آخرین ترفند در عزای زوال دیکتاتوری مذهب "نگاهی بر احوال رقتبار شیخ آصف قندهاری"
ستون قصر دیکتاتور شکست، سقف فرو لغزید و پرنده ی عقل و احساس و آگاهی و علم، از قفس جهید و در آسمان غرب به پرواز در آمد. اما این حادثه ی بزرگ تاریخی، در صفحات تاریخ ماندگار شد و درسی شد برای تمام جوامع دینی.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تاریخ یک هزار ساله ی قرون وسطی اروپا، در عین حال که جالب و خواندنی، عبرت انگیز نیست هست. قرون وسطی اروپا یا به عبارتی دیکتاتوری دینی، بزرگترین رویداد و حادثه هم در تاریخ مذهب است و هم در تاریخ بشر.
کشیش ها در طول هزار سال، خدا را در بند کشیدند و آن را با ادبیات نوع خود شان تفسیر و تبیین کردند و به مردم تبلیغ نمودند، برای انحراف ذهن مردم، دست به تبلیغات گسترده زدند، بهشت ساختند و معیارهای عجیب و غریبی برای آن برشمردند، مغرت نامه ها ساختند و برای تاراج اموال مردم، آن را به مردم فروختند، دادگاه تفتش عقاید ساختند و تمام کسانی را که از عقل و علم و آگاهی حرف زد، به سادگی تکفیر کردند، زیر جوخه های اعدام فرستادند، در کوره های آدم سوزی انداختند و یا مجبور شان کردند تا جلو ارباب زانو بزنند و از کشیش ها و صاحبان مذهب، عذر خواهی کنند و از گناه خودش توبه نمایند.
اما سرانجام، دیکتاتوری شکست خورد: ستون قصر دیکتاتور شکست، سقف فرو لغزید و پرنده ی عقل و احساس و آگاهی و علم، از قفس جهید و در آسمان غرب به پرواز در آمد. اما این حادثه ی بزرگ تاریخی، در صفحات تاریخ ماندگار شد و درسی شد برای تمام جوامع دینی.
امروز اما آنچه در افغانستان می گذرد، کماکان شبیه قرون وسطی غرب است. گروهی، در کیش مذهب در آمده، تقریباً همه چیز را در انحصار خویش در آورده و اخلاق و قانون و شیوه اعتقاد را از کارخانه ذهن شان بیرون می کشند و به خورد مردم می دهند. تمام تلاش شان، همچون اربابان قرون وسطی، مبارزه با عقل و علم و آگاهی است. آنها با بکار بردن شعارهای عوام فریبانه، زیرکانه سعی می کنند از احساسات توده ها استفاده کنند و چیزی که واقعیت دارد این است که برای بقای شان، از هیچ نوع ابزار و از هیچ نوع شعاری، فرو گذار نیستند.
در پی زمزمه نشر کتابی از عزیز رویش در کابل، عده ای به دستور شیخ محمد آصف محسنی به خیابان ریختند، هیاهو به پا کردند و شعار مرگ و تکفیر سر دادند. آنها عده ای از جماعت بی سواد مذهبی را به جیره گرفته و جماعت مذهبی را چونان عروسک ها، در دستان خود می چرخانند.
وقیع ترین ترفند و شعار شیخ آصف محسنی- ارباب مذهب- متهم کردن کسانی که در جهت آگاهی و علم و سواد قلم و قدم می زنند، به مسیحیت و «تبلیغ مسیحیت» است.
این نخستین باری نیست که چنین اتفاقی می افتد و حکومت دیکتاتور مذهبی، دست به چنین اتهاماتی می زند، بلکه قبل از این، یکبار با همین شعارهای عوام فریبانه و با بکار بستن چنین دروغ ها، پدر را در مقابل فرزند قرار داد و برچه و آتش برکشید و یکی از مراکز مهم تحصیل علم در غرب شهر کابل را به آتش و آشوب و خشونت کشاند.
اینک اما چنین به نظر می رسد که ساعت عزای فروپاشی کاخ پر از فساد دیکتاتور مذهب فرا رسیده است. بعید نیست که دیکتاتور، از هیچ نوع تلاشی در پی حفظ موقعیت و ثروت بدست آمده از خون مردم و از بیت المال ملت و جایگاه و مقام تعبدگونه اش، دریغ نکند. برهمگان معلوم است که شیخ آصف محسنی و حلقه اش، خود از جیره خواران و نمایندگان ولایت وقیح «جمهوری اسلامی ایران» است. جمهوری اسلامی یی که یکی از بدنام ترین و منفورترین جمهوری ها در سطح جهان است و اکنون در انزوای خویش، از آخرین قوت و غضب خود برای حفظ خویشتن خویش، استفاده می کند و از شنیع ترین جنایت در حق ملت اش ابا نمی ورزد.
به نظر می رسد، جامعه ی مذهبی ما نیز در حال گذار است. ملا و مولوی و آخوند و شیخ، همه موقعیت شان به مخاطره افتاده و بدتر از همه، آنها گلو پاره می کنند تا با شعارهای مذهبی و هزار نوع ترفند دیگر، توده ها را علیه جریان های روشنفکرانه، بشورانند. آنها عقل و هوش و آگاهی مردم را به زندان کشیده اند و مدام اندیشه ها و آموزه های کارخانه ذهن مسموم شان را به خورد توده ها می دهند.
شعار ما زنده باد عقل، زنده باد آگاهی و زنده باد خرد و علم است. و اینک وظیفه هر دست به قلم و هر آگاه به واقعیت است تا نگذارند اربابان مذهب، همچنان از به فریب و اغوای مردم ادامه بدهند. باید هرچه زودتر دامن این فساد را برچید و از خیمه ی قرون وسطایی بیرون آمد و پرنده ی عقل و خرد را به پرواز در
پيامها
22 فبروری 2013, 05:07, توسط aman
این محسنی مزدور ایران و جاسوس ایران است و سید انوری جاوید مزدور این دروغ گوی حقه باز که از دین دکانداری جور کرده وبه فریب عوام الناس مشغول و زر اندوزی کرده و خواهر ۱۴ ساله قوماندان مشتاق را بر سرش تجاوز وبعدا در حالیکه خودش ۶۵ ساله بود بزور بعد از قتل مشتاق توسط سید انوری این طفل را به زور وشیطنت بزنی به خانه خود نگاه کرد.این هم از شاهکاری های این دلال و دکا ندار دین که عمر خود را به شیطنت و فریب عوام بسر برده
22 فبروری 2013, 06:34, توسط امیری
جناب آقای مهدی زرتشت و یا آتش پرست یهود و نصارا، تعجب دارم از مقاله ی شما که کور کورانه و به دور از منطق قضاوت کرده اید. عصر مذهبیون هیچ گاهی در جوامع اسلامی کمرنگ و یا روبه زوال نخواهد رفت. من خودم از مهمانان جلسه ی دیروز محترم معلم عزیز رویش بودم. و کسانی که مقابل هوتل علیه او و کتاب او شعار می دادند، افراد مربوط محسنی نبودند، بلکه افراد عادی کوچه و بازار دشت برچی بودند و همان هایی بودند که چند سال قبل در مقابل لیسه ی معرفت عزیز رویش علیه او تظاهرات کردند. بی انصافی نکنیم و واقعیت ها را همانطور ی که است ارزیابی نمایم. ما کله پوکان روشنفکر مأاب که مصارف خود را از سیما سمر و در حقیقت از بودجه ی سی آی ای می گیریم، عادت کرده ایم که از کاه، کوه بسازیم و همه ی مشکلات خود را به گردن این و آن بیندازیم. در قسمت احوال شخصیه ی اهل تشیع کتاب محترم معلم عزیز رویش، که دیشب من خواندم، آمده است که شیخ محمد آصف محسنی، همراه با روحانیون شیعه، دست به تدوین احوال شخصیه زده و آنرا برای تصویب به پارلمان فرستادند. نگاه کنید که در پهلوی محسنی، علمای شیعه ی دیگر، از قبیل آیت صالحی مدرس، آیت آلله باقر شیخ زاده آیت الله محقق کابلی نیز همین احوال شخصیه را تأیید کرده و این موضوع در همان وقت از طریق دفاتر آیات عظام پخش شد. اصل ناراحتی یک مشت عناصر لاییک، بی دین، بی عزت و خود فروش که تحمل زحمات را ندارند، نه در عرصه ی سیاسی و نه در عرصه ی اجتماعی و نه در مبارزه علیه اشغال کشور و فقط با نشستن پشت کمپیوتر و تبصره نوشتن، برای حداقل ده نفر دیگر، کار از آنها ساخته نیست، از تصویب احوال شخصیه می باشد. اکثریت علما و روحانیون قوم هزاره در شورای علما شیعه تحت ریاست محسنی، از تصویب این قانون حمایت کرده و شورای اخوت اسلامی، متشکل از علمای شیعه و سنی، نیز پشتبان این مسوده بوده اند. شعبات شورای علمای شیعه و شورای اخوت اسلامی در سراسر افغانستان فعال اند. درحالیکه، بر خلاف میل شما، عصر عناصر مذهبی به پایان نرسیده و بلکه گرم تر می شود. اگر شما از منطق کار بیگرید و یک محاسبه ی سرسری از محدوده ی دشت برچی داشته باشید، متوجه می شوید که چند درصد مردم هزاره، به سخنرانی های شخص محسنی از تلویزیون تمدن گوش فرامی دهند. بگذریم از نفوذ گسترده ی او در هزاره جات، یکی از متنفدذین قومی از جاغوری نوشته است که اگر صندوق رای گیری به نام شیخ آصف قندهاری در هزاره جات گذاشته شود، غالب مردم هزاره به همین قندهاری مذهبی رای می دهند و نه عناصری بی دین، بی عزت و فاحشه سیاسی-قومی خود شان. ضمنن به اطلاع تان برسانم که آیت الله تقدسی مرحوم نماز جنازه ی خویش را به امامت محسنی وصیت کرده بود. و این می رساند که غالب قوم هزاره ی ما به شخص محسنی، به عنوان پرچم دار دین و خدمتگذار مذهب شیعه، سخت معتقد اند. 99 درصد مردم هزاره ی ما مذهبی اند و یک درصد آن شامل شما افراد کمپیوتر دار، کافه نشین و معاش بگیر ادارات مختلف استخباراتی می شود که هیچ چیزی را تغییر داده نخواهید توانست. و اگر قبول ندارید به ضرب المثل معروف پشتو مراجعه کنیم که دا گز او دا میدان. در پایان، بار دیگر تذکر می دهم، کاری نکنید که بازهم مردم مومن دشت برچی به طور خود جوش و سیل آسا به طرف مراکز فتنه و فساد شما سرازیر شوند.
22 فبروری 2013, 13:31, توسط ali
Bad kardi amiri. Haman la mazhab ha key ketab minawasand az too bacha birish qandahari karda sharaf darad.
22 فبروری 2013, 06:58, توسط حسین بخش مزاری
نوشته ای شما مبهم بود و خوب چیزی از آن معلوم و درک نگردید شما باید توضیح می دادید که معلم عزیز چکونه شخصی است آیا او ازقمندانان است ویا ازشخصیت های مذهبی که محسنی بر علیه او دستو ر تظاهرات را داده است ؟ تا جای که ما می دانیم آیت الله محسنی بر اساس عملکرد های سی سال اخییرش شخص اصولی بر عقاید سیاست و اجتماع افغانستان بوده است و خصوصا زمانیکه در ایران بود مورد خشم حکومت ایران بود چون به دستور آنها در حزب وحدت مدغم نگردید وایرانیها اورا وابستته امریکا می دانستتند و تعجب اینتکه حالا در افغانستان امریکای ها و وابستگان انها او را وابسته به ایران می دانند واه واه واه محسنی صاحب عجب سیاستی داری که شرق و غرب را سرگیجه کرده ای
ما در ایران هم پول وجوهات شرعی خودرا به آیت الله محسنی می پرداختیم و حالا نیز می پردازیم چون او امین ترین شخص جامعه هزاره می باشد
22 فبروری 2013, 07:07, توسط سلیمی!
جناب امیری آنطوریکه از نوشته ات برمیآید معلوم می شود که خیلی ازمریدان سرسخت شیخ آصف قند هاری هستی!
برادر من بدان که دیگر دوران مرید ومرید بازی کورکورانه گذشته است، شما هم بهتر است به جای دفاع ازمحسنی در فکر مردم وقوم خود باشی که هر روز دسته دسته بدست هم فکران محسنی به خاک وخون کشیده می شوند، بدون شک دیگر دوران مذهب گرائی متعبدانه گذشته است، حالا دوران تعقل وخرد است که دیگر لاطلائلات محسنی وامثال محسنی نمی تواند عقل وخرد جامعه را اشباع کند البته باید بگویم که خودم شخصا نه تنها با مذهب مخالف نیستم بلکه طرفدار مذهب هستم ولی نه آن مذهبی که انسانیت درآن قربانی شود زیراکه همه چیز برای انسان است حتی مذهب ودین نه انسان برای دین ومذهب این سخن مبالغه آمیز شما که ۹۹٪ مردم را طرفدار محسنی دانسته اید بیشتر به شوخی وجوک شبیه است تا به حقیقت، بلی درست است که محسنی متأسفانه هنوز مریدانی همانند شما دارداما این دلیل نمی شود که مردم چهره ای اصلی محسنی وسایرترویج دهندگان نفرت وانزجار را نشناخته اند .
22 فبروری 2013, 07:14, توسط اکبر مرادی
پول گرفتن از ایران که عیبی ندارد اگر عیبی می داشت کریم خلیلی سی سال در آستانه ای ولایت فقیه ایران نزد سپاه پاسداران جاسوسی و چاپلوسی نمی کرد و خصوصا اینکه ان وقت ایرانی ها به کسی پول نمی دادند بلکه فقط نان چاشت و شام را می دادند و بنا بر تایید همه کسانی که ان وقت در ایران مهاجر بودند کریم خلیلی در ایران فقط برای ناهار و غذایی شام برای سپاه پاسداران جاسوسی و چاپلوسی می کرد و همین حا لا هم معاش کارمندان تلویزیون راه فردا را ایرانی ها می دهند و سامان تخنیکی انرا به مبلغ یک و نیم میلون دالر ایرانی ها به ان تحفه دادند برادر عزیز حالا متوجه شدی که نان و معاش همه مراکز علمی و دینی و سیاسی دشت برچی را ایرانی ها می دهند بنا بر این پول گرفتن از ایران عیبی ندارد چی از ایران بگیریم و چی مثل سیما سمر از امریکای ها بگیریم مگر عیبی دارد ؟ مهم حفظ کردن شخصیت هویت و کرامت انسانی است که باید در همه حالات حفظ شود چیزی که متاسفانه شما عناصر بی دین و بی غیرت آنرا ندارید و اگر می داشتید در جنگ بهسود بی تفاوت باقی نمی ماندید و آنجا رفته و از عز ت خود دفاع می کردید
22 فبروری 2013, 09:26, توسط علی جاغوری
من فکر میکنم که این اصفک محسنی امتحان اشرا چندین سال قبل داده بود. ولی ما مردم که واقعا خیلی مذهبی هستیم دنباله رو این تیکه دار مذهب هستیم . تشکر از مهدی جان که تابو شکنی میکند و چهره واقعی این بلعم باعور را برای مردم ما معرفی میکند. افتاب به یک انگشت پنهان نمی شود. خدا هر چه زودتر او را به جهنم ببرد.میگوید ادم بد عمرش دراز است
22 فبروری 2013, 09:49, توسط غلام محمد بهسودی
ما هزاره ها مردم خوب هستیم و قبلا هم خوب بودیم و در آینده خوب بافی خواهیم ماند دو سه مشکل در بین ما وجود دارد
1 - اولا کریم خلیلی سی سال تمام در ایران برای ولایت فقیه کار کرد و اعلامیه های حزب وحدت در آن وقت هنوز در آرشیو تمام ارگان های اداری - استخباراتی منطقه وجود دارد که در آخر هر اعلامیه حزب وحدت درود بر امام خمینی و زنده باد انقلاب اسلامی ایران در سرار جهان نوشته میشد ولی متاسفانه بعد از مرگ بابه مزاری اختلاف در بین کریم خلیلی و محقق بخاطر سرمایه مالی حزب وحدت بوجود آمد و استخبارات آمریکا که از خصوصیات پست و منفعلانه کریم خلیلی توسط داکتر حسین طالب نماینده حزب وحدت در پشاور آگاهی داشت پول های بابه مزاری را که در بانک لندن بود به کریم خلیلی تسلبم کرد و متعاقبا او را در تحت اداره خود گرفته و بحیث معاون دوم کرزی او را جابجا کرد و در عمین رابطه اگر فردا طالبان به قدرت رسیدند کشتار ما هزاره ها را به خاطر همراهی کریم خلیلی با آمریکایی ها شروع کردند چرا ما ناراحت شویم ؟ وهابی ها طالب ها دنبال همین موارد هستند که از مردم هزاره فقط کریم خلیلی در خدمت دستگاه سیاسی آمریکا در افغانستان قرار دارد و لهذا بعید نیست که ما هزاره ها را به بهانه همکاری با آمریکایی ها ما را کشتار کنند .
2 - محمد محقق که از فرط حسودی و بخیلی از دست رفتن پول های بابه مزاری و به قدرت رسیدن کریم خلیلی در آتش می سوزد با مداری بازی ها زیاد و قلا بازی ها بی شمار گاهی با داکتر عبدالله گاهی با امرالله صالح و گاهی با برادر مسعود ، این بازماندگان قاتلین خادثه افشار همکاری و دوستی نموده و فکر و خیال خام خود در سدد جایی در عرصه سیلسی کشور برای خودش است گاهی خود را به کرزی فروخته و برای او برای مردم هزاره رای جمع آوری می کرد و گاهی با آی اس آی توسط سردبیر روزنامه افغانستان در تماس شده تا کاری برای شخصیت شکسته خود انجام دهد اما هیهات که به حایی نرسید و آبروی برباد رفته ی هزاره ها را زیاد تر بر باد ساخت
22 فبروری 2013, 10:29, توسط عیسی سخی زاده
من در شهرک جبرئیل شهر هرات به همراه هزاران خانواده هزاره که از ایران به مدت چهار سال قبل اخراج شده بودیم مقیم هستیم و جایی برای برگشت به وطن آبایی خود در جاغوری نداریم و از مطالعه وبسایت شما از مسائل جهان و داخل کشور آگاهی پیدا می کنم در مورد مقاله فوق باید بگوییم که افراد بی دین و زنا زاده مثل مهدی زرتشت همواره به جان علما روحانیون و مردان موثر جامعه هزاره اهانت می کنند تا جای که ما مردم هزاره در شهرک جبرئیل شهر هرات خبر داریم آقایی آیت الله محسنی نه زیر فشار ایران تسلیم شدند و نه زیر فشار امریکایی ها و عناصر بی دین و لا مذهب خود ما به خوبی از حملات cia که از طریق تلویزیون امروز و روزنامه ای ساندی تلگراف لندن بر علیه آیت الله محسنی به راه انداخته شده بود، اطلاع دارند لهذا کار و فعالیت سیاسی اجتماعی دینی و مذهبی اقای محسنی زیادتر گستر ش یافت بنا بر این عناصر گم نام و مزدوران بیگانه کدام خللی در راستای فعالیت های ایشان وارد نخواهند توانست و اگر افراد کافه نشین و کمپیوتر نویس کاری کرده می توانستند صحنه ای جنگ های بهسود و حالا کربلای کویته بهترین جایی نمایش عمل انها خواهد بود وگرنه با التماس های زنانگی و گریه های فیسبوکی کاری از پیش برده نخواهد شد
22 فبروری 2013, 13:15, توسط ناقد
لعنت خدا بر این کائنان قرن 21 که زیر نقاب دین و مذهب ملت را تباه و در بدر ساختند، خداوند این قماش افراد سرطان زا را از ریشه نابود بسازد! این وقتی میسر میشود که مردم در یک مرحله پختگی برسند و نگذارند که این تکه داران مذهبی هر آنچه دلشان خواست تعبیر بخصوص خوداز دین نمایند!
