوم دیگر باید چقدر وقت داشته باشند که همهء آثارعلمی وهنری وادبی را بزبان پشتو برگردان نمایند. شاید بهترین راه وکوتاه ترین طریق برای متمدن ساختن پشتونها ازنظر نسل تحصیلکردهء اروپایی پشتون ؛ این باشد که پشتونها باید یکی اززبانهای اروپایی را بحیث زبان رسمی ودومی خویش بپذیرند تا به آن وسیله بتوانند ازتاثیر زبانهای فارسی واردو که قرنها هویت ملی آنها را تحت الشعاع قرار داده است رهایی یابند. ازمیان زبانهای اروپایی زبان انگلیسی حالا متعلق به انگلیس ها نمیشود وبه زبان جهانی تبدیل شده است حتی بسیاری از قبایل مختلف افریقایی نیز این زبان را بحیث یک زبان بین التفاهمی داخلی و وسیله ایی برای یکپارچگی و وحدت ملی شان پذیرفته اند. درهندوستان نیز زبان انگلیسی زبان مشترک میان زبان های مختلف می باشد.

حالا نخبه گان پشتون میخواهند که بمرور زمان برای زبان انگلیسی چنین موقعیت وجایگاهی را قایل شوند مقدمات این کار حالا فراهم شده است. فلم هنری استرالیایی بنام (شترسواران افغان) که توسط آقای فهیم هاشمی تولید گردیده است درین تازه گیها روی پرده سینماهای جهان به نمایش گذاشته شده است. درین فلم معلوم میشود که دوصدسال قبل شترسواران افغان توسط انگلیسها به استرالیا برده شده اند ودرآنجا همین شترسواران بودند که درقدم اول مساحت استرالیا را معلوم کردند وبعد درراه بنای خط آهن درآنکشور سهم گرفتند. این فلم ؛ سابقهء دوستی وهمکاری میان انگلیس وافغان را درپهنهء تاریخ نشان میدهد ودوم اینکه کاربرد کلمات انگلیسی امروز با الفبای پشتودرمیان نویسنده گان پشتون عام گردیده است مثلا: د ایمنستی اینترنشنل سازمان وایی. ترجمه: سازمان عفو بین الملل میگوید.(مقاله ای ازمیرویس جلالزی درکابل پرس) دایمرجنسی حالت اعلانول درئیس جمهور لخوا.ترجمه: اعلان حالت اضطرار ازطرف رئیس جمهور.(سایت تول افغان) دیونانید نیشن جنرال سکرتربانکی مون داسی وایی. ترجمه: بانکی مون منشی عمومی سازمان ملل متحد میگوید (سایت لروبر) وغیره که تقریبا کلمات انگلیسی پشتونیزه شده اند این نوع مثالها را میتوان مقدماتی برای جایگزینی یک زبان دومی برای پشتونها تلقی نمود.
اما حالا نقش زبان پشتو را درمیان خانواده های مختلط افغانستانی چون پشتون وتاجیک ؛ پشتون وهزاره وپشتون وازبیک دراروپا چگونه می یابیم؟
. امروز دراکثر خانواده های پشتون که نسلهای شان درکشورهای اروپایی تولد وبزرگ شده اند اگر کدام خویشاوندی وقرابت خونی با بعضی فامیلهای غیر پشتون وفارسی زبان ویاترک تبار پیدا شود دیده میشود که هیچ یک ازدوطرف به زبان های پشتو یا فارسی حل مطلب نمی نمایند بلکه همان زبان اروپایی کشور متبوع ویاهم زبان انگلیسی بحیث زبان مشترک آنها عملا پذیرفته شده است.

مشال بریالی جوان پشتونی که درکشورسوید بدنیا آمده است ولی حالا با اقارب ونزدیکان غیر پشتون خویش نمیتواند بزبان فارسی حل مطلب نماید وی ازطرف والدینش درکودکی تشویق شده است تا زبان فارسی را یاد نگیرد؛ او اکنون درچهره نما یا صفحهء فیس بوک خویش ازعملکرد والدینش سخت ناراض می باشد

مثلا درهمان شهرمالمو؛ محمد نادربریالی رئیس سابق انجمن فرهنگی پشتونها که دربالا از او یاد شد و مدتی درکابل بنام درکرسی معینیت وزارت فوائد عامه در کابینهء حامد کرزی تکیه زده بود اورا درینجا مثال می آوریم: اوبا غیر پشتونها نیز قرابت وخویشاوندی دارد ولی اولادهایش با خویشاوندان فارسی زبانشان به زبان سویدی حل مطلب می نمایند. یکی ازپسران محمد نادر بریالی درفیس بوک بنام (مشال بریالی) که متولد کشور سوید وفارغ تحصیل یکی ازدانشگاه های آنکشور می باشد درصفحهء فیس بوک خویش به یکی از دوستان خویش بزبان سویدی نوشته است که ":من خودم پشتون استم وهمیشه برقومیت خویش افتخار میکنم. درخانه، ما با همدیگر بزبان پشتو صحبت میکنیم ولی زمانیکه با پسران عمویم ویا پسران عمه ام که آنها درکابل تولد وبزرگ شده اند وزبان شان دری می باشد مقابل می شویم نه آنها پشتو صحبت کرده میتوانند ونه هم ما بزبان دری ؛ درعوض بزبان سویدی حل مطلب می نمائیم" شما فوتوی مشال بریالی را درین مقاله می بنید که ازصفحهء چهره نمای وی کاپی گردیده است.
نتیجه:
آنچه تاکنون گفته آمدیم؛ چنان معلوم شد که خلقی ها وهم تعدادی از پرچمی های پشتون نظیر آقای مرادزی درشرایط حاضر بخاطر کتمان جنایات گذشتهء شان درحق تمام ملیتهای افغانستان بشمول پشتونها اکنون خودرا بحیث تیکه داران فرهنگ وزبان پشتو جا زده اند. خلقی ها درک کرده اند که با بازی نمودن کارت قومیت وزبان پشتو ؛ حالا بهتر ازهرزمان دیگر میتوانند توده های بی خبر واحساساتی وجوانان ساده دل پشتون را درجوامع اروپایی بفریبند. خلقی ها اکنون خودشانرا همرنگ جماعت ساخته اند ومیخواهند باکاروان زمان بدون اینکه کسی از ایشان درزمینهء جنایات گذشتهء شان پرسشی بعمل آورد بپیوندند. اگر درانقلاب کبیر ثور؛ زیرنام دیکتاتوری پرولتاریا و مبارزه علیه طبقات ستمگر واستثمارگر؛جوی های خونرا جاری نمودند وافغانستان را از وجود اشخاص چیزفهم وتحصیل کرده محروم ساختند؛ دیری نگذشت که زیر نام طالب وملا سربالا کردند وماشین جنگی طالبان را بحرکت آورده وباردیگر آجندای قومی وفاشیستی خویش را زیرنام مقدس طالب وملا درشمال افغانستان اجرا نمودند؛ زمینهای شمالی را به آتش کشیدند؛ بتهای بامیان را با آن همه قدامت فرهنگی آن بخاطر خوشی باداران پاکستانی وعرب شان منفجر نموده وبا خاک یکسان ساختند درمزار ویکاولنگ انسانهای بی گناه را بجرم هزاره بودن وتاجیک بودن تصفیهء نژادی نمودند ولی حالا پوشت ملی گرایی وفرهنگ پشتو وزبان پشتو را به تن نموده اند.

عبدالسلام اندر سابق قوماندان زندان پلچرخی کابل متهم به قتل وشکنجه وآزار زندانیان بوده ولی حالا بحیث شاعر زبان پشتو وآموزگار زبان مادری پشتونها برای اطفال خوردسال تغیرمسلک داده است

خلقی ها با استفاده ازنام طالب وملا از ساده گی وجهالت وتحجر طالبان اوغانی چنان ضربات مهلک برپیکر اسلام ومسلمانان وارد نمودند وچنان خدمتی برای دشمنان اسلام چون صهونیزم بین المللی وعیسوی های افراطی نمودند که آنها تا هزار سال دیگر میتوانند دربسترهای خویش؛ آرام بخوابند ومطمئن باشند که دیگر هیچ تهدیدی ازناحیهء مسلمانان متوجه منافع آنان درافغانستان وپاکستان نیست.

