صفحه نخست > خبر و گزارش > نام و هویت یک قوم ویا یک ملیت را هیچ مرجعی با هیچ عنوانی صلاحیت تغیر دادن ندارد

نام و هویت یک قوم ویا یک ملیت را هیچ مرجعی با هیچ عنوانی صلاحیت تغیر دادن ندارد

توردیقل میمنگی
سه شنبه 4 جون 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

یاایهاالناس، انا خلقناکم من ذکر وانثی، وجعلنا کم شعوباً وقبایل، لتعارفوا،ان اکرمکم عندالله اتقیکم.....

(ای مردم ما شمارا ازمرد وزن آفریدیم، وشمارا ملت ها وقبیله ها قراردادیم، تا همدیگر را بشناسید، گرامی ترین شما در نزد پروردگار پرهیزگارترین شماست)

براساس این آیۀ مبارکه، همانگونه که،خلقت زن ومرددر پیدایش عالم زادۀ مشیت الهی است، تقسیم نمودن انسانها هم به قبایل وملت ها محصول ارادۀ پروردگار است که با هدف شناساندن انسانها به همدیگر صورت گرفته است.

پس همانگونه که ازبین بردن دوجنس زن ومرد خارج از حیطۀ تسلط آدمیان میباشد، امحای انقسام ملی جوامع بشرهم بکلی ناممکن، وهر تلاشی هم که درین مورد صورت گیرد، نوعی مخالفت با ارادۀ پروردگار، وجستجوی راه های تسلط برسرنوشت انسانها با زیر پا گزاری اوامرالهی وقوانین خلقت است.

جامعۀ افغانستان بصورت طبیعی یک جامعۀ چندین ملیتی وموجودیت اقوام وملیت های مختلف در محدودۀ زیست جغرافیاوی این کشور، از زمانه های قدیم تا امروز، یک امرانکارنا پذیروتاریخی است که، در طول تاریخ با تغیرحاکمیت ها وبوجود آمدن گروه های مختلف حکمروا، ازبدنۀ اقوام وملیت های مختلف درین حدود جغرافیاوی، این تکثرقومی وملیتی نه تنها از میان نرفته، بلکه با مراجعه به اصل نیازمندی های همزیستی مجموع باشندگان کشور، متکاملتر ومتمدنانه تر هم گردیده است.

هویت های قومی ازبیک، تورکمن، هزاره، تاجیک ، پشتون، بلوچ، نورستانی، قزلباش، قرغیز، قزاق، تاتار، ایماق، پشه ای، پامیری، بیات، ندو، سیکه وغیره راهیچ مرجع ومقامی درتاریخ به ایشان اعطا نکرده، وهیچ مرجعی هم با رآی ویا فرمان از ایشان سلب نموده نمیتواند.

هویت وملیت یک گروه انسانی، هدیۀ اهدایی مقام ریاست دولت، ویا قانون قابل تصویب درپارلمان نیست که، تابع حکم ویا فرمان رئیس دولت، ویا رأی اکثریت درپارلمان باشد.

یک وکیل پارلمان، بعنوان نمایندۀ مردم، مدافع حقوق ونیازمندی های انسانی رأی دهندگان برای اوست، یعنی نمایندۀ منافع مردم خود، دریک جمع بزرگ ومرجع قانون گذاری کشور، نه نمایندۀ مردم در جهت دست وپا کردن یک نام وهویت تازه، ویا به حراج گذاشتن نام وهویت تاریخی مردمی که به او رأی داده وبه پارلمان اش فرستاده اند.

بناءً هیچ وکیل پارلمان و پارلمانی حق ندارد که در رابطه با هویت وملیت مردم افغانستان با بالا ویا پائین بردن کارت های سرخ وسبز تصمیم گیری وتعین تکلیف نماید.

