باز این چه شورش است...
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حسین بن علی گفته بود: «اگر دین
ندارید، دست کم آزاده باشید». انتقاد از یگانه نبودن ظاهر و باطن مسلمانها در عمل
به اصول اخلاقی و انسانی هنگام اجرای مناسک دینی و نیز سنتهای عرفی و اجتماعی درآمیخته
با امور مذهبی، یکی از نگرههای اهل درد جامعههای مسلماننشین است.
در ایران و افغانستان که دست کم
این دو جا را از گذشته تا کنون دیدهام، آزاررسانی شنیداری بلندگوهای مسجدها و
تکیههای موسوم به عزاداری حسین بن علی به ویژه در شبها، شلوغکاری و ازدحامهای
بیجا و بیمورد مردم در گوشه و کنار، رفتارهای نمایشگرانه دختران و پسران جوان
در شبها و روزهای یادشده، بساط پهن کردن خالهزنکها پای منبرها، قدرتنمایی
شماری از گردنکلفتان محلهها هنگام برپایی محافل و رفتن زیر علمها و کتلها،
سروصدای فراوان طبل و سنج و دیگر آلتهای موسیقی، راهاندازی کارناوالهای عزاداری
زحمتآفرین، اسرافکاری در غذا و نوشیدنی و دیگر امور مربوط به محافل و عمل ناکردن
گویندگان به سخنان خودشان، قمهزنی، تحریف تاریخ و بسنده کردن به ظاهر تاریخ اسلام
و موردهای فراوان دیگر از ناهنجاریهایی که در این زمینه به چشم میخورد، دردهایی
است که باید به آنها پرداخت. البته پرداختن به این موارد را باید به اهلش واگذار
کرد، ولی بجاست شعری از ملکالشعرای بهار (1265_1330) را بیاورم که در همین زمینه
سروده است:
در محرّم ، اهل ري، خود را دگرگون
ميكنند
از زمين، آه و فغان را زيب گردون ميكنند
گاه عريان گشته، با زنجير ميكوبند
پشت
گه كفن پوشيده، فرق خويش پرخون
ميكنند
گه به ياد تشنهكامان زمين كربلا
جويبار ديده را از گريه، جيحون ميكنند
وز دروغ كهنهي «يا لیتنا كنّا معك»
شاه دين را كوك و زينب را جگرخون
ميكنند
خادم شمر كنوني گشته، وآنگه نالهها
با دو صد لعنت ز دست شمر ملعون ميكنند
بر «يزيد» زنده ميگويند هر دم،
صد مجيز
پس شماتت بر يزيد مردهی دون ميكنند
پيش ايشان، صد عبيدالله، سر پا،
وين گروه
ناله از دست «عبيدالله مدفون» ميكنند
حق گواه است، ار محمد زنده گردد
ور علي
هر دو را تسليم نوّاب همايون ميكنند
آيد از دروازهی شمران اگر روزي
حسين
شامش از دروازهی دولاب بيرون ميكنند
حضرت عباس اگر آيد پی يك جرعه آب
مشك او را در دم دروازه وارون ميكنند
گر علياصغر بيايد بر در دكانشان
درد و پول آن طفل را يك پول مغبون
ميكنند
ور علياكبر بخواهد ياري از اين
كوفيان
روز، پنهان گشته، شب بر وي شبيخون
ميكنند
لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد
ابن سعد
خانم ار پیدا نشد، دعوت ز خاتون
میکنند
گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد
خاك پايش را به آب ديده معجون ميكنند
سندی شاهک بر زُهادشان پیغمبر است
هی نشسته، لعن بر هارون و مآمون
میکنند
خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان
بر اسيران عرب اين نوحهها چون ميكنند؟
تا خرند اين قوم، رندان خرسواري
ميكنند
وين خران در زير ايشان آه و
زاری ميكنند
زندگینامه ملکالشعرا محمدتقی بهار:
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/post-94.aspx