خانم شهلا عزیزی نفر دست راست مادر مشال بریالی که اولادهایش را ازفراگیری زبان فارسی منع نموده است. این خانم بدون استحقاق علمی اکنون به کرسی آموزگاری زبان پشتو درمدارس سویدی تکیه زده است وجوانان را به تعصب ونفرت قومی تشویق میکند

اما راه حل چیست؟
به نظر این قلم راه حل درشرایط کنونی این است که پشتونهای غیرقبیلوی وباوجدان وانسانهای که دل شان بخاطر انسان وانسانیت می سوزد باید بیشترازین برای خلقیهای افراطی میدان ندهند تا ازنام وآدرس قومی آنها استفاده جویی های سیاسی نمایند. اشخاصی نظیر محترم ببرک بارکزی، که بامشتهای کوبنده اش برفرق خلقی ها تعدادی ازآنها را ازشهرمالمو فراری وتعدادی دیگری را به سرنماز آورده است همچو اشخاص باید وارد میدان سیاست وعمل گردند وازحالت پسیف بودن وغیرفعال بودن خودشانرا بیرون آورند ودرروشنایی حقایق تاریخی این را درک نمایند که اقوام وفرهنگ غیر اوغانی چون ترکها وتاجیکها وهزاره ها درافغانستان کنونی نیز ازملیتهای گشن بیخ وبومی این سرزمین اند؛ وزبان فارسی بحیث یک زبان مشترک همهء این ملیتها بشمول پشتونها بین التفاهی بوده وهمیشه مثل یک پل رابط میان این خلقها درطول تاریخ نقش بازی نموده وهویت ملی وتاریخی این خلقها را هم در داخل کشور وهم دربیرون ازمرزهای کنونی تشکیل میدهد. هرنوع برتری طلبی وافزون خواهی وتلاش برای محو زبان وهویت فرهنگی دیگران عواقب ناگواری را درپی دارد وبیشتر پشتونها را درانظار دیگران می کوبد ودر درون کشورهای منطقه چون افغانستان وپاکستان وایران وکشورهای شمال، پشتونها بحیث یک ملت انتحارگر؛ طالب پسند؛ نا تحمل؛ ناشیکیبا؛ بی فرهنگ؛ لجوج وسرتمبه وعهدشکن وناسپاس معرفی گردیده وبیشتر منزوی ومطرود میگردند ودشمنی ها وخصومتهای قومی تا ابد درین گوشهء آسیا ادامه میابد.
درحالیکه عصرامروز، عصرتفاهم وگفتگو است. درین عصرتنها آن ملتها وزبانها میتوانند دربین سایرجوامع وملل نفوذ پیدا نمایند که ازعشق ومحبت وانسانیت حرفی برای گفتن داشته باشند نه ازانتحار وقتل عام وشکنجه وسوختاندن شهرها.

یاهو

با احترام
پرویز بهمن

ایمیل تماس:

parvisbehman rocketmail.com
عکس ها وتبصرها:

مردیکه بطرف چپ درکنج نفر آخری نشسته است وباسبیل های سیاه وعینکهای دودی چون روباه بطرف کامره نگاه میکند؛ درزمان زنده یاد ببرک کارمل منشی حزبی یکی ازمدارس اسلامی دولتی شهرکابل بوده است. رفیق زرنگار درسفر امسال خویش به افغانستان درمورد این آقا معلومات کافی را بدست آورده است. رفیق زرنگار درملاقاتی که بامحترم مولوی ظاهر داعی یکی ازعلمای اسلامی شهرکابل که حالا استاد دانشگاه وامام مسجد می باشد داشت موصوف برای وی اظهار نموده است که: " این شخص سیف رحمان ساپی نام دارد و زمانیکه من دانشجوی مدرسه علوم عربی بودم؛ این شخص با استفاده ازموقف حزبی اش به ده ها نفر استاد وهمکلاسان ما را راهی دیار عدم ساخته است". این شخص حالا درشهرمالموی سویدن خودرا تغیرنام داده وهویت اصلی خویش را مخفی نموده است او حالا ریش فرانسوی دارد که درتصویر پائین اورا با سر کل اش وعینکهایش میتوان دید.زمانیکه رفیق زرنگار درشهرمالمو بود درمورد این شخص میگفت که اوحالا بنام مولوی تغیراسم داده است و ازنزدیکان دکتورخلیل الله ساپی یکی ازشاگردان سلیمان لایق می باشد. رفیق زرنگارمیگفت که چندباری دکتورخلیل ساپی قصد کشتن اورا نموده بود ولی موفق نگردیده است . این شخص که دراصل خلقی بوده ولی ازاعتماد وصداقت وپاکی پرچمی های لغمان استفادهء سوء نموده ودرپوست آنها داخل گردیده بود ولی حالا برضد همان حزب ودولت شعار میدهد وبه کارمل بزرگ توهین روا میدارد.
درین تصویر که محترم عبدالله احسان مسؤول سایت وزین لر وبر برایم فرستاده است درقطار سوم ازچپ بطرف راست نفر دومی باریش فرانسوی اش وعینک همان سیف رحمان سافی است که تفصیل آن درتصویر بالایی ذکر گردیده است
جوانیکه با پیرهن خط دار دستهایش را بلند نموده درحال کف زدن است همان آقای ببرک بارکزی است که بامشتهای کوبنده اش برفرق حبیب الله غمخور اورا اکنون به سرنماز آورده است ورفقای دیگرش را مانند عبدالنبی الهام به افغانستان فراری ساخته است. آقای الهام دریک تماس تیلفونی بایکی ازرفقای پرچمدار درشهرمالمو گفته است که: سویدن را بخاطر ببرک بارکزی ترک داده است واکنون بحیث قوماندان پولیس استان هلمند ایفای وظیفه می نماید
این اطفال معصوم پشتون چه گناه دارند زمانیکه خانمهای متعصبی چون شهلا عزیزی ومردانی مانند سلام اندر که زمانی قوماندان زندان پلچرخی بوده و دیگر خلقی های افراطی آنها را برضد زبان فارسی تشویق میکنند وجز افغان دیگر ملیتها را درنظر آنها دشمن وبقایای چنگیز ومغول وتیمورلنگ معرفی میکنند. آیا بزرگان پشتون مسؤول این جنایت تاریخی درحق نسلهای آیندهء شان در اروپا نیستند؟
ملگری عبدالنبی الهام ( نفر وسطی درمیان زنده یاد وطنوال ومنشی کوچی مشهور به منشی چانته) که بخاطر نفرت ازببرک بارکزی کشورسوید را موقتا ترک داده است؛ اکنون در ادارهء حامد کرزی بحیث قوماندان پولیس استان هلمند ایفای وظیفه می نماید. درین عکس ملگری منشی کوچی دست معیوبش را زیر چادر پنهان نموده است
عکس از محترم شیرزاد
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به افراد و اشخاص سیاسی کشور از دیدگاه قومی ننگرید بلکه در پی شخصیت ان باشید و مفکوره اش را بجوئید نه زبان و قومیتش را ٠
    بهمن اين مکر وحيله روباه مانند تان به جاي نمي رسد اين منفي بافي تان نشان ميدهد که تا چه حد حسود هستيد و حسادت عمل شيطان است

    • arya
      دانشگاه حقوق کابل نظرش چیست؟ ها ها ها
      مردم پشتون دلیل اصلی بحران در داخل و خارج از کشور هستند. وسلام

  • نام احمقانه ای به مقاله ات داده ای بهمن!
    ازاین تصاویرومحافل وباهم آیی ها تصورات خوبی به آدم دست میدهد,آدم ها حقیقی اند ,حرفها ورازونیازها وگرامی
    داشتن هریکی دیگری را زنده حقیقی ووطنی اند. دردنیای غم اندوددوری ازوطن بووحال وهوای وطن رانمیگذارندکه فروکشد وخاک شود ودود!خیلی شادمیشوم که برادران وخواهران هموطن راچه پشتون باشند چه هزاره ویاازبیک وترکمن ویاتاجک ویاهندوی هموطن که به یاد وطن وبه یاد خاطره هاویادواره های وطن باشندوباهم نزدیک ومتحد .چه زمینه تخریبی راشمادرهمچومواردمیبیند؟چه کنش واکنش ناشایسته ای راشماانگشت گذاشته اید؟چه پیغامی ازاین سیاه نویسی وبه کی هادارید؟توکه مردنام نیستی ,زیرانامت قلابیست,توکه مردهویت نیستی ,زیراتصویری خودت وحلقه ای ناجوانمردت راولوکه دل شیربه دل تان ببندندبه سایت کشیده نمیتوانی,پس تومریض که همیشه کمربه تخریب خوبترین وپرغرورترین آدمها بسته ای اصل ونسب وریشه وماوای شماچست وکیست وکجاست؟
    توکه برادران پشتون رابه نامهای قبیله وبی فرهنگ ووحشی !!!میکوبی وتوهین میکنی درحین حال خود ت رادرهمه هرزه نامه هایت پیرودواتشه کارمل وبالنتجه پرچمی دوآتشه جامیزنی,مگرنمیدانی که بساجوانان قبیله (به گفته خودت شخ بروتها )درکناررهبرت بودندوبه حرافی ها ولفاظی های رهبرورهبران پرچم یعقین اورده بودندوقربانی هادادند,اتفاقاکه به اصطلاح شماپرچم -نظاری هااعضای متعلق به قبییله !!! پرچمی هابودندکه قربانی دادند وحاضربه قربانی بودندنه شمابه اصطلاح عوام, تیفتک ها ولشمک ها(این نامی بودکه کوچه به پرچمی های شهری داده بود).
    پس شماهمه تان دروغ میگفتیدوبادروغ زندگی میکردید وقت نیازپشتون قبیله !!! وبی فرهنگ !!!نبود هم برای پرچم وهم برای جمعیت -شورای نظاروحالابه غیرازخودشماها همه مردم افغانستان عقب مانده ,ناقص ونادان اند.
    به تمام روشنگران ,روشنفکران,قلم بدستان واهل فرهنگ کشورمان پیشنهادم اینست که هرمسایلی ,مواردی, نقدی ودیدگاهی دارندمطرح کنند ,باشهامت وصراحت مطرح کنند وبه چالش کشنداما:
    هرگز,تکرارمیکنم هرگزاززاویه دشمنی مردمان,مذاهب ,زبان,رسم ,عقاید وملیت ها وقوم های وطن نه !به هیچ وجه نه! زیرااین ره دشمنیست ,ره خون ومرگست ,ره ویرانی وویرانگریست سوختن شهرهای ماست ,ره سوختن قریه وروستای ماست.به مبلغین جنگ ,بدی دروغ ودشمنی باید دندان شکن نه گفت.
    تشکر

    • آقای کابل وطن!
      هرچند کلمات مرا احمقانه خوانده اید ولی پیام مختصرجنابعالی شرشار ازحماقت بود. اگرمقاله را تا آخرمیخواندید بدرستی میدانستید که من تمام پشتونها را قبیله ایی وبی فرهنگ نخوانده ام؛ بلکه هدف مشخص این مقاله نظر به اطلاعات مشخص همان خلقی های گرد پا می باشند؛ همین آقای ببرک بارکزی که بامشتهای کوبنده اش برفرق خلقی ها کوبیده خودش پشتون می باشد. بناء تمام پشتونها مشمول این مقالهء من نیست.
      زیاد کوشش نکنید که ذهن خواننده را به انحراف بکشانید خوب میدانم که آبشخور فکری تان ازکجا آب میخورد. جناب عالی یکی ازهمان فراری ها وگریزی های نجیب گاو استی که مانند رهبرت نیمه شب دریک سازش پنهانی با بینین سیوان خواست حزب ودولت را بدشمنان دیرینه اش بسپارد وخود عازم دهلی جدید گردد. ترا بخداوندقسم میدهم که آیا شرم نیست که هنوزهم شما انسانهای بی وجدان از وطن و وطندوستی لاف میزنید. حالا شما مدافعان حقیقی وطن شده اید دیگران همه وطنفروش وروس پرست آیا این خودش یک شوخی ومسخره گی با شعور مردم نیست؟
      ولی مطمئن باشید که کسی تاریخ را مسخ کرده نمیتواند هنوز شما تازه در اول راه قرار دارید اسناد واطلاعات زیادی ازخیانتها وجفاهای شما گاو پرستها درتبانی با گرد پاهای خلقی درسایتهای انترنتی به نشر می رسد
      با احترام
      پرویز بهمن

    • بهمن ساختگی!
      من وقت خیلی خیلی ارزشمندم راهرگزبه خواندن دشنام نامه های تووهمپالگی هات ضایع نمیسازم ,زیراتمامی جغرافیای ذهن مریضت راباهمه زوایای ان فقط بادیدن نام قلابی ایکه حالاسمبولی شده است ازپستی ,بی وطنی ,بی شرافتی ,گندیدگی و.....به خوبی تمام میشناسم ومیدانم .خواندن هرزنامه هات راتوهین به ذهنم میدانم,دربرابرتباه ساختن وقتم باخواندن نامه های یک جاسوس بی وطن پرچم-نظاری مانندتووتوهاصفحات ازتاریخ ,فصول ازرومان های خوب ,اوراق ازشاهنامه جاویدان,صفحات شورانگیزازدیوان شمس,دیوان اشعارحمزه شینواری,خوشحال ختک ,زرین انزور(باپوزش انزورراطوریکه باید بنویسم نمیتوانم چون درکیبورد برنامه نویس زبان پشتوندارم)اژدهای خودی,سراج التواریخ,افغانستان درمسیرتاریخ,فلاسفه شرقی وغربی ,وآفتاب نمی میرد,ویاهم شرنگ شرنگ زنگها ونقش ها وپندارها وهزاران شهکارجهانی ووطنی که باید خوانده شوند رابخوانم وبیاموزم ولذت ببرم ودریچه های تازه ای ازدنیا ودنیاهارابرویم بگشایم به معرفتم اززندگی بیفزایم ومرزهای تعصب وجهالت رابشکنم وبه افق های تازه وتازه تری دیدنایل شوم که زندگی را وعشق راعمق وپهنایست به بی نهایتی دنیای تمام ناپذیروروان ادم ها هریکی دنیای است به تواندرتویی وپیچ درپیچی یک بی نهایت وتوبااین دشنام نامه هایت بهتراست بروی وگورت راگم کنی!
      درجوابت که مراگردپا!!!؟؟؟(نمیدانم درانوقت ایکه باتوکاری صورت گرفته چه چیزی رابه جای پاگرفته ای که گردهم بوده وهی نشخوارش میکنی ,خوب فکرکن شاید پانبوده و...,)وهمچنان نجیبی وبه تعبیرخودت نجیب گاویی!!!قلمدادنموده اید ,دروغ گفته وغلط کرده اید من هیچ یکی ازحدسیات شمانه بلکه یکه هزاره بچه ازاد ازرنگ تعلقم که همه باشندگان افغانستان راباهم برادروبرابروشریک غم وشادی مشترک این خانه بزرگ میدانم که هم باهم بسازیم وهم خانه مشترک مان رابرپایه تمدن ودستاوردهای دنیای امروزی بامعیارهای عدالت ,دموکراسی ,باهم زیستی وارزشهای مدنی میسازیم که راه دیگروالترنیت دیگری فراراه مان نیست.
      تشکر