22 فبروری 2013, 13:56, توسط shahed
یا فاقد هر گوه که نام داری پول که به محسنی میدهی بهتر از به یک خر کاه بخری صواب اش زیاد است چرا این محسنی جاسوس ایران و دشمن هزاره است و عمری خود را در ضدیت به گرفتن حق توسط هزاره در جنگ بوده در افشار پهلوی خاینین و افشار فروشان بود و افرادی مانند شما را فریب داده و پول تان را مصرف زیر دامنی و ارضا شهوت خود مینماید
22 فبروری 2013, 14:21, توسط علی
محسنی یک عیاش عوام فریب است. دختر چهارده ساله خواهر شهید مشتاق که به محسنی عالم دین اعتماد کرده بود و به او سپرده حضرت عالی بعد از تجاوز به آن دختر معصوم برادر قهرمان اش را تله گذاشت و کشت .بعد به زن دومی اش انتخاب کرد. هر چه نفرین است بر این فریب کار باد
22 فبروری 2013, 18:28, توسط bashir
salam ba hama en sage per ra khoda bari azab mardom hazara afareda kasef taren adame roi zamin dar dorane ast jang hai kabul ma yak dost dashtom da harkat bod namesha na megerom shayad hama beshnasan az jomle bade garde hai laen kasef bod qesa hai mekard adam ba khoda shakh dar meyaword chanden bar khastom en kasef ba jahanam wasel na shod yak bar dar qalei ulla bad az jange wahdat wa harak bod en kasef ha hama shan jam bod anwari ,jawed hade wa khode kasef mekhastom hama ra yak ja bokosham famedan sarem dasger shodom lanate ha chans dashtan .
22 فبروری 2013, 20:51, توسط jiran
برادر های عقب مانده های ذهنی که علاقه مند دین و مذهب هستید در مورد یک جنایت کار تاریخی حرف های خوب خوب گقته اید عجب است , این است فهم و شهور قرن 21 . ؟شما ها از کسی طرفداری می کنید که چه جنایت ها نکرد . جنگ های تنظمی را از یاد برده اید ؟ اون همان مذهی ها بودند که وطن را داغون کرده به ویرانه تبدیل نموده و مردم دشت برچی فراموش کرده که خانم ها در مقابل پدر برادر مورد تجاوز قرارا داده اند .باز هم از این جنایت کار پشتیبانی می کنند؟ یک اقا گفته که برای این وطن فروش تا فعلا باچ می دهد . این باچ را به کسانی بدهیدکه نان خوردن ندارند به این اجنت ایران و شعیه های پاکستان می دهید؟ افسوس که چه مردم نادان و بیسواد داریم.
اگر افغانساتن دین را کنار بگذارند می تواند پیشرفت کنند و فعلا قرن 21 است نه قرن اوسطی. این اقا اخوند از پول خود فروختی خودش , چه داشگاه در کابل درست کرده مانند قصر های ایران چون که ایران در افغنستان می خواهد که نفوذ شیعه را زیاد کنند و این کار را توسط اجنت هایش انجام می دهد, چه بهتر از خود فروختی های خویش اتفاده ماید.
23 فبروری 2013, 06:20, توسط عبیدالله
من نه طرفدار محسنی هستم ونه طرفدار دیگران . اما همین قدر میدانم که محسنی در نظریات ، عقاید و باورهای خود اصولی و پابرجا است. شما نگاه کنید به درگیری های او با ایرانی های شیعه در زمان جهاد . وشما هزاره ها بودید که بر خلاف تاجیک ها و پشتون ها و ازبک ها برای دستگاه ایران جاسوسی میکردید. همین روشنفکر مابان شما مردم هزاره بود که هزار توهین و تحقیر عناصر ایرانی را در آن زمان پذیرا می شد. و من که در دفتر حزب اسلامی در تهران مسئول فرهنگی بودم در میدان امام حسین تهران بارها به چشم خود تحمل روشنفکرمابان شما هزاره ها را زیر پای ایرانی ها دیده ام . در نبرد و کشاکش ها شما ضعیف ترین قوم هستید که گاهی با چاپلوسی و گاهی با جاسوسی خود را فریب و نجات میدهید. همین موضوع جنگ بهسود و مظلوم نمایی های شما واقعا خاک عالم را بر سر شما باد کرد. شما نه عزت دارید و نه غیرت. وگرنه انتقام ناموس تجاوز شده خود را در حادثه افشار از استاد سیاف میگرفتید. نه تنها جرات و غیرت انجام این کار را نداشتید بلکه همکاری محقق با استاد سیاف و حالا با ایتلاف شمال موجب مسخرگی و سوژه مجالس سیاسی شده است. و در مورد عناصر بی دین شما که در خدمت اجانب قرار دارند نیز قرار معلوم یکی با زن دیگری در بستر می روید و شراب و چرس و هیرویین که اظهر من الشمس است. میدانید که به چه مصیبتی گرفتار شده اید؟ اگر نمی دانید به زیر پل سوخته غرب کابل و یا خانه های فحشای دشت برچی بروید و آینده خود را نگاه کنید. نه دین دارید و نه دنیا.
23 فبروری 2013, 07:26, توسط نادرمهدوی
نویسنده مقاله هر کس که باشد آقای مهدی زرتشت باشد ویا کس دیگری حتما زنا زاده است وگرنه چطور بر علیه مذهب موضع گیری کرده است در متون اسلامی امده است که کسانی که سر خسومت با دین و بزرگان دینی را داشته باشند در نطفه اشان خلل بوده و این معنای ان این است که مادر نویسنده مقاله بالا با شخص دیگری همبستر شده است
افراد بی دین و بی غیرت همچون نویسندده مقاله بالا حتی اگر دین ندارند اما انسانیت داشتن ضرور است و موضو عات را باید منطقی بررسی کنیم تظاهرات علیه معلم عزیز و کتاب او توسط خود ما جوانان دشت برچی صورت گرفت و در آینده هم در مواقع مختلف این کار عملی خواهد شد و ما تمام حرکات شما بی ناموس ها ی وطن فروش را زیر نظر داریم و حتی اتاق خواب شما را نظاره گر هستیم که با زن های شما رفقایی لائیک تان همبستر است
گروپ های متعدد جوانان هزاره در پل خشک مترصد اوضاع هستند همانطوریکه در تظاهرات علیه معلم عزیز بی دین دو سال قبل انجام شد باز هم تکرار خواهد شد و این بار شما شاید عملکرد متفاوت و جدید ما خواهید بود
23 فبروری 2013, 07:52, توسط یک ازره
این شیخ واقعا یک شیطان تمام عیاراست ,به چهره وکارنامه های سیاه این شیادک اگر نگاهی بادقت داشته باشید اورا سمبول خباثت می یابید .هرهزاره ایکه هنوزدنبال این مداری هزارچهره میرود شرم وننگش باد,بالاخره هرانسانی ازغیرت,شرف وعزت انسانی برخوردارباشد ویه خوداحترام قایل دنباله رویی کسی رانمی نماید که اودشمن قسم خورده قوم اش است .اگر برادران دیگری بااوهرسروسری دارند کارخودشان است ولی هزاره به کدام منطق ازپس این شیخ راهی باشد ؟
هزاره بیدارشو که خواب غفلت هم بالاخره حد وحدودی دارد!
23 فبروری 2013, 08:23, توسط رسول نظری
این همه شر و شور بین ما مردم هزاره برای این است که اکثریت ما مذهبی و عده ای دیگر عقده ای و خود را تحقیر شده احساس میکنند همین بر خورد های غلط ایرانیها در دوران مهاجرت چند نفر مارا بی دین درست کرد و چند نفر مارا به دامان غربی ها انداخت و حماقت و رذالت بزرگان هزاره هم اختلاف بین سید ها و هزاره هارا به وجود اورد امروز خبر شدم که یک تظاهرات بزرگ از برادران سید ما علیه ما هزاره ها در حال نقشه کشیدن هست و گفته میشود که یکی از شخصیت های تکنو کرات غرب گرا عقب سر این تظاهرات است تا اختلاف هارا تشدید کرده و ما هزاره هارا به گوشه انزوا کشانیده و هجوم وهابی هارا بر قوم ما اماده سازند و لازم است تا در این جنگ ، اول عناصر عقده ای خود ما پیش قدم شوند و لومپن ها در جنگ عملی باید خود را نشان دهند و کمنت نویسی در انجا نقشی ندارد
23 فبروری 2013, 08:52, توسط شکیلا ابراهیم زاده ریگ ریشن غرب کابل
در مورد جناب محسنی چیزی را که اقای مهدی زرتشت نوشته است ، انطور واقعیت ندارد اکثریت مردم هزاره به جناب محسنی به عنوان بزرگ مذهب شیعه نگاه می کنند و حتی پدر من هر بار که به هزار جات می رود پول های خمس و زکات و دیگر پول های شرعی ان مردم را که برای جناب محسنی می فرستند به کابل اورده و به ایشان می دهند پدرم می گوید که اکثریت وجوهات شرعی ، مردم هزاره جات به جناب محسنی اعتماد می کنند چون عملا پول های شان به جاهای اصولی خرج شده است مدرسه خاتم النبیین با سیصد طلبه هزاره خود ما و تلویزیون تمدن با برنامه های اسلامی ان که همه فامیل ها همزمان می توانند برنامه های ان را نگاه کنند و مدرسه دخترانه جناب محسنی که روزانه دو هزار دختر و زن هزارگی ما در انجا در رفت وامد برای اموختن احکام و مسائل شرعی خود هستند ، نمایان گر خرج شدن پول وجوهات شرعی ما در جای اصلی ان است
فایده ای ندارد که عده ای انگشت شمار و فساد اخلاق به دنبال ضربه زدن به دین و مذهب اکثریت ما هزاره ها باشند شما نگاه کنید به لیسه معرفت معلم عزیز که یکی از هیئت امنای ان اقای عباس نویان است و طبق نوشته ای روز نامه نیویورک تایمز که رادییوهای داخلی نیز در وقت انتخابات پارلمان افغانستان ان را نشر کردند پسر همین اقای عباس نویان در امریکا به شغل شریف مرده گوی مصروف بوده که توسط پولیس امریکا دستگیر گردیده است و همین موضوع باعث شد که مردم ترکمن ما متوجه شوند و به عباس نویان رای ندهند حالا خود شما قضاوت کنید عباس نویان با معلم عزیز چه فرقی دارد سگ زرد برادر شغال است و در اینده ازفساد های اخلاقی معلم عزیز و دار و دسته او و فاهشه گرهای سیما سمر برای شما مطالب و عکس خواهم فرستاد
23 فبروری 2013, 09:56, توسط حمي
