دانشگاه زنده است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تبار
من، «هزاره» نیست. تبار من، «تاجیک» نیست. تبار من، «ازبک» نیست. تبار من، «پشتون»
نیست. تبار من، «فارس» نیست. تبار من، «عرب» نیست. تبار من، «آسیایی» نیست. تبار
من، «فرنگی» نیست.
تنها
تلاشم این است که به «تبار آگاهی» بپیوندم و از «تبار جهل»، «تبار تعصب»، «تبار
تبعیض»، «تبار ستمگری»، «تبار ستم پذیری»، «تبار انتحار»، «تبار تکفیر» و «تبار
انحصار» نباشم.
تنها
«آگاهی» است که می تواند «افق روشن» را برای زندگی مردمان ستمدیده
در هر جای جهان از جمله خاورمیانه و افغانستان ترسیم کند. اردوی «آگاهی» جنبش مدنی
افغانستان، حرکت خود را در قالب بنیادهای مبارزه با خشونت علیه زنان، مبارزه با
هرگونه تبعیض در ساختارهای آموزشی و آموزش عالی، مبارزه با ساختارهای کهنه گرای
اجتماعی و سیاسی در بدنه حکومت، اجتماع و دین، مبارزه برای آزادی بیان و مطبوعات
آغاز کرده است.
«من» و
«تو» باید این حرکت آگاهی بخش را با باورمندی به ارزشهای انسانی ترویج کنیم و از
آن نهراسیم؛ زیرا اگر از این جبهه واپس بنشینیم، اردوی «جهل» با زور لجام گسیخته
اش در قالب «انتحار»، «تکفیر»، «ارتداد»، «سنگسار» و در یک کلمه، «نابودی» همه
بنیادهای «آگاهی» پیشروی خواهد کرد.
اگر
امروز به این جنبش نپیوندیم، فردا روز که «جهل» از این هم که هست، فراگیرتر شود،
چه پاسخی برای «وجدان» خود و «نسل پرسشگر» فردا خواهیم داشت. ما که چه بخواهیم و
چه نخواهیم، «نسل سوخته» بوده ایم؛ دست کم به اندازه توان خود از «سوختن» نسل بعدی
در هیزم «جهل»، «تبعیض» و «کهنه گرایی» (ارتجاع)جلوگیری کنیم.
روزی
ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و
مهربانی، دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی
که کمترین سرود
بوسه
است
و هر
انسان
برای
هر انسان
برادری
است
روزی
که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه
ای است
و قلب
برای
زندگی بس است
روزی
که معنای هر سخن، دوست داشتن است
تا تو
به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی
که آهنگ هر حرف،زندگی است
تا من
به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی
که هر لب ترانه ای است
تا
کمترین سرود،بوسه باشد
روزی
که تو بیایی،برای همیشه بیایی
و
مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی
که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
و من
آن روز را انتظار می کشم
حتی
روزی که
دیگر
نباشم.
زنده یاد
احمد شاملو
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...