    • آقای کابل وطن ساختگی!
      شما دروغ میگوئید جنابعالی اگر اینقدر انسان پرمطالعه وعاقل می بودید ازابتدا درین ستون پیام تان را نمیگذاشتید. در دین هندویزم یکی ازشاخنه های آن درهندوستان گاوپرست می باشند. آنها گاو را منبع برکت وارزاق الهی میدانند روی همین منظور آن را مقدس می شمارند.
      اما پیروان وهواداران نجیب گاو که گاو مرده را می پرستند اینها گمراه تراز گاوپرست های هندوستان تشریف دارند که بدون شک یکی ازهمان انسانهای بی شخصیت وگاوپرست خودت می باشی ولو اینکه وابستگی قومی به هرقوم وملیتی داشته باشی.
      من ازتو نپرسیده بودم که منشا قومی ات را برایم بنویس؛ بلکه خودت قصدا عمدا اینجا خودت را وابسته به تبار شریف هزاره جا زده ایی تا مانند همان گاو رهبرت ازکارت قومیت استفاده کنی واحساسات هزاره های عزیز را علیه من تحریک نمایی وازطرف دیگر طوری نشان دهی که هزاره ها هم میتوانند از نجیب گاو بدفاع برخیزند.
      شاید هزاره های باشند که نجیب گاورا نسبت به رهبران جهادی ترجیح دهند واین حق شان است زیرا مزهء حاکمیت مجاهدین وهم طالبان را چشیده اند ولی به هیچ صورتی مانند تو؛ ایقدر احساساتی در دفاع ازخلقی های گردپا وقت گرانبهای خویش را ضایع نمی سازند.
      مرا متهم به دشنامزنی نموده ایی ولی متوجه کلمات خود نیستی. این نشان میدهد که مانند رهبرت گاو تشریف داری که ازهم صلح وآشتی داد میزد وهم به مردم شمالی توهین میکرد. من زبان شما گاو پرستها را میدانم
      تف برروی قبیله پرستان گاوپرست لومپن نجیبی وامینی وزرغونی وتره کی وجهادی های وحشی گلبدینی وطالبی
      پرویز بهمن

    • من نیزاین مقالهء جالب را درمورد نجیب گاو خواندم؛ بدیگر دوستان ومخالفان نیز خواندن آنرا توصیه میکنم
      http://goftaman.com/daten/fa/index.htm

    • جرا؟ اقاى بهمن تمام قوم بشتون در جنايت شريك هستند بخاطريكه از بشتونوالى كه ضد قانون اساسى و موازين بشرى است دست بردار نيستند. در كشور ما مشكل قومى است. تجاوز از جانب قوم بالاى قوم ديكرى صورت ميكيرد و ماشين دولت هم از بشتون طرفدارى ميكند. در بهسود طالب و بشتون امد هزاره ها را كشت و مال شانرا بورد.دولت كرزى جه كرد؟جنرال داود داود كفته بود كه طالب ها در بين قشلاقهاى بشتونها مخفى ميشوند و ما بالاى انها عمليات كرده نميتوانيم , وحدت ملى مزخرف خراب ميشود.

  • برای مردم افغانستان جناح خلق و پرچم دو روی یک سِکه اند. دو جناح یک حزب وطنفروش و دستپرورده و دستنشانده روس و دشمنان مردم بیچاره افغانستان!
    افراد مانند بهمن و خلقی هایکه او در مقاله دور و دراز خود از آنها نام برده است، همه تفاله های همین حزب وطنفروش اند، که مانند یک وایروس خطرناک و مار آستین به جان مردم ستمدیده این کشور افتاده اند، تا کارنامه های ناتمام رهبران کثیف شان را ادامه بدهند. اینها به مقدسات روسی شان(لنین و ستالین) سوگند یاد کرده اند، تا زمانِ دست از تخریب و خیانت برندارند تا که این ملت ستمدیده را از هر نگاه نابود سازند. گاهی بنام قوم، گاهی به بهانه زبان و فرهنگ ، یکبار دیگر جوی های خون را در میهن ما جاری سازند.
    بعضی اوقات خوش میشوم (گرچه عاقلانه نیست)، که مردم عوام وطنم دستری به انترنت را ندارند و ازین وایروس های خطرناک در امان اند.

  • «شوکت قادر» از فرماندهان سابق ارتش پاکستان و کارشناس مسائل منطقه در گفت‌وگو با روزنامه «امت» چاپ پاکستان درباره همکاری پاکستان با آمریکا برای مذاکره با طالبان اظهار داشت: به طور قطع آمریکا به شدت به دنبال مذاکره با طالبان است اما طالبان ثابت کرده‌است که بدون حضور پاکستان حاضر نیست با آمریکا مذاکره کند، بنابراین آمریکا برای کنار آمدن با طالبان به کمک پاکستان نیاز دارد.
    وی افزود: «آناتولی ‌لیون» کارشناس افغانستان که به تازگی سفری به این کشور داشته ضمن ارائه گزارشی عنوان کرده است که پس از مصاحبه با دوستان نزدیک ملا عمر، دریافته که طالبان آماده مذاکره با آمریکا است.
    به گفته شوکت قادر، آناتولی لیون را در این سفر چند آمریکایی همراهی کرده‌اند.
    این کارشناس پاکستانی ابراز داشت: لیون با شخصیت‌هایی چون وزیر سابق طالبان که عضو «شورای کویته» است و از دوستان نزدیک ملاعمر نیز می‌باشد، وزیر سابق طالبان که در سال ۱۹۹۰ وارد قندهار شده و مقدمات تشکیل طالبان را به وجود آورد و رهبران سابق طالبان که در مذاکرات قبلی این گروه با آمریکا نقش داشته‌، ملاقات کرده است.
    به گفته قادر، با این که در گذشته همیشه عنوان می‌شد طالبان حاضر نیست بدون حضور پاکستان به مذاکره با آمریکا بپردازد اما نمایندگان طالبان که با آناتولی لیون ملاقات کرده‌اند حضور پاکستان در این مذاکرات را جزء شرایط خود برای مذاکره با آمریکا تعیین نکرده‌‌اند.
    این عضو سابق ارتش پاکستان اظهار داشت: طالبان با حضور آمریکا تا سال ۲۰۲۴ میلادی موافق است اما اگر آمریکا با این گروه به توافق برسد نمی‌تواند بهانه‌ای برای ادامه حضور خود، در افغانستان داشته باشد.
    وی افزود: به نظر می‌رسد شبکه حقانی دستاویز تازه‌ آمریکا برای ادامه حضور در افغانستان باشد و این گروه بعد از توافق با طالبان به طور نمادین نقش دشمن آمریکا در افغانستان را بازی می‌کند.
    این کارشناس مسائل افغانستان گفت: شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که حامد کرزی نمی‌تواند مدت زیادی در افغانستان دوام آورد بنابراین آمریکا به دنبال تشکیل دولت جدیدی در افغانستان است که طالبان، ‌ازبک‌ها و تاجیک‌ها از اعضای اصلی این دولت خواهند بود.
    به گفته وی، قسمتی از نیروهای آمریکایی برای پشتیبانی از دولت جدید تا سال ۲۰۲۴ میلادی در افغانستان حضور می‌یابند. آمریکا سعی دارد از افغانستان خارج شود و قبل از خروج از این کشور شبکه حقانی را به عنوان دشمن خود معرفی کند.
    عضو سابق ارتش پاکستان گفت: آمریکایی‌ها قبل از اینکه افغانستان را ترک کنند تلاش خواهند کرد به اثبات برسانند که نه طالبان قادر به شکست آمریکا بود و نه شبکه حقانی، بلکه سازمان اطلاعات پاکستان سبب تقویت شبه‌نظامیان در افغانستان شد.
    قادر خاطرنشان کرد: آمریکا بعد از شکست در ویتنام نیز مدعی شده بود که روسیه و چین باعث شکست این کشور در ویتنام شده‌اند و مقاومت مردم ویتنام چندان تأثیری بر ادامه حضور آمریکایی‌ها در این کشور نداشت.
    کارشناس پاکستانی گفت: واقعیت این است که طالبان شیوه خود را تغییر داده‌ و همکاری با القاعده را کنار گذاشته‌اند.
    وی افزود: طالبان به دنبال این است که در عوض کناره‌گیری از القاعده، امتیازاتی از آمریکا بگیرند و بعد از اینکه به هدف خود رسیدند به طور رسمی قطع همکاری با القاعده را اعلام کنند.
    قادر بیان کرد: طالبان حاضر شده‌است حضور زنان در جامعه و فعالیت گروه‌های مردمی را بپذیرد و این امر نشان می‌دهد طالبان حاضر است برای به دست آوردن دولت افغانستان هر شرایطی را بپذیرد.
    عضو سابق ارتش پاکستان در مورد مذاکره طالبان گفت: این گروه حاضر به مذاکره با دولت کرزی نیست اما حاضر است به طور مستقیم و بدون واسطه وارد مذاکره با آمریکا شوند.
    به عقیده وی، طالبان حاضر است با احداث پنج پایگاه آمریکایی در افغانستان موافقت کند به شرط این که آمریکا در حفظ مرزهای افغانستان با آنان همکاری کرده و با اجرای قوانین شرعی طالبان مخالفت نکند.
    وی گفت: البته این احتمال وجود دارد که اگر آمریکا با طالبان کنار بیاید، پس از نابودی شبکه حقانی، سراغ طالبان رفته و این گروه را از سر راه بردارد.
    قادر خاطرنشان کرد: ملا عمر مهارت زیادی در اجرای استراتژی نظامی دارد به همین علت ممکن است با مطرح کردن این موضوع که اجازه می‌دهد آمریکا تا سال ۲۰۲۴میلادی در افغانستان حضور داشته باشد به دنبال به دام انداختن آمریکا باشد.
    ملا عمر به خوبی می‌داند که شبکه حقانی قدرت زیادی در افغانستان دارد بنابراین بعد از سال ۲۰۱۴میلادی این گروه را نیز با خود همراه کرده و به عضویت دولت جدید افغانستان در‌آورد، این همان موضوعی است که در عراق انفاق افتاد.
    وی تصریح کرد: دولت ائتلافی عراق نیز از آمریکا خواست تا تمامی پایگاه‌های خود در این کشور را تخلیه کند. طالبان هم بعد از اینکه جایگاه خود را در افغانستان مستحکم کرد از آمریکا درخواست می‌کند که تمام پایگاه‌های خود، در این کشور را ترک کند.
    قادر افزود: این موضوع قطعی است که طالبان در هر دولتی که در افغانستان تشکیل شود، نقش موثر دارد به عبارتی دیگر نمی‌توان افغانستان را بدون حضور طالبان تصور کرد.