دوستان بنده چيزي زيادي نه ميخاهم بيگويم دركول طرف دار دين هستم طرفدار كساني كه هم عاليم دين وهم روشنفكر باشد هستم اما از اصيف محسيني اين خر پير متنفيرم اينكه أو شيعه است يا عالم دين هست كاري ندارم اما اين خر پير در ظاهر دوست در باطين دوشمن هزاره هست اون خوب ميداند چي كار كند أو به بهانه ي دين هزاره هارا به جان هم ديگر مي اندازد اون خر پير در برابر اين همه جينايط ها كه براي هزاره ها اطفاق ميوفتد هطا يك تسليت هم نميگويد
به أميد روزي كه هزاره ها به محكوم كردنهمديگر دوست و دوشمن خد را بشناصد
23 فبروری 2013, 10:33, توسط علی حسین بخش
از مطلب نشر شده توسط مهدی زرتشت چنین استنباط می شود که حقارت ، ضعیف بودن ، خلاهای روانی ، و سرکوب گردیدن شدید تمایلات او ، وی را به ورطه هذیان گویی و مزخرف نویسی سوق داده است ، به گمانم جنگ های بهسود و تجاوز کوچی ها به زن های شما و به اسارت گرفتن عده ای دیگری از انها و همچنان موجودیت صدها فاحشه خانه رسمی و مخفی زنان شما در دشت برچی که افسران پولیس ناحیه سیزدهم که اکثرا تاجیک هستند و از ان بهره مند می شوند و شمولیت دختران شما در ادارات خارجی ها و عشق بازی های انها با خارجی ها و تصویر گرفتن از صحنه های سکسی ان که در وب سایت ها نیز به نشر رسیده است و در کنار ان دلالی عناصر بی دین شما قوم برای افسران ایساف در عقب پارلمان افغانستان واقع سرک شورا ، اینها همه وهمه به سرکوب و درماندگی روانی شما تشدید بخشیده و شما را مجبور می کند که علیه مذهب به چرند نویسی متوسل شوید ، پایان راه سیاسی افغانستان برگشت طالبان به قدرت است و یا تقسیم قدرت با تیم مذهبیون متعصب و لهذا درهر دو حالت شمامیدان را باخته اید در ان صورت باید برگردید به ایران که همان تحقیر های قبلی در حق شما روا داشته می شود و یا در داخل کشور اقامت کنید که باز هم همین مذهب حکومت می کند و ان هم به شکل افراطی ان ، حالا متوجه شدید که نه ناموس شما درامان خواهد بود و نه امنیت خواهیدداشت
23 فبروری 2013, 12:58
en sage per namemerad ke matdom begham shawad az dostan ke hazara nistan ke tafrdare mekonan ke ma gela na darem az mardom hazara ke az en kasef tarfdare khily jai tasof ast dostan ke az fahesh khana hai dasht barchi hekayat mekonan shor bazar khodeshan yadeshan rafta fahesha khana hai khopdeshan dar peshawor yade shan rafta ma khodem sal ha dar hezabe az en kasef khedmat kadem kole shana az nazdeg meshnasom az seya petow gerefta qete eskad agar ma afghanistan bodam ba khoda qasm ast ke kasef ba jahnam wasel mekardom
23 فبروری 2013, 13:04, توسط bashir
aqai abdolla shoma drost gofted ke bored inteqam hadese afshar begered az saiyaf ama man megam inteqame hadese afshara ra bayad az mohseni anwari jawed wa masood .masood ke khodesh felan jahnam tashref daran
23 فبروری 2013, 13:37, توسط ehsan
محسنی با مزدور های دهن دروازه اش و غلامکان بی خاصیت اش مانند سید انوری سیدهادی و سید جاوید همه نوکر پول ومعامعله گران با سرنوشت ملییون ها هزاره است اینها فقط دلا ل سرنوشت کسانی اند که با تبار شان فرق دارد ولی دایم مشغول فریب هزاره ها بوده و از بازی با سرنوشت اینها هر کدام شان فرعون زمانه شده.ولی یکتعداد هزاره غافل هنوز هم فریب این شیاطین های قرن را میخورد.
23 فبروری 2013, 14:29, توسط باب
در قدم اول سلام خویش را خدمت فرد فرد شما شاملین این بحث تقدیم می نمایم. اما بعد ... خدمت شما دوستان عزیز بعرض می رسانم که سرتنبگی و لجاجت نه شیوه اسلامیست و نه کفری. مسلمان ها با لجاجت و سر تنبگی علیه قبیله سالاران عرب جاهل به مبارزه نرفتند. آن ها راه های بهتر را انتخاب کردند. دنیا با معرفی اسلام نه شروع شد و نه ختم شد. اگر جهان با قرآن و اسلام ختم می شد، حضرت پیغمبر اسلام طلب علم را بر مرد و زن مسلمان فرض نمی کرد. وقتی پیغمبر اسلامی مسلمانان را برای کسب علم و دانش به چین رفتن ترغیب می کرد، این ادعای مسلمانان که قرآن آخرین و کاملترین کتاب است، یک کذب محض ثابت می سازد. چرا یک مسلمان باید به چین برای کسب دانش می رفت؟ آیا چین یک کشور اسلامی بود؟ امروز کفار با سرتنبگی و لجاجت اسلامگراها را از بین نمی برند، آن ها با گرفتن راه های قابل قبول این جاهلین را آدم می سازند.
امروز روز دین سالاری و اجرای سنت پیغمبر اسلام و اجرای آیات قرآنی نیست امروز امروز است. ساکنین جهان امروزی طبق ضوابط و مقررات موضوعه خویش مطابق اخلاق بشری، نه اسلامی، یهودی، عیسوی ... زندگی می کنند. شما یانی که با سرتنبگی و لجاجت از اجرای قانون مذهب شیعه بالای شیعه نشینان در افغانستان تاکید دارید چرا خود و زن و اولاد تان را در استرلیا، کانادا، امریکا ... و غیره برای زندگی فراری می دهید؟ چرا بجای شترسواری و خر سواری به پیروی از سنت پیغمبر اسلام، از آخرین مودل موترهای سال استفاده می کنید؟ شما از پیروی از اصول و ضوابط انسانی چه عیب دیده اید که توجه خود را به اصول اسلامی معطوف می سازید؟ شما که داد از مسلمان بودن تان می زنید، از انسان بودن تان چه ضرر می بینید؟ اگر کسی شما را می کوشد انسان سازد، چرا خود را در لجن اسلامی محکم می کنید؟
امروز که آن قدر به مذهب شیعه باور و عقیده دارید، چرا زندگی در کانادا را نسبت به قم مقدس ترجیح می دهید. اگر این قدر عاشق شیعه و شیعه بازی می باشید، چرا کثافت کاری های شیعگی تان را در قم اجرا نمی توانید؟ چرا پارک های زیبای کانادا یا امریکا یا استرلیا را با کثافت شیعه گری تان مبتلا می سازید؟ نمک از نمکدان می خورید ولی باز هم بالای نمکدان میزبان تان می شاشید. چرا پسران حاجی آقا محسنی هر کدام در جیب چندین گرین کارت کانادائی، امریکائی ... وغیره را دارند؟
23 فبروری 2013, 15:34, توسط علی احمد
این جنجال به خاطر مذهب و بین اکثریت مذهبیون و عده ای مخالفین طولانی شده و از دیروز که من هم مثل شما جناب اقای باب نگاه می کنم هر دو طرف با سر تمبگی به جان هم افتاده اند ظاهرا موضوع روی لحاف ملا نصرالدین است یعنی کتاب معلم عزیز و دو سال پیش نیز همین جنجال ها به وجود امده بود که عده ای زیادی از جوانان بر علیه لیسه معرفت تظاهرات کردند من هم مثل اقای باب از هر دو طرف می خواهم که تمر کز خود را روی حادثه المناک کویته بنمایم و یا به فکر احتمال در گیری مذهبی علیه شیعه مذهبان در بعد از سال 2014 باشند
این شر و شور اینترنتی فایده ای ندارد هرکسی که کاری انجام داده می توانست عملا اقدام کند بیائید از ناراحتی های لفظی دوری جوئیم وکسانی که در کانادا نشسته اند سوال من از ان بزرگواران این است که ایا از سعه صدر سیاسی ان کشور چیزی نیاموخته اند ؟
در اخیر باید گفت که به جان هم افتادن نقاط ضعف دو طرف را برای طرف سومی که رندانه همه چیز را نظارت می کند به ارمغان می اورد بیائید به خاطر خدا سکوت کنیم اگر واقعا خود را پیرو مذهب جعفر ی می دانیم
23 فبروری 2013, 17:29, توسط راشد
برای دوستان مذهبی!
محسنی نه یک خدا پرست بلکه یک خود پرست است. او بیشتر از 30 سال در صحنه عمومی افغانستان بوده است و امتحان خود را داده است. کارنامۀ او مثل کارنامۀ بسیاری های دیگر اند که بارها اثبات کرده است که به خاطر منفعت و جاه طلبی شخصی حاضر است همه چیز را قربانی کند. محسنی مثل بسیاری از رهبران پشتون تبار دشمنی عمیقی با هزاره ها دارد که این خود مخالف آموزه های دینی و خداپرستی است. ما مسلمانان و به خصوص شیعه یان متأسفانه به بحران رهبری دینی مواجه هستیم و نیاز داریم که از این مرحله با رجوع بی واسطه به خصوص به قرآن و خداوند از شکل پرستی و کیش شخصیت عبور کنیم. مذهب ما امروزه نیازهای روحانی مردم را برآورده نمی سازد و تبدیل شده به یک سلسله تشریفات و شعارهای فرقه ای و سیاسی.
برای دوستان دیگر!
همه حق داریم که هر کس و هر عملی را که در منافع همگان را متأثر می سازد با دقت و شدت نقد کنیم اما در چهار چوب یک اخلاق انسانی و مدنی.
23 فبروری 2013, 19:41, توسط باب
محترم راشد:
چند نکته در مورد اندیشه شما:
اول: آیا محسنی مثل بسیاری از رهبران پشتون تباران علیه هزاره ها قرار دارند یا اینکه چون در افغانستان سیاست قومی و مذهبی بمثابه غده سرطانی منشاء مشکلات است. در چارچوب این سیاست نه تنها محسنی و پشتون ها علیه هزاره قرار دارند بلکه بر عکس آن هم صحت است که هزاره ها علیه پشتون ها و قوم و قماش محسنی عمل می نمایند. برای بیرون رفت از این منجلاب بهتر است با سیاست های مذهبی و قومی بحیث منشاء اکثر مشکلات منصرف گردیم. بصورت خلص هر قدر مذهب و دین را با بهترین نیبت عملی سازی، باز هم مشکل زاء می باشد و مذهب مولد افراد و اشخاصی از قماش محسنی می شود و بس.
