باز از قابلیتهای زبان فارسی افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی پیش بعضی از اصطلاحها و ترکیبهای زیبا و پرمعنای رایج در فارسی افغانستان را معرفی کردم و بسیار باب طبع دوستان ایرانی ما واقع شد. به نظرم رسید که میشود این سلسله را گاه به گاه ادامه داد.
ما در فارسی افغانستان یک پسوند صفتساز بسیار کارآمد داریم به صورت «ـوک». این «ـوک» به انتهای کلمات وصل میشود و از آنها صفتی دال بر وفور چیزی میسازد. مثلاً از «لاف» + «وک» صفت «لافوک» ساخته میشود به معنی بسیار لافزننده. ما معادل این را در ایران نداریم. البته «خالیبند» هست ولی خالیبندی همیشه مساوی لافزدن نیست.
همچنین است «گریانوک» به معنی کسی که بسیار و بیجهت گریه میکند. این در مورد کودکانی که زود زود به گریه میافتند بسیار رایج است و به ویژه در مدرسهها این میتواند صفتی رایج برای بعضی کودکان باشد. در ایران این معادل دقیقی ندارد، ولی من از کودکان، صفت «گریوو» را شنیدهام. این را البته بگویم که در بسیاری موارد در ایران ما پسوند «او» را دقیقاً به همین معنی داریم، چنان که در «ترسو» هم دیده میشود.
به هر حال این هم چند مثال دیگر از این دسته صفتها:
شرمندوک (شرمنده + وک): خجالتی
ترسندوک (ترسنده + وک): ترسو
زَدَنوک (زدن + وک): کسی که دست بزن دارد. باز در ایران صفتی جمع و جور در این معنی نداریم.
دپّوک (دپ + وک): مغرور، متکبر. (دپ یعنی ناز، تکبر، رفتارهایی ناشی از خودبرتربینی)
علّتوک (علّت + وک): بیمار، ناتندرست. (میدانیم که «علت» به معنی «بیماری» رایج بوده است. مولانا میگوید «علّت عاشق ز علّتها جداست». این کلمه در ایران هم به معنی «ناسالم» رایج است. ضربالمثل «هیچ ارزانی بیعلت نیست، هیچ گرانی بیحکمت نیست» را شنیده باشید.)
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/777