  • چقدر شور انداز و نفاق افگن است نویسنده این مقاله بگذار دنیای ازاد است هر کس هر چی کرد افغانستان خو نیست که در هر چی چوبک بزنی یکی را یک نام بشانی دیگری را دیگر بتو چی که پشتو گپ میزند یا فارسی دلش زبا ن اش .حیوانیت قرطک و گپ جور کردن هم اندازه دارد .وطن از دست همین شیاطین پر حرف خراب شد.حالا در خارج هم مردم را به حال و زبان اش نمیماند

  • به زبان پشتو گپ میزنه یا با زبان گوزخر گب میزنه خو بزنه بمه چی خو لیکن چرا بازبان فارسی دشمنی میکنه

  • لطفا جلد اول کتاب نویسنده فرهیخته پرویز بهمن چاپ زرنگار مزار شریف را که کمتر از ویکی لیکس نیست به من آدرس دهید!

  • لطفا جلد اول کتاب نویسنده فرهیخته پرویز بهمن چاپ زرنگار مزار شریف را که کمتر از ویکی لیکس نیست به من آدرس دهید!

  • یک دوستم از شهر مالمو سویدن به من زنگ زذ و گفت که این خلقیها و دیگر قبیله گرایان سر خواهر و مادر پرویز کارملی تجاوز جنسی ۲۱ ساعته انجام دادند و این واقعه علت اساسی دشمنی پرویز با گروپ نامبرده میباشد۰

    • اما برای من گفته شد که این تجاوز با لای همشیره های باند امین ازسوی همین پرویزنام درسویدن صورت گرفته است.برای اینکه این آتش درکشور علیه این ملت بار اول از سوی جنایکاران امینی صورت گرفت بود.پس البته این مردم خواهر ومادر اینها را گایده بودند که سرنوشت شان در گورستان ها وپولیگون ها کشیده شد؟اینجا نبرد نبرد یک ملت است علیه جانیان امینی عزیزم!

  • ای وای، اینست اخلاق باسواد های ما!
    من فکر نمیکنم که دهقان یا کارگر بیسواد ما اینطور بداخلاق باشد.
    با دشنام های رکیک تان تربیه فامیلی و شخصیت پائین خود تانرا نمایان میکنید. یک کمی حیا و شرم خوب است.

  • آقای بهمن این ائتلاف رهبرانت را به گفته خودت با " قبیله و فاشیستان" برای تان تبریک میگویم.
    از نظر تان در رابطه با این ائتلاف ما را برخوردار سازید.
    نکته جالب درین ائتلاف این است، که احزاب تاجک، هزاره و ازبک به گفته بهمن با " قبیله اوغان" یکجا شده اند.
    اینهم لست چند حزب این ائتلاف با نام رهبران آن:
    حزب جمیعت اسلامی: صلاح الدین ربانی (قبلاّ پدرش)
    حزب وحدت اسلامی: کریم خلیلی
    جبهه ائتلاف ملی: عبدالله عبدالله
    حزب اسلامی: محمد خالد فاروقی
    حزب افغان ملت: انورالحق احدی
    حزب حق و عدالت: حنیف اتمر، سیما سمر
    جبهه ملی: ائتلاف بین دوستم، محقق، ضیأ مسعود، عبدالله عبدالله
    حزب محاذ ملی: سید احمد گیلانی
    حزب افغانستان نوین: قانونی

    • سلام به آقای نادر!
      می ترسم که خدا ناخواسته بکدام بیماری روانی مبتلا نشده باشی عزیزم . شما که همیشه ادعاهای تانرا براساس لینکها وشواهد استوار می سازید میتوانید بگوئید که کدام یک ازین اشخاص فوق الذکر ویا احزاب آنها را من رهبر خویش خوانده ام؟ آیادرین زمینه کدام سند دارید؟ اگر ندارید لطفا به روان پزشک مراجعه فرمادید.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • سلام متقابل به آقای بهمن،
      کسیکه مانند خودت برای کارمل و احمدشاه مسعود به مثابه پرستش ثنا بخواند، پس رهبران احزاب ذیل را نیز بحیث رهبر خود پذیرفته است.
      حزب جمیعت اسلامی که مسعود عضؤ و قوماندان این حزب بود.
      حزب حق وعدالت به رهبری حنیف اتمر که همه پرچمی ها در آن جمع شده اند.
      قانونی، دَبَل عبدالله و ضیأ مسعود هم از ادامه دهندگان راه مسعود اند.
      شما نمیتوانید خدایان را بپرستید، اما از پیغمبران او اطاعت نکنید. طبعاّ که شما نیز امت همین پیامبران اید.
      لینک ها را برای معلومات افراد مانند خودت درین جا میگذارم، تا ازلاک تان بیرون برآئید و بدانید، که انسانهای دیگر چطور فکر میکنند.
      با احترام متقابل

