نکتههای نگارش (هفتاد و دو)
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ناگفته پیداست که...
بدیهی است که...
لازم به گفتن نیست که...
خوانندگان عزیز بهتر میدانند که...
برادر جان! (یا خواهر جان!) اگر ناگفته پیداست، پس چرا میگویی؟ اگر بدیهی است، چرا وقت مردم را با بدیهیات میگیری؟ اگر لازم به گفتن نیست، خوب نگو. اگر ما بهتر میدانیم، به کسی که بهتر میداند، چه میگویی؟
من با دیدن چنین عبارتهایی در متن، غالباً حس میکنم به من توهین میشود. اگر مطلب شما ارزشمند است، بگویید. اگر بدیهی است، یعنی منِ خواننده آنقدر نادان هستم که بدیهیات را نمیفهمم؟ پس اگر بگویید هم نخواهم فهمید.
خلاصه این که هر وقت عبارتهایی از این قبیل در نوشتهمان به کار میبریم، باید ببینیم که اولاً آن مطلب واقعاً «ناگفته پیداست» یا «بدیهی است»، یا نه، ما اغراق کردهایم. در مجموع هر عبارتی که در نوشتهمان به کار میبریم، بهویژه اگر بار احساسی دارد، باید ببینیم که واقعاً در این متن ما چه معنی میدهد و این معنی مطابق میل ماست یا نه. اگر نیست، آن را حذف یا اصلاح کنیم.
میدانم که این عبارتها هم مطلقاًً بیکاره نیستند. گاهی واقعاً کاربردشان ضروری است، مثلاً آنجا که به طعنه بخواهیم اندک بودن قدرت فهم مخاطب را به او گوشزد کنیم. ولی در مجموع برای نثرهای علمی چندان مناسب نیست و حتی گاه زننده میشود. معمولاً در تفسیرهای خبری و یا بخشنامهها و نامههای اداری، برای این که به قدرت تأثیر کلام بیفزایند، از این عبارتها بیشتر استفاده میکنند که البته در بسیاری موارد، به هر حال زنندگی ناخوشایند خود را دارد.
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/774