دوم: چهار چوب یک اخلاق انسانی و مدنی
شما خوب مطلب تان را توضیح نداده اید. اگر مقصد تان از اخلاق انسانی و مدنی همانا اخلاقیست که در کشورهای پیشرفته غربی از قبیل امریکا، کانادا، آسترلیا و نیوزیلند بخصوص عملی می گردد، باید بدانید که اساس این اخلاق انسانی و مدنی را نظام سیاسی لائیکی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوبه سازمان ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم تشکیل می دهد. طبق این اخلاق انسانی و مدنی علمای مذهبی و دین نباید بالای سرنوشت مردم حکومت کنند. عقاید دینی و مذهبی یک موضوع شخصیست و هیچ گروه یا فردی حق ندارد عقاید شخصی و مذهبی خود را بالای دیگران بقبولانند. ولی این گروه و قماش هر قدر در مسجد و تکایا دل تنگ شان بخواهند می توانند بکنند و بگویند ولی آن ها بهیچصورت حق ندارند عقاید و دین خویش را از طریق حکومت داری بالای دیگران بقبولانند.
مطابق این اخلاق انسانی و مدنی مردم بجای خداشناسی و دین شنناسی بخود شناسی مشغول گردیده و خود در مورد خویش تصمیم می گیرند و هیچ کار و سرنوشت خویش را به خدا و پیغمبر .... و غیره راجع نمی سازند. وقتی پای مذهب و خدا را در مسائل دخیل سازیم، فورا این سئوال مطرح می گردد که کدام خدا و کدام دین؟ خدای هر کس باندازه عقلش است بناء در جهان بهمان اندازه خدا وجود دارد که انسان موجود است. اینکه می گویند قرآن کلام خداست، دروغ است زیرا آیات قرآن را هر کس بزعم خویش بنام خدا تعبیر و تفسیر می کنند. اگر شما یک آیه قرآن را پیش دو ملا، بهر سویه ای باشد، پیش کنید، حتما دو تعبیر و تفسیر جداگانه و حتی متضاد از آن ارائه می کنند و بهمین دلیل است که امروز در جهان شیعه شمار متجتهدین هم کم نیست. اگر شما هر جغله سنگ قم و نجف را بردارید حتما یک مجتهد با دار و دسته اش با کمال حیله گری و شیطان صفتی در زیر آن ها موضع گرفته اند! این خود ثبوت این مدعاست که ادعای خدای واحد صد در صد غلط است. اگر خدا یکی و قرآن یکی پس این همه مجتهدین شیعه برای چیست؟ فعلا بحث بالای سنی و دیگران را بجایش می گذاریم تا شرح حال آن ها این بحث را گنده تر و بویناکتر نسازد.
نتیجه کلام:
تا وقتی مردم هزاره بجای خداشناسی، قرآن شناسی، چه بصورت مستقیم یا از طریق محسنی یا هر ملای شیعه، به خود شناسی مشغول نگردند و بالای سرنوشت خویش خود حاکم نگردند، پیروی از هر ملا، چه هزاره باشد یا از قماش محسنی بی قوم و بی هویت، بم بست کامل است و بس. توصیه من به شما عزیزان این است که سر امروز یک دو کتاب جامعه شناسی و بشر شناسی را که جزو نصاب تعلیمی اکادمی های کشورهای پیشرفته می باشد، بدست آورده و به مطالعه آن شروع نمائید، در حقیقت امر اولین میخ اساسی را بر تابوت جناب ایت الله شیخ آصف محسنی و قماش او ولو هزاره هم باشد، کوبیده اید. در هیچ کتاب جامعه شناسی علیه دین موضع گرفته نمی شود بلکه نقش دین و بم بست دین بصورت علمی و عملی نشان داده می شود و بس.
24 فبروری 2013, 10:12
جناب باب،
شما می فرمایید که آنچه از قماش دین است درد ما را دوا نمی کند و هزاره ها باید چند کتاب بشر شناسی و جامعه شناسی بخواند، از کتابهایی که در دانشگاههای غرب تدریس می شود، وانگهی می تواند خود شان را بشناسد و بر مشکلات عدیدۀ شان فایق آیند. ارزشهای انسانی غربی ملهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر است که انسان محور می باشد و نقش مراجع فرابشری را مردود می داند. پس قید دین را باید زد که نمی تواند به در زندگی امروز ما بخورد. در افغانستان فضای همگانی و سیاست را باید از دین زدگی و تعصب قومی بری ساخت و سوگیری قومی مختص محسنی نیست بلکه یک پدیدۀ همه شمول است.
من هم آرزو دارم که یک سپهر همگانی غیر دینی، قانون محور و مبتنی بر حقوق برابر انسان ها را در افغانستان داشته باشیم، اما متأسفانه این چیزی است که به این زودی ها زمینۀ تحققش برابر نیست. در یک جو تابو زدۀ مذهبی نقد و تنقیح مذهب با تکیه بر ستونهای خود دین تا حدی می تواند مؤثر واقع شود و نقطۀ آغازی در جهت متزلزل ساختن مشروعیت مذهبی که توجیه گر تحمیق مردم است. از این منظر می توان گفت که کسانی مثل آقای محسنی آنگونه که ادعادارند دین دار نیستند. پس دوستان مذهبی! شما می توانید مذهبی باشید بدون اینکه محسنی ها بتوانند از شما استفاده کنند، به نظر من همچو یک مفکوره بالآخره زمینه را برای تحقق و نهادینگی همان ارزشهای مشترک انسانی که شما هم به آنها اشاره کرده اید مساعد می سازد. این خیلی ساده انگارانه و غیر جامعه شناسانه! خواهد بود اگر انتظار داشته باشیم که با خواندن چند تا کتاب (که هزاره ها به طور نسبی بیشتر به آن علاقه دارند) بتوان خیلی زود یک جامعه سراپا دینی را به یک جامعه لاییک تبدیل کرد. البته من به دلیل دین دار بودنم خیلی دوست دارم که در یک جامعۀ لاییک (که قانون آن و فضای همگانی آن ناشی و حامی یک دین یا ایدئولوژی خاص نیست) زندگی کنم تا بتوانم ارزشهای دینی ام را خوبتر زندگی کنم تا اینکه دریک جامعۀ دین زده (آنچه که امروزه در کشور ما حاکم است). فکر کنم حق این انتخاب شخصی را حتی در نزد افکار مترقی شما هم داشته باشیم و در چیزهای دیگر به استثنای بعضی کلمات که به کار برده ای من خودم را باشما هم نظر می یابم، البته در مسایل همگانی و غیر خصوصی.
24 فبروری 2013, 16:41, توسط باب
چناب محترم:
تشکر از لطف و توضیح تان. جای بسا خوشی است که شما خود را با من در اصل موضوع هم نظر می یابید ولی شیوه برخورد ما از همدیگر فرق می کند که یک امر طبیعی در مباحث آزاد است. این است چند توضیح بیشتر سر اصل بحث:
اول: تبدیل جامعه مذهبی به یک جامعه لائیکی یک پروسه است، نه یک حادثه! اروپا این پروسه را طی صدها سال پیش شروع کرد ولی هنوز هم در طی این طریق روان است. محو کامل دین زدائی از زندگی خصوصی و عمومی مردم اگر ناممکن نیست، با هوچیگری های چپی های افغانستان از قبیل هواخواهان شوروی سابق از قماش پرچمی ها و خلقی های از بین رفته و ماوویست های دو آتشه چینی نه تنها ممکن نیست بلکه یک ضربه بزرگ بر مبارزه و پیشرفت بشری است. سر کار آمدن جبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان بالای مقدرات مردم افغانستان ضربه بسیار المناک برای کلیه روشنفکران افغانستان بود و تلافی ماجراجوئی های آن ها صدها سال را در بر خواهد گرفت. در حقیقت ظهور و تحمیل حزب دموکراتیک خلق افغانستان پروسه پیشرفت در افغانستان را نه تنها کند ساخت بلکه آن را بدنام ساخت.
دوم: من در هیچ قسمتی از نوشته هایم اعلام نکرده ام که ما باید این پروسه را یک شبه شروع و طی شش ماه آن را به ثمر رسانیم. ولی مشکلات عظیم در طی این پروسه را نباید بهانه قرار داده و هیچ اقدامی نکنیم ولی یک اقدام کوچک و ناچیز هم باشد که پیشنهاد من شروع به مفهوم و معنی سیکولاریزم است. اگر اروپائی ها مثلا برای چهار صد سال است که این پروسه را شروع نموده و هنوز هم برای رسیدن به یک هدف ایدیال در مبارزه اند، ممکن است عین مدت را برای مردم افغانستان و کمتر و بیشتر از آن لازم باشد. این گفته باید واضح و معلوم باشد. آنچه امروز بسیار تاسف آور است این است که ملاهای ما مفهوم و معنی سیکولاریزم را ضد دینی تبلیغ نموده و هواداران آن را کافر قلمداد می کنند. مستعمین این ملاها که اکثرا بیسواد اند بدون هیچ تحقیق و مطالعه گوسفندی آن را شنیده و طوطی وار آن را تکرار می کنند. در حالیکه نظام سیکولاریستی هیچ ضدیتی با دین ندارد و برنامه های خود را برای مردم عرضه می دارند و هیچ طمع و توقعی از قماش ملاها ندارند که آن ها را در رسیدن به هدف شان یاری کنند. سیکولر ها از ملاها یک خواهش انسان دارند: دروغ نگوئید و برای چند روز چوکی و موقف تان دین و وجدان را نفروشید!
دوم: دین ستییزی بهر شکل و شیوه ای باشد کار عاقلانه نیست. توقع از مردم مدنی پیرو اصول انسانی بسیار واضح و ثابت است: دین و دینداری را بگذارید به دینداران. شما را به آنها چه؟ الله بلا در گردن ملا. ملاها امروز بهیچصورت قادر به حکومت داری نیستند و موجودیت آن ها در دنیای کنونی یک مشکل بزرگ برای خود آنهاست. شما وظیفه دارید که آن ها را در حل مشکلات شان که بصورت واضح ترک دین و دینداری در امور اجتماعی و خصوصی سازی آن در محوطه مساجد و تکایا است، کمک رسانید. از تعرض به عقاید شان و کارهای شان جدا باید پرهیز شود. کسانی که برای حل مشکل شان پیش ملا می روند، بگذارید بروند ولی وظیفه شماست که در موازی با ملاها پلان و برنامه هایی برای رسیدگی به مشکلات مردم داشته باشید. اگر چنین پلانی ندارید، شما به هیچصورت حق ندارید بالای کرده های ناقص ملا تاخت و تاز کنید.
سوم: شما از کجا فهمیدید که خواندن یکی دو کتاب جامعه شناسی و بشر شناسی برای شما بهشت برین را بارمغان می آورد؟ هدف از پیشنهاد فوق قدم اول در راه غیر دینی سازی امور اجتماعیست. امروز در کشورهای مثل افغانستان بی دین و با دین حل مشکلات شان را در قرآن و دین جستجو می کنند و وقتی در حرکت شان ناکام می مانند و مایوس می گردند فورا تاخت و تاز بالای دین و ملا را شروع می کنند! دوست عزیز، مشکل خود را بگردن ملا انداختن و دین را بخاطر چیزیکه هیچ به موضوع ربط ندارد مطرح ساختن کار جاهلانه است. شما به شیوه تحریر پرچمی ها و خلقی ها خوب متوجه شوید: ما بخاطری ناکام ماندیم که اخوانی ها جلو پیشرفت ما را گرفتند! نخیر، رفیق عزیز، شکست و ناکامی شما عمیقا در برنامه های ضد مردمی و ماجزاجویانه شما نهفته بود. مقاومت اخوانی ها و اسلامگراها زیر نظر سیای امریکا و ملاهای پاکستانی و ایرانی در تبانی با وهابی های سعودی فرع مساله بود.
چهارم: مشکلات هوچیگرهای امروز که متشکل از مزدوران و اجیران غرب و امریکاست شباهت کلی با شیوه کار پرچمی ها و خلقی های دیروز در افغانستان دارد. خود دموکراسی و نظام لائیکی از خود اصول و شیوه های بسیار ارزنده و سنجیده برای هدایت و رهنمائی مردم بسوی رفا و پیشرفت در بخش مسائیل اجتماعی دارد ولی این دموکرات نماها که از آن ها در بین مردم عام به سگ شویان و پشک شویان غرب یاد می گردد بجای آنکه باجرای آن اصول متوسل گردند، از ملاهای مساجد می خواهند که به نفع دموکراسی و تعمیم حقوق زن بشیوه غربی تبلیغ نمایند! زهی جهالت و خام فکری! فکر نکنم ملاها بی عقل باشند، نه باندازه ایکه این سگ شویان فکر می کنند. ملا چرا برای تعمیم حقوق زن مطابق اجندا و برنامه خود عمل نکند و چرا برای رسیدن غربی ها به هدف خود را گم کنند؟
نتیجه: مشکل امروزی ساکنین افغانستان صد در صد بدوش هوچیگرهای خائن مزدور امروزی در حکومت پوشالی و مشکل دیروزی و تاریخی افغانستان هزار در صد بدوش زمامداران خائن و نا بکار بوده، است و خواهد بود. امروز هر چه شورای علمای افغانستان حکم و فیصله صادر می کند، بکمک و خواهش و عذر و زاری های کرزی خائن و قاچاقچی فاسد عضو باند مافیای جهانی و باند تبهکارش می باشد و بس. کرزی با این کارش در حقیقت می خواهد کثافت های خودش را بر روی دین و دین فروشان مالیده و خود را برائت دهد. با کمال تاسف باید عرض کرد که کرزی در این کار تنها هم نیست: زمامداران خائن غرب بشمول قصر سفید نشینان امریکا و زمامداران مکار انگلیس در این کار دست دارند و فائق آمدن بر این مشکل آنقدر ساده هم نیست. ولی باز توصیه من به شما این است که نقاب این نقاب پوشان در کتب جامعه شناسی و بشر شناسی امروز برچیده شده و زمامداران غربی هیچ عزت و آبروی پیش مردم خویش ندارند و نخواهند هم داشت!
24 فبروری 2013, 17:33, توسط باب
دوستان معزز و محترم:
افغانستان با مشکلات عدیده مواجه است ولی دو مشکل آن بشکل اژدهار بی مهار مردم را سخت گلوگیر ساخته است: اجرای سیاست مذهبی و قومی در افغانستان. امروز که کرزی بحیث رئیس جمهور افغانستان کار می نماید از اثر یک توطئه امریکاست: کرزی یک افغان (پشتون) از قوم درانیست و سیاست خارجی امریکا ایجاب می کند که یک فرد درانی قندهاری باید در راس حکومت افغانستان قرار داشته باشد! اگر امریکائی ها براستی هم به دموکراسی و حقوق بشری باورمند اند، باید به این کثافت کاری شان در افغانستان پایان دهند! در حالیکه همین سیاست باعث تباهی افغانستان توسط خود افغان ها بوده و خواهد بود. مثلا ظاهر خان افغان را داود خان افغان سرنگون کرد، داود خان افغان را نور محمد خان افغان سرنگون کرد، نور محمد خان افغان را حفیظ الله خان افغان سرنگون کرد، حفیظ الله خان افغان را روس ها در حمایت و دفاع از افغان و افغانستان علیه شرارت های امپریالیزم سرنگون کرد، بالاخره مشکل بزرگ کرزی افغان طالبان افغان و برادران افغان پاکستانی شان می باشند. امروز کرزی حتی حاضر است حلقه غلامی پاکستان را بخاطر دو چشم افغان های پاکستانیش قبول کند ولی خط دیورند را که متضمن استقلال و هویت افغانستان بحیث یک کشور مستقل است قبول نکند.
وقتی جناب خلیلی هزاره در می یابد که از طریق افغان شدن به عزت و منزلت می رسد، چرا خود را افغان نسازد؟ وقتی دوستم می فهمد که از طریق افغان شدن به چوکی مطابق میلش می رسد چرا خود را افغان قلمداد نکند و چه فرق می کند که او یک ازبک است؟ وقتی امر الله صالح .... و غیره از طریق افغان و اسلامیت به خواب هایش جامه عمل می پوشانند چرا خود را افغان نسازند؟ شما خوب فکر کنید که برنامه و پلان افغان سازی افغانستان بزرگترین دانه سرطانی در راه پیشرفت و تعالی مردم افغانستان می باشد.
نقش فکتور دین از چه قرار است؟ یک سگ شوی امریکائی و پشک شوی انگلیسی که حتی در عمرش یک روز فن کون شستن را بشکل اسلامی نیاموخته و یک رکعت نماز اسلامی هم نخوانده است و حتی مسلمان بودنش هم در شک و شبه قرار دارد وقتی در ملای عام صحبت خویش را آغاز می نماید بسم الله الرحمن الرحیم می گوید! این چه معنی دارد؟ یعنی اینکه من مسلمانم (دروغ می گوید) و ما در افغانستان اسلامی پیروی از اسلام داریم ولی وقتی یک طالب بچه با زور شلاق او را مجبور می سازد که الف الفبای مسلمانی را توضیح کند، این خود فروخته غربی دست راست از چپ گم کرده و صرف و صرف برای اغوای مردم بسم الله الرحمن الرحیم را وسیله و دست آویز برای امیال شیطانی خویش قرار می دهد. آیا این شیوه کار نتیجه می دهد؟ ابدا نی! در این جا شما متوجه باشید که هر چیز وسیله برای یک هدف دیگر قرار می گیرد. چه عیب است که طالب و قماش طالب سر این افراد سوار شوند؟ شما از جناب شیخ آصف محسنی گله و شکایت دارید؟ هر کسی خود را الاغ بسازد حتما کسی یافت می شود که بالایش پالان گذاشته او را سوار شود؟ آیا ملا و شیخ آصف و طالب .... و غیره دل ندارند و شوق ندارند و عشق ندارند؟
شما در یک محفل که زیر نام و نشان افغان و افغانستان برپا می گردد روزی برای تفنن شرکت کنید. اولین سخن ران در شروع، محفل را کثیف می سازد: ما شکر مسلمان و افغان هستیم .... ولی یک روز از این جنابان شنیده نشد که به انسان بودن و اهلی بودن خویش افتخار کنند و کلام خویش را بنام انسانیت و آدمیت شروع کنند و بگویند: ما شکر فضل خدا که انسان و پیرو اصول آدمی هستیم! خلاصه کلام اینکه اجرای سیاست مذهبی و قومی در افغانستان یک برنامه از قبل تعیین شده و مردم افغانستان قربانی یک توطئه شوم جهانی قرار گرفته و قرار می گیرند. جنابان اوباما واشنگتن نشین و کامرون لندن نشین خوب می دانند که چه می کنند و چه می خواهند. وای بر حال ما که غافل و باطل وقت خویش را ضایع می سازیم.
24 فبروری 2013, 22:27, توسط نور
محترم آقای باب سلام ( ازاثرتوطءه امریکا نبوده بلکه ازخلیل زاد بوده است
(تکمله ای بر نامه ی دانا روهرا باکر به زلمی خلیل زاد)
یکی از دوستانم که اهل دانشگاه و مقیم امریکاست، به من گفت: «پس از آنکه که نیویارک و واشنگتن مورد حمله ی القاعده قرار گرفت؛ جمعی از افغانستانی های مقیم امریکا را به وزارت خارجه فرا خواندند. در آن جمع، من و چند تن محدود دیگر بودیم که در تمام سالیان حضور و عروج طالبان با آنان مخالفت داشتیم؛ بقیه که اکثریت مطلق جمع را می ساختند و در رأس شان زلمی خلیل زاد قرار داشت، گروه صنفیی بودند که نه تنها از طالبان حمایه می کردند، بلکه به عنوان مبلغان و نمایندگان آنان ایفای وظیفه می نمودند.
آن دوست اضافه کرد:
«این را پیش از آن جلسه می دانستم که ایالات متحده ی امریکا به عنوان «حافظ امنیت جهانی»، هرگاه بخواهد به یک جایی از کره ی زمین لشکر کشی کند، فقط بیست و چهار ساعت زمان نیاز دارد؛ یعنی ایالات متحده، بلافاصله پس از حادثه ی 9/11، تمام آمادگی لازم برای هجوم به افغانستان را داشت؛ اما آنچه را که در آن جلسه دانستم این بود که: ایالات متحده ی امریکا، هیچگونه طرح سیاسی برای افغانستان بعد از اشغال ندارد.