    • بار دیگر سلام به آقای نادر!
      من می ترسیدم که شاید عنقریب کدام لینکی ازنوشتهء مرا که گویا من یکی ازین اشخاص را به غلط رهبر گفته باشم درینجا حواله کنی. اما این پیام آخری ات نشان داد که تو بی عقل تر ازآن بودی که من تصورش را میکردم. تو انسان بی عقل وبی منطق چنان پنداشته ایی که اگرفردی را من برحسب برداشت خویش ؛ تائید نموده ام وعملکردهایش را تقدیر نموده ام اورا چون خدا می پرستم. اگر چنین باشد پس تو نیز بندهء گردن بستهء رمضان بشردوست دیوانه می باشید که روز وشب درتوجیه موضعگیری یک دیوانهء تمام عیار به چرند نویسی مشغول می باشی. چرا من حق نداشته باشم که تورا بندهء داکتررمضان بشردوست دیوانه ؛ بخوانم؟
      ولی من این کاررا نمیکنم زیرا میدانم که تو درانتخاب خویش مانند اعظم سیستانی ازهیجانات درونی ات کارگرفته ایی نه ازعقل خویش. همان سیستانی هیجانی که تاکنون چندین خدا را اززنده یاد ببرک کارمل وزنده یاد مسعود بزرگ گرفته تا ملالی جویا وعبدالباری جهانی وغیره تبدیل نموده است . تو نیز مانند وی از احساسات وعواطف کار گرفته ایی ویک مرد دیوانه را بحیث الگو ومرجع تقلید خویش خواه بخاطر کتمان تمایلات قومگرایانه ویاهم اهداف سیاسی دیگری پذیرفته ایی ولی این حق تو است.
      اما نزد من داکترصاحب رمضان بشر دوست دیوانه ای بیش نیست.
      من کارمل بزرگ ویا مسعود بزرگ را نمی پرستم. ولی میخواهم که دیگر تاریخ این ملت را که تاکنون اوغان قبیله ؛ بدستان ناپاک خویش می نوشت وهرفرد را مطابق ذوق وسلیقهء شخصی خویش وطنپرست ویا خاین ودزد معرفی میکرد دیگر این انحصار برای ابد شکستانده شود ونسل امروزی خودش تاریخ خویش را با اراده وآگاهی کامل خویش بنویسد.
      هدف من ازبزرگ خواندن مسعود یا کارمل این نیست که آنها خدایان من اند هدف این است که نمیخواهم آنها را ازعینکهای تاریک روستارتره کی حسن کاکر ودیگر اوغانهای غژدی نشین بشناسم ویا بشناسانم.
      قبیله چه باشد که شاهی کند
      بهرجا رود تباهی کند
      امیدوارم که تا اینجا ملا شده باشید واگر نشده باشید بنده درخدمت قرار دارم.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • بهمن،
      این مرتبه واقعاّ از دائره ادب خارج شدی.
      اول تمام دشنام هایت را به آدرس خودت میفرستم.
      دوم، تو آنقدر دست و پاچه و احساساتی شده ای، که تروخشک را یکجا میسوزانی. برای اینکه به من توهین کرده باشی، هی داری به آقای بشردوست توهین میکنی.
      من آقای بشردوست یا کسی دیگر را نمیپرستم. اگر خبر شوم که بشردوست مانند دیگران معامله گری و خیانت به مردم را آغاز کرده، همان لحظه از ایشان انتقاد خواهم کرد. طوریکه سالها از خام ثمر دفاع میکردم. اما زمانیکه دوسیه های جنگسالاران را به امریکائی ها داد، عوض اینکه به ملل متحد یا محکمه بین المللی در دنهاگ بدهد، بعد از این عملش انتقاد میکنم. اما موافق نیستم، که کسی به عفت یا حرمت انسانی ایشان تجاوز کند. چنانچه پیام دهنده ای ترا مفعول خطاب میکند، از حرمت انسانی خودت نیز در همین کابل پرس? دفاع کرده ام. گرچه از نظرات سیاسی ات همیشه انتقاد کرده ام و در آینده نیز خواهم کرد.
      اما خودت با این پیامت یکبار دیگر ثابت ساختی که انسان معقول نیستی، بلکه تبعیض قومی و نژادی چشمانت را کور کرده است و دنیا را در تونل تاریک قومپرستی فقط سیاه و سفید میبینی. به امید روزیکه رنگ های زیبای دیگر را نیز دیده بتوانی.

    • بلی! خیلی درست فرموده ایی؛ اگر سیما ثمر گلوی قبیله گرایان خلقی های جنایتکار میشد ومجاهدان تاجیک وهزاره را بنام جنگ سالار وناقض حقوق بشر می کوبید آنوقت تو وی را تائید میکردی؛ حالا که وی این کاررانکرده است از او رو گشتانده ایی؛ همانطوریکه دیگرراوایی ها نیز چنین انتظاررا ازسیما ثمرداشتند. حالا نیز نوبت به بشردوست رسیده است که بشردوست را به بام بالا کنید وبعد زینه را اززیر پایش بردارید تا خودش بزمین بیفتد ومغزهایش باد باد گردد. این کسب پدری شما قبیله گرایان پشتون است درطول تاریخ ازنخبه گان هزاره وتاجیک وازبیک به همین شکل استفاده کرده اید. هرکی حلقهء غلامی اوغان قبیله را بگردن بیفگند او رهبر مردمی وملی است هرکی بالای خویش فشار بیاورد وبدون اینکه پشتو را یاد داشته باشد؛ با تکلف وزحمت زورکی زورکی پشتو صحبت کند او ملی گرا است ولی هرکی که گفت که او هزاره است او تاجیک است او ازبیک است؛ او از خود زبان مستقل خویش را دارد اورا شما متعصب وفاشیست قومی وبیمار میخوانید ولی من ازچنین برچسپ ها عار ندارم. متعصب نی بالاخره متعصب تجزیه طلب یعنی چی؟
      آیا بخاطریکه ازطرف اوغان قبیله تاپه ومهرفاشیسم را نخورم باید حقایق تاریخی را پنهان کنم تاچی وقت؟
      فرموده اید که شما دربرابر دشنامهای هرزه سرایان دربرابرمن موقف دفاعی گرفته اید. خیلی ممنون ازاین موقف شما به گفتهء ایرانیها دست تان درد نکند. اما این دفاع ازمن نیست بلکه ازسایت کابل پرس? است که نباید به دشنامکدهء انسانهای هرزه تبدیل شود شما نباید بالای من این احسان را بیندازید. من هرگز به چنین دشنامها اهمیت وارج قایل نیستم وازچنین دشنامها هیچ ترس وبیم ندارم وچنین دشنامها هرگز مرا ازنوشتن حقایق بازنمیدارد.
      برایتان موفقیت آرزو میکنم
      با احترام
      پرویز بهمن

    • آقای بهمن از دو حالت خالی نیستی:
      یا مریض روانی (پارانوئید) هستی و همه انسانها را به دشمنان نامرئی خود و قوم خیالی ات تبدیل کرده ای،
      یا آنقدر یک جاسوس ماهر و کارکشتهء هستی، که ازیک شاخه به شاخه دیگر میپری، تا رد پایت را گم کرده باشی.
      اما در هر دو حالت، انسان دلسوز به هموطنانت نیستی، بلکه با نوشته هایت نخل کینه توزی، نفاق و برادرکشی را آبیاری میکنی، تا یکبار دیگر جوی های خون در کشور ستمدیده ما جاری شود. اما خودت در غُندی خیر و بیرون از کشور تماشاگر باشی.
      نوشته هایت 90 % بالای شایعات، صحبت های تیلیفونی از فلانی به فلانی، یا ایمیل فلان رفیق به فلان رفیق استوار است. در جنگِ که بین تو، تفاله پرچمی و تفاله های خلقی جریان دارد، من فقط نظاره گر ام، تا ببینم که چه کثافت ازین لنجنزار توسط خود تان بیرون کشیده میشود.
      برچسپ های راوائی نیز تاریخ مصرفش گذشته، چنانچه که از سلاح قومی استفاده نمودن علیه من نیزچندان مؤثر نیست، زیرا من ثابت کرده ام، که همه اقوام شریف افغانستان را مانند اعضای فامیلم دوست میدارم. خوشبختانه من در فامیلِ بزرگ شده ام، که اعضایش از 5 قوم بزرگ وطنم تشکیل شده. از همین لحاظ مقابل وایروس قومگرائی مسؤنیت خاصی دارم.
      این رهبران جنایتکار و نوکران مانند خودت اند، که عقب سپرقومی کمین گرفته اید. اما همه ازین حیله گری های تان بقدر کافی آگاه اند.

    • بهمن
      بلي حقيقت است چون شما الکوي خوبي از مفعولان شوراي نصوار هستيد که از مفعول بودن عار وننک نداريد ٠

    • آقای نادر میفرمایند:
      "خوشبختانه من در فامیلِ بزرگ شده ام، که اعضایش از 5 قوم بزرگ وطنم تشکیل شده. از همین لحاظ مقابل وایروس قومگرائی مسؤنیت خاصی دارم"
      بدبختانه اگر مشکل افغانستان با خلط بودن فامیلهای من وشما حل میشد اینقدر جوی های خونی که تاکنون ریخته شده است نمیریخت. آقای نادر!
      اگر قرار باشد که تمام افراد واشخاص وصاحبان سایت های انترنتی ودارنده گان حسابهای فیس بوک وتویتر همه بزعم شما جاسوس باشند بدون شک شما نیز ازین امر مستثنی نیستید حتما جهتی ویا جهت های شما را نیز مامور ساخته است تا درسایت کابل پرس? برای اغفال نمودن اقوام غیر اوغان چرندیات بنویسید.
      جاسوس خواندن افراد واشخاص به اسناد ضرورت دارد که شما فاقد آن استید.
      اگر طرفدار جاری شدن جوی های خون نیستید این توصیهء پدرانهء تانرا به سایتهای اوغانی بنمائید که حتی یک ذره درآنها آزادی بیان دیده نمیشود؛ آنقدر تعرض وهتک حرمت به هویت قومی غیراوغانها که درسایتهای اوغانی خوانده میشود چرا آنها این را نمی دانند که مقالات ومضامین شان روزی جوی های خون را درکشور جاری می سازد.
      اینجا حد اقل که خودت اینقدر آزادی را داری که دیگران را جاسوس بخوانی ؛ بیمارروانی بخوانی ومتهم به جاری ساختن جوی های خون نمایی. آیا این آزادی را درسایتهای اوغانی که هرروز برای اعادهء حاکمیت تگ قومی اوغانی شان از کراچی تا دریای آمو چنگ ودندان نشان میدهند مشاهد میشود؟
      چرا باید غیر اوغانها ازجاری شدن جوی های خون بترسند ودیگران چنگ ودندان نشان دهند؟
      با احترام
      پرویز بهمن