اگرازآقای عبدالروف ابراهیمی که، بعنوان یک ازبیک ونمایندۀ یکی از چهارملیت بزرگ کشوربه این مقام منسوب گردیده است ، پرسیده شود که: ازبیک بودن جناب شمارا کدام پارلمان ومجلس براساس رآی گیری تعین نموده ویا هویت ملیت های پشتون، تاجیک وهزاره را در چه زمانی کدام پادشاه ویا رئیس دولت به ایشان اعطا نموده است؟

چه جوابی خواهند داد!

البته که هیچ جوابی ندارند، زیرا تعین هویت ملی ونام یک گروه قومی ازحیطۀ صلاحییت وقدرت نیرومند ترین امپراطوران عالم هم بیرون وبزرگترین اکثریت درعالم هم حق ندارد که از کوچکترین گروه انسانی سلب هویت ونام آنرا بنماید.

رئیس دولت درعالی ترین موقف وظیفوی خویش، محافظ حقوق باشندگان یک سرزمین درمحدودۀ جغرافیاوی تحت اداره وکنترول خود است، واینوظیفه به او حکم مینماید که پاسدار حق وعدالت در زندگی روز مرۀ اتباع یک کشور باشد، نه سلب کنندۀ حقوق انسانی بخشی از باشندگان به نفع بخش دیگر آن!

پس اگر از آقای کرزی پرسیده شود که ازبیک ها، هزاره ها، تاجیک ها، پشتون ها، تورکمن ها، قزلباشها، ایماق ها، قرغیز ها، نورستانی ها، بلوچ ها، هندوها، سیکهه ها، پشه ای ها، عرب ها وغیره در چه زمانی وبر اساس فرمان کدام پادشاه، یا رئیس جمهوری این نام ها وهویت هارا از آن خود خود کرده اند که حال بر اساس امر وفرمان ایشان ناگزیر از تغییر آن باشند چه جوابی خواهند داد!

بازهم ازوکلای محترم مردم درپارلمان کشورکه، آگاهانه ویا غیرآگاهانه به تأیید این پیشنهاد غیرعلمی وغیر منطقی دولت قبیلوی آقای کرزی دست بالانمودند، پرسیده شود که:

در کدام دور تاریخ ودر دورۀ کار کدام پارلمان مردم ازبیک، هزاره، تاجیک، پشتون، نورستانی، بلوچ، تورکمن وغیره نام وهویت خودرا پس از تأیید پارلمان بدست آوردند که، حال شما آنرا با رأی پارلمان منسوخ قرار میدهید؟ چه جوابی خواهند گفت.

همه میدانیم که این ندانم کاری ها درجامعۀ افغانستان صرفاً یک ریشه دارد که آنهم برتری جویی وحاکمیت طلبی های قبایل حاکم با معیار های قرون اوسطایی در مغایرت با مظاهر تمدنی دنیای معاصر،وارزش انسان را از زاویۀ منافع آزمندانۀ قبایلی ارزیابی نمودن از یک طرف، وروح معامله گری بخاطر دست یابی به امتیازات ملعون وگذرای دولت ها از جانب دیگرکه، با کمال تأسف طی دوصد سال اخیر در حیات سیاسی کشور ما حاکم گردیده، وبه موجودیت خود ادامه میدهد.

شکل گیری وپیدایش اقوام وملیت ها در جوامع بشری، یک پدیدۀ کاملاً طبیعی وتکاملی است که، باتأثیر پذیری از پروسۀ تدریجی ودرازمدت رشداجتماعی انسانهاتثبیت، وضرورت های معرفتی انسانها را با پیدایش یک هویت پابرجای جمعی برآورده میسازد.

هویت اتنیکی هیچ یکی ازجوامع بشری درکرۀ زمین بصورت خود خواسته وباانتخاب قبلی افراد آن بوجود نیامده، وازبین هم نمی رود، وهیچ مرجعی هم در کرۀ زمین وجود ندارد که، برای افراد وجماعات بشری هویت اتنیکی را اعطا ویا آنراسلب نمایند.

البته امتزاج وآمیزش گروه های نزدیک بهم با تأثیر پذیری ازعوامل رشد اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی بصورت طبیعی میتواند باعث شکل گیری هویت های مشترک داوطلبانۀ جدیدوتکامل یافته تری در میان گروه های قومی خویشاوندگردیده ومناسبات جدید را در عرصۀ روابط اتنیکی افراد بوجود بیاورد.

ولی باید است متوجه بود که درتأمین وشکل گیری این امرهم، مهم ترین عامل اختلاط ها، قرابت های فرهنگی واجتماعی جوامع، در انطباق با نیازمندی های تکاملی ایشان است، تا عوامل دیگری همچون زور، تعذیر، تزویروغیره!

تعویض جبری نام اقوام وملیت های مختلف افغانستان، در تذکره های الکترونیکی نفوس به افغان که، این نام عملاً وبصورت انکار ناپذیرآن، نام یکی از گروه های قومی مسکون، دریک ساحۀ جغرافیاوی معین کشور کنونی افغانستان میباشد، بصورت قطعی یک عمل فاشیستی ودورازمعیار های همزیستی باشندگان این سرزمین بدوراز تفوق طلبی های قومی، قبیلوی ونژادی در کنار همدیگراست که، مهمترین حق انسانی ومدنی بخش های بزرگی از باشندگان کشور راکه همانا حق داشتن هویت ومشخصه های معرفتی ایشان باشد، مورد تجاوز قرار میدهد.

هویت یک پدیدۀ ذاتی ومعرفتی افراد وجوامع انسانی، دردوران حیات ودرین کرۀ خاکی است که، پیوند ناگسستنی با اصل پیدایش آدم ومراحل مختلف تکاملی آن از مراحل اولیۀ حیات، تا رسیدنش به ساختار های کنونی در حیات مادی ومعنوی خویشتن دارد.

پس دست زدن به هویت اقوام وملیت های ساکن افغانستان، یک امر جاهلانه ودورازمعقولیت های منطقی در حیات باشندگان این کشور است.

مردم افغانستان از دولت صلح، امنیت، عدالت، رفاه، کار، تحصیل، خدمات صحی وغیره تقاضا دارند، وتلاش درتغیر نام اقوام وملیت ها بجز ازدامن زدن به اختلافات وتبعیض ها، نه شکم گرسنه ای را سیر خواهد کرد، نه آدم بیکاری را صاحب کار خواهد ساخت ونه هم بیماری را شفا خواهد داد.

این بازی یعنی تلاش درجهت افغان ساختن هویت تمامی باشندگان افغانستانِ یک بازی منحوس قبیله سالاری در جهت تحمیق خلق پشتون وقرار دادن ایشان در مقابله با تمامی باشندگان دیگر، این سرزمین است، و هیچ دردی را که همین اکنون خلق پشتون گرفتار آن اند دوا کرده نمیتواند. بجز اینکه فرزندان خلق پشتون را به سربازان دایمی وقربانی بی زبان قبیله سالاران مبدل ودر یک جدال پایان ناپذیر تاریخی با دیگر هموطنان ایشان قراردهد.

امید برآن داریم که فرهنگیان ودارندگان تفکرسالم درافغانستان، در قبال این موضوع اختلاف برانگیز، بادقت ودرایت موضع گیری نموده ، ومانع از عملی شدن خواسته های نفاق افگنانۀ دشمنان مردم افغانستان، درین مرحلۀ حساس تاریخ شوند!!!

با آرزوی اتحاد وهمبستگی آگاهانۀ تمامی نیروهای متعهد کشور در جهت تأمین عدالت وبرابری واقعی درسرزمین افغانستان.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • نام "افغان" از ديدگاه زبانشناختى " نا واژه" ايست که در"فرهنگ" ( ليکسيکون ) جاگزين شده است. اين واژه سه رنگ دارد
    1- اين واژه ويا معرب اطلاق از نگاه واژه براى يک قوم ايرانى در گذشته نگارى اشغال شده است. نگاه کنيد به تاريخ اقوام افغان که از سوى جمال الدين افغانى به زبان سامى عربى نگارش شده ودرسال 1901 درمصر به زبان عربى برپايه فرمايش عبدالرحمان خان آدمکش و متهم به جنايت عليه بشريت به چاپ رسيد.
    2- نام "افغان" واژه زبان خارجى است که به مردم نازنين وشريف پشتون داده شده بود و در پهلوى آن مفاهيم جانبى را در خيال گوينده Connotation(کنوتيشن) مى آورد.
    3- واژه بيگانه اين نام بيگانه به يک قوم مخصوص داده همچنان نام پتهان ويا پتان هم واژه بيگانه مى باشد که در نيم قاره هند از سال 1947 در پاکستان هم به پشتونها داده شده بود. واژه خودى براى واژه هاى بيگانه پشتون, پختون, پشتانه وپختانه مى باشد.
    مردم آلمان در زبانهاى انگل زاکسى مانند انگليسىى "جرمنى" و در زبانهاى “رومنى” مانند فرانسه وهسپانيه واتاليا آلمانى خود را واما خود آنها خود دويچ deutsch, مى نامند .هالندى ها که هم هندوجرمن است در زبان انگليسى دچ dutch گفته مى شود. Deutsch چندين معنى مى دهد که معنى هاى پيشينه نگارى و يا تصورى آن به تصور وخيال و خواست شان در زبان خودى کسانيکه از اسطوره هاى جرمنها پيروى مى کنند مى کنند معنا مى دهد. در زبان رومى به دويچ heidnisch (کافر) گفته مى شد. درحاليکه از ديگاه گذشته زبانى دويچ آلمانى باستانى خلق و يا مردم معنى مى دهد.
    انويت (Inuit) درزبان مردمان باستانى درياى يخبندان شمالى انسان معنى مى دهد . واژه بيگانه براى انويتها اسکموس ( يعنى گوشتخور) گفته مى شود.
    چنين نامگذارى هاى بيگانه که مراد ومعنى هاى خيالى و تصورى دارند در بسيارى زبانها وجود دارد. چنين واژههاى تصورى زياد است. با پوزش ازمردمانکچالوخور ويا کرمKaram ترش خور به آلمانى ها, آش خور ويا اشپيگيتى خور به ايتاليايى ها, هزاره برزنگى, موشخور به چنايى ها همه چنين واژهها ويژه گى ادبى ندارند. اگر چنين واژگانهاى عاميانه در زبان ادبى بيايد خوب نيست. اطلاق افغان به مردم پشتون اصطلاح عاميانه وکوچه بازارى است. دراينجا نوشته سيد را بيان مى کنم: http://
    سيد جمال الدين افغانى : archive.org/stream/tatimmatalbayanf00afghuoft#page/181/mode/2up
    در فصل اول در برگ 13 کتاب خودزير عنوان "تتمة البيان في تاريخ الأفغان (" بيانات متعاقب پيرامون تاريخ افغانان") سید جمال الدین اسد آبادى و يا افغانى ریشه و معنی کلمه "افغان" را روشن ساخت. بقول اين تاريخ نگار گذشته ايران واقوام افغان (اقوام پشتون) "افغان" و " فغان" فریاد و ناله , زارى , شیون و واویلا و شکايت , داد و نالشت معنى مى دهد ..
    الافغانى که الکابلى هم تخلص کرده در فصل اول کتاب خود زير عنوا ن"تتمة البيان في تاريخ الأفغان (" بيانات متعاقب پيرامون تاريخ افغانان") مى نگارد :
    "فارسيان به پشتونها "افغان" و هنديان "پتان" مى ناميدند. و دلیل آن بود، زمانی که " بخت نصر" ( فلسطين ويا اسرايل) آنها را دستگیر مى کردند" فریاد و ناله مى کشيدند". فارسیوان عاميانه آنها را "اوغان" مى ناميدند، ،برخی از قبایل پشتون که در قندهار زندگی می کنند وخود شان را "پشتون" و یا "پشتان" مى ناميدند، ... و افغان که در خوست کرم و باجور زندگی می کنند، خود را "پختو" و "پختان" مى ناميدند،" ("تتمة البيان في تاريخ الأفغان چاپ مصر ,1901 , ص13
    آوازهاى زبانى پ و گ و چ و ژ در زبانهاى سامى عربى وعبرى پيدا نمى شود. ولى در زبان هندوايرانى وتورانى فراوان . درزبان هاى شرين پارسى و پشتو , بلوچى و کردى, بختيارى ونورستانى , اوزبيکى وتورکمنى بويژه در زبان هاى که زياد زيرتاثير عربى نبود , اين حروف ويا واژه ها دست نخوره اندباقى مانده است. درزبان هاى شرين پشتون اين حروف زياد اند.
    پشتو از پشته برآمده است که معنى آن سوار درپشت اسپ مى باشد. سوارکاران مردمان با عتبار و با اعتماد بودند که مانند کاکه ها از انسانهاى ضعيف پاس وپشتيبانى مى نمودند بويژه زنان که براى شان خانمها دوبيتى مى ساختند وسپاسگزارى مى کردند. واژه مينه که در زبانهاى هندوايرانى وتورانى دوستى, مهر و مهربانى ماه و اى و تهمينه ( واژه مينه در نام تهمينه نهفته است) وهمچنان در رستم مينه هم مهر ومحبت نهفته است. تورانى ها هم سوارکاران داشتند.
    ولى آن مهربانى ومهر پرورى به زنان آهسته به اختيار داشتن به زن ويا زن را به يک چيز جايداد گونه شد شجاعت ودفاع از زن به غرور وغيرت تبديل شد پشتيبانى از ضعيفها وناچارها حمله به ناچارها شد. چنين سواکاران در کشورهاى با زبانهاى جرمنى هم بود که زنها ى رانده شده پشتيبانى مى شدند. واين خانمها براى
    نجات دهندگان خود سرود هاى مهر پرورى ( دوبيتى کوتاه سرودها مى سرايدن به زبان آلمانى مينى زناگ Minesang گفته مى شوند). دوبيتى هاى عاميانه ولندى هاى محلى پشتو ومينى زناگ ازسوى زنان ساخته مى شدند. پسانها امکان دارد که اين دوبيتى ها ازسوى مرد ها هم سروده شده باشد
    افغان کلمه کشور ويا سرزمين اين کشور نيست. بلکه سامى است که از عربى وام گرفته شده است.
    سيد جمال الدين افغانى اين واژه را ومعنى ومفاهم اش را خوب روشن ساخت.
    نام افغان مناسب, زيبنده, شايسته وسزاوار مردم پشتون نيست. ا ين نام مناسب, زيبنده, شايسته وسزاوار هيچ ملت ومليت وقوم وياشهروندان نيست
    .
    ا ين نام حثيت ملى بخود نگرفت نه مي گيرد و اصلا نه خواهد گرفت و بندى بزرگى ايست عليه وحدت ملى خود پشتونهاست. تا پادشاه گردشى و يا رياست جمهورى آينده و پارلمان گردشى ديگرويا خداى ناخواسته جنگ هاى داخلى يا نصيب.
    امروز بردران پشتون کرزى هر بار غير پشتونهارا مى کشد. چه در ارتش و پاسداى و چه درمسجد وتکيه خانه, چه به آگاهى قبلى ويا ناآگاهى کرزى. بلاخره اين حاکمان پشتون چرا از واژه افغان خوش شان مى آيد
    هيچ کشورى در جهان وجود ندارد که از نام منحوس اش سال١٢٠ نمى گذرد ولى شمار سرود ملى اش و درفش ملى اش زياد تر ازگذشته اش باشد.
    پشنهاد براى تغير نام
    1- خاور تون فارسى پشتو وتوراني
    2- پيگارستان جاى کار وکوشش -> معرب کشور جهاد نه به معنى سله فوى بلکه به معنى اسلامى دوران خود نبى
    4- کوه ان
    5- رستم تون
    6- ژهاک ستان
    7 - فرهنگتون
    8- خور تون
    9- خورشيدان
    10- گهورستان
    11- اديبستان
    صفتهاى حاکمان پشتون و يا “افغان”= جعل واقعیت, دروغ هاى پى درپى, نيرنگ , فريب, چال, بازى دادن, جهل و در جهل نگاشتن مردم شريف پشتون, شادى بازى فرهنگى, تخريب , ويرانى, آوارکردن آبادى ها, کشت نفرت, جنگ انداختن بين ملتها, سوزاندن, تاخت وتاز, کشتن حيوانات, ريش کن جنگلها, کاريدن نباتات براى مواد, کاشت نباتات براى مواد مخدر, آزاردادن, زنستيزى, غارت زمينهاى غيرپشتون , خاک و وطنفروشى و نسل کشى
    تغيرنام افغانستان نياز است
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • بجای همشهری،چسبیدن به هويت قوم و قبیله شرم است و ننگ!
    درین مقاله استدلال های آقای رنگین سپپنتا از مقاله هفده صفحه ئی اش در رابطه
    به هویت قومی بطور خلص بیرون داده شده است.
    سایت جرمن افغان آنلاین
    م، نعیم بارز

  • هند کشوری که بزرگترین تجربه دموکراسی را تمثیل می کند و در آن
    بیش از ۵۷۰ قوم و قبیله،
    هفت دین رسمی و بزرگ
    و بیش از ۴۰ مذهب کوچک،
    بیش از ۲۱ زبان رسمی
    و ۴۱۵ زبان محلی
    و جود دارد و از نظر اقتصادی نیز در میان کشور های منطقه حرفی برای گفتن دارد.
    با اینهمه کثرت هویت، همه اتباع این کشور هندی نامیده میشوند.
    در شناسنامه یا پاسپورت مردم افغانستان نیز میتوان نوشت:
    شهروند یا تبعه افغانستان!
    اما در افغانستان باید همه چیز مستثنأ باشد. اسلامش طالبی باشد، مجاهدش جنگسالار و دیموکراتی اش تفاله دیموکراتی غربی.

  • ما را به هند چی نادر؟ اگر میخواهید بروید هند و در انجا زندگی کنید.
    ای کاش سران افغان وقت تقسیم قدرت انسان میبودند و با عدالت قدرت را بین انسانهای با استعداد تقسیم میکردند و نه این که از استعداد های دیگر اقوام میترسیدند.
    همه میدانند که اگر امروز همه را افغان بگویند، فردا زبان مادری سخن گفتنمان را ایراد میگیرند و به خاطر فارسی ، ازبکی و ... سخن گفتن اعدام خواهیم شد. از سران اوغان و شاهانش کسی روز خوشی ندارد. حالا کرزی و چند طالب و اسماعیل یون و افغان ملتی ها میخواهند همه را افغان بسازند؟ نه جان برادر، همه میدانند که با شیطان معامله کردن آینده خوبی ندارد.
    هند مشکلات اجتماعی خود را دارد و این خاک مشکلات خود را دارد.

  • آقای باران، من در کجا نوشتم که همه باید افغان نامیده شوند؟ بار دیگر برای فهم شما:
    شهروند یا تبعه افغانستان!
    هند یک مثال بود که اینحا نوشتم. اگر خودت در تمام دنیا یک کشور را برایم نشان دادی،
    که نام قومیت مردمش در پاسپورت یا تذکره شان ثبت باشد، بازمیگویم، در افغانستان
    نیز باید نام قومیت افراد ثبت شود.

  • اینکه نادر جان نیز طرفدار این شده است که نام منحوس " افغان" درشناسامه ها درج نگردد، وتنها شهروند افغانستان درج گردد؛ جای خوشی ومسرت است و این نظر ایشان دلالت به این میکند که ایشان پنجاه فیصد انسان شده اند وپنجاه فیصد دیگر هنوزهم " خر" یا " افغان" تشریف دارند به عبارت دیگر نادرجان پنجاه درصد به بلوغت عقلی رسیده اند.
    اگر ایشان به عمق پیام شان متوجه شوند، همین پنجاه فیصد بلوغت عقلی شان مورد قبول آنانیکه صد درصد " افغان" یا " خر" تشریف دارند قرار نمیگیرد. زیرا افغانهای کامل مدعی آن استند که همهء باشنده گان این کشور مانند خودشان " افغان" ویا " خر" می باشند.
    نادرک اوغان نوشته است که درتمام دنیا نام یک کشوررا بگیرید که نام قومیتهای آنکشور درآن درج بوده باشد. علی العجاله من دنبال کشورهای دیگر نمیروم همین تذکره های زمان خلقی ها وپرچمی ها را بحیث یک سند تاریخی رسمی هویت افراد به ایشان یاد آور میشوم.
    با احترام

  • سگ هار کابل پرس?، تفاله پرچمی و چوکره جهادی،
    اگر تو بیمار روانی کمی از اوهام و تفکر مریضت کاهش بدهی، باید دانسته باشی،
    که من هرگز طرفدار بی عدالتی ، ظلم و وطنفروش ها نبوده ام.
    تو حزب وطنفروش خلق/پرچم را مثال میاوری. همین باداران تو بودند که اولین سنگ را
    در تهداب وطنفروشی و تفرقه بین ملیت های شریف و ستمدیده این کشور گذاشتند، که مردم بعد از بالاتر از سه دهه
    هنوز هم تاوان آنرا میدهند. اما شما تفاله ها در گذشته زیر سایه روس و حالا زیر سایه امریکا آنقدر پِررو شده اید،
    که حتی انسان های آزاده را نیز متهم به این و آن میکنید.

  • نادرک اوغان!
    إن شاء الله کم مانده است که انسان کامل شوی، زیاد تشویش نکن. اگر تذکرهء خلقی وپرچمی برایت سند نیست، در تذکرهء بابه کلانت در زمان ظاهرشاه نیز به عوض کلمهء (ملیت) ( قوم) یا ( تبر) که همان تبار را معنا میدهد ذکر گردیده است. قانون اساسی فعلی نیز، تعریف کلمهء " افغان" را بصراحت ذکر کرده است که : " افغان" ازعبارت از ترکیبی از اقوام تاجیک هزاره ازبیک وپشتون ونورستانی وپشه ایی....)......)...... وغیره . حالا که خود همین قانون اساسی هم هویت اقوام متعدد را برسمیت شناخته است، چرا از ذکر نام آن در روی سند باید ترس داشت؟
    پس معلوم است که نادرک اوغان، هرگز طرفدار عدالت نیست. ایشان زیر نام طرفداری عدالت میخواهند بیعداتلی را برمردم تحمیل نمایند.

  • بیمار روانی،
    دیریست که البته داروی عصابت را نخورده ای، که این قدرچَرند و پَرند مینویسی.
    پایان مباحثه با تفاله ها!

  • میدانستم که اوغان های نیمه متکامل ونیمه با ادب مانند جناب عالی غیر ازهمین پاسخ دیگر چه چیزی برای گفتن ونوشتن دارند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس