تذکرۀ نفوس الکترونیکی یا بزرگترین سلاح تبعیض و تفرقه در بین اقوام و ملیت های ساکن افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
همانگونه که هرفردی در جامعه مستحق داشتن نام بخاطر شناخت خود ودیگران است، هویت قومی وپیوند ملیتی اونیز حقیست کاملاً طبیعی وانسانی که، هیچ کس وهیچ مرجعی با هیچ بهانۀ حق تغیر واز میان برداشتن آنرا ندارد.
همانگونه که در قانون اساسی کشور، سرزمین ما محل سکونت اقوام وملیت های مختلف پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، تورکمن، نورستانی، پشه ای، بلوچ ، قزلباش، تاتار، قرغیز، قزاق، ایماق، بیات، هندو، سیکهه وغیره تعریف وقبول گردیده است، پس درتذکرۀ الکترونیکی هم ، نباید از این واقعیت انکار شود وازذکر نام هیچ یکی از واحد های قومی کشور ، خودداری بعمل آید.
تذکرۀ نفوس به هر شکل ومحتوایی که ترتیب ودربین مردم توزیع گردد، یک سند تابعییت وتعریف هویت باشندگان یک سرزمین، با درنظرداشت کلیه مشخصه های هویت سازفرد در یک اجتماع است، که شهرت مکملۀ هرانسان رابا در نظر داشت هویت فردی(نام، نام خانوادگی، نام پدر، جنسیت، سال تولد، محل تولد، شغل، حالت مدنی، جای سکونت فعلی وقبلی...) وهویت اجتماعی آن که همانا تابعیت، تعلق ملی واتنیکی، زبا ن مادری ومذهب فرد باشد، تکمیل وبیان مینماید.
آنچه که قابل دقت وبرخورد واقعاً علمی دررابطه با هویت انسانها میباشد، این است که جامعه شناسان هویت فردی را درهراجتماعی بعنوان هویت مجازی، وهویت اجتماعی را بعنوان هویت حقیقی هر فردی مورد ارزیابی قرار داده وتعریف مینمایند.
البته ارزیابی این مسآلۀ مهم ایجاب بحث وکالبد شگافی عمیق ودورازباورهای پیشداورانۀ استعماری بر تری جویانه وعظمت طلبانۀ رایج، درکشورهای کثیرا لملیۀ همچون افغانستان، ایران، تورکیه، عراق، سوریه، لیبیا وغیره را مینماید که، اعمال سیاست های هویت زدایانه از جانب نمایندگان ملیت های حاکم در برابر دیگر اقوام وملیت های ساکن آن سرزمین ها منجر به شکل گیری وبای مزمن ستمگری ملی ودر نتیجه انقسام جامعه به دو قطب حاکم ومحکوم با معضلات لاینحل دایمی گردیده است.
تعدی به هویت اجتماعی ونفی تعلقیت ملی واتنیکی یک فرد ویا گروه انسانی، به نفع یک گروه دیگر انسانی، درحقیقت نفی هویت حقیقی وساقط ساختن فرد واجتماع محکوم، ازهویت انسانی وتاریخ تکاملی آن در گذشته وحال است که، بیانگرعریان ترین خصوصیت استعمار وبرده سازی جوامع انسانی از جانب قدرت های استعماری در جهان، وحاکمیت های تک ملیتی باخصوصیات عظمت طلبانۀ فاشیستی درکشورهای کثیر الملیۀ پسا استعماری همچون افغانستان است، که در واقعییت امرکتله های محکوم انسانی را، مورد یورش های هویت زدایانه با امحای داشته های مادی ومعنوی ایشان قرار میدهد.
از زاویۀ دینی با نگاهی به آیۀ مبارک: یاایهاالناس، انا خلقناکم من ذکر وانثی، وجعلنا کم شعوباً وقبائل، لتعارفوا، ان اکرمکم عند الله اتقا کم(ای مردم من شمارا از مرد وزن آفریدم، وشمارا به ملت ها وقبیله ها قراردادم، تا همدیگر را بشناسید، گرامی ترین شما درپروردگار پرهیزگار ترین شماست) در می یابیم که، جبرشکل گیری اقوام وملیت ها در تاریخ جوامع بشری خارج از حیطۀ انتخاب واختیار انسانها بوده، وامریست مرتبط با ضرورت تکامل وشکل گیری حیات اجتماعی ایشان که، نادیده گرفتن این تعلق یعنی هویت اتنیکی اقوام وملیت ها، بمعنی تعدی وتجاوز به اساسی ترین حقوق انسانی یک کتلۀ قومی وساقط سازی ایشان از معیار های معرفتی در جامعۀ بشری است.
همچنان ما همه نیک میدانیم که ، درجوامع بشری، همانگونه که هیچ کسی حق ندارد فردی را ازداشتن نام وشهرت مکملۀ فردی محروم سازد، ازداشتن هویت ملی که بیانگررابطۀ فرد با یک کتلۀ همزبان، در یک محدودۀ معین جغرافیاوی،باداشتن اشتراکات عمیق فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی برخاسته از یک همزیستی قانونمدار تاریخی میباشد، سلب صلاحیت نماید.
چنانچه ما در گذشته وحال کشور خود شاهد این فاجعه بوده ومیباشیم که، حلقات حاکم برخاسته از بدنۀ قبایل حاکم، بصورت دوامدار وبلا انقطاع آن تلاش نموده ومینمایند که، هویت های حقیقی اقوام وملیت های مختلف را، با تمسک بر دلایل عظمت طلبانه وخود برتر بینانۀ قومی وقبیلوی از میان برده وزمینه را برای شکل دهی یک اکثریت جعلی، ومیراثداری ابدی حاکمیت ، با استفاده از این اکثریت خود ساخته وغیر واقعی مرتبط با نام تحمیلی کشوربرای خود مهیا نمایند.
حذف نام واقعی تمامی اقوام وملیت های ساکن کشور، درتذکره های جدید الکترونیکی، وتعویض آن با نام یک گروه اتنیکی یعنی افغان که درواقعیت امر، ودلایل انکار ناپذیر مترادف با پشتون است، نشان دهندۀ نیات شوم گردانندگان انحصار طلب وفاشیست دولت فعلی، بااستفادۀ استعماری ازواژۀ افغان است که، هیچ هدفی بجز از انحصار قدرت سیاسی، و برده سازی اقوام وملیت های مختلف درین کشور ندارد.
تعمیل این سیاست شوم همانگونه که در گذشته ها، بجز از ایجاد تفرقه ونفاق در بین مجموع باشندگان کشور، هیچ حاصلی را در بر نداشته، وخلق نجیب پشتون را با تمامی داشته های مادی ومعنوی ایشان، به افزار قدرت طلبی ولشکر تهاجمی قبیله سالاران، برعلیه دیگر باشندگان کشور مبدل نموده است، در شرایط امروزی هم بکار گیری این مانور دور از مصلحت وحدت ویک پارچگی تمام مردم این سرزمین، هیچ نتیجۀ بجز از چاق سازی زمینه های تفرقه ونفاق ببارنمیآورد که، حاصل آن همین زندگی همیشه غرق در تلاطم وآغشته با انواع نابسامانی ها درین کشور است.
هموطنان شرافتمند!
اگرعلاقمند وحدت ویکپارچگی این سرزمین هستید، به امروزو آیندۀ مشترک همۀ باشندگان کشورخود منحیث هموطنان متساوی الحقوق اعتقاد دارید، ونمیخواهید که بذردانه های سرطانی تفوق طلبی که بخودی خود زایندۀ نفاق وبی اعتمادی است، درزادگاه مابیشترازین به رشد وبقای خود ادامه دهد، وراهی برای برون رفت ازاین گرداب وحشتناک بدبختیها، برای همه وهمیشه میسرگردد، لطفاً ازگرفتن این طومار شیطنت ومنافقت یعنی تذکرۀ الکترونیکی خودداری وپروسۀ توزیع آنرا با عدم حضوریابی خود تحریم نمایید.
همۀ باشندگان این کشور افغانستانی اند نه افغان یعنی پشتون، وهریکی از اقوام وملیت هایی هم که درین کشورامرارحیات دارند، بخود حق میدهند که همانند برادران افغان خود نام وهویت ملیتی خودرا، که همانا تاجیک، تورکمن، ازبیک، هزاره، نورستانی، بلوچ، تاتار، ایماق، قرغیز، قزاق، قزلباش، عرب، پشه ای، واخی وغیره باشد با خود حمل وبه نسل های آیندۀ خود منتقل سازند.
داشتن تابعیت وشهروندی برای افراد وگروه های ساکن درهرکشوری، مطلقاً جدا از هویت قومی وتعلق ملیتی آنها بوده، وهرآن مرجعی که تلاش درجهت اختلاط وبهم زدن این دونوع هویت جدا گانه با همدیگر مینماید، بصورت حتم دارای اهداف واغراض برتری جویانۀ محو هویت یک بخش به نفع بخش دیگر جامعه بوده، واین خودهمان کاریست که درتاریخ آسیای میانه وتورکستان استعمار گران روسی، با پیاده نمودن سیاست های روسی سازی ودر بسا کشورهای دیگر جهان سوم هم قدرت های بزرگ استعماری با اغراض استعماری مرتکب آن گردیده اند.
در افغانستان نیزاین سیاست یعنی پشتونیزه نمودن کشور، با ابداع وتعمیل سیاست «هر آنکسی که درافغانستان زندگی مینماید افغان است» از زمان شاه امان الله خان بصورت سیستماتیک وپلان شدۀ آن، تحت رهبری محمود طرزی آغاز ودر دورۀ حکومت آل یحیا، خصوصاً در دوران سلطنت نادر وصدارت هاشم خان، شاه محمود خان وداؤد خان به اوج اعتلای خود رسید.
ولی تاریخ گواه برآن است که باوجود بکار گیری انواع نیرنگ ها اعم اززروزور، تطمیع وتخویف از جانب قبیله سالاران، تعمیل این سیاست همانگونه که درتورکستان روسی محکوم به ناکامی گردید، در افغانستان هم به نتایج معکوس آن نایل، وهمزمان با پیدایش یک روحیۀ پرورش یافتۀ خود برتر بینی دربین خلق پشتون، بصورت طبیعی ملیتهای محکوم کشورراهم قدم بقدم بسوی خودآگاهی وهویت طلبی بیشتراز بیش سوق نمود.
هر چندی که نتایج منفی ومغایربا منافع ملی این سیاست یعنی پشتونیزه سازی، کشور را به بحران عمیقی فرو برد، ودر چندین مرحله منجربه تاخت وتازهای وحشتناکی برعلیه اقوام وملیتهای تحت استبداد کشور گردیده، وزهرکشندۀ تبعیض وتعصب را با انگیزه های من برتردرروح وروان پشتونهای تحصیل یافته وبیروکرات بذرنمود، ولی خلق پشتون در مجموع هیچ نوع تمایلی به پشتون سازی دیگران نشان نداده، دایما در یک فضای هم پذیری با دیگران قرارداشته ودرمحیط های مختلف زندگی همانند گذشته ها با ایجاد فضا های وسیع داد وستد فرهنگی بحیات خود ادامه دادند.
مگر درپارۀ موارد ودرمقاطع معینی سیاستهای پشتونیزه سازی دولت مداران، خلق پشتون را درناآگاهی مطلق، وتلقین تصاحب زمین وعلفچر، به زادگاه های غیر پشتونها سوق ودر مقام پامال سازی جان ومال غیر پشتونها قرارداده وپدیده های منحوس کوچی و ناقل را، در کنارترویج اجباری زبان پشتودر موسسات دولتی وفرهنگی کشور بوجود آورد که ، عواقب تلخ وزهر آگین آنرا تا همین اکنون هم مردم ها متحمل گردیده، هجوم کوچی ها را، با تهاجم ناقلین بمناطق شمال هندوکش وساحات هزاره نشین کشورعملاً وهمه روزه تجربه مینمایند.
این عملکرد فاشیستی وبرتری جویانه درمیان باشندگان کثیرالملیۀ این سرزمین که، قبیله سالاران مزدور بخاطرتحمیق خلق پشتون ونابود سازی هویت وموجودیت انسانی دیگر اقوام وملیتهای کشورما، درجهت دستیابی به اهداف وآرمانهای خائینانۀ خود واربابان خارجی خویش مورد کاربرد قرارمیدهند، آن سلاح کهنه وزنگ زده با طرح ودیزاین جدید است که، در مجموع کلیه قبیله سالاران از گذشته های دور تا امروز بدان متوسل گردیده وهیچ هدفی هم بجزازاستخدام تحمیقی خلق پشتون بصفت سپاهی ولشکر بیچون وچرای خود، وقرار دادن ایشان برعلیه دیگر باشندگان این حدود جغرافیاوی نداشته وندارد.
این عملکرد ابلیسانه بدترین نیرنگ تفرقه وتزویردرسرزمین ماست که ازکارگاه قبیله سالاری نشآت، واز طروق متنوع وبصورت دوامدارآن اعمال میگردد.
اگر تآثیرات مخرب وخانمانسوزاینگونه سیاستهای بر تری طلبی را در گذشته های جامعۀ خود که منجر به شکل گیری بدترین وخونین ترین انواع کشمکش ها وبد باوری های میان خودی اقوام وملیتهای مسکون درین خطه گردیده است از یک طرف، ونتایج حتمی اعمال این پروژه را، درین روزگارتیره وتاری که، کشورما بیشترازهرزمان دیگری نیازمند وحدت ویک پارچگی کلیه باشندگان خودبوده، دشمنان داخلی وخارجی میهن ما، با ایجاد یک شبکۀ وسیع حلقات مافیایی، بابکار گیری انواع دسایس وتوطئه هامصروف نابود سازی وغارت آخرین داشته های مادی ومعنوی مردم ما میباشند، در نظر گیریم، بخودی متوجه خواهیم شد که، رویکار نمودن این بازی شوم درستیژخون وآتش این کشور خود کاریست بس خائینانه وشرم آورکه، دود وآتش آن با خلق نفاق وبی اعتمادیهای بازهم فزونتر، جسم وتن، روح وروان مردم مارا باخود خواهد سوخت .
درکشوری که هنوزاحصائیۀ تخمینی نفوس آن نامعلوم است، تا چه رسد بیک احصائیۀ دقیق ومعیاری، وموضوع اقلیت واکثریت اقوام وملیت های مختلف، یکی از موضوعات لاینحل و فوق العاده حساس اجتماعی وسیاسی در گذشته وحال آن بحساب میرود، رویکار آوردن توزیع تذکرۀ الکترونیکی با ملیت جبری افغان برای همه، کاری جزدامن زدن آگاهانه به حساسیت های اتنیکی، واز طریق آن انکشاف دادن نفاق ومنازعات قومی نبوده ، وعمل خائینانۀ است بر حسب خواست، وارادۀ دشمنان سوگند خوردۀ مردم ما !!!!
این راهم باید است متوجه بودکه:
تهیه وتوزیع کارت تابعیت یا تذکرۀ الکترونیکی با تکمیل پروسۀاحصائیه گیری نفوس کشوربذات خود کاریست ضروری ویک گام به پیش درراه مدرنیزه ساختن حیات جامعه، ولی اقدام مدرنیزه سازی تذکرۀ تابعیت، درنبود یک احصائیۀ دقیق ازکمیت وکیفیت نفوس کشور، با ثبت جبری ملیت افغان برای همه، قبل ازآنکه هدف خیرخواهانه وتحول پسندانه در جامعۀ ما بحساب آید، بصورت آشکارا، یک توطئۀ خائینانه است، که هدف اساسی آن بالا بردن کمیت جعلی نفوس قبایل حاکم، از طریق درج جبری کلمۀ افغان درستون ملیت بوده وبجز از نفاق وبی اعتمادی هیچ نتیجۀ دیگری را برای مردم ببار نمیآورد!!! این همان ترفند گستاخانۀ است که از سالیان سال بدینسوبا استفاده از بیسوادی مردم با جبر واکراه درین کشور جاری بوده، ودر ستون ملیت مردم ازبیک، هزاره، تاجیک، بلوچ، پشه ای ، تورکمن ، عرب، قزلباش، نورستانی، قرغیز، قزاق، ایماق وغیره بدون درنظرداشت خواست وارادۀ شخص تذکره گیرنده نام افغان تحریر، ودر نهایت هم ازهمین کارشرم آور، ودزدی هویت دیگران به نفع اکثریت سازی قبایل حاکم دربرخورد بامراجع جهانی منجمله موسسۀ ملل متحد، یونسکو وغیره استفادۀ نا مشروع ودور از معیار های انسانی واخلاقی صورت گرفته است.
زیرا قبیله سالاران برای ادامۀ حاکمیت نا مشروع خود درین کشور، به برگ برندۀ پشتون با اکثریت بودن آن نیازمند اند، وآنرامعادل میدانند با حاکم بودن ودرمالکیت داشتن این مملکت برای همیش!
برای رسیدن به این خواست خویشتن نیز، باید است کمیت نفوس قوم وقبیلۀ متعلق بخود را بالا ببرند، تا بتوانند با استفاده ازداعیۀ اکثریت قبایلی بجای اکثریت دموکراتیک حق حکومت کردن را از آن خود نموده ومیراثدار ابدی قدرت سیاسی کشور باشند.
پشتونیزه سازی یک سیاست رسمی واز قبل تجربه شدۀ شئونیستی درافغانستان است که، محافل حاکمۀ قبایلی درهرمرحلۀ از تاریخ بدان متوسل، وبا استفاده از شیوه های مختلف کوشیده اند که، باشندگان غیر پشتون را از ترکیب نفوس این کشور حذف ویا حد اقل بیک اقلیت غیر قابل محاسبه مبدل سازند.
رایج سازی مفاهیم غلط ودروغین «هر آنکسی که از افغانستان باشد افغان است» درسیاست گزاری ها و قانون سازی های غیر ملی سردمداران قبایلی، یکی از همین تلاشهای گمراه کننده وشدیداً اسارت آوری است که از طریق آن هویت های پابر جا وتاریخی چندین قوم وملیت موجود درین سرزمین مورد تجاوزونابود سازی قرار گرفته ومنجر به پیدایش زخم ناسوری بنام ستم ملی در جامعۀ ما گردیده است.
تجارب ثابت نموده است که با این گونه بازی های کوته بینانه وخلاف واقعیت های عینی دولت ها، هیچ تاجیک، ازبیک، هزاره، تورکمن، پشه ای وغیره صرفاً با گرفتن نام افغان در روی کاغذ به افغان یعنی پشتون تبدیل نمیشود وپشتونها نیز، این نام را بجزاز قوم وقبیلۀ خود بدیگری واگزار نمیگردند، ولی نفاق وبی اعتمادی بدانگونه که آرزوی قبیله پرستان است دربین مردم تولید وفضای زندگی را با زهر بیداد گری ملی آلوده میسازد.
پس اینگونه بازیگری ها آنهم در چنین یک مرحلۀ حساس تاریخ که آتش فتنه وافتراق ازهرطرفی زبانه میکشد بجز از فکر خائینانۀ گل آلود ساختن آب وماهی گیری به نفع بیگانگان چه مفهومی میتواند داشته باشد؟؟؟
پس هر آنکسی که این سرزمین را گهواره وگور مشترک کلیه باشندگان آن میداند وبا میکروب خود بر تر بینی وخود بیشتر بینی آلوده نیست از پذیرش این سند نفاق وتفرقۀ الکترونیکی خودداری وتوزیع آنرا تحریم نماید تا باشد که درین مهد مقدس همه باهم ودر کنار هم با داشتن هویت وارزش های انسانی مشترک زندگی نموده واز توطئۀ نفاق کشور را در امان سازیم.
برادر هموطن!
درچمنستان هستی هر پرندۀ با آواز ورنگ خود وهرگلی هم با رنگ وبوی خود تعریف میشود، وهیچ پرندۀ هم آرزو ندارد که رنگ وآواز فطری خودرا بارنگ وآوازهیچ پرندۀ دیگری معاوضه نماید ولو اینکه از نظر دیگران آن رنگ وآوازدر مقایسه با داشته های خود ایشان خیلی هاهم نامطلوب جلوه کند.
تا چه رسد به انسان که هویت انسانی را برای خود، با تکامل پروسۀ معرفتی خویشتن به سوال من کیستم وچیستم تدارک، واز عمق رویارویی های بس بزرگ تاریخی اش با خود وپدیده های پیرامونی پاسخ های شکوهمند ایجاد اقوام وملیتهارا با تمامی داشته های مادی ومعنوی موجوددرآن ها، در جهت تبیین موقف اجتماعی وانسانی هر واحد اجتماعی در جامعۀ بشری به پیش میکشد.
پس من انسان با داشتن هویت ومشخصه های تعریف شدۀ تاریخی واجتماعی خوددرکنارتو ودرزادگاهم چرا از داشتن نام وهویت خود محروم باشم؟ وجبراً نام وهویت عاریتی تویعنی افغان مساوی به پشتون راکه تعلق آن به یک واحد مشخص اتنیکی در افغانستان، یک حقیقت عریان ودور از هر نوع بحث واستدلال از جانب اهل خرد، و صاحب شناخت علمی وتاریخی از چگونگی احوال باشندگان این سرزمین میباشد، برای خود وفرزندان خویشتن پذیرا شوم!
خوب دقت کن !
درین عالم همانگونه که تو حق داری عاشقانه با هویت وداشته های تاریخی وهویت آفرین مردمت علاقمند باشی وبا افتخار فریاد زنی که دا دپشتانه وطن!!!! این تورک، آن تاجیک، خلق زحمتکش هزاره، آزادگان نورستان، برادران پشه ای، بلوچ های باهمت، قرغیزها، قزاق ها، بیاتها، ایماقها، عربها وغیره هم حق دارند که خود باشند وبا نام خود یاد شوند وبا داشتن همه اعتبارات مردمی خود در کنارتو و دیگران قرار گیرند وزندگی کنند.
اندکی تآمل کن تا دریابی که من به اندازۀ تو وحتی بیشتر از تو داشته های انسانی وطبیعی خودرا پاس میدارم وبه آنها عشق میورزم ونیاکانم سرتاسر صفحات تاریخ راباخون خود رنگین ساختند تا من یعنی فرزند ایشان در امروز وفردا محروم از داشتن مشخصه های انسانی وهویت تاریخی خویشتن نباشم.
من نه هویت ستیزم که خواهان زدودن نام وهویت دیگران باشم ونه هم هویت گریزکه با خجلت از داشته انسانی خودم به هویت های جعلی وتقلبی اهدایی دیگران رجوع نمایم.
من فقط میخواهم خود باشم وبس! همانگونه توخواهان خود بودن خویشتن هستی وبه آن افتخار مینمایی!
پس بگذار که من هم خود باشم وبا نام خود یاد شوم ودرامروز و فردا فرزندانم را مفتخر به داشتن یک هویت انسانی با تاریخ وگذشتۀ افتخار آمیز در کنار دیگران سازم!
این حق من است وهیچ کسی به هیچ عنوانی نمیتواند آنرا از من وملیتی که من بدان تعلق دارم سلب نماید.
پيامها
6 می 2013, 10:35, توسط زر یا لَی
رهبران پشتون سخت امادگی تجزیه را دارند.
7 می 2013, 10:05, توسط ارمان
درهر دو
* فورمه انفرادی اتباع دولت ج. ا. ا. دولت جمهوری اسلامی افغانستان
* فورمه خانواده گی اتباع دولت ج. ا. ا.( دولت جمهوری اسلامی افغانستان)
همه اقوام ومليتهاي پارينه وپارساى در کشور تازه نامنهاد (1856 , 1890, وبلاخره 1919 ) افغانستان افغان شد
“افغان” “یعنی پشتون” , “افغان” یعنی“ پتان”
افغان تنها به پشتون گفته شده است واين نام که معادل “فغان وناله” است گذشته و پيشينه دارد. اسناد ها پيشينه نگارى گواهى به واقعيت مى دهد که “افغان” و يا “پتان” مربوط به “پشتون ” است :
تاریخ افغانستان بقلم سید جمال الدین افغان ؛ ترجمه وتوشیح از داودعطایی قندهاری
“مقدمه مترجم
سيد جمال الدين حسيني افغاني در بارهء ملت افغانستان و درمورد تاريخ افغانستان مقالات و كتابهاي نوشته است . كه معروفترين اين آثار دو تا كتاب مفصل و مهمي به نامهاي (البيان في الانجليز و الافغان ) و (تتمة البيان في تاريخ الافغان ) مي باشد ؛ كه ترجمه آنها اينك در اختيار خوانندگان ارجمند قرار داده مي شود ؛ اين دو كتاب از جمله اثار مهمي هستند (...)”
“مقدمه مؤلف
(...)”
فصل اول
پيرامون نام اين ملت
“فارسها اين مردم را افغان ناميده اند ؛ به اين علت كه هنگامي كه آنان در زمانهاي قديم توسط بخت النصر اسير شده بودند بسيار آه و ناله و فرياد و شيون مي كردند . از اينرو نام "افغان" كه در زبان فارسي معناي ناله وفرياد مي دهد آز آن زمانها (يعني از زمان بخت النصر شاهنشاه بابل باستان ؛ حدود سه هزار سال قبل) بر آنان اطلاق مي شده است .
همچنين گفته مي شود كه " افغان " نام يكي از نوادگان "شاؤول" (1) جد افغانها ؛ بوده از اينرو آنان به نام جد اول خود شان خوانده شده اند .
عوام فارسي به زبان عاميانه اين مردم را " اوغان" مي نامند كه مشابه نام " پتان" است كه از طرف هندوان بر آنان اطلاق مي شده . اما بعضي از طوايف افغاني مثل ساكنين قندهار و غزني خود را پشتون و يا پشتانه مي خوانند . و بعضي هم مثل ساكنين نواحي خوست ؛ كورم و باجور خود را پختون و پختانه نا ميده اند .
از دقت در همخواني و همگوني اين الفاظ در ميا بيم كه همهء اين كلمات داراي ريشهء واحدي هستند كه عبارت از همان كلمه افغان ( اوغان و يا پتان) است . گفته مي شود كه اصل اين كلمه از ريشهء "پختان " و پشتان " است كه بطور صحيح از كلمه باشتان (باشتين) اخذ شده كه نام قريهء از قرات نيشابور است . و يا ممكنست از كلمهء " بشت " نام يكي از شهر هاي خراسان قديم اخذ شده باشد. و با حروف الف و نون كه علامت جمع در زبان فارسي است تركيب شده است. احتمال ميرود كه افغانها در اصل در اين شهر سكونت داشته اند وبعد آنجا را ترك كرده به نواحي ديگر منتشر شده اند. از طرفي حرف واو در كلمات پشتو و يا پختو مثل ياي عربي علامت نسبت مكاني است . كه در اين حالت گويا علامت جمع ( ون) به هدف اختصار حذف شده است .
و همچنين احتمال ميرود كه اصل اين كلمات از كلمه (بشيت) گرفته شده باشد. كه نام يكي از قصبات يا شهرهاي فلسطين است . اين احتمال از آنجا مطرح شده كه گفته مي شود كه افغانها اصلاً ازجمله اسباط بني اسرائيل بوده اند. كه دراين مورد درفصل بعد بيشتر بحث خواهيم كرد.”
تاکيد از ارمان.
آيا افغانستان يک ملت دارد?????????????????
افراسیاب ختک: نامهای ابگان، اوغان، پشتون و پتان همه یکی اند
شنبه 3 نوامبر 2012, بوسيلهى پرویز "بهمن"
واژه “افغان” حثيت ملى به خود نگرفت نه ميگيرد وهرگز نه خواهد گرفت.
تا که نام اش افغانستان است دولت درپشت هويت ملى دوان دوان است
اين نام حثيت ملى بخود اصلا گرفته نمى تواند. و بندى بزرگى ايست عليه وحدت ملى خودپشتونهاست.
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است
28 جون 2013, 02:31, توسط عطایی
دوستان هموطن وگرامی بسیار متاسفم که هر روز به هر بهانهء احساسات قوم وقوم گرایی دامن زده می شود و ما هم نخواسته و ندانسته اتش بیار این جهنم تفرقه می شویم!! نام افغان هرگز متعلق به فقط پشتون ها نبوده و نیست بلکه اغلب اقوام وباشندگان کشور افغانستان را در بر میگیرد!!
میری لویس کلیفورد در کتاب سرزمین ومردم افغانستان می نویسد که نام افغان از طرف اعراب وفاتحین خارجی هم بر پشتون ها و هم بر تاجیک ها اطلاق می شده است!! وی از منابع تاریخی نتیجه گرفته که نام افغان برکلیهء باشندگان کوپایه های هندوکش اطلاق می شده است.
در این مورد تقاضا داردم به مقالهء تحقیقی در نام افغان نوشته داودعطایی قندهاری مراجعه شود!!