    • آقای بهمن، شما طوری استدلال میکنید، که گویا من مسؤل تمام سایت ها و افراد باشم، که چه مینویسند و چه تبلیغ میکنند. همچنان طوری وانمود میکنی، که گویا سایت کابل را تو به راه اندخته ای و آنقدر سخاوت داری، که به من اجازه میدهی، نظرات خود را بنویسم. نی عزیزم اینطور نیست.این سایت مربوط آقای میرهزار است. و اصل موضوع هم نوشته های خودت است، نه نوشته های افراد دیگر در سایت های دیگر.... باز رد پای گم مکن!
      اگر خلط بودن فامیلم با اقوام مختلف کشورم یک فاکتور است، اما عقلگرائی، حس بشردوستی و حُب وطن فاکتور های دیگری اند، که مرا از مرض قومگرائی و تعصب در امان نگهداشته است. چیزیکه متأسفانه در خصلت تو وجود ندارد.
      نوشته هایت، که در آن همه را علیه همه تحریک میکنی و از جاری ساختن جوی های خون در کشور ستمدیده ما هراس نداری، این خودش مهم ترین مستند برای جاسوس بودنت است.

    • جناب محترم نادرجان!
      من نگفته ام که خودت مسؤولیت تمام سایتهای پشتونها را به عهده داری من خواستم برایت مثال بزنم که کی ها طرفداران جاری نمودن جوی های خون استند وکیها حق ملی وغصب شدهء شانرا مطالبه دارند. اینجا فرق است میان حقخواهی ومیان جاری ساختن خون.
      چه خودت مسؤولیت سایتهای پشتونها را به عهده داشته باشی ویانه اما این یک حقیقت است که پشتونها بمراتب شدیدترازاقوام دیگر به زبان اوغانی شان علیه اقوام ستمدیدهء کشور حالا چنگ ودندان نشان میدهند.
      ولی من هیچ کسی را علیه کسی تحریک نمیکنم بلکه میخواهم حقوق غصب شدهء ملی ملتهای ساکن درین کشور اعاده وبرسمیت شناخته شود وهیچ ملتی درملت دیگر جبرا ذوب نگردد مگر به رضایت خاطر؛ آنگاه هرکسی بحق خویش برسد وضرورتی برای جاری ساختن جوی های خون احساس نشود. درچوکات ادب واخلاق ومعیارهای متمدنانه درتفاهم بایکدیگر هرکسی بدون توسل به خشونت صاحب حقوق مشروع ومدنی خویش گردد
      من خواسته ام که انحصار قومی درتمام عرصه ها ازبین برده شده و حق انتخاب برای باشنده گان بومی کشور آزاد باشد. من میگویم که نام کشورمن تحمیلی است؛ کشور درمرزهای جنوبی اش مشکل دارد. کلمهء (افغان) تاهنوز درقرن بیست ویک تعریف علمی وقانع کننده برای تمام ملتهای گشن بیخ بومی این سرزمین چون ترکها هزاره ها وتاجیکها وترکمنها وبلوچها نیست وهویت شانرا بازتاب نمیدهد.
      این خواستهای عمومی وکلی من است که درپیشانی سایت کابل پرس? نیز آنرا مشاهده میکنید که حد اقل دوقرن درین کشور جنایت وظلم برمردم بیچارهء این سرزمین روا داشته شده است. نظامنامهء ناقلین را هم درین سایت میتوانی مطالعه کنی. تعداد نویسنده گان ترک وهزاره را که خواهان تجزیهء کشور اند نیز مطالعه فرموده ایی چرا ازمیان همهء این نویسنده گان من باید برچسپ جاسوسی بخورم؟ بعد جاسوسی برای کی وکدام رژیم؟ چه منفعتی من میتوانم ازین فن شریفی که سالها یک تعداد برادران پشتون ما مانند مجید زابلی وحسن شرق و تره کی امین ونجیب سالها هم ازسفارت امریکا وهم ازشوروی سابق معاش میگرفتند داشته باشم. یک نکتهء دیگر که درپیام قبلی تان فرموده بودید که گویا مطالب من موثق نیست زیرا آنرا ازطریق ارتباطات ایمیلها وتیلفونهای مردم بیرون آورده ام. عزیزم! اگر اینها موثق نمی بود ذوات محترم که نامهای شان وعکسهایشانرا خودت بچشم سر می بینی تاکنون ده مقاله در رد ادعاهای من می نوشتند؛ زیرا آنها زنده وسلامت همهء شان بشمول آقای غمخور میداند که من چی می نویسم آیا درست گفته ام ویا غلط. بناء کوشش نکن که چشمانت را بروی حقایق ببندی هیچ فایده ای برایت ندارد. حقایق همین است که خلقی ها اکنون به عوض مبارزهء طبقاتی گذشته مبارزهء قومی را زیرنام دادخواهی برای ملت پشتون آغازکرده اند وبا شخصیتهای که سابقهء های اسلامگرایی وطالبی وافغان ملتی داشته اند ائتلاف بزرگی را میخواهند برضد اقوام دیگر بوجود آورند این افراد خود بمرض نفرتهای قومی گرفتار اند ولی آنرا ازشرم ظاهر نمی سازند جرم من این است که من پرده ازروی این حقایق می بردارم.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • آقای بهمن،
      ایکاش صادقانه علیه ظلم و بی عدالتی مبارزه میکردی. خودت ازیکطرف از جنگسالاران یک قوم حمایت میکنی، اما از طرف دیگر به خاطر جنایات رهبران دیگر، تمام قومش را محکوم به جنایت میکنی.
      اگر مقاله ها و پیام هایت را یکبار دیگر بخوانی، خواهی دید، که تو نتنها دیگران را علیه قوم پشتون تحریک میکنی، بلکه گاهی اقوام تاجک را علیه قوم هزاره و گاهی علیه قوم ازبک نیز تحریک کرده ای.
      در واقیعت امر تو دوست هیچ یک از اقوام افغانستان نیستی. فقط میخواهی به هر بهانه همه را علیه همه تحریک کنی. اینکه این وظیفه مقدس جاسوسی از طرف کی برایت داده شده، باید خودت جواب آنرا بدهی.
      بحث خود را در همین پیام با خودت ختم میکنم، زیرا شعار هایت همه دروغ، تظاهر و تکراری اند.

