مهربانو
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شعری
تازهسروده
سلام مِهربانوی همیشه و اکنونم!
یادش به خیر شبهای پر از پیاله و
پیوند
و روزهایی که جهان پیش پای دلمان
فرش میشد
اکنون هر پیالهی شعرم، زهری است
که در کافههای بی تو مینوشم.
پیادهروهای این شهر
صد سال سیاه است چون من به خاک تو
نشستهاند
آوازهای ناتمامم را
پرستوها از «کابل» تا «تهران»
فریاد کردهاند
و دنیا به اندازهی بوسهای سرخ به
من فرصت نداده است.
محبوبم،
به من بدهکاری
لحظههایی
را که نبودی
نگاههایی را که حرام کردی
ترانههایی را که نسرودیم.
حالا از نو مینویسم تمام عاشقانههای
جهان را
تا ویران شود این شعر که لبریز تو
مانده است.
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...