امریکایی های اصیل، سرتا پا گوش فرا دادند تا بشنوند که افغان های امریکایی به آنان چه می گویند. خلیل زاد که بیش از دیگران به آنان نزدیک بود، طرح بسیار روشن و ساده ای را فرا روی آنها گذاشت: «افغانستان کشور قبیلوی و سنتی است؛ حدود هفتاد فیصد مردم این کشور را پشتونها تشکیل می دهد. قدرت سیاسی نیز به طور تاریخی و عنعنوی- از زمان تاسیس این کشور- متعلق به آنان بوده است. کودتای ثور، یک سنت شکنی بود که توسط کمونیستهای طرفدار شوروی سابق صورت گرفت. هجوم ارتش سرخ، باعث گردید که مردم افغانستان- خصوصاً اقلیتهای قومی- مسلح گردند. رقابتهای درون حزب دموکراتیک، جناح غیر پشتونی حزب به رهبری کارمل را تقویه نموده، اقلیتهای تاجیک، هزاره و ازبیک را مسلح ساخت. هر چند- بعداً- قدرت به داکتر نجیب که از نظر تباری پشتون بود، منتقل گردید، ولی از نظر سیاسی و نظامی، عدم موازنه ای که ایجاد شده بود، به تعادل برنگشت؛ تا آنکه همدستی سران اینها (اقلیت ها) در اردوی نجیب، با مسعود و مزاری، باعث سقوط حاکمیت به دست آنان گردید.
پشتونها این تحول را نامیمون خوانده در برابر آن ایستادند. اما قدرتهای منطقوی و القاعده از احساسات آنان استفاده کرده، از افغانستان زیر اداره ی شان، بحیث تخته ی خیز علیه منافع ایالات متحده استفاده کردند. در حالیکه طالبان، و بطور عموم پشتونها، هیچ تهدیدی برای منافع ایالات متحده و سایر دوستان بین المللی آن نیستند.»
به گفته ی آن دوست، خلیل زاد چنین نتیجه گیری کرد:
«به نظر من ایالات متحده باید دو انتقال عادلانه و مسالمت آمیز را رهبری کند: یکی انتقال قدرت سیاسی از اتحاد شمال به روشنفکران و تحصیلکرده های پشتون؛ دیگری جمع آوری سلاح از اقلیتهای قومی شمال و تشکیل اردوی منضبط- با توجه به تناسب نفوس- که سوق و اداره ی آن بدست حکومت مرکزی باشد. به این ترتیب می توانیم اوضاع را به مجرای اصلی اش باز گردانیم.»
سابقه ی دخالت خلیل زاد در مسایل افغانستان به پیشتر از اینجا می رسد؛ او از دوره ی ریگان ترجمان رسمی دولت امریکا در مذاکرات با رهبران جهادی بود. گفته می شود که او در دوره ی مقاومت، با تصمیم کمک امریکا به مسعود مخالفت کرد.
از اینرو سخنان او بی سابقه نبود، و برای امریکایی های وزارت خارجه و پنتاگون تازگی نداشت؛ لابی به نفع این فکر، از سالیان متمادی بدینسو (طی چندین دهه) جریان داشت. صدها مقاله حاوی آمارهای موافق به این تحلیل، از دستهای مختلف در اختیار مقامات رسمی دولت امریکا قرار گرفته بود. دهها کتاب در تائید محتویات این طرح نوشته شده بود. نگارشهای متعددی از احدی، احمدزی، هاشمی، کاکر، خلیل زاد و روستار ترکی همه در همین جهت بودند. آمارها و گزارشها در انتشارات رسمی دولتهای افغانستان، همه این تحلیل را تائید می کردند.
علاوه بر اینها، جبهه ی مقاومت، به طور علنی از حمایه ی روسیه، چین، هند و ایران برخوردار بود. چیزی که «برهان قاطع» برای امثال خلیل زاد بحساب می آمد.
با چنین پیش زمینه هایی، منطقی می نمود که حرفهای خلیل زاد، نه تنها پذیرفته شود، بلکه خود او و همفکرانش مامور اجرای آن فکر گردند.
آری، به مجردی که این ماموریت به او سپرده شد، طرح «باز گرداندن اوضاع به مجرای اصلی» را به منصه ی اجرا گذاشت. یعنی وقتی کنفرانس بن دایر گردید، این طرح از مرعی الاجرا شمردن قانون اساسی دوره ی شاهی (به استثنای فصل پادشاه در آن) آغاز گردید؛ بازگشت به عصر شاهی، به عصر شاهی که سمبولِ حاکمیت قومی به حساب می آمد. به عباره ی دیگر، قبولاندن این امر که پس از سی سال فراز و نشیب، جنگهای خونین، و تغییر نظام های سیاسی، اینک بار دیگر به سی سال قبل بر می گردیم، به روشنی همین مفهوم را می رساند. چون خلیل زاد در همان بیانیه ی مختصر و موجز خویش که باید مانیفیست دوره ی اخیر خوانده شود، به این نکته اشاره داشت که «سنت شکنی» از کودتای ثور شروع می شود؛ بنابرین، آنچه قبل از آن می گذشت (به نظر او) مطلوب بود.
خلیل زاد به این یک بسنده نکرد، او خواست که جریان را به طور کامل به مجرای اصلی اش باز گرداند. ازینرو در متن موافقتنامه ی بن، تدویر لویه جرگه ی اضطراری را نیز گنجانید؛ در حالیکه به برگزاری آن هیچ نیازی نبود؛ به عباره ی دیگر، در همان کنفرانس بن می توانستند اداره ی موقت و انتقالی را یک مرحله ای بسازند و کنفرانس بن را به لویه جرگه ی قانون اساسی پیوند دهند. اما وقتی به تشریفات معمول در آن، و آوردن شاه سابق به صحنه، و اعطای لقب بابای ملت و امتیازات دیگر به او توجه کنیم، در می یابیم که غرض از تدویر این جرگه، باز گردانیدن اوضاع به مجرای قومی- تاریخی آن است. برگزاری« لویه جرگه » به هر نام و عنوانی، خود نیز کاری در همان راستا است.
من با این برداشت دانا روهراباکر که «رهبران اتحاد شمال تقریباً می خواستند از شاه سابق بحیث رهبر حکومت انتقالی 18 ماهه پشتیبانی کنند» موافق نیستم؛ در حالیکه اصل سخن ایشان را که در لویه جرگه ی 2002، خلیل زاد از کرزی حمایه کرد، تائید می نمایم. طرفداران به قدرت برگشتن شاه سابق را عزیزالله واصفی و پاچا خان جدران رهبری می کردند. بر عکس، این خطر وجود داشت که پشتونها- اکثراً- به حمایه از طرح آنان برخیزند. به برداشت من از آن سناریو، شاه سابق در آن سن و در چنان وضع بدنی علاقه ای به برگشت به قدرت نداشت؛ او سالهای اخیر زندگی خود را وقف «بازگردانیدن اوضاع به مجرای اصلی» اش کرده بود. رهبران شمال، از جمله مارشال فهیم، داکتر عبدالله، قانونی و برخی دیگر طرفدار ادامه ی کار کرزی در دوره ی انتقالی بودند. جریان دعوت اعضای لویه جرگه را، دفتر نهضت ملی افغانستان همراهی می کرد (در تاسیس این نهضت، اکثر اعضای مطرح شورای نظار، به استثنای داکتر عبدالله نقش داشتند). از جمع یکهزار و پنجاه نماینده، حدود هشتصد نفر شان به این دفتر ارتباط داشتند. در جلسه ی که در هوتل پروان با حضور همین تعداد برگزار شد، همان سه نفر، به ترتیب، حمایه ی خود از ادامه ی کار کرزی را اعلان کردند، در حالیکه بسیاری از نمایندگان با این امر مخالف بودند؛ برخی علناً ایستادند و اعتراض کردند. شخص شهید استاد ربانی- هر چند در آن جلسه حضور نداشت- نیز در جمع مخالفان بود. مخالفان دو دسته بودند: یک دسته آنانی که با ابقای کرزی از اساس مخالفت داشتند و خواهان کاندید شدن استاد ربانی بودند؛ و دسته ی دیگر تقاضا داشتند که با توجه به روحیه ی جامعه ی جهانی، در صورت حمایه از کرزی، لازم است که تعهد نامه ای میان جبهه ی متحد اسلامی و او امضا گردد که در آن معاهده جایگاه هر دو طرف مشخص باشد. با این طرح داکتر عبدالله مخالفت کرد. او در مشاجره ی مختصری که با من داشت، پرسید که بالاتر از این ( یعنی با توجه به کرسی هایی که در اختیار جبهه بود!) چه می خواهید؟ من گفتم که میخواهم که هرگاه کرزی تصمیم بگیرد که با یک فرمان شما را از مسند وزارت خارجه بر کنار کند، نظر به موافقت نامه یا پروتوکول منعقده، نتواند. به جواب من گفت که او نمی تواند! اما مارشال فهیم و قانونی نظر مرا تائید کردند، و گفتند که می تواند.
24 فبروری 2013, 21:11, توسط باب
دوستان عزیز:
برای نجات بشریت و انسانیت از دین زدگی، از فیلسوف نامی سرزمین باستانی ما ابو علی سینای بلخی بیاموزید. ملاها ابو علی سینای بلخی را کافر خواندند و آن بزرگوار از خود در برابر این ملاهای شیخ آصف محسنی نماها چنین پاسخ داد:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر یکی چو منی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
ابو علی سینای بلخی را پدر طبابت در علم طبابت جهان می خوانند وی کتاب هائی هم در مورد علم طبابت نوشت ولی هستند کسانیکه نقش این فیلسفوف بزرگ را درک نکرده و فکر می کنند که با خواندن کتاب پیش پا افتاده ابو علی سینا به نام الشفا می توانند کار طبابت را اانجام دهند. دانش و معلومات ابو علی سینای بلخی در فن طبابت شاید یک بر هزارم دانش یک نرس شفاخانه امروزی نبوده باشد و کتاب او صرف قدم اول از هزاران قدم بعدی بود در راه تهداب گزاری طابت معاصر ولی کیفیت کار ابو علی سینا در چه بود؟ و چرا ابو علی سینا را پدر علم طبابت در جهان بشری قلمداد می کنند.