    • جناب محترم نادر!
      هرادعا مستلزم آوردن یک سند می باشد که تمام اسناد درهمین کابل پرس? موجود است تنها با کلیات نویسی نمیشودیک طرف را محکوم نمود. من ازجنگ سالار دفاع نمیکنم ولی اینرا گفته ام که جنگ سالار باید تعریف شود؛ بنام کوبیدن جنگ سالار خلع سلاح نمودن ملتهای غیراوغان تکرار جنایات قبلی ملیت حاکم می باشد که درطول دوصد وشصت سال درجنوب سلاح بحیث یک فرهنگ وجود داشته ولی درشمال ومرکز آن سلاح ها جمع آوری گردیده ومردم خلع سلاح گردیده وراه برای قتل عام وتجاوز مردم ازطرف ملیت حاکم هموار بوده است.
      خودت بحیث یک پشتون خوب میدانی که ازنظر پشتونها داشتن سلاح درمنزل نماد غیرت وشهامت حساب میشود. درهمین کابل پرس من شعریکی ازشعرای زبدهء اوغان را بنام عبدالباری جهانی ترجمه کرده ام که به نحو نمادین وحشت وبربریت پشتونها را درزمینهء قتل وکشتار وتجاوز به زنان واطفال به تصویر کشیده است. من صرف ترجمه کرده ام. اشعارمحترم مطیع الله خان تراب را نیز درهمین کابل پرس ازیوتوب برای خواننده گان کشیده ام. آنچه که من ازترجمه های این شاعران بزرگ پشتون درک کرده ام این است که: قتل وکشتار وجنگ سالاری وانتقامجویی های قبیلوی ازپسران کاکا وپسران ماما ودیگران نزدیکان جزو فرهنگ قبایل پشتون می باشد؛ درست مانند قبایل جاهل عرب قبل از اسلام. لذا درحالت کنونی من استعمال واژهء جنگ سالار را علیه مجاهدان سابق ملیتهای دیگر یک توطئه میدانم که ازطرف زلمی خلیل زاد واشرف غنی وکرزی بعداز توافقات کنفرانس بن بخورد میدیا داده شد تا به این بهانه ازحقخواهی ودادخواهی ملتهای غیر اوغان درساختار قدرت بکاهند.
      واما درمورد تحریک تاجیک ها علیه هزاره ها نخیر!
      شما دروغ میگوئید؛ من خواهان جنگ اندازی میان ملیتهای غیر اوغان نیستم تاوقتیکه یکی ازینها به زور مانند ملیت حاکم درصدد مسخ تاریخ نباشند.
      من صرف دربرابر محترم ستایش علی ازسازمان نصر صرف آنچه اسنادیکه درمورد جنگهای دههء نود میلادی میان مسعود شهید ومزاری شهید بود برایش ارائه کرده ام؛ ونیز حبیب قوباش را نیز گوشمالی دادم که نباید بار تمام ملامتی را علیه ملیت تاجیک بیندازد وتنها خودش را مظلوم وستمدیده معرفی کند. غیرازین اگز جناب عالی کدام سند دیگر درمورد نظریات ومقالات من داشته باشید میتوانید آنرا پیشکش کنید تا هم من وهم خواننده گان عزیز آنرا بدانند. موفق باشید.
      با احترام
      پروبز بهمن

  • بهمن ساختگی!
    من وقت خیلی خیلی ارزشمندم راهرگزبه خواندن دشنام نامه های تووهمپالگی هات ضایع نمیسازم ,زیراتمامی جغرافیای ذهن مریضت راباهمه زوایای ان فقط بادیدن نام قلابی ایکه حالاسمبولی شده است ازپستی ,بی وطنی ,بی شرافتی ,گندیدگی و.....به خوبی تمام میشناسم ومیدانم .خواندن هرزنامه هات راتوهین به ذهنم میدانم,دربرابرتباه ساختن وقتم باخواندن نامه های یک جاسوس بی وطن پرچم-نظاری مانندتووتوهاصفحات ازتاریخ ,فصول ازرومان های خوب ,اوراق ازشاهنامه جاویدان,صفحات شورانگیزازدیوان شمس,دیوان اشعارحمزه شینواری,خوشحال ختک ,زرین انزور(باپوزش انزورراطوریکه باید بنویسم نمیتوانم چون درکیبورد برنامه نویس زبان پشتوندارم)اژدهای خودی,سراج التواریخ,افغانستان درمسیرتاریخ,فلاسفه شرقی وغربی ,وآفتاب نمی میرد,ویاهم شرنگ شرنگ زنگها ونقش ها وپندارها وهزاران شهکارجهانی ووطنی که باید خوانده شوند رابخوانم وبیاموزم ولذت ببرم ودریچه های تازه ای ازدنیا ودنیاهارابرویم بگشایم به معرفتم اززندگی بیفزایم ومرزهای تعصب وجهالت رابشکنم وبه افق های تازه وتازه تری دیدنایل شوم که زندگی را وعشق راعمق وپهنایست به بی نهایتی دنیای تمام ناپذیروروان ادم ها هریکی دنیای است به تواندرتویی وپیچ درپیچی یک بی نهایت وتوبااین دشنام نامه هایت بهتراست بروی وگورت راگم کنی!
    درجوابت که مراگردپا!!!؟؟؟(نمیدانم درانوقت ایکه باتوکاری صورت گرفته چه چیزی رابه جای پاگرفته ای که گردهم بوده وهی نشخوارش میکنی ,خوب فکرکن شاید پانبوده و...,)وهمچنان نجیبی وبه تعبیرخودت نجیب گاویی!!!قلمدادنموده اید ,دروغ گفته وغلط کرده اید من هیچ یکی ازحدسیات شمانه بلکه یکه هزاره بچه ازاد ازرنگ تعلقم که همه باشندگان افغانستان راباهم برادروبرابروشریک غم وشادی مشترک این خانه بزرگ میدانم که هم باهم بسازیم وهم خانه مشترک مان رابرپایه تمدن ودستاوردهای دنیای امروزی بامعیارهای عدالت ,دموکراسی ,باهم زیستی وارزشهای مدنی میسازیم که راه دیگروالترنیت دیگری فراراه مان نیست.
    تشکر

  • این پرویز بهمن اینبار خودش خودرا شناسایی نمود. میگویند ملخک یکبار جستی، دوبار جستی، آخر به دستی. این همان ببرک جان بارکزی است که به دفاع از خود برخواسته و مخالفین خودرا به باد انتقاد گرفته است. پرویز بهمن = ببرک بارکزی
    سپاس

  • سلام ودرود به هم میهنان گرامی واحترامات بخصوص به جناب پرویز بهمن إ هرچند این مقاله ای تان سازگار آنچه در کشور میگذرد ،نیست واما تبصره های وطنداران بیانگر برخی واقعیت ها بوده واست.حرف ها را برمبنای شنیدن مانند دیدن نیست ،استوار نموده ودر فحوای گفتار خویش بدون مسولانه به چار طرف دشنام سرایی کرده و تهمت ها میبندید ویکی از تبصره ای تان که گویا اوزبیک ها وهزاره ها در صدد تجزیه کشور اقدام ورزیده اند واما ،تفصیل بیشتر در زمینه نداد اید که خود بیانگر عدم استوار فکری تان را مبرهن ساخته است.در جای دیگر اشاره نموداید که به حبیب قویاش گوشمالی داده باشید ودر رابط باید عرض نمود که ،کی به کی گوشمالی داده ،از برخورد وتبصره های از سوی برخی ها ودقیق تر وطنداران گرامی مان صورت گرفته بود برخلاف ادعای تان ،خودکفا بود.با احترام.

    • قوباش تو اول نوشتن به فارسی را یاد بگیر , اگر از فرط پیری مغزت کاواک شده , میتوانی به او زبکی بنویسی شاید خواننده گان به یک وسیله ای ترجمه بتوانند اما چیدن اصطلا حات , بیجای وبی ربط تو پهلوی هم , بی محتوا و بی معنا است( کوشش نکو که لغت پرانی کنی هدف خود ه صاف و ساده نوشته کو که فامیده شوه و خوده مسخره نکو , نوشته ا ت بسیار مضحک است )

  • اين بهمن مفعول در سايت ټول افغان به اسم کاظم و در سايت نن ټکي اسيا به اسم عادل اي احمق هر قدر پالان تبديل کني ٠٠٠٠ همان ٠٠٠٠٠٠هستي

  • Your Fucking Tadjik, get a life! The whole world knows that Afghan means Pashtun. You Tajiks, you’ve only been slaves for Pashtuns. Do not be so coward, show yourself, who you are, if you’re so proud of what you have written. What should people learn from you? If you really were a smart man, you would write something smart that our people had learned something from you. You’ve probably been a slave for a Pashtun who have disgraced you and really disturbed you a lot and that’s why you write craps about Pashtuns. You know all the smart and well-educated people in Afghanistan are Pashtun. All kings and the Minister is and where Pashtuns. You Tajiks are the dumbest people, you are illiterate, and your job is to keep silent from Pashtuns. You Tajiks are just avudsjuka us Pashtuns. What a big unluck you had that you were born as a tajik.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس