رستم شجاع/ نورانی و شنیعترین فحاشی اش به "راوا"
آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در پاسخ به نوشته "سرابی به نام راوا" از رستم شجاع /نورانی
نوشته "سرابی به نام راوا" را که در "کابل پرس?" خواندم، لختی به فکر فرو رفتم که نکند نویسنده آن رستم شجاع به عمد چنین دسته گلی به آب داده تا آبروی نورانی را ببرد ولی دوستی گفت که چه بسا رستم شجاع خود نورانی باشد و اگر این واقعیت داشته باشد در آنصورت قضیه فاجعه بارتر میشود و فساد بعضی از روشنفکران ما گویا فقط با فساد و گندیدگی دولت افغانستان قابل مقایسه خواهد بود.
برای آنکه ادعای درد آورم را مستند سازم سرراست سراغ نوشته میروم و پس از تذکراتی داوری را به خوانندگان "کابل پرس" و صاحبش آقای کامران میرهزار میسپارم که ظاهراً از سرازیرشدن دشنام های بیشرمانه و ناموسی به "راوا" حظ میبرد. زیرا اگر حظ نبرد و آن را یک "دستاورد" اش نپندارد، باید مخالفتش را با نوشته هایی اینچنین بند تنبانی (هم به مفهوم بیشرمانه بودن و هم مبتذل بودن آنها) اعلام نماید یا چه بهتر در سایتاش نگذارد. به هر حال کجای کار این وطن راست است که انتقاد پارهای از روشنفکرانش به یک سازمان، صادقانه و عاری از حب و بغض و تحریف باشد؟
نوشته "سرابی به نام راوا" را که در "کابل پرس?" خواندم، لختی به فکر فرو رفتم که نکند نویسنده آن رستم شجاع به عمد چنین دسته گلی به آب داده تا آبروی نورانی را ببرد ولی دوستی گفت که چه بسا رستم شجاع خود نورانی باشد و اگر این واقعیت داشته باشد در آنصورت قضیه فاجعه بارتر میشود و فساد بعضی از روشنفکران ما گویا فقط با فساد و گندیدگی دولت افغانستان قابل مقایسه خواهد بود.
برای آنکه ادعای درد آورم را مستند سازم سرراست سراغ نوشته میروم و پس از تذکراتی داوری را به خوانندگان "کابل پرس" و صاحبش آقای کامران میرهزار میسپارم که ظاهراً از سرازیرشدن دشنام های بیشرمانه و ناموسی به "راوا" حظ میبرد. زیرا اگر حظ نبرد و آن را یک "دستاورد" اش نپندارد، باید مخالفتش را با نوشته هایی اینچنین بند تنبانی (هم به مفهوم بیشرمانه بودن و هم مبتذل بودن آنها) اعلام نماید یا چه بهتر در سایتاش نگذارد. به هر حال کجای کار این وطن راست است که انتقاد پارهای از روشنفکرانش به یک سازمان، صادقانه و عاری از حب و بغض و تحریف باشد؟
در "سرابی به نام راوا" به قصد تحقیر و توهین گفته میشود که جمعیت انقلابی زنان افغانستان (راوا) "حتی موش هم نیست" یعنی که اگر بالفرض موش هم باشد، آقای نورانی در هئیت پشکی قوی پنجه آن را قورت خواهد داد! و اینکه "اصلاً چنین تشکیلاتی در کره زمین وجود ندارد"! من فکر میکنم آغاز برخورد به "راوا" با جملههایی اینچنین غضب آلود که بلافاصله بار عقلانیت و واقعبینی مطلب و نویسنده را زیر سوال میبرد.
راجع به اینکه "راوا" منحیث یک سازمان در کره زمین وجود دارد یا ندارد و "موش" است یا تشکیلاتی از شیر دختران وطن، میخواهم بسیار تلگرافی نورانی را به فعالیتهای "راوا" پس از شهادت مینا [1] رجعت دهم:
پس از شهادت مینا "راوا" به مناسبتهای مختلف محافل و سمینارها و کنفرانسهای مطبوعاتی را دایر کرده و از حق تیر نشویم که اولین سازمان انقلابی بود که در تظاهراتش شعار رسا و برانگیزنده "٨ ثور سیاهتر از ٧ ثور" را بلند کرد؛ اولین سازمانی بود که افشای سیستماتیک و بلاوقفه بنیادگرایان جنایت پیشه را در برابرش نهاد و تا امروز به آن وفادار است؛ اولین سازمانی بود که با نقد کتاب "دام خرس" پرده از روی عوامل افغانی "آی اس آی" برداشت؛ "پیام زن" به عنوان یکی از معتبرترین و معروفترین نشریهها، نویسندگان و شاعران در خدمت پرچم و خلق و احزاب جنایتپیشه اسلامی را افشا نموده است، کاری سترگ که متاسفانه تا امروز هیچ نشریه دیگر به آن نپرداخته یا کم از کم به اندازه "پیام زن" نپرداخته یا من از آن بیخبرم که آرزو دارم خوانندگان راهنماییام کنند؛ "راوا" اولین سازمانی بود و بدبختانه هست که نمایندگانش در خارج بر ضد بنیادگرایان تظاهرات و محافل و کنفرانسهای مطبوعاتی ترتیب داده و روزگار این خاینان را در حدی معین خراب ساخته است؛ "راوا" یگانه سازمان است که در محکومیت حمله امریکا بر عراق مظاهره کرد و امروز از سوی بسیاری از جنبش ها و سازمانهای ضد جنگ به رسمیت شناخته میشود؛ در نشریات زیاد "امنیستی انترنیشنل" و دیگر سازمانهای مدافع حقوق بشر به منابع "راوا" استناد شده است و لااقل دو سند به فارسی و پشتو از "امنیستی انترنیشنل" را دیدهام که توسط "راوا" ترجمه و چاپ شده است؛ همین دیروز بود که در انترنیت خواندم که نماینده "راوا" در یک گردهمایی سیهزار نفری در امریکا به مناسبت دهمین سالگرد "وی دی" (سازمان مشهور زنان و ضدجنگ) در کنار شخصیتهای هنری و اجتماعی معروف جهانی سخنرانی کرده و در جلسه سوال و جواب شرکت داشت و نیز مطلبی دیدم درباره دیدار رئیس و بنیانگذار یک سازمان خیریه بینالمللی که از پرورشگاههای "راوا" دیدن کرده است؛ از طریق انترنیت آگاه شدم که "راوا" به کمک سازمانی امریکایی دختران و پسران خرد سالی را که از بیماریهای گوناگون صعب العلاج رنج میبردند و در کابل امکان تداوی آنها موجود نبود غرض تداوی به امریکا انتقال داده و پس از چند ماه معالجه آنها را به کشور برگردانده است؛ درباره هیچ سازمان دیگر زنان افغانستان اینقدر کتاب و مطلب نوشته نشده که درباره "راوا" نوشته شده است؛ "راوا" دفاع از پرویز کامبخش را غیر از آنکه مضمون اصلی محفل هشتم مارچ سال روان شان منظور کرده بود آن را به ایتالیا و اسپانیا نیز کشانده و عکسهای دو سه راوایی چادری بر سر را در سایت "راوا" میبینم که همراه هواخواهانی در اسپانیا عکس های کامبخش و شعارهای در دفاع از او را بلند کرده اند؛ مصاحبات و مقالات "راوا" در معتبرترین نشریات و رادیو تلویزیونها به چاپ رسیده اند و پخش شده؛ غنا و وسعت کتابچه مهمانان و ایمیلها به "راوا" از چهارگوشه جهان نیز در تاریخ کشور بیسابقه است که در چندین نشریه جهانی رویش مقالات نبشته شده؛ بعضی از عکس و فلمها از جنایات طالبان و "ائتلاف شمال" را که "راوا" تهیه و پخش کرده است دنیا را تکان داده است. همین جا میخواهم به آقای نورانی بگویم که فلم اعدام زرمینه از جایگاه زنان در استدیوم توسط اعضای "راوا" گرفته شده است و نه توسط من و شما. لااقل به خاطر همین سهم تاریخی، سبکسری است که "راوا" را "موش" خطاب کرد و وجودش را چنین خودبزرگ بینانه انکار نمود. نمیدانم لباسی پرنخوت به این گشادگی چقدر بر تن آقایان رستم شجاع و نورانی جور خواهد آمد. اینان در کارنامه سیاسی خود چه چیزی گرانسنگتر و دندانگیرتر نسبت به "راوا" دارند؟
با ایقان کامل میتوانم مدعی شوم که هیچ سازمان دیگر افغانی به اندازه "راوا" در انترنیت از قدامت و گستردگی و اعتبار برخوردار نیست که اگر مثال بیاورم واقعا مثنوی هفت من کاغذ خواهد شد. افزون بر این ارائه تصویری همهجانبه از شعاع "راوا" در انترنیت، زمان زیاد را میطلبد. یک دوست من که کتاب "راوا در مطبوعات جهان" را دیده بود متوجه شد که در آن از نوشته های مطبوعات جهان عرب درباره "راوا" خبری نیست. او که به زبان عربی آشنایی دارد اظهار داشت که در نشریات متعدد عربی راجع به "راوا" نوشته شده است.
با این اشاره میخواستم احتراماً از رستم شجاع و نورانی بپرسم آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟ آیا نمایندگان "راوا" که هر سال چندین بار به سراسر جهان در مجامع گوناگون حضور مییابند، ارواح و اشباح اند که خارجیان ساده دلانه تصور میکنند آدمیزاد و اعضای "راوا" بوده و عینا وجود دارند؟
آیا میتوان منحیث یک آدم با عقل سلیم پذیرفت که کل فعالیتها و مبارزات "راوا" طی این سالهای پس از شهادت مینا کار "یکی دو قلم مرد ریشو" است؟ آیا فلمبرداری اعدام زرمینه در استدیوم کار "یکی دو قلممرد ریشو" بوده است؟ آیا نمایندگان "راوا" که در پنج قاره جهان بارها سخنرانی داشته اند همه "یکی دو قلممرد ریشو" بوده اند که با کالای زنانه در آن جاها رفته و همه را فریب داده اند؟ من خود که در هند و استرالیا رفت و آمد داشتهام دو سه نماینده "راوا" را در گردهماییهایی دیدهام که چگونه با اعتماد به خود و متانت نمونهای صحبت کرده و همه را به تحسین واداشته اند. و من بدبختانه بدون آنکه فرصت عرض ارادت به آنها را داشته باشم، به شدت به خود بالیدهام که بالاخره هزاران نفر از مردم هند و آسترالیا می بینند که افغانستان به جنایتپیشگان بنیادگرا و زنانش هم به چند زن زینتالمجلسی و خادی خلاصه نمیشود. وقتی تحقیر های پرعصبیت و فاقد منطق رستم شجاع را نسبت به "راوا" دیدم با خود گفتم که اگر نورانی هیچ عضو "راوا" را ندیده بود شاید حق داشت اینچنین غیرمسئولانه و بیخلته فیر کند اما قرار معلوم او خیلی بیشتر از من با آنان ٱشناست ولی نمیدانم چه شده که این بار صدایش درباره "راوا" را نه وجدانش بلکه آتشی شدن و به قول ایرانیان از کوره دررفتگی غیرعادیاش رهنمون است.
آقای نورانی به انترنیت و "پیام زن" مراجعه کند تا دریابد که "راوا" میتوانست چند نفر و دهها نفر را فریب دهد اما هزاران هزار خارجی که آگاهی و دانش و هوش شان کمتر از ما نیست، را نمیتوانست فریب دهد آن هم نه یک سال و دو سال بلکه دو دهه! من دیگر پیش نمیروم و آقای رستم شجاع را دعوت میکنم که نگاهی به شعرها و گفتههای نورانی درباره "راوا" در "پیام زن" و "روزگاران" بیندازد و ملاحظه کند این سازمانی را که در کره زمین وجود ندارد دیروز چگونه میستود. به همین جهت است که گفتم اگر رستم همان نورانی نباشد، در اینصورت دفاع نابخردانه و سفیهانه ای ازنورانی به عمل آورده که نورانی به جای احساس رضایت از آن احساس سرشکستگی و خجلت خواهد کرد:
نورانی [2] در شماره ۵١ "پیام زن" در آخر مقدمهای برای شعرش مینویسد:
"ستاره آتشین "پیام زن" خنجرگون را تابانتر میخواهم"!
و در شماره ۵٧ "پیام زن" مینگارد:
"راوای عزیز،
شماره اول ماهنامه "صدای زن" ارگان نشراتی شورای ولایتی بلخ خواهران جمعیت اسلامی افغانستان، را دیدم. قبل از همه شعر خانم خ.حیدری توجهم را جلب كرد كه اهدا نموده به "برادر حماسهآفرین"اش "سترجنرال استاد عطامحمد"!
به آرزوی روزی كه خلق ما شاهد محاكمه صحرایی این "سترجنرال"ها، "استاد"ها، "انجنیر"ها، "مارشال"ها، و ممدوحان ادبی شان باشند، شعر "عفریت زمان" را تقدیم تان میدارم"!
اکنون با اجازه آقای نورانی از وی میپرسم که چه شد که این "ستاره آتشین" این "راوای عزیز" یکباره "موش" هم نه بلکه اصلاً "در کره زمین وجود ندارد"؟
آیا نورانی حق داشت که به خاطر تحقیر چپن پوشیدنش از سوی "راوا" اینقدر برافروخته شود؟ بنظر من البته او حق داشت که در مقابل این اتهام از خود دفاع کند ولی چگونه؟
باز هم به گمان متواضعانه من، در صورت نادرست بودن چپن پوشیدن او میتوانست آن را از بیخ و بنیاد نادرست خوانده و بدین ترتیب نشان دهد که "راوا" به دروغ توسل میجوید. اما اگر واقعاً چپن پوشیده باشد- که هنوز هم آرزو میکنم نپوشیده باشد- میشد آن را به هر نحودلخواهش توجیه نماید ولی نه به قیمت آنگونه انکار فاحش حقایق که خواهی نخواهی برای او یا مدافعش افتضاحآور است. افتضاح سنگینتر میشود که توجه کنیم علاوه برستایش نورانی از "راوا" و "پیام زن" و چاپ شعرهایش در آن، او در نشریه "روزگاران" که مدیر مسئولش بود نیز قلم به تکریم "راوا" گردانده است:
"«راوا» یكی از قدیمی ترین سازمان زنان افغانستان كه قاطعیتش در مبارزه بر ضد جنگسالاری، تروریزم، بنیادگرایی و دفاع از حقوق زنان شهرت جهانی یافته، هشتم مارچ روزجهانی زن را علیرغم تهدید ها و آسیب پذیری های امنیتی شان، این بار در شهر كابل تجلیل نمودند.
این محفل با بیشتر از ١٣٠٠ شركت كننده در هوتل مروارید برگزار شد. گردانندگان محفل اكثراً دختران جوان، مصمم و خلاف سایر محافل در كابل، ساده پوش بودند كه نظم خیره كنندهای به محفل بخشیده بودند. در شعارهای شان ملاحظه كاری، نرمش و انعطاف بچشم نمی خورد. شركت كننده ها با دقت فراوان به صحبت های قاطع و صریح سخنرانان گوش فرا میدادند. ناهید دختر جوان مسلط بر زبان های پشتو و دری تحلیل مفصلی از اوضاع كنونی ارایه داد. وی جنگسالاری، تروریزم و بنیادگرایی را عوامل اصلی بی ثباتی و بدبختی های مردم خواند و مصلحت گرایی های آقای كرزی را بشدت محكوم نمود.
تسلط انانسر بر سه زبان دری، پشتو و انگلیسی و قدرت بیان او حضار را شوكه كرده بود."
آقایان نورانی و رستم شجاع، چه شد که سازمانی چنین مبرزو قاطع با اعضایی آنگونه لایق و کاردان و رزم آزما چیزی واهی بوده ودر کره زمین وجود ندارند؟
رستم شجاع/نورانی در ادامه مینویسد: "حال یکی دو قلممرد ریشو، چند زن و دختری را به این نام (راوا) تا و بالا کرده..."
این جمله غیر از توهین و تحقیر ارتجاعی و بنیادگرایانه به دختران و زنان "راوا" اهمیت و وزن دیگری ندارد. این تف و لجنی را که رستم شجاع/نورانی به سوی "راوا" پرتاب میکنند روی خود شان را کثیف میسازد زیرا دیدیم که نورانی، "راوا" را در "پیام زن" و "روزگاران" چگونه با شیفتگی ستوده است. اگر در آن زمان کس دیگری پیدا میشد و "راوا"ی مورد ستایش نورانی را چند زن و دختری مینامید که توسط "یکی دو قلممرد ریشو تا و بالا" میشود، نورانی به یقین غیرتی شده و دشنامگو را سرجایش مینشاند. سوال بازهم اینست که چه شده که این غیرت دیگر درنورانی خشکیده است؟
در نوشته گفته میشود که "یکی دو قلممرد ریشو" به نام "راوا" عقدههای فاشیستی خود را در مورد بسیاری از مخالفان فرو مینشانند."
در اینجا هم متاسفانه نویسنده جز اظهارخشم فوقالعاده (چپن پوشیدن و اینهمه قهر و غضب؟)، به استدلال و فاکتی تکیه نکرده است که منظور از "عقدهای فاشیستی" چیست و چرا باید کسانی فرونشاندن عقدههای فاشیستی شان را تنها از طریق یک سازمان زنان با شعار آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی ممکن بدانند؟ آیا اعضای این سازمان که دیروز نورانی واله و شیدای زبدگی و استعداد شان بود، آنقدر جاهل و کور بودهاند که طی حتی دو دهه هم نتوانستهاند پی بیرند که هویت و افتخاری ندارند وچیزی نیستند جز وسیلهای جهت "فرونشاندن عقدههای فاشیستی یکی دو قلممرد ریشو"؟
درینجا شایسته و لازم بود شجاع/نورانی مثالهایی میآورد حاکی از "ناسزا گویی ناشی ازعقدههای فاشیستی در نشریات راوا". و چون این زحمت را به خود نداده است، حرفش از ارجی برخوردار نمیتواند باشد غیر از به دست آوردن دل همه کسانی که "راوا" به آنها به عنوان سیاستمداران یا فرهنگیان در خط خادی یا جهادی برخورد داشته و آنها را به درستی خاین، جنایتکار، قلمفروخته، مزدور، تسلیمطلب، معامله گر خطاب کرده است. مجددا میخواهم تاکید نمایم که لازم بود نورانی با دو سه مثال به دفاع از افرادی برخیزد که در "پیام زن" یا سایت "راوا" بطور ناروا و از دیدی فاشیستی مورد حمله و "ناسزا گویی" قرار گرفته اند. این کاریست که متاسفانه آقای کامران میرهزار نیز نتوانسته به آن بپردازد بلکه فقط به آن اکتفا ورزیده که "راوا" چرا به عدهای دیگر از جنایتکاران پشتون تبار طور شاید و باید برخورد نداشته است.
من که تقریباً با تمامی شمارههای "پیام زن" و محتویات سایت "راوا" آشنا هستم تا کنون نتوانستهام نشانهای از "عقدههای فاشیستی" و"ناسزا گویی" بیمورد و بیپایه در آنها بیایبم. حتی میرهزار خود علیالرغم جدال شدید با "راوا"، لحن و افشاگری های آن را در مورد فرهنگیان خادی و جهادی به دیده قدر نگریسته است. ولی اکنون که رستم شجاع/ نورانی "راوا" را دارای "عقده فاشیستی" و تمایل به "ناسزا گویی به مخالفان" میداند، باید مثالهایی ارائه نماید تا ادعایش میانتهی تلقی نشود.
همینطور است فحاشی دیگر مبنی بر "مشتمالی و چاپیگری مهمانان غربی" که نتوانستم مقصود نویسنده را متوجه شوم که کی با "مشتمالی و چاپیگری مهمانان غربی" به ملیون یورو و قصرها و موترها دست مییابد؟
نکات دیگری مثل "طوطیگک رنگین"، "تمثیل دموکراسی غربی و مدالی به گردن انداختن". "مدالهای کثیف با وجوه ٢۵هزار دالری" را هم درست نفهمیدم که کدام مدالی و وجوه"کثیف" را "راوا" دریافت کرده است؟
ولی آنچه توجه من و مطمئناً اکثر خوانندگان مقاله "سرابی به نام راوا" را به خود جلب میکند این جمله اوست: "خوب است که نورانی هزار بار چپن بپوشد و آنانی که مشت شان نزد نورانی باز است، هزار بار از بی چیزی برای او لجن پراکنی کنند، اما یک بار هم ننگ «زنده گاوی» و مشتمالی و چاپی کردن جواسیس را قبول نکنند".
اولین بار است که چنین دشنام شنیعی را از سوی یک روشنفکر سرشناس به "راوا" میبینم. همین میرهزار که میدانیم مدتهاست در بحثهای داغی با "راوا" قرار دارد، به خود اجازه نداد که کلمه "زنده گاوی" را به کار برد. نمیدانم چرا نورانی خود را مجاز به استفاده از این دشنام دانسته است. آیا مسئله چپن پوشیدن آنقدر برایش سنگینی داشته که راهی نیافته جز رو آوردن به دشنامی زشت؟ طوریکه گفتم او میتوانست چپن پوشیدن را به آسانی رد کند اما زبانش را با کلمه "زنده گاوی" آلوده نسازد.
البته او فقط در یک حالت محق است این کلمه را علیه "راوا" بکار گیرد که موضوع را با تجربه شخص خودش یا خانوادهاش ثابت سازد و به خوانندگان نیز حالی نماید که حرفش از سر صرفاً دشنامگویی و ارضای برافروختگی مفرط نیست بلکه فاکتی در دست دارد. بدین معنا که آیا او میتواند ادعا کند که زمانی اهل خانوادهاش مثلاً خانم، خواهر، مادر یا نزدیکترین بستگانش که اگر در "راوا" بوده اند، عصمت یکی شان در اثر "زنده گاوی" راوا برباد رفته باشد؟ اگر جواب مثبت باشد، چرا او درموقعش این مسئله بغایت مهم و نفرتانگیز و باورنکردنی را افشا ننمود تا بدینوسیله به صدها دختر جوان دیگر کمک میکرد تا در این دام هولناک گرفتار نیایند؟
اگر نورانی تجربه مستقیم از بستگان و اقارب نزدیک خودش را نداشته باشد آیا تجربه غیرمستقیم و از دیگران را دارد؟
من هرگز باور نمیکنم چنین چیزی واقعیت داشته باشد. سازمانی که در تمام دوره حیاتش اینقدر در معرض حمله قرار داشته، باید از این دشنام هم بینصیب نمیماند اما درد و تعجب آنجاست که حتی در سیل دشنامهای احزاب اسلامی جنایتکار نیز این دشنام سیاه نورانی وجود ندارد. پس میتوان نتیجه گرفت که این دشنام در یک وضعیتی بیخودی از دهان رستم شجاع/نورانی خارج شده است. ایجاب میکند که نورانی برای اعاده حیثیت خود این دشنامش را پس بگیرد یا آن را افراز دوست جاهلش رستم شجاع اعلام نماید، چنانچه میرهزار کلمه "حراج دختران پشتون" توسط "راوا" را پس گرفت.
ضمناً باید یادآور شوم که میرهزار کلمه "زیرران خلیلزاد" را بر ضد "راوا" بکار نبرده است و این هم از قلم رستم شجاع /نورانی تراویده است که در همان حد "زنده گاوی" قبح دارد وضعف و استیصال در مجادله با "راوای عزیز" و "پیام زن آتشین"اش را نمایان میسازد. نورانی باید بر این نقاط ضعفش فایق آید تا شاید نقاط قوتش از پشت آنها پدیدار شود. درغیر آن ستارهی "راوا" کماکان "آتشین و خنجرگون" خواهد درخشید ولی ستارهی نورانی با حمله بیباکانه و نیابتی [3] به "راوا" افول کرده و برایش جایی برسر زانوی رزاق مامون، حفیظ منصور، دشتی یا فاروق وردک باز خواهد شد. من از سقوط نورانی از اوج شعر نوشتن برای "راوا" و مدیریت نشریهای معتبر مانند "روزگاران" به حضیض همزبانی با دشمنان خادی و جنایت پیشه "راوا" متاسفم.
سرابی به نام "راوا"
نويسنده: رستم شجاع
دو شنبه 14 آوريل 2008
[1] ظاهراً نورانی وجود "راوا" و "موش" نبودن آن را در زمان حیات مینا قبول دارد: "بلی، زمانی راوایی بود و مینای قهرمانی که به خاطر رهایی خلقش میرزمید."
[2] دوستانی به من گفتند که پاغر و داد نورانی و دردی همه یک نفر یعنی نورانی است که طبعاً اگر غیر از این باشد فوراً معذرت خواهی میکنم و حرفهایم را پس میگیرم.
[3] نمیخواهم بهیچوجه اتهام بزنم، اما مشاهده فحاشی ناگهانی و بیزمینه نورانی بر "راوا" برای هرکس میتواند این گمان را بوجود بیآرد که او تشویق شده و آلت دست دشمنان "راوا" قرار گرفته و به تحریک آنان هتاک و بی پروا به کورس کریه ضد "راوا" پیوسته است.
پيامها
10 می 2008, 06:15
راوا در فحاشی خود دست همه را از پشت بسته است.
10 می 2008, 08:26, توسط کبیر
شما ها به خود حق میدهید که مقابل راوا هرگونه فحاشی کنید و آنرا به بدنامترین استخبارات و کشورها پیوند دهید، اما وقتی راوا مقابل تان با بحث و استدلال و منطق کوبنده برخورد کرد نامش را بدزبانی میگذارید، لعنت به این نوع منطق خاینانه!
راوا با همین نوشته های کوبنده اش دل را از دلخانه همه ستمکاران و بوت پاک هایشان ربوده و طبعا در مقابلش چیزی ندارند مگر اینکه راوا را به این و آن ارتباط دهند.
10 می 2008, 08:48, توسط شایسته
حیف راوایی به این بزرگی و استقامت که مبارزه اش را مقابل چند تا مگس متوجه سازد و مگس را به توپ ببندد.
بهتر است راوا به همان استادان اژدها صفت اینان تمرکز دهد که وطن را برباد کرده اند. این چندتا برای مشهور شدن و خالی بودن عریضه میخواهند مقابل راوا قدبلندک کنند.
10 می 2008, 21:23, توسط شریف
فعلاً که خود راوا مانند مگس در اطراف نجاست های امریکایی در چرخش است... همان ضرب المثل : کور خود بینای مردم!
10 می 2008, 21:29, توسط شریف
نمیدانم گروهکی که مشاور ارشدش زن سفیر امریکا در سازمان ملل باشد، تا چه اندازه صادق به وطن، مردم و دین مبین اسلام بوده میتواند؟
خدمت کردن به مردم افغانستان آنهم در آغوش نرم و گرم غرب تا چه اندازه لذت بخش بوده میتواند را صرف راوایی های عزیز میدانند!
نوشک جان شان باد! چی یک خدمت و صداقتی!
منطق کوبنده نیز در واژه نامۀ راوایی ها یعنی استعمال کلماتیکه مربوط به حصه های پایین تر از ناف باشد... ها ها ها ها... چی یک منطق زیبا و کوبنده یی! واقعاً که به شأن نوکران غربی میزیبد!
10 می 2008, 06:56, توسط اسماعیل
عدنان ظ / راوا؟
نوشته اید که کامران میرهزار "..... خلیلزاد ننوشته است:
چرا وقتی سندی نداريد به دروغگويی متوسل می شويد و باز هم منت می دهيد که ما «بحث بابچه بیریش محقق؟»، «میرهزار خوشگلهی محقق جنایتکار»، «میرهزار جاسوس مسیحی شده»، «کامران جان تکلیف طالب بچه ها را دارد»، «میرهزار عامل نقابدار واواک و انتلجنس هند» و....را نشر نکرديم. بسيار خوب من هم مطالب بسياری را نشر نکرده ام که عناوينی مانند اين را داشت: " روسپيگری راوا"، راوا زن دوم خليلزاد"، خليلزاد و شب های طولانی با راوا"، "دختران زيبای راوا"، " دختران پشتون توسط راوا حراج می شوند" و...
10 می 2008, 07:02, توسط حکیم پدرام
عدنان ظ/ ....؟
شنیده بودم که شماری از انسان ها می توانند غیر انقلابی شوند ولی جاسوس نمی شوند ولی دیدم که شماری از انسان ها نه تنها که غیر انقلابی می شوند، بلکه جاسوس نیز می شوند.
عدنان ظ/ ....؟ می نویسد: دوستانی به من گفتند که پاغر و داد نورانی و دردی همه یک نفر یعنی نورانی است...
اینکه پاغر و داد نورانی و دردی همه یکنفر اند، برای من اهمیتی ندارد. ولی عدنان ظ / ....؟، با این حکمش ( در مورد حقیقت اش نمی دانم و اگر بالفرض حقیقت هم باشد) مرتکب خطرناکترین نوع جاسوسی به دشمن شده است: پاغر را افشا کرده است، دردی را افشا کرده است،داد نورانی را افشا کرده است.
لعنت بر دوستی/....؟ که به شما/ ....؟ گفته است که داد نورانی، پاغر و دردی یکنفر است ( این مرد/ .....؟ اصلاً انقلابی نبوده و لابد به خیانت تن داده است) و لعنت بر شما عدنان ظ / .....؟ که به این افشاگری نابخشودنی تن داده اید و آگاهانه به جاسوس دشمن تبدیل شده اید.
آغای عدنان ظ / .....؟ بسیار انقلابی می فرمایید ولی با این نوع افشاگری( گفتم در صورتیکه حقیقت داشته باشد و نداشته باشد) به بدترین خیانت تن داده اید و روزی باید حساب بدهید.
اگر قسیم نام برخیزید و بگوید که دوستم به من گفته است که بالفرض این آقا.... ( حتما میدانی) آن خانم.... آن جوان..... آن دختر..... همه بالفرض آقای محمودی اند ( اگر حقیقت داشته باشد و نداشته باشد) چه حکمی می فرمایید، عدنان ظ/ ....؟
بپذیرید که شما به سه فرد مبارز این کشور پاغر، داد نورانی و دردی ( اگر یکنفر باشد و یا سه نفر، برای من مهم نیست، نفس این برخورد اهمیت دارد) خیانت ورزیده اید و مرتکب جاسوسی شده اید؟
10 می 2008, 09:22, توسط از پیام شاکر احمدی
وقتی میرهزار مینویسد «معلم سیاسی راوا، کسی که از هوتل به هوتلی میرود و با خاینین مینشیند» شاید منظورش نشست و برخاست نورانی در نشست هایی از نوع ذیل در کنار چکری و مجاهد صاحبان دیگر باشد:
سيمينار، نقش مجاهدين در تامين امنيت در کشور تدوير يافت
کابل
آژانس خبرى پژواک ١٤ سنبله ۱۳۸۶
عده از مجاهدين در يک سيمينار تحت نام (نقش مجاهدين در تامين امنيت درکشور) حضور افراد جهادى را در ارگانهاى امنيتى کشور به خاطر تامين امنيت مفيد خواندند.
سيمينار يک روزه يادشده، ازجانب شوراى متحد ملى افغانستان با اشتراک عده از مجاهدين، نويسنده گان و تحليلگران امور، امروز ١٤ سنبله در هوتل گلزاد شهر کابل تدوير يافت.
محمد صديق چکرى سخنگوى سابق جمعيت اسلامى افغانستان ، در مورد نقش مجاهدين در ارگانهاى دولتى گفت: ((در شروع حکومت مؤقت و انتقالى که تعدادى از مجاهدين در ارگانهاى دولتى نسبت به حال بيشتر بود، مشکلات امنيتى ٨٠ فيصد کمتر از فعلاً بود.))
به گفتۀ وى، يکى از ناکامى هاى حامد کرزى رئيس جمهور کشور اين است که مجاهدين را به شکل و نامهاى گوناگون چون دى دى آر، داياک، اصلاحات ادارى و غيره از خود دور نمود .
برنامه هاى يادشده براى انجام کارهاى چون جمع آورى سلاح از افراد غير مسؤول و بعضى واحدهاى نظامى و انتخاب افراد مسلکى در پست هاى دولتى، روى دست گرفته شده است.
در جريان تطبيق اين برنامه ها شمارى از مجاهدين سلاح هاى شانرا به دولت تسليم و به زندگى مُلکى سوق و تعدادى هم از وظايف وپست هاى دولتى برکنار گرديدند.
مولوى حجت الله هلمندى يک تن ديگر از مجاهدين دوران جهاد در اين سيمينار گفت که دولت بايد به جاى افراد بى تجربه، از مجاهدين در تامين امنيت و قطع مداخلات خارجى استفاده نمايند.
وى علاوه کرد: ((چرا که همين افراد ،برزگترين متجاوز زمان ( شوروى سابق ) را شکست داده بودند.)).
همچنان موصوف گفت که دولت بايد به خانواده هاى شهداى دوران جهاد و مقاومت توجه نمايد.
اما پاغر نورانى (ممکن منظور داد نورانی باشد) تحليلگر امور سياسى که در اين سمينار شرکت داشت گفت که وجود مجاهدين در حکومت، در جهت تامين امنيت، کدام تاثيرى نخواهد داشت. (آیا تاثیر منفی هم نخواهد داشت؟)
به گفته نورانى در حال حاضر، بيش از چهل هزار نيروى خارجى و اضافه تر از صد هزار پوليس و اردوى ملى در کشور فعاليت دارند اما امنيت را تامين کرده نتواسته اند.
در جريان سال جارى، نسبت به چهار سال گذشته مشکلات امنيتى در کشور بيشتر شده است.
نورانى نقش مجاهدين در دوران جهاد را ستود و گفت که مجاهدين به دليلى که فعاليت آنها قبل از بوجود آمدن تنظيم ها (احزاب جهادى) آغاز يافته بود، بايد از تنظيم ها جدا فکر شود و تمام کارکردهاى تنظيم ها به آنان ربط داده نشود.
شمارى از مردم، گروه هاى مجاهدين را به دليل جنگ هاى داخلى که سبب کشته شدن مردم و ويرانى ها گرديد ، مورد انتقاد قرار مى دهند.
احمد ضياء رفعت رئيس شوراى متحد ملى افغانستان، هدف از تدوير اين سيمينار را در نظر گرفتن مجاهدت ها و قربانى هاى مجاهدين افغان خواند که در مقابل نيروهاى متجاوز شوروى وقت و متحدين آن، از خود نشان داده اند .
رفعت تامين امنيت در کشور را نهايت مهم خواند و گفت: ((تا زمانيکه مشکلات ناامنى و مداخله بيگانه گان در کشور موجود باشد تصميم در مورد کشور و مردم ما از بيرون گرفته خواهد شد.))
در اين سيمينار که تعداد مجموعى اشتراک کنندگان آن به حدود ٧٠ تن ميرسيد، عدهاى از مجاهدين و نويسنده گان مقاله هايى که در مورد نقش مجاهدين در تامين امنيت نوشته بودند، به خوانش گرفتند.
آنلاین : از پیام شاکر احمدی در مقاله دیگر
10 می 2008, 07:20
های راوا،
راوا وجود دارد ولی برسر انگشت همان چند مرد، البته اکثر این مردها ریش میگذارند ولی تعدادی ریش خود را میتراشند. راوای پیرو وجود دارد اما راوای رهبر نه. این را همه ی کسانی که چند روز با شما بوده اند میدانند.
نویسنده ی مقاله تو را به وجدان انقلابی ات قسم که غیر ازین باشد؟
راوا مگر چیزی غیر از سخی، باقی، زمان، مراد، حسن و عصبی مرد رویایی،آقای نبی جان است؟ همان نبی که سالهاست بالاخانه را به اجاره داده؛ همیشه فلانش در دهان، جپ و راست عف می زند.
10 می 2008, 09:18, توسط بهار
من با حکیم پدرام موافقم.
نه آقای عدنان حق دارد به افشاگری بپردازد و نه این آقای بی نام هر کسی که است، حق افشای افراد را ندارد. من نمی دانم که این ها کی ها اند ولی اگر بالفرض از هوادران و هواخواهان راوا نیز باشند، نباید چنین احمقانه و خاینانه به افشاگری هوادران راوا نیز پرداخت.
10 می 2008, 09:27, توسط خالد
عدنان خان، با افشاگری ات به گفته مردم که حالا بخو. می بینی که بسیاری ها ناشیانه به افشاگری تان می پردازند که از نظر من بسیار خاینانه است، همانطوری که افشاگری شما خاینانه، جهادی و طالبی خوشکن است و آگاهانه در جبهه جهادی ها و نوکران ارتجاع قدم گذاشته اید. اول خوب بود که راوا (خودت) را قایم می گرفتی که چرا به نورانی "روشنفکر مفلوک و...." نوشته بودی، آیا دیگر هیچ حرفی نبود که در جواب به میرهزار می نوشتی؟ و اکنون کسانی هم آب را گل آلود دیده و ماهی مراد خود را صید می کنند. به این می گویند ناشی گری سیاسی و بی برنامگی در سیاست.
“روشنفکران مفلوک و مشاطه گر بنیادگرایان که با پرچم «فضا و جامعهی باز» و «مبارزه علیه نگرهی چپ کلاسیک» همآوا با جنایت سالاران در ایران و افغانستان در حرکت اند، آنقدر فرومایه اند که به مجرد آشنا شدن دندان شان به استخوان شهرت یا یک مقام، به هر دنائتی تن داده، از انتقاد های حتی خنثا بر دژحیمان میگذرند و بیشخصیتی را به جایی میرسانند که به تقلید از حامد کرزی چپن سر شانه می اندازند!”
اگر فقط یک بار سر تان را در گریبان تان بکنید، آیا همین حرف های وقیحانه در مورد نورانی صدق می کند؟ فکر می کنم در نوشته شما تنها مسئله چپن مطرح نبود. آیا نورانی مشاطه گر بنیادگرایان است؟!! آیا نورانی "بی شخصیت" است؟!! اگر قرار باشد که کسی با چپن بر شانه انداختن بی شخصیت شود، بسیاری از رفقای شما هم لنگی بر سر می کنند، نکتایی می زنند، سگرت می کشند، در دفاتر کار می کنند و.... چون کرزی هم زمانی این کارها را می کرد و عده ای از دوستان شما بدون شک چپن هم سر شانه می اندازند. آیا همه بی شخصیت اند؟؟ اگر کسی بنویسد که من ولا از دوستم شنیده ام که فلانی رهبر راوا است و فلانی ها فلان کاره اند، آیا از نظر شما درست است؟ این شیوه نوشتن را اکنون هر طفلی می داند و به آن آشناست و این طرز نوشتن فقط وقاحت می خواهد.
10 می 2008, 17:07
اگر راوا واقعا آنچنانی که تعدادی میگویند فاشیست و تروریست است، باید دهان یکچنین انسانها را باروت پر کرده منفجر سازد.
10 می 2008, 18:06, توسط سیر احمدی
اینکه اشاره راوا مشخص به چه کسی است شما شاید درست درک کرده باشید، اما از جمله بالا برداشت من اینست که به فرد و شخص خاصی اشاره نداشته و در مجموع جمعی از روشنفکران "مفلوک" را مورد حمله قرار داده که بسیار هم بجا و درست است. مگر از این نوع روشنفکران در افغانستان امروز بی حساب نداریم؟ اگر چنین نمیبود جنبش روشنفکری افغانستان چه مشکلی داشت؟؟؟
دالر، ان جی او، مقام و امکانات جمع کثیری از روشنفکران افغانستان را "بیشخصیت" و "دنائت پیشه" ساخته است و این مثل آفتاب روشن است و کس نمیتواند آنرا منکر شود.
اگر از درون جامعه ما بگذریم، یکبار به مقالات منتشره در اینترنت توجه کنید که روشنفکران ما چه کثافاتی را که عرضه نمیکنند و به چه مرداب هایی که نغلتیده اند. عده ای از روشنفکران ما تا سرحد غلتیدن در دامان ملاعمر و دوستم و گلبدین و سیاف و ربانی و کرزی و .... غلطیده اند. نام این نوع سقوط را چه میتوان نامید؟
اینکه نورانی در این جمع میآید یا خیر، هنوز زود است که قضاوت کرد، باید بیشتر چکیده های قلمی و عملی ایشان را دید تا دانست که در چه جمعی جا میگیرد.
مقاله "سرابی به نام راوا" را تصور نمیکنم که از شخص نورانی باشد، حداقل وی را در این سرحد بدزبان نمیتوانم بدانم که حتی با زبان لچکانه به ملالی جویا بتازد.
11 می 2008, 00:14, توسط دوستدار نورانی و پیشرو
سیر احمدی در پیامش، لنکی از عاصم سیف در سایت افغان جرمن آنلاین گذاشته است. عاصم سیف که خود دستبوس و پایپاک جنایتکاران ائتلاف شمال است، بر نورانی می تازد و می گوید که وی اجیر شده مافیای ائتلاف شمال است و جرئت ندارد کلمه ای بر زبان بیاورد، اجنت است و... فقط باید چشم پاره و وقیح و در عین حال فوق العاده جاهل و کودن بود که بر نوشته های نورانی چشم پوشید و آنها را در خدمت مافیا و ائتلاف شمال دانست. خود عاصم آغا که شیر سی آی ای را خورده، باید به دیگران چنین اتهاماتی ببندد. عاصم خان اگر از نوکران حلقه به گوش سی آی ای نباشند، هرگز چنین بدطینتانه و لچکانه به نورانی نمی تازند. نورانی در هیچ جایی مسوولیت آن نوشته را نگرفته است و نوشته مربوط می شود به رستم شجاع و افکارش. اگر خودت عاصم خان جف جفی را، راوا بنامم، قبول داری؟ دل و گرده مبارزه را کسانی ندارند که در پستوها خزیده و زیر هزاران نقاب خود را پوشانده اند، نورانی زندگی علنی دارد، اما ذره ای از مواضع خود عقب ننشسته است. بی خریطه فیرکردن ها فقط به درد عمه ات می خورد عاصم خان. بر نوشته های نورانی خرده بگیر. اگر آدرس وبلاگ نشریه اش را نداری. در همینجا برایت می گذارم. تمام زورت را بزن و از "مشاوران" هم کمک بگیر و اگر چیزی در آن یافتی، برای آگاهی خوانندگان کابل پرس?، نشرش کن، ورنه چتلی هایت بر روی خودت باد!
11 می 2008, 05:00, توسط الهام کلکانی
دوستدار نورانی و پیشرو،
از نوشته ی زیبات خوشم آمد. حریف را به بهترین جنگ که همانا مطالب پیشرو است، فراخوانده ای. من پیشرو نورانی را خوانده ام. باید بگویم که یگانه نشریه جاویدانه کشور ماست، ولی خیلی متاسفم که دو سه ماه می شود، نتوانسته ام از بازار آنرا بدست آورم. "
نورانی ماندگارترین چهره مبارز کشور ماست و حقش است که دوستش بداریم
11 می 2008, 08:31, توسط شبتاب
اگر نورانی واقعا آن نوشته ناشجاع را مبتذل و تاختنش به جویای مبارز را به آن صورت شنیع برباد کننده شخصیتش میپندارد، باید فوری شخصا به آن نوشته اعتراض میکرد. تا وقتی چنین اعتراضی نکرده، نمیتوان انکار کرد که نویسنده (و یا در بهترین حالت دیکته گر آن) کسی نیست مگر خود نورانی.
11 می 2008, 08:34, توسط حسنیار
حقیقت می گویی دوستدار نورانی و پیشرو
من نیز دوستدار نورانی و پیشرو هستم. به یاد دارم که نورانی شبی در گفتمان تلویزیون طلوع در میان حفیظ منصور ها با شهامت ویژه اش گفت که چپ رادیکال است و به معامله گری تن نداد، آیا آنانی که نورانی را روشنفکر مفلوک می دانند، جرات حضور در تلویزیون را دارند؟ آیا جرات دارند که مثل نورانی در میان حفیظ منصور ها بگوید که چپ رادیکال است؟
اصلا می توانند بحث کنند، استدلال کنند، تحلیل ارائه نمایند. من نورانی را بارها دیده ام که در رادیوهای مختلف، تلویزیونهای گوناگون و روزنامه ها به دفاع از مردمش سخن گفته است، ولی تا اکنون هیچ نوشته ای از عدنان ظ و عاصیم سیف ندیده ام. پس کسی که تا هنوز به دفاع از مردم ستمدیده اش قلم و سخن نزده باشد، باید بیشرم و بی حیا باشد که یک روشنفکر متعهد را خاین بداند.
11 می 2008, 08:41
این "چهره ماندگار" را لطفا کمی به ما معرفی کنید، آثارش را نیز معرفی بفرمایید چون با این ستاره رخشان وطن خود متاسفانه تا حال ملتفت نبودهایم.
11 می 2008, 08:47
نورانی با جهادش ضد راوا و ملالی جویا به زودی پله های ترقی را خواهد پیمود و به جایگاهی که برایش دلپسند است در کنار سانچارکی خواهد رسید، اما نمیدانم که این چند چوکره اش چه چیزی درین میان حاصل خواهند کرد؟
11 می 2008, 09:20, توسط محمود
جانم، برو سریال های هندی را تماشا کن که گپش هم داغ است، تو ره چی به ای گپای کلان. ایقه که بی خبر استی، همو سریال ها برایت خوب است. تو شاید با زیاد چیزهای دیگر هم ملتفت نباشی، مگه میشه که کلشه ما بریت معرفی کنیم؟!!!
11 می 2008, 09:24, توسط سیر
انسان های پوسیده در لاک شان از هیچ چیز مطلع نمی باشند.
11 می 2008, 12:51, توسط یار گل آصفی
محتر دوستدار نورانی و پیشرو:
بنده به ادرسی (نشریه پیشرو)که داده بودید مراجعه کردم.اخرین نوشته آن به 21 عقرب 1386 است. واکنون که در ماه ثور هم چیزی نمانده. و قهرمان شما حوادث و روز های زیر را که حتی حافظه پوپنک زده ای من آنرا به یاد دارد درک کرده نتوانست.
روز 10 قوس روز جهانی حقوق بشر و کرنش و عجز کرزی در برابر جنایت سالاران،6 جدی روز تهاجم روسها به کشور ما،برجسته ساختن مرده کاظمی و بی اهمیت جلوه دادن شهادت صد ها هموطن مظلوم ما،گرفتاری و محاکمه وتصویب اعدام پرویز کامبخش،بد مستی دوستم بالای اکبر بای وعجز لوی سارنوال در برابر آن،8 مارج،و بالاخره روز های لعنت شده ای 7 و 8 ثور و دها موضوع دیگر .
در مصاحبه های شان نیز تا جاییکه من شنیده ام وشناخت من هم از نورانی فقط از روی مصاحبه های شان است که چندان هم برازندگی ندارد.وقتی من مصاحبه ها وابراز نظر های خانم ملالی جویا را با نورانی مقایسه میکنم از زمین تا فلک پله ای توفیر میکشد.
و بالاخره توهین آن چنانی غیر انسانی و غیر افغانی ستاره عدالت خواهان کشور مارا توسط شخصی که نه رستم است ونه شجاع با سکوت خود تایید کرد.آیا چنین کسی هم باید دوستداری داشته باشد.
11 می 2008, 23:57, توسط دوستدار نورانی
یارگل جان آصفی، یعنی می خواهی آگاهی نورانی را با ملالی جویا مقایسه کنی؟ تو می خواهی گویا ملالی جویا را به ما معرفی کنی؟ بسیار مسخره است. کسی که فقط دیکته می شود و اکنون او را با آگاهی نورانی برابر می کنی؟ چنین چیزهای نگو که دیگران مسخره ات خواهند کرد. کلان هایش در مورد استدلال نورانی عرصه را خالی می کنند، ملالی جویا خو هنوز از سواد کافی برخوردار نیست. شاید چیزهایی را که تو می گویی در وبلاگ نشریه پیشرو نباشند، اما می توانی آن نشریه ها را از بازار پیدا کنی، نه تنها چیزهایی که به آن اشاره کرده ای، بلکه چیزهایی که عقل تو به آن نمی رسد، نیز در آن خواهی خواند. فقط اگر به خود زحمت بدهی و به بازار یک سری بزنی.
12 می 2008, 00:12, توسط فیض
چوکره های حقیر راوا مثل اینکه از نعمت کنگره امریکا به جایی رسیده اند که دیگران را چوکره می نامند. بوت پاکی و بوسیدن خاک پای خانم خلیلزاد برای تان مبارک باشد. چوکره های راوایی چه چیزی غیر از این برای گفتن دارند. اگر شهامت و وجدان انقلابی دارید (که ندارید) وابستگی خود به کشورهای غربی و بسته بودن دم تان به دم خلیلزاد و خانمش را رد کنید. هورا کشیدن و اتهامات سخیف هیچ جایی را نمی گیرد. آن روزگار دیگر گذشته است که به همه اتهام می بستید و هیچ جایی نبود که کسی از خود دفاع کند. اکنون باید حساب تمامی سیاست های خاینانه تان را بدهید در غیر آن هر روز شاهد برآمدن ها از جمع خود باشید. ذره ای وجدان کافی است که انسان لحظه ای به جمع برآمدن ها از تشکیلاتش به چیزهایی برسد، اما کوه های یخ و کلوخ چون وجدانی ندارند و همواره خود را یکه تاز میدان پنداشته اند، نمی توانند خود را زحمت بدهند، برای شما فقط پول مطرح است و پول است که شما را آستانبوس هر خار و خسی می کند و دروازه های سفارتخانه ها را می کوبد... و در مورد جایگاه دلپسند، یکی از رهبران تان به آن رسیده بود، اما مثلی که پولش زیاد نبود، چطور؟؟؟؟ چه آسان تن به خیانت دادید چوکره های راوایی! و بی وجدانی را به جایی می رسانید که به همواره دیگران را آماج اتهام خود قرار می دهید. صاف و ساده اعلام کنید که راوا و چوکره هایش از آن مواضع قبلی خود تیر شده و تا "دو صد سال دیگر، کار کار انجوسازی و پول پیدا کردن است و آن اندیشه را باید در طاق بالا گذاشت".
12 می 2008, 06:53, توسط یار گل آصفی
دوستدار نورانی:
وقتی درمانده میشوید از عصبانیت به تهمت زدن پناه می برید.من همانطوریکه نوشتم نورانی را فقط از مصاحبه های شان می شناسم .همان طوریکه نوشتم چندان برازندگی ندارد.که این جمله به هیچوجه از آگاهی ویا عدم آگاهی نورانی حکایت ندارد.
من قاطعیت ،ایستادگی،به موقع عکس العمل نشاندادن خانم جویا را هزاران مرتبه از عام گویی های نورانی ترجیح می دهم.جویا هر تربیون را به سنگر ضد استبداد مبدل ساخته است که نورانی نساخته است.(البته استدلال من متکی به مصاحبه های نورانی است.)
دوستدار صاحب:من به آدرسی که خود داده بودید مراجعه کردم ودرست همان جیزی بود که برایتان نوشته کردم نه چیزی کم و یا بیش از آن.من فکر نمیکنم که چند سطری در وبلاک نوشتن از توان نورانی بالا باشد بلکه نداشتن طرح و هدف معین آنرا از نوشتن باز میدارد.
چند تای از نوشته هایش راکه خواندم با همه کم سوادی ام آنرا به تمام معنی درک کردم ولی بتناسبی که شما و رستم!شجاع! ازان توصیف کرده اید رنگ ندارد.و چیزی که درهیچ مقاله اش نیافتم سمت دهی
آیا نورانی هم با کسانیکه در بحث قرار میگیرد مخاطب را ما نند شما کم عقل ویا بی عقل میگوید؟؟؟
26 جون 2008, 02:45, توسط بشیر
این است ماهیت اصلی راوا
10 می 2008, 07:39, توسط ناصر
آقای عدنان ظ، مردم پوست شما را در چرمگری می شناسند و تو خواسته یی اکت بی طرف و گویا غیر راوایی کنی. غیر از همان چند قلممرد ریشو کسی دیگری وجود ندارد که به دفاع از راوا نویشته کند.
10 می 2008, 08:07, توسط شاهد
عدنان زوی (ظ)!
اولاً اینکه راوا بشکل یک شبکۀ زیرزمینی، اجیر، دالر خورک، و نوکر حقیقتاً وجود دارد.
دوماً شدیداً از جانب استخبارات و دولت امریکا کمک میشود.
ثالثاً وقیحانه و بیشرمانه مانند (کلب ابن کلب) به این و آن فحاشی نموده و چنگ و دندان نشان میدهد.
پس راوا = اتحادیۀ خودفروختگان و اجیران افغانی الاصل امریکا
10 می 2008, 08:59, توسط طاهری
نگفتی که این اطلاعات را به تو کی داد که راوا با امریکاست و کمک میشود؟؟ نشود که خودت هم یکی از همین امریکایی ها باشی؟
مرد شو چند سند اینجا بگذار که حرفت را باور کنیم.
“به این و آن فحاشی نموده و چنگ و دندان نشان میدهد.”
چند تایی را که راوا دندان گرفته نام بگیر و از آنان دفاع کن که ببینیم تو راست میگویی یا راوا.
10 می 2008, 12:37, توسط شاهد
طاهری صاحب
من غلام آنکه نفروشد وجود
جز به آن سلطان با افضال و جود
من غلام آن مس همت پرست
که بجز از کیمیا نارد شکست
(مولوی)
گویند "خداوند ج را هیچ کسی ندیده ولی به دلیل اکثریت مردم، موجودیت وی را قبول دارند"
در کابل پرس? روی این موضوع بحث ها گردید و عاقلان نتیجه مطلوب خود را گرفتند. از جمله اینکه همسر امریکایی الاصل زلمی خلیل زاد مشاور سازمان مجهول الهویه ی محبوب ِ جناب عالی بوده و میباشد و اکثریت فعالیت های این گروه مجهول الهویه در کشور های غربی منجمله امریکا و در کشور همسایه ی ما پاکستان (که هیچ فرد در دنیا در نوکر بودن پاکستان به غرب و امریکا شک ندارد)، ادامه داشته و دارد.
بنابر قانون مشهور علم ریاضی: اگر (الف) مساوی باشد به (ب) و (ب) مساوی باشد به (ث) پس بدون شک (الف) با (ث) مساویست.
در صورتیکه شما ریاضی بدانید، بدون شک به ارتباط این گروهک به امریکا و پاکستان هیچگاهی شک نخواهید کرد اما در دو حالت شما هرگز نمیتوانید قضاوت درست کنید:
1. اگر جیره خور راوا و غرب باشید.
2. اگر ساده و هفته فهم باشید.
جریان راوا را در قدم اول بخاطر اسم انگلیسی اش و در قدم دوم بخاطر حضور مداومش در پاکستان و بعداً در امریکا و غرب و در قدم سوم بخاطر نتاختنش به مهره های درشت مانند زلمی خلیلزاد، ظاهر شاه، احدی، احمدزی، اتمر، وردک ها، و غیره خاینین که ریشه در کیسه استعمار جهانی دارند باید دانست.
مهمتر از همه ارتباط تنگاتنگی میان راوا و گروه های ضد جمهوری اسلامی ایران مانند مجاهلین خلق و جود دارد که نشان دهنده ی نوکر بودن این گروهک است.
اخیراً گروهک مجاهلین خلق توسط اتحادیه اروپا و بریتانیا از لست سیاه تروریزم اخراج گردید که خود نشان دهنده ی نوکر بودن این گروهک یکجا با خواهر آن در افغانستان (راوا) میباشد.
خوب جناب طاهری!
سازمانیکه مشاورش زن سفیر امریکا در سازمان ملل باشد و فعالیت هایش نیز در دامن آی اس آی پاکستان صورت گیرد، چگونه سازمان بوده میتواند؟
در اخیر باید گفت که لعنت خدا بر نوکر و مزدور از هر جنسش باد! راوا نوکریست که مابقئ نوکر های غرب (مجاهلین خاین و طالبان وحشی) را فحش میدهد یعنی مانند یک کرم مواد غایطه، به علت کمبود خوراکه ی خود، در حال خوردن کرم های دیگر است...
به گفته علامه اقبال لاهوری:
آدم از بی بصری،بنده گی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد وجم کرد
یعنی از خوی غلامی زسگان خوار تر است
من ندیدم که سگی، پیش سگی سر، خم کرد
امید که منبعد نا آگاهانه از سازمان مزدور و مجهول الهویه ی مانند گروهک مجاهدین خلق و راوا دفاع نکنید.
10 می 2008, 17:38, توسط ذکی بدخشی
جناب در خواب خرگوشی هستی، بدون تحمق راوا را با مجاهدین خلق ایران لنک میدهی، در حالیکه من هیچگاهی در نشرات ایندو در مورد همدیگر چیزی ندیدهام و بین نظرات و شیوه برخورد شان هم از زمین تا آسمان فرق میبینم.
اگر مخالف راوا هستی حق داری که مخالف باشی، اما وقتی اتهامی میبندی بگوش با مغز کله ات بیندیشی!!
10 می 2008, 17:48, توسط عطاخیل
به نظر بنده آقای شاهد خیلی درست ومنطقی نوکر بودن واجیر بودن راوا را هم ازنظر تسمیه آن که به زبان انگلیسی است وهم ازنظر واقعی که همانا اثرگذاری وکنترول خانم خلیلزاد بالای این مردان نقاب دار تشریح کرد که ضرورت دادن تفصیلات بیشتر را فی الواقع منتفی ساخت.
وهم ازاینکه آقای ظ/ عدنان نیز افشاشد اینهم جای خوشی ومسرت است.
10 می 2008, 21:20, توسط شاهد
بدخشی صاحب
شما بر خلاف معنی اسم تان (ذکی) نمیباشید چرا که تاهنوز از قانون ریاضی که در بالا ذکر نمودم چیزی عاید حال تان نگردید...
سازمان مجاهلین خلق ایران = جیره خور امریکا و غرب = راوای مجهول الهویه
راوا جنایت کاران جنگی در افغانستانرا بخاطر حس بشر دوستی محکوم نکرده بلکه نقشۀ باداران خود را (که در حقیقت در گذشتۀ نه چندان دور و حتی تا هنوز بادار و آقای همان جنایت کاران نیز بودند و هستند) دارد عملی میکند. به این مفهوم که راه را برای اشغال کامل کشور آماده ساخته و مردم را در راه ترک دین مبین اسلام تشویق و ترغیب میکند.
در قانون نوکری و غلامی، نوکر ، نوکر را نمیشناسد بلکه هردو ارباب را میشناسند.
فعالیت های مجاهلین خلق تحت قیادت مریم رجبی با فعالیت گروهک مجهول الهویۀ راوا شباهت های فراوانی دارد که دیدن و دانستن آن چشم بینا و ذهن روشن میخواهد...
برای راوا همان مشاورت با خانم خلیلزاد (و در واقع با سایر مقامات سیاه) کافیست تا نوکر و غلام ثابت گردد... شما اختیار خود را دارید در قبول کردن و یا نکردن این حقیقت...
گالیله نیز هنگامیکه گفت: "زمین کرویست"، یکعده بیخبر از همه جا و یا افراد ِ مغرضیکه منافع خود را در خطر دیدند، بر وی غریدند و حکم اعدام وی را صادر نمودند اما گذشت زمان حقایق را روشن و قابل درک نمود...
به همین دلیل خداوند ج در قرآن میفرماید:
بسم الله الرحمن الرحیم
وقل جاالحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا
حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد، اصولا طبيعت باطل (همين است كه ) مضمحل و نابود شدنى است.
امید تا از عقل که بزرگترین نعمت الهیست، استفاده کنید.
10 می 2008, 12:31, توسط بیطرف
حمله راوا، ميرهزار و نورانی به همديگر مرض روشنفکران افغانستان است و فقط باعث خشنودی جنايتکاران می شود.
22 می 2008, 06:22, توسط جمشید
چند سوال از داد نورانی
اول:از چه زمانی صاحب عقل و منطق شدی که از راوا شناخت حاصل نمودی و به وابسته بودنش پیبردی؟ حدود سه دهه که خود به راوا خواندی و نوشتی را چه نام میگذاری ندامت از گذشته ، بدون عقل و خرد به راوا سرودن ، احساساتی برخورد کردن ، به عنوان انقلابی مطرح شدن(شهوت رهبری که عجب مزه دارد ) یا صاف و ساده مانند مرتد دیگرت میگویی جنون بچه گی و جوانی و ایده لوژی زدگی?
بعد از جواب این سوال دوم ام را جواب بده.
آنلاین : http://kabulpress.org
25 می 2008, 06:02, توسط جمشید
به کابل پریس
به تاریخ 22 مه در رابطه به نورانی و لجن پاشی های نهایت متعفن اش نظری ارایه نموده بودم اما شما کابل پریسیان که دم از آزادی میزنید و حد اقل در روی صفحه سایت انترنتی خود را علم بردار دیموکراسی و عدالت گفتار میپندارید از نشر آن ابا ورزیدید. شاید دلیل شما مانند شاعران و نویسندگان خادی جهادی این باشد که "عفت کلام" را مراعات نکردم و توهین به کرامت انسانی نموده ام. اما از حق نگذریم که نورانی و پیروانش ( توجه کنید که از شمار انگشتان یک دست هم بیش نیستند) به سازمانی اتهمام میبندند که درین سه سال مبارزه اش علیه آدم کشان خلقی پرچمی ، جهادی ، طالبی و دولت گندیده کنونی ذره کرنش نکرده است.نورانی میتواند هر چه در چنته دارد باد دهد،دیده خواهد شد که سر و کله که از آوخوری غرب بیرون خواهد آمد و فهمیده خواهد شد که راوا مشاور امریکا دارد یا نورانی.
و در اخیر مشخص به کامران میر هزار میگویم، آزادی صفحه انترنتی تو هم حد دارد و آنهم حد که از چوکات تعیین شده خاد و "زریاب بزرگ"پا را فرا نگذارد. حال گمانم یقین شد که تاختن تو هم بر راوا بدون رهنمایی معلم جدید " بنیادگر چپ " ات امکان نداشته است.
25 می 2008, 06:34, توسط کامران میرهزار
جناب جمشيد بسيار عصبانی هستی خواننده ی عزيز!
لازم نبود در جواب شما چيزی بنويسم اما به نظر شما اگر کسی درباره ی..شما هم مانند شما بنويسد، بايد نشر شود؟ خودت بهتر می دانی چرا پيامت نشر نشد و چرا پيام ديگری از خودت در همين صفحه هست.
درباره ی بخش ديگر پيامت چيزی نمی گويم چرا که به نظرم آنکه بدون عقده برخورد کند، می داند که فضای باز کابل پرس? يعنی چه و دکان حقوق بشر سازمان پوشالی و چند چهره ی راوا کدام است.
25 می 2008, 10:38, توسط سلیم
مقاله را جالب یافتم.چند روزی بود به انترنیت سری نزده بودم.راستی این روشنفکران ما که پشت کنند ،چقدر پست میشوند.نورانی که زمانی حرف اول را میزد حال در کمپاین ضد راوای میرهزار شرکت جسته هر چرند که در چانته دارد بیرون میریزد،پروژه میرهزار این روشنفکران خوار را با "امنیت نا ملی" پیوند خواهد داد.شاید پول های جاوید لودین و کلید گروپ نتوانسته شکم نحیف نورانی را پر کند که حال سر از "امنیت نا ملی" بیرون میکشد.