دسیسه خط دیورند و نیرنگ دوستی و "دشمنی" با پاکستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تقریبا یک دهه و نیم موجودیت و فعالیت نیرو های نظامی و استخبارات کشور های خارجی، تصمیم مبنی بر خروج نیرو های خارجی تا سال 2014 میلادی ، اصرار و وارد نمون فشار سیستماتیک امریکا مبنی بر تحمیل ایجاد پایگاه نظامی اش در افغانستان و پافشاری جدی و غیر قابل تغییر انگلیس بخاطر برگرداندن دوباره طالبان به قدرت، این کشور را در وضعیت بغرنج قرار داده که امید و نامیدی های زیاد را برای مردم و دشمنان افغانستان بوجود آورده است.
در شرایط کنونی افغانستان به آهوی مشابه است که جسم آن توسط پلنگان دریده شده، کفتاران و شغالان هم در کمین هستند تا ریزه های استخوان یا پارچه های پوستش به آنها هم برسد. آنها از دور و نزدیک بخاطر جویدن و بلعیدن افغانستان دندان می سایند.
از افغان های سراسیمه، گروهی بخاطر برتری جویی بردیگر و گروهی بخاطر بقا و نجات از نابودی و فرار از کشتار جمعی فقط بخاطر موجودیت شان با وحشی ترین غول های داخلی و خارجی دست و پنجه نرم می کنند.
چالش های جدید گرایشات و تمایلات نو را در تعیین سرنوشت جامعه و کشور به وجود آورده است. یکی بخاطر نجات از استبداد دیگری طرح جدایی را زمزمه می کند و دیگری در حالت نامساعد تاریخی خیال بزرگ منشی و توسعه طلبی را بسر دارد.
گرچه خط دیورند در تاریخ افغانستان به مثابه یک داغ ناسور شناخته شده که ارتجاعی ترین و وطنفروشترین حکومت ها هم آنرا به رسیمیت نشناخته اند. ولی زمانیکه افغانستان نیرومند ترین اردوی منطقه را داشته، هوس باطل کردن خط دیورند را نکرده است.
امروز افغانستان بیش از هر وقت دیگر در نامساعد ترین حالت در مقابل رقیب آشتی ناپذیر و دشمن خون آشام خود پاکستان قرار دارد که باید فقط پالیسی های دفاعی و بی حد محتاط را داشته باشد و هرگز هوس دوستی با این دشمن مکار را نکند.
طرح بطلان خط دیورند در وضع کنونی که در افغانستان حاکمیت ملی وجود ندارد، اشتباه بزرگ است. افغانستان هرگز نمی تواند در مقابل پاکستان حالت تهاجمی داشته باشد. گرچه یگانه راه وحدت ملی و جلوگیری از تجزیه افغانستان اعلان جنگ با پاکستان است، ولی افغانستان حالا به این کار آماده نیست. بطلان خط دیورند هم امکانات مادی و معنوی، تجهیزات و روحیه ملی و همبستگی ملی می خواهد که افغانستان هم از اقتصاد و هم از دید همبستگی ملی شدیدترین حالت قهقرایی را دارد.
در حالیکه موسسان خط دیورند، یعنی انگلیس ها مشغول صدها خط نادیدنی نظیردیورند در افغانستان بوده و حاکمیت ملی این کشور را مستقیما بدست دارند، پیشنهاد بطلان آن یک ادعای پوچ و عوامفریبانه است.
عده یی ازگروه های سیاسی افغانستان هم در حالت سراسیمه گی و هم به مثابه حلقه یی از زنجیر های دسیسه متود تبارز شان را به صفت یک نیروی سیاسی ، بطلان خط دیورند را پیشکش می کنند تا از احساسات وطندوستی افغان ها استفاده کنند.
من در این نوشته در باره بطلان و یا به رسمیت شناختن خط دیورند اظهار نظر نمی کنم. هدف من شناخت این زخم کهن است که به راه حل عاقلانه ضرورت دارد، نه به احساسات و استفاده بخاطر قدرت و تبارز در صحنه سیاست های دسیسه آمیز.
به باور من شرط اول مساله دیورند در قدم اول مجازات اجرا کننده های آنست. اگر امضای معاهده دیورند یک خیانت ملی و عمل وطنفروشانه است، پس کسانی بوده اند که این خیانت را انجام داده اند. چنین افرادی چه مرده باشند یا زنده، باید محاکمه شوند و به صفت خاین ملی و وطنفروش شناخته شوند. کسانی که عبدالرحمان خان را به صفت امیر مقتدر و «بابا» بشناسند، بطلان خط دیورند از جانب آنها صادقانه نبوده، فریب نوبتی هموطنان خوش باور و وطنپرست ما خواهد بود. من ادعای کسانی را باور دارم که قضیه دیورند را از محاکمه امیر عبدالرحمان خان آغاز کنند. این عمل بهترین معیار برای صادق بودن آنها در باره قضیه دیورند است. کسانی که صد ها خط نادیدنی دیورند را از اتک تا آمو در حال کشیدن هستند حق ندارند حتی در باره دیورند صحبت کنند.
دوستی با پاکستان دشمنی با افغانستان است. فریزر تتلر سفیر سابق بریتانیه در کابل درکتاب خود«افغانستان» می نویسد: « قبائل سرحدی (پشتونستان آزاد) مسلح و مهیب اند وهر آن امکان حمله و سرازیر شدن ایشان به اتفاق افغانستان در سر زمین هندوستان موجود است.این خطر هند شمالی وخطر صلح آسیای وسطی فقط بواسطه ضم و یکجا شدن دو دولت افغانستان و پاکستان با یکدیگربهر شکلیکه باشد،میتواند رفع گردد،ولو نظر به اختلافات روحی و اقتصادی وسیاسی وملی،اختلاط آن دوکشور ممکن بنظرنرسد، مهذا تاریخ حکم میکند که این اختلاط عملی گردد.واگراین عملیه بشکل صلح آمیزانجام نگیرد،با قوت عملی خواهد شد،زیرااگرافغانستان وپاکستان بواسطه این اختلافات و یا مزخرفات خط دیورند منقسم و دو پارچه باشند،حالت مساعدی برای انقلاب و موقع مناسبی برای کمونیزم فراهم خواهد شد.... پس درحالت عدم اتحاد افغانستان وپاکستان وفقدان پشتیبانی انگیس و امریکا،بازار جبهه شمال هجوم به عمل آمده وکنترول هندوکش بدست اجانب خواهد افتاد.تاریخ نشان میدهد کسیکه هندوکش را دردست دارد،کلید هندوستان دردست اوست، بر عکس اگرافغانستان وپاکستان یکی شده آرام ومسعود باشندبا تشکیل یک پایگاه قوی شرقی درسلسله طویل دول اسلامی ازباسفور تا پامیر رول مهمی بازی خواهد کرد...»
سایت خبرنامه نوا می نویسد: «چاودری رحمت علی (1895-1951) بنيانگذار «جنبش ملی پاکستان» و يکی از نخستين هواداران تشکيل پاکستان بود. وی - همراه با پير احسان الدين و خواجه عبدالرحيم - کلمه «پاکستان» را ابداع کرد و به اين دليل در پاکستان از وی با احترام ياد می شود.
از ديدگاه چاودری رحمت علی در کلمه پاکستان «P» از پنجاب «A» از افغانيه (ايالت صوبه سرحد)، «K» از کشمير، «I» از ايران، «S» از سند، «T» از تخارستان (آسيای مرکزی)، «A» از افغانستان و «N» (آخرين حرف بلوچستان) از بلوچستان نمايندگی می کند.
از سوی ديگر، اسلم خان ختک پس از تشکيل پاکستان نخست به عنوان سکرتر اول سفارت و بعدا به حيث سفير پاکستان در کابل ايفای وظيفه می کرد. وی در کتابی تحت عنوان «اوديسه پتانها» از تلاشهايی پرده برداشته که به گفته خودش در جهت ايجاد کنفدارسيونی بين افغانستان و پاکستان صورت گرفته بود و اگر کودتای ايوب خان اتفاق نمی افتاد شايد چنين اتحادی عملی می شد. «خاطرات» محمد اسلم خان ختک نمايانگر اين واقعيت است که پاکستانيها از همان روزهای نخست برنامه خاصی در رابطه با افغانستان در سر داشته اند.
اعمار دیوار و دروازه در امتداد خط دیورند از طرف پاکستان معامله یی میان پاکستان، انگلستان، حلقات حکومت کرزی بخاطر شکل دادن و سمت دادن مسایل سیاسی افغانستان، منجمله امضای قراداد پایگاه نظامی و انتخابات ریاست جمهوری در این کشور می باشد
به باور من این "بازی" یا دسیسه، زمینه سازی برای امضای پیمان نظامی امریکا با افغانستان و حضور دایمی نظامیان آن کشور با تحمیل شرایط امریکا از جمله داشتن مصوونیت قضایی برای آنهامی باشد .
به باور من این "بازی" یا دسیسه، زمینه سازی برای امضای پیمان نظامی امریکا با افغانستان کرزی، انگلستان، پاکستان و امریکا اجرا کننده های این بازی بزرگ هستند و احساسات ملی مردم افغانستان را توسط تجاوز پاکستان تحریک کرده با برجسته کردن ضعف دفاعی افغانستان در عرصه های نظامی و سیاسی حضور نظامیان خارجی را با داشتن مصونیت قضایی حتمی، ضروری، موجه و "قانونی" می سازند.
کرزی در اجرای این معامله شریک بوده و ادعای وی مبنی بر اخطارش که "هیج حکومتی در افغانستان خط دیورند را به رسمیت نشناخته و نمی شناسد" این معنی را میدهد. زیرا او می خواهد به مردم بگوید که ما بخاطر دفاع ازتمامیت ارضی به قانونی ساختن قوای خارجی ضرورت داریم .تا از ما دفاع کند.
قوای خارجی ادعای حفاظت و نگهداری افغانستان را به عهده گرفته، پس چرا پاکستان توانسته است که 45 کیلومتر در خاک افغانستان داخل شده برای مردم اسناد شهروندی آنکشور را بدهد . چرا قوای خارجی در محلات امن شمال و مرکز موجود بوده و تخلیه را از مرز های پاکستان و نقاط طالبان آغاز کرده اند.
چرا کرزی تا هنوز پاکستان و طالبان را دوست و برادر خطاب می کند، چرا کرزی چند روز قبل در پاریس زرداری را در آغوش گرفت؟ آیا رییس جمهور مملکت خبر نبود که پاکستان 45 کیلو متر در قلمرو کشورش پیسروی کرده و خون هموطنانش را ریخته است؟
اگر امضای پایگاه نظامی امریکا برای افغانستان ضروری باشد، امتیازات شرم آور مانند دادن مصوونیت قضایی ضروری نیست. تامین عدالت را که جز حاکمیت ملی است از بین می برد، مردم بی دفاع مرا در معرض جنایات افراد مسلح خارجی قرار میدهد و در آخرین تحلیل دفاع از جنایات احتمالی خارجی در برابر قربانیان شهروند افغانستان می باشد.
من مطمین هستم که به زودی کرزی لویه جرگه ننگین غیرقانونی و تقلبی را دعوت می کند. زیرا مرحله ذهنیت سازی برای این کار انجام شده است