تا زمان ابو علی سینا وقتی شخصی مریض می شد، مردم مریض را پیش ملا برده و ملا می خواست مرض مریض را با چف و کف و تف از طریق تعویذ نویسی و شوئست دادن ... تداوی کنند. قرار عقیده ملاهای مزخرف جن و پری عامل مرض در انسان بوده و آن ها می خواستند با شیوه های فوق علیه جن و پری به مبارزه برخیزند و جن را از وجود انسان فراری دهند. بالاخره یک مردی پیدا شد و بالای این عمل ملاها خندید و اعلام نمود که مرض منشاء مکروبی دارد و این مکروب های ذره بینی است که از طرق مختلف داخل وجود شده و مرض را تولید می کند و تداوی آن نیز باید بشکلی باشد که اول مکروب مربوطه را کشف و بعد به دفع آن از طرق علمی با شیوه های طبابت اقدام گردد!
این نظر عالی ابو علی سینای بلخی شاید بوقت و زمانش آن قدر مورد علاقه مردم قرار نگرفته باشد ولی این یک خشت اساسی بود که در راه دفع خرافات گذاشته شد. پیدا شدند کسانیکه در راه اختراع میکروسکوپ شروع کردند. امروز هم علم طبابت حیات دائمی را برای مردم ضمانت نکرده است و راه درازی در پیش است که باید طی گردد ولی اکثر مشکلات دوران ابو علی سینای بلخی رفع گردیده و گلم جن و پری بازی و شیوه مقابله ملاهای خرافاتی از بین رفته است. امروز ملا اولین کسی است که برای تداوی خویش نزد داکتر رفته و با کف و چف و تف خویش به تداوی مرض خویش اقدام نمی کند و نباید هم بکند.
عین مطلب امروز در مورد نقش آقایان شیخ آصف محسنی و غیره در ارتباط با مسائل اجتماعی و بشری صدق می کند. اگر آن ها مدعی اند که از طریق چف و کف و تف مذهبی می توانند مردم را از مشکلات روزمره شان نجات می دهند، اجازه دهید که آن ها این کار را بکنند. چشم حسود کور که نسبت به این جنابان حسادت نشان دهند ولی کور هم می داند که دلده شور است. در جهان امروز که ما زندگی داریم ابوجهل حاضر است ولی محمد غائب، شیخ آصف محسنی حاضر ولی ابو علی سینا غائب، یزید زمان می غرد ولی امام حسین مرده است، زانیان اسلامی حاضر ولی دره عمری غائب ..... این آقایان مذهبی سخت در گرداب کثافت خویش غرقند و آن ها به یک دست ناجی نیاز دارند که این گروها را از گرداب جهالت شان نجات دهند.
25 فبروری 2013, 01:18, توسط wassem
برارو محترم جور به شید که نظر ای خوره ده دید مگر مه شموره ده یک نوکته میخوایم جلب توه جو که نید.اول مشکلات افغانستان نه مذهب است نه ملیت مشکلات افغاستان نداشتن سطح لازم دانش عمومی پایین بودن ویا نداشتن سواد عمومی.اکثر مردم افغانستان بیسواد یا کم سواد بوده و تنها گوش شنوا به رهبران مذهبی و قومی استفاده جو نفاق انداز واکثریت قاطع این رهبران خاین که بخاطر منافع شخصی خویش مذهب و قومیت را وسیله قرار داده و به خاطر زر اندوزی و ارضا شهوت کثیف خویش قومیت و مذهب را اله دست قرار داده اند ورنه اگر قدرت سیاسی در دست پشتون ویا تاجک ویا یک قوم خاصی دیگری باشد همه شان وزیر و ریس نمیشود اگر هر قوم را حساب کنیم کم از کم بیش از چهار ملییون نفوس دارد گیریم قدرت سیاسی بدست ازبک باشد و تمام وزراتخانه کل افغانستان سی و پنج تا است یا کمتر اگر سی وپنج نفر ازبک وزیرشود باقی ازبک ها باز هم همان دهقان و کار گر میماند این یک فرضیه بود.ولی یک مشت خایین از نام مذهب و قوم استفاده کرده تمامافغانستان تبه میکند.باید همه باهم برضد استبداد قومیت و مذهب مبارزه کرد متحدانه از هر قوم یا مذهب که باشیم.یک حکومت قانونی انتخابی و حکومت خدمتگذار که شعار های فریبنده قوم پرستی و مذهبی را مردود نموده وفساد ر ا نابود وچهره ملا های کثیف استفاده جو شیعه وسنی را افشا نموده ودر محور ملت وملت سازی در حرکت باشد کار به اهل کار اهل استعداد داده شود نه چوکی دولتی به اساس قومیت و مذهب میدانم متاسفانه افغانستان ما از این شرایط خیلی دور است روشنفکر خاین ما عالم دینی خاین ما همه وهمه با استفاده از نام مذهب و قوم فقط در صدد پول جمع کردن و از نام قوم و مذهب استفاده کردن است و در مجموع کل افغانستان را بد بخت نموده در کام دشمنان منطقه فرو برده و خود با پول هایش فرار نموده و نظاره گر مانده و اکثریت قاطع بیسواد این ملت را بنام مذهب و ملیت بجان هم میاندازد.وای مرگ بر اینها و روی این ملا های فریبکارشیاطین مانند محسنی وامثال اینها سیه وفرزندان شان ونسل شان سر نگون بادوامثال روشنفکر های جانی وخاین مانند اشرف غنی و امثال اش سر نگون و روسیه و در عذاب الهی گرفتار باذ.
25 فبروری 2013, 08:42, توسط باران
آیة 50 سوره احزاب ، ترجمه آیت الله الهی قمشه ای .
ای پیغمبر ما زنانی را که مهر شان را ادا کردی بر تو حلال کردیم و کنیزانی که به غنیمت خدا نصیب تو کرد و ملک تو شد و نیز دختران عمه و دختران خالو و دختران خاله که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مؤمنه ای که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد ورسول هم به ازدواجش مایل باشد که این حکم مخصوص توست و نه بر مؤمنان که ما حکم زنان عقدی و کنیزان ملکی ی مومنان را بیان کردیم این زنان همه را بر تو حلال کردیم ( و تو را مانند مومنان امت به احکام نکاح مقید نکردیم ) بدین سبب بود که بر وجود تو در امر نکاح هیچ حرج و زحمتی نباشد و خدا را بر بنده گان مغفرت ورحمت بسیار است »
صدق الله العظیم
آ اگر سجایای نیک انسانی ثمره ی محیط است . پس محیط را بایست انسانی کرد
اگر خمینی در اوریشلیم تولد یافته بود ، خاخام یهود در هندوستان بودیست بت پرست در واتیکان اسقف اعظم در افریقا جادو گر در آسترالیا قاسم شکار کانگورو گوزن در صحرای بی آب علف عربستان قطاع الطریق .
ده میلیارد دالر در جرمنی و بیست میلیارد دالر در بانک هان کانک ، هزارو پانصد کیلو طلا با ده میلیارد دالر در ایتالیا
از حساب آغا مجتبی ضبط شد . الهمم صلی علی
احمدی نژاد شهردار تهران گفت : ده میلیارد دالر را به حساب بیت رهبری انتقاق داده است . ده فیصد عشر از درآمد نفت به نایب امام زمان حضرت آیة الله خامنه ای ، و چهل فیصد معادن ایران وقف بنی فاطمیه است ....
« راز های زنده گی خامنه ای »
از زبان محسن مخمل باف سایت گوگل
چپه بیافت ، بگو توبه.
25 فبروری 2013, 09:25, توسط باران
آیة 50 سوره احزاب ، ترجمه آیت الله الهی قمشه ای .
ای پیغمبر ما زنانی را که مهر شان را ادا کردی بر تو حلال کردیم و کنیزانی که به غنیمت خدا نصیب تو کرد و ملک تو شد و نیز دختران عمه و دختران خالو و دختران خاله که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مؤمنه ای که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد ورسول هم به ازدواجش مایل باشد که این حکم مخصوص توست و نه بر مؤمنان که ما حکم زنان عقدی و کنیزان ملکی ی مومنان را بیان کردیم این زنان همه را بر تو حلال کردیم ( و تو را مانند مومنان امت به احکام نکاح مقید نکردیم ) بدین سبب بود که بر وجود تو در امر نکاح هیچ حرج و زحمتی نباشد و خدا را بر بنده گان مغفرت ورحمت بسیار است »
آیة 51 به ترجمه اساد قدرت الله بختیاری نژاد :
« نوبت هر یک از زنانت را که بخواهی عقب بیداز و هر کدام را که خواستی پیش خود جا بده . همینطور هر کدام از زنانت را که از او کناره جویی کردی و دوباره خواستی بپزیری ، این کار اشکال برای تو ندارد . این کار به خاطر این است که چشم آنها روشن شود و غصه نخورند و همه به آنچه به آنان دادی راضی باشند و خدا انچه در دل شماست می داند . خدا دانا و بردبار است .
آیة 53 به ترجمه آیت الله الهی قمشه ای :
« ای کسانی که ایمان آورده اید ! به خانه پیغمبر داخل مشوید مگر آنکه اجازه دهد و بر سفره طعامش دعوت کند . در ان حال نباید زودتر از وقت آمده و به ظروف غذا چشم انتظار گشایید . بلکه موقعی که دعوت شده اید بیایید . و چون غذا خوردید ، زودتر از پی کار خود متفرق شوید . آنجا برای سرگرمی و انس به سخنرانی نپردازید که این کار پیغمبر را آزار می دهد و او به شما از شرم اظهار نمی دارد . ولی خدا را از شما برای اظهار حق خجالتی نیست .
و هرگاه از زنان رسول متاعی می طلبید ، از پس پرده طلبید که حجاب برای آن که دلهای شما پاک و پاکیزه بماند بهتر است. و نباید هرگز رسول خدا را بیازارید و نه پس از وفات هیچگاه زنانش را به نکاح خود در آورید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است . »
صدق الله العظیم
25 فبروری 2013, 09:44, توسط باران
آیة 56 از همین سوره :
» ان الله و ملایکته یصلون علی النبی یا ایهالالذین آمنوا صلو علیه و سلموآ اتسلیماٍ »
به درستی که الله و فرشته گانش بر پیغمبر صلوات می فرستند ! ای کسانی که ایمان آورده اید ، شما هم صلوات بر او بفرستید و تسلیم امیال او باشید . »
4 مارچ 2013, 12:11, توسط habib
جناب زرتشت شما که دیگران را بیسواد خطاب می نمایید. اگر با سواد یعنی افراد احمقی مثل شما باشد! پس صد رحمت به الاغ!!!