صفحه نخست > دیدگاه > وبلاگ نویس > ایام هجر را گذراندیم و زنده‌ایم

ایام هجر را گذراندیم و زنده‌ایم

baghchar
سه شنبه 4 دسامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اشاره:

اين نامه را عباس رضايي عزيز از
غربت غرب، احتملا به آدرس من نوشته‌اند. با آروزي روزهاي خوش و موفقيت‌آميز براي
ايشان در اينجا مي‌گذارم
.

.شش روز در زندان صربیا بودم و همة
این شش روز کابوس را به نوشتن نامه‌ای به ابوطالب صرف کردم و من بودم که دوازده ساعت
تمام دختر بچه‌ای چهار ساله را بر دوشم حمل می‌کردم. مستم و در صوفیه نشسته‌ام. و کسی
در اینجا با من است که فارسی حرف می‌زند. غمم فراوان است ابوطالب جان. تنها یک نفر
می‌تواند تو را اینگونه خطاب کند. چراغهایی که خاموش و روشن می‌شوند. دیر روشن و خاموش
می‌شوند خوشحالم که به دور افتاده‌ترین بازداشتگاههای بلغارستان و صربستان رفتم و دیدم
بر دیوار‌هایشان چیزهایی از غربت و تنهایی و درد به فارسی نوشته شده است. من دیدم که
نوشته بود

بار دوم در مرز یوگسلاوی دستگیر شدم

مرا به ایران باز می‌گردانند

خدایا به دادم برس

دارم دیوانه می‌شوند

و تاریخ زده بود و نامش را نوشته بود
و همه شعری که یاد داشتم‌‌ همان نی نامه مولانا بود و این بیت که «ایام هجر را گذراندیم
و زنده‌ایم/ ما را به سخت جانی خود این گمان نبود». اینجا پلک‌ها عصبی باز و بسته می‌شود
برای بار ششم از شهر گذشتم که اسمش در خاطرم نماند خدایا بلای کمونیسم به هیچ کشوری
نزند. مرض مهاجرت از بین فارسی زبانان بردار. اول داستانم می‌خواستم همین را برایت
بگویم. نغمه‌های عربی ابوطالب و اشک افغانی. می‌دانم اگر بنشینی و برایم بنویسی می‌توانی
هفتاد صفحه منظومه بنویسی هفتاد صفحه تصویر بدهی و برایمان بگویی. خوب کردی که نشستی
خوب کردی که خراشی که در قلب و صدایت هست را پنهان کردی در‌‌ همان چهار دیواری. صوفیا
باران می‌بارد و برای کریسمس آماده می‌شوند. می‌گویند که دقیقن شب عید این‌ها برف می‌بارد
اینجا فقط شراب خوب و ارزان دارند. دهانم رو به دیوار بی‌تابم که اینگونه حرف می‌زنم
بی‌تابم کاش کمی سن تو پایین‌تر بود کاش کمی می‌توانستم راحت‌تر با تو سخن بگویم. خسته
هستم می‌خواهم برگردم و کنار خانواده‌ام بخوابم بخورم زندگی کنم و بمیرم. می‌دانی نکته‌های
زیادی را فهمیدم برای فهمیدن برخی نکته‌ها باید سال‌ها صبر کرد. می‌دانی مرده‌ها مال
گذشته هستند و مرگ چیزی است در آینده و صد‌ها مثل این نکته. مرد سهل‌انگاری هستم هر
شروع همراه با جای گذاشتن...

بگذار بروم. بدان من مفهوم مرگ را
در جنگلهای بلغارستان خوب دانستم...

مستم

مست

مسته

مستانه مست

اواخر پاییز نود و یک

دوستت دارم عزیز


آنلاین : http://baghchar.blogfa.com